صفحه نخست > حقوق بشر > خودکشی زنان افغان روش جدیدی برای رهایی از خشونت

خودکشی زنان افغان روش جدیدی برای رهایی از خشونت

نگرش سنتي و قبيلوي كه به باور هاي سنتي - قبيلوي شان را به نام اسلام نيز توجيه مي كنند. اگربه رفتاري كه مردان قبيلوي نسبت به زنان دارند دقت شود، به سادگي روشن مي گردد كه آنان هيچ گونه احترام انساني نسبت به آنان قايل نيستند، زيرا اگر آنان را به عنوان يك انسان احترام مي كردند هرگز گوش و بيني و نوك انگشتان زنان را نمي بريدند، حتي چنين رفتاري از نظر اسلام نسبت به حيوانات هم روا نيست چه رسد به انسان.
محمد اسحاق فياض
سه شنبه 10 آگوست 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در حالی که خشونت ها در افغانستان سیر صعودی خود را طی می کند و طالبان یکه تازی در میدان نبرد را در اختیار دارند. رسانه ها از یک خشونت خاموش دیگر غفلت کرده اند و آن تداوم ستم بر زنان افغان در سایه سنت های قبیله ای است.

بر اساس تحقیقات جدید؛ میزان خودکشی میان زنان درکشور رو به است. خشونت‌های خانوادگی، ازدواج‌های اجباری، افسردگی شدید و ... از جمله عواملی است که سبب خودکشی زنان افغان شده است. داکتر فیض‌الله کاکر، مشاور ریاست جمهوری در امور صحی در یک نشست خبری از افزایش میزان خودکشی زنان ابراز نگرانی کرد و افزود 90 درصد این خودکشی ها، به دلیل ابتلا به افسردگی شدید و یا بیماریهای روانی صورت گرفته است. وی گفت در حال حاضر تعداد زنان مبتلا به افسردگی شدید در کشور حدود 28 درصد یعنی نزدیک به دو میلیون نفر از جمعیت کشور را تشکیل می دهند. زنان نسبت به مردان در برابر نابسامانی‌ها و واقعات روانی حساس ترند. جنگ‌ها، بیجا شدن‌ها و ناامنی‌ها یکجا با تغییر در غذای مردم باعث این شده که تعداد زیادی از زنان افغان به مرض افسردگی شدید دچار شوند. کمبود اشعه آفتاب، کمبود اومیگا 3، مصرف زیاد روغن‌های نباتی جامد و احساس ناامنی‌ها نیز از جمله عواملی است که در ایجاد افسردگی نقش مهمی دارد.

اوافزود بیشترین میزان خودکشی زنان در حوزه غرب کشور صورت گرفته است که تنها در بین سالهای 1387 و 1388 ؛111 زن خودکشی کرده‌اند.براساس ارزیابی مقام‌های دولتی، بیشتر زنانی که دست به خودکشی زده‌اند، 15 تا 35 سال سن داشته‌اند.

افغانستان يكي از كشور هاي است كه بيشترين خشونت ها عليه زنان روا داشته مي شود و هرساله دراين روز آمار هاي نگران كننده اي از انواع خشونت عليه زنان به نشر مي رسد تا پیش از این روند خودکشی کمتری در میان زنان رایج بود، آنان بیشتر برای رهایی از ستم و رنجی که می کشند دست به خود سوزی می زدند و یا در برابر لت و کوب و ضرب و شتم مردان قبیله جان می سپردند، اما ظاهرا این زنان روش جدیدی را برای رهایی از رنج و مصیبت هایی که می کشند پیدا کرده اند و آن خودکشی است و امسال آمار خود کشی بیشتر از خود سوزی است. زیرا وزارت صحت افغانستان در آستانه روز جهانی محو خشونت عليه زنان، از ۱۰۰ حادثه خودسوزی عمدی خبر داد در حالی که آمار خودکشی ها در کشور به 111 واقعه رسیده است.

در گزارش سازمان ملل كه در باره زنان افغان آمده است که نقش زنان در پروسه صلح و ثبات در افغانستان کمتر از آن است که انتظار می رفت. ازدواج های اجباری و ضعف اقتصادی فامیل ها باعث ازدیاد خشونت علیه زنان در افغانستان می گردد. بر اساس گفته مسئول كميسيون حقوق بشر تنها در ولايت هرا 78 مورد شکایت زنان، ازنقض حقوق شان به ثبت رسیده و دراین مدت، 14 مورد قتل زنان براثرخشونت های خانواده گی به وقوع پیوسته است. براساس آمار وزارت امورزنان ، در طول يك سال حدود 2176 مورد خشونت علیه زنان رخداده است اين خشونت ها عبارت بوده است از: ازدواج اجباری،لت وکوب، خودسوزی وقتل . متاسفانه اين آمارها نشان مي دهد كه درافغانستان بجاي آن كه آمار هاي خشونت عليه زنان پايين بيايد هرسال افزايش پيدا مي كند.

برخي ها بدين باورند كه افغانستان سرزمين تضاد ها و پارادكس هاست، اين سرزمين بهترين و آزاد ترين قانون اساسي را دارا مي باشد، امادراطاعت و پيروي ازقانون اولين كشوري است كه قانون را زير پا مي گذارد و دردامن فساد اداري غرقند. يكي از پارادكس هاي موجود در جامعه افغاني موقعيت و جايگاه اجتماعي زنان در نگرش هاي مدرن و سنتي آن است. قانون اساسي افغانستان، قانوني است كه جايگاه سياسي و اجتماعي زیادی را به زنان قايل شده است، اما در همين جامعه زنان چنان گرفتار درسنت هاي قبيلوي هستند كه موقعيت وجايگاه اجتماعي كه درقانون برای آنان تعیین شده هرگزبه آن دست پیدا کرده نمی توانند.

به راستي چرا علي رغم چنين قانون اساسي باز چنين وضعيتي براي زنان در جامعه حاكم است؟ مشكل اساسي همان پاراددوكسي است كه در جامعه افغاني وجود دارد. نگرش سنتي و قبيلوي كه به باور هاي سنتي - قبيلوي شان را به نام اسلام نيز توجيه مي كنند. اگربه رفتاري كه مردان قبيلوي نسبت به زنان دارند دقت شود، به سادگي روشن مي گردد كه آنان هيچ گونه احترام انساني نسبت به آنان قايل نيستند، زيرا اگر آنان را به عنوان يك انسان احترام مي كردند هرگز گوش و بيني و نوك انگشتان زنان را نمي بريدند، حتي چنين رفتاري از نظر اسلام نسبت به حيوانات هم روا نيست چه رسد به انسان. اما انچه كه مردان را وادار به اين رفتار ضد انساني مي كند، باورها و برداشت هاي قبيلوي است، اخلاق و رفتاري هاي قبيلوي چنين بينشي را براي آنان داده است كه زن را موجود بدنام و عاجزي بدانند كه فقط بايد در خانه وسيله اي براي دفع شهوت مرد و برده اي براي كار درخانه باشند.

به نظر اين قلم مهم ترين راهكار دراين زمينه اين است كه باورهاي قبيلوي نسبت به زنان بايد تغيير كند و در سايه اين تغييرات است كه مي توان اميد وار بود كه خشونت عليه زنان درافغانستان كاهش پيدا مي كند. در غير اين صورت اگر نهاد هاي طرفدار حقوق زنان بارها و بارها اظهار تاسف نمايند و آمار هاي بلند بالا از ميزان جرم و جنايت و خشونت عليه زنان منتشر كنند و هيچ راه حل عملي براي رفع اين گونه خشونت ها در دست نداشته باشد، چه كاري از آنها ساخته است؟

نه سال است که نهاد های مختلف در افغانستان داد از حقوق زنان سر می دهند، اما سنت های قبیله ای در پیش چشمان این نهاد ها زنان را قربانی می کنند و این نهاد جز تماشا و ابراز تاسف کار دیگری نمی توانند. مشکل اساسی این است که نهاد های مختلف طرف دار حقوق زنان هنوز راهکارموثری برای ایجاد تغییر و تحول به نفع زنان در جامعه سنتی و قبیله ای کشور نیافته اند و به همین دلیل تا کنون از راهکاریکه استفاده کرده اند ناکام بوده اند و در جامعه قبیلوی تغییری ایجاد نتوانسته اند.

به نظر می رسد در جامعه قبيلوي بهترين راه حل براي تغيير باورهاي قبيلوي روحانيون بيدار و هوشيار هستند كه از راه تبليغ ديني به مردان قبيله بفهمانند كه زنان نيز انسانند و ازحقوق و كرامت انساني برخوردارند و انسان حتي حيوان را نيز انگشتان و گوش و بيني نمي برند چه رسد به انسان بي گناهي كه فقط جرمش زن بودن است و بس.

به هرحال در طول نه سال آمارهاي بلند بالايي از خشونت ها مختلف عليه زنان ارايه داده شده و منتشر گردیده است. اما آنچه كه مايه تاسف و نگراني است اين است كه تاكنون دست اندركاران امورزنان و مدافعان حقوق زنان نتوانسته اند راهكار عملي و علمي براي برون رفت از اين مشكل پيدا كنند و ميزان خشونت ها را در سطح جامعه افغاني عليه زنان كاهش دهند.

براين اساس با استفاده از اين روز بهترين راهكار اين است كه دست اندركاران امور راه حل هاي علمي و عملي روي آورند و ازدادن شعار و متهم كردن بپرهيزند و گامهاي عملي را به صورت علمي به سوي محو خشونت عليه زنان در افغانستان بردارند.

واژه های کلیدی

حقوق کودکان و زنان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • نیم نگاهی برغصب و "تصرف عدوانی"املاک هزاره ها درزمان عبدالرحمن جابر-عباس دلجو
    نوشته شده توسط Admin
    پنجشنبه ، 13 جوزا 1389 ، 23:03 (مشاهده: 211)
    مسئله غصب و تصرف عدوانی زمین ها و املاک شخصی هزاره ها را در زمان عبدالرحمن جابر، هم از منظر حقوق مدنی و هم از نگاه احکام اسلامی، میتوان به بحث کشید

    اما از نگاه اسلام، تصرف در اموال و املاک مسلمین بدون اجازه و رضایت آنان یک عمل غیر اسلامی است که شرع مبین، مسلمانان را از ارتکاب آن شدیدا منع نموده است چه رسد به آنکه این تصرف منجر به زور و جبر و حتی کشتن مسلمانانی که صاحب مال و املاک هستند، گردد . اگر احیانا کسی و یا کسانی برای تصرف مال مردم به زور متوسل شده و حتی دست به قتل و کشتار زده اند، مشمول این حکم صریح قرآن کریم میگردد که خداوند در آیه 93 سوره نساء با صراحت میفرماید : وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا . هر كس عمدا مؤمنى را بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم مى‏گيرد و لعنتش مى‏كند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است" . در آیه 32 سوره مبارکه مائده ، کشتن یک نفر بدون موجب مانند قتل همه بشریت است،"من قتل نفساٌبغیر نفسً اوفسادفی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً..." هرکی بکشد کسی رابغیر عوض وبغیر فساد پس چنان است که کشته است همه مردمان را یکجا http://www.afghanistan.fi/kanu...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس