اکتاویو پاز در هزارستان؛ اسکار لوپز، دیواره آتش، غلام محمد غبار و جبرییل
نگارش های فیسبوکی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پاز در هزارستان
شاعر بزرگ مکزیکی در بامیان، هزارستان؛ احتمالن سال 1962، وقتی او سفیر مکزیک در هند بود. در این عکس او را با چند تن هزاره می بینید.
اسکار لوپز را آزاد کنید
دیواره آتش
خدا قوت دیواره آتش مخصوصن تو ConfigServer Security & Firewall. تو بیشتر از گوسفندان ملی به تاریخ خدمت می کنی. اگر تو و امثال تو نباشند، جوجه خرابکاران اینترنتی در اینترنت انتحار می کنند.
غلام محمد غبار
از آقای غلام محمد غبار همیشه به عنوان تاریخ نگاری مبارز، آزادیخواه و روشنگر یاد می شود. ایشان در سال 1897 بدنیا آمده اند، یعنی دقیقن زمانی که عبدالرحمان با پشتیبانی قاطع بریتانیا از جنگ های بین قبیله ای برای تثبیت قدرت، ژنوساید مردم هزاره و مردم نورستانی تا حدی فارغ شده و با افغان های اطرافی مشغول تقسیم زمین و خانه و کاشانه ی قربانیان بود. غبار نویسنده ی کتاب مشهور افغانستان در مسیر تاریخ است و از این کتاب به عنوان یکی از کتاب های مرجع یاد می شود. من این کتاب را یکبار کلمه به کلمه و خط به خط خوانده ام و پس از آن، چند بار آن را مرور کرده ام. در جریان خواندن و مرور این کتاب و تقریبن همیشه در هنگام برخورد با نام ایشان، پرسشی به ذهنم خطور کرده و می کند: غبار چرا درباره ی جنایات سازمان یافته در قرن 19 میلادی چیز خاصی ننوشته است؟ غبار خود در دهه ی خونین قرن 19 به دنیا آمده بود و بی شک می توانست با قربانیان باقی مانده از جنایات عبدالرحمان خانی ارتباط مستقیم داشته و به اسناد و شواهد دست اول دسترسی داشته باشد. با این وجود او در مورد قرن 19 میلادی، تاریخ نگاری مردمی انجام نداده است. غبار ده ها صفحه درباره ی افغانستان پیش از اسلام نوشته است، مواردی که در کتاب غبار و نویسندگان دیگر جای مناقشه بسیار است. با این وجود در کتابش جزییاتی از رویدادهای خونین قرن 19 نیست. جنایات دوره ی عبدالرحمان خانی و پیش از آن در زمان دست نشانده ی دیگر بریتانیا دوست محمد، آنقدر سازمان یافته، کلان و فجیع بودند که می توان گفت غبار حتا نگاه کلی نیز به آن ها نداشته است. در مورد جنایات دهه ی آخر قرن 19، خبرنگاران تایمز در کلکته، بیشتر از غبار نوشته اند.
من نمی توانم بصورت قطع درباره علت بی توجهی غبار در این مورد چیزی بگویم. با این وجود ممکن علت اصلی این باشد که او مامور دستگاه امانی بود و نوشتن و سخن گفتن از جنایات پدرکلان امان الله به موقعیت اداری او لطمه می زد و یا به نوعی نوشتن و سخن گفتن در مورد، ممنوع محسوب می شد و غبار به ممنوعیت تن داده بود.
جبرییل
چندی پیش رادیو آزادی که توسط جمعی از زورنالیستان افغان اداره می شود گزارشی درباره شهرک جبرییل هرات منتشر کرد که در آن هزاره ها وابسته به حکومت ایران معرفی شده اند. دوست مان آقای مهدی زرتشت درکابل پرس پاسخ مناسبی بر این گزارش نوشته اند. دوستان دیگر نیز واکنش هایی در مورد داشتند. اما یکی از نکات مهم وکلیدی که باید در نظرداشت این است که در استان/ولایت خراسان ایران و در شهرهایی مانند باخرز، تربت جام، پریمان (فریمان)، تایباد و بخش هایی از مشهد، مردم هزاره رگ و ریشه ی دیرینه دارند. به همین شکل در ولایت هرات و بادغیس و غور و ......
در تحقیقات و گزارش های موجود درباره ی هزاره های خراسانی، به وضوح ارتباط گسترده میان هزاره های خراسان امروزی ایران و هزاره های هرات و غور و بادغیس را تا اواسط قرن 19، می توان مشاهده کرد.
پلان جدایی هزاره های خراسان امروزی ایران و غرب افغانستان فعلی، در اواسط قرن 19 و در زمان حاکم افغان دوست محمد خان کلید خورد. پلان یورش قبایل افغان بر هزاره ها، اشغال سرزمین شان و جداسازی هزاره ها در دو سوی مرز نیز پلانی بریتانیایی بود. بریتانیا بر قبایل افغان کنترل کامل داشت (همچنان دارد) و پلان بریتانیایی در اواخر قرن 19، با ژنوساید بزرگ تطبیق و در قرن 20 نیز محکم کاری های آن انجام شد. حکومت قاجار نیز در آن زمان به دنبال استخاره بود و نتوانست دوست و متحد مناسبی برای هزاره ها باشد.
امیدوارم آن روز برسد که بریتانیا به دلیل دست داشتن در جنایات سازمان یافته همچون نسل کشی و برده داری، از مردم هزاره پوزش بخواهد و جبران خسارت کند.
عکس: زنده یاد استاد غلام حسین سمندری در حال نواختن دمبوره/ دوتار
پيامها
3 فبروری 2015, 16:39, توسط پرویز "بهمن"
مرحوم غبار نه تنها که درمورد جنایات سهمگین عبدالرحمن درحق هزاره ها سکوت مرگبار اختیار کرده است بلکه درمورد هویت ملی اقوام این سرزمین نیز دچار خود فریبی شده است.
سکوت وی در قبال نام کشور بنام « افغانستان» یکی از خیانت های بزرگ علمی است که تاریخ او را هرگز نمی بخشد. امروز فاشیستان اوغان ذلتی بر اساس سکوت مرگبار این مورخ ارجمند برما نهیب میزنند که : در صورتیکه غبار وکهزاد تان نام افغانستان را قبول کرده شما چکاره استید؟ مجبوریم بگويیم شما راست میگوئید.
اشتباهات مرحوم غبار هرگز قابل بخشش و اغماض نیست. او آگاهانه یک سلسله حقایق را پنهان نموده است. وی میتوانیست که حد اقل یک سلسله حقایق اصلی را در مورد هویت قومی اقوام ساکن این سرزمین مانند جلد دوم کتاب تاریخ اش بنویسد ولی این کار را نکرده است.
بهرحال بازهم هرچه باشد ما ممنون غبار بزرگ استیم زیرا غیر از او کس دیگری حد اقل از دوران نادر غدار چیزی بما ننوشته است. برایش بهشت برین آرزو دارم.
4 فبروری 2015, 04:38
اینهم نخستین فرمان بچه سقاو به اصطلاح "خادم دین رسول الله" که عین فرمان را ملاعمر خادم دین؟؟ چند
دهه بعد نیز صادر نموده بود:
چون به مرحمت حضرت الهی و تائیدات دین رسالت پناهی به خلع امان الله "مخرب دین که یگانه آرزوی ما و شما بود"
مؤفق شدم از بدوجلوس خود اجرأت نا مشروع او را ممنوع نموده ام. برای آگاهی شما غیرت داران دین حضرت سیدالانام
ذیلاّ مینگارم:
1. سلام که طریقه مسنون است و با اشاره کلاه رواج داده بود، مطابق سنت سینه امر دادم.
2. دستار که از طریقه و سنت آن حضرت است و ادای نماز با آن مکمل میگردد، موقوف کرده بود، حکم دادم
که بلکل دستار رواج باشد.
3. البسه اسلامی که ترک شده بود، برحال دانسته مشابه کفار را منع کردم.
4. ترک ستر (برقع) را که حکم کرده بود، مسترد کردم.
5. برآمدن زنان و دختران بالغه را بدون اجازه ولی شان و مکتب مستورات (دخترانه) را موقوف کردم.
6. قطع ریش و گذاشتن بروت را موقوف کردم.
7. مکاتب انگریزی و فرانسوی و جرمنی را موقوف کردم.
8. فرستادن دختر ها را که در خارجه نموده بود، چون بدناموسی ملت بود، جائز ندانستم و آنها را خواسته
دیگر فرستادن را قطعاّ ممنوع نمودم.
9. آنچه کوشش برای ترقیات دنیای دو روزه بدون ملاحظات دینی داشت و از آنها ضرر دینی بظهور میرسید،
ممنوع نمودم.
10. استخفاف (سبک شمردن) علم و علما را می نمود، بر خلاف آن احترام شرعاّ واجب است.
11. نفاق اندازی که بواسطه ترک مذهب و خرابی عقیده خود در اسلام انداخته بود،برطرف نمودم، زیرا تمام
رویه را بر طبق مذهب حنفی نمودم.
12. حساب، هندسه، انگریزی را که رواج داده بود، موقوف کردم.
13. سنه قمری را که به شمسی تحویل داده بود، موقوف کردم.
14. روز جمعه را که به پنجشنبه تبدیل کرده بود، متروک ساختم.
15. حقوق بیت المال را که بخواهشات نفسانی خود صرف کرده و مصارف ملأ و مؤذن و مساجد را قطع
کرده بود، جاری ساختم.
16. امر معروف و نهی منکر را که مانع شده بود، رواج دادم.
17. حضرات مجددی را که پیشوای مسلمانان است، محبوس ساخته بود، رها ساختم که تلقین دینی نماید.
18. شراب خوری را که رواج داده بود، بالکل موقوف کردم.
19. ملأ عبدالله خان مرحوم سمت جنوبی (مشهور به ملای لنگ) را که در راه سربازی دین مقتول ساخته
بود، امر دادم که مرقدش درست و آباد گردد.
از 19 فقره فوق شمایان را اطلاع دادم که مستحضر باشید.