مهاجرین افغانستان و سیاستهای رسانهای
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خبرگزاری تسنیم: غفاریعقوبی
محمد کاظم کاظمی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر برجستهٔ افغانستانی بسیار پیش از این، جدی به اشتراکات دو ملت پرداخته وکتابی در همین باره (همزبانی و بیزبانی) نوشته است. او خیلی به آیندهٔ روابط دو ملت خوشبین است و تنها راه برون رفت از بدبینی مهاجرین و مردم و مسئولین ایران را تعامل و تلاش در جبههٔ فرهنگی میداند.
دو سال قبل وبرنامهٔ «راز» صدا و سیما که در نوع خود بیسابقه بود فرصتی رخ داد که محمدکاظم کاظمی برای اولین بار اکثر مشکلات و گرفتاریهای مهاجرین افغانستانی ساکن ایران را واضح و عیان در تلویزیون بیان کرد. مجری (نادرطالب زاده) هم با او همراهی جانانهای کرد و میهمانان ایرانی برنامه قدمهایی تندتر از کاظمی برداشتند و از موضع دفاع از آرمانهای انقلاب، خواستار رفع مشکلات مهاجرین و تغییر رویهها و حتی تغییر ساختار دراینباره شدند. اما فارغ از این برنامه، تقریبا یک سالی میشود موجی رسانهای برخلاف روال چند دهه قبل (اینبار در دفاع از مهاجرین) بهراه افتاده است. موجی که اینبار اندکی فراگیر شده و تاثیر آن در اکثر رسانه ها دیده میشود. با کاظمی که پلی شده است میان مهاجرین و مردم و مسئولین ایران، دربارهٔ این تغییر رویه گفتکو کردیم:
پیش از این دو مطلب «رنسانس رسانهای در حوزه مهاجرین افغانستانی آغاز شده است» و «روزی دریا مردگانش را بالا خواهد آورد» درباره تغییر رسانهای حوزه مهاجرین منتشر شده بود و این آخرین مطلب از سهگانه یکسالگی انتشار پرونده «جان ایران، جان افغانستان» است.
تسنیم: آیا اتفاقی در حال وقوع است؟
بله به نظر من اتفاقی در حال وقوع است. اما من این را حاصل تغییر تدریجی دیدگاه گروهی از مردم ایران نسبت به مهاجران میبینم، به ویژه اهالی هنر، ادبیات و رسانه. ریشة این تغییر دیدگاه هم بر میگردد به دهة هفتاد و هشتاد، یعنی وقتی که نسلی از اهل هنر و ادب و دانش افغانستان توانستند در ایران مطرح شوند، با فرهنگیان و ادبدوستان ایرانی ارتباط یابند و بر آنها تأثیر بگذارند. ما از همان سالها میدیدیم که گروهی از شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران و دیگر هنرمندان ایرانی پدید آمدهاند که بر اثر ارتباط و همنشینی با دوستانشان در جامعة مهاجر، دیدگاهی متفاوت نسبت به مهاجران یافتهاند. بسیاری رفاقتها در آن زمان پدید آمد که به مرور زمان مستحکم شد.
این نسل که معمولاً هم جوانهای ایرانی بودند، مدتی در سطح انجمنهای ادبی و نشریات ادبی و هنری کشور مطرح بودند، ولی اینها کم کم به رسانهها راه یافتند و اینها آن نگاه مثبت خود را در حوزة اختیارات و نفوذ خود در رسانهها اعمال میکنند.
به همین دلیل به نظر من این اتفاق قدری ریشهدار و جدی است. یک اتفاق بخشنامهای اداری نیست که بعضیها تصور کردهاند به خاطر مسایل خاص منطقه روی داده و شکل مصلحتی دارد. نه، به گمان من واقعیتهای جامعة مهاجر، از رهگذر هنر، ادبیات و رسانه کم کم در حال راه یافتن به اذهان جامعة ایرانی است و این به مرور گسترش خواهد یافت. مهم هم این است که این ذهنیتها اصلاح شود. آن وقت دیگر کار ما آسان خواهد بود
به ادامهی مطلب مراجعه کنید.
تسنیم: ولی همهٔ مهاجرین و مسئولین در ساحت ادبیات و هنر حضور ندارند که اطلاع و اخباری از این تغییرات داشته باشند و تغییر دیدگاه دهند. تکلیف آنان چیست؟
خوب این اتفاق از حوزة هنر و ادبیات حرکت کرده و به حوزة رسانه رسیده و قدم بعدی، تأثیرگذاری بر مسئولان است. در این یکی دو سال که مسایل در رسانه طرح شده، لاجرم بر جمعی از مسئولان هم اثر گذاشته است. ولی حقیقت این است که در این قسمت، ما در ابتدای راه هستیم.
و در مورد مهاجرین، البته این را میخواستم در همانجا اضافه کنم که خود مهاجران هم با سختکوشی و امانتداری و درستکاری خود در این جریان نقش داشته اند. ولی این هم باید از طریق رسانه به گوش همه برسد. پس باز رسانه در این میان نقش کلیدی دارد.
تسنیم: شما دربارهٔ اشتراک دو ملت به خوش بینی شهرت دارید.آیا بیش از سه دهه بدبینی و اختلاف با کار رسانه ای سامان مییابد؟
به نظر من نمیشود همه این سه دهه را بدبینی و اختلاف کلی و مطلق دانست. در همین زمانها گروه زیادی از مردم ایران و افغانستان با هم خوب بودند، مناسبات نیک داشتند. خیلی از مردم ایران از افغانها خاطرات خوب دارند. در این بین بعضی بدبینیها هم بوده که باز عامل اصلی آن رسانهها و مدیران میانی بودند. خوب اگر ما بر این عقیده باشیم که بخش بزرگی از این بدبینی را رسانهها ایجاد کرده بودند، حالا هم میشود رسانهها مؤثر باشند. البته همه میدانیم که خرابکردن سریعتر و آسانتر است و درست کردن سخت و زمانبر.
خلاصه این که به نظر من اگر مردم ایران یک چهره درست و واقعی از مردم افغانستان را ببینند، نگاه بسیاری از آنها عوض میشود. ولی مشکل این بوده که همین چهره نشان داده نشده و حتی تحریف شده است در این سالها.
تسنیم: بخش مهمی از مشکلات ساختاری است که به وجود آمده. چه در میان مسئولین ایرانی و چه در میان مهاجرین. شما به تغیر ساختار هم امید دارید؟ چگونه؟
تغییر ساختار وقتی امکان دارد که دو چیز همراه شود. یکی این که ذهنیت اشخاص تغییر کند و یکی این که وضعیت و شرایط بیرونی مساعد باشد.
مثلاً در حوزة اشتغال، دو بحث است. یکی زمینههای بیرونی یعنی بیکاری و مشکلات اقتصادی جامعة میزبان، یکی ذهنیت درونی آدمها که این مشکلات را ناشی از حضور مهاجرین میدانند. اینها هر دو مؤثرند. حالا برای کسانی که فکر میکنند بیکاری در جامعة ایران ناشی از حضور مهاجرین است، حتی اگر واقعیت خلاف آن هم باشد، آنها طبق ذهنیت خود عمل میکنند.
مشکل بزرگ این است که خیلی وقتها شرایط بیرونی به نفع مهاجرین بوده، ولی ذهنیتها منفی بوده و نگذاشته است که این شرایط به خوبی اثر بگذارد. مثلاً مهاجران در بسیاری مواقع عامل بیکاری نبودهاند، ولی چون ذهنیت همین بوده است، قوانین و مقررات کار را بر آنها سخت میگرفتهاند. در این طور مواقع وقتی ذهنیت را اصلاح کنیم هم بالاخره یک قدم جلو گذاشتهایم.
تسنیم: پیشتر هم در مقاطعی مانند زمان حملهٔ آمریکا به افغانستان موج رسانهای بزرگی در دفاع از مردم افغانستان و به تبع آن مهاجرین ساکن ایران دیده شد. اما زود فروکش کرد و روال به حال سابق بازگشت. این بار آیا نشانهای هست که به ادامهٔ این روند امیدوار باشیم؟
تردیدی نیست که مسایل سیاسی و وضعیت منطقه در مسایل مهاجرین هم اثر دارد. یعنی تنها ذهنیتها نیست که تا حدودی اصلاح شده است، بلکه شرایط بیرونی هم همسویی میکند.
ولی آنچه برای ما که با مردم ایران، به خصوص نخبگان آنها سر و کار داریم، محسوس است که این تغییر ذهنیت، صرف نظر از مسایل سیاسی و مسایل منطقه تا حدود زیادی در خود آدمها اتفاق افتاده است. نمیشود گفت که مثلاً «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی بر اثر این عوامل نوشته شده است.
نشانهای که من میبینم، این است که این تحول دیدگاهها از معبر و از مسیر هنر و ادبیات و ارتباطهای اجتماعی و عاطفی مردم و توجه به میراث و مفاخر مشترک ایجاد شده است. آن نوبت قبلی این پدیده بیشتر در نهادهای رسمی و رسانههای رسمی مثل صدا و سیما رخ داد، نه در بین نخبگان جامعه.
تسنیم: خود مهاجرین و نخبگان آنها کجای این تغییر ذهنیت قراردارند؟
به نظر من پشتوانهی اصلی این تغییر ذهنیت خود مهاجرین بودهاند، به ویژه توده جامعهی مهاجر. درست است که در آغاز اختلاف سطح دانش و سواد و ارتباطات اجتماعی در بین مهاجران افغانستان و جامعه ایران قابل لمس بود. ولی اینها به مرور توانستند با سختکوشی و درستکاری خود یک چهره مثبت از مردم افغانستان در میان گروههایی از مردم ایران نشان دهند. ولی این چهره باید رسانهای میشد که این قسمت بر عهده نخبگان است.
نخبگان در اینجا یک وظیفهی مضاعف دارند. یکی این که آن چهره مثبت از جامعه مهاجر را کامل کنند. چون یک جامعه وقتی چهره کاملی دارد که همه گروههای اجتماعی در آن باشند. جامعه مهاجر هم کارگر سختکوش داشته باشد، هم دانشمند و هنرمند و ادیب داشته باشد، هم مبارز و مجاهد داشته باشد. و جامعه میزبان هم همه اینها را ببیند. بنابراین یک تأثیر نخبگان همین است که یک هویت فرهنگی از جامعة مهاجر نشان دهند.
ولی به این شرط که خود را در جامعه میزبان استتار نکنند. تصور نکنند که چون برداشت عمومی از جامه مهاجر این است که جامعهای است از نظر فرهنگی و اجتماعی فقیر، پس آنها باید خود را پنهان کنند. آنها نباید برای این که هویت بهتری داشته باشند، خود را از جامعه مهاجر دور نگه دارند و آنها را تنها بگذارند. یک نخبة مهاجر باید بیشتر از بدنه اصلی جامعه، خود را و دانش و آگاهی خود را در معرض دید جامعه میزبان قرار دهد. این قدری فداکاری به کار دارد، ولی حاصل آن خیلی شیرین است. وقتی که کم کم به جایی برسیم که مردم، مهاجران را هم به خاطر آن نخبگان آنها احترام کنند.
و وظیفه دوم نخبگان ما، این است که آن خصوصیات مثبت و مشترکات میان دو ملت را به وسیله ابزارهایی که دارند، بیان کنند و در سطح رسانهها مطرح کنند.
پس نخبة مهاجر دو کارکرد دارد. یکی این که میتواند ویترینی از جامعه مهاجر باشد. دیگر این که خودش هم با تولید محصولات هنر و دانش، در تصحیح این ذهنیتها تلاش کند.
تسنیم: فکر میکنید رفتار ها و گفتارهای تند و رادیکالی که گاهی اوقات در اعتراض به وضعیت مهاجرین ساکن ایران، در کابل یا در دنیازی مجازی رخ میدهد و با استقبال رسانههای خارجی هم مواجه میشود، کمکی به بهبود وضعیت مهاجرین خواهد کرد؟
نه من فکر میکنم راه اصلی بهبود وضعیت مهاجرین، تعدیل و تلطیف مناسبات است. یعنی یک برخورد مهربانانه و مثبت از هر دو جانب. هر کاری که تنشآفرینی بکند، به این هدف لطمه خواهد زد.
تظاهرات، انتقادهای تند در رسانههای خارجی و امثال اینها ممکن است یک مقدار فشار خارجی بر کشور ایران را اضافه کند، از قبیل همان فشارهایی که در حوزه مسایل حقوق بشر به ایران میآورند. ولی تجربه نشان داده است که ایران چندان به این فشارها اهمیت نمیدهد. علت هم این است که بیشتر اینها سیاسی و غرضآلود است. شما ببینید مثلک بعضی از شبکههای تلویزیونی ماهوارهای که گاهی خیلی هم ناسیونالیست هستند، مسایل مهاجرین را دستاویز تهاجم به دولت ایران میسازند. خوب یک ناسیونالیست دوآتشه چطور میتواند طرفدار مهاجرین باشد؟ معلوم است که اینها غرضورزی است. اگر همان آدم حالا بر سر قدرت بود که شاید سایه مهاجرین را به تیر میزد. معلوم میشود که آنها فقط این را به عنوان اهرم فشار نگاه میکنند. و مهاجر ما نباید هیچ جا اهرم فشار باشد.
این قضیه، یک مقدار زیادی دولتمردان و مردم ایران را نسبت به مهاجرین عصبانی خواهد کرد. با خود میگویند «دیگر چیزها را کم داشتیم که بازتاب مسایل مهاجرین در رسانههای بیگانه هم اضافه شد.» پس در عمل به این نتیجه میرسند که کاشکی اصلاً مهاجری نبود تا این دردسرها هم نباشد. و این چیزی است که به نفع مهاجرین نیست.
قضیهی دیگر این است که ما باید ذهنیت را از درون اصلاح کنیم. یعنی مسیر طوری باشد که جامعهی ایران و دولتمردان ایران قلباً با مهاجران مهربانتر باشند. کارهای تنشآمیز، این مهربانی را به چالش تبدیل میکند. انگار این دولتمردان باید به خاطر اعتراضها و مسایل بینالمللی از مهاجرین بترسند. در نتیجه لاجرم موضع تدافعی خواهند گرفت و کار بدتر خواهد شد.
مهاجر نباید یک تهدید برای ایران به حساب آید، چون واقعاً تهدید نیست. ولی این تظاهرات و امثال اینها، قضیه را تهدیدآمیز میکند.
تسنیم: ما یک آسیبی هم از درون داریم و آن برخی مهاجرین نخبه و یا اشخاصی که به هر دلیل مرجع مهاجرین هستند گاهی اوقات با دفاع تمام قد از وضعیت مهاجرین و عملکرد مسئولین ذیربط، آمارها و گزارش های نادرست و غلو آمیز دربارهٔ مهاجرین را باز گفتار میکنند و موجب خشم مهاجرین می شوند.
من فکر میکنم اینها خیلی به مهاجرین ضربه میزنند. عمده آسیبی که مهاجرین از این اظهار نظرها میبرند، از چندین ناحیه است.
این را اول بگویم که در این شکی نیست که وضعیت مهاجرین با وضعیت مطلوب و قابل قبول، فاصلة زیادی دارد. بسیار اجحافها نسبت به مهاجرین ما میشود که بسیاری از مسئولان دلسوز نظام از آنها خبر ندارند. حالا این مراجع سیاسی، علما و نخبگان مهاجر میتوانند آن مسئولان را از وضعیت باخبر کنند و به آنها هشدار بدهد که در سطح ادارات و نهادهای مربوط به مهاجرین، چه اتفاقهایی میافتد. وقتی این کار را نمیکنند، خاطر خاطر مسئولان مملکتی در ایران جمع میشود که «ببین، خودشان میگویند که اوضاع ما بر وفق مراد است.»
از طرف دیگر کسانی هم در سطح نهادهای مربوط به مهاجرین هستند که از این اجحافها خبر دارند و بلکه خودشان عامل آن هستند. سکوت نخبگان ما یا از آن بدتر، توجیهگری آنان، این دسته را هم در رفتارهایشان جرئت بیشتری میدهد، چون مطمئن میشوند که از نخبگان مهاجر صدایی برنمیخیزد.
مشکل دیگر این است که در جامعة مهاجر دوپارچگی ایجاد میکند. مردم نسبت به اینها بدبین و بیاعتماد میشوند چون حس میکنند که آنها به خاطر بعضی ملاحظات و منافع شخصی، به مردم خیانت کردهاند و صف خود را از مردم جدا ساختهاند.
تسنیم: دلیل این سکوت یا توجیه وضع موجود از سوی بعضی از نخبگان مهاجر چیست؟
من فکر میکنم که بیشتر از سر محافظهکاری باشد، به این امید که به این ترتیب حمایت بیشتری از آنها بشود و به قول معروف، نورچشمی نهادهای مسئول امور مهاجرین باشند. حتی بعضی از اینها صریحاً میگویند که ما به علت این که نخبگان جامعهایم، باید مورد حمایت بیشتری باشیم. میگویند چرا وضعیت ما از نظر مسایل قانونی باید مثل وضعیت فلان کارگر باشد. از آن طرف بعضی از دوستان ایرانی هم شاید از سر دلسوزی میگویند که باید نخبگان مهاجر را بیشتر حمایت کرد. حتی بعضیها میگویند که حمایت از این نخبگان به نفع ایران است.
من یک بار دیگر هم در جایی گفتم که این تفکر که باید نخبگان مهاجر را دریافت و حمایت کرد و تحت پوشش خدمات خاص قرار داد، تفکر درستی نیست. اگر حمایتی هست، اگر گشایشی هست و اگر خدمتی هست، باید اول از ضعیفترین و محرومترین مهاجران شروع شود، چون آنها بیشتر مشکل دارند. این یک نگاه انسانی نیست که نخبگان مهاجر را جدا کنیم و به آنها خدمات ویژه بدهیم تا بیشتر به درد کشور میزبان بخورند. این یک نگاه منفعتطلبانه است. نگاه انسانی این است که بیشتر به محرومها توجه کنیم. به همین دلیل من با مرز کشیدن بین نخبگان مهاجر و عموم جامعه، موافق نیستم. نخبگان ما هم باید بپذیرند که جامعه از آنها توقع همراهی دارد، توقع دارند که زبان درد تودة مهاجران باشد، نه توجیهکننده وضعیت، به خاطر منفعتهای شخصی
تسنیم: گاهی پیش میآید، درست زمانی که اندکی به تحولات و تغییر دیدگاهها نسبت به مهاجرین امیدوار میشویم، ناگهان یک مقام محلی مصاحبه ای میکند و مردم را بابت اعتمادی که به مهاجرین دارند ملامت می کند و خواستار «ترویج فرهنگ بیگانه هراسی و بیگانه ستیزی» می شودکه البته منظورش از بیگانه همان مهاجر است. آسیبهای این نوع دیدگاه چیست؟
بله این اتفاق بسیار میافتد و متأسفانه خیلی آسیب میزند. هم مردم مهاجر را مأیوس میسازد و هم به کدورتها میافزاید. به نظر من وقت آن رسیده است که یک سیاست کلی و روشن از سوی بزرگان نظام نسبت به مسایل مهاجرین بیان شود تا همه بدانند که باید با همان فرمان حرکت کنند.
فعلاً مشکل این است که مقامات عالیرتبه نظام خیلی کم اتفاق افتاده است که به طور صریح و روشن دربارهی مهاجرین صحبت کنند و اگر چیزی خلاف آن اتفاق افتاد، با آن برخورد کنند.
این است که این نوع صحبتها گاهی این شبهه را ایجاد میکند که این سیاست کلی نظام است، به ویژه که عموم مردم، معمولاً هر چه را از زبان مسئولان بشنوند یا در روزنامه بخوانند، سیاست دولت تلقی میکنند.
اما در مورد قسمت اخیر سؤال شما، باید بگویم که جریان مثل یک کوهنوردی است. وقتی مسیر سخت است، گاهی اتفاق میافتد که کوهنورد چند قد سر میخورد و برمیگردد ولی دوباره بالا میرود. اگر ما کل مسیر را نگاه کنیم، بالاخره رو به پیشرفت هستیم، ولی این رفتارها متأسفانه هم زمان را بیشتر میکند، هم آسیبها و صدمات را بیشتر میکند و هم ممکن است کوهنورد را مأیوس سازد.
در مجموع به نظرم من ما باید یک چشمانداز وسیع از گذشته و مسیر پیش روی را ببینیم تا همیشه امیدوار باشیم.
تسنیم: شما دو روز پیش در برنامه زنده پربیننده ای در تلویزیون ایران شرکت کردید. این فرصتی بود که بعد از سالها نصیب مهاحرین شد.از تجربه حضور در برنامه بگویید. چه روندی سرانجام تلویزیون را به دادن این فرصت به مهاحرین کشاند چگونه می شود این تجربه ها را ادامه داد و از این فرصت ها به بهترین نحو استفاده کرد؟
من وقتی به برنامه دعوت شدم، به زودی برنامه برایم خیلی مهم شد، چون حس کردم که مخاطبان بسیاری دارد و باید با همه توان در آن شرکت کنیم تا بر چنین گروه وسیعی از مردم ایران تأثیر بگذاریم. به همین دلیل با وجود یک مشکل جدی که در مشهد برایم پیش آمده بود، به هر شکل بود با پریشانی ذهنی و خستگی تمام عازم تهران شدم.
قبل از برنامه اضطراب شدیدی داشتم و خیلی نگران بودم، چون هیچ تصویری از آنچه اجرا خواهد شد نداشتم، هیچ آشنایی با دیگر مهمانها و حتی عوامل برنامه نداشتم و نمیدانستم چقدر دیدگاه ما در مورد محتوای برنامه به هم نزدیک است.
خوشبختانه قبل از برنامه یک جلسه خیلی خوب با عوامل و دیگر مهمانها داشتیم و دیدیم که تقریباً با دیدگاه و هدف واحدی جمع شدهایم. این بود که در مورد سناریوی برنامه و محتوای مطالب آن به سرعت به توافق رسیدیم. به نظر من کلید موفقیت این برنامه، همان جلسه معارفه و مشورت قبل از برنامه بود.
اما این که چه روندی تلویزیون را به دادن این فرصت به مهاجرین کشاند، به نظرم سه چیز مهم است.
1. موج بسیار خوبی که در تصویرکردن چهره درست مهاجرین در رسانههای ایران شروع شده و لاجرم به صدا و سیما هم سرایت کرده است.
2. اعتمادی که مسئولان صدا و سیما به تدریج به ما یافتهاند که نگرانیشان را از عواقب این برنامه کم میکند.
3. قابلیتها و تواناییهای مهاجرین ما برای حضور در چنین عرصهای.
در مورد ادامه این تجربه، به نظرم آنچه خیلی مهم است، حرکت بر مسیر انصاف، اعتدال و همدلی و همراهی است.
ما مردم مهاجر باید درک کنیم که آنچه باید در اول گام انجام شود، اصلاح ذهنیتهای مخدوشی است که نسبت به مهاجران در میان گروهی از مردم ایران وجود دارد. و اصلاح ذهنیت با چالش و گلایهمندی و اعتراض ممکن نیست. آنچه مسیر را هموار میکند، ایجاد جو اعتماد و همدلی است. وقتی جامعهی مهاجر شایستگیها و قابلیتهای خود را بهتر به جامعهی ایران نشان دهد، این ذهنیتها سریعتر اصلاح میشود.
در این میان هم ما وظیفه داریم، هم دوستان ایرانی. ما باید این اعتماد را جلب کنیم و دوستان ایرانی هم باید به ما اعتماد کنند و بدانند که اگر مهربانی در این میان حاکم باشد، مردم افغانستان هیچگاه حقنشناس نیستند.
تسنیم: برخی از شخصیتهای حقیقی و حقوقی که بنا بر آرمانهایی که از انقلاب ایران فرا گرفتهاند، بهطریقی سعی در انعکاس مشکلات مهاجرین به مسئولین ایرانی دارند وجدی در پی رفع این مشکلات هستند، در عین حال از بیاعتمادی و بدبینی برخی مهاجرین بهاین حرکت ها که گاهیسنگ راه میشود و انگیزهٔ برخی را در این مسیر ضعیف میکند سخن میگویند.این بیاعتمادی اگر چه به ظاهر کم، چرا وجود دارد؟ و چه باید کرد؟
بله به نظرم این بدبینی در گروهی از مردم افغانستان نهادینه شده است، شاید چون ملت افغانستان در این چند دهه همیشه ضربه خوردهاند. چنین است که خیلی از مردم ما در هر چیز، یک توطئه احساس میکنند. حتی اگر قدم نیکی برداشته شود، میگویند حتماً توطئهای در کار است که این قدم برای پوشاندن آن و به صورت نمایشی برداشته شده است.
چیزی که به این مشکل میافزاید این است که مردم افغانستان یک تصور ساده و بسیط از همه نهادهای ایرانی دارند. یعنی چنین فکر میکنند که از یک هفتهنامه محلی، تا فلان وزارتخانه، همه با هم هماهنگ و در یک اتاق فکر مشترک در حال تصمیمگیری برای مهاجرین هستند. بعد وقتی تضاد و تناقضی بین رفتارهای مسئولان مختلف ایرانی میبینند، حمل بر این میکنند که شاید توطئهای در کار است، وگرنه چرا این دو نفر اختلاف نظر و اختلاف عمل دارند. در حالی که میشود با خود بگوییم شاید یکی از طرفها، واقعاً دلسوز مهاجرین باشد و آن دیگری نباشد.
این تفاوت دیدگاهها میان آدمهای مختلف در ایران، هنوز برای بسیاری از ما مهاجرین هنوز حل نشده است. این است که حتی به دلسوزی و همراهی هم اعتماد نمیکنند.
اما چه باید کرد؟
به نظرم اینجا ما وظیفه داریم که روی اذهان جامعه مهاجر هم کار کنیم. ما متأسفانه همه نیرویمان را برای اصلاح دیدگاه مردم ایران گذاشتهایم و برای خود جامعهی مهاجر کاری نکردهایم. این وظیفه نخبگان مهاجر است که به این نارساییها هم توجه کنند.
منتشر شده در خبرگزاری تسنیم، با این نشانی
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/885