به جای گردش مهره ها، بايد بن بست كنونی بشكند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تغييرات اخيردر كابينه از دو نگاه يك اقدام ناكام است.
يك: اساسا تغييري در افكار تيم حاكم مشاهده نمي شود.
دو: اين اقدام بر زمينه اي بنا شده است كه نشان مي دهد، فرصت ها از دست رفته اند.
علاوتا حكومت افغانستان اكنون حاضر به همكاري با هر گروه سياسي و نظامي و دشمنان منطقه اي است، مشروط بر اين كه سهم "تيم" حاكم را در تعاملات بعدي سياسي و حكومت سازي در نظر بگيرند. رئيس جمهور كرزي زماني شعار ائتلاف با گروه هاي سياسي را درمقايسه با ايجاد حكومت فراگير و شايسته سالار مورد سوال قرار مي داد اما اكنون به خاطر بيمه كردن آينده "تيم" به هرنوع ائتلاف سري و علني با هر جناح تندرو طالب و كشور هايي كه ستون فقرات وحدت ملي افغانستان را در زمان طالبان شكستاندند، راضي شده ااست. اما درين خصوص نيز، زمان از دست رفته است.
خطر اصلي كنوني آن است كه گروه هايي در حكومت و برخي كشورهاي به ظاهر متحد افغانستان، درتلاش اافتاده اند تا جولانگري ها و دست درازي هايي را كه درزمان طالبان در عقب پرده انجام مي دادند؛ حالا با بهره گيري از ضعف تيم حاكم، مي خواهند به طور قانونمند و علني عملي كنند. ادامه چنين تلاش ها حتي در مسير قانع كردن امريكا نيز مشاهده مي شود. به نظر مي رسد كه اين طرح ( قانونمند كردن مداخله استخبارات منطقه اي حامي طالبان) هم درسطح داخل افغانستان وهم از سوي اروپا و امريكا وكليه كشور هايي كه از سرطاني شدن غده افراطي گري و تروريزم در ترس وهراس به سر مي برند، با مقاومت شديد رو به رو شود.
طرح طالبانيزه كردن ساختار حكومت در عرصه داخلي، بارديگر پاي ديگركشور ها را مستقيما به ميدان بحران افغانستان مي كشاند. در چنين فضايي، هيچ كشوري بنا به مصالح ملي خويش، از مقابله با رقباي منطقه اي وجهاني خويش درافغانستان انصراف نمي جويد. از سوي ديگر، اصرار بر طالباني كردن سياست وحكومت ، بالطبع حساسيت نيروهاي ضد طالبان را بر مي انگيزد و اين به معناي تحريك جنگ جديد در كشور است. تاكيد بر معامله صاف وساده با طالبان گذشته از يك طرف با منافع غرب به خصوص امريكا منافات دارد، از سوي ديگر نمي تواند اثرات قتل عام ها و تطبيق سياست " زمين سوخته" در شمالي و هزار باغ تخار را از ياد ها بزدايد. درين هم ترديدي نيست كه انجام چنين معامله اي ، دادن امتياز به انگليس و پاكستان است كه اين بار به شكل ديگري درافغانستان ميخ خود را گور مي كنند.
در محاسبه هاي امريكا و غرب، ايجاد حكومت مبتني بر فيصله هاي بن، درواقع وداع با سرشت طالباني حكومت، جنگ هاي تعرضي برضد ساير اقوام دركشور، تأمين قانونيت و تقويت نهاد هاي حافظ قانون و ايجاد فضاي توسعه ااقتصادي و اجتماعي و احترام به ارزش هاي جهاني بود. اگر قرار است باهمه اين ارزش ها و قرار داد ها پشت پا زده شود، اين عمل مقابله غرب را از يك سو و واكنش بازدارنده نيروهاي ضد طالبان را در سطح داخلي در قبال خواهد داشت. به اين ترتيب، تيم حاكم در اجراي برنامه هاي خويش دست بازي نخواهد داشت؛ ضمن اين كه بازگشت جدي طالبان بر عرصه قدرت، به معناي ( درقدم اول) حذف تيم حاكم و قانونمند كردن سر بريدن، عصبيت قومي و جاري كردن تفكرات مخالف روحيه مدني و قانوني خواهد بود.
ازين جاست كه مي توان درك كرد كه تيم حاكم به دليل ميدان دادن به فساد، شكستن ضابطه هاي قانوني، گروه بازي، خويش سالاري به جاي ارزش سالاري، ايجاد عنكبوت روابط قومي به دوراز انعطاف، مزدور گيري به هدف اعمال فشار بر منقدان و مخالفان، چشم پوشي بر تمامي ندانم كاري ها و خيانت اعضاي حكومت به شرط ايجاد زمينه بقا، درچه دامي گرفتار آمده است. اگرچه اعضاي تيم حاكم از قبل مي دانستند كه حلقه هاي بن بست درتمامي عرصه ها روز تا روز تنگتر مي شوند،اما جنون پول سازي در مدت باقي مانده را بر هر نوع اصلاح و فلاح ملي ترجيح مي دادند و اين نكته براي شان مسلم شده بود كه در گردش تصميم هاي بعدي، در كرسي هاي كنوني جايي نخواهند داشت و اين فرصتي بود كه تا بتوانند مردم را بدوشند و قانون زور، خودسري، معامله و سنگدلي تاريخي را در كشوري كه به التيام و توجه نياز دارد، قوت ببخشند. اين دامي بود كه خود شان ازآن آگاه بودند اما امريكا از آن آگاه نبود. امريكا و كشو رهاي اروپايي با سرمايه گزاري هنگفت ، انتظار داشتند كه افغانستان به سوي عمران وثبات خواهد رفت. اما چنين نشد. افغانستان دو باره به گودال تروريزم درمي غلتد. اشتباه امريكايي ها اين بود كه روي همان خطي در سياست افغانستان به حركت افتادند كه انگليس، پاكستان و تيم حاكم براي شان ترسيم كرده بودند. انگليس و پاكستان همانند تيم حاكم حكومت، بدون شك در باره افغانستان اطلاعات وسيعي داشتند و دارند،اما اشتباه تاريخي اين مثلت آن بود كه تغييرات تاريخي در افغانستان را درك نكردند ويا ناديده گرفتند. چون افكار و دريافت هاي خود شان تغييري نكرده است، گمان بردند كه افغانستان نيز همان بستري است كه مي توان بدون زحمت در آن پيشروي كرد. اين مثلت مساله مهم ديگر را نيز دست كم گرفتندو آن اين كه امريكايي ها هرچند بعد از چند سال، اما عميقا نسبت به حقايق و جريان هاي بومي درافغانستان حساس شده و تجربيات جديد كسب كرده اند. با توجه به اين مساله، امريكا بعد ازين ممكن است به طور يك جانبه، بر مشوره ها،ارزيابي ها و همكاري هاي انگليس و پاكستان تكيه نكنند. خصلت جديد دوران جديد همين قضيه است كه بايد در تحليل هاي وضعيت از افغانستان كنوني در نظر گرفته شود. دور خوردن امريكا به سوي پاكستان به عنوان مظنون اصلي ادامه آشوب در منطقه و حملات ناگهاني نيروهاي ويژه امريكايي بالاي طالبان درهلمند نشانه هاي بارز اين رويكرد جديد امريكا درافغانستان است.
حكومت كنوني از حمايت امريكا درآينده نا اميد است. اين درحالي است كه بن بست درتمامي سطح زندگي بيداد مي كند. پس ظاهرا راهي ديگري جز پيوستن به بازي هايي كه افغانستان را تا پرتگاه تباهي و جنگ جديد مي برد، باقي نمانده است. تغييرات اخير دركابينه يك نمونه كوچك چنين تلاش هايي است كه هرچند صوري به نظر مي رسند؛ ماهيت معامله و بقا به هرقيمت ممكن را نشان مي دهد. واقعيت صريح چنان است كه به جاي گردش مهره ها ، الزاما بايد بن بست وضعيت درهم شكسته شود. تغيير كيفي راه حل است نه جا به جا كردن اين شخص يا آن شخص در نهاد هايي كه از سال ها به اين سو، به لانه هاي فساد بدل شده اند. امريكايي ها اين را درك كرده اند و هم اكنون سرگرم مطالعه روي يك جريان بديل اند تا بن بست را بشكنند. جريان بديل حكومت كنوني بدون شك با ميراث غم انگيز چند سال اخيردرعرصه اداره، قضا، بازسازي، حكومت داري و توسعه رو به رو خواهد بود.
پيامها
19 اكتبر 2008, 14:38, توسط جاوید صادق
یکی از خواسته ها و نیات شوم قبیله سالاران اطرافیان آقای کرزی همیشه این بوده است که در صورت ناکامی این تیم و حذف آنها از قدرت، باید جای را برای طالبان خالی کنند، تا اقوام و گروه های غیر پشتون در قدرت سهیم نشوند.
فعلآ مسوولیت کنترول بهران جدید را آقای اتمر به عهده گرفته است .
از مدتی بدینسو آقای اتمر با مهارت توانسته تیم وفادار خود را که دوستان و هم فکران قبلی وی هستندو سوابقه همکاری با گروه حزب حکمتیار را نیز دارند،در پوست های مهم و کلیدی دولت جا بجا نماید که مثال خوب آنها آقای احسان وزیر انکشاف دهات، آقای آصف رحیمی وزیر پیشنهادی در وزارت زراعت، آقای فاروق وردک، اقای جیلان پوپل و غیره میباشند.
اگر بر رسی دقیق و درست صورت بگیرد تعداد زیادی از افراد کلیدی دولت از طریف حنیف اتمر گماشته شده اندو بطور نامری توسط اتمر رهبری میشوند.
پشتونیزه ساختن قدرت در افغانستان که در اولویت کارهای تیم کرزی قرار دارد، یگان وجه مشترک میان کرزی و اتمر به شمار میآید. اتمر از چندین سال به اینطرف موضوع همکاری با طا لبان را مطرح میکنند که اصلآ بیشتر بالای نیرو های حکمتیار حساب میکند.
اتمر از جانبی هم در تفاهم نزدیک با اشرف غنی عمل میکند و باوجود مخالفت های که میان کرزی و اشرف غنی وجود دارد، اتمر با مهارت خاص توانسته این چهره دورنگ خودرا حفظ کند. کرزی به اتمر نیاز دارد و اتمر از حمایه انگلیس بر خوردار است، اما اشرف غنی پیوند فکری نزدیکتر با اتمر دارد.
ظاهر طنین (همیشه مرتجع) از طریق خانم خود با اشرف غنی پیوند خویشی دارد و به نفع اشرف غنی و اتمر عمل میکند. مذاکرات و دیدار های محرمانه میان اشرف غنی و اتمر دوام دارد.
یک عده سفیر های کرزی به نفع شخصیت های رقیب کرزی هم اکنون فعال گردیده اند و به شکل مرموز فعالیت های شان جریان دارد، البته بدون در نظر داشت منافع مردم افغانستان این سفیر های دو تابعیت دارند بیشتر در خدمت زلمی خلیلزاد، اشرف غنی و جلال قرار دارند. هدف عمده این سفیر ها در صورت ناکامی این افراد در دست یافتن به قدرت سیاسی، ایجاد رابطه و کسب اعتماد بادران خارجی شان می باشد تا از اینطریق سوی استفاده خودرا کنند ولو که به هر قیمتی تمام شود.
عمر صمد سفیر افغانستان در کانادا یکی از پشتازان این عرصه خدمت به زلمی خلیلزاد است که بطور مرموز به آقای خلیلزاد و زد کرزی فعالیت دارد. عمر صمد میخواهد از طریق خلیلزاد با مقامامت عالیرتبه امریکا رابطه ایجاد کند و در صوردتی که در قدرت سیاسی افغانستان جار برایش نباشد، از طریق این رابطه جای خود را در میان مقامات امریکای پیدا کند و تابعیت این کشور را نیز دارد.
وحید منور، فرد کم سواد و بدون تحصیلات عالی که برادر زاده ای خلیلزاد است در سفارت افغانستان در ویانا کار میکند که اخیرآ هیاهوی را بر پا کرده و بدون دستور وزارت خارجه به اشاره باداران خود بدون در نظر داشت منافع و روربط آینده افغانستا عمل میکند.
ادیب فرهادی فردی که زمینه فساد گسترده ای را برای مقامات ارشد دولتی مساعد میکرد فعلآ در پوست افغان ملت، گروپ پر سوخته روم و از طریق دفتر احمد ضیا مسعود میان بخاطر مطرح کردن خود میان همه این ها آتش افروزی میکند. اخیرآ سفری به آمریکا داشت که خواستار ملاقات با مقامات عالیرتبه آمریکا در واشتنگتن گردیده بود به بهانه اینکه پیامی از جانت احمد ضیا مسعود برای آنها دارد.
در نتیجه افغانستان به طرف بهران جدیدی کشیده خواهد شد.