نیکولو ماکیاولی، نام ماندگار در تاریخ بشریت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شهرت و آوازهی ماکیاولی(Nicola machiavelli) را شاید کمتر کسی در تاریخ داشته باشد، گرچه او در بین انسانهای انگشتنما جایگاه بلند دارد، اما این جایگاه بسیار محبوب نیست، او در بین مشاهیر شاید منفورترین انسان باشد. ماکیاولی زاده شهر فلورانس ایتالیا است، و در اوخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی در دوران رنسانس غرب اندیشههایش را بیرون داد. مهمترین اثر و یا هم مشهورترین نوشته او(prince امیر یا شهریار)است در حقیقت جهانیان ماکیاولی را به وسیلهی شهریار میشناسند. شهریار اندرزنامهی است که این اعجوبهی ایتالیایی برای حاکم شهرش مینویسد و هدفاش هم این است که او را بیبخشد، اما نیکولو در این مأموریت موفق نمیشود و تا آخر زندگی به جرم خیانت در تبعید زندگی میکند. کتابهای ماکیاولی از آن دست نوشتههای است که خوانندگان بسیاری دارد، و کتاب شهریارش در قفسههای هر کتابخانهی پیدا خواهد شد. اما همه خوانندگان کتابهای او، وی را منفور نمیدانند و همچنان کلیه خوانندگانش او را محبوب نمیدانند. او شاید از معدود کسانِ باشد که هم محبوب است و هم منفور!
کسانی که کتاب شهریارش را خوانده اند بدون شک او را لعن خواهند کرد، اما کسانی که گفتارها را بخوانند دیگر او را لعن نخواهند کرد و شاید تامل عمیق را نسبت به هر فکری ترجیح بدهند. نیکولو در شهریار به تفصیل چگونگی به دست آوردن قدرت را تشریح میکند و به حاکم شهرش اندرز میدهد که در به کار بردن فریب، نیرنگ، وعده خلافی و خشونت هر گاه که لازم باشد در دل شک راه ندهد و میتواند از هر روشِ برای رسیدن به قدرت استفاده کند. او در فصل هفتم همین کتاب سوالی را طرح میکند و میگوید چگونه ممکن است که بعضی حاکمان با تمام سفاکی و خونریزی که کرده اند مدت حکومت شان طولانی است و برای سالهای دراز قدرت را در دست دارند، سپس خودش این گونه پاسخ میگوید" تصور میکنم این امر بسته به آن است که خونریزی و سفاکی به چه نیتی اعمال شود به نیت خوب یا بد. ظلم و خونریزی که خوب و به جا اعمال شده آنهایی هستند که فقط یکبار آن هم برای استحکام مقام و موقع سلطنت اعمال شود و بعدها نیز به هیج وجه تکرار نگردد مگر به طور ملایم و آرام برای خیر و سلاح تودهای که بر آنها حکومت میشود." به این ترتیب ماکیاولی استفاده از خشونت را توجیه میکند و به حاکم اجازه میدهد تا هر عملی را خواست برای به قدرت رسیدن استفاده کند. از تمام این گفته این نتیجه به دست میآید که " هدف توجیه کنندهی وسیله است " این جمله را در خصوص ماکیاولی بسیاریها به کار میبرد و یکی ازبنیادهای مکتب ماکیاولیسم است، جالب است بدانیم در نقطه مقابل مارکسیسم جبه گیری بالعکس دارد و مارکس میگوید " اهداف شریف توسط وسیلههای ناشریف بدست نمیآید." ماکیاولی در شهریار حاکم را مسلح به هر نوع سلاح میکند و برایش غایت تعیین میکند، و آن غایت کسب قدرت است، اما همین ماکیاولی که اسم کوچکاش (نیکولو) مترادف با شیطان نیز استفاده میشود در گفتارها سرسخت طرفدار مردم است و از جمهوریت حرف میزند، و آن را میستاید. در حقیقت ماکیاولی در کتاب گفتارها از ارزشهای آزادی به نحوی دفاع میکند و از حکومت جمهوری رومیان قدیم به حیث نمونه استفاده میکند و آن را ستایش میکند.
در حقیقت میتوان گفت که ماکیاولی برای بیان ایدههایش به بهترین شکل ممکن شجاعت نشان داد و اندرزهایش را برای مخاطبان بدون محافظه کاری بیان کرد. او را میتوان سیاست مدار واقع بین و اهل عمل خواند، وی در فصل پانزدهم شهریار چنین میگوید " برآنم که به جای خیال پردازی میباید به واقعیت روی کرد. بسیاری کسان در بارهی جمهوریها و پادشاهیهایی خیالپردازی کرده اند که هرگز در کار نبوده اند. شکاف میان زندگی واقعی و زندگی آرمانی چنانست که هرگاه کسی واقعیت را به آرمان بفروشد به جای پایستن راه نابودی خود را در پیش میگیرد. "
جدا از این حرفها ماکیاولی را امروز بنام یک اندیشمند بزرگ جهانیان قبول دارند و حتی در اندیشههای سیاسی جایگاه رفیعی برای او قایل است. او را بنیان گذار علم سیاست جدید در غرب میداند. قبل از نیکولو خیلیها به شمول ارسطو گفته بودند که انسان موجود اجتماعی است و حرکات اجتماعی آن کاملا برخاسته از طبعیت است، و اگر انسانها گاهی از اجتماع دوری میکنند یا هم کارهای غیر اجتماعی انجام میدهند یک مرض است. اما نیکولو گفت انسان اساسا موجود خویشتن خواه است و در پی خواستها و سوداهای فردی خود است و کاری به اجتماع ندارد. در ادامه میگوید انسان موجود ظاهر بین است و در پی صیانت نفس، و همین مورد صیانت نفس هم باعث میشود تن به تشکیل جامعه سیاسی بدهد، و سازمان سیاسی عقلانی میتواند این موجود خویشتن خواه را تابع نظم سازد. در قسمت مطالعه جوامع سیاسی نیکولو برخلاف ارسطو که جمهور افلاطون را نوشت و حکومت رویاییاش را در آن به تصویر کشید و از مردم و حکومت سخن گفت، به روش استقرایی رجوع میکند و تاریخ مورد مطالعه قرار میدهد و از آن نتیجه میگیرد و حکومت جمهوری را در گفتارها پشنهاد میکند. با تمام این کش و قوسها نام ماکیاولی در تاریخ جاویدانه است و هر کسی از او یادی خواهد کرد، گرچه درک اندیشههای او فهم بلند میطلبد