ارتباط کارمندان ارشد ارگ ریاست جمهوری با سازمان سیا
تبادله اطلاعات مقامات با سازمان های استخباراتی خارجی فقط تبادل اطلاعات نیست بسیار کارهای دیگری را نیز درپی دارد.بنأ دولت نباید بسیار براحتی از کنار این چنین خبر ها بگزرد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در این هیچ جای شک و شبهه نیست که افغانستان میدان رقابت های قدرت های بین المللی از مدت های طولانی بوده و در آینده هم خواهد بود و سازمانهای استخباراتی آنها به اشکال گوناگون در کشور فعالیت دارند. اکثر مهره های این سازمانها را خود افغانها تشکیل می دهد حالا این فرق نمی کند که آن کیست ولی یک کسی باید باشد ولی آیا می شود بهتر از کسی یافت کرد که سالها مورد امتحان این سازمان ها قرار داشته اند.
اخیرأ خبر تماس های محرمانه بین نیمی از کارمندان بلندپایه ارگ ریاست جمهوری افغانستان با سازمان استخبارات مرکزی آمریکا در رسانه های بین المللی و ملی به نشر سپرده شده وادعا شده که تعدادی از کارمندان بلند پایه کارمندان ارگ در بدل پول های گزاف به سازمان سیا اطلاعات گران قیمت می دهند . گفته می شود که از این موضوع زمانی پرده برداشته شد که یکی از کارمندان شورای امنیت ملی افغانستان به نام محمد ضیأ صالحی از سویی ارگانهای ضد فساد بازداشت شد و وی بعد از دخالت مستقیم رئیس جمهور کشور آزاد گردید سازمان سیا این خبر را تحریک آمیز خوانده ولی از صحت و سقم این خبر چیزی نگفته است ولی دفترریاست جمهوری افغانستان این گزارشهای رسانه های امریکایی را تقبیح کرده است که برمبنای آنها مقامات حکومت افغانستان دربدل اطلاعاتی که برای سازمان استخبارات مرکزی امریکا تهیه می کند، حقوق وپول به دست می آورند. سخنگوی دفترریاست جمهوری افغانستان گفته است که این گزارشها بخشی ازتلاشها برای انحراف دادن توجه از اولویتهای بزرگتر در جنگ علیه تروریسم مانند کاهش تلفات ملکیها و انحلال شرکتهای امنیتی خصوصی می باشد که متهم به بی قانونی و فساد اند.
افغانستان در طول تاریخ مورد توجه قدرت های بین المللی ومنطقه ای بوده است که جنگ های افغان-انگلیس بین سالهای 1839-1919 نمایانگر توجه بیش از حد امپراتوری بریتانیا به این مرزبوم بوده است که در نهایت مجبور به پزیرفتن استقلال کشور گردید ولی از طرف دیگر امپراتوری روسیه که دررقابت با انگلیس قرار داشت نیز از دخالت در امور افغانستان و سد کردن پیشروی انگلیس به طرف مرز های خود غافل نبوده و در همان زمان هم افغانها برای مبارزه با انگلیس از طرف روسها تشویق و کمک می شدند . بعد از انقلاب 1917 روسیه که آنکشور به اتحاد جماهیر شوروی تغئیر نام داد افغانستان باز هم مورد توجه زمامداران روسی بود که آنها بیم از این داشتند که انگلیس از مسیر افغانستان به سوی آسیایی میانه نفوذ کرده به یک درد سر تمام عیار برای آنهاتبدیل نگردد پس همیشه به دنبال یک سیاست تهاجمی در منطقه بوده به دنبال ترتیباتی بوده اند که چطور افغانستان را تحت تسلط خویش درآورده از خطرات احتمالی هم جلوگیری کنند و هم از منفعت های سرشار منابع طبیعی افغانستان سود جویند. پس هم موقعیت جیوپولیتک و هم منابع سرشار طبیعی هر دو باعث گردیده که از جانب قدرت های بین المللی و منطقه ای احاطه گردد و متأسفانه ساختار قدرت و حکومت های دکتاتوری قومی در افغانستان از اینکه زمینه های نفاق قومی را در کشور فراهم می نمود بنأ هیچ حکومتی که از حمایه تمامی اقوام ساکن در کشور برخوردار باشد نداشته ایم و اگر کدام حکومتی قابل قبول تر داشته ایم آن هم خوب نبوده ولی کمتر بد بوده .
در دوران حکومت امیر عبدالرحمن از اینکه امیر ظالم برای تحکیم پایه های قدرت خویش بر مردم هزاره ظلم های زیادی را روا داشت و برای این کار از تمامی حربه های که در آن زمان ممکن بود استفاده کرد و تسلیم کردن املاک مردم هزاره به کوچیها به دوره همین امیر ظالم برمی گردد .شرایط سخت زندگی و مظالم امیر مردم هزاره را واداشت تا به خارج از افغانستان مهاجرت کنند که تعدادی زیادی از مردم هزاره به ایران مهاجرت کرده اغلب در استان خراسان مقیم شدند و تعدادی شان به بلوچستان تحت اداره بریتانیا مهاجرت کرده همانجا سکونت گزیدند در دوران های حکومت های بعدی اگرچه به پیمانه کمتری بالای مردم هزاره مظالم صورت گرفت ولی تبعیض در هیچ دور حکومت قطع نگردید و تا بحال این روند ادامه دارد ،تأثیر مظالم دوره حاکمیت امیر عبدالرحمن بعد از یک قرن تا بحال هم به شکل ادعای کوچی ها بر زمین های مردم ما دامنگیر مردم هزاره است. از سوی هم مردم ازبیک که تعدادی قابل توجه مردم افغانستان از این نژاد هستند مثل مردم هزاره مورد مظالم قرارگرفتند ولی نه به اندازه مظالم که مردم هزاره متحمل شدند ، آنها نیز مثل مردم هزاره در تمامی زمینه های زندگی با تبعیض روبرو بوده اند . در هیچ دوره برای آنان زمینه تحصیل فراهم نگردید و مجبور بودند به کارهای شاقه تن دهند . تنها برادران تاجک ما در ساختار دولت نه حاکمیت سهم داشتند که ساختار اداری حکومت های مستبد را اینها تشکیل می دادند و از این رو در تجارت ، زراعت ، مالداری و دیگر عرصه ها زمینه رشد برای شان مهیا بود . از طرف حکام جور علیه مردم تاجک نیز مظالم صورت گرفت ولی به اندازه بسیار کم که بالای مردم تاجک در یک مقطع زمانی تأثیر سؤ داشته نه تأثیر دراز مدت .
پس بیشتر حکومت های که بر افغانستان حاکمیت کرده اند آسیب پذیری بالای داشته اند و هیچ کدام نتوانستند یا نخواستند وفاق ملی را بوجود بیاورند البته اکثرشان نفاق ملی را رواج دادند .
بعد از دخالت مستقیم ارتش سرخ در سال 1358 تمامی مردم افغانستان یک صدا با این تهاجم مخالفت کردند و در برابر این تهاجم قیام کردند ،حالا این روشن است که برای تحریک کردن مردم علیه اشغال شوروی، آمریکا و غرب نقش بسیار مشهود داشتند و در تجهیز و تسلیح مجاهدین نیز سهم بسیار بالای از آن غرب بود که با پول عربستان سعودی و تعلیم و تربیه استخبارات پاکستان شوروی را در افغانستان محصور کرده بود ولی از اینکه از اینکه مردم افغانستان از آغاز این تهاجم اساسأ آنرا نپزیرفتند و نظام سوسیالیسمِ مارکسیسم در افغانستان پا نگرفت و با خروج آخرین دسته های قشون شوروی در سال 1368 زمینه شکست حکومت متکی به آنان بیشتر مساعد گردید و سرانجام در سال 1371 دولت داکتر نجیب الله سقوط کرد و مجاهدین کنترول شهر کابل را به دست گرفتند که این سرآغاز جنگ های تنظیمی برای یکه تازی بر اریکه قدرت بود، حالا بعضی برادران ما میایند به این گفته احمد شاه مسعود استنباط می کنند که او به شورای پشاور پیشنهاد کرده بود که به کابل آمده حکومت را تشکیل دهند از این رو وی خواهان یکه تازی نبود ولی این حرف را چطور می توان پزیرفت که وقتی تمامی نقاط استراتژیک شهر کابل را نیروهای شورای نظار تحت کنترول خود در آورده برای بدست گرفتن بعضی نقاط دیگر آماده نبرد با حریفان باشد زمینه یک حکومت در برگیرنده تمامی ملیت ها و احزاب چطور مهیا می گردید؟ اگر سیاست یکه تازی احمد شاه مسعود در دوران حکومت مجاهدین در کابل محکوم بود کورکورانه راکت باری گلبدین حکمتیار از اینکه باعث ازبین بردن مردم بی دفاع کابل می گردید ده برابر محکوم بود .
در این هیچ جای شک و شبهه نیست که افغانستان میدان رقابت های قدرت های بین المللی از مدت های طولانی بوده و در آینده هم خواهد بود و سازمانهای استخباراتی آنها به اشکال گوناگون در کشور فعالیت دارند. اکثر مهره های این سازمانها را خود افغانها تشکیل می دهد حالا این فرق نمی کند که آن کیست ولی یک کسی باید باشد ولی آیا می شود بهتر از کسی یافت کرد که سالها مورد امتحان این سازمان ها قرار داشته اند.
از اینکه بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب افغانستان وارد یک فاز جدید شد که در آن کشورهای منطقه بیشتر از بازیگران بین المللی فعال بودند و جنگ های تنظیمی در واقع جنگ منافع کشور های منطقه هم بود .
ایران با تمامی توان خود از شورای نظار حمایت می کرد که مشاورین سپاه پاسداران در تجهیز و تسلیح شورای نظار بیشتر از روسیه ، هند و تاجکستان نقش داشت ، پاکستان به صورت واضح گلبدین حکمتیار را برای عمق استراتیژیک خود بهتر دانسته از هیچ گونه کمک به آن دریغ نمی کرد . عربستان سعودی هم منافع اش را در هماهنگی با پاکستان می دید بنأ تمامی منابع مالی را برای آنها به جریان انداخته بود . طالبان زمانی مورد توجه قرارگرفتند که توانایی حذف مجاهدین حاکم بر کابل در آنان تشخیص داده شد . و در آغاز قراربود که از طالبان بطور یک ابزار خوب که زمینه یک حاکمیت قانونی را در افغانستان فراهم می کرد کار گرفته شود ولی در پاکستان و در صفوف طالبان کسانی بودند که پلان دیگری داشتند و این پلان زمانی عملی می شد که بیشترین نقاط از خاک افغانستان به کنترول آنها در می آمد . پاکستان غیر از طالبان به عمال دیگری نیز دسترسی دارد که نقش بارزی در ساختار قدرت فعلی دارند. ولی طالبان یک ابزار خوب برای تهدید حاکمیت کابل به جهت پیشروی به عمق استراتیژیک پاکستان می باشد . از اینکه طالبان در زمان حاکمیت خود مورد قبول جامعه بین المللی قرار نگرفت بعد از مبارزه طولانی مدت سرنوشتی جز ببرهای تامل نخواهد داشت و این را پاکستان خوب می داند .
به همین جهت آنها کاملأ به طالبان متکی نیستند.ولی هر عنصری که در جهت مخالف منافع هند در افغانستان عمل کند مورد تأئید پاکستان خواهد بود. مگر هند که در زمان جهاد از حکومت رسمی افغانستان حمایت می کردبعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله تا مدتی در انتخاب طرفین دچار تردید بود بخاطر اینکه تنظیم های که در کابل پیروز شده بودند هرکدام به نحو با سازمان استخبارات نظامی پاکستان در دوران جهاد در تماس بودند و هند بیم این را داشت که هدف بازی دوگانه قرار نگیرد. پس نقش هند در این مقطع زمانی همگرایی با ایران را داشت که از شورای نظار حمایت می کرد همچنان به ارتباط خود با بعضی از عنصر های حاکمیت سابق را ادامه میداد که تعدادی از آنان جذب ساختار تنظیمی گردیده بودند. روسیه که وارث یک نظام شکست خورده بود در این مقطع زمانی با احتیاط بیشتر عمل می کرد و در صدد جبران اشتباهات اش بود . ولی این به این معنا نیست که آنها افغانستان را رها کرده بودند . برگشتن روسیه در رقابت های بین المللی بحیث یک قدرت حکایت از تدبیر خوب آنان بعد از شکست دارد . سخنان اندری اویتیسیان، سفیر روسیه در کابل در ارتباط با خروج زود هنگام قوای ایتلاف از افغانستان نیز به سیاست محتاط روسیه در افغانستان اشاره دارد و همچنان حضور فعال روسیه را وانمود می سازد .
در عین حال آمریکا که در دوران جهاد از پشتیبانان بسیار سرسخت مجاهدین در مقابل شوروی بود بعد از شکست و خروج شوروی از افغانستان به تشکیل ساختار دولت مورد قبول همه طرفین بی توجه مانده مردم افغانستان را به حال خود رها کردکه منجر به تاخت و تاز بازیگران منطقه ای شد و جنگ های ویرانگر تنظیمی به حدی رسید که آمریکا ناچار خواهان آوردن بدیل دیگری عوض جهادی ها شد که این بدیل هم بعد از گرفتن قدرت به جان اربابان خود بلاگشت، تروریسم توسط همین بدیل بین المللی شد که بعد از حادثه 9/11 که گفته می شود توسط تروریستانی مستقر در افغانستان صورت گرفت دولت آمریکا با اجماع جهانی به افغانستان حمله کرده دولت طالبان را از بین برده یک دولت مورد قبول همه ملیت های ساکن بوجود آورد . ولی با گذشت نه سال از استقرارحاکمیت مرکزی و موجودیت نیروهای بین المللی در افغانستان طالبان هنوز هم چالش جدی محسوب می شود و با گذشت زمان مناطق بیشتری را تهدید می کند سخنان فیدل کاسترو در مورد عمال سیا بودن بن لادن اگرچه از روی بدبینی وی نسبت به آمریکا اظهار می گردد ولی قابل تأمل نیز است .
پس در این مقطع زمانی که جنگ افغانستان با حضور نظامی و استخباراتی کشور های درگیر وارد مرحله حساسی شده است و مردم افغانستان در آستانه انتخابات دور دوم ولسی جرگه قرار دارد که اولین انتخابات است که مستقل از طرف افغانها مدیریت می گردد ،همکاری تعدادی از افغانها با سازمان سیا و دیگر بازیگران بین المللی و منطقه ای خبر حیران کننده نباید باشد . ولی از اینکه مردم افغانستان در جریان مهاجرت های پی در پی و طولانی در کشور های همسایه و سایر کشور های جهان با بودو باش، تحصیل و اقامت در کشور های مختلف از فرهنگ، زبان و رسومات آنها آشنایی خوب دارند و دولت ما نمی تواند از آنها منحیث پورتال اطلاعاتی سودمندی برای منافع ملی استفاده کند قابل تأسف است ، با داشتن چنین ظرفیت ما باید خبر ارتباط کارمندان ریاست جمهوری پاکستان یا ایران با ریاست امنیت ملی را در مطبوعات جهانی مشاهده می کردیم .
اگر می خواهیم به سوی یک افغانستان مقتدر، یکپاچه و سربلند پیش برویم باید تمامی زمینه های نفاق ملی را که بعضی از علایم آن هنوز هم پیدا است از بین برده مشارکت همه ملیت های ساکن در کشور را در ساختار قدرت فراهم سازیم . حذف هزاره ها از کابینه افغانستان تصور بسیار بدی را به وجود آورد که اعتماد مردم را از بالاترین مرجع قانون گذاری سلب کرد ، این نمی توانست تصادفی بوده باشد که در چندین نوبت وزیرانی از یک ملیت رأی نیاورند . دولت و نهاد های مدنی باید بسیار به پیامد های سؤ این چنین رفتار ها فکر کنند و همانطوریکه روسیه روش اشتباه شوروی را ترک کرده روش متناسب با زمان را در پیش گرفته باز در عرصه جهانی قد علم کرده ما هم به جبران اشتباهات بپردازیم و نگزاریم که بیگانه ها از نفاق داخلی استفاده کرده به تخریب و انحراف وزوال کشور ادامه دهند. تبادله اطلاعات مقامات با سازمان های استخباراتی خارجی فقط تبادل اطلاعات نیست بسیار کارهای دیگری را نیز درپی دارد.بنأ دولت نباید بسیار براحتی از کنار این چنین خبر ها بگذرد.
اختلاف با حکومت حق مسلم هر افغان است ولی این حق سرحد اش تا آنجا است که منافع ملی مورد تهدید قرارنگیرد.