نیــرنگ هــای دنبــاله دار غنــی و اتمــر
گفتــه اند کــه کــور یکــبارعصــایش را گــم میکــند امــا کــور افغــانســتان بار بار
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حکایت میکنند که روزی قدوس قولته با دو نفر از دوستانش برای تماشای یک فلم هندی با هم به سینما میروند ، در قطار پیش روی آنها یکنفر با سر کل که در فضای نیمه تارک سینما چون شیت چراغ می درخشید جلب توجه میکرد.
قدوس قولته رو بسوی رفیق هایش کرده میگوید :
اگه یک سیلی محکم به سر همی کل بی پدر حواله کدم مره چند میتین ؟
رفیق هایش قول پرداختن دوصد افغانی را به او میدهند.
قدوس قولته از جا برخاسته چنان سیلی محکمی به سر آن مرد بیچاره حواله میکند که صدایش تا دهلیز سینما بگوش میرسد و آن مرد از جا پریده و با خشونت بسوی قدوس قولته نگاه میکند.
قدوس قولته برسم معذرت خواهی خود را بسوی آنمرد خم کرده و از او صد ها بارعذر و پوزش می خواهد و ادعا میکند که او وی را به خیال یکی از دوستانش چنین سیلی حواله کرده و اگر او می خواهد جهت انتقام با کمال میل می تواند یک سیلی محکم به فرقش حواله کند.
مرد بیچاره فقط سرش را جنبانیده و بدون گفتن چیزی از جایش برخاسته و چند قطار پیشتر می نشیند.
قدوس قولته رو بسوی دوستانش که زیرعرق شرم و ترس تر شده بودند گشتانده و پولش را از آنها طلب می کند.
لحظه ای بعد قدوس باز هم رو بسوی دوستانش کرده میگوید :
او بچه ها اگه یکدفعه دیگه یک سیلی محکم بر فرق همی کل بی پدر حواله کدم مره چند میتین ؟
رفیق هایش با تعجب و ناباوری بسوی او نگاه کرده میگویند :
برو قدوس بچم اگه همی کار ره کدی یک پنجصدی نوش جانت.
قدوس قولته از جایش بلند شده و باز هم یک سیلی محکمی بر فرق آن مرد بیچاره حواله کرده میگوید :
فضلو او بچه بی پدر تو اینجه بودی و مه یک بیچاره دیگه ره خیال تو کده یک سیلی محکم به فرقش حواله کدم.
حال هم اشرف غنی با وجودیکه ده ها تن منجمله سران جنبش روشنایی را بار بار به دریا برده و خشک پس آورده و دیگر عقل سلیم ایجاب نمیکند که کسی فریب نیرنگ های شیطانی او را خورده و به قول و قرارش اعتماد کند اما حالا او با حنیف اتمر شرط بسته که چراغ بخت محقق را توسط جنبش روشنایی خاموش کرده و جنبش روشنایی را بار دیگر به دریا برده خشک پس بیاورد.
دیده شود چه می شود.
با تقــــــــــــديم حـــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی