یک صحرا اندیشه
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دل صحرا بزرگ است؛ صحرا همیشه چونین است. وقتی تازه در آن قدم می گذاری از وسعت اش بی خبری. قدم به جلو می گذاری و از گستر ده گی آن شگفتی زده می شوی. صحرا عمیق است. لا در لا. پا در آن می گذاری. عمق آن را در می یابی. گاهی آرام است و گاهی طوفانی. در هر دو حال زیباست. برای درک و شناخت صحرا بایست روز هایی را در آن بگذرانی.
داکتر صحرا کریمی نیز چونین است. گسترده، زیبا، آرام، پرخاشگر، عمیق و متلاطم. بایست تلاش کنی تا او را بشناسی و بدانی. او را نمی توانی با هنجار های متعارف تعریف کنی.
دو روز خوش را با او که برای ملاقاتم از آن سر دنیا آمده بود، گذشتاندم. فلم های " سیبی از بهشت" و"نسیمه؛ خاطرات یک دختر مهاجر" را در حضورش دیدم و در مورد سینمای افغانستان که متاسفانه هیچ سررشته یی از آن ندارم، نکته هایی آموختم.
بیشتر از دو سال است که داکتر صحرا کریمی را از طریق رسانه ها و وبلاگ " و خدا زن را آفرید" می شناسم و کمتر از یکسال است که با او نامه نگاری دارم. بدون دلیل برایم عزیز نشده است؛ کشف کرده ام که چه گوهری است و چه استعداد استثنایی. اندیشه ها و روز نوشت هایش متفاوت اند. او یک زن متفاوت است از همان هایی که زودتر از عصر خود شان متولد می شوند و به همین دلیل عذاب می کشند.
برای بانو صحرا کریمی که احتمالا همین حال در ترن نشسته است و کتاب می خواند، شادمانی و موفقیت های بیشتر آرزو می کنم.
سفرت به خیر صحرای عزیز.
آنلاین : http://shaharnosh.blogfa.com/p...