عدم سازگاری اسلام با اندیشههای مدرن
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آیا اصطلاحات «دموکراسی دینی»، «سکولاریسم اسلامی»، «فمنیسم اسلامی» و «لیبرالیسم اسلامی» و دهها مورد دیگر که از اختراعات مسلمانانِ بعد از قرن 19 هست، چه اندازه میتواند عاقلانه و با مفهوم باشد؟ آیا این یک قدم پیش به سوی زدودنِ بنیادگرایی اسلامی و تعامل با اندیشههای مدرن است یا صرف پوشش جعلی برای نارساییهای آموزههای اسلامی؟ آیا خصلت فرازمانی و فرا مکانی اسلام میتواند این اندیشهها را تحت پوشش قرار دهد؟ آیا آیهی "ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین": "هیچ تر و خشکی نیست که در کتاب مبین (قرآن) ذکر نشده باشد"، تلفیق این اصطلاحات مدرن و پسا مدرن را با اسلام نفی نمیکند؟
میتوان این بحث را جامعتر نیز مطرح کرد که این تناقضگوییها مشمول تمام ادیان زمینی و آسمانی میشود، اما تناقض گوییهای اندیشمندان اسلامی محور توجه این نوشته است که هم در ارتباط به موضوعات شامل در حوزهی قانونگزاری مسلمانان و هم موضوعات بیرونی و جهانی دارای بیشترین اختلاف نظر است. با توجه به تولید پشتسرِهم اصطلاحات مدرن و گذشت زمان، رسیدن به یک اجماع کلی مشکلتر میشود. نبود یک اجماع میتواند زمینهساز دو مشکل جدی دیگر باشد: اول اینکه به نظر آنهاییکه معتقد به دین نیستند یا از زاویهی بیرونی به دین مینگرند، دین ارزش و اعتباری ندارد و دوم، دین به عنوان آلهی فریب و تغافل تودهها مینماید. چون آبخورهی ذهنی و فکری ما را آموزههای اسلامی تشکیل میدهد، میشود به این آیهی "ولارطب و لایابس الا فی کتاب مبین" و سخن پیامبر اسلام که فرمود: "دو چیز با ارزش را در میان شما به جا میگذارم، یکی سنت و دیگری اهل بیت" استناد کرد که بیانگر گرایش اندیشههای اسلامی به ارجگذاشتنِ سنتهای گذشته و حفظ حرمت و قداست آنهاست. با چنین صراحتی، نمیشود پای اندیشههای مدرن مانند دموکراسی، فمنیسم، لیبرالیسم، حقوق بشر، سکولاریسم و سیستم اقتصادی کاپتالیستی را در نوع همسان و بدیل آن در میان امت اسلامی دخیل کرد؛ زیرا این آیه چنین صراحت دارد که هیچ تر و خشکی را نمیتوان یافت که در کتاب مبین ذکر نشده باشد؛ به گونهی دیگر، قرآن جامعترین کتاب یا قانون اساسی است که بر تمام گذشته و آینده، هستی و نیستی، زمین و زمان سایه گسترده است. در این کتاب حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیتهای مذهبی و غیرمذهبی به رسمیت شناخته شده است. این کتاب، مشمول همه علوم و معارف بشری است و در همهی عرصههای زندگی مادی و معنوی، همه مسایل نظری و عملی را در سطح كلان و جزیی بیان میكند و تعالیم آن ما را از هرگونه تلاش فكری در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگی بینیاز میكند. و لذا "دین نظامهای لازم جهت ادارهی جامعه را در بر دارد و میتوان علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، علم سیاست، فیزیك و شیمی و حتی علوم كامپیوتری و... را از دین استخراج كرد1. اما سوال این است که با وجود جامعیت دین و در برداشتنِ همه نظام های لازم، باز هم مدد جستن از اصطلاحات و اندیشه هایی که در مبنا و منبع با اسلام تناقض دارد چه توجیهی دارد؟
نویسنده، با وجود اعتراف کاستیهای این نوشته، با تایید نظریات اندیشمندان اسلامی، بر اثبات این فرضیه تلاش میکند که ترکیب و تلفیق این اصطلاحات با اسلام، بههیچوجه سازگاری ندارد، اما برخلاف آنها معتقد است که تلفیق اسلام با اصطلاحات و اندیشههای مدرن، پوشش جعلی برای نارساییهای آموزههای اسلامی در امور سیاسی، اجتماعی و حتا خانوادگی است. برعلاوه، دستکاری در سیستم حکومتداری، حقوق زنان، حقوق بشر و... با ادعای فرا زمانی و فرمکانی دین اسلام کاملا در تضاد قرار دارد. به باور نویسنده، اکثریت اصطلاحات علمی و مدرن که تعیین کنندهی مناسبات اجتماعی و سیاسی امروز ما هستند را نمیتوان با گرایش دینی توجیه کرد. زدودن اندیشههای که برای ما قدسیت دارد، مشکل است، مخصوصا زمانیکه منشا و عمق باورهای ایدیولوژیک ما را در بستر زمان و مکان تشکیل میدهد. «فمینیسم اسلامی»، «لیبرالیسم اسلامی»، «دموکراسی دینی»، «سکولاریسم اسلامی» و حتا اضافه کردن پسوند «اسلامی» بعد از «جمهوریت و انقلاب»، تلاشهای مسلمانانی است که نمیخواهند جامعیت اسلام زیر سوال برود یا بهتر بگویم نمیخواهند سایهی سیادت و آقایی شان از جامعه برچیده شود. در حالیکه هیچیکی از این اصطلاحات با توجیه دینی، مخصوصا توجیه اسلامی سازگاری ندارد. تلفیق این اصطلاحات با اسلام، در حقیقت پوشش نارساییها و نمایان نکردنِ عقبماندگیهای نظام اسلامی و ارایهی راهکارهای اصلاحی به این نارساییهاست. به کارگیری مفاهیم متضاد و متقارن در یک اصطلاح «مجعول» باعث سردرگمیهای سیاسی، آشفتگیهای فکری، پریشانیهای نظریهپردازی و از همه مهمتر ناکارآمدی اهداف اولیه میگردد. چنین توجیهگریها، نه تنها جامع بودن اسلام را تحت پوشش قرار نمیدهد، بلکه این مفاهیم و اصطلاحات را جهتگیری سو میبخشد. به کارگیری این مفاهیم با پسوند دینی و اسلامی، سفسطهیی است که باعث به وجود آمدن فاجعه در میان جوامع بشری میشود؛ زیرا کشورهای دموکراسیمدار با توسل به آیین واحد حکومتداری، اقتصادی و سیاسی، آسمانهای موفقیت و پیشرفت را یکی پس از دیگری در مینورند، اما جوامع اسلامی که نه میتوانند براساس آیین محمدی «خلافت» سیستم حکومتداری شان را بنا کنند و با تکیه بر اساسات دینی، از حقوق زنان و حقوق بشر دفاع کنند و نه به دلیل از دستدادن اقتدار و ادعای فرا زمانی و فرا مکانی دینی، اندیشهها و مفاهیم جدید را بهکار گیرند. در نهایت متوسل به سفسطهگویی و تناقضگوییهای آشکار و نهان میشوند که فقط باعث تسلی خاطر خود و فریب بیشتر پیروان دینی میشود. مختصرا سه مورد را به صورت نمونه به بررسی میگیریم.
1. فمنیسم اسلامی: اصطلاح فمنیسم در غرب بعد از قرن 19 مخصوصا بعد از به وجود آمدن جنبشهای حقوق زنان به وجود آمد. فمنیسم، تاثیرگزاری خود را در میان تمام جوامع بشری و حتا جوامع اسلامی گذاشت. مسلمانانیکه اعجاز مدنی و انسانی فمنیسم را مشاهده کردند، و در عین حال به سنتهای آیین اسلامی نیز وفادار بودند، چارهیی جز تلفیق این دو را ندیدند. همانطوریکه اشاره شد تلفیق این دو فاجعه میآفریند. فاجعهییکه «فمنیسم اسلامی» برجا گذاشت، انحراف فمنیسم از مسیر اصلیاش و تعبیر جدید از آموزههای اسلامی بود. هرچند که این تلفیق، منفعتی هم دارد و آن اینکه وجههی دیگری را از آیینهای دینی به نمایش میگذارد که همانا آشتی آموزههای اسلامی با حقوق زنان و حقوق بشر است؛ البته میتواند در درازمدت نفوذ بر اندیشههای افراطی دینی بگذارد. در حالیکه بین فمنیسم و آموزههای اسلامی هیچگونه مشابهت دیده نمیشود. فمنیسم به صورت کلی معتقد است که صلاحیت مدیریت زندگی زنان در هر مورد را به خود شان باز گردد و حتا برای نجات از وابستگی به مردان، راهحلهای عدم اطاعت از اوامر شوهر، باردار نشدن و تربیت نکردن کودکان را پیش نهاد میکند. فمنیسم برای زنان و مردان نقش، حقوق، تکلیف و مسوولیتهای برابر میخواهد. در نگاه فمنیسم، زن همانند مرد انسان است و شعور و ادراکات زن هیچگونه کمی و کاستی ندارد. فمنیسم حق ارث نابرابر، شهادت نابرابر، نفقه و مهریه را برای زنان به رسمیت نمیشناسد. درحالیکه، آموزههای اسلامی کاملا مخالف این اندیشههاست. علی به عنوان اولین امام اسطورهیی شیعهها و خلیفهی چهارم مسلمانان، معتقد به ناقصالعقل، ناقصالخلقه و ناقصالایمان بودن زنان بود و مشورت با زنان را مایهی تباهی مردان میدانست 2، ملا صدرا انسانیت زنان را نشانه گرفته و آنان را در شمار حیوانات بر میشمرد 3. خمینی نقش زنان را در ازدواج، تشکیل خانواده و جلوگیری از انحراف فرزندان خلاصه کرده است 4. در مجموع زن در اندیشهی اسلامی به بهانهی عصمت و عفاف از بسیاری امکانات و کمالات زندگی دور نگهداشته میشود. در نتیجه، اسلام اگرچه در مقطعی ظهور میکند که دختران زنده بهگور میشدند و مایهی ننگ خانواده بود، اما نسبت به اندیشههای مدرن، همان جایگاه را دارد که خود در دوران ظهورش با آن مواجه بود. به گونهی دیگر، درست است که اسلام نسبت به اندیشهی دورهی پیشازخودش برتری داشت، اما در پیوند با اندیشههای مدرن و پست مدرن به هیچوجه برتری ندارد و تلفیق فمنیسم و اسلام، پیوند نابجایی است.
2. سکولاریسم اسلامی: این ترکیب، در پی حوادت متعددی مطرح گردید که به گفتهی الیور روآ میتوان، عقبنشینی و انحطاط امپراتوری عثمانی، ورود فرانسویها به الجزایر و اضمحلال امپراتوری مغول هند را مهمترین عوامل ظهور آن دانست. الغای خلافت بلافاصله پرسش از الگوی «بدیل» را در فکر اسلامی مطرح کرد: چه نوع نظامی باید جایگزین خلافت اسلامی گردد؟ در حالیکه مصطفی کمال بر جایگزینی الگوی جمهوری در کشور جدیدالتاسیس ترکیه تاکید میکرد، اما تلاش کسانی مانند عبدالرزاق که در صدد اسلامی کردن سکولاریسم بود نتیجه داد. او با انکار الگوی خلافت، به ضرورت گذار از آن و طرح الگوی بدیل میاندیشید که تلاشهای او موجب شکلگیری خصلت سلبی ایدهی سکولاریسم اسلامی شد5. در تلفیق سکولاریسم اسلامی، تشخیص (عقبماندگی جوامع اسلامی نسبت به اروپایی) درست صورت گرفته، اما تجویز تلفیق آن برمبنای تفسیر غلط از اسلام و سکولاریسم است. برخی از نویسندگان شش مفهوم برای سکولاریزاسیون ذکر کردهاند که در همهی آنها دلالت بر این جریان و فرایند تاریخی مشهود است. این مفاهیم عبارتاند از: افول دین، همنوایی با این دنیا، رهایی جامعه از قید دین، جابهجایی باورها و نهادهای دینی، تقدسزدایی از عالم و حرکت از جامعهی مقدس به جامعهی سکولار. سکولاریسم سعی دارد دین را از تمام تصمیمگیریها، سیاستگزاریها و قانونسازیها خلع کند و صدد حذف دین از حوزهی زندگی عمومی مردم است، اما اسلام دینی است که بزرگترین شعار آن "دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ما"ست و حق حاکمیت تنها از آن خداست و زعیم سیاسی، نمایندهی تامالاختیار خدا محسوب میشود. در این دین، اخلاقیات، احکام و همهی بایدها و نبایدهای جامعه از مجرای شرع تعیین میشوند، این دین نه تنها جدایی سیاست از مذهب را نمیپذیرد که به تاسیس نهادهای سیاسی براساس اصول دینی نیز تاکید میکند. در مجموع تفاوتهای غیر قابل انکاری میان این دو موجود است که به صورت زیر است:
• تفاوت در مبنا؛ براساس اندیشهی سیاسی اسلام، حاکمیت مطلق از آن خداست و خداوند منشا مشروعیت حاکمیت دینی است و سیاست اسلام مبتنی بر قوانین آسمانی میباشد. براساس این اندیشه، دین در تمام شوون زندگی انسان -اعم از امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و...- دخالت تام دارد و عقل و علم در سایهی آموزههای دینی مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه را سامان میبخشند، اما چنانچه بیان شد، اومانیسم، عقلگرایی و علمگرایی از اصول و بنیادهای اساسی تفکر سکولاریستی است. براین اساس، محور و مدار اصلی حکومت فقط بشر است، حکومت برمبنای قوانین بشری اجرا میشود و منشا شروعیت حکومت، ملت است. ادارهی شوون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به انسان تعلق دارد و انسان باید در سایهی عقل و علم خویش، بدون استمداد از آموزههای دینی و ارزشهای معنوی پایههای زندگی خود را استوار کند.
• تفاوت در منبع؛ در حکومت اسلامی، قرآن، حدیث، عقل و اجماع از مهمترین منابع در حوزه ی استخراج فعالیت های سیاسی و اجتماعی است، در حالی که سکولاریسم با نفی دین، عقل ابزاری، قانون بشری، لذت گرایی و نسبیت گرایی است. سکولاریسم نه دین و نه منابع دینی را در تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی صاحب نقش نمیداند.
• تفاوت در هدف؛ در تفکر سکولاریستی، هدف دولت تلاش برای حفظ حاکمیت و ایجاد موازنه میان آزادی و عدالت است. یعنی اینکه چه باید کرد که آزادیهای فردی محدود نشود و قدرت حاکمان چگونه کنترل شود که مخل به آزادی افراد نباشد؟ در این اندیشه، خود حکومت هدف است، اما در بینش اسلامی، هدف از سیاست و حاکمیت، احیای دین و سنتهای الهی، اقامه قسط و عدل، اجرای قوانین و حدود الهی برای ایجاد امنیت و فراهم ساختن زمینهیی جهت رشد مادی و معنوی، رهانیدن انسانها از ظلمت به سوی نور، اصلاح جامعه، مبارزه با بدعتها، تعلیم و تربیت صحیح، احقاق حقوق مردم به ویژه حقوق افراد ضعیف، و در نهایت دستیابی به فضیلت، کمال و معرفت است6.
آقای میراحمدی در نتیجهگیری که در مقالهی سکولاریسم اسلامی و مبانی معرفتشناختی آن کرده است مینویسد: "نظریهی سکولاریسم اسلامی، با پذیرش مفهوم سکولاریسم از سنت فکری غربی و تقلیل در مفهوم آن به منظور سازگار کردن آن با سنت فکری اسلامی، نوعی تلفیق میان دو مفهوم سکولاریسم و اسلام برقرار میسازد؛ در حالیکه هیچ یک از دو سنت فکری غربی و اسلام چنین برداشتی از سکولاریسم را بر نمیتابد."7 همچنان محقق دیگری در رسالهی پایاننامهی دکترایش با استفاده از سه رویکرد توصیفی، تفسیری و تعلیلی تلاش کردهاست تا تفاوتهای اهداف حکومتهای سکولار با حکومت اسلامی را نشان دهد و نتیجهی این پژوهش را چنین بیان کرده است: "حکومت اسلامی نه تنها یک هدف ویژه -تربیت و تعالی- نسبت به حکومتهای سکولار دارد، بلکه در اهداف مشترک نیز تفاوتهای تفصیلی و تفسیری وجود دارد که ناشی از تفاوتها در مبانی ارزشی و روشی سکولاریسم و اسلام بوده و غفلت از آنها ناموجه به نظر میآید8."
3. لیبرالیسم اسلامی؛ با مقایسهی تطبیقی میان اهداف، منبع، مبنا و نشاتگیری این دو به این نتیجه میرسیم که تلفیق، این دو نه تنها سازگار نیست، که همدیگر را شدیدا نفی میکنند. در اندیشهی اسلامی، انسان، متشکل از روح و جسم است، خلقت او هدفدار است، مهمترین هدف انسان قرب الی الله است. در این اندیشه، انسان، موجودیست تکویناً مختار، و ابزارهای شناختی او قوای حسی، عقل (نظری، عملی و ابزاری)، فطرت و وحی است. در حقیقت انسان موجودی است تشریعاً مکلف در برابر خدا و محِق در برابر حکومت. انسان موجود ابدی و مقرب به خدا است و برای نیل به سعادت به هدایت خداو و راهنمایی پیامبران نیازمند است و بالاترین ارزش تقرب به خداوند است و آزادیاش هم تنها درگرو عبودیت خداوند تعریف میشود. اما در اندیشهی لیبرالیستی، انسان باعقل خود میتواند سعادت خود را تامین کند، بالاترین ارزش، آزادی فردی است و آزادی چنین انسانی در گرو رهاشدن از قیودی است که از طریق دین، سنت و... بر انسان الزام میشود. انسان فقط جسم است و هدفی در خلقت او وجود ندارد. مهمترین هدف انسان زندگی بهتر در کمال آزادی است. در این اندیشه، انسان موجودیست مختار و ابزارهای شناختی او را قوای حسی و عقل ابزاری تشکیل میدهد. انسان موجودیست محق و باید دنبال حق خود باشد؛ زیرا عصر انسان مکلف به سرآمده است. در این اندیشه، انسان موجودی ابدی نیست و انسان سعادتمند، انسان آزاد و دارای رفاه است.
درنتیجه، یک بار دیگر ذکر می شود که تلفیق و ترکیب اسلام با اندیشه های مدرن نه عاقلانه است و با مفهوم. این تلفیق، صرف پوشش جعلی برای نارساییهای آموزههای اسلامی است که با خصلت فرازمانی و فرا مکانی اسلام در تضاد است.
سپاس از حوصله مندی تان برای خواندن این متن.
محمدعلی فکور، زمستان 1392
پی نوشت:
1: سید محمدعلی ایازی، جامعیت قرآن، چاپ اول، رشت، انتشارات كتاب مبین، 1378، ص 59 ـ 67.
2: خطبهی 80 نهج البلاغه
3: اسفار اربعه جلد 7 فصل 13 ص 136. ترجمهی مکتبه مصطفوی گرفته شده از سایت بالاترین؛ http://www.balatarin.com/perml...
4: جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، ص، (تهران: انتشارات حفظ و تنظیم آثار امام خمینی، 1384)، ص 26.
5: دکتر منصور میراحمدی، سکولاریسم اسلامی و مبانی معرفت شناختی آن، ص 12
6: اکبر اسد علیزاده، اسلام و سکولاریسم (3)، (پایگاه اطلاع رسانی حوزه، تاریخ دریافت: 2013-12-25 http://www.hawzah.net/fa/magaz...
7: دکتر منصور میراحمدی، سکولاریسم اسلامی و مبانی معرفت شناختی آن، ص 14.
8: مسعود کریمی بیرانوند، مقایسهی اهداف حکومتهای سکولار با حکومت اسلامی، (تهران: نشر پرتال، 1387)، ص 8.
پيامها
27 دسامبر 2013, 02:37, توسط داوی
ده گور محمد رسول الله شاشه کنم.
ده گور ابوبکر صدیق رضی الله شاشه کنم.
ده گور عمر فاروق رضی الله شاشه کنم.
ده گور عثمان بن عفان شاشه کنم.
ده گور علی بن ابوطالب رضی الله شاشه کنم.
ده سر قران تف کنم.
27 دسامبر 2013, 09:47
در قرآن تمام قوانین متمدن درج است، حتی قانون ترافیک:
اهدالنا الصرات المستقیم. یعنی خدایا مرا به راه راست هدایت کن.
درینجا اگر دقیق شویم از یک طرف صرات مستقیم به معنی راه خوب و راه نیک است. اما اگر از نگاه قوانین ترافیکی مطالعه کنیم، صرات مستقیم عبارت از همان جاده ها و شاهراه های ترافیکی است.
پس درینجا به مسُولین مربوطه هدایت داده میشود که جهت سهولت راه ها و جاده های ترافیکی باید قوانین مربوطه در چوکات قرآن وضع شود، تا باشد که مردم با وسایط نقلیه مربوطه شان درین جاده ها بدون مشکلات و حوادث ترافیکی در گشت و گذار باشند.
حتی قوانین ترافیکی ماده وار ذکر شده بود. اما در زمان حضرت عثمان( رض) چون موتر ووسایط نقلیه وجود نداشت، فکر کرد که این ها شاید آیات قرآنی نباشد، بلکه گفتار شیطانی خواهد بود، بناً همه را سوختانده و از بین برد.
27 دسامبر 2013, 13:51, توسط پرویز "بهمن"
آقای فکور ! دست تان درد نکند. من نیز باشما موافقم این اصطلاحات جمهوری اسلامی ؛ فیمیسم اسلامی؛ لبیرالیزم اسلامی؛ سوسیالیزم اسلامی ودموکراسی اسلامی ؛ خیلی مسخره وبی معنا اند وتلفیق بین اسلام واین اندیشه ها یا ازسر جهالت ونادانی است؛ یا از سر خوشپاوری و ساده انگاری ویا از سر منافقت.
دولت اسلامی بر مبنای قرآن وشریعت اگر کسی ادعای برپایی آنرا دارد همانا خلافت است وبس. اسلام دیگر هیچ مدل دیگری را برای بشر بحیث نظام ارائه نکرده است . اگر کمی ازین هم فرا تر برویم ؛ امامت در تشیع را نیز در آن بحیث نظام شامل سازیم ؛ دیگر غیر ازین خلافت وامامت در متون اسلامی چیزی بنام جمهوریت وانتخابات ودموکراسی.
درست است که اسلام طرفدار برپایی عدل و قسط دریک جامعه بوده وهدف غایی آن خوشبخت سازی بشر است ولی این عدالتی که فلاسفه و اندیشه ورزان غرب به آن معتقد اند با آن عدالت که خدا از آن در کلام خود یاد کرده زمین تا آسمان فرق دارد. بناء بخاطریکه بتوان یک مسلمان خوب بود باید از منافقت وریا کاری و وتلفیق نمودن یک چیز به چیز دیگر پرهیز کرد.
رنگ آمیزی نمودن فر اورده های فلسفی وعلمی جوامع غربی را با اسلام من هرگز نه به صلاح مسلمانان میدانم ونه هم به صلاح خود آن فر آورده ها
27 دسامبر 2013, 14:53
داوی در کون تو سگ شاشه کنه که به دهن ات گو داری و هر وقت دهن ات گو پر است.
27 دسامبر 2013, 15:02, توسط مطیع
هر چه است از قامت نا ساز بی اندام ماست. اسلام بهترین راه زنده گی بشر است ولی امروز حکومت ها سیاسی بنام امارت طالبی جمهوری اسلامی ایران و حکومت های بظاهر اسلامی از نام اسلام سو استفاده نموده و در حقیقت چرخ امارت طالبی پاکستانی و وهابی بدست سعودی هاست و نقطه مقابل اش زنجیره های پیچیده منطقوی و بین الملی از خاور میانه گرفته تا اسیای مرکزی و شمال افریقا را بازیگران منطقه یی دست دوم و خدمتگاران قدرت های اول ونوظهور جهانی بصفت مهره ها در صدد بهرهک شی مالی واستراتیزیکی هستند اسلام و دین صرف یک وسیله رسیدن به اهداف استراتیزیکی شان است .
27 دسامبر 2013, 15:04, توسط داوی
ده کون محمد رسول الله سگ شاشه کد. زمانیکه چوپان بود رسول الله ره ابوبکر صدیق رضی الله کون می کد. محمد رسول الله کونی بود. عرب خر کونی دنیا ره مردار کد. هر کجا که مسلمان است مرداری اس. هر کجا که مسلمان اس کوس مادری اس. کیر همگی سگ های جهان ده گور محمد رسول الله خر کونی. افغانستان ره سیل کنین. اسلام گوزشه کشیده.
27 دسامبر 2013, 15:05, توسط مطیع
هر چه است از قامت نا ساز بی اندام ماست. اسلام بهترین راه زنده گی بشر است ولی امروز حکومت ها سیاسی بنام امارت طالبی جمهوری اسلامی ایران و حکومت های بظاهر اسلامی از نام اسلام سو استفاده نموده و در حقیقت چرخ امارت طالبی پاکستانی و وهابی بدست سعودی هاست و نقطه مقابل اش زنجیره های پیچیده منطقوی و بین الملی از خاور میانه گرفته تا اسیای مرکزی و شمال افریقا را بازیگران منطقه یی دست دوم و خدمتگاران قدرت های اول ونوظهور جهانی بصفت مهره ها در صدد بهره کشی مالی واستراتیزیکی هستند اسلام و دین صرف یک وسیله رسیدن به اهداف استراتیزیکی شان است .
27 دسامبر 2013, 15:08
داوی اینقدر کوس کون مادر ات درد کیر ابوبکر را دارد که فغان ات تا اکنون در اسمان است.
27 دسامبر 2013, 21:36, توسط بامداد
جناب « فکور » گرامی ، درود بر شما !
در تمام تازینامه ی محمد ، حتا یک فورمول آب یا سرکه وجود ندارد . خون در بدن انسان جریان ندارد . وجود انسان همانند جاذب است که هرگاه فشرده شود و یا سوراخ گردد ، خون از آن بیرون می برآید . کاش این خدای محمد در مورد اناتومی و فیزیولوژی بدن آدم ها اندک چیزی می نوشت تا آن فیزیولوژست بیچاره فرانسوی وجود قلب و اوعیه ی بدن انسان را کشف نمی کرد . از منظر نگارنده تازینامه ، جهان عبارت از زمین وآسمان و ستاره گان اند ، همین و بس . از میلیارد ها کهکشان و هزاران میلیارد خورشید کیهان خبری نیست . به قول انشتاین : معلومات کتاب های دینی در مورد کیهان در حد صفر است و به اندازه یک طفل ابتداییه هم نیست . محمد تنها آفتاب و مهتاب را همانند دو بشقاب روشن شناخته است و بس ، که برای اوقات نماز و روزه ای آدم ها خلق شده اند . آن حضرت از تاریخ پیدایش آدم ها بی اطلاع است که این آفتاب و مهتاب میلیارد ها سال پیش از پیدایش جانوران در روی زمین ، نیز وجود داشته است . پس وظیفه ای این دو کره ای نورانی پیش از ظهور آدم ها چه بوده است ؟ « آسمان » یعنی یک سقف شیشه ای به رنگ آبی و زینت یافته با ستاره گان چشمک زن برای خوشی آدم ها !! مسخره نیست ؟
آقای علی فکور گرامی ! لطفاً به سایت گوگول فارسی رفته بنویسید :
دکتر علی نیّری ، « مهبانگ » . آن وقت از طریق یوتوب مصاحبه ی این دانشمند فیزیک را در مورد ساختمان و پهنای کیهان بشنوید . دکتر علی نیّری ، استاد فزیک کانتوم است در دانشگاه هاروارد . همچنان مصاحبه این دانشمند را با « دکتر امیر کرمانی » پروفیسور ریاضی در دانشگاه هاروار را نیز بشنوید . اینان از دانشمندان عصر حاضر اند که دیپلوم پی اچ دی در رشته ریاضی و فزیک از دانشگاه هاروارد آمریکا دارند و در همان دانشگاه تدریس می نمایند .
سعی و تلاش حضرت عالی را در اشاعه ای دانایی ، توانایی و خودکفایی می ستایم .
قلم تان پر توان و راه تان پر رهرو باد .
با محبت .
28 دسامبر 2013, 12:30, توسط آذین
آخرین داده های رینجر1 و ریجرز 2 که سی وپنج سال پیش از طرف سازمان « ناسا » راهی کیهان گردید و با سرعتی هژده هزار کیلومتر در ساعت به سمت بستر عظیم ستاره گان راه شیری ، شیرجه رفت و ده ها هزار تصویر به زمین مخابره نمود ، معلوم گردید که این سفیر دست ساخت بشر حدود دوصد و بیست هزار کهکشان را رصد نموده و بقیه ی عالم ، در « بستر تاریکی » از هیدروجن نهفته است . فاصله کهکشان ها با صد ها میلیون سال نوری از هیدروجن و هیلیوم « انرژی » مملو است . تنها در همین کهکشان راه شیری « milky way galaxy » حدود چهار هزار میلیارد خورشید های بزرگ و کوچک قرار دارد که در مدار هر کدام بیشمار سیاره ها در حرکت اند . طبق آخرین گذارش تا کنون ، بیش از یکصد وهفتاد هزار سیاره همانند سیاره زمین ، رصد شده است که موجودات زنده در آن به گمان اغلب وجود دارند . محتوای ستاره های سایر کهکشان ها ، تا هنوز نا معلوم است . تازه آن چه از شمار کهکشان ها به دست آمده ، فقط ( یک چهارم ) عالم هستی در کاینات است . این خورشیید زمین یک ستاره متوسط است ، در قسمت « تخم مرغی » سمت چپ کهکشان ، خورشید های بزرگی هم است ، یک میلیون مرتبه بزرگتر، با هزاران سیاره به دور آنان در چرخش . نظریه ی کیهان شناسان بر این است که همه کاینات مملو از هیدروجن « انرژی » است . به قول پسرم شازده : « خدا انرژی » است پدر . من از مصاحبه ای آن دانشمند افلیج انگلیسی ( ) که بر چوکی « نیوتن » نشسته است ، شنیدم که : کاینات « پراگنده » است در عالم هستی ، پراگنده گی حاکم است . شما آنچه از اجرام می بینید ، فقط به طور تصادفی و از برکت چرخش انرژی به وجود آمده است و این موقتی است . کهکشان ها در یک حرکت تصادفی انرژی ( بر خورد دو ذره ی پوزیترون ) به وجود آمده است . و برای بقایش به « بسیار» انرژی ضرورت دارند . و این انرژی فقط « یک لحظه » به مقیاس زمان کیهانی به مصرف می رسد . سپس این نظم بهم آمده ، می پاشد از هم ، و دوباره ابر های معلق ، ذرات گرد و غبار « سوپر نوا » ها . تا دوباره بهم خوردن دو پوزیترون ...
دیر نشاید ، حتی اتم ها از هم می پاشند .
درین حیص و بیص بزرگ
و تو ، شیخ هزاره ی آراسته
من به صورتت گریه می کنم
تو !
از خدا گونه آدم هات ، بپرس
این خدای ، به قول خودش « الرحمان الرحیم » آفریده گار کاینات با میلیون ها کهکشان ، چه اش شده که به یک پیره مرد عرب « ابوسفیان » عموی محمد چنین خشمگین است ؟
( تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ، مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَاكَسَبَ ، سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ، وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ، فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ .)
بریده باد دو دست ابی لهب . مال وی و آنچه را به دست آورده دردی را دوا نکند . به زودی وارد آتشی شعله ور شود با زنش که بارکش هیزم است و طنابی تابیده « از لیف خرما » به گردن دارد .
خدایان تو ، همه خشمگین اند ، کربالایی
عجب کربلایی ، تو
من و میلاد و دخترم زری
دوستت داریم
لا حول ولا
تصحیح :
شمارش کهکشان ها ، به واسطه ای پیشرفته ترین تلسکوپ های دست ساخت بشر « راجرزها ، هابل » حدود ( دو صد بیست هزار میلیارد ) کهکشان ، قابل رویت شمارش شده و مابقی کهکشان های عالم ، در سیاهی غلیظ از انبوه هیدروژن ، نا پدید است . به قول پروفیسور « استیون هاوکینگ » نشسته بر مسند ، نیوتن :
آنچه اجسام روشن در چرخش کیهان به نظر می آیند ، فقط تراکم تصادفی انرژی است در یک پهنه کوچک کیهان . سوپر نواها ، ابرهای عظیم ذرات معلق که سبب پیدایش کهکشان بودند و سیاه چاله های با قدرت عظیم چرخش و گرانشی که حتا « نور » توان گریز از گرانش آن نداشت ، فقط در یک چشم بهم زدن زمان نجومی ( چند گوگول ، با توان چند گوگول ) یعنی یک چشم بهم زدن ، انرژی شان به پایان می رسد و درخشنده گی ستاره گان ، خاموش می شوند . حتی ذرات اتوم ها ، ازهم می پاشند .
باطری الکترون تمام می شود ، سه صد هزار کیلومتر در ثانیه که به جایش ، حتی که از خودش هم ، گم می شود . اتم های بهم آمده از هم گسیخته می شوند .
در مورد چه گونه گی ، گرد آوری و پیدایش دوباره ذرات درون اتم های پاشیده ازهم ، در بین استاد پروفیسور برهان الدین ربانی و استاد پروفیسور محمد گل میمنه گی ، وحضرت مجددی ، تا هنوز اختلاف نظر است .
والله اعلم .
30 دسامبر 2013, 11:17
من در کودکی زمستانها با دیگر بچه ها به مسجد میرفتیم، برای فراگیری قران . در محله زندگی ما هندو ها هم زیاد بودند ( کارته پروان) ملا همیشه به ما نصحیت میکرد که هوش کنید به هندو سلام ندهید که گنهگار میشین، چون سلام سنت رسول اله است.من از خود همیشه میپرسیدم که پس اگر با هندو های کوچه روبرو شویم چه بگوییم؟ حالامیفهمم که در اسلام اصلن نورمهای اخلاقی بسیار پایین است.این مزهب اصلن به درد جامعه امروزی نمیخورد..
6 فبروری 2014, 19:44, توسط عبدالله
جناب فکوری:شاید به فکر خودتان شما سر یک بحث منطقی را یاز کرده باشید اما نا خواسته صواب بسیار از بددهانی یکعده فاقد از ادب و اخلاق در مورد مقدسات مردم کسب کردید واین به آخرت که یه آن ایمان ندارید بسیار لازم است آنهایکه سواد خواندن دارد باید خودشان حقایق اسلام را در یابند .
5 جون 2014, 13:27
دست خودتان هست که باور را چطور معنی کنيد.
سکولار به معنی توجه به دنياست.
لائيسم يعنی مردم.
فمينيسم يعنی زن گرايی
ليبرال يعنی آزاد
و هيچ کدام از اين ها با اسلام و هيچ طرز تفکری بيگانه نيستند و ديگر اين که در همه جای دنيا در يک سری تابو به صورت ضمنی وجود دارد.
باور نکردنيست که در هيچ کشوری تابو به صورت ضمنی نباشد وگرنه اين همه اختلاف ميان مردم دنيا از مجا آب می خورد؟
آنلاین : ً
7 جون 2014, 14:59
از خوانندگان سايت میخواهم به جای فحاشی به مقدسات مسلمانان با منطق جواب بدهند.
سالهاست که برندگان جايزهی صلح نوبل رؤسای جمهور آمريکا و اسرائيل هستند که بيش از ديگران مسبب مرگ انسانها بودهاند و امسال هم جايزه به کسی رسيد که استعمال ماریجوانا را قانونی کرد. پس مجاز نيستيد اسلام و خشونت را مترادف معنی کنيد.
معنی صلحتان را فهميديم!
قريب به 60 سال هست که هرگونه انتقاد از صهيونيسم و هلوکاست با مجازات سنگين نظير حبسابد در مورد افراد مشهور و حتی مرگ در مورد افراد گمنام مواجه میشود و جای هيچ شکی نيست که رسانههای دنيا حتی منتقدترينشان در انحصار چند يهودی مشهور میشوند و هر رسانهای خلاف مشیشان حرکت کند با حذف سانسور و تهديد کتبی مواجه میشود. سرکوب و ممنوعيت راهپيمايی علنی شده. شما فقط زمانی آزادی بيان را به رسميت میشناسيد که اميدی به جز قيل و قال از آن نداشته باشيد و چنين برداشتی باب طبع معمرقذافی هم هست. شما که حتی راهپيمايی زير ده نفرهی در پاريس را هم تحمل نکرديد و دهها بيانيه عليه آن داديد.
معنی آزادیتان را هم فهميديم!
آخرين دستاويز شما هم آزادی زنان هست. سالهاست برای آزادی زنای محصنه گلو پاره میکنيد ولی حضور زنان مسلمان گذشته از مدرسه و دانشگاه بدون زير پا گذاشتن باورهايشان ممکن هست. ديگر حتی حضور مسلمانان در خيابان هم با مشکلات زيادی نظير بازداشت و کشف حجاب اجباری مواجه هست و زندگی عمومی يک مسلمان در خانهی خودش هم عملاً غيرممکن شدهاست و آنچه بيش از همه عجيب هست شعف و شادی بيش از اندازهی مجامع حقوق بشری بود.
پس اين همه لاف زنپرستی هم نزنيد وقتی حتی يک ظاهر انسانی ولو اختلاف سليقه را تحمل نمیکنيد.
هر جامعهای در مقابل ملت خودش مسئوليتهايی دارد که از نگاه جامعهی ديگر غيرعادی تلقی میشود. شما فقط به حقوق اقليتها داريد ولی باکی از اين نداريد که به قيمت له شدن اکثريت بينجامد. من تفاوتی ميان نظامهای ادعايی شما با دولتهای مسلمان نمیبينم به جز اين که غرب بر ثروت بزرگی جنگ انداخته وگرنه بسياری از کشورها فرهنگ غرب را قبول کردند و در فقر، جهل و ناامنی غوطه میزنند.
30 نوامبر 2014, 21:07, توسط بنده خدا
به نام داننده نادانان.خدای بی همتا از جعبه سیاه ذهن ما آگاه است وباید ممنون بود از باز نشدن آن توسط وی.شما کم خردان وبعضا بیخردان بدست خویش فکر و قلب سیاه خویش را که مصداق جمله (فی قلوبهم مرضٌ)می باشد را برا ی هم نگشایید تا خدای ناکرده شیطان رجیم در وجود من بیطر ف وداغدار از مسائل افغانستان وارد نشود و به من نگوید آیا این قوم لایق این همه بدبختی نیستند!--- ویلٌ لکلِ همزه لمزه