چرا شوروی به افغانستان تجاوز کرد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
روز ششم جدی برابر به 27 نوامبر، سالروز هجوم نیروهای ارتش سرخ شوروی بر افغانستان است. در این نوشته، دلایل و عوال این تجاوز مورد بحث و تحلیل قرار می گیرد. برخی از این عوامل را میتوان بدینگونه بر شمرد:
1- دسترسی به آبهای گرم:
طرح این پیش فرض از نگرش به توسعه طلبی و پیشروی های دولت تزاری روسیه در قرن هژدهم و نزدهم ریشه می گرفت. حاکمان تزاری در درازای قرن 19، قلمرو حاکمیت خود را بسوی جنوب و مناطق آسیای میانه گسترش دادند. سپس این توسعه طلبی از سوی حاکمان بلشویک و دولت سوسیالیستی شوروی تعقیب شد.
علی رغم تردید رهبران شوروی از وجود هرگونه رابطه میان لشکرکشی بر افغانستان و دسترسی به آبهای گرم و منابع دیگر در بحر هند و شرق میانه، حمله بر افغانستان نیرو های ارتش سرخ رادر فرودگاه شیندنددر360 کیلو متری تنگه هرمز و مرزهای شرقی افغانستان در دهانه تنگی خیبر قرار داد. این موقعیت به آسانی می توانست نقطه عزیمت قوای شوروی در دسترسی و یا کم از کم در جهت تهدید مناطق مهم و استراتژیک بحر هند و خاور میانه باشد.
2- ملحوظات آیدئولوژیکی:
عده ای حمله به افغانستان را به انگیزه وملحوظات آیدئولوژیکی رهبران شوروی ارتباط میدهند و آنرا ناشی از عمل به دکتورین برژنف میدانند. بر مبنای این دکتورین، شوروی به خود حق میداد که از دولت های به رهبری حزب مارکسیست-لنینیست طرفدارشوروی حمایت کند و تاسرحدِ دخالت نظامی، جلو شکست وسقوط این دولت ها رابه عنوان وظایف انترناسیونالیستی خود بگیرد.
انگیزۀ آیدئولوژیکی در حمله به افغانستان، از گفتگوهای طولانی اعضای دفترسیاسی حزب کمونیست شوروی پیرامون اعزام قوا که پس از فروپاشی شوروی منتشر شد قابل استنباط است. هرچند در تبصره ها و توضیحات رسمی مقامات شوروی کمتر به دلایل آیدئولوژیکی انگشت گذاشته شده است،امادرموردآن سکوت نیزنکرده اند. "ویکتور.وی.گریشن"عضودفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی گفت: «انترناسیونالیزم سوسیالیستی ما را مکلف ساخت تا مردم افغان را در دست آوردهای انقلاب ثور کمک کنیم.»
3- منازعه قدرت در درون حاکمیت شوروی و حمله برافغانستان:
لشکر کشی شوروی به افغانستان در منازعه و رقابت پنهان رهبران حزب کمونیست شوروی و دستگاه های استخباراتی آن کشور بر سر قدرت قابل بررسی است. "سلیک هریسن" نویسنده و پژوهشگر امریکایی به نقل از منابع روسی مینویسد:
«رقابت کی.جی.بی و سازمان استخبارات نظامی شوروی (جی.آر.یو)در افغانستان در شکل گیری حوادثیکه منجر به اشغال افغانستان از طرف قوای سرخ و تزئید مجادله بر سر قدرت میان کمونیستها گردید، نقش مهمی را بازی کرد. کی. جی.بی در قلمرو سازمان استخبارات نظامی شوروی وقتی مداخله میکرد که مسئله وفاداری به دولت و نظام اتحاد شوروی مطرح میگردید.»
در رقابت درونی دستگاه های قدرت بر سر لشکرکشی و دخالت درافغانستان، از نقش کی.جی.بی ورئیس آن اندروپوف سخن زده می شود. یک نویسنده و پژوهشگر عضوحزب دموکراتیک خلق افغانستان (جناح پرچم)به این باور است که برهم خوردن وضع صحی بریژنف که دیگرعلاقمند رهبری کشور ازسال77-1976به بعد نبود؛ اندروپف را تحریک کردتا با استفاده از ضعف مزاجی منشی عمومی، به تقویت مواضع خویش به کمک(کی.جی.بی)در درون حزب پرداخته و حمایت چهره های اصلی رهبری شوروی مثل سوسلف (رهبرساز)، کاسگین نخست وزیر، گرومیکو وزیر خارجه و پاناماریف رئیس روابط بین المللی حزب را بدست آورد. در نتیجه افزایش نفوذ اندورپف در درون حزب و دولت شوروی، قدرت وزارت دفاع و دستگاه استخباراتی آن به درجه دوم تنزیل کرد. به عقیده موصوف برکناری و قتل تره کی از سوی امین که برژنف را خشمگین ساخت و موجب لشکر کشی شوروی بر افغانستان شد زمینه رابرای رئیس کی.جی.بی فراهم کرد تا بسوی آخرین نقطه اهرم قدرت در شوروی گام بردارد: «زیرا همانطوریکه در رویداد های افغانستان دست(کی.جی. بی)باز می شد، در درون جامعه و رهبری شوروی نیز حیطه عمل آن گسترش می یافت. بازی خیلی ظریف و دوراندیشانه یی سیاسی که هم منجر به کنار زدن رقبای اندروپف شد هم برژنف را به سوی یک ماجراجویی با استفاده از احساساتش هل داد. شکی نیست که اندروپف پایان این ماجرا را به خوبی محاسبه کرده بود و میدانست که مسئولیت آن متوجه رهبر خواهد شد. و هر گاهیکه او لگام قدرت را بدست بگیرد، بدون اشکال می تواند، لکۀ ماجراجویی بریژنف را از طریق برگشت دادن قوا پاک کند، بدون اینکه پای خودش در قضیه دخیل باشد.»
"گرگی اریاتوف"Georgy Arbatov ، یکی از افراد نزدیک به اندروپوف نیز از این باور رئیس کی.جی. بی سخن می گوید که حضور قوای نظامی شوروی در افغانستان طول نمی کشد. به قول نامبرده، اندروپوف می پنداشت که ببرک کارمل که نسبت به امین معتدل تر بود ثبات و استقرار را به آسانی به کشور بر میگرداند. اما اریاتوف دیدگاه و باور رئیس کی.جی.بی را اشتباه تلقی می کند: «اشتباه بزرگ اندروپوف این بود که بر ببرک کارمل خیلی حساب میکرد. اندروپوف نتوانست به این حقیقت پی ببردکه برای کارمل بدون کمک سرنیزه های خارجی امکان زعیم شدن موجود نبود.»
4- حمایت از جناح پرچم و کارمل:
یکی از نکات قابل بحث در انگیزه های لشکرکشی شوروی بر افغانستان به تصامیم مسکو در حمایت از ببرک کارمل وجناح پرچم برای رساندن به رهبری حزب و حاکمیت حزبی برمیگردد. این ادعا بیشتر از سوی جناح خلق به خصوص هواداران امین مطرح می شود.
"ولادیمیرپلاستون"VladimirPlastunعضومؤسسه مطالعات شرق شناسی در روسیه میگوید: «این پرچمی هادر لحظات خیلی حساس در مسکو بودند.آنها دوستان خود را در ادارات ما و مامورین کمیته مرکزی ما همه روزه می دیدند.»
"پلاستون"رهبری ببرک کارمل را پس از قتل امین نتیجۀ تصمیم و پافشاری کی. جی.بی میداند که سپس مشاوران نظامی شوروی از این انتخاب ناراض و شاکی بودند. او می نویسد: «در باره کارمل بیشتر مشاوران نظامی، نظر خوبی نداشتند. آنها کی.جی.بی را با متهم ساختن به پافشاری بر نامزدی کارمل در آن هنگام که در کرملین به گونۀ جان فرسا سر خود را حین تعیین رهبر "آینده" افغانستان "مستقل" به سنگ میزدند؛ به باد ناسزا می گرفتند.»
اماواقعیت این است که تصمیم گیرنده اصلی دراین حمله نه رهبران حزب دموکراتیک خلق بلکه رهبران شوروی بودند. نقش رهبران حزب دموکراتیک خلق علی رغم هرگونه دوری و نزدیکی آنها به مراکز قدرت در شوروی، قطعاً نقش اصلی و تعین کننده نبود.
5- ملحوظات امنیتی:
"اناتولی گرومیکو"AnatolyGromyko پسر گرو میکو وزیرخارجه و عضو دفترسیاسی حزب کمونیست شوروی نامۀ پدرش را در موردحمله برافغانستان که به دفتر حزب کمونیست نگاشته بود در سال1997 منتشر کرد:«گرومیکو در این نامه سعی در توجیه رأی موافق خود برای دخالت نظامی شوروی در دوازدهم دسمبر1979 بر اساس "شرایط ذهنی و عینی"دارد. یکی از دلایل ذهنی، تلاش های دولت امریکا برای نا امن کردن مرزهای جنوبی شوروی بود و اینکه امنیت شوروی از این طریق در معرض خطر قرار می گیرد. به اعتقاد گرومیکوامریکایی ها در مقابل سرنگونی متحد خود، شاه ایران در فبروری1979واکنش نشان میدادند. رژیم انقلابی آیت الله خمینی پایگاه آنها را تعطیل کرده بود و امریکایی ها سعی داشتند پاکستان را یا در صورت امکان افغانستان را به عنوان پایگاهی که بتواند شوروی را تحت فشار قرار دهد جایگزین ایران کنند. مسلماً این اقدام سرحدات جنوبی اتحادشوروی را بی ثبات میساخت.»
برژنف ماه های بعد از حمله نظامی بر افغانستان که در پلینوم کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی سخن گفت، اعزام قوا را یگانه انتخاب در جلوگیری از نفوذ امریکا به مرزهای جنوبی شوروی خواند.
افزون بر نگرانی های مسکو که در نامه گرومیکو از تصمیم و تلاش امریکایی ها در ایجادپایگاه جدید پس از سقوط رژیم شاه ایران سخن می رود، وقوع حوادث دیگر تشویش روس ها را در مورد ملاحظات امنیتی بیشتر ساخت. ایالات متحده امریکاو پیمان نظامی ناتو به نصب راکت های میان برد هسته ای در اروپای غربی مبادرت ورزیدند. معاهدۀ سالت 2 در کنگره امریکابه تصویب نرسید و در چنین فضایی روابط میان امریکا و چین کمونیست بهبود یافت. این حوادث در جریان سال1979میلادی یعنی سال تهاجم شوروی به افغانستان بوقوع پیوست و روابط شوروی ها را با جهان غرب و چین کمونیست بسوی تشنج و بی اعتمادی برد. و دراین فضای متشنج و بی باوری، سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق توسط مجاهدین از نظر مسکو به معنی بی ثباتی در مرزهای جنوبی شوروی بود. از این دیدگاه، حمله بر افغانستان برای دولت شوروی دفاع از امنیت و منافع حیاتی آن محسوب می شد.
ژنرال وارننکوف معاون ستاد مشترک ارتش شوری واز مشاوران ارشد دیمیتری استنوف وزیردفاع در زمان حمله، سال هاپس از فروپاشی شوروی (1995)در کنفرانس منعقده اسلوگفت:
«نمی توان توضیح داد که چرا شوروی در اقدام نا بخردانه به افغانستان تجاوز کرد، فکر می کنم میتوان توضیح داد که چرا نمی خواستیم رژیم کابل سقوط کند.» وارننکوف در این کنفرانس خطاب به امریکایی ها اظهار داشت: «شوروی احساس کرداز هر طرف در منطقه ضربه می خورد. برای مدت طولانی ایالات متحده امریکا، ایران حتی حکومت پهلوی را زیر سلطه داشت. نیروی دریایی امریکااقیانوس هند را کنترول کرد. پاکستان؛ ماباید صادق باشیم. فکرمی کنم پاکستان از واشنگتن دستور می گیرد. روشن بود، حتی چریک های اسلام گرایی که با رژیم امین-تره کی تحت حمایت ما مخالفت میکردند، تربیت و تدارک می شدند. بنا بر این، تهدید شوروی از جانب افغانستان نبود بلکه از جانب امریکا بود علی رغم کاهش نفوذش در منطقه. تصور کنید افغانستان در تجاوز امریکا-پاکستان سقوط میکرد، آن وقت امریکا میتوانست موشک کوتاه برد خود را در آنجا مستقر کند و علیه موشک های استراتژیک شوروی از جمله ICBMS در قزاقستان بکار گیرد. . . . وارننکوف خطاب به امریکاییان خاطر نشان می کند:
این منطقۀ نفوذ ما است. مرز های ماست نه شما. لذاهیچ چاره ای جز رفتن به افغانستان نبود.»
اما شوروی، بدون آنکه به اهدافش برسد، تنها هزینه های بزرگ این تجاوز را بدوش کشید و در فرجام، خود فروپاشید.
پيامها
27 دسامبر 2013, 23:38, توسط shams
بخاطرکمک به نيروهاي شوراي نظاروتقويه جبهات ملي گرايان وبنيادگرايان جمعيت وشوراي نظار
درهمين تجاوزولشکرکشي بود که کابل رابه شوراي نظارواحمد شاه مسعود راوزيردفاع ورباني راريس دولت تنظيمي وباقي پنجشيري هارا بلاي جان مردم نمايد وسرانجام باکمکهاي پولي وطبع بانکنوتهاي ده وپنجهزارافغاني ، اکمالات شباروزي هواپيماهاي روسي درميدانهاي کابل وبگرام وپشتيباني مالي ، لوژستيکي ونظامي به گروپ بدنام وقابل شوراي نظار.
28 دسامبر 2013, 00:40, توسط پرویز "بهمن"
شوراي نظاري را كه آقاي شمس تعريف ميكند، نه تنها كه راد مردان دشمن شكن درهء پنجشير را با خود داشت، بلكه ازشمال تا جنوب و ازشرق تا غرب افغانستان، ٩٠ در صد جنگ وجهاد شان را عليه شوروي سابق از فرمانده افسانوي تاجيك پنجشيري دستور ، هدايت فرمان ميگرفتند، اسناد شهادت ميدهد، تاريخ را كسي مسخ كرده نميتواند.
همين راد مردان مؤمن بودند كه در برابر روس سينه سپر كردند ولي برتري طلبي پشتوني ، در فرداي پيروزي چشم وديدهء در راس قرار گرفتن يك غير اوغان را نداشت وبه پشتيباني حاميان سنتي شان در آنطرف مرز ديورند دولت نوپاي مجاهدين سبوتاژ نمودند، اگر دولت برهان الدين رباني از روس پوش گرفته كار بجا ومعقول انجام داده، زيرا ديگران عربستان سعودي وپاكستان پول ميداند
28 دسامبر 2013, 00:43, توسط پرویز "بهمن"
آري! همين ها را اوغانها غير مسلمان ونوكران روس مي گويند بخاطريكه اوغان نبودند
28 دسامبر 2013, 00:45, توسط پرویز "بهمن"
بازهم به آقاي شمس كه شوراي نظار را تنها مال پنجشيريها دانسته است
28 دسامبر 2013, 00:47, توسط پرویز "بهمن"
تقديم به آقاي شمس
28 دسامبر 2013, 00:52, توسط پرویز "بهمن"
آيا در تاريخ حاكميت دوصد سالهء اوغان خر همچو شخصيتي كرايسماتيك ودرعين حال إنسان بي آلايش، ومحبوب گذشته است؟
28 دسامبر 2013, 00:55, توسط پرویز "بهمن"
زنده ياد مسعود قهرمان با فرمانده علاء الدين هرات
28 دسامبر 2013, 10:10
اگر روسیه چشم تمع به افغانستان میداشت، در سال ۱۹۱۹ اولین کشوری نمیبود که افغانستان را به رسمیت میشناخت.
اگر روسیه چشم تمع به آب های گرم بحیره هند را میداشت، شصت سال قبل در زمانی که لقی و دیگر اشرار ها از سمرقند و بخارا گریخته بودند و در افغانستان عملیات تخریبانه به ضد شوروی میکردند، را بهانه کرده، به افغانستان حمله میکردند
دلیل حمله روس ها نادانی داود خان بود، که فریب وعده های دروغین رضاه شاه را که به اساس توطُه امریکایی ها بود، خورد.
روس ها هیچ وقتی مخالف روابط افغانستان با جهان خارج نبودند، اما نمیخواستند که جاسوس های غربی در شمال افغانستان در سرحدات شان فعالیت کنند.
روی همین ملحوظ بود که اکثر پروژه های کشور های غربی در جنوب افغانستان و پروژه های شوروی در شمال افغانستان بود.
اما داود خان با دادن پروژه ها به غربی ها در شمال افغانستان زمینه جاسوسی غربی ها را در سرحدات روسیه مهیا کرد، در نتیجه روس ها مجبور به کودتا شدند.
28 دسامبر 2013, 10:20
همین حالا کشور های غربی میخواهند بامداخلات در اوکراین، اوکراین را جزُ خاک اروپا و ناتو سازند و در نتیجه راکت های ناتو را در یک قدمی ماسکو نصب کنند. آیا این گناه مریکا و غربی هاست و یا از روس ها.
طالبان که از پاکستان هر روز به افغانستان حمله میکنند، آیا گناه از پاکستان و طالبان است و یا از افغانستان؟
در مورد اوکراین نیز حالا چنین حالتی وجود دارد.
29 دسامبر 2013, 03:25, توسط پرچمی
اندیشمند اندیشمند نبوده! با رو شدن اسناد محرم حزبی , دولتی و استخباراتی شوروی سابق شرق و غرب , بدین متیقن شده اند که رسیدن به اب های گرم حقیقت نداشته پاکستان و غرب انرا وسیله قرار دادند تا دوست و همپیمان جدید برای شان پیدا و مخالفین را تسلیح و بجان کشور و مردم ما رها بکنند .
اما اوغانها ها کجا قبول کردنیست , گپ ما یکیست ,تایید حرف های با دار شان پاکستان گویا اوغانها مدافع خط اول پاکستان اند باید کمک شوند تا شوروی ها به اب های گرم دست نیابند!! خود جهاد و جنگ شانرا بد نام خورد و مدافع پاکستان معرفی میکنند!!
گپ مهم تر دیگر اینکه اندیشمند مثل اوغانملتی ادها میکند که شوروی عاشق چشم و گوش پرچم و کارمل بود از این رو به وطن ما یورش برد ! هفده مراتبه خواهش تره کی و چند مرتبه تقاضا امین جلاد , تابوت های زنده , حضورخلقیها فراری در ماسکو تجبربه مصر و چند جای هر گز اندیشه اندیشمند را اصلن بخود معطوف نداشته است.
همچنان "شمس "و "بهمن شنگری زاده "هر دو در دشمنی و دوستی مسعود غلو کرده اند هر دو اندیشه تخیلی و دور از واقعیت و نهفته در بت پرستی و قوم گرایی و منطقع گرایی را بروز داده اند .
29 دسامبر 2013, 08:56, توسط باران
چرایش را ، از مادرکلانت بپرس
قوای مسلح شوروی ، چگونه از افغانستان برآمد ؟
ظرف ده سال بر پنجصد کیلومتر پایپلاین نفت شوروی در کوچه ، پس کوچه باغ های شمالی ، حتی یک ساچمه هم فیر نشد ؟
چگونه لشکر نظامی شوروی با عبور از سالنگ ها تا مرز حیرتان عبور نمود ؟
چه گونه شوروی ها ، در کون رهبران شمال ، تف مالیدند ؟
اسناد وابسته گی بز پنجشیر را مستند نشر می کنم .
الهی ارواح ، داکتر نجیب الله بر گور پدر آمدشاه مسوود ، عبدالرشید گلیم جم و ... ایستاده پایی بشاشد .
الهی آمین .
29 دسامبر 2013, 14:01, توسط اندیشمند
جناب باران، امید وارم شما آن بارانی نباشید که در مقالۀ قربانعلی هادی تحت عنوان هرمنوتیک افراطی عاشورا ، دو دیدگاه گذاشتید. یکی از آن دیدگاه شما را من بسیار جالب و مورد بحث یافتم و در فیسبوک خود به اشتراک گذاشتم. بسیار منطقی و بسیار مؤدبانه نوشته شده بود. اما با تأسف که در این دیدگاه بر مقالۀ چرا شوروی بر افغانستان تجاوز کرد، از آن مطق و ادب خبری نیست. من باورم این است که شما آن باران نیتسید و این لحن با لحن آن باران بسیر تفاوت دارد.
آقای پرچمی که با نام مستعار دیدگاه خود را گذاشته اید، مقاله را دوباره به دقت بخوانید، نتیجه گیری و حکم شما در این دیدگاه تان بسیار عجولانه و سطحی است. از طرف دیگر شما را من به مطالعۀ مقالۀ «نقش حفیظ الله امین در تجاوز نظامی شوروی » توصیه می کنم تا در این مورد معلومات بهتر حاصل کنید آنگاه داوری کنید. در ضمن اگر کتاب: حزب دموکراتیک خلق؛ کودتا، حاکمیت و فروپاشی را که در انترنیت و د رمیان کتاب های رایگان فارسی قابل دسترسی است ، مطالعه کنید ، بهتر خواهد بود.