به جای شاخهبُری، ریشهزنی باید (در پیوند به قضیۀ ملای هراتی)
پارۀ نوزدهم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آنچه تأثیر ندارد، شاخهبری، شوریدن و نقد کردن ملاهایی چون مجیبالرحمان است و ستودن و توجیه کردن اسلام. آنچه تأثیر خواهد داشت نقد متون اسلام است و شورش بر تمام بنیادهای اندیشهای این دین.
خوراک نوشت و خواند امروزه، ملا مجیبالرحمان انصاری، ملا عمر دوم، است که در رسانههای گوناگون پیچیده است و هر کسی دربارۀ گفتههای ملا مجیبالرحمان موضع گرفتهاند و بیشتر بر وی شوریدهاند و بر وی تاختهاند؛ اما تمام آنانی که علیه ملای هراتی به «شاخهبُری» دست یازیدهاند تا «ریشهزنی» و این، یعنی به بیراهه رفتن.
ملا مجیبالرحمان انصاری که قاری قرآن است و ملای پیشنماز است، در این پسینها موضع ضد زن دین اسلام را آشکارا روی بنرها در داخل شهر هرات نصب کرده است و از نشست خود با رسانهها زنان را از سالن بیرون کرده است و گفته است که باید برابر دستور دین اسلام زنان در خانه بنشینند و همچنین دستگاه امر به معروف و نهی از منکر همانند وزارت امر به معروف و نهی از منکر برای خود ساخته است و مواضع ضد حقوق بشری خود را رسماً اعلام کرده است.
آنچه باید گفت این است که ملا مجیبالرحمان انصاری، مبلغ راستین دین اسلام است و هر آنچه میگوید، همانا دستورات راستین اسلام است و بس. آنچه راست است این است که وی «مبلغ» راستین اسلام است. مبلغ در لغت یعنی رساننده (لغتنامه غیاث)، رساننده و کسی که حکم و امر را به دیگران میرساند و ابلاغ میکند. (لغتنامه ناظم الاطبا).
این مبلغ دینی مبلغ واپسگرایی، اندیشههای قرن حجری عرب 1400 سال پیش، دین تروریستی حضرت محمد است، پس وی مسئولیت تبلیغی و ابلاغ را بهخوبی و درستی انجام داده است و انجام میدهد.
اشتباه کار در کجاست؟
اشتباه کار در اینجاست که منتقدین عملکرد و کنشگری ملای هراتی که در زیر یوغ اسلام، ملاها و واپسگرایان اسلامی جرئت نفس کشیدن را ندارند، ریشه را رها کرده به شاخه چسبیدهاند. ریشهها یعنی منابع و سرچشمههای اسلام که عبارتاند از رفتار (سنت محمد)، روایت (حدیث)، قرآن و رویۀ ملاها و شاخه یعنی ملاها، مولویها، آیتاللهها، شیخهای روییده در بدنۀ دین سراسر ترس، بدبویی، کشتار، دهشت، ضد حقوق بشری، ستمگری و... اسلام.
چه باید کرد؟
آنچه تأثیر ندارد، شاخهبُری، شوریدن و نقد کردن بر ملاهایی چون مجیبالرحمان انصاری هراتی است و توجیه کردن، پالوده کردن، تبرئه و ستودن اسلام. آنچه تأثیر خواهد داشت نقد متون اسلام است و شورش بر تمام بنیادهای اندیشهای این دین. افزود بر این، برای رهایی از افیونی به نام دین اسلام در افغانستان که امروزه جهان را در ترس و ترور پیچانده چند کار بنیادین روی دست باید گرفت:
1. روی پارلمان افغانستان باید فشار آورده شود تا نظام را دگرگون بسازد و بهجای «جمهوری اسلامی» نظام «دموکراتیک» یا «نظام سکولار» پایهگذاری شود.
2. در قانون اساسی افغانستان باید دگرگونی آورده شود، یعنی در قانون مادۀ سوم قانون اساسی افغانستان که گفته: «در افغانستان هیچ قانون نمیتواند مخالف معتقدات و احکام دیـــن مقدس اسلام باشد» دگرگون شود و بهجای این ماده آورده شود: «در افغانستان هیچ نقدی بدی ندارد و هیچ امر قدسی و آسمانی وجود نخواهد داشت.»
3. نظام سیاسی افغانستان باید بر پایههای جدایی دین از سیاست استوار شود.
بنابراین این مسخره خواهد بود که از یک طرف ملاهای چون مجیبالرحمان، ملا عمر، ملا محسنی قندهاری و... را بد بگوییم ولی اسلام را نیکو بپنداریم و توجیه کنیم و تبرئه کنیم؛ این، تناقض آشکار است. پس آنچه گنداب است متون اسلامی است که مبلغ و راوی آن ملاهایی چون مجیبالرحمان انصاری هراتی هستند. باور کنیم که ملاها، مولویها، روحانیون، آیتاللهها و شیخها مسئولیت خود را ادا میکنند و کشورهای نفتخیز مانند ایران و عربستان برای کمایی سود خودشان آنان را پشتیبانی میکنند و آنان مانند پشه، شپش، کنه و موی دماغ رها شدنی نیستند.
شگفتانگیز اینکه ملا ایاز نیازی ملای پیشنماز مسجد وزیر اکبر خان شهر کابل نیز از ملا مجیبالرحمان پشتیبانی خود را آشکار کرده است! البته جای شگفتی نیست، بلکه ملا نیازی از صنعت خودش پشتیبانی کرده است. درست هم این است که ملاها میگویند: من آنچه را میگویم دستور اسلام است. تنها چیزی را که نمیگوید این است که گنداب اصلی اسلام است و ما فقط گنداب را به روی شما باد میکنیم.
سرانجام اینکه بهجای «شاخهزنی» و «شاخهبری» باید ریشههای گندیده و دانههای چرکین را درمان کرد و فضایی را به وجود آورد که اگر ملا مجیبالرحمان و ملا نیازی و هر ملا پشمالرحمان دیگر دیدگاه خود را بر همگان برسانند و باکی نباشد، باید بیدینها، آتهئیستها، پیروان دیگر دینها نیز حق داشته باشند تا دیدگاه بیخدایی، ضدخدایی و باورهای دینی غیر اسلام را آشکارا برسانند و هیچ پایبندیای بر هیچ کسی روا نباشد.
اینطور نباشد که اگر اسلام و ملا را نقد کنی محاکمه شوی و اگر هر ملایی و پشماللهی هر خزعبلاتی را گفت نادیده گرفت. شما تصور کنید که اینجانب همین مقاله را نتوانستم در رسانههای داخل کشور افغانستان به چاپ برسانم، چون هرآینه سرم بر باد میرفت و کشته میشدم؛ چون خواهند گفت: علیه اسلام و دین و روحانیت است. پس وضعیت به سود واپسگرایی در افغانستان است و به زیان روشنگری، انسانیت، آزادی بیان، حقوق بشر. به هر روی، نقد ملای ضد ارزشهای بشری هراتی دردی را دوا نمیکند هیچ از وی قهرمان و بت ساخته میشود و ملاها را بسیج خواهند کرد تا با استفاده از چیره بودن بر روان و ذهن تودهها بر روشنگری بشورند و فتواهایشان استوارتر گردند.
پس باید روی سکولاریزم، دگرگونی نظام سیاسی افغانستان، دیگرگونی قانون اساسی و آزادی بیان و از بین رفتن هرگونه تقدسگرایی کار شود و ریشههای تاریکی زده شود تا ملاهایی چون ملای هراتی در مسجد و آموزشگاه و در حوزۀ خصوصی خود هر چرندی را بلغور کند، دلش ولی اجازه نداشته باشد تا در حوزۀ عمومی جولان بدهد و دستگاه امر به معروف و نهی از منکر بسازد و برای خودش دستگاه ترور دست و پا کند و تفنگ تهیه کند و شهر را از بنر و بیلبورد داعشی و طالبانی و بوکوحرامی پر کند.
تمام مبلغان دین اسلام در تمام دورههای تاریخی سر و ته یک کرباس است. اگر نمیپذیرید به این جملۀ ملا فضلالله نوری از ملاهای شیعۀ دوازدهامامی در 110 سال پیش نگاه کنید: «چه معنا دارد زن درس بخواند. این عین اشاعۀ فاحشه خانههاست و صرف وجود متبرکۀ روضهخوانی و وجوه زیارات برای افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان مخالف اسلام است.» پس ریشه را باید زد وگرنه سرگرم شدن به شاخهبری وقتکشی است.
***
به جای شاخهبُری ریشهزنی پیشه شود.
پیدایش ملا عمر دوم این بار از هرات