شما هم هوشیار باشید!

سردبیر
يكشنبه 8 جنوری 2017

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

منبع: روزنامه اطلاعات روز

مناسبات قومی و تنش‌های قومیت‌محور و -در پاره‌یی از مواقع- مذهبی‌محور، زمینه‌ی اصلی فعالیت‌های طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی در افغانستان را می‌سازد. وضعیت تنش‌آلود قومی و بی‌اعتمادی میان ملیت‌ها و روابط نسبتاً تخاصم‌آمیز در جریان چند دهه‌ی اخیر، وضعیتی را به‌وجود آورده است که نیروهای رادیکال مذهبی و گروه‌های تروریستی با تکیه بر آن، فعالیت‌های‌شان را سامان می‌دهند و از این منظر به موفقیت‌های چشمگیر و نگران‌کننده‌یی دست یافته‌اند. طالبان در ابتدای شکل‌گیری نیز دو رویکرد ناهمسانی در برخورد با اقوام افغانستان را در پیش گرفتند؛ در قندهار دزدان و ملیشه‌های مسلح نسبتاً بدنام را تحت فشار قرار داد و در شمالی و بامیان به سیاست زمین‌سوخته و کشتار عمومی شهروندان پرداخت. در وضعیت تنش‌آلود قومی به‌رغم سرکوب‌های وحشیانه‌ی مردم در جنوب و شرق کشور، سیاست‌های سرکوب‌گر و وحشت‌آلود طالبان در مناطق مرکزی و شمالی به شناسه‌ی اصلی این گروه تبدیل شد.
در سال‌های اخیر نیز تمامی گروه‌های بنیادگرا و تروریستی تلاش ورزیده‌اند تا با استمرار این وضعیت، کماکان اهداف‌شان را دنبال کنند. کشتار هزاره‌ها در سال‌های گذشته در شاهراه قندهار، در مسیرهای غزنی و کابل-بامیان، در ولایت بلخ و سرانجام سه حمله‌ی هولناک به تجمع عزاداران شیعه‌مذهب در زیارت سخی کابل، شهر مزار شریف و مسجد باقرالعلوم، نشان می‌دهد که این گروه‌ها با هر نام و عنوانی، در پی تحریک تنش‌های مذهبی و تشدید کشمکش‌های قومی است. برای ساختن این وضعیت و رسیدن به این هدف، هزاره‌ها، آماج اصلی حملات گروه‌های تروریستی است. به این دلیل که هزاره‌ها اولاً به‌لحاظ قومی غیر از پشتون‌ها، تاجیک‌ها و ازبیک‌هایند و دودیگر، عمدتاً شیعه‌مذهب‌اند. تفاوت قومی و مذهبی دو بستر اصلی برای برافروختن تنش‌های فرقه‌یی است و از این منظر هزاره‌ها باید آن‌قدر مورد کشتار و حملات وحشیانه قرار بگیرند تا به این فهم برسند که عملاً آماج یک جنگ فرقه‌یی قرار دارند.
کشته شدن ۸ کارگر معدن زغال‌سنگ در مسیر بغلان-بامیان نیز ریشه در این هدف دارد. از این منظر، ۸ مسافر بی‌پناه و بی‌دفاع که همه هزاره بودند، قربانی یک هدف بزرگتر شدند: اجساد بی‌جان آن‌ها می‌باید در شعله‌ور شدن آتش تنش فرقه‌یی کمک کند. معاون دوم ریاست‌جمهوری، آقای سرور دانش، نیز در واکنش به این جنایت هولناک، آن را تلاشی برای شکست همبستگی و وحدت مردم افغانستان عنوان کرده و از مردم و نیروهای امنیتی خواسته است که «هوشیار» باشند. با این‌حال، نشانه‌های زیادی وجود دارد که تأیید کند، صرفاً هوشیاری مردم یا نیروهای امنیتی کافی نیست؛ اگر حکومت «بیدار» نشود و با درایت و هوشیاری این حوادث را دنبال نکند، قطعاً شاهد حوادث فاجعه‌بارتری خواهیم بود. درست است که قربانیان فوری این توطئه، شهروندان عادی و بی‌دفاع‌اند، چه این‌که کشتار آن‌ها با هیچ هزینه و زحمتی همراه نیست؛ اما آماج اصلی این کشتار و حوادث وحشیانه‌ی دیگر، فروپاشی دولت افغانستان است. منطق اصلی وجود نظام سیاسی و دولت کنونی، حمایت مردم است و فروپاشی اصناف مردم در قاعده‌ی آن، نقطه‌ی اتکایی برای دولت نیز باقی نمی‌گذارد. به عبارت صریح‌تر، جنگ اصلی میان نیروهای برانداز (با گرایش‌های رادیکال مذهبی و سیاسی) و دولت است. دولت در کل و حکومت به‌صورت خاص، یک طرف این منازعه است و به همین خاطر می‌باید در برابر هر قطره خونی که از شهروندانش بر زمین می‌ریزد، پاسخگو باشد.
حکومت تا این‌جای کار نبرد را به گروه‌های تروریستی و برانداز باخته است. آن‌ها بیش از هرزمانی در ایجاد تردید در میان شهروندان نسبت به صداقت و تعهد دولت در قبال تأمین امنیت و تضمین حق حیات‌شان، موفق بوده‌اند. بدگمانی و عدم اطمینان می‌تواند در نهایت منجر به ایجاد فاصله‌ی جدی میان شهروندان و دولت شود. اگر چنین وضعیتی اتفاق بیفتد، قطعاً مدیریت آن در توان حکومت نخواهد بود. ساده‌لوحانه است اگر بپنداریم که مردم با «همدردی کلامی» رهبران سیاسی و مسئولان دولتی، از برابر این حوادث به‌راحتی می‌گذرند. برای خانواده‌هایی که اجساد قربانیان‌شان را بر دوش می‌کشند، مسأله هولناک‌تر و عینی‌تر از آن چیزی است که-در مثل- معاون ریاستجمهوری یا رییسجمهور درک می‌کنند. خانواده‌های قربانیان با اجساد بی‌جان و تن‌های خون‌آلود روبه‌رویند؛ آن‌ها ناگزیرانه به تماشای کسانی نشسته‌اند که حتا مرگ و عدم آن‌ها به این زودی و با این اندازه از قساوت و بی‌رحمی در خیال‌شان هم نمی‌گنجید. برای کسی که پدرش را از دست داده، تیرباران مسافران در مسیر تاله و برفک، نه به معنای «تلاش دشمنان کوردل افغانستان برای ایجاد تفرقه میان ملت یک‌پارچه و هوشیار کشور» که به معنای «بی‌پدر» شدن است؛ به همین اندازه دردناک و کوتاه.
تاله و برفک همین امروز یا دیروز محل رفت‌وآمد طالبان نبوده است. در ماه میزان امسال دو روز طالبان کنترل مرکز این ولسوالی را در دست داشتند. بسیاری از مناطق ولایت بغلان عملاً تحت کنترل طالبان است و یا دست‌کم طالبان در برخی از مناطق آن سنگرهای مستحکم و محل رفت‌وآمد امن دارند. دست‌کم یک‌بار نیروهای امنیتی تلاش کرد که طالبان را از این مناطق بیرون براند، اما با پایان جنگ دوباره طالبانِ متواری به همان مناطق بازگشتند. دندغوری و دند شهاب‌الدین کماکان محل تجمع این گروه است. آن‌ها هرگز دوست ندارند منطقه‌ی استراتژیکی مانند بغلان را در جوار قندز از دست بدهند. افزون بر آن، گزارشگران محلی می‌گویند که برخی فرماندهان حزب اسلامی در کار توزیع اسلحه و غصب زمین‌اند. این وضعیت نیازمند دخالت نیرومند نیروهای امنیتی و سرکوب طالبان است. بیش از همه، درک این وضعیت نیازمند هوشیاری است، هوشیاری‌یی که به ما کمک می‌کند، از یک‌طرف در دام بدگمانی‌ها و تنش‌های فرقه‌یی نیفتیم و از طرفی دیگر نظاره‌گر کرخت این وضعیت نباشیم و در خلق بی‌اعتمادی، به‌صورت غیر مستقیم، همدست طالبان و گروه‌های تروریستی نشویم.


آنلاین : http://www.hazarapeople.com/fa/++cs_INTERRO++p=22330

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس