کریم خلیلی سوداگر مصیبت های مردم بهسود
روسپیگری سیاسی کریم خلیلی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هجوم پلان شده ی کوچیها دربهسود وحمایت آن با امکانات دولتی مصیب های سنگین و فجایع بی شماری را برمردم بهسود تحمیل کرد که قتل، غارت، آتش زدن خانه ها، کشتزارها و آوارگی مردم محل از ابعاد متفاوت این مصیبت می باشد. دراین متن سعی برآن نهاده شده است که نقش آقای کریم خلیلی به عنوان نماد هزاره ها دردولت آقای کرزی دربستراین بحران مورد دقت وبازبینی قرار گیرد. نقش آقای خلیلی دربستر این بحران به این دلیل مهم دانسته میشود که ایشان ازآدرس همین مردم شریک اقتدار سیاسی آقای کرزی گردیده وبه نمایندگی ازهمین مردم بر سفره معاونت ریاست جمهوری نشسته است.
چشم دید های گزارشگران و فلم های مستندی که تاهنوز از عمق وپهنای فاجعه بهسود دردست نشر سپرده شده اند مصیب های سنگین و فجایع دلخراشی را دراکران می گذارند که توسط کوچیها وباحمایت و امکانات دولتی برمردم محل وارد آمده اند. کوچیها که دربستر یک بازی سیاسی توسط تیم آقای کرزی مورد بهره داری قرار میگیرد، دقیقن همان اعمالی را دربهسود انجام میدهند که سپاه طالبان در آغاز ورود شان در شمال افغانستان انجام دادند. لذا باتوجه به ابعاد گسترده ی این مصیبت، خوشبینی های وجود داشت که آقای خلیلی به عنوان معاون ریس جمهور و نماد هزاره ها درحاکمیت، درحمایت از مردم بهسود وارد عمل میگردد و یا حد اقل با اعتراض و مخالفتش با این گزینه ی کرزی، باقربانیان فاجعه بهسود عملن اظهار همدردی می نماید. اگرچه رفتار واخلاق سیاسی آقای خلیلی تابع هیچ قواعد و معیار تعریف شده نیست اما به دلیل استعداد شگرفی که در تحمیق مردم داشته است تاهمین یک هفته قبل خیلی ها باور نمی کردند که ایشان به جای اعتراض ومخالفت با رفتار کرزی، خون قربانیان فاجعه بهسود را برسر سفره کرزی درمعامله می نشیند. درحالیکه رفتار معامله گری ازخصلت های اخلاق سیاسی ایشان میباشد و بارگ رگ ایشان عجین گردیده است.
درجریان فاجعه ی بهسود تلاش های زیادی را ایشان به مصرف رسانید تا بانمایش بازیهای متفاوت، همسو بودنش را با سیاست های دولت ازچشم وقضاوت مردم پنهان نگهدارد، اما این بار چرخ بازی بروفق مراد نچرخید و ازپرده بیرون افتاد راز تمام گلهای که ایشان برسفره کرزی بر آب داده بود. بازیهای دومحوری که از خصوصیات اخلاق سیاسی جناب آقای خلیلی میباشد درنهایت پرده ازرخسار معامله گری ایشان برافراشت وعمق نمک نشناسی و روسپی بازیهای سیاسی جناب رهبر را درمعرض تماشا گذاشت. مصاحبه تلویزونی ایشان درمورد فرمان حامد کرزی و فاجعه بهسود که درآن به شدت تلاش می ورزید تا عمق وپهنای مصیبت مردم بهسود را ازچشم مردم پنهان نماید، توافق ناجوانمردانه و زذیلانه ایشان را باسیاست های رعیت ستیز وبحران آفرین آقای کرزی درمعرض قضاوت و نمایش می گذاشت.
درحالیکه زن ومرد بهسودی درآتش رگبار کوچیها جان میدادند و می دهند، آقای کریم خلیلی قیمت خون آنها را بر سر سفره رنگین کرزی چانه میزد تا عددی بر ثروت میلیارد دالری اش افزوده گردد. البته حضور تحمیلی ایشان در هرم رهبری هزاره ها همواره بستر تولید وتکثیر مصیب بوده است که متاسفانه خیلی ها به دلیل عصبیت مفرط قومی، پیوند منافع وعلایق مادی، ازکنار آن بی تفاوت گذشته اند و به همین دلیل نتوانسته اند شهامت اعتراف وپذیرش این واقعیت را برخود هموار نمایند. اما واقعیت این است که کارنامه های سیاسی جناب ایشان لبریز اند از روسپی بازیهای خیابانی که در بستر آن عزت وشرافت مردم را درمعرض معامله گذاشته است. سوداگری مصیبت های مردم بهسود مدل جدیدی از دستبرد ایشان به عزت مردم می باشد که هنوز هم پایان نگرفته است.
همانگونه که اشاره رفت، ایشان تلاش ورزید تا درمحور دیگری بازی، حضورش را درکنار مردم بهسود جلوه آرایی نموده و با توسل به شگردهای تجربه شده درچشم مردم خاک بپاشد. مثلن همزمان با اوج مصیبت مردم بهسود که ایشان ازریاست کمیسون دایاگ برطرف گردیده بود وهمچنان به دلیل کسالت جسمی که برای یک نوبت نتوانسته بود در جلسات شورای وزیران شرکت نماید تلاش ورزید تا عدم حضورش را درجلسات آن کمیسون و همینگونه عدم حضورش را در جلسه شواری وزیران، اعتراض به سیاست دولت کرزی درمورد اوضاع مردم بهسود تبلیغ نماید. درحالیکه ایشان بهای خون مردم بهسود را درحساب پس انداز سپرده بود و حتی قبل ازورود کوچیها دربهسود، ایشان برسر این موضوع با آقای کرزی به توافق رسیده بود. شاید جناب رهبر دقت نکرده بود که این کمان کهنه گردیده است وبردست کمانگیر زخم میگذارد.
آنگاه که حادثه ی بهسود به یک فاجعه تبدیل گردید و زوایای پنهان این بازی دولتی برای مردم روشن گردید، مردم خواستند که عمق وپهنای این مصیبت را دریک تظاهرات مسالمت آمیز درمعرض تماشا بگذارند. جناب آقای خلیلی تلاش های گسترده ی را روی دست گرفت تا این تظاهرات صورت نگیرد. ایشان ازیکطرف برای کرزی وعده سپرده بود که می تواند ازاین تظاهرات جلوگیری به عمل آورد وازجانب دیگر این تظاهرت میزان علایق مردم را نسبت به خودش درمعرض تماشا می گذاشت. به همین دلیل ازهروسیله ممکن بهره جست تامردم را ازاعتراض منصرف نمایند. حتی یک شب قبل ازتظاهرات جلسه طویل وعریضی را درمنزل جنرال خداداد به اشتراک واعظی شهرستانی، صادق مدبر، قربانعلی عرفانی، سرور دانش وصادقی پروانی برگزار کرد تا به هرشکل ممکن که شده مردم را از ریختن به خیابان منصرف نمایند. اما ازآنجایکه ابعاد گسترده و روان سوز این فاجعه در ذهن وضمیر مردم آتش برافروخته بود، به رغم تمام تهدیدات دولت و سنگ اندازیها وموانع سازیهای آقای خلیلی درخیبابانها ریختند وخشم وتنفرشان را از نظام رعیت سوز کرزی و از روسپی بازیهای آقای خلیلی درمعرض تماشا گذاشتند.
بدون هیچ تردیدی فاجعه ی بهسود زخم خونریزی است که با گلوله های دموکراسی آقای کرزی بر قلب و روان مردم بهسود نشسته است. مردمی که درخانه های محقر خود مورد کشتار بی رحمانه قرار میگیرند ونظام سیاسی با تمدید وتمویل قتل وغارت این مردم، گزاره های دموکراسی رانهادمند می سازد. فاجعه ی بهسود ضمن اینکه ماهیت نژادگرایانه ی نظام کرزی را به نمایش گذاشت، ماهیت سوداگری و روسپی ـ دلالی جناب آقای خلیلی را نیز بصورت عریانتر و واضح تر دراکران گذاشت.
اما ابعاد فاجعه ی بهسود خیلی گسترده تر از آنچه است که تاهنوز در رسانه ها بازتاب یافته است. به دلیل اینکه قربانیان خالص این فاجعه هزاره ها هستند کمتر مورد توجه رسانه ها وکارگزاران رسانه ی قرار گرفته اند. متاسفانه یکی از معضل بزرگی که مسیر تکامل وتوسعه ی تفکر ملی را درافغانستان به چالش گرفته است همین نگرش قومی نسبت به رخدادهای سیاسی می باشد که نمونه ی آن را دربرخود بافاجعه بهسود می بینیم. به زحمت کسی قبول میکند شعله های که زندگی مردم بهسود را به خاکستر می کشاند دود آن می تواند ازچشم دیگران هم آب بگیرد. درافغانستان همانگونه که سیاست وتعاملات سیاسی همیشه در بستر علایق قومی طرح وتدوین میشود، قضاوت وبازتاب یک رخداد سیاسی نیز دربستر گزاره های علایق قومی صورت میگیرد. به همین دلیل کمتر کسی قبول میکند که فرایند یک فاجعه دریک نطقه ی از افغانستان می تواند تاثیر مخرب برسرنوشت تمام لایه های جامعه داشته باشد. درفاجعه ی بهسود اگر چه قربانیان خالص آن هزاره ها می باشند وظاهرن به دیگران آسیبی نمی رسد ولی ازیک چشم انداز دیگر، امنیت وثبات سیاسی را فراتر از سرنوشت هزاره ها به چالش میگیرد. اما هنوز این این قضاوت درذهن خیلی ها اهلی نگردیده است که تمدید وتجویز کشتار هزاره ها دربهسود و گسترش ناامنی در مناطق هزاره نشین ثبات وامنیت را درتمام افغانستان برهم میزند.
عکس ها از سایت فرياد: يادداشت های يک روزنامه نگار افغان
گزارش تلویزيون لمر از آنچه در در بهسود می گذرد
پيامها
3 آگوست 2008, 18:20, توسط سمک عیار
آقای هادی میران سلام برشما.
قدم و قلم شما را ثابت و با صلابت آرزو دارم. اجازه بدهید به عرض برسانم که هرگز و هیچ گاه بی تفاوت در برابر آنچه برسر برادران هزاره ما در بهسود و میدان ولایت وردک میاید نبوده، نیستیم و نخواهیم بود!به همین گونه ناراحتی هر هموطن ما ما را ناراحت میسازد؛و حد اقل قادر به درک این حقیقت هستیم که به قول معروف حکومت کرزی و افغان ملت برای فعلا " حاضر را میزند " تا به غیر حاضر زخم چشم نشان داده باشد!تجربه طالب به خوبی در خاطره ها باقیست که شلاق جور و تعدی ایشان هیچ فرقی بین هزاره، تاجیک یا ازبیک نمی گذاشت و برگرده همه یکسان می کوبید و در مرگ همه به یک موسیقی " اتن " راه می انداخت! بنده بار ها و در فرصت های متفاوت با استفاده از وسایل مختلف به دوستان عرض کرده ام که پروژه بهسود یک پروژه آزمایشی این رژیم مسخره قومی هست؛ اگر اینان در بهسود موفق به غضب زمین و زندگی مردم هزاره شدند آنگاه دیگر از کوتل خیرخانه آغاز و تا ارتفاعات واخان بدخشان هم از ایلغار باز نمی ایستند! ایکاش ما انرژی و اندیشه هایمان را صرف ایجاد فضای همگرایی و همزبانی میکردیم! ایکاش هنوز این فرصت را از دست ندهیم و به مرگ همدیگر مان شادمان نشویم و فریب ریا وتزویر این سالوس سالاران را نخوریم. شما لطفا به آدرس های که در پائین عرایضم می نویسم مراجعه نموده و بازتاب حوادث المناک بهسود را در تارنما های وطنداران دیگر مطالعه نمایئد تا مطمین شوید که درد ما مشترک هست و ما میدانیم که هر جوان هزاره یی که به خاک می افتد دشمن قدمی به زمین و خانه تاجیک و ازبیک همسایه اش نزدیک میشود و زود است که آتش دامان ما را نیز بیگرد! اما همانگونه که نادر غدار و عبدالرحمان سفاک نتوانستند قامت صبر ملت شریف هزاره را خم کنند؛ کرزی که بیچاره ترین فرد کشور ماست ؛ آرزوی اسیر کردن هزاره ها یا دیگر اقوام را به گور خواهد برد. اگر قرار است حکومتی باشد و نظام و قانونی برای همه باید یکسان باشد و اینک دیریست که زمان " سرادری " و " باداری " یک قوم بر اقوام دیگر گذشته است. تا زمانیکه اقوام نیمه وحشی که از جبر تاریخ مجبور از همزیستی با آنانیم به این باور نرسند که این خانه مشترک ماست، این غایله ادامه خواهد داشت و ما اجبار و ادبار داریم که به ایشان این امر را تفهیم کنیم زیرا آنان از نگاه ذهنی خیلی هاعقب افتاده اند! پس مسوولیت مایان خیلی سنگین و سهمگین است دفاع از حریم خودمان و تربیت همسایه ! این دو کار صبر، بردباری و دانش لازم دارد که بحمدالله خصایل ذاتی ما اند.
با عرض ادب حضور شما.
www.faratarazmarzha.org
www.khawaran.com
www.sarnawesht.com
4 آگوست 2008, 02:31, توسط کمیدان
برادران عزیز: لطفا قضاوت های بی مورد را درقبال شخصیت ها نکنید من نه هزاره ام نه ازهیچ رهبری دل خوش دارم ولی خود شکنی کارخوبی نیست به لحاظ خدا دست به دست هم دهید واین کثافات را به آنسوی دیورند جاروب نمائید این فرصت را ازدست ندهید اینها بسیارمردم بی غیرت هستند وتاهنوز انسان به معنای واقعی شمرده نمی شوند خوی حیوانی دارند عاطفه نمیشناسند مردانگی درنهاد کثیف شان نیست بیش ازین فلسفه بافی نکنید با عزم قوی درمقابل شان ایستادگی نمائید به اصطلاح روشنفکران شان مردارترهستند اینها ازپس انگلیس وپاکستان تغذیه کرده اند نیاکان شان مزدوربوده اند وبه اخلاف خود هم درس مزدوری داده اندفریب شانرانخورید مشت تان را گره نمائید وهرجا وهروقت به دهان کج شان فروکوبید.
4 آگوست 2008, 06:35, توسط قدرت الله
کمیدان جان عزیز تراخدا نصیحت مان نکن. هرکار میکنی فقط نصیحت نکن.
4 آگوست 2008, 08:13, توسط مرتضا
من به کمیدان همنظر هستم که برادران ما بجای اندیشیدن راه حل عملی بیشتر به قلم دوانی و قلم روانی می تازد و ابراز احساسات میکند. ابراز احساسات و همچینین تجزیه و تحلیل شما هم تا جای درست که حتی عالی است اما برای این کارها وقت زیاد است. اما چیزی که کمبود داریم و عاجلا نیاز داریم عمل است و تجویز راه ها و راهنمای های عملی است. خوب است بجای فلسفه بافی های راه حل های موثر و قابل عمل را به برادران خود تجویز کنیم تا در یافتن راه بیرون رفت از ان معضل را به آنان یاری کرد باشیم. مخالفین با تیوری که سالها سر آن کار شده به مرحله پلان آورده از آنان به نفع خودشان استفاده می کند. ما در حال جان دادن پشت تیوری را می گیریم. و در وقتی غیر بحرانی اصلا انگیزه ما برای تیوری سازی به نهایت نزول خود قرار می گیرد. تقاضا و نیاز حیاتی امروز مردم بهسود کمک مستقیم مالی و جانی و حمایوی است و اگر شما فقط میخواهید بنویسید پس بیشتر در این ضمینه از طرح ها و راهکار ها صحبت به میان آورید تا راه های واقعی و مطابق به محیط امروز را روشن سازید. اگر ما واقعا می خواهیم بنوسیم اولویت ها را درک کنیم وگرنه زحمت ما مثلی آن می ماند که برای گل کردن آتش ما سر خاکستر آب بریزیم و یا آتش را با پف کردن خاموش کنیم.
ما قلم بدستان خوب داریم اما طراح خوب نداریم که بر اساس این تیوری و طرح پلان عملی قابل تطبیق را طرح کند.
و من الله توفیق
4 آگوست 2008, 11:41, توسط قدرت الله
مرتضی جان قند نمیدانم که درکجا هستی. امادرهرجای که هستی همینقدر میدانم که سرجایت نیستی. اینکه چه میشود کرد یک بحث دیگر است. فکر میکنم که تو این متن را درست نخوانده ی اگر نه بی احساس وبی ربط نمی نوشتی. ببین عزیز جان. به عکسها تماشاکن. تصاویر سخن می گویند. کرزی به نام دموکراسی اینها راکشته اند و کریم خلیلی قمت خون آنها را جیب خود زده است. پس توحتما موافق هستی با رفتار کریم خلیلی. خلیلی تا آخرین رمق تلاش کرد که جنایت کرزی را دربهسود توجیه کند وپنهان نماید واز ان به نفع خود بهره برداری نماید. پس به نظر تو کسی که از جنایت خلیلی پرده بر میدارد کار خوب نیست. عزیز جان شف شف نه بگو شفتالو که تو با خلیلی موافق هستی. تمام. پس لازم نیست که تو با این مردم همدردی کنی. برو نصورات را بکش وحالت راکن.
4 آگوست 2008, 06:54, توسط احمد شاه پوپل
عکس خواهر هزاره ام را که در بستر مرگ آرام گرفته را دیدم واقعاً بحدی مرا متأثر ساخت که بغض گلویم را گرفت. شکی نیست که شهادتش تحفه بزرگ خداوندی برایش است اما آنچه را بما بجا گذاشته است همانا تأثر، درد، و غمهاییست که در کشته شدن هموطنان بیگناه ما، مارا عذاب میدهد.
اما در مورد آقای خلیلی: ایشان منحیث معاون ریاست جمهوری اصلاً صلاحیتی ندارند که کاریرا انجام دهند. فکر میکنید آقای کرزی، معاونین و تیم همکارش تا چه حد در کوچک ترین قضایای کشور صلاحیت تصمیم گیری را دارند؟ اصلاً نی. اینها صرف سخن گویان امریکا و باداران اجنبی شان هستند تا با مداریگری های خویش مردم را بفریبانند و چند صباحی را در کرسی های پر ذرق و برق تکیه زده و بطور آبرو مندانه تری به چور و چپاول خویش ادامه دهند.
هدفم این نیست که آقای خلیلی با پشتی بانی از مردم بهسود که برادران هزاره ما سکونت دراند در مقابل برادران کوچی خود قرار میگرفت، هدف اینست که ایشان منحیث معاون ریاست جمهوری نقش میانجی و فعال در عرصه ایفا میکرد و باید بکند شخصاً به منطقه میرفت با برادران کوچی و هزاره ملاقات میکرد موضوع را بطور مسالمت آمیز حل مینمود. این مسایل بدون شک با اعتصاب ها و گوشه اخیتار کردن ها قابل حل نیست.
از خداوند متعال برای گذشتگان این فاجعه که بیگناه بشهادت رسیدند طلب مغرفت و بهشت برین میکنم.