خطا ها و تناقضات قرآن
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زیر این عنوان خواهیم کوشید تا باروشی متمدنانه ، منطقی و مستدل خطاها ولغزشهای لغوی و علمی و تناقضات منطقی موجود در قرآن را مورد بحث وبررسی قرار دهیم.لذا از آنانیکه خود رادرزمرۀ فقها ،علماء و مفسرین اسلام قلمداد مینمایند صمیمانه دعوت به عمل میآوریم تا در مباحثات با ما شرکت ورزیده نظرات و ملاحظات مارابه همان روشی که ما آنرا مطرح مینماییم به نقد بکشند البته نه با روشهای پرطمطراق واعظانه وتکیه خانه ئی وخانقاهی . ما این بحثهارا در بخشهایی جداگانه ودنباله دار إرائه خواهیم نمود.
زیر این عنوان خواهیم کوشید تا باروشی متمدنانه ، منطقی و مستدل خطاها ولغزشهای لغوی و علمی و تناقضات منطقی موجود در قرآن را مورد بحث وبررسی قرار دهیم.لذا از آنانیکه خود رادرزمرۀ فقها ،علماء و مفسرین اسلام قلمداد مینمایند صمیمانه دعوت به عمل میآوریم تا در مباحثات با ما شرکت ورزیده نظرات و ملاحظات مارابه همان روشی که ما آنرا مطرح مینماییم به نقد بکشند البته نه با روشهای پرطمطراق واعظانه وتکیه خانه ئی وخانقاهی . ما این بحثهارا در بخشهایی جداگانه ودنباله دار إرائه خواهیم نمود.
بخش دوم
سورۀ البَقَرَة
البقرة آیۀ ( 1 ) :
در آغازبرخی از سوره های قرآن ، یک و یا چند حرف به گونه یی مستقل وجداگانه آمده است که به نامهای " فَواتِحُ السُّوَر " یعنی آغازگرسوره ها ، و " حروف مُقَطَّعة " و نیز " حروف بُریده " یاد شده و به صورت نماد یا تصویر حروف هجا و نه به صورت نامهای آن حرفها ، نوشته میشود، به گونۀ مثال می نویسند : « الم 0 ذَالِکَ الکتابُ ... » و آنرا میخوانند : « ألِف لام میم 0 ذَالِکَ الکتابُ ...» نه اینکه آنرا به اینگونه بنویسند .
برخی از این حروف مُقَطَّعة آیۀ مستقلی به حساب می آیند مانند « الم » در همین سورۀ البَقَرَة ، وبرخی دیگر از این حروف آیۀ مستقلی نه بلکه جزئی ازآیۀ أول سوره به حساب می آیند ، مانند: حرف« ن »در سورۀ القلم ،
جاییکه « ن » جزئی از آیۀ : « ن والقلمِ و ما یَسطُرُنَ » را تشکیل میدهد.
قبل از پرداختن به بحثهای مشخص دراین موارد ، قابل یاد آوری میدانیم که بدرالدین محمدبن عبد الله بن بهادر الزَّرکشی ( م 794 هجری) درکتاب البرهان فی علوم القرآن خود نوشته است که : « مدرسۀ بصرة حروف مُقَطَّعَة را آیات مستقل نه بلکه جزئی از مابعد آن میداند ، اما تقسیم نمودن آ ن به آیات مستقل و یا جزئی ازآیات ، بر میگردد به مدرسۀ کوفه.»
در زمینۀ این " فَواتِحُ السُّوَر " و " حروف مُقَطَّعة " و یا به عبارت دیگر حروف بریده پرسشهای زیرین را میتوان مطرح کرد :
1
– چرا این مُقَطَّعَات تنها در آغاز بیست و نه سوره آمده و در آغاز هشتادو پنج سورۀ دیگر قرآن نیامده است؟
2 – چرا این حرفها در برخی از سوره ها آیۀ مستقل به حساب می آیند و در خی دیگر نی و معیاری که برحسب آن ، حرفهای یاد شده ، آیۀ مستقل و یا جزئی ازآیه به حساب آیند ، چه بوده میتواند؟
3 – منظور از آوردن این حرفها چه بوده است و چه معانی یی را إفاده مینمایند و یا به عبارت دیگر این حرفها چگونه تأویل و تفسیر میشوند ؟
در لابه لای سطر های پایین سعی خواهیم کرد تاخواننده گان عزیز را در جریان آراء ونظریات مفسرین در باب این حرفها قرار داده و هریک از آن نقطه نظرهارا به بررسی و نقد بگیریم.
نخست – مُقَطَّعات به مثابۀ ابزارانگیزش و تنبیه :
قرطبی درضمن تأیید و برشماری تفسیر ها و تأویلهای دیگری که از این حرفها شده است تأکید بر آن دارد که منظور ازنزول این حرفها آن بوده است که محمد با تلاوت و زمزمۀ آن با آواز بلند ،نخست توجه وانتباه مشرکین را به خود جلب نموده و سپس آیات قرآن را برایشان بشنواند زیرا در آن زمان مشرکین از گوش دادن به محمد که میخواست قرآن را برایشان تلاوت کند سر باز میزدند و نمیخواستند آنرا بشنوند. در این تأویل و تفسیر محمد بن أبی بکر رازی و برخی دیگر از مفسرین با قرطبی هم باور اند.
همچنان أبی محمد عبدالحق بن غالب إبن عَطِیَّة الأندَلُسی الغَرناطي (ت 546هجری ) در کتاب المُحَرَّرُالوَجِیزفی تفسیرالکتابِ العزیز و الزَّرکشی در البرهان ضمن تأیید گفته های قُرطُبی و دیگران ، پا را ازآن فراتر نهاده حرفهای یاد شده را أدوات و ابزارهای ندا و تنبیه دانسته اند که هدف ازآن برانگیختن و بیدارساختن اذهان و عقول همگان به خاطر بذل توجه به تلا وت و قرائت قرآن میباشد. وآنرا به غرش رعد که پیام آورفیض و برکت باران میباشد ، تشبیه کرده اند.
واما درنقد این تأویل نکات زیرین را قابل یاد آوری میدانیم :
هرگاه بپذیریم که محمد میخواسته است با زمزمۀ این حرفها توجه مشرکین و کسانی را که از شنیدن قرآن سربازمیزدند به خود و تلاوت آیات قرآنی اش جلب نماید ، پس چرا تمام سوره های مکی دارای چنین حرفها یی نیستند. حال اینکه هنگام بررسی سوره هایی که با این حرفها مزین شده اند ، در می یابیم که :
1 – حرفهای ( الم ) در دو سورۀ البقرة و آل عمران آمده است و هر دوی این سوره ها مدنی هستند و چنانکه میدانیم محمد در مدینه از ناحیۀ عدم توجه و گوش نسپردن مردم به سخنانش مشکلی نداشت .
2 – حرف ( ن ) در سورۀ القَلَم آمده است که از نخستین سوره ها بوده و گفته میشود که آیۀ اول آن نخستین آیه ییست که به محمد" نازل " شده است . و این در حالیست که همه آگاه اند که محمد دعوت خود را به گونه یی سری و مخفیانه به راه انداخته بود ، لذا این إدعاء که گویا این حرفها به مثابۀ أدوات ندا و تنبیه به کار میرفته اند با واقعیت سری بودن دعوت محد درمراحل آغازین این دعوت ، در تناقض قرار میگیرد و پذیرفتنش معقول به نظر نمی آید.
3 – برخی از حروف مُقَطَّعة در سوره هایی آمده است که تاریخ آن به لابه لای سالهای سوم قبل از هجرت إلی وقوع هجرت تعلق میگیرد و این سوره ها عبارتند از : الدُّخان – الشُّوری – الأحقاف – الغافر – فُصِّلت – الجاثیة – الزُّخرُف و همانگونه که اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد در این سالها کشیده گی ها و دشمنی میان محمد و قبیلۀ قریش به حدی أوج گرفته بود که إمکان به کارگیری روش إیستادن در یک نقطۀ بارزو دعوت از مردم به گرد آمدن به أطراف وی جهت گوش دادن به سخنانش را از او سلب نموده بود
4 – هرگاه بپذیریم که این حرفها أدوات نداء و تنبیه هستند ، این پرسش مطرح میشود که آیا برای محمد ساده تر نبود تا از همان ادوات و واژه های مروج وعام فهم که در همچو مواردی به کار میرفته است ، استفاده نماید تا بتواند جمعیت بیشتری را به سوی خویش جلب نماید ؟! سؤال دیگری که از این فرضیه عرض اندام مینماید اینکه هر گاه این حرفها أدوات وأبزارهای نداو تنبیهی بوده که محمد آنرازمزمه کرده است پس چرا کاتبان قرآن آنرا در زمرۀ " وحی " درج نموده اند ؟
5 – هرگاه این حرفها برای نداء و تنبیه بوده باشد ، به این معنیست که تاریخ مصرف آن پایان یافته ودیگر نیازی به آن إحساس نمیشود ، لذا آیا این أمر با مفکورۀ کار آمد بودن قرآن در هرزمانی و مکانی، در تعارض قرار نمیگیرد ؟
دوم - مُقَطَّعات به مثابۀ أسرار خداوندی :
بخش بزرگی از مفسرین قرآن را عقیده براین است که این حرفها از أسرار خداوندی در قرآن بوده و حرف زدن در بارۀ آن جائز نیست . وروایت میشود که جانشینان چهارگانۀ محمد ونیز عبدالله بن مسعود به همین عقیده بوده و گفته اند : این حرفها ، رازهای سربه مهربوده وتفسیر پذیر نیستند. ( قرطبی )
و درتفسیر هایی که مؤلفین آن به این باوراند، مانند تفسیر جلالین ،هرجاکه به این حرفها رسیده اند ، لب فروبسته و نوشته اند :« خدا وند خودش میداند که مرادش از این حرفها چیست .»
در همین رابطه أبی محمد صدرالدین روزبهان( متوفی 606 هجری ) در عرائس البیان فی حقائق القرآن – به نقل از إمام جعفر صادق مینویسد که:« این حرفهاأسرارورازهای ویژه یی است میان خدا و حبیبش و از آنجهت به این شکل آمده است تا دیگران ندانند که میان آن دو چه رمزورازی نهفته است. »
درنقد وبررسی این نظریه باید گفت : ازآنجاییکه قرآن یک متن سمبولیک ، تصوفی و شاعرانه نبوده وکتابیست که به رویدادها، چالشها ومراودات یومیۀ مردم در چارچوب شرائط زمانی ومکانی مشخص همان جامعۀ بدوی عربستان میپردازد و این امر به نوعی مایۀ مباهات محمد و یارانش نیز هست ، پس موجودیت همچو حرفهایی در آغاز سوره ها خود به خود با روحیۀ بقیۀ نصوص قرآن در تضاد و تعارض قرار میگیرد. و هر گاه " أسرارخدایی " بودن این حرفها پذیرفته آید ، این را نیز بایستی پذیرفت که محمد برخلاف إدعای خویش مبنی بر وضاحت و عام فهم بودن قرآن در آیۀ 195 سورۀ الشعراء و آیۀ 174 سورۀ النساء ، علی الأقل درهمین مورد، به آن جنبه یی سمبولیک و صوفیانه بخشیده است.
از آنچه گفته آمد میتوان نتیجه گرفت که این طرز دید که حروف مقطعة " أسرار خدایی" اند ، به خودی خود دال برآنست که قرآن در بر گیرندۀ عناصر و واژه های گنگ و فاقد معنی نیز هست.
سوم - مُقَطَّعات به مثابۀ نشانه ها وسمبولهای با معنی :
بسیاری از مفسرین را عقیده بر آنست که این حرفها نشانه ها و سمبولهایی اند که معانی و مدلولهایی را با خود حمل مینمایند ، و هریک از آنان برای این حرفها به خواست و سلیقۀ خودش ویا با استناد به روایتهای دیگران ، معانی و تأویلهای گوناگونی داده اند چنانکه به گونۀ مثال طبری درمورد حروف مقطعۀ ( کهیعص ) ک به صورت ( کاف ، هاء ، یاء ، عین ، صاد ) تلاوت میشود و آیۀ اول سورۀ مریم را تشکیل داده است ، مینویسد : این حرفها نشانه های نامهای خداوند هستند، یعنی ( کاف ) نشانۀ ( کبیر ) ، ( هاء ) نشانۀ ( هادی ) ، ( یاء ) نشانۀ ( حکیم ) ، ( عین ) نشانۀ ( عالم ) و ( صاد ) نشانۀ ( صادق ) میباشد. و می افزاید که در این زمینه همه یکسان نمی اندیشند و اختلاف نظر وجود دارد چنانکه برخی ازمفسرین آنرا نامی ازنامهای قرآن و برخی دیگر نامی ازنامهای خداوند میدانند.
درزمینۀ این تأویل نکات زیرین را میتوان بر شمرد:
1 - گفته میشود که برخی ازاین حرفها به نامهای خدا وبرخی دیگربه صفتهای او دلالت مینمایند.چنانکه محمدبن أبی بکر رازی مینویسد که از إبن عباس روایت شده است که : " الم " یعنی ( أَنَااللهُ أَعلَمُ - من خدایی هستم که میدانم ) و " الر " یعنی ( أَنَااللهُ أَرَی - من خدایی هستم که می بینم ) و " المص " یعنی ( أَنَااللهُ أَفضِلُ - من خدایی هستم که مهربانی میکنم ) . از این قبیل تأویلها وتفسیرهادر کتب تفسیر فراوان به چشم میخورد و از آن جمله است تأویل صدرالدین روزبهان از حروف مقطعۀ " الم " در عرائس البیان فی حقائق القرآن که گفته است : الف به وحدانیت ذات خواوند ، لام به ازلیت صفات او و میم به توانایی او در نمایش نشانه ها ؛ إشاره مینماید.
در همین راستا محمد بن أبی بکر رازی به نقل از سعید بن جبیر آورده است که میگوید : مجموع مقطعات ( الر – حم - ن ) کلمۀ ( الرحمن ) را تشکیل میدهد مگر از بقیۀ مقطعات نمیتوان چنین ترکیبهایی ساخت.
قرطبی به نقل ازإبن عباس و علي بن أبی طالب می نویسد که گفته اند : حروف مقَطَّعَۀ قرآن اسم أعظم خداوند است مگر ما نمیدانیم که آنرا چگونه ترکیب نمایم.
2- برخی ازاین حرفها دلالت به نامهای خداوند برخی دیگر دلالت به نامهای دیگری مینمایند . چنانکه محمد بن أبی بکر رازی را عقیده براینست که در " الم " منظور از ألف ( الله ) ، منظور از لام ( جبریل ) و از میم ( محمد ) میباشد یعنی : خدا کتاب را به زبان جبریل به محمد فرستاد.
3- برخی ها به این باور اند که این حرفها نامهای قرآن اند . مثلا إبن عطیة در المحرر الوجیز مینویسد: « این حرفها همانند الفرقان و الذِّکر نامهایی از قرآن اند » و برخی دیگر معتقد اندکه این حرفها نامهای سوره ها هستند که در این مورد میتوان به آنچه که محمد بن أبی بکر رازی در تفسیر خویش آورده است إستناد جست .
در این میان پروفسور رضا آیرملو با تکیه بر دیدگاه برخی دیگر از محققین ، به این باور است که این حرفها ممکن است حرفهای اول نامهای کسانی باشند که موقع جمع آوری آیات در زمان أبوبکر و عثمان، این آیات را از حفظ بوده یا در إختیار گروه جمع آوری کننده گان قرآن قرار داده بودند، و در هر حال، جز بقایای یادداشت جمع آوری کننده گان در مورد منبع آیات جمع آوری شده هیچ نیستندو هیچ معنایی ندارند.( رضا آیرملو- قرائت قرآن " غیر دینی " – جلد اول – ص : 273 )
4 – تأویل دیگری نیز وجوددارد مبنی براینکه فواتح سوره ها، که همین حروف مقطَّعة باشند ، در برگیرندۀ شناخت زمانه های وقوع حوادث ورویدادهای بزرگ تاریخی هستند. إشاعه دهنده گان این تأویل با تکیه بر سرهمبندی های ریاضی ومحاسبات مروج در علومی به نامهای " حساب جُمَّل " ، " أبجد " و "جفر" تأکید برآن دارند که درک معانی حروف مقطعة به جزبا استفاده از همچومحاسباتی ، إمکان پذیر نیست. برای دریافت معلومات بیشتردراین مورد ،مراجعه شود به تفسیر طبری و نیز تفسیر سورآبادی ج 1 – ص 25 - 27 نوشتۀ ابوبکرعتیق بن محمد هروی نیشاپوری معروف به سورآبادی یا سوریانی ، هچنان مقالۀ آرثرجفری پیرامون این حرفها به نشانی:
http://www.answering-islam.org...
ونیزکتاب إرهاصات الاعجاز العددي في القرآن الكريم. در سایت انترنتی :
www.islamnoon.com
و اما در نقد اینگونه تأویلها باید گفت که این تأویلها وتفسیرها و اختراع معانی ومدلولهای من درآوردی و سلیقه یی برای حرفهای مُقَطَّعة در حقیقت تلاشی است به خاطر پرده افگندن به روی دشواریهای ناشی از نظریه یی که این حرفها را سرِّالهی دانسته و بررسی آنرا مجاز نمیداند.و اما این تفسیر به خودی خود با آنچه که قرآن در وصف خویش مبنی بر وضاحت ، ساده گی و سلاست آورده است در تضاد و تعارض قرار میگیرد ، چنانکه در آیت 195 سورۀ الشعراء آمده است : « بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِینٍ »یعنی به زبان عربی واضح . در حالیکه آیۀ اول خود همین سوره را حروف مقَطَّعَۀ ( طسم ) تشیل داده است. از سوی دیگر هرگاه فحوای آیت 174 سورۀ النساء را در نظر بگیریم که میگوید : « یا أیُّهَاالنَّاسُ قَد جاءَکُم بُرهَانٌ مِن رَّبِّکُم وأَنزَلنَاإِلَیکُم نُورًا مُبِینًا » یعنی : « ای مردم به شما از سوی پروردگارتان برهان آمده است و مابرایتان نوری روشن نازل نموده ایم .» دیده میشود که این آیت با حرفهای گنگ و بی معنی مُقَطعات و با تمام آنچه که اندر باب تأویل و تفسیر آن تا اکنون تراشیده شده و پس از این تراشیده خواهد شد ، در تضاد و تناقض آشکار قرار میگیرد ، و با هیچ تأویل و تفسیری نمیتوان آنراحل وفصل نمود.
پایان بخش دوم
پيامها
23 جولای 2010, 17:03, توسط Fahim
با تشکر از نویسنده محترم
اگر به وبسایت http://www.zandiq.com مراجعه کنید، به وضوح آیات ضد و نقیض قرآن و اشتباهات آن را مشاهده خواهید نمود. این به اصطلاح معجزه حضرت محمد است!!!!!
از طریق پیوند ها در وبسایت ذکر شده، شما میتوانید وارد وبسایتهای دیگر شوید و به معلوماتتان بیفزائید.
با احترام فراوان
28 جولای 2010, 21:05, توسط عزیز یاسین
دوست عزیز فهیم درود گرم نثارتان باد
از لطف و توجهتان سپاسگذارم با آن سایت که شما فرستاده اید قبلا نیز آشنایی داشتم و تذکر شما آنرا تجدید نمود ممنون شما
بهروز و سر بلند باشید
24 جولای 2010, 05:07, توسط casio
نوبسنده ان شعور و دانش واقعی را که باید برای رد دین و مذهب و یا موجودیت خدا داشته باشد ندارد و فقط از تنوع و تجاهل که این روز ها فیشن روز شده است بر قد علم نمودن بر ضد خدا استفاده نموده است . من شک دارم که ذ ند یق و نشریه های دیگر که به زبان فارسی بر ضد دین نشر میشود ارگان نشراتی سی آی ای و یا حتی با وجودیکه دین را با تمام تشکیلات ان رد میکند نماینده کلیسا باشد ؟ نسلی که در سی سال در ایران در سایه اسلام تولد و بزرگ شده اند اولاده ترک ها و کرد ها و عربهای جنوب و بلوچ میباشند که در زمان شاه پدران شان عاشق یکبار دیدن رخ شهر تهران خاصتاء لاله زار چسپیده به توپ خانه بودند . در حالیکه نیم نفوس ایران با وجود نفرت از اخوند ها طرفدار زنده گی سنتی ایران هستند . . چطور 70% کفر و الهاد در بطن جامعه اسلامی نطفه گرفته است . این 70% در میان خانواده های بزرگ شده اند که هنوز اخلاق و کلتور سنتی در جامعه ایران پا بر جا است . هنوز پدران شان بعد از صرف چای و پنیر و نان سنگگک قلیان دود میکنند و عصر ها چای عصر میخورند . حرکتی که به نام سبز ها در ایران راه افتاده است گرچه به نظرم همه میدانند که با اخوند دهان جوال را گرفتن مکافات اتحاد حزب توده را با اخوند های قسم خورده در بهشت زهرا در روز اول بر گشت خمینی را دارد . . ولی . . و همچنان با دانستن اینکه اخوند در پیروزی اخری لشکری از رهبران در گور خوابیده را بر سر مردم ایران سوار خواهند کرد و از رهبری خلق ایران برای خلق ایران باز سالها فاصله خواهند گرفت با وجود این با یک اخوند دیگر راه افتاده اند برای برای انتقام از اخوند های دیگر . . شاید این دلیل مجبوریت ء مردم ایران درین شرایط است و یا شاید هم شعور سیاسی مردم ایران را اخوند ها و دم زولجلال بسته اند .
28 جولای 2010, 21:29, توسط عزیز یاسین
کاسیوی عزیز سلام
راستش من ندانستم ویا نتوانستم بدانم که شماچه میخواهید بفرمایید و از آنچه نوشته اید هیچ چیزی حالی ام نشد ، لطفا اندکی مشخصتر صحبت نمایید
بیدار شوید
عزیز یاسین
25 جولای 2010, 10:20, توسط hbibulla
لعنت الله (ج)و مرگ به جاسوسان به وطن فروشان به قوم پرستان زبان پرستان مليت پرستان منافقان مرتدان چاپلوسان وکافران شيطانان پيروانانشان .
در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مىگويند: «ما فقط اصلاحكنندهايم سذللّه! (11)
آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند. (12)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (13)
خداوند آنان را استهزا مىكند; و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. (15)
آنان كسانى هستند كه «هدايت» را به «گمراهى» فروختهاند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافتهاند. (16)
آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىكند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد. (17)
آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمىگردند! (18)
25 جولای 2010, 15:33, توسط Fahim
حبیب الله تازی زاده
باز پیدات شد؟ تا حالا کجا پنهان شده بودی؟ من فکر میکنم که لازم است دوباره چند آیه جنایی از تازی نامه بادارانت برایت نوشته کنم تا دوباره تا مدتی گم شوی و به طرف ارباب بزرگ شاه فهد بروی.
شریک بودن الله تازی در غارت و چپاول اعراب وحشی و درخواست خمس ار آنان برای خود، پیغمبر و خویشاوندانش:
سوره انفال آیه 41
بدانيد که هر گاه چيزي به غنيمت گرفتيد خمس آن از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و در راه ماندگان است و خدا به هر چيز تواناست
25 جولای 2010, 15:50, توسط Fahim
حبیب الله تازی زاده
این هم یکی از آیات جنایی الله تو که بت بزرگ آنزمان بوده. در این آیه الله تازی دستور گردن زدن و قطع کردن انگشتان ناباوران را میدهد! این دستور الله ثابت میسازد که طالبان و جمهوری اسهالی ایران، مسلمانان و پیروان واقعی الله و محمد تازی هستند. آیا میتوان گفت که این الله مهربان است؟ این الله تازی نشان داد که نه تنها خدای واقعی نیست، بلکه ساخته و پرداخته خود محمد تازی است. الله ای که در دستان محمد بوده و هروقت که محمد میخواست، آیه ای از جانب این الله ناتوان و ضعیف، نازل میکرد. هر لحظه ای که لازم داشت، آیاتی را به نفع و سود خودش و از جانب این الله ضعیف، بر زبان می آورد. آیه ذیل را بخوانید.
سوره الانفال آیه 12
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأَْعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ
و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحي کرد : من با شمايم شما مؤمنان را به پايداري واداريد من در دلهاي کافران بيم خواهم افکند بر گردنهايشان بزنيد و انگشتانشان را قطع کنيد.
26 جولای 2010, 08:56, توسط hbibulla
سلام برای همه
فهيم يهودزاده
من با کسيکه اخلاق و منطق ندارد جرو بحث نميکنم
الله (ج) ميفرمايد وقتی که با جاهلان روبرو شديد جروبحث نکنید برایشان بگوید سلام وبروید
برايت ميگويم سلام
26 جولای 2010, 10:36, توسط Fahim
حبیب الله تازی زاده
اجازه دهید تا دیگران راجع به من و شما قضاوت کنند. قضاوتی که شما میکنی، قضاوت طالبانی است.
من با اسناد و مدرک بحث و گفتگو میکنم، اما تو از کتاب قرون وسطائی که اعراب جاهل بجا مانده مطلب نوشته میکنی. میدانم که حریف حقایقی که من نوشته میکنم نیستی. اسلام دینی است مخصوص اعراب جاهل و تخم تازیان مانند ملا حبیب الله تازی زاده.
اگر کسی قرار باشد سلام و السلام بگوید، آن شخص من و امثال من هستیم. ما باید به تو ملا طالب نادان و جاهل بگوئیم برو به زباله دان تاریخ.
لازم است آیه دیگری برایت نوشته کنم تا بروی و پشت سرت را نگاه نکنی:
زنبارگی محمد تازی، پدر حبیب الله تازی زاده:
الله که خود ساخته محمد بود، صرف در خدمت زنکه بازی محمد تازی بوده و صرف به پائین نته محمد فکر میکرده. حبیب الله و امثال ایشان از همین زنکه بازی پیروان محمد بوجود آمده اند. به آیه ذیل توجه کنید.
سوره التحریم آیه 5
عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً
شايد اگر شما را طلاق گويد پروردگارش به جاي شما زناني بهتر از شمايش ، بدهد زناني مسلمان ، مؤمن ، فرمانبردار ، توبه کننده ، اهل عبادت و روزه گرفتن ، خواه شوهر کرده ، خواه باکره
حبیب الله، حالا بگو من جاهل هستم یا تو که تخم و نوکر اعراب تازی هستی؟ بگذار دیگران قضاوت کنند
28 جولای 2010, 15:36, توسط بابک روشن ضمیر
اقای یاسین سلام!
نوشته تانرا مطالعه نمودم.برایتان آرزوی موفقیت مینمایم.قران تراوش دماغ یک نفر عرب بنام محمد میباشد.بینش موجود در قران الهام گرفته از کتب تورات و اناجیل عیسویان است.محمد این الهامات را همراه با معلومات و خیالبافی های خودش و دانش و فلسفه موجود همان عصر شبه جزیره حجاز و سرزمین های مجاور یکجا ساخته و قران را تصنیف نموده است.همان قسمی که شما هم یادآوری کرده اید قران مملو از اشتباهات کلامی میباشد.این برعلاوه اشتباهات علمی،تاریخی حقوقی وغیره میباشد.قران کتابیست مملو از تنفر و خشم و تضاد گویی.این کتاب بزرگترین ضرر و ضربه را بر پیکر کشور های اسلامی ،مخصوصآ افغانستان وارد کرده است.بهترین جا برای این کتاب ،موزیم میباشد.لطفآ بشریت را از شر تورات،انجیل، فرقان،و غیره کتب خرافاتی نجات بخشید.
دوست گرامی! بعد از درگذشت محمد ،اگر شمشیر ابوبکر و عمر نمیبود،و اگر لشکر مسیلمه بن حبیب حنفی و سجاح بنت حارث بر لشکر ابوبکر و عمر غالب میگردید.امروز این مردمان به عبادت مسیلمه (کذاب) میپرداختند وکتاب اشعار سجاح را بدور سرخود میچرخانیدند و محمد و پیروانش را بنام کذاب یاد میکردند.محمد باید از پیروانش ممنون باشد که در جنگ بر پیامبران ساختگی دیگر مثل محمد غالب شدند.
برای شما و سایر عزیزان، در راه روشن ساختن اذهان هموطنان و اظهار واقعیت ها موفقیت آرزو مینمایم.
28 جولای 2010, 21:18, توسط عزیز یاسین
جناب روشن ضمیرعزیز و گرامی درود بر شما
آری ! آنچه شما فرموده اید حقیقت است
من تا آنجا که در حیطهء توانایی ام بگنجد سعی خواهم کرد تا به روشنگری و پرده برداشتن از حقائق و واقعیتها إدامه دهم و اینرا وظیفه و مکلفیت انسانی خود میدانم و از دوستانی چون شما نیز توقع دارم تا مرا در برآورده شدن این مأمول انسان دوستانه یاری دهید
من سلسلهء این مقالات را که خیلی دنباله دار خواهند بود پیگیری مینمایم بخش بعدی در مورد جبر و اختیار است که عنقریب به نشر خواهد رسید
شاد و کامگار باشید
عزیز
28 جولای 2010, 21:35, توسط عزیز یاسین
حبیب الله جان سلام
لطف نموده از خود چیزی بنویس و از ردیف کردن لاطائلات قران تیرشو زیرا تاریخ مصرف آن گذشته است و مردمان آگاه دیگر بالای آن حتی نمی خندند چه رسد به توجه کردن و گریستن!!!
28 جولای 2010, 21:39, توسط عزیز یاسین
حبیب الله جان سلام
لطف نموده از خود چیزی بنویس و از ردیف کردن لاطائلات قران تیرشو زیرا تاریخ مصرف آن گذشته است و مردمان آگاه دیگر بالای آن حتی نمی خندند چه رسد به توجه کردن وخواندن و پذیرفتن وبه پایش گریستن!!!
1 آگوست 2010, 07:36, توسط hbibulla
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (7)
«اوست كسي كه كتاب» قرآن «را بر تو نازل كرد كه بخشي از آن آيات محكماست» محكم: آيهاي است كه بهسبب وضوح و روشنياش احتمال بيش از يك وجه تفسيري را ندارد، لذا صرف توجه به آن، مفيد فهم معني مورد نظر از آن ميباشد، پس در آن امكان تغيير و تحريف از معني و وجه حقيقي آن وجود ندارد«آنها امالكتاب اند» يعني: آيات محكم، اصل و اساس قرآنند كه مبنا و تكيهگاهآن قرار ميگيرند پس هرآنچه كه به ظاهر با آيات محكم مخالف باشد، به سويآنها برگردانده ميشود تا وجه و معني حقيقي آن دانسته شود. ابنكثير ميگويد:«آيات محكم؛ حجت پروردگار، پناهگاه بندگان و دفعكننده دشمنانند كه هرگزاز آن معانياي كه براي آنها وضع شدهاند، قابل تحريف و تغيير نميباشند». «وبخش ديگر متشابهات است» متشابه: آيهاي است كه امكان دگرگون ساختن وتحريف و تأويل در معني آن وجود دارد و اين تشابه، يا از خفا و عدم واضحبودن معني مراد، يا وجود احتمالات متعدد در آن و يا تردد در ميان چند وجهتفسيري ناشي ميشود، همچون حروف مقطعه اوايل برخي از سورهها. قرطبيميگويد: «متشابه چيزي است كه خداوند علم آن را به خودش منحصرگردانيده و كسي از مخلوقاتش را بر آن آگاه نساخته است، همچون وقت برپاييقيامت و مانند آن از امور غيب».
علت وجود آيات متشابه در قرآن كريم ـ با علم به اين كه قرآن به عنوانهدايتگر مردم نازل شده ـ همانا متمايز ساختن مؤمنان راستين از افراد سست ايمانو روشن ساختن فضيلت راسخان در علم، يعني كسانياست كه در آيات الهيانديشه، تدقيق و پژوهش ميكنند و از كژروي در قرآن ميپرهيزند.
«اما آنان كه در دلهايشان زيغ است» زيغ: ميل و انحراف از حق است. آري! آنان «براي فتنهجويي» يعني: فتنهانگيزي و گمراه كردن مردم در دينشان و پوشانيدن حقيقت بر آنان «و در طلب تأويل آن» يعني: طلب تأويل آيات متشابه بر وجهي كه دلخواهشان و موافق با مذاهب فاسدشان است «از متشابه آن پيروي ميكنند» يعني: به متشابهات قرآن چنگ ميزنند و بهوسيله آنها در مؤمنان شكو ترديد بر انگيخته و آن متشابهات را در بدعتي كه برآن قراردارند، دليل وتكيهگاه خويش ميگردانند «حال آن كه تأويل آن» آيات متشابه «را جز خداوند و راسخان در علم نميدانند» يعني: راسخان و ريشهداران در علم نيز، تأويلمتشابهات را ميدانند، در حاليكه: «ميگويند: به آن ايمان آورديم» يعني: به همهقرآن ـ اعم از محكم و متشابه آن ـ ايمان آورديم «همه از جانب پروردگار ما است» يعني: از آنجا كه همه قرآن از بارگاه پروردگار متعال است، پس اختلافيدر آن نيست بنابراين، ما به همه آن ايمان داشته، متشابه آن را كه احتمالات متعددي دارد، بهسوي محكم آن كه احتمالي جز حق را ندارد، برميگردانيم وارجاع ميدهيم و بدينوسيله است كه معني مراد از متشابه نيز بر ما روشن ميشود. ابنعباس ميگويد: «من از كساني هستم كه تأويل متشابهات را ميدانند». سخن ابن عباس عين حقيقت است زيرا در حديث شريف آمده است كه رسولخدا «در حق وي چنين دعا كردند: «اللهم فقهه في الدين وعلمه التأويل: خدايا! او را در دين فقيه و دانا كن و تأويل را به او بياموز».
به قوليديگر، معناي: ﴿ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ ...﴾ ايناست: تأويل متشابه را جز خدا هيچ كس ديگر، حتي راسخان و ثابتقدمان درعلم هم نميدانند. بنابراين قول، در قرائت، بر كلمه «الله» وقف ميشود و در اينصورت، عبارت: ﴿ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ...﴾ جمله مستأنفه مستقلي است كه معني آنچنين ميشود: «راسخان در علم ميگويند: ايمان آورديم به اين كه متشابه ازبارگاه خداوند است و ما معني و تأويل آن را نميدانيم». بر اساس اين قول؛ مراد از متشابه: مسائلي چون وقت برپايي قيامت، ماهيت روح و مانند آن از اموري است كه بشر آنها را نميداند «و جز خردمندان كسي پند نميگيرد».
در حديث شريف آمده است كه رسول خداص از راسخان در علم مورد سؤالقرار گرفتند، در پاسخ فرمودند: «مَن برت يمينه، وصدق لسانه واستقام قلبه ومن عفَّ بطنه و فرجه، فذلك منالراسخين في العلم: كسي كه به راستي و درستي سوگندخورد، زبان او راست گويد، قلب او مستقيم باشد و كسي كه عفت را در شكم وفرج خود نگاه دارد، او از راسخان در علم است». همچنين در حديث شريف آمدهاست كه رسول خداص اين آيه كريمه را تلاوت نمودند، آنگاه فرمودند: «چونكساني را ديديد كه در قرآن مجادله ميكنند، آنان همان كساني هستند كه در اينآيه كريمه مورد نظر خداوند ميباشند [يعني فتنهگرند] پس از آنان حذركنيد». همچنين در حديث شريف به روايت امام احمد از ابوامامه آمده است كهرسولخدا «در تفسير: ﴿ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ﴾ فرمودند:«هم الخوارج: آن (منحرفان كج رو) خوارج اند». ابنكثير ميگويد: «اينحديث، اگر هم حديث موقوف ـ يعني سخن صحابي باشد ـ معني آن صحيحاست زيرا اولين بدعتي كه در اسلام پديد آمد، فتنه خوارج بود».
حق تعالي در آيه ديگري قرآن را تماما محكم معرفي نموده است: ﴿ كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آَيَاتُهُ﴾ «اين كتابي است كه آيات آن تماما محكم گردانيده شده است» [هود/ 1]. مراد از آن اين است كه قرآن كلامي است بر حق، داراي الفاظي فصيح ومعانياي صحيح كه در آن هيچ عيب و نقصي وجود ندارد. در آيه ديگري تمامقرآن متشابه معرفي شده: ﴿ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا﴾ «خداوند بهترينكلام را نازل فرمود كه تماما متشابه است» [زمر/23]، به اين معني كه برخي از آيات قرآن با برخي ديگر در زيبايي، راستي، هدايتگري و سالم بودن از تناقض، متشابه و همانند است، لذا معني اين دو آيه كريمه با آيه مورد بحث ما در اينجا درتضاد نيست و ميان آيات هيچگونه تعارضي وجود ندارد.
اين آيه كريمه درباره نصاراي نجران نازل شد كه ميگفتند: «خداوند وقتي ازخودش در قرآن سخن ميگويد، صيغه جمع: «نحن: ما»، و «انا: ما» را بهكارميبرد، و اين ضماير براي جمعاند، لذا خداوند سوم سه خداست». پاك و برتراست خداي سبحان از آنچه ميگويند. پس خداي متعال آنان را به برگردانيدن اين موارد بهسوي آيات محكم خويش دستور داد، چون آيه: ﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴾ (بگو: الله يگانه است)، و آيه: ﴿ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ ﴾ (جز اين نيست كهخداوند يگانه است).
1 آگوست 2010, 07:41, توسط hbibulla
عزيز ياسين
الله(ج)ميفرمايد با جاهلان که روبرو شديد همرايشان جر بحث نکنيد برايشان بگويد سلام وبرويد
از من بر شماها سلام
2 آگوست 2010, 07:04, توسط Fahim
دوستان گرامی
ببینید چقدر تعجب آمیز و غیر منطقی است که حبیب الله تازی زاده، خودش را دانا و ما را جاهل می پندارد!!!!
این حبیب الله آنقدر خودخواه و خودپسند است که یک طفل 6 ساله هم میفهمد که ایشان جاهل و اغراق کننده است.
امروز به همه دنیا ثابت شده که اسلام دینی است مخصوص اعراب جاهل آن زمان و هیچ مطابقتی با عصر جدید ندارد.
از وقتی که اسلام بجود آمده، میلیونها انسان بخاطر این آئین شیطانی، بیگناه کشته شده اند و خانه های بسیاری نیز ویران گردیده است.
حبیب الله تازی زاده ..... اگر دست من و هموطنان خردمند من به تو برسد، تو را با یک مشت و یک لقد به عربستان سعودی شوت می کنیم تا بوتهای عربهای وحشی و تازی را پاک کنی.
حبیب الله تازی زاده، ما بسیار خوش هستیم که تو والسلام بگوئی و از این وبسایت کابل پرس? گم شوی و نزد گل بدین حکمتیار بروی.
تو در نظر ما یک جاهل خودفروخته بیش نیستی و امثال تو باعث ویرانی کشور ما شدید.
لَعنَتُ الله لَکَ
4 آگوست 2010, 05:44, توسط hbibulla
سلام برای همه
فهيم يهود زاده
چند بار برايت نوشتم که من با انسانهای که بد اخلاق استند مثل شما که خود اقرارکرده اید با ۱۶ نفر ازبک وغيره خوابيده ايد جروبحث نميکنم چون آب چشم شما ريخته باز هم ياوه گوی ميکنی
الله(ج)چقدر زيباودقيق فرموده که کافران کراستند کوراستند ..شما کراستين کوراستين به اين خاطر باز هم حيا نکرده چتييات مينويسيد .حيا در ايمان به الله(ج)است.
بازهم از من برشماها سلام
4 آگوست 2010, 14:56, توسط Fahim
آقای حبیب الله تازی زاده
متاسف هستم که باز هم تربیت اسلامی خود را نمایان کردی. حبیب الله تازی زاده، تو در مساجز مختلف درس قرآن خواندی و از زیر دست هزاران آخوند تیر شدی، آنوقت به من میگوئی که با 16 ازبک ....
خودت میدانی که لواط مخصوص آخوندهائی است که تو نزد آنان درس قرآن آموختی. من هر حرفی که میزنم ثابت میکنم، این هم ویدئویی که تو را در مسجد دستکاری میکند
http://iranianuk.com/article.p...
9 آگوست 2010, 07:37, توسط اسلام شناسی
با سلام به خردمندان و حقیقت جویان!
باید گفت که در پهلوی مشاهدۀ تناقضات فراوان در تازینامه، ادعای مکمل بودن دین اسلام به خصوص خود تازینامه نیز ادعای احمقانه ایست که به مردم تلقین گردیده است و جای تعجب اینجاست که مسلمانی که یکبار هم تازینامه را به زبان مادری خود مطالعه نکرده است از این ادعا پشتیبانی میکند و با عقل و خرد میجنگد. مسلمانان و به خصوص محققین و عالمان دین همیشه خاک به چشم مردم زده آنها را تشویق به خواندن عربی قرآن مینمایند و ثواب واهی آنرا بیشتر میدانند. زیرا اگر یکبار کسی تازینامه را به زیان مادری خود بخواند و یا آثار و منابع ( جفنگیات ) اسلامی را مطالعه کند با توجۀ دقیق خواهد فهمید که کتابی را در لای تکه های رنگارنگ میپیچانند و در بالای تاقچه میگدارند و میبوسند، کتابیست که همه قوانین ضد بشریت و انسانیت در آن گنجانیده شده است. پنهان کاری مسلمانان نیز در افشا نشدن راز های تازینامه کارگر نیفتاده بلکه از همین منابع و آثار مسلمین و مومنین روایت های را متوجه میشویم که بر نامکمل بودن تازینامه گواهی میدهد:
1. سنن ابن ماجه جلد دوم صفحه 39 چاپ کراچی
مسند امام احمد جلد 6 صفحه 269 چاپ بیروت
از عایشه نقل شده است که: وقتی آیات مربوط به رجم (سنگسار) و "رضه کبیر" نازل شده بودند، آنها را بر روی کاغذی نوشته بودند و زیر بالین من قرار داشت. بعد از وفات پیغمبر، درحالی که ما مشغول به سوگواری برای پیغمبر بودیم یک بز آن قطعه کاغذ را خورد.
بنابر این به نظر میرسد انسانگرایان و خردگرایان باید از بز و یا بزغاله عایشه تشکر و قدر دانی کنند زیرا نقش این حیوان زبان بسته با توجه به این حدیث از پیامبر اسلام در حفظ جان انسانها و جلوگیری از پیاده شدن احکام و حدود وحشیانه قبیله های بدوی و بیابانی بیشتر بوده است، درود بیکران بر بز قهرمان عایشه!
همچنان میتوان گفت با موجودیت این روایت یا نقل از زبان عایشه نزدیک ترین کس، یعنی همسر محمد، میتوان گفت که قرآن آنطوری که مسلمانان ادعا میکنند کتابی مکملی نیست زیرا الله نتوانست مانع یک بز شود و کتاب خود را حفاظت کند پس چی رسد که از دست انسان ها و مومنینی که بعد از وفات محمد قرآن را دستکاری و تحریف و اضافات لازم را در آن پدید آوردند و اکنون باز ماندگان این تازی ها با بی بیشرمی آنرا شریعت جهانی مینامند و بر آن افتخار میکنند.
2. مختصر کنزال -عمال، در حاشیه کتاب مسند امام در جلد دوم صفحه دو.
عمر از من پرسید "در سوره احزاب چند آیه وجود دارد؟" من گفتم 72 یا 73 آیه. او گفت این سوره تقریباً به طول سوره ماده گاو (بقره) بود که دارای 287 آیه است، و در آن آیه رجم وجود داشت.
از احادیث دیگری که همین مطلب (حذف شدن آیه رجم از قرآن) را حکایت میکنند حدیثی است که در همین نوشتار از آن صحبت شد، این حدیث برخاسته از خطابه ای است که عمر در آخرین سفر حج خود انجام داد.
صحیح مسلم جلد نخست صبفه 65 و در صحیح بخاری جلد دوم صفحه 1009
از عبدالله بن عباس نقل شده است که عمر در خطابه ای در حالی که روی منبر رسول الله نشسته بود گفت: براستی که الله تعالی محمد را با حقیقت فرستاد قرآن را نیز با او نازل کرد. آیه مربوط به سنگسار زناکار درمیان آیات وحی شده بود و ما آنرا خواندیم و فهمیدیم و حفظ کردیم. پیامبر سنگسار کرد و ما نیز بعد از او سنگسار کردیم. من بیمناک هستم که بعد از گذشت زمان شخصی بگوید ما سنگسار را در کتاب خدا نمی یابیم و با کنار گذاشتن یکی از فریضه های نازل شده توسط خدا به گمراهی بروند. همانا سنگسار کردن زناکار در صورتی که شاهدانی یافت شوند یا زناکار اعتراف کند یا آثار حاملگی در او یافت شود در قرآن یافت میشود و حق است.
نتیجه آنکه در پاسخ به پرسشی که مطرح شده است میتوان گفت احتمالاً آیات مربوط به سنگسار در قرآن وجود داشته است و بعداً از آن حذف شده است.
پس مسلمانان و به اصطلاح محققین و آیت الله ها چه توجیه و دلیلی برای این که تازینامه مکمکل ترین کتاب آسمانی است ، دارند؟ ولی این راویات را با هنر خاصی از دسترسی مردم به آنان پهنان میکنند و بخاطر از دست نرفتن منافع دنیوی و مسند و منبر و تشویق و تمجید نا عاقلان داستان های باور نکردنی را به نام امامان و خلیفه و پیامبر و غیره وغیره به خورد مردم ، آنهم کسانی که قربانی این مردم گردیده اند و از نعمت سواد کافی برخوردار نیستند، میدهند.
25 آگوست 2012, 08:52, توسط اهورا
قرآن کلام محمد نه خدا وگرنه خدا که اشتباه نمیکنه