آیا در شرایط کنونی خیمه تحصن برای تقرر ظهیر و مرادی مناسب است؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هرچند آشنایی شخص بنده با آقای ظهیر فقط به دوران انتخابات و شنیدن سخنان یک جانبه وی برای سفید کردن سیاه ها از تیم آقای غنی محدود است و با خانم مرادی هیچ آشنایی ندارم؛ اما این دو چهره ی جوان که تاکنون تجربه و صلاحیت های لازم مدیریتی و مردم داری شان ثابت نشده است؛ ایا در شرایط کنونی مناسب خواهد بود برخلاف آنها خیمه تحصن برافراشت؟ و آیا تنها والی است که برای یک ولایت کار می کند؟ و یا اینکه والی خود یک فرد سمبولیک و ولایت فاقد بودجه لازم است که واحدهای دومی آن بشمول دفتر والی بودجه شان از کابل تعیین میشود؟ در شرایطی که والی-ها و سایر اراکین دولتی به جبر زمان که ما خود به ایجاد آن نقش بارز داشته ایم و روند حزبی بازی را آنقدر فربه کرده ایم که هرقدر کادرهای نخبه، مجرب و با صلاحیت داشته باشیم؛ همینکه در قاعده بازی حزبی نچرخند؛ از مقام های حکومتی کنار زده میشوند و برای این مقامها از جانب حزبی و رهبری حمایت نمی-شوند. پس در چنین شرایطیکه روند حزبی بازی چاقتر شده است؛ میشود والی را پیداکرد که از یکطرف به حزبی وابسته باشد و از طرف دیگر با همه احزاب خرد و بزرگ دیگر نیز رابطه قوی داشته باشد؟ در صورتیکه چنین فردی پیدا نمیشود و حزبی بازی هم رونق خوبی دارد و بی حزب ها به این مقام ها معرفی و حمایت نمی-شوند؛ پس والی چه کاری برای یک ولایت میتواند در حالیکه تمویل کنندگان بین المللی در این دو ولایت نیز حتی بصورت سمبولیک حضور ندارند. پس چرا این همه داد و بیداد که این دو والی را نمی خواهیم؟
اگر تحصن کنندگان اولاً واقعاً برای ولایت شان دلسوز بودند و هستند چرا در این چهارده سال برای اینکه ولایت ها خود یک واحد بودجوی از مجموعه واحدهای بودجوی کل کشور شوند و ولایتها از بودجه لازم برخوردار می شدند؛ کاری نکردند؟ دوماً چرا این بزرگان حزبی بازی را اینقدر فربه کردند که کادرهای غیر حزبی و غیر وابسته به این رهبران برای پست های مردمی مثل ولایت از میان آنان انتخاب شده نمیتواند؟ سوماً چرا این بزرگان و وکیل صاحبان حزب سراسری را برخلاف قانون احزاب افغانستان خانوادگی ساختند؟ چهارماً مگر همین بزرگان متحصن و وکیل صاحبان از یک قوم و یک ولایت نیستند؟ چرا در این چهارده سال حکومت کرزی و دوران طلایی کمکهای بادآورده به افغانستان در صدد انتخاب والی اصلح و مستقل مردمی برای ولایت شان نشدن؟ در این چهارده سال گذشته والیان این دو ولایت چه شاهکاری کردند که این دو قادر نیستند بکنند؟ آنان از کدام تجربه برنامه ریزی، جذب کمک های خارجی و مدیریت برخوردار بودند که این دو نیستند؟
وکیل صاحبان که چنین خیمه ی را برای تحصن در بامیان پیدا میکنند؛ چرا در طول سالهای گذشته کاری برای مردم شان نکردند؟ آیا اینها کدام سرک و کدام بند و امثال آنرا برای مردم محروم مناطق شان اعمارکردند؟ وکلای که بیشترین شان از یک ولسوالی انتخاب شده اند آیا برای مردم شان کاری کرده اند که در فردای انتخابات توقع رای از آنها داشته باشند؟
زمانیکه اشرف غنی قول داد چهل فیصد بودجه کشور را برای ولایات اختصاص می دهد؛ چرا پافشاری لازم نکردند و از این چهل فیصد بودجه مرکزی سهم ولایات شانرا در زمان منظوری بودجه سال 1394از پارلمان نگرفتند که در سال جاری ولایت شان مقدار پولی برای کارهای لازم میداشت. حال والی بی تجربه در نبود تمویل کنندگان در بامیان و دیکندی مگر معجزه ای میتوانند؟ که این آقایون وکیل غایب در این همه سالها حالا خبر شده اند که والی ولایت شان لایق مقام ولایت در ولایت مربوطه شان نیست؟ آیا در این چهارده سال گذشته مگر والیان این ولایات از تجربه کافی مدیریتی و توانمندی جذب امکانات بین المللی برخوردار بودند؟ که حالا که دیگر نه آن پولهای باد آورده برای افغانستان باقیست و نه تمویل کننده ی در این دو ولایت حضور دارد و این والیان بی صلاحیت شده اند؟ تحصن کنندگان گرامی از کجا فهمیده اند که این دو جوان قابلیت پیشبرد امور ولایت شان را ندارند؟
شک دارم تجربه و توانمندی این نامزد والیان برای تحصن کنندگان مطرح باشد؛ بلکه این وکیل صاحبهای محترم و تحصن کنندگان هدفی دیگری دارند ویا از طریقی وادار شده اند دست به تحصن بزنند، ولی والی را بهانه قرارداده اند و چنین خیمه های برای تحصن شان فراهم کرده اند؟ این خیمه ها از کجا فراهم شده است و اگر بجای این خیمه قمیت آنرا برای بی بضاعتهای ولایت شان میپرداخت بهتر نمیشد. اما با تاسف که وکیلهای محترم ما غیر از خود به دیگران هرگز نیندیشده اند.
ای کاش این وکیل صاحب ها در این چهارده سال اندک به فکر مردم شان می بودند؛ اینک مردم این دو ولایت از زندگی بهتری برخوردار می شدند.
این قلم از حمایتگران ظهیر که سیاه عبدالرحمانی را در دوران انتخابات سفید کرد نه تنها نبودم؛ بلکه سخت مخالف روش وی بودم، خانم مرادی را که هیچ نمی شناسم؛ اما خداوند به این دو جوان وابسته به رهبران حزبی جرئت کار و صلاحیت مدیریتی بدهد که برای ایندو ولایت که در حصار باقیمانده از خشم فرمانروایان قرن هجدهم این کشور و مغضوبین حکمروایان کشور تا حال زندگی دارند؛ کاری انجام داده بتوانند. خداکند اینان راه رهبران حزبی شانرا نپیمایند و به رهی بروند که مردم از اعمال شان شاد گردند.
و خداوند به این وکیل صاحبان اندکی احساس نوع دوستی عطا نمایند؛ آنچه اینان ندارند به آنان اعطاء نماید.
بدرود و بادرود!