داستان جنگ دو خروس جنگی در ارگ
داستان جنگ دو خروس جنگی در ارگ
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
عین و غین، هرچند ، مارا رهبر اند
بردهء کاخ سفید و چاکر اند !
صلح و جنگ شان از آن سو میرسد
نام و ننگ شان، از آن سو میرسد
نیست بی « پر میشن» ارباب شان
رفتن تشناب و عزم خواب شان
داستان جنگ دو خروس جنگی در ارگ
فرهاد فاریابی
گفته میشود میان موسیو «غنی» و موسیو م«محقق» چند زنه، در ارگ شاهی، زد و خوردی جانانه اتفاق افتاد. اشرف خان ، رییس جمهور متفکر ، به محقق دشنام های رکیک داد، ویرا بی تربیت و بی فرهنگ خواند ؛ محقق چند زنه نیز از پس او برآمد،اشرف را کلانکار، ماخولیایی و دارای اندیشهء فاشیستی،قلمداد کرد !
اشرف بر محقق اعتراض داشت که چرا بدون دست بالا کردن، صحبت میکند!
محقق گفت، من ازخیل آن گوسفند های نیستم که به تو رای داده اند و دست شانرا بالا کرده اند!
اشرف ، عصبانی شد ؛ دستور داد ، محقق را از « جلسه شورای امنیت ملی»بیرون کنند و در همین وقت بوتل آب رابه سوی محقق وارکرد؛ بوتل اتفاقی ، به عمامه محقق خورد و لنگی وی ، روده شد!
محقق ،خیز زد از نکتایی اشرف گرفت و چندان فشار داد که نفس متفکر درجه دوم، به شماره افتاد!
بادی گارد ها آمدند و محقق را به بیرون ، هدایت کردند!
محقق، گویا به خانه رفت وگفته میشود جناب دوستم معاون اول ،و جناب دانش معاون دوم، نیز محفل را ترک کردند؛ ظاهرا چنین آورده شده که معاونان ریاست جمهوری ، درین زد وخورد، طرف محمد محقق را گرفته بودند، فاعتبرو یا اولو الا بصار!
اما شایعه، شایعه است؛پای عقل و منطق درین قصه پردازی می لنگد؛ به طنز منظوم این قلم ، نظر افکنده شود:
(طنز)
راویان، طرح نوین پرداختند
از محقق تا به اشرف تاختند
این یکی بوتل زد و عمامه ریخت
آن یک از نکتایی اشرف گرفت
مشت کوبیدند به فرق یکدیگر
چون خروس جنگی،کندند بال و پر
« جلسه امنیتی» شد مسخره
هر یکی بگریخت زترس و دلهره
دوستم و دانش، محقق ، باجناغ
اشرف بیچاره، تنها همچو زاغ!
****
شایعه سازان، دروغی بافتند
برزبان این و آن انداختند
اشرف کوچی، کراواتش کجاست!
این محقق،جد وآبادش کجاست !
کی محقق بوده در فکر تبار
در فضای اختطاف و انتظار!
رهبران دولت وحدت ، کجا
قصهء بدبختی ملت ، کجا !
عین و غین، هرچند ، مارا رهبر اند
بردهء کاخ سفید و چاکر اند !
صلح و جنگ شان از آن سو میرسد
نام و ننگ شان، از آن سو میرسد
نیست بی « پر میشن» ارباب شان
رفتن تشناب و عزم خواب شان!