صفحه نخست > دیدگاه > دین و دین باوری در بستر زمان

دین و دین باوری در بستر زمان

عزیز یاسین
چهار شنبه 5 نوامبر 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

متفکرین و فلاسفۀ خرد گرا وواقع بین ونیزعلما و دانشمندان حقیقی (البته منظورم آنعده از دانشمندان علوم مثبته چون فزیک و کیمیا و بیولوژی و غیره است که به آنچه انجام میدهند باورمند نیز هستند ) به اتفاق آرا به این باوراند که ایمان نقطۀ پایان پژوهش وتوقف روندِ رو به رشد و گسترش یابندۀ تفکر و اندیشه ورزی انسان است.زیرا همینکه ایمان حاصل شد فرد مؤمن دیگر مُجاز نیست که از مرزهای تعیین شده با داشته های ایمانی یی که به وی القاء شده و او آنرا از دل و جان پذیرفته است پافراتر نهاده و به خاطر فتح قله ها و ساحات تازه یی از چندو چون پدیده ها به جست و جو و تحقیق بپردازد زیرا در آن صورت ایمانش خدشه برداشته گستاخ و بی ایمان ومرتد به شمار می آید و به گفتۀ بیضه داران دین " خَسَرالدُّنیاءِ والآخِرَة " میشود ، این " گستاخی " را تنها کسانی " مرتکب " میشوند که قیود ایمان و ایمان داری را در هم شکسته وآزاد اندیشی پیشه کرده اند.مقالۀ زیرین تلاشی ست در راستای درهم شکستن قید وبند ها و برداشتن مهر سکوت از لبان دانشمندان و فرهیخته گانی که با در نظرداشت ملحوظات و مصلحت های پیش پا افتاده یی ، بزدلانه خود سانسوری نموده واز أدای مسؤولیت وجدانی خویش در قبال انسان و انسانیت طفره میروند.

مقدمه :
با در نظر داشت توانمندیها کنونی نوع بشر میتوان حدس زد که این موجود زنده و این حیوان جمعیت گرا ، ابزار ساز ، اندیشمند و به خاطر سپارندۀ چشم دید ها و محسوسات و سرگذشتهای خویش ، در همان نخستین روز گاران زنده گانی اش نیز که به گمان غالب صدها هزار سال را در بر داشته است و طی آن همواره در معرض تهدید وبهره مندی از نیروها و پدیده های طبیعی چون رعد وبرق و بارش و توفان و آتش فشان وزمین لرزه و سرما و گرما و آفتاب و مهتاب و ستاره گان و آب و هوا و آتش و خوردنی های نباتی و حیوانی به سر میبرده است، طبیعتا بایستی از قهاریت ویرانگری این نیروها و پدیده ها هراسان و دربرابرتسامح وآمرزش ونفع رسانی و بهره دهی آن سپاس گزار بوده باشد. وبا حدسی نزدیک به یقین میتوان گفت که این هراس و سپاس و بیم وامید و خوف و رجا در زمینه ها و برپایه های حسی و مستقیم و بلا واسطه ایجاد گردیده واستوار بوده است ؛ به این شرح که انسانهای نخستین حتی پیش ازآنکه به دوپا روان گردند ، از رعد وبرق و توفان ومردن انسان هراسان وبیزار وازنسیم ملائم و باران بهاری آفتاب تابان وزمین حاصل خیز و درختان پر میوه ممنون و سپاس گزاربوده اند . همین ترس و سپاس و بیم وامید و نفرت و نیایش بوده است که آنان را و داشته است تا به منظور امان یابی از شر و زیان این نیروها وجلب رضائیت آمرزش وترحم آنها ، به اجرای پاره یی مناسک و آیین ها یی اقدام نمایند که به مرور زمان بخش تشریفاتی ادیان را تشکیل داده وبرخی از آنها تا همین امروزنیزاز جانب پیروان ادیان گوناگون در سراسر جهان به اجرا درمی آید. چنانکه با در نظر داشت آثار و شواهد باستانشناسانه و بشر شناسانه یی که تا کنون به دست آمده است ، میتوان باور داشت که جشنهای نوروز و مهرگان وجشن هالووین وسروش روز و میدیوشیم ( جشن میانۀ تابستان ) ومُرداد و فروردگان و جشن شب یلدا یا شب چله که از هزاران سال بدینسو تقریباً در سراسرجهان با مراسم و آیینهای ویژه یی برگزار میشود مبنایی طبیعی و زیست محیطی ونجومی داشته وانسانهای اولیه آنرا با شادمانی وسرورومستانه و پایکوبانه برگزار میکرده اند ، که با گذشت زمان ویژه گی ها و تعبیراتی روحی ، معنوی ، مذهبی و فرهنگی گوناگون به آن داده شده است.
و از آنجا که انسان زنده جانی هست اندیشمند وعلت جو و نظریه پرداز و در پی هر رویدادی پیرامون چیستی و چگونه گی و علتهای وقوع آن به تفکرمی پردازد ؛ انسانهای اولیه نیز با به کارگیری مغز خام و ناپختۀ خود همین کار را انجام داده و به گونۀ مثال خواسته اند بدانند که علت وانگیزۀ غُرش هراس آفرین آذرخش چیست واینکه درپی هرآذرخشی گاه توفانی ویرانگر وگاه بارشی ملائم وطراوت زافرود می آید چه رمزی نهفته است وبه همین منوال خواسته اند بدانند که چه چیزی باعث آن میشود تا خورشید تابان گاه با مهربانی تمام پرتوافشانی کند و گاه نا مهربانانه سوزنده و آتش زا و مرگ آفرین باشد ؟ و قس علی هذا ... و چون توانایی پیداکردن علل وانگیزه های واقعی همچو رویدادها و پدیده ها را نداشته اند به گفتۀ حافظ شیرازی ره افسانه زده و اسطوره بافته اند و مذاهبی چون فیتیشیسم ( بت پرستی ) و توتمیسم ( حیوان پرستی ) و آنی میسم ( روح باوری ) را ابداع و پی ریزی نموده اند .
همگام با هوشمندتر شدن بشر و رشد وگسترش نیروی تخیل وی ، در ورای پدیده ها ورویدادهای طبیعی ایجاد گر بیم وامید نیروهای فراطبیعی یی به نام ارباب الانواع را فرض و صلاحیت اداره و گرداندن آن پدیده ها و رویدادها را به آنان تفوض نمود و همینجاست که تئوری وجود خدایان خیالی و پندار پایه وسرانجام خدای واحد و ناد یده یی با تمام صفات و ویژه گی های ارباب الانواع را بنا نهاد وبه منظور جلب رضائیت و بهره مندی از فیوضات و مهربانی های وی ، خویشتن را مکلف به زانوزدن وسجده و خضوع ونیایش در برابر او گردانید. و ما در این نوشتار تلاش خواهیم نمود تا چند و چون این روند را از گذشته های دور تا اکنون به گونه یی بسیارفشرده بررسی نماییم .

.
مذهب (دین) چیست ؟ :

با توجه به آنچه که در مقدمۀ این بحث یاد آور شدیم مذهب ویا دین را در نخستین مراحل پیدایشش و از نقطه نظر روانشناختی میتوان تجسم و بازتاب طبیعت درآیینۀ ذهن انسان و درآمیخته گی این دو باهمدیگر و اثرگذاری متقابل بر همدیگر که لودویگ فویرباخ آنرا « إحساس وابسته گی » مینامد تعریف نمود و بر مبنای این تعریف میتوان گفت که دین عبارت است از باورمند ی به نیروهای یی پندارپایه و برخاسته از رویدادها ، مظاهر و پدیده های طبیعی که ازإبتدائی به متعالی و از محسوس به نا محسوس و انتزاعی و تجریدی إرتقاء نموده و در طول قرنها در مافی ضمیر نسلهای متوالی أفراد بشر به گونه یی رسوبی و تراکمی جاگزین گردیده و باگذشت زمان اندک اندک حیثیت و مقام حقائق مطلق و غیر قابل تردید و مقدس را إحراز نموده است. در همین راستا محمد رضا شالگونی در مقاله یی تحت عنوان « رویا رویی سوسیالیسم ومذهب از کجا بر می خیزد؟» که در سایتهای متعدد انترنت قابل دسترس است ، به نقل از الکساندر ساکستون پژوهشگرامریکایی می نویسد: "مذهب اعتقاد به نیرو ( یا نیروهای ) روحی فوق انسانی و فوق طبیعی ، اما انسان گونه ای است که در طبیعت ( یا بر فراز آن ) عمل می کنند". از نظر او صفت "انسان گونه" ( آنتروپومورفیستیک ) در این تعریف ، تعیین کننده وغیر قابل حذف است. ودر جای دیگری از همین مقاله وبه نقل ازاو می افزاید : "زمانی نه چندان دور در گذشتۀ سیاره ما ، حیوانی که احتمالاً بعضی وقت ها روی دو پا راه می رفت و لای پاهایش را با انگشتانش می خاراند ، به وجودِ فردی ِ خود آگاهی یافت و مرگِ بازگشت ناپذیر را بازشناخت. این دو دریافت شاید جداگانه حاصل شده باشند ؛ اما هنگامی که برداشت دوم استوار برجای نشست ، حیوان مذهب را ابداع کرد و به نخستین انسان تبدیل شد". ( ساکستون ، ٢٠٠٦ ، ص ٥٥ )
و اما از نقطه نظرجامعه شناسی مناسبترین تعریف ها همان هست که کارل مارکس إرائه داده است یعنی « آه دل محرومان » و « تریاک توده ها» و « روح جهان بی روح نظامهای نابرابر طبقاتی و به ویژه نظام ستمگر ولجام گسیختۀ سرمایه داری » و « یکی ازنشانه های از خود بیگانه گی انسان » . چنانکه ولادمیرایلیچ لینن ضمن مقاله یی در شمارۀ 45 مؤرخ 13 مه 1909 نشریۀ پرولتاریا درمورد این گفتۀ مارکس که « مذهب تریاک خلق است » مینویسد :
« این سخن حکیمانۀ مارکس ستون فقرات جهان بینی مارکسیزم را در مورد مسألۀ دین تشکیل می دهد. مارکسیزم تمام ادیان و کلیساها و تمام تشکیلات مذهبی را همواره به عنوان ارگانهای ارتجاع بورژوازی ، که میخواهند از استثماردفاع کرده و طبقۀ کارگر را تحقیر ومنحرف نمایند ، تلقی می کند ... ودر ادامه می افزاید : امروز عمیق ترین ریشه های مذهب در ستم اجتماعی بر توده های زحمتکش و ناتوانی آنهادر برابرنیروهای لجام گسیختۀ سرمایه نهفته است که هر روز و هر ساعت مصائبی هزاران بار بد ترودردناکتر و مشقاتی به مراتب غیر انسانی تر از هر حادثۀ غیر عادی دیگر از قبیل جنگ و زلزله وغیره بر انسان های زحمتکش عادی روا میدارند... ومینویسد : "خدایان در اثر ترس به وجود آمده اند " ، ترس از قدرت عنان گسیختۀ سرمایه. عنان گسیخته ، زیرا عمل آن نمیتواند به وسیلۀ توده های خلق پیش بینی شود و پرولتاریا و مالک کوچک را در هر قدمِ زنده گی اش ، به و رشکسته گی ناگهانی و غیرمنتظره و تصادفی و تگدی و دریوزه گی و فحشاء و مرگ در اثر گرسنه گی تهدید مینماید و واقعاً نیز چنین میکند. »
دین داربودن همواره مستوجب آن است که إنسان خود را گناهکار وزبون وحقیر إحساس نموده و مسؤولیت إیجاد وبرآورده ساختن و یا ازمیان برداشتن همه کاستی ها ودشواریها را به مشیت خداوند ویا فریبکاریهای شیطان ربط داده و خودرا نا توانتر از آن پندارد که با نیرو و إرادۀ خود با دشواریها و موانع موجود در فراراه تأمین حقوق و منافع خود به مبارزه برخیزد.
اگر در زنده گی و طرز بر خورد دین باوران بادشواریهای ناشی از زیست با همی و مناسبات اجتماعی واقتصادی افراد ،اقشار، کتله ها وطبقات جامعه به دقت بنگریم دیده میشود که آنان دربیشتر موارد و أمور زنده گی خود، بر مبنای تعالیم أدیان ، به قضاء و قدر پناه برده بار مسؤولیتهاودشواریهایی را که بایستی خودشان آنرا به شانۀ خود حمل نموده و در صدد پیدا کردن اسباب و أنگیزه های آن و راه حلهای واقع بینانه ومشخص برای آن برآیند ؛ به عهدۀ قضاء و قدر انداخته میگویند : " بنده به خیر خود نمیداند ! " و می أفزایند : " شاید در کاری که رخ داده است خیر ما باشد ، چیزی که از جانب خداست مورد قبول ماست وشکر است و نباید ازا مر خداسر پیچی نماییم وباید تسلیم باشیم ..." که این عقائد به ذات خود باعث عقب مانده گی، رکود ، تعصب، نادانی ، ذلت پذیری، خضوع، إنفعال، إحساس گناهکاری و شرمنده گی ، بی جرأتی و بی تصمیمی همۀ دین باوران در طول تاریخ بوده و خواهد بود و تا زمانی که این عقائد و باورهای پوچ و خرافاتی و عصر حجری در میان جوامع بشری رواج داشته باشد به ترقی و پیشرفت حقیقی دست نخواهند یافت. واز آنجایی که أساس و مبنای این باورهارا ذات موهوم و ناپیدایی که آفریدگار کائنات پنداشته میشود تشکیل میدهد ،باید دید که او کیست و چگونه ایجاد شده است ؟
آفریدگار جهان کیست؟ :
از آنچه گفته آ مد بر می آید که انسانهای نخستین در تعامل با پدیده ها ورویدادهای طبیعی هرآنچه را که در مخیلۀ ناپختۀ شان بیم وامید و ترس و سپاس ونفرت و مهرو تعلق خاطرووابسته گی عاطفی ایجاد مینمود ، از باد وباران و رعد وبرق گرفته تا آفتاب و ماهتاب و ستاره گان و پرنده گان و چرنده گان و خزنده گان و درختان و نباتات وجمادات و آدمیان واعضای بدن انسان ، صفات و ویژه گی های خدایی داده و مورد پرستش و نیایش قرار میداده اند.
تقریبا در همۀ ادیان به خصوص در ادیانی چون دین زردشتی وادیان یکتا پرستانۀ ابراهیمی (یهودیت – میسحیت – اسلام ) ، مبدأ اصلی حرکت ونقطۀ اتکاء و اساس ایدئوبوژیِ باور مندان آنرا " ذات ذولجلال " و "خالق یکتا" و " آفریدگارمطلق" به نامهای"یزدان" ، "اهورامزدا" ،" میترا" ، "یهوه" ، "پدر" ، "الله" ، "خدا" ، "بگوان" وغیره تشکیل میدهد. و از آنجاییکه این پدیده و یا بهتر بگوییم ایدۀ تجریدی و انتزاعی با تکیه بر دلائل و براهین و شواهد علمی و تاریخی ؛ ساخته و پرداختۀ ذهن و دماغ بشر میباشد و این فرزندان بشر بوده اند که وی را در نتیجۀ عوامل، اسباب ، انگیزه ها و نیازمندیهای متنوع آفریده و بر سر نوشت خویش حاکم گردانیده اند؛ لذا اینان او را همانند خود ولی بزرگتر و کاردانتر و نیرومندتر و خشمگین تر ومهربانتر آفریده اند .
و از آنجایی که در دوره های مابعد التارخ که بشریت اسناد و مدارکی مُدَوَّن از خویش به جاگذاشته است ، آدمهایی اسطوره یی و واقعی به نام " روحانیون " پا به عرصۀ و جود گذارده و خود را حلقۀ و صل میان "آفریدگار جهان " و مردمان عادی وانمود کرده اند ؛ باید دید که آنان چه کسانی بوده اند .

روحانیون کیانند؟ :
آنگاه که در نتیجۀ رشد روند تقسیم کار میان افراد بشر و گسترش مراودات ومناسبات اجتماعی واقتصادی میان آنان ، لایه ها و اقشار وکتله ها و طبقات متنوع اجتماعی با منافع متضاد ومتقابل پابه عرصۀ وجود گذاشت ، انسانهایی هوشمند تر و استفاده جوتر از دیگران به نامهای "پیامبر" ،" خاخام" ، " پاپ" ،"حواریون" ، "موبد" ،"پستور" ، "کشیش" ، "راهب" ، "پندد" ، " گُرُو" ، "سادو" ، "إمام" ، "ملا" ، "قطب" ، "غوث" ، "آیت الله" ، "ولی فقیه" ، "حجت الاسلام" ، "آخوند" ، "آخوندزاده" ، "سید" ، "آغاصاحب" ، "پاچاصاحب" ، " حضرت صاحب" ، "روحانیون" ، " علمای دین" وغیره وغیره...به منظور استفاده جویی از احساسات پاک و بی آلایش أفراد عادی وساده لوح جامعه و با به کارگیری زمینه های فکری و عاطفی آنان ، پادر میان گذاشته و کوشیده اند تا انعکاسات معنوی نیازمندیهای مادی افراد جامعه را وهمچنان مفکوره ها و ایده های ناشی از ترس و نفرت و دوستی و تمایل در برابر پدیده ها و مظاهر گونه گون طبیعت را عمق وپهنایی گسترده تربخشیده واز این راه منافع آزمندانۀ خود وگروهها وکتله های إجتماعی متعلق به خودرا را برآورده سازند ؛ چنان وانمود کرده اند که گویا آنان با آن "ذات ذوالجلال والإکرام" نسبت به دیگران بیشتر در تماس وپیوند بوده و اورا خوبتر میشناسند واونیز آنان را برگزیده و مکلف گردانیده است تا پیامها ، اوامر و نواهی اش را به دیگران که شایسته گی پیوند نزدیک و تماس مستقیم با آن "ذات پاک" را ندارند ، برسانند. و این گروه شارلتان و استفاده جو در طول تاریخ وتاهمین اکنون کوشیده اند ومیکوشند تا با به کارگیری هزاران حیله ونیرنگ وفریب ودروغ ، خودرا وبازمانده گان خود را نسبت به سائرافراد جامعه یک سرو گردن بلند تر و پاکتر و قابل إعتمادتردر نزد " خدا " قلمداد نموده و دیگران را وادار نمایند تا به آنان از در احترام و تعظیم پیش آمده ودرباج دهی به آنان و تأمین و برآورده ساختن مایحتاج ونیازمندی هایشان داوطلبانه و رضامندانه از همدیگر پیشی جویند ؛ چه در غیرآن موجبات قهر و غضب" خدا " را برخویشتن فراهم خواهند نمود که نتیجه اش "شرمساری" دنیا وسوختن در" آتش جاودان دوزخ" میباشد.
اکنون که بشریت به یمن همت فرزندان دانشمند و تابو شکن خویش به بزرگترین پیشرفتها در میدان علم وتکنالوجی دست یافته است ، که بر افسانه ها ، احکام و استدلالهای غیر علمی و خرافاتی ادیان خط بطلان میکشد ، زمان آن فرا رسیده است که دانشمندان آگاه وبا وجدان در سراسر جهان و به خصوص در جوامع اسلام زده وبالأخص در جامعۀ به خرافات کشانده شدۀ افغانی ، سکوت مرگبار کنونی را درهم شکسته دین ودین باوری رابه چالش گیرند ، وآن " ذات أقدس الهی "را که پندار و تصوری بیش نیست، با آوردن دلائل وبراهین علمی و منطقی و باجرأت و صراحت علمی و با قاطعیت تمام به نقد بگیرند و به معتقدین و باورمندان آن که ، می توان همه رافریب خورده ، ساده اندیش و سطحی نگرنامید، باکمال دلسوزی و مهربانی حالی نمایند که، آنچه که آنان به عنوان معبود برایش سر به سجده می نهند ،و در برابرش تن به ذلت میدهند ، چیزی نیست جز موجودی خیالی و پنداری واهی که در دستگاه فکری بشر ساخته و پرداخته شده است. و با این کار روشنگرانه و دانشمندانۀ خویش، در مسیرنجات بشریت از این بیماری واگیر واین ویروس خطرناک که ذهن و دماغ انسان را میفرساید ،گامی به پیش نهاده نسلهای آینده را در ریشه کن کردن و به دور انداختن آن یاری رسانند. پایان

خوانندۀ گرامی ! ازحضورشما صمیمانه خواهشمندم تا این مقال را یک بار دیگر نیز با دیدی انتقادی و امعان نظر مطالعه فرموده با تحریر ملاحظات و نقطه نظرهای خویش و إرسال آن به آدرس زیرین، برایم إفتخار بخشید تا همصحبت شما باشم .
Azizyasin78 yahoo.com

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقاى ياسين،
    هرچند نوشته شما تكرار است بر نوشته ديگر همفكران شما كه همه يك چيز را منظم مينويسند و گفتار مكرر دانشمندان است باز هم خواندم و مرا به تفكر بيشتر واداشت و اما يك سؤال دارم و آن اينكه همه ميگويند كه به لطف علم و تكنالوجى امروز بسيار چيز ها ثابت شده است كه بر استدالالهاى خرافاتى خط بطلان ميكشدو چنين و چنان ميكند ولى هيچيك يك مثال نمي آورند كه علم و تكنالوجى ثابت كرده باشد كه همان به قول و گفته شما خداوند خيالى چنين گفت و علم خلاف آن ثابت كرد ، مثالى بزنم تا مرا و شما را كمك كند ، خداوند گفت آسمانها و زمين ولى علم ثابت كرد آسمان وزمينى نيست ، خداوند گفت ستاره ها و كهكشانها ولى علم ثابت كرد كه نه كهكشانيست ونه ستاره اى، خداوند گفت شما را از نر و ماده اى آفريدم علم و تكنالوجى ثابت كرد همه از نر زايده شده اند ماده اى وجود ندارد دروغ است و أمثال ديگر ،......... شما لطف كنيد و چند مثال جانانه بياوريد كه فرضيه ها و تئورى هاى اجق وجقى اثبات نشده باشد تا بر دانشمان بيافزايد. آنچه شما گفته ايد تكرار حرفهايست كه مسوول سازمان جوانان مكتب ما و خلقى و پرچمى هاى نگون بخت كه خود شان هم نمى فهميدند چى دارند نشخوار ميكنند ميباشد. لطفن مثال از مجددى و شيخ و گيلانى و پير و مرشد نيا ورد اينها ربطى به إثبات ويا رد وجود خداوند ندارد. موجوديت اينها نياز به بحث جداگانه دارد.

  • اقای " حلاج" چنان با اطمینان وحرارت از زبان " خدا" حرف می زند - خدا گفت، خدا گفت - که گویی ایشان سکرتر یا سخنگوی خدا بوده اند .
    اما اقای یاسین از لنین نقل کرده است : خدایان دراثر ترس به وجود آمده اند ...ترس از قدرت عنان گسیخته ی سرمایه و... ( الی اخیر)
    باید گفت این که خدایان از اثر ترس به وجود آمده اند جای سوال ندارد. اما این ترس پیش از ظهور سرمایه داری و پرولتاریا وجودداشته ونه این که صرفن مولود جهان سرمایه و پرولتاریا باشد . شاید در نقل قول اشتباهی روی داده است . ولی اگر واقعن این سخن از لنین باشد چرندی بیش نیست .

  • بحثی که فقط در حیطه دانش و بینش و تبادل نظر روشنفکران تحصیل یافته باشد، مفیدیت آن درین اوضاع و احوال، دشوار خواهد بود!منظور م بحث ، خدا و الوهیت است!
    اما بحث انتقادی بر دین اسلام، پس از داعش، بسیار ضروری است.اسلام، دین قبایل عرب،دین متکی بر اقتصاد چپاولگری، دینی متکی بر مردان قبیله،دینی استوار بر خرافه ها و ترس و توهم، دینی بازمانده از دوران برده گی ، از روزگار جهل و جنون، چرا در قرن میلادی۲۱ محلی از اعراب داشته باشد؟
    البته ریشه های این دین وقتی می خشکد که چشمه های نفت عربستان و ایران ، بخشکد! اما میتوان با زبان ساده، برای ملت کمسواد،زیان های اسلام باوری را گوشزد کرد!

  • دوستان محترم ،
    اگر كمى احساساتى و عصبى نباشيم شايد ارام ارام و بدقت به جاى برسيم كه ضرورت آن است . دوست محترم فرشيد جان نه بنده سكرتر خداوند نيستم ولى همچون ديگران كه نقل قول ميكنند و مبناى بحث شان روايت است من هم خواستم روايت چند داشته باشم. تا جاى قابل پزيرش است كه در ابتدأ در بعضى جاها أديان بر أساس فلسفه ترسى كه بشر جاهل و وحشى آنجها داشته بوجود آمده است و مثال آن هم وجود دارد و اما شما وقتى بدقت و ژرف بيشتر تعمق كنيد مى ببينيد كه اين تنها و استدلال مجرد نيست ، نوع بشر چيز هاى را مى پرستيدند كه اصلن ترسى از آن نداشتند اتفاقن آنرا دوست داشتند و به ديده عزت به آن مينگريستند نه ترس ، و باز چرا همين نوع بشربلاخره خداى را مي پرستند ( اديان ابراهيمى) كه نه ميبينندش ، نه حس ميكنندش نه قابل لمس است . من فكر نمى كنم و نمى توانم به ساده گى آنچه امثال لينن گفته اند بپزيرم و از طرف ديگر صد ها عالم بعد از مطالعات و تجربيات بگويند اين نظام هستى حتمن خالقى دارد حتمن اين سخنان مشهور را شنيده ايد. God does not play dice with the universe” اين سخن مشهور أنشتاين است . اما ميماند اعمال داعش و أمثال آن . همين امريكايي ها و اروپاى هاى كه شما همه مخلص شان هستيد و فكر ميكنيد كه بى خدايى سبب خوبى و پاكى آنها گرديده وقتى به افغانستان آمد ند رشوت خوردند ، دزدى كردند، فساد كردند، آدم بى گناه كشتند و هزاران قضيه اى ديگر ، حالا ميشود همه اروپا و أمريكا را بر اين اعمال قياس كرد و گفت همه مذهب چور و چپاول و تاراج و قتل دارند. نه ، مشكل شما دريافت حقايق و جستجوى راه درست و يا غلط نيست، منطق و علم نيست، خدا شناسى ويا رد آن نيست، بل شما يك عده أفراد عقده اى هستيد كه بر أساس منطق و تجربه و دانش و علم بل بر أساس احساسات وآهى و مريض خود عمل ميكنيد. از زمان سقوط حكومت كمونيست ها كه نتوانستند خداى غلط مردم را از ذهن شان پاك كنند حتى با قتل هزاران نفر در زندانهاى مخوف خويش تلاش هاى فراوان بخرچ داده اند تا آب را گل آلود كنند تا ما هى بگيرند ولى نتوانستند. رومى ها با خدايانشان قتل و غارت كردند، بودايي ها قتل و چور و غارت كردند و لشكر هاى وحشيان با خدايانشان، اما هيچكدام به اندازه اسلام و أديان الهى از عدالت و برابرى و پاكى خدمت به مردم دم نزدند و سخن نگفتند. اين جهان را بيشك خدايست مقتدر و توانا و ناظم اين كائنات بزرگ ، هيچ تصادف وجود ندارد، و ....... و لو از خشم ناخن ها تآنرا بجوييد.

  • دوست محترم حلاج صاحب!
    متاسفانه شما از موضع دین شیدایی و به صورت عامیانه بحث می کنید .با شما نمی توان بحث کرد . با انگاره های خود خوش باشید .

  • فرشيد جان ،
    فكر ميكنم شما درست فرموديد ، چاره چيست ما عاميانه فكر ميكنيم همچون صد ها عام ديگر كه مثالها دارند.

  • دوست محترم حلاج صاحب

    کاریکه داعش میکند برخلاف اسلام نه بلکه بسیار مطابقت با اسلام دارد. کاملآ دستورات قرآن و حدیث را پیاده میکند، لطفآ قرآن را به زبان خود مطالعه نمود و تاریخ اسلام را دقیق مرورکن

  • دوست محترم، من قران را نه يك بار بل بار بار خوانده ام هم به زبان خودم وهم به زبان عرب ، شما برويد از قران آنچنان كه ميگوييد مثالى براى اعمال داعش و يا أمثالهم بياوريد بعد بگوييد كه دستورات قران و حديث ، شما نخوانده ايد كه پيامبرهمين دين به نظاميانش قبل از جنگ گفت ، " به زنان و كودكان زيان نرسانيد، پيران و سالخورده گانرا آزار و اذيت نكنيد ، به باغ ها و أشجار آسيب نرسانيد و يران نكنيد" شما چگونه ادعا ميكنيد كه مطابق دستورات است ، أنصاف داشته باشيد ، اين اعمال ريشه در جاى ديگر دارد يا نمى دانيد كه نادان هستيد و بهتر است مطالعه كنيد و از سياست روزگار واقف شوييد يا ميدانيد و خود را به نادانى ميزنيد كه اين هم نشانه جهالت است. ببينيد در اين جهان هستى بسيار اند كسانى كه بخدا و موجوديت خالق هستى بأور ندارند و هيچ پرواى آن هم نيست ولى زمان مشكل إيجاد ميشود كه فردى خودش را دانشمند و دانا بگيرد ولى چيزى نه فهمد. همچون همين مضمون آقاى ياسين و شخص ديگرى بنام پرويز بهمن كه از اعضاى حزب دموكراتيك خلق اسبق هستند مضامين تكرارى و بى مايه كه ريشه نه در منطق بل در عقده ها دارد فراوان در سايت كابل پرس كه خصوصن از برادران هزاره است نشر ميشود. اينكه چرا برادران هزاره ما اينقدر ضد مذهب و دين هستند داستانيست كه بماند براى بعد. ببخشيد

  • دوستان گرامی سید اسیر حلاج ، فرشید ، وارسته و سروری درود بر شما!
    دوست عزیز حلاج ، خوشحالم از اینکه نوشتۀ من با وجود " تکراری " بودنش ، شما را به گفتۀ خودتان به " تفکر بیشتر " واداشته است. واین امریست که با عث دلگرمی و إدامه کاری من در آینده میگردد.
    در مورد پرسشهایتان باید بگویم که این پرسشها متآسفانه از انسجام واستحکام منطقی برخوردار نیست . به این شرح که زمین وآفتاب ومهتاب وستاره گان وکهکشانها وسائر اجرام و پدیده های طبیعی موجودیت خود را مرهون تصدیق و تآیید خدا ویا خدایانی نبوده بلکه برعکس خدایا ن خود همانگونه که در متن مقاله نیز تذکر داده ام ، انعکاسی از این پدیده ها در ذهن بشر میباشند .این پدیده ها قبل از آنکه بشر برای خود خدا ویا خدایانی خلق و ابداع نمایند موجود و قابل لمس بوده اند و علم و تکنالوجی هم موجودیت فزیکی و مادی آنرا پذیرفته و روی آن به تحقیق و تتبع می پردازد و اینکه شما فرموده اید که علم بیاید و ثابت کند که زمین و ستاره گانی نیست و انسان از نر وماده زایید ه نمیشود و غیره ... یک مقدار بی منطقانه وسفسطه گویی به نظر میرسد.
    و انکه پرچمی ها خلقی های بیچاره را به خاطر مقالۀ من که هرگز نه خلقی بوده ام و نه هم پرچمی ، به گونه یی تحقیر آمیز " نشخوار " کننده قلمداد کرده اید ، به جای شما من از ایشان معذرت میخواهم.
    واینکه شما نوشته اید : « لطفن مثال از مجددى و شيخ و گيلانى و پير و مرشد نيا ورد اينها ربطى به إثبات ويا رد وجود خداوند ندارد. موجوديت اينها نياز به بحث جداگانه دارد » بازهم پای منطق شما لنگیدن گرفته است اینها که به دین و آیین اسلام و خداوپیامبر اسلام ربطی ندارند پس چه کاره اند؟ و چرا با آن عبا ها و قبا ها وریشها و دستار ها در هر مناسبتی در صدر مجلس نشسته و حرف اول وآخررا میزنند؟
    و اما در مورد دومین کامنت شما آقای حلاج باید گفت که اگر حد اقل یک باردیگر مقاله را بدون تعصب و عقده مطالعه بفرمایید خواهید دید که من "ترس " را یگانه علت ایجاد خدایان نه بلکه " امید " و " دلبسته گی و تعلق خاطر " را نیز در پهلویش تذکر داده ام .
    در رابطه به نقل قولی که شما از انشتاین آورده اید باید یاد آور شد که انشتاین این جمله را که یک ضرب المثل مشهور میباشد در مخالفت با نظریات فزیک کوانتومی ذکر نموده است و قصد وی به هیچ وجه صحه گذاشتن بر موجودیت خدا و اثبات حقانیت د ین ومذهب نبوده است . اگر خواسته باشیم نظر اورا در رابطه به خدا و دین و مذهب بدانیم باید به مقالۀ او تحت عنوان ( علم و دین ) مراجعه نماییم که نخستین بار در 9 نوامبر 1930 در مجله نیویرك تایمز، وسپس در سال 1949 در كتاب "دنیا، آنگونه كه من میبینم" و همچنان در سال 1950 در كتاب "ایده ها و نظرات" به چاپ رسیده است. و درآن آمده است : «... هنگامی که با نگاه تاریخی به سیر امور بنگریم، علم و دین را دشمنانی آشتی ناپذیر می یابیم. دلیل این دشمنی بسیار روشن است. کسی که عمیقاً به جهانشمولی عملکرد قانون علیّت باور دارد، هیچ گاه نمی تواند بپذیرد که موجودی فراطبیعی هست که در سیر امور دخالت میكند. چنین شخصی فایده ای در دین ترس نمی یابد و هکذا دین اخلاقی یا اجتماعی را هم عبث می یابد؛ او خدایی را كه پاداش یا كیفر میدهد نمیپذیرد چرا که اعمال بشر را معلول علتهای ضروری درونی و بیرونی می داند، پس از دید یک ناظر الاهی، آدمی را نمی توان مسئول کنش هایش دانست، درست همان طور که اشیای بیجان را نمی توان مسئول حرکات و سکنات شان دانست. به این ترتیب، برخی علم را متهم می کنند که زیرآب اخلاقیات را می زند. اما این اتهام سزاوار علم نیست. رفتار اخلاقی آدمی باید برپایه ی همدلی، آموزش، پیوندها و نیازهای اجتماعی باشد؛ این اخلاق انسانی هیچ نیازی به مبنای دینی ندارد. نهایت فرومایگی است اگر رفتار آدمی منحصر به ترس از تنبیه یا امید به پاداش باشد.»
    اینکه امریکایی ها و سائر اشغالگران افغانستان بی خدا اند یا باخدا و اینکه چه جنایاتی را در قبال مردم افغانستان مرتکب میشوند و اینکه خلقی ها و پرچمی ها آیا واقعا وحقیقتا کمونیست بودند یا نه واینکه در برخوردشان با اسلام و مسلمانان چه خطاهای جبران ناپذیری را مرتکب شده اند واینکه رومی ها و وحشی ها با خدایانشان چه کارهایی کرده اند و چه گلهایی را به آب داده اند هر کدام در جایش قابل بحث وبررسی است و باید باجدیت تمام مورد بحث قرار گیرد مگر هر سخن جای و هر نکته مکانی دارد و نمیتوان همه مسائل را همزمان مورد بحث قرار داد.
    و اما اینکه شما عدالت خواهی اسلام را برجسته ساخته و مفتخِرانه روی آن تآکید نموده اید من با شما موافق هستم ولی ایکاش اسلام این عدالت خواهی رامنحصر به مسلمانان نمی ساخت و آنرا به انسانها ی غیر مسلمان ودگر اندیش مانند زردشتی ها و بهایی هاو بودایی های و یهودیها و مسیحی ها و سکولار ها و آته ئیستها و وبیخدایان و کمونیستها و غیره وغیره و در یک کلام ( کفار ) نیز تعمیم میداد و حکم پرداخت جزیه و إنقیاد و إهانت وکشتار و گردن زدن آنان را صادر نمی کرد و آنهمه جنایت و خونریزی را که تاریخ شاهد آن است مرتکب نمی شد.
    و در مورد آخرین کامنت شما آقای حلاج که بر خلاف آنچه که در نخستین جملۀ کامنت قبلی تان مبنی برخویشتن داری و حوصله مندی آمده است ، بی حوصله شده و مارا نادان و جاهل و اعضای حزب دموکراتیک خلق و متعلق به ملیت هزاره ( البته به قصد أهانت به این ملیت شریف ) قلمداد نموده اید و در جای دیگری مارا دعوت به جویدن ناخونهایمان کرده اید ، که به خودی خود بیانگر بی حوصله گی وعصبانیت شما ست . در این رابطه من اینجا به جزئیات نپرداخته از شما صمیمانه خواهش میکنم که اگر زحمت نباشد به مقالۀ اینجانب تحت عنوان « طالبان به امر خدا و رسول جنایت می آفرینند » که در همین سایت کابل پرس? به نشر رسیده است مراجعه و آنرا به دقت مطالعه نمایید و اگر بازهم سؤالی داشتید درکامنت دیگری مطرح نمایید تا باکمال حوصله مندی و سعۀ صدر و انسان دوستانه برایشان پاسخ دهم.
    ***********
    در رابطه به نوشتۀ دوست گرامی مان فرشید در مورد نقل قول من ازمارکس و لینن باید عرض شود که لینن آن سخنان را در تأیید نظر مارکس پیرامون نقش دین در جامعه و استفاده از باورهای دینی و خدا پرستی توده ها در استثمار و بهره کشی از آنان و از خود بیگانه گی وناتوانی شان دررهایی از چنگال طبقۀ حاکم و استثمار گر بیان داشته است و تسلط وقهاریت نظام سود و سرمایه را با تسلط وقهاریت نیروهای قهار طبیعی بالای انسان مقایسه نموده است.
    **************
    در رابطه به نوشتۀ دوست گرامی مان وارسته ضمن سپاس از حسن نظرشان در رابطه به ضروری پنداشتن بحث انتقادی دین اسلام ، باید خاطر نشان ساخت که به راه انداختن بحثهای عمیق نظری پیرامون دین باوری وریشه یابی آن به همان اندازه أهمیت دارد که افشاگری این باورها ی خرافاتی به اسالیب و طریقه های عامیانه و روشنگرانه ، یعنی هرکدام در جای خودش دارای اهمیت وبا ارزش هست .
    دیگر اینکه به نظرمن ریشۀ این باور های خرافاتی وقتی خواهد خشکید که عوائد حاصل از چاهای نفت به نفع آخوند های ملیاردر ایران و شاهزاده گان سعودی و قطری و کویتی و اماراتی در راه رفاه و آسایش توده های ملیونی مردم به مصرف رسیده و نیازمندیهایی که آنان را در تنگنا قرار داده و به سوی دین و دین باوری و خرافات میکشاند مرفوع گردد .
    ********
    ودر رابطه به کامنت جناب سروری قابل یاد آوری میدانم که این دوست گرامی ما با این کامنت کوتاه وفشردۀ شان به کنه مطلب پرداخته وحقیقت را بیان داشته است ، حقیقتی که متأسفانه چشمها و گوشهای اشخاصی چون دوست مان آقای حلاج یارا و توانایی دیدن وشنیدن آنرا ندارد.

  • جناب دانشبند محترم حلاج

    فرمودید که قرآن را باربار خوانده اید اما مغز نابغه مانند شما چیزی از آن درک نکرده. حالا هم فرمودید که از قرآن مثالی آنچه که داعش یا امثال آن انجام میدهد بیاورم، صرف نظر از آیاتیکه مستقیم به کشتن مخالفین امر میدهد کاریکه داعش امروز انجام میدهد هم الله (ج) انجام داده و هم رسولش. قوم نوح در نتیجه مخالفت در قبولی الله همه غرق در آب شدند مگر در قوم نوح کو دکان و زنان وجود نداشتند؟ الله تمام زنان و کودکان را به جرم مخالفت مردان قبیله با حضرت نوح غرق در آب کرد زیرا این یک امر واضیح است که زنان در اکثر قبیله ها خصوصآ در آنزمان ها قدرت تصمیم گیری نداشتند. حتی الله به جانوران نیز رحم نکرده و همه را غرق آب کرد.
    الله قوم لوط را نیز به جرم مردانش که لواطت میکرد همه را کشت درحالیکه لواطت را صرف مردان انجام میداد پس زنان و کودکان به کدام جرم کشته شدند به همین ترتیب قوم ثمود را.
    حالا رسولش حضرت محمد مگر تمام بنی قریضه را قتل عام نکرد؟ و زنان جوانش را بین خود شان تقسیم کرده و کودکانش را به فروش نرساند؟ مگر در زمان حضرت رسول زنان مخالفین را به غنیمت نمیگرفتند؟ صفیه و ریحانه خانم های حضرت محمد چه گونه خانم های آنحضرت شدند؟
    پس حالا شما بگویید که داعش واقعآ از کی پیروی میکند؟

  • اغای حلاج شما میگویید که اعمال داعش اسلامی نیست از شما محترم می خواهم که لطف نموده بنوسید که کدام عمل داعش غیر اسلامی می باشد تا ما هم بدانیم داعش واقعن به گفته شما پیروان اسلام ناب محمدی نمیباشند

  • باسلام مجدد خدمت خواننده گان گرامي ، خواهشمندم در كامنت قبلي ام جملهء ( عوائد حاصل از چاه هاي نفت به نفع آخوندهاي ملياردر ايران .....) را با جملهء ( عوائد حوصله از چاهاي نفت به جاي كاربرد به نفع آخوندهاي ملياردر ايران .... ) إصلاح ومطالعه فرمايند .
    عزيز ياسين

  • شیفتگان " اسلام عزیز " هی داد می زنند که طالبان، القاعده ، بوکو حرام و داعش هیچکدام مسلمان نیستند . یا درهرموردی که عمل جنایتکارانه ای با تکیه به " امر الهی" و استناد به آیات قرآن انجام می شود این بیت معروف را نشخوار می کنند :
    اسلام به ذات خود ندارد عیبی
    هر عیب که هست در مسلمانی ماست
    ولی هیچگاه به این نکته نمی پردازند که اگر اسلام دین " هدایت" و " رستگاری " هست چگونه نتوانسته است در طول هزار وچهار صد سال حیات خود در هیچ حوزه ی جغرافیایی در وجدان و درون پیروان خود نفوذ داشته و ایشان را از " هرعیب" به دور نگهداشته و از آن ها " انسان برتر" ساخته باشد ؟ چند هزار سال دیگر باید منتظر بود که "اسلام واقعی " متحقق شود ودنیا را گل وگلزار بسازد؟
    اگر گفته می شود که گروه های خون آشام اسلامی با اتکا به نص صریح قرآن دایر به " جنگ با کفار" - جهاد - و گردن زن آنان عمل می کنند ، مدافعان درمانده ی اسلام استدلال می کنند که در قرآن آیات مخالف آن نیز وجوددارد وبدینوسیله نا آگاهانه تصدیق می کنند که قرآن دارای تناقضات فاحشی است که می توان از آن " خیر" و " شر" را یکسان بیرون آورد .

  • فروش زنان اسیر به عنوان کنیز در اسلام توسط محمد ابن عبدالله
    هنگامی که جنایتکاران مسلمان با نام الله و محمد بدترین و زشت‌ترین جنایتی که تاریخ بشر به خود دیده است را مرتکب می‌شوند، عده‌ای ندانسته گمان دارند که این دستورات اسلامی نیست، ایشان گمان می‌کنند محمد شخصیتی بود کاملا مهربان و به قول معروف آزارش به مورچه هم نمی‌رسید، کسی که از بُعد قساوتهای محمد آگاهی ندارد ایرادی بر وی نیست. از آخوند، ملاو مولوی هم گله‌ای نیست، زیرا نانشان در گرو نادانی مردم است. درد آنجاست که عده‌ای روشنفکر مآب دانسته نه تنها خود را پیرو چنین شخصیت و آئینی می‌دانند، بلکه همواره در تلاشند تا مردم را دنباله رو این دین جنایت پرور نگه دارند. منطق کسی که رفتار محمد با مسلمانان را نماد مهربانی او بداند مانند کسی است که جنایتکار اعدامی را به دلیل رفتار خوب با دوستان و خانواده‌اش مستحق آزادی و احترام قلمداد نماید:
    مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا (فتح/29) محمد فرستاده‌ی الله است و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير، با همديگر مهربانند؛ آنان را در ركوع و سجود می‌بينى فضل و خشنودى الله را خواستارند علامت آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون کاشته‌ای است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‌هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از آنان كافران را به خشم دراندازد الله به كسانى از آنان كه ايمان آورده و عمل صالح كره‌‏اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‌است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/123)اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد (با) كافرانى كه مجاور شما هستند بجنگید و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با متقیان است.سایر ایات
    آنچه که در زیر می‌خوانید نمونه‌ای هستند بسیار کوچک از صدها جنایتی که محمد ابن عبدالله، در حق زنان و کودکان غیر مسلمان انجام داده است، او در جنگ با بنی قریظه که گروهی یهودی بودند، پس از اینکه تمامی مردان آنان را کشت، نوبت به کودکان رسید؛ وی دستور داد تا تمامی کودکان بالغ این قبیله را بکشند، ملاکش در این کشتار وحشیانه، رویش مو در اطراف آلت تناسلی آنان بود؛ او پس از این جنایت، تمامی زنان و کودکان را پس از دریافت سهم خویش که یک پنجم آنان بود میان پیروانش تقسیم نمود و تعداد زیادی از این زنان و کودکان اسیر را در نجد فروخت و در برابرش اسلحه خرید:

    مسلم الانصاری گفت که رسول الله مرا بر اسیران بنی قریظه گماشت، پس نگاه به آلت تناسلی نوجوانان پسر می‌کردم، اگر می‌دیدم که موئی بر آلتش روئیده گردنش را می‌زدم و اگر نروئیده بود جزء غنایم جنگی گماشته می‌شد.(مجمع الزوائد / الهیثمی / جلد 6 / صفحه 141- اعیان الشیعه / محسن الامین / جلد 3 / صفحه 303) .(1) و سایر منابع در همین زمینه
    در تاریخ طبری:
    .... سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود در آن هنگام پس از دریافت خمسش، سه سهم برای سوارکار مرد و یک سهم برای سوارکار زن و برای پیاده نظام یک سهم و در آن روز تعداد اسب‌های بنی قریظه 36 اسب بود.... سپس سعد ابن زید انصاری از برادران بنی عبد الاشهل را به همراه زنان و کودکان اسیر بنی قریظه برگزید و به نجد فرستاد تا بوسیله فروش آنان اسحله و اسب بیاورد و رسول الله (ص) ریحانه بنت عمرو بن جنافه یکی از زنان بنی عمرو بن قریظه را تا آخر عمر برای خودش برداشت، رسول الله از او خواست تا مسلمان شود و او با وی ازدواج نماید و محجبه شود، ولی او به رسول الله گفت: مرا به عنوان کنیزت نگه دارد که این برای من راحت تر است و او هم وی را به همین حال وا گذاشت. (التاریخ الطبری / جلد 2 / صفحه 252) (2) شرح ماجرا
    سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود و برخی از این اسیران را به همراه سعد ابن زید الانصاری به نجد فرستاد تا با فروش آنان اسحله و اسب بیاورد.(تفسیر المیزان / علامه طباطبائی / جلد 16 / صفحه 303). (3)
    آیت الله سید جعفر مرتضی العاملی از علمای مشهور و مورخ به نام شیعی در کتاب الصحیح فی سیره النبی الاعظم می‌گوید:
    رسول الله برخی از این اسیران (زن و کودک) را به همراه سعد ابن زید الاشهلی به نجد فرستاد تا با فروش آنان اسحله و اسب بیاورد.
    و همچین گفته می‌شود که رسول الله برخی از زنان و کودکان اسیر بنی قریظه را به شام برای فروش فرستاد و اسلحه و اسب خرید. (الصحیح من سیره النبی الاعظم / سید جعفر مرتضی / جلد 11 / صفحه 225) (4) منبع

    موضوع تصاحب زنی از بنی قریظه به نام ریحانه از سوی محمد و فروش زنان و کودکان بنی قریظه به نجد از مسلمات تاریخ اسلام است که در منابع معتبر زیر هم بیان شده است:
    (تفسیر البغوی / جلد 3 / صفحه 524 (5)- تفسیر الالوسی / جلد 21 / صفحه 179 (6) - سیره این هشام / جلد 3 / صفحه 725 (7) - السنن الکبری / البیهقی / جلد 9 / صفحه 129 (8) - اسد الغایه / ابن اثیر / جلد 2 / صفحه 280 (8) - البدایه النهایه / ابن کثیر / جلد 4 / صفحه 144(9) - بحارالانوار / علامه مجلسی / جلد 20 / صفحه 212 (10))
    و همچین داستان فروش دختر ام قرفه
    در مورد ریحانه همان دختری که محمد به او تجاوز کرد در برخی از منابع از او با نام تکانه هم یاد شده. (11)
    پس کسانی که معتقدند رفتار داعش اسلامی نیست یا از اسلام اطلاعی ندارند و یا همان روشنفکر مآبانی هستند که دانسته سعی در تقدس اسلام و رهبر آن محمد ابن عبدالله دارند، داعش همان گروهی است که با اتکا به آموزه‌های اسلامی صدها زن و دختر کُرد ایزدی عراق را به عنوان ملک یمین یا میان خویش تقسیم نمودند و یا آنان را در شهرهای مختلف عراق مخصوصا موصل فروختند. در زیر فهرست قیمت گذاری زنان ودختران اسیر از سوی داعش که توسط خبر گزاری العربیه انتشار یافته است آورده می شود:

    فهرست قیمت گذاری های داعش برای زنان اسیر(جواد الحطاب- العربیه.نت)

    پس از تنگ شدن عرصه بر منابع مالی گروه داعش، این گروه تروریستی بازاری برای خرید و فروش زنان اسیر در مکان و روزهای مشخص برپا کرده، تا به این وسیله منابع مالی عملیات خود را تامین کند.
    العربیه پیشتر ویدیویی از معامله چند نفر از عناصر داعش درباره خرید و فروش اسیران زن پخش کرده بود.
    به تازگی سایت ها شبکه های اجتماعی از جمله فیس بوک و تویتر و نیز بسیاری از روزنامه های عراقی سندی را منتشر کردند که در آن قیمت زنان و دختران اسیر بر اساس سن آنها مشخص شده است.
    گفته شده که زنان و دختران اسیر در دست گروه داعش که در بازارهای این گروه تروریستی خرید و فروش می شوند، اکثرا مسیحی یا ایزدی هستند.
    بر اساس این فهرست زنان از 30 تا 40 سال 60 دلار، زنان بین 20 تا 30سال 85 دلار، زنان بین 10 تا 20 سال 125 دلار، دختران بین یک تا 9 سال 170 دلار. این سند که با مهر گروه دولت اسلامی ( داعش ) به امضا رسیده، هوشدار میدهد که خریداران نمی توانند بیش از سه اسیر زن نزد خود نگهدارند.

  • آقاى ياسين با تشكر از توضيحات شما. من نمى خواهم به اين بحث ادامه دهم ، اول اينكه شما هم بخوبى ميدانيد كه صد ها كتاب به رد إثبات وجود خالق يا ناظم اين كائنات نوشته شده و هزاران كتاب در إثبات وجود خالق اين جهان و هستى، حالا اين خالق چگونه است و از كدام مذهب و دين بحث جدايست كه خود نياز به تتبع و تحقيق دارد. حالا شايد من صد دليل و برهان از آن تحقيقات بياورم و صد من نظر و فرضيه شما، بهتر است دوستان را أجازه دهيم كه خود بروند و آن كتب را مطالعه بفرمايند.
    دوم اينكه من وقت از خلقى ها و پرچمى ها ميگويم شما درد تان نكند و ضرورت به عذر خواهى نيست آنها هم چنان كه ميدانيد تحت همين تفكرات و أيده ها جنايت آفريدند و ستم كردند و شكى نيست كه شما باز مانده اى از همين خاندان خلقى ، پرچمى ، شعله اى هستيد و آزرده نشويد حد اقل يك تفكر داريد، همه كشتند ، جنايت كردند ، همين مجاهدين خدا نا ترس هم قتل عام كردند.

    سوم اينكه وقتى گفتم سايت كه برادران هزاره درآن بيشتر مينويسند فورن همچون زمان هاى اول انقلاب ايران كه تا كسى حرفى ميزد فرياد ميزدند كه هاى مردم به امام توهين كرده به خمينى دشنام داده يا زمان هاى كمونيست ها كه به حزب دموكراتيك خلق افغانستان توهين كرده ، سر و سينه ميزنيد و از برادران هزاره دفاع ميكنيد ، اين سياست ها دگر كهنه شده و هيچ رنگ ندارد.
    چهارم اينكه ، جواب ديگران را نمى دهم چون براى آنها ننوشته ام و اميد وإرم آزرده خاطر نشوند. اما براى شما خواهم نوشت .
    با تشكر

  • آقای حلاج جواب دیگران را نمیدهی یا داده نمیتوانی؟ منحیث یک مسلمان کمی صادق باش

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس