بگذارید حداقل زنان در کاغذ پاره های خود نفس بکشند!
خانم رضایی را کسانی که در این منطقه رفت و آمد کرده اند می شناسند. او بعد از مکتب، خانه به خانه و قریه به قریه می رود و به زنانی که به دلیل نا امنی و فقرو سنت های زن ستیزانه نتوانسته اند درس بخوانند درس می دهد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خانم خاطره رضایی در مورد کمپاین سواد آموزی می گوید:» برای این کار نیاز به تیوری پردازی نیست. سواد یک نیاز اساسی و اولیه هر انسان است و همه اهمیت سواد را می داند. هر کسی که صنف دوازده را خوانده می تواند این کار را از خانه و خانواده و اقوام و قریه خود شروع کند. منتظر نشستن برای جلب حمایت دولت و یا یک کشور خارجی که این پروژه را حمایت مالی کند هم هدر دادن وقت و فرصت است. او می افزاید که حالا ماه هاست که او این کاررا بدون گرفتن معاش انجام می دهد و حتی برای زنانی که نمی توانند کتابچه و قلم بخرند، با هزینه شخصی خود کتابچه و قلم می برد.
قره باغ یکی از ولسوالی های نا امن ولایت غزنی است. راه های این ولسوالی معمولا یکی از خطرناک ترین راه های رفت و آمد می باشد. طالبان حضور قوی در این مناطق دارند و توسط پشتون های محلی به شکلی حمایت می شوند.
راه های منتهی به این ولسوالی یکی از امن ترین راه ها است و اکثر موقع توسط طالبان و دیگر ترویست ها کنترول می شود. گروگانگیری و آدم ربایی هر از گاهی در این راه ها اتفاق می افتد و با وجود اینکه بارها مردم محل به دولت شکایت کرده اند اما تا هنوز هیچ کاری برای حفظ امنیت این راه ها توسط دولت انجام نگرفته.
اما در این ولسوالی با وجود تمام دشواری ها ، هستند کسانی که برای رشد و شگوفایی و پیشرفت منطقه کار و فعالیت می کنند.
سالهای 2004 و 2006 تعدادی از جوانان مناطق مختلف هزاره جات برنامه ای را برای محو بیسوادی در مناطق نا امن و امن افغانستان روی دست گرفتند. برنامه طوری بود که باید تا سال 2016 تمام مردم این مناطق بتوانند خواندن و نوشتن ابتدایی را یاد بگیرند. از آنجایکه دولت افغانستان توجه زیادی به مناطق مرکزی ندارد قرار شد این برنامه اول در مناطقی شروع شود که از نظر امکانات اقتصادی محروم تر از دیگر مناطق افغانستان است. به همان اساس کورس های سواد آموزی در مناطق مختلف به راه افتاد. پیشرفت و دستاورد های این کورس ها در مناطق مختلف متفاوت بوده. در بعضی مناطق پیشرفت زیادی داشته و در بعضی مناطق به خاطر وضعیت امنیتی و دید مردم محلی استقبالی کمی از ان صورت گرفته.
در مناطقی که زنان و دختران سهم فعال تر در این برنامه داشتند مسلما وضعیت بهتر بود.ه برای بسیاری از خانواده ها راحت تر است که دختران و زنان خود را به کورسهای بفرستند که معلمان آن زن باشد.
اما پیدا کردن معلمان زن که بتوانند به صورت مجانی تدریس کند کار سختی است.
ما در زیر مصاحبه ای داریم همراه با خانم خاطره رضایی که مدت چندماه در منطقه تمکی همراه با خواهر خودبه عنوان معلم و معلم سواد آموزی در یکی از مکاتب این منطقه کار می کنند.
خانم رضایی را کسانی که در این منطقه رفت و آمد کرده اند می شناسند. او بعد از مکتب، خانه به خانه و قریه به قریه می رود و به زنانی که به دلیل نا امنی و فقرو سنت های زن ستیزانه نتوانسته اند درس بخوانند درس می دهد.
وقتی از او می پرسم که چی انگیزه ای باعث شد معلم شوید می خندد و می گوید» این سوال کلیشه ای را بارها از کسانی که همرایم مصاحبه کرده اند و یا از افراد دور و برم شنیده ام. ایا واقعن خبرنگاران ما نمی بینند ما در چی جامعه ای زندگی می کنیم؟ سالها جنگ و فقر موجب شده یک قشر بزرگی از جامعه ما که زنان باشند نتوانند درس بخوانند. سیاست مداران ما هم به جای توجه به علم و دانش فقط بلد شده اند سیاست کلان کنند. چی انگیزه ای بزرگتر از این می تواند باشد وقتی می بینم این زنان در این قرن حتی بلد نیستند اسم خود را بنویسند و وقتی نیاز به داکتر و دارو دارند نمی توانند حتی یک نسخه یک نامه را بخوانند. تمام این ها باعث شد که من هم به کمپاین سواد آموزی بپیوندم«.
خانم خاطره رضایی در مورد کمپاین سواد آموزی می گوید:» برای این کار نیاز به تیوری پردازی نیست. سواد یک نیاز اساسی و اولیه هر انسان است و همه اهمیت سواد را می داند. هر کسی که صنف دوازده را خوانده می تواند این کار را از خانه و خانواده و اقوام و قریه خود شروع کند. منتظر نشستن برای جلب حمایت دولت و یا یک کشور خارجی که این پروژه را حمایت مالی کند هم هدر دادن وقت و فرصت است. او می افزاید که حالا ماه هاست که او این کاررا بدون گرفتن معاش انجام می دهد و حتی برای زنانی که نمی توانند کتابچه و قلم بخرند، با هزینه شخصی خود کتابچه و قلم می برد.
او در مورد عمده ترین مشکل خود به عنوان یک معلم می گوید که:» عمده ترین مشکل در این کار تغیر دادن دید مردان خانواده است. بسیاری از مردان علاقه زیادی ندارند که زنان و دختران شان درس بخوانند که دلایل مختلفی دارد. اما عمده ترین دلیل آن سنت های گذشته و قدرت و نفوذ علمای دینی است که حتی اگر به زنی اجازه درس خواندن بدهد آن هم تا سطح خواندن قرآن است که عملا در این عصری که ما زندگی می کنیم پاسخ گوی نیازهای یک جامعه نیست».
او می افزاید که در اوایل خانواده های کمی بودند که به زنان شان اجازه می داد که بیاییند در این کورس شرکت کنند اما حالا وضعیت کمی تغیر کرده. با آن هم افراد زیادی هستند که زنان خود را اجازه نمی دهند به این کورسها بیاییند و یا به خانواده های دیگر می گویند که دختران شان را به کورس نفرستند. در بین بعضی خانواده مکتب رفتن و سواد یاد گرفتن معادل کافر و بی دین شده است متاسفانه«.
فاطمه رضایی عمده ترین مشکل جامعه افغانستان را در این می بیند که کودکان در این جامعه در خانواده های رشد می کنند که زنان در آن هیچ حقی ندارند. آنها اجازه ندارند درس بخوانند، اجازه ندارند انتخاب کنند وقتی کودکی در چنین خانواده ای رشد و بزرگ می شود در آینده خود به دیکتاتوری تبدیل می شود که نتیجه آن همین جامعه است که ما حالا داریم. فاطمه رضایی ریشه همه مشکلات کنونی جامعه افغانستان رااز جنگ تا فقر و نا امنی و حکومت های خود کامه و دیکتاتور و قرائت های متعصبانه دینی را در بیسوادی می بیند.
او در پایان مصاحبه پیامی به مردان جامعه دارد و می گوید:»بگذارید حداقل زنان در کاغذ پاره های خود نفس بکشند!«