فریاد بلند عدالتخواهانه ی شهید غازی عبدالخالق گرامی باد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درسده های متمادی استبداد در افغانستان ادامه داشته و نادرخان افسر ناراضی زمان شاه امان الله برای بقای سلطنت استبدادیش بقیمت کشتن، قین و فانه، غول و زنجیر، واسکت بریدنها و چشم از حدقه در آوردنها کشور را بگورستان وزندان بزرگ تبدیل که زندان بان این زندان بزرگ بنام کشور افغانستان نادر خان وبرادران قرار داشت که هر روز شرایط را برای ساکنان زندان بزرگ بخصوص برای مبارزان ضد استبداد دشوار تر و خونین تر میساخت ، ولی برای رهائی ازین زندان فداکاری یکی از قربانیان استبداد را میطلبید، که به دادخواهی مظلومان، قلب پرکینه مستبد را نشانه رفته و با تفنگ پولادینش، دژخیم را به جزای اعمالش برساند.
شهید غازی خالق هزاره که از ، آزادیخواهان و مشروطه طلبان تأثیر پذیرفته بود همراه با سایر مخالفان سلطنت استبدادی نادری یک حلقه سیاسی ضد استبدادی را ایجاد که ، او در هنگام تماس با این حلقه ی سیاسی داستان حماسه ها، استواریها و پایمردیهای جانبازان میهن را و نیز سازشها و خیانتها و فرصت طلبیها و ذلت پذیریهای خاینان و بزدلان صف شکن را، با گوش و جان میشنید و از تجربه های مثبت و منفی آنان تجربه ی گرانباری می اندوخت.
عبدالخالق هزاره در مبارزه دادخواهانه منادی و فریاد بلند عدالتخواهی مردم ستمدیده، علیه استبداد بود که در تاریکترین شرایط، استبداد نادری، مبارزه علیه عمال استبداد و استعمار را با قامتی بلند به بلندی کوه «بابا» برای رهایی زحمتکشان میهن و از بین بردن یکی از نماینده گان استعمارو استبداد را به پیش کشید و باالاخره قهرمان غازی عبدالخالق هزاره فرزندی از تبار محرومان تاریخ که با قامت استوار، بپا خاسته و قلب پرکینه نادر جلاد را نشانه رفت و از اینطریق انتقام خونهای بناحق ریخته شده مبارزین آزادیخواه را از سردمدار آل یحیی، گرفت و با کشتن نادر غدار، جان هزاران تن از مردم بیگناه افغانستان از شر این خون آشام نجات پیدا نمود . بعد از کشته شدن نادر جلاد تا حدودی از به سیاه چال انداختنها، تیل داغ کردنها، واسکت بریدنها و تبعید کردنهای مبارزین ملی کاسته شدند.
محفلی سیاسیکه خالق غازی عضویت آنرا داشت مدتها قبل با تشخیص نادر، بعنوان عامل اساسی فلاکت مردم , نادر را محکوم به اعدام نموده بود و اعضای محفل منتظر فرصتی بودند که تصمیم خود را عملی سازند و قبلا این وظیفه را بدوش خالق شهید نهاده بود که این چهره جاویدان ملی افغانستان این رسالت دشوار و خطیر و دینی را که مردم و محفل و طنپرستان کشور بدوشش گذاشته بود بطور شایسته و بدون ترس و هراس با شهامت و فداکاری انجام داد.
گرچه خالق شهید، بار اول میخواست نادرشاه را در مراسم بخاک سپاری برادرش سردار عزیز که در المان ترور شد در مسجد عیدگاه کابل بقتل برساند ولی نادر به مراسم نیامد، وباردیگر در ماه ثور 1312 شمسی نادرشاه در تهداب گذاری ساختمان بالا حصار شرکت کرد، که خالق شهید میخواست تصمیمش را عملی نماید، مجال نیافت و در جشن استقلال نیز خالق شهید فرصت لازم بدست نیاورد ولی در روز شانزدهم عقرب سال 1312 هجری و شمسی، نادرشاه تصمیم گرفت تا شخصا بتوزیع جوایز طلاب ممتاز مکاتب و ورزشکاران تورنامنت خزانی، طی مراسمی در داخل ارگ بپردازد که واردین به هنگام دخول، تلاشی میگردید، وقتیکه خالق شهید با برخی دیگر از دروازه ارگ خارج و داخل شد و مورد بازرسی قرار نگرفت .
در آغاز مراسم موزیک نظامی به نواختن اغاز کردو همزمان نادر ، وارد شد که بسوی صفوف منظم طلاب رفت و در برابر هر ستون از شاگردان توقف کوتاهی میکرد، تا اینکه در برابرخالق قهرمان توقف کرد ، خالق شهید با تفنگچه، اولین گلوله، را بردهان نادر کوبید، دهان پلیدیکه جز دروغ، فرمان قتل و شکنجه و غارت مردم بیگناه از آن نمی برآمد، گلوله دوم بر قلب وی نشست و کانون قساوت و بیرحمی را منفجر نمود و گلوله سوم مغز نادر این کانون توطهء چینی را از هم پاشید و نادر، این محیلترین ديکتاتور وقت، بزانو در آمد.
خالق با ازکار افتادن تفنگچه اش، آنرا محکم بر نعش دیکتاتور کوبید و بدون آنکه تلاش برای فرار نماید گارد نادر خان به سوی عبدالخالق هجوم برده و او را نزد سردار شاه محمود خان آوردند. عبدالخالق شهید با وجود آن که شکنجه های طاقت فرسا را تحمل میکرد هیچ یک از رفقای خود را افشاء نکرد و او در هنگام شکنجه کردن میگفت که من پیش از تولد چنین بوده ام و دیگران نیز چیزی بهتر از ما ندارند، من با همه چهره های تکیده این ملک به دنیا آمده ام .روز 26 قوس سال 1312 هجری شمسی برای اجرای حکم اعدام شهید خالق هزاره، نزدیکان و دوستان او، شانزده تن محکومین را با چهره های مضروب، دستها و پاهای پیچیده در قید و زنجیر، رهسپار میدان عقب زندان دهمزنگ کردند.
خالق شهید را مثله کردند، اعضای بدنش را توسط کارد و خنجر و برچهء جلادان،اما خالق شهید با مردانگی و تحمل بینظیر به سخریه گرفته و تا آخرین رمق زندگی سر فرازانه اش، جلادان در بار را در حسرت گفتن یک آخ گذاشت و در آخر گارد شاهی با برچه ها بدن بیرمق خالق شهید را سوراخ سوراخ کردند و از بدن پاره پارۀ او که پیوسته دست بدست میشد، رشته های خون جاری بود. در لحظه های پایانی، جسد وی مانند یک پارچه گوشت، سرخ و خون آلود روی نوک برچه ها و سر نیزه ها بالا و تکان میخورد. لحظاتی است که میدان دهمزنگ مقاومتگاه مردان آزادیخواه کشور را به حمام خون تبدیل و کابل را در آبشار، از خون سرخ فرزندان بیگناهش شستشو میدادند.
از هشتادو یکمین سالگرد شهادت غازی عبدالخالق شهید، هنگامی یا دمیشود که، با وجود همه خوشبینیها بخاطر حضور گسترده سیاسی، نظامی جامعه جهانی و سرازیر نمودن دهها میلیارد دالر در افغانستان که خشونت و حملات انتحاری القاعده و طالبان در نقاط مختلف کشوربیشتر از گذشته تشدید یافته است در حالیکه چند روز اینده نیروهای ناتو افغانستان را ترک خواهند نمود ولی قوای مسلح افغانستان امادگی لازم رااز لحاظ داشتن تجهیزات نظامی و اموزش نظامی نداشته و به تنهائی توانائی جنگی ورزمی در برابر گروه های تروریستی را ندارند امیدواریم که مردم مبارز پرور سرزمین غمبار افغانستان، خاطره قهرمانان واقعی مردم افغانستان و بخصوص عبدالخالق شهید را زنده نگه دارند؛ یاد این شهید ضد استبداد گرامی و راهش پور از رهرو باد.