اشغال عراق و افغانستان را پایان دهید !
نویسنده: مارجوری کهان/ ترجمه از: مهدی نیک آیین
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
برنامه ء بوش برای حضور دایمی قوای نظامی امریکا در عراق ، به علت مخالفت از جانب دولت آنکشور ، تاکنون جامه عمل نپوشیده است . موضوع تعین وقت برای خروج قوای امریکا از عراق که توسط " باراک اوباما " طرح شد ، مورد تایید " نوری المالکی" صدراعظم عراق میباشد. " بوش " از یک " دورنمای زمانی " یاد کرده است و " جان مکین " از موضوع طفره میرود . با این هم " اوباما" طرفدار آن است که در حدود سی و پنج هزار ( 35000) الی هشتاد هزار ( 80000) قوای اشغالگر امریکایی را برای مدت نامعینی در عراق بماند تا به نیروهای امنیتی عراق آموزش دهند و " عملیات ضد شورشی " را به پیش برند. این طرح در واقع اشغال عراق را پایان نمی بخشد. ما باید تمام سربازان و جنگجویان خصوصی امریکایی را به کشور خود فرا خوانیم – نه اینکه آنها را به جای دیگر بفرستیم - ، تمام پایگاه های نظامی امریکا را ببندیم و به تمام تلاش ها برای کنترول نفت عراق خاتمه دهیم .
در پرتو این حقیقت که خشونت در افغانستان رو به افزایش است و نظر به دلایل سیاسی – با پیروی از " اوباما " - بوش سربازان امریکایی را از عراق به افغانستان خواهد فرستاد . در حالیکه تجاوز امریکا به افغانستان به همان اندازه غیر قانونی بود که تجاوز امریکا به عراق . خیلی از امریکایی ها تجاوز به افغانستان را به مثابه یک عمل قابل توجیه در پاسخ به حملات یازدهم سپتامبر سال 2001 می نگرند و اینکه تلفات در جنگ افغانستان - تا کنون – کمتر از تلفات در عراق بوده است. در ایالات متحده ء امریکا عملا هیچکس نیست که در حال حاضر قانونی بودن یا حقانیت و درستی دخالت نظامی امریکا را در افغانستان مورد سوال قرار دهد. در روی جلد مجله ء تایمز ، جنگ افغانستان به نام " جنگ درست " یاد شده است .
منشور ملل متحد واضح بیان میکند که تمام دولت های عضو مجبور و مکلف هستند که جنجلهای شان با کشور های دیگر را از طریق صلح آمیز حل نمایند و هیچ کشوری حق ندارد که برای حل کشیدگی ها از نیرو نظامی کارگیرد به استثنای زمانی که به غرض دفاع از خود باشد و یا زمانیکه توسط " شورای امنیت " به آن کار دستور داده میشود . بعد از حملات یازده سپتامبر ، شورای امنیت دو قطعنامه را تصویب کرد ، در هیچ یک از آن قطعنامه ها بکاربرد نیروی نظامی در افغانستان اجازه داده نشده است . قطعنامه های 1368 و 1373 حملات یازده ء سپتامبر را محکوم میکنند و دستور میدهند به ضبط دارایی ها ، جنایت شمردن فعالیت های دهشت افگنی ، جلوگیری از براه انداختن و پشتیبانی حملات دهشت افگنی ، اقدامات ضروری برای جلوگیری از سازماندهی فعالیت های تروریستی ، به شمول تبادله معلومات ، و ترغیب به معتبر شمردن و تطبیق کردن کنوانسیون های ملل متحد در مقابله با تروریزم – چیزی که ایالت متحده معتبر نشمرده است.
تجاوز به افغانستان یک عمل مشروع و قانونی برای دفاع از خود نبود که در ماده ء پنجاه و یک ( 51) منشور ملل متحد درج است ، زیرا حملات یازدهم سپتامبر حملاتی بودند که توسط یک عده جنایتکار صورت گرفت نه " حملات مسلحانه " که توسط ارتش یک کشور دیگر انجام شده باشد. افغانستان بالای ایالات متحده حمله نکرده بود. واقعیت این است که پانزده نفر از نوزده نفر هواپیما ربایان از عربستان سعودی بودند . علاوه براین ، در آن وقت کدام خطر جدی و حتمی که به صورت حمله نظامی باشد بعد از یازدهم سپتامبر امریکا را تهدید نمیکرد ، چون در آن صورت " بوش " سه هفته ء دیگر برای آغاز حملات هوایی و بمباردمان افغانستان در ماه اکتوبر 2001 منتظر نمی نشست . یکی از شرایط و نشانه های ضروری دفاع از خود این است که باید " دفعتا باشد ، غیر قابل کنترول باشد ، محلی برای انتخاب وسایل نگذارد و وقت برای مذاکره و مشاوره نباشد." این اصل قدیمی دفاع از خود در قانون بین المللی در محاکمه نورمبرگ و در مجلس عمومی ملل متحد تایید و تحکیم شده است .
توجیه " بوش " برای حمله به افغانستان این بود که آن کشور به اسامه بن لادن پناه داده است و دهشت افگنان را تربیت می کند. ایرانی ها هم میتوانستند از عین منطق کار بگیرند و به ایالات متحده حمله کنند ، چون امریکا به رضا شاه پهلوی شرور بعد از سقوطش در سال 1979 بهشت امن در امریکا فراهم کرد ه بود . مردم کشورهای امریکای لاتین که زمامداران دیکتاتور شان فنون شکنجه را در آموزشگاه های امریکایی می آموختند همچنان می توانستند با همان منطق خوشنمای بی اساس بالای مراکز آموزش شکنجه در " اف تی . بنینگ ، جورجیا " حمله کنند .
آنانیکه هواپیماها را ربودند و هزاران نفر را به قتل رساندند مرتکب جنایت علیه بشریت شدند. آن ها باید شناسایی شوند و به چنگ محاکمه سپرده شوند که مطابق قانون با آنها رفتار شود. لیکن انتقام حادثه ء یازده سپتامبر را با تجاوز به افغانستان گرفتن کار درست نیست و باعث کشته شدن بیشتر سربازان ما در افغانستان میگردد.
ریشه ها و علل اصلی آن نفرتی که نوزده نفر را بر انگیخت تا خود را منفجرسازند و سه هزار نفر بیگناه دیگر را هم با خود یکجا به قتل رسانند ، در تاریخ سیاست استثمارگرانه دولت امریکا به ارتباط کشورهای غنی نفت درسراسر جهان، نهفته است . بوش ، دهشت افگنان را متهم به این کرد که آنها میخواهند آزادی ما و دیموکراسی را ویران کنند. اما دیدیم که آنها " مجسمه ء آزادی " را ویران نکردند . آنها " مرکز بازرگانی جهان " – نماد نظام اقتصاد جهانی تحت رهبری امریکا – و " پنتاگون" – قلب ارتش امریکا – را کوبیدند.
آنانیکه آن جنایات ضد بشری را مرتکب شدند ، در واقع بر سیاست خارجی امریکا حمله کردند. سیاست خارجی امریکا مرگ دو میلیون عراقی را به ارمغان آورده است – هم آن زمانیکه " بیل کلنتون " محاصره اقتصادی را بر مردم عراق تحمیل کرد و هم جنگ جورج دبلیو بوش . سیاست خارجی امریکا از اشغال ظالمانه زمین های فلسطینی ها بدون هیچ انتقادی حمایت میکند و امریکا بیش از هفتصد ( 700 ) پایگاه نظامی خویش را در کشورهای دیگر ایجاد کرده است .
در گفتمان ملی ما چیزی که به صورت چشمگیری مفقود می باشد تحلیل سیاسی این موضوع است که چرا حادثه ء غم انگیز یازدهم سپتامبر به وقوع پیوست و همچنان ما یک برنامه راهبردی همه جانبه نداریم که سیاست خارجی امریکا را به صورت دقیق ارزیابی و اصلاح نماید و ما را از خشم آنهاییکه از جهانخواری امریکا نفرت دارند دور سازد . " جنگ جهانی ضد ترور" بدون یک برخورد انتقادی از طرف اکثریت در امریکا قبول شده است . اما تروریزم یک تاکتیک است ، نه یک دشمن جنگی . شما نمیتوانید برعلیه یک تاکتیک اعلان جنگ کنید. راه مقابله با تروریزم این است که آنرا شناسایی کنیم و برای از میان بردن انگیزه ها و ریشه های علل اصلی آن بکوشیم به شمول از میان بردن فقر ، بیسوادی و بی آموزشی و پایان بخشیدن به اشغال کشور های دیگر.
درحال حاضر شصت هزار ( 60000) عساکر بیگانه به شمول سی و شش هزار ( 36000) امریکایی در افغانستان حضور دارند . افزایش بزرگ در تعداد سربازان امریکایی در جریان سال گذشته نتوانست که شرایط را در آن کشور آرام سازد . اکثر نیروهای امریکایی در نواحی شرقی آن کشور مصروف عملیات هستند و با اینهم حملات در آن مناطق در جولای 2008 چهل درصد افزایش داشت .
زبگینو برزنسکی ، مشاور جمی کارتر در امور امنیت ملی تردید دارد که مشکل افغانستان با فرستادن عساکر بیشتر حل شود . او هشدار میدهد که امریکا مانند اتحاد شوروی به حیث تجاوزگر شناخته خواهد شد به ویژه وقتیکه ما علمیات نظامی را " بدون کوچکترین ارزش قایل شدن به قربانیان غیر نظامی " انجام میدهیم . برزنسکی میخواهد اروپایی ها را متقاعد سازد که برای دهقانان رشوت بدهند که از کشت کوکنار دست کشند و همچنان به روسای قبایل و جنگسالاران رشوت دهند که القاعده را از طالبان دور سازند ، زیرا طالبان " نه یک نیروی متحد است و نه یک جنبش تروریستی با تمایلات جهانی است ، بلکه یک پدیده ء واقعا افغانی می باشد."
ما باید این هشدار کانادا را مورد توجه قرار دهیم که یک ماموریت گسترده تر تحت اداره ء سازمان ملل به عوض ناتو میتواند بیشتر موثر واقع شود. سیاست ما در افغانستان و پاکستان باید بر کومک اقتصادی و بازسازی ، رشد و آموزش تکیه داشته باشد نه بر اسلحه بیشتر . ایالات متحده باید از حمله با راکت های هدایت شده در خاک پاکستان پرهیز کند و از راه های دپلوماسی پیش رود نه از راه اشغالگری .
همچنان ما نباید ایران را تهدید به جنگ نماییم ، چنین جنگی هم غیر قانونی و نامشروع خواهد بود و به یک فاجعه مطلق خواهد انجامید. منشور ملل متحد هر کشور را از استعمال نیروی نظامی و یا از تهدید به استعمال آن منع میکند جز در حالتی که به غرض دفاع از خود باشد و یا زمانیکه شورای امنیت ملل متحد استعمال نیروی نظامی را تصویب کرده باشد. با وجود اینکه نمایندگی انرژی اتمی سازمان ملل این نتیجه گیری را اعلام کرد که هیچ سندی در دست نیست که نشان دهد ایران در حال ساختن اسلحه اتمی می باشد ، قصر سفید ، گنگرس و اسرائیل به طور مداوم به سخنان اعصاب خورد کننده و تحریک آمیز خویش در باره ء ایران ادامه میدهند . رویهمرفته جنبش ضد جنگ تا کنون در راه تصویب شدن اچ آر 362 – یک پیشنهادی که به مثابه تقاضای بسته نمودن راه های بحری ایران میباشد – و از نظر قوانین بین المللی یک اقدام جنگی به شمار می رود - در مجلس نمایندگان به تعویق انداخته است . تحسین به گروه های اتحاد برای صلح و عدالت ، کد پینک ، عمل صلح و دهها سازمان دیگر که بر کنگرس فشار آوردند که قبل از گام گذاشتن به آن راه خطرناک بر موضوع یکبار دیگر بیاندیشند. با ایران ما باید از راه دپلوماسی به پیش روییم ، نه از راه جنگ . ما باید اشغال عراق را خاتمه دهیم و قوای خویش را از افغانستان بیرون کنیم .
نام نویسنده :
Marjorie Cohn
مارجوری کهان رئیس سازمان " رهنمای قانون دانان ملی " ( نشنل لویرز گاید ) و یک پروفیسور در " توماس جفرسن سکول آف لو " می باشد. او کتاب " کاوبای ریپبلیک " ( جمهوریت کوبایی ) را نوشته است .
برای خواندن متن انگلیسی مقاله اینجا را کليک کنيد
تذکار: ترجمه ء مقالات به معنی تایید نظرات نویسندگان نیست . هدف این است که نظرات و تحلیل های صاحبنظران خارجی را در معرض قضاوت خوانندگان محترم قرار دهیم . مهدی نیک آیین.
پيامها
2 سپتامبر 2008, 13:52, توسط مبلغ
در پهلوی این مقاله بخش دوم «مکالمهء بوش و پوتین» اگر فرستاده شده باشد، نشر کنید. بسیار جالب و نزدیک به حقیقت بود. آخر خود شما هم در این موارد صاحب نظر هستید! اگر امکان دارد از مهاجر بخواهید که این بحث را ادامه بدهید! با احترام
حسین مبلغ دوستدار شما
3 سپتامبر 2008, 08:30, توسط احمد
اشغال افغانستان را ختم کنید تا طالبان همه مثل گوسفند از عقب گردن ذبح کنند. تا زنان را زنده به گور کنند. تا مکاتب را ببندند و افغانستان را به یک جنگل واقعی تبدیل کنند.