صفحه نخست > دیدگاه > آیا فرستادن نیروهای بیشتر به افغانستان عاقلانه است؟

آیا فرستادن نیروهای بیشتر به افغانستان عاقلانه است؟

شایان
يكشنبه 27 جولای 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از آغاز رقابت های مقدماتی انتخاباتی در ایالات متحده، رقبای انتخاباتی سیاست خارجی این کشور را در محور برنامه های خود قرار داده اند. در این محور، افغانستان نقش عمده و بارزی را افاده کرد. در حالی که مک کین خواستار افزایش نیرو در افغانستان و خروج تدریجی از عراق گردیده است، باراک اوباما بر افغانستان تمرکز کرده است و در نظر دارد در صورت برنده شدن، قوای آمریکائی را از عراق خارج و به افغانستان بفرستد.

این ایده در بهبوهه انتخابات در آمریکا برای اوباما سود آور بوده است، زیرا مردم آمریکا از جنگ در عراق خسته شده اند و از سویی هم مشروعیت اشغال عراق از همان اول زیر سوال بوده است. بر علاوه، فرماندهان آمریکائی مدعی اند که وضعیت امنیتی در عراق، درست بر عکس افغانستان، در حال بهبود است. بدین ترتیب، هر دو رقیب انتخاباتی طرفدار افزایش نیرو در افغانستان هستند. اما آیا این یک تصمیم عاقلانه و منطقی است؟

خیلی ها به این عقیده هستند که مردم افغانستان از حضور نیروهای خارجی در کشورشان، حتی تحت نظر سازمان ملل متحد، حمایت نمی کنند. رسانه های افغانستان روزانه نارضایتی مردم از حضور این نیروها را منعکس می سازند. در واقع، جای دل خوشی از نیروهای بین المللی برای مردم افغانستان باقی نمانده است. و این ناشی از اشتباهات و عدم تدبیر کشورهایی است که در افغانستان نیرو مستقر دارند. به عنوان مثال، عدم هماهنگی میان نیروهای ائتلاف و آیساف از یک طرف و نیروهای امنیتی افغان از طرف دیګر باعث شده است تا در موارد متعددی، غیر نظامیان کشتار شوند. این خود، سمت وکتور حمایت مردمی را از نیروهای بین المللی به عکس منحرف می سازد. عدم جدیت کشورهای غربی در از بین بردن کشت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان نیز باعث تضعیف آنها شده است. اما مهمتر از همه، تضاد درونی میان بعضی از این کشورها نیز باعث شده است تا مردم به آنها اعتماد نکنند. اخراج دو دیپلومات اتحادیه اروپا و سازمان ملل از افغانستان، عدم پذیرش پدی اشداون و معامله صلح موسی قلعه ثابت کننده همین امر است. تحت این شرایط، نباید توقع داشت تا مردم به حمایت خود از این نیروها ادامه دهند. این در حالی است که در هر ساحه جنګی، حمایت مردم عنصر اساسی برای موفقیت به شمار می رود که نیروهای بین المللی آگاهانه یا غیر آگاهانه از کسب آن طفره رفته اند.

از طرف دیگر، ګذشت هفت سال بعد از سقوط رژیم طالبان، به ما ثابت ساخت که نیروهای بین المللی توانائی مبارزه با چریک های طالب و القاعده را ندارند. این چریک ها که از قانون "حمله کن و فرار کن" استفاده می کنند به سادگی از زیر آتش حملات سنگین زمینی و هوائی نیروهای بین المللی فرار می کنند و این باعث می شود تا نیروهای بین المللی در عوض، شهروندان غیر نظامی را به خاک و خون بکشانند. از سوی دیگر طالبان و القاعده مخفی گاه مطمئنی در آن سوی مرز دارند که ناتو و ائتلاف به دلیل رفاقت استراتژیک با پاکستان از جدی گرفتن این مسئله خود داری می ورزند.

ترس از کشته شدن هم باعث شده است تا نیروهای بین المللی در افغانستان موفق نباشند. اکثریت کشورهای که در افغانستان نیرو دارند از فرستادن این نیروها به جنوب و شرق افغانستان خود داری می ورزند. زیرا، حضور آنها در این مناطق باعث می شود تا تلفات این نیروها بالا برود و در نتیجه پارلمان ها و شهروندان این کشورها بر حضور نیروهای نظامی شان در افغانستان اعتراض کنند. مثال عمده این سیاست را می توان در موقف دولت آلمان مشاهده کرد. آلمان، با اینکه به شکل سیستماتیک تحت فشار همراهان بین المللی خود بوده است حاضر به انتقال نیروهای خود از شمال کشور به جنوب نشده است.

به همین شکل، مصارف زیاد نظامی در صورت حضور نیروهای بیشتر در افغانستان ضرورت است که به اقتصاد کشورهای فرستنده نیروها مفید نیست و اما این افغانستان است که باید منت این کشورها را بکشد.

بدین ترتیب به این نتیجه می رسیم که فرستادن نیروهای بیشتر از سوی آمریکا و یا شرکای نظامی شان به افغانستان یک اشتباه است که عواقب خوبی را در بر نخواهد داشت. افزایش حضور نیروهای نظامی خارجی در افغانستان باعث مقاومت بیشتر از سوی طالبان و القاعده می گردد. در واقع، این بهترین دلیل برای طالبان و القاعده است تا مردم منطقه را متقاعد سازند که جنگ آنها علیه آمریکا و غربی ها یک جنگ مقدس است.

و اما راه حل چیست؟ به نظر من، تنها راه حل مشکل ایجاد امنیت در افغانستان تحت دو شرط ذیل صورت خواهد ګرفت که هر دو لازم و ملزوم یکدیګر اند: اول تقویه نیروهای نظامی افغان. دوم خروج تدریجی نیروهای خارجی از افغانستان.

پس از چندین دهه جنگ در افغانستان، انتظام ارتش و پولیس از میان رفته است. افغانستان اکنون تعداد اندکی نفرات ارتش و پولیس در اختیار دارد. این تعداد به هیچ وجه برای حفظ امنیت افغانستان بسنده نیست. شاید کشورهای غربی و سازمان ملل در کنفرانس بن با اتکا به تجربه آلمان و جاپان بعد از جنگ دوم جهانی تصمیم گرفتند تا افغانستان هفتاد هزار نفرات ارتش داشته باشد. این در حالی است که نمی توان از این تجربه در افغانستان استفاده کرد. آلمان و جاپان وضعیت کاملا جداګانه ای داشتند. افغانستان در وضعیت جنګی قرار دارد و نمی توان ګفت که یک ارتش قوی برای افغانستان خطر ساز است.

طبیعتاْ، مردم افغانستان از حضور قوی نیروهای ارتش و پولیس افغانستان حمایت می کنند، زیرا این سربازان از مناطق و ولایات خود شان می باشند. دارای مشترکات دینی زبانی و فرهنگی اند، از حقوق و عرف مردم آگاه اند و به آن احترام می گذارند. از طرف دیگر طالبان و القاعده نیز دلیلی برای عنوان ندارند که جنگ علیه این نیروها را به شکل فعلی توجیه کنند. از طرف دیگر، تجربه نشان داده است که نیروهای افغان از نظر جغرافیائی به پیچیدگی های منطقه آشنا تر اند و آسان تر می توانند بر دشمن غالب آیند. به خصوص اینکه افغانها بر عکس غربی ها، به جنگ چریکی آشنائی دارند و این باعث می شود تا ارتش افغانستان دست بالاتری در جنگ داشته باشد.

حضور هر چه قوی تر نیروهای امنیتی افغان، سبب می ګردد تا نیروهای خارجی در قالب ناتو و ائتلاف ضرورتی توجیه پذیر برای حضور در افغانستان نداشته باشند. در نتیجه، این شیوه باعث می شود تا مردم کشورهای غربی از اعتراض به جنگ در افغانستان دست بر دارند و بر عکس آن را کمک بیشتر کنند. مصارف هنگفت نظامی که هم اکنون از سوی نظامی های خارجی در افغانستان به مصرف می رسد نیز صرفه جویی خواهد شد و اگر به تناسب نصف این مصرف هم به ارتش افغانستان کمک صورت گیرد، به یقین که ارتش می تواند به شکل خیلی بهتر علیه شورشیان مبارزه کند.

ارتش افغانستان دارای وسایل و تجهیزات نظامی بسیار اندک است و این تجهیزات در مبارزه با تروریزم که دشمن هم دولت افغانستان و هم غربی ها است، خیلی ها نا چیز است. ارتش افغانستان هم اکنون فاقد نیروی هوائی برای مبارزه است. در حقیقت،‍‍ حالت ارتش افغانستان به هیزم کنی می ماند که بدون تبر است. تشکیل یک قوای هوایی مقتدر از جمله راه های موفقی می تواند به شمار رود که در جنګ علیه تروریزم در کشور کوهستانی مثل افغانستان مورد استفاده قرار بګیرد. در زمانی که شوروی افغانستان را ترک کرد ارتش افغانستان دارای تجهیزات نسبتاْ خوبی بود و به همین دلیل بود که توانست در برابر مجاهدین که از سوی پاکستان، ایران و کشورهای غربی حمایت می شدند، مقاومت کند. جنگ جلال آباد که منجبر به شکست مجاهدین شد ثابت کننده همین ادعاست. در آخر، زد و بندهای سیاسی و آمادگی خود دکتر نجیب الله برای بر کناری از قدرت باعث سقوط دولت او ګردید و گرنه ارتش هنوز مقاوم بود.

جامعه بین المللی باید در قبال پاکستان نیز تردید خود را بر طرف کرده و این کشور را تحت فشار فزاینده آورد تا به شکل جدی علیه تروریزم مبارزه کند و مانع شورشیانی گردد که به گفته خودشان برای جهاد به افغانستان می آیند. این درست است که پاکستان یک قدرت منطقوی است و کشورهای غربی به حمایت پاکستان در منطقه ضرورت دارند. اما این را نیز نباید از یاد برد که در صورت ادامه وضعیت کنونی، غربی ها در افغانستان به یقین بازنده خواهند بود. تجربه سال های اخیر نشان داده است که افغانستان ضعیف، حاضر نیست زیر بار پاکستان برود و با اینکه افغانستان زخمی است، هنوز هم دم از مبارزه می زند.

در نتیجه ګفته می توانم که رقبای انتخاباتی در آمریکا باید از موقف خود مبنی بر اعزام نیروی بیشتر به افغانستان بگذرند. و در عوض، بر کمک های مالی به افغانستان توجه کنند. کمک های اقتصادی بیشتر به افغانستان که سبب رشد بنیه مالی مردم گردد می تواند خیلی از مشکلات را حل سازد. مسایل داخلی چون بر چیدن فساد اداری و ایجاد یک دولت مستحکم در کشور در اولویت بیشتر قرار دارند. یک افغانستان قوی و ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پاکستان همکار با افغانستان در امر مبارزه با تروریزم می تواند در موفقیت غرب در منطقه کمک جدی بنماید. در غیر آن، آمریکا و متحدینش در گردابی فرو خواهند رفت که باید شکست در جنگ ویتنام را فراموش کنند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس