طراح کنفرانس «بُن»، يک عضو سابق حزب دموکراتيک خلق افغانستان است؟!
انتخابات برای رياست جمهوری سال آينده به تعويق می افتد و در عوض« لويه جرگهء انتقالی» داير می گردد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در «مصاحبهء اختصاصی» تلويزيون آريانا مؤرخ 28 اکتوبر ساعت 9 و30 دقيقهء شب، طرح جالب و غير منتظره ای به نشر رسيد که: انتخابات سال آينده برای رياست جمهوری صورت نمی گيرد و در عوض «لويه جرگهء انتقالی» سر براه خواهد شد. اين خبر از زبان آقای داکتر «وحيد وحيدالله» متخصص حل منازعات بين المللی در سازمان ملل متحد که خود را طراح کنفرانس «بُن» معرفی کرد، شنيده شد.
آقای داکتر وحيد وحيدالله، که يک تن از اعضای سابق ح.د.خ.ا «جناح پرچم» بودند (اين مسأله در مصاحبه انعکاس نيافت. نگارنده با او از قبل شناخت دارد)، در برابر سوالاتی که بايد از قبل روی آن توافق شده باشد، بعد از آنکه خود را طراح «کنفرانس بُن» معرفی نمود و از عدم تطبيق درست آن شکايت کرد، از طرح تازه اش خبر داد.
آقای وحيد وحيدالله، از روابط نزديک خود با شاه سابق افغانستان و اينکه او از طرح اش پشتيبانی نموده است، نيز سخن گفت و همزمان اسناد آن بر روی پرده تلويزيون قرار گرفت، که اندک تعجب آور و سوال بر انگيز بود، چه شاه سابق هميشه از توافق و مذاکره و ابتکارات روشنفکران متعلق به ح.د.خ.ا و منجمله دعوت داکتر نجيب الله مرحوم برای ختم جنگ و انتقال آرام قدرت به هوا داران او شانه خالی ميکرد، اما به طرح آقای داکتر وحيد وحيدالله که خود روزگاری عضو همان حزب و برادر زادهء يکی از رهبران مشهور جناح «پرچم»، آقای « محمد حسن بارق شفيعی » می باشد، گردن گذاشت و از آن حمايت کرد؟!
آقای وحيد وحيدالله در جريان مصاحبه اظهار داشت، که بنابر تطبيق نادرست کنفرانس بُن که بايد همه طرف های درگير در آن اشتراک می داشتند، بايد طرحی تازه ای برای افغانستان روی دست گرفته شود و انتخابات سال آينده به تعويق افتد. افغانستان برای انتخابات آماده نيست و در قدم اول بايد جنگ به پايان برسد و همه طرف ها برای مذاکره و بعد اشتراک در انتخابات آزاد و دموکراتيک آماده شوند. از نظر آقای موصوف، اگر در کنفرانس بُن محاسبهء صحيح صورت می گرفت، حالا مقاومت مسلح وجود نمی داشت.
نگارنده با اين گفته که گويا طراح اصلی «کنفرانس بُن» يک افغان بوده و آن طرح کامل و با شرايط کشور سازگار بود، اما در تطبيق آن کوتاهی صورت گرفت، با آقای وحيد وحيدالله همنوا نيست. ايالات متحدهء امريکا که در حقيقت طراح اصلی کنفرانس بُن بود و «سازمان ملل متحد» و شخص آقای وحيد وحيدالله، در ظاهر مسأله مبتکرين و راه اندازان آن کنفرانس بودند و بنابران شاه سابق نيز آنرا پذيرفت، در آن زمان پيش بينی نمی کرد تا نيروی خود ساخته اش (طالبان)، تا آنجا گستاخ، قوی و نيرومند خواهند شد، که روزگاری «استاد را گردن زنند!» و مجبور شوند با آنها از در مصالحه و مذاکره پيش آيند؟!
اما جبر تاريخ، امريکائيان را برای چنين يک «شکست و برگشت» مجبور ساخت. کنفرانس بُن که خلاف ارادهء مردم افغانستان در برون از مرز های کشور داير و تحميل شد، بايد به چنين سرنوشت و شکست محکوم می گرديد! لذا نبايد ناکامی کنفرانس بُن را در عدم تطبيق کامل آن، بلکه بايد در بنياد مسأله و اهداف توسعه طلبانهء ايالات متحدهء امريکا، که به «اشغال» مجدد افغانستان و کشتار ها و ويرانيهايی بيشتری انجاميد و نا رضايتی عمومی مردم افغانستان را نيز سبب شد، سراغ کرد!
کنفرانس بُن در ماهيت خود، ضد استقلال ملی، آزادی، ترقی و تعالی افغانستان بود و جز بازگشت جنگ آوران تفنگ بدست قبلی (قاتلين بيش از شصتهزار کابلی و ويرانی هفتاد در صد شهر زيبای کابل) به قدرت و ادامه و از سر گيری جنگ و رقابت های گروهی و ايجاد ادارهء فاسد و مافيايی چون امروز، نويدی ديگری برای مردم افغانستان به همراه نداشت.
از «کنفرانس بُن» که پيامش بازگشت مجدد نيروهايی عقبگرای قبلی به قدرت بود، چه اميدی بالاتر از آنچه امروز هست، می توان داشت؟! ميزبانان اين کنفرانس بايد می دانستند که آنهائيکه سالها آدم کشته بودند و به جز بالا رفتن در کوهها، فير راکت و هاوان و ويرانی آباديها، دانش و مهارتی ديگری نداشتند، چگونه می توانستند سخن از تحقق «دموکراسی» و اعمار مجدد افغانستان بزنند؟!
ايالات متحده بعد از تجزيهء يوگوسلاوی و رفع عقده های دوران «جنگ سرد» در حوزهء «بالکان»، که بر اسپ زين شده اش مغرورانه تازيانه می زد و حد و مرز نمی شناخت و برای جلوگيری از شدت بحرانات اقتصادی مانند امروز، در جستجوی راه اندازی جنگهای بيشتری بود، خلاف تمام موازين قبول شده ای بين المللی و زير پا نموده حقوق بين الدول، خود به «ترور» دولتها متوصل شد و به قلمرو های افغانستان و عراق حمله بُرد و دولت های بر سر اقتدار آنرا صرفنظر از اينکه چه ماهيتی داشتند، از راه نظامی سقوط داد.
ايالات متحدهء امريکا و کشور های حامی آن در اين ماموريت های ناکام و پيآمد های ناشی از آن، اکنون در صدد آوردن تغييرات بزرگ در استراتيژی های شان در اينکشور ها شده و از جمله در افغانستان می خواهند با آغاز مذاکره با «طالبان» و «حزب اسلامی» حکمتيار، بر سياست های گذشتهء شان تجديد نظر کنند.
بر بنياد مصاحبهء آقای داکتر وحيد وحيدالله، قرار است «لويه جرگهء انتقالی» که همان «بُن دوم» که از چنديست بر سر زبانهاست، داير گردد. اين لويه جرگه که تحت شعار «صلح و عمران مجدد افغانستان» داير خواهد شد، وظيفه خواهد داشت تا همه نيروهای رقيب را دور هم جمع نمايد. در اين دورهء انتقالی که شايد چندين سال ادامه يابد، تلاش خواهد شد تا همه کدورت ها و اختلافات نيروهای رقيب و مسلح در داخل حل و بعد به سوی انتخابات حرکت صورت گيرد.
از نظر آقای وحيد وحيدالله، انتخابات راه حل اختلافات و مشکلات موجود افغانستان نيست و بايد از آن صرف نظر صورت گرفته و لويه جرگه جانشين آن شود! (چندی قبل سفير کشور بريتانيا در کابل نيز گفته بود که برای افغانستان يک «ديکتاتور» ضرور است. مراجعه شود به مقالهء «انصراف از دموکراسی و گذار به ديکتاتوری!» - سايت «آزادی» www.azadi.dk )
داکتر وحيد وحيدالله خاطرنشان ساخت که برای بر قراری صلح و عمران مجدد افغانستان، يک «اتحاد بين الافغانی» که افغانستان شمول باشد و همه را در بر بگيرد، نياز است، اما متأسفانه باز هم به سهم و نقش روشنفکران در اين پروسه، اشاره ای نکرد.
حرف ها و تحليل های آقای وحيد وحيدالله در مورد راه اندازی چنين لويه جرگه، بسيار تفصيلی نبود و او نتوانست و يا شايد هم اجازه نداشت به جزئيات مسأله برود. مثلاً او يکی از کاستی های کنفرانس بُن را در عدم دعوت و حضور بعضی نيروها دانست، اما از آنها نام نگرفت و به ذکر کلمهء صرفاً (نيروهای مقاومت) اکتفاء کرد. اما طوريکه در بالا اشاره شد، آقای داکتر وحيد وحيدالله، باز هم نخواست و يا نتوانست در مورد چگونگی اشتراک روشنفکران در لويه جرگهء انتقالی چيزی بگويد. اما پيش شرط شرکت در لويهء جرگهء انتقالی را پذيرفتن صرف دو نکته «صلح و عمران مجدد کشور» قيد کرد، که می توان اميدوار بود که اينبار کرسی روشنفکران مانند گذشته خالی نخواهد بود.
در کنفرانس بُن، فقط نيروها و گروه های «تفنگ بدست» توانستند حضور يابند و از اشتراک نيروهای «قلم بدست» (روشنفکران)، که بنابر نداشتن قوهء نظامی که بهترين حلقهء فشار در روند سياستهای افغانستان جهت کسب قدرت و امتيازات هميشه بکار گرفته ميشود، عمداً جلوگيری شد. عدم حضور روشنفکران در سياستهای جاری افغانستان در عمل نشانداد، که بدون شرکت آنها نه صلحی واقعی بوقوع خواهد پيوست و نه هم گامی در راه ترقی، تعالی و پيشرفت کشور برداشته خواهد شد.
جای شک نيست که يک رقم درشت روشنفکران افغان را نيروهای چپ ديروز و از جمله اعضای سابق ح.د.خ.ا تشکيل می دهد، که از نظر و ديدگاه يک اقليت متعصب و تنگ نظر، حق شرکت در آينده سازی افغانستان را بنابر گذشتهء سياسی شان ندارند، که اين قضاوت عادلانه و عاقلانه نيست. روشنفکران افغان و منجمله نيروهای چپ و بدرجه اول اعضای سابق ح.د.خ.ا، با اينکه بنابر عواقب «جنگ سرد» و اشتباهات و لغزشهای سياسی بعضی رهبران شان، امروز تشکل سياسی ندارند و متفرق اند، اما بايد در آيندهء افغانستان نقش داشته باشند!
اينکه اين کاستی چگونه در «لويه جرگهء انتقالی» جبران خواهد شد، بستگی به سطح بلوغ و درک سياسی ميزبانان لويه جرگه و همچنان به وسعت نگری نيروهای ترقيخواه افغان و منجمله اعضای سابق ح.د.خ.ا خواهد بود، که چگونه به اختلافات سليقوی شان خاتمه بدهند و متشکل و يکپارچه شوند. متأسفانه اکثر آنها هنوز سرگرم پرداختن به مسايل ديروز اند و برای يک وحدت و يا يک اتحاد بزرگ آماده نمی شوند!
از نظر نگارنده، اينکه چرا طراح «کنفرانس بُن» نه در آغاز بلکه در فرجام مسأله (شکست و ناکامی طرح اش) بر روی تلويزيون ظاهر شد و سخن گفت، شايد هم يکی به دليل سوابق سياسی آقای داکتر وحيد وحيدالله و حساسيت های گروه های اشتراک کننده در کنفرانس بُن باشد، که در آن هنگام به تناسب امروز زياد شديد بود و از جانب ديگر امريکائيان نيز عملاً تجربه کردند که افغانستان در وجود «ملا و طالب» آباد نمی شود و شرکت روشنفکران و خاصتاً نيروهای ترقيخواه در روند صلح و باز سازی افغانستان، يک امر لازمی و ناگزير است.
بهرحال، طوريکه ديده ميشود، با تطبيق طرح دوم، ايالات متحدهء امريکا و متحدين نزديک اش، بازی را در افغانستان از صفر و دوباره آغاز ميکنند. به قول خود شان: Game over, try again!
نتيجه گيری:
با آنچه در بالا خوانديم، در طرح دومی آقای وحيد وحيدالله که در حقيقت باز هم طرح از امريکائيهاست نه افغانها، حرف و ابتکار تازه و نو ديده نمی شود. سراسيمگی و دست پاچگی از يکسو و سرنوشت انتخابات امريکا از جانب ديگر، نه تنها بر آيندهء افغانستان، بلکه بر بسياری مسايل جهانی سايه انداخته است. بحران اقتصادی جهان که خسارهء آن به «دو تريليون و هشتصد مليارد دالر» از جانب بانک مرکزی بريتانيا تخمين زده شده است، دليل ديگری نابسامانی های دنيای سرمايداريست که به آشفتگی بيشتر اوضاع در جهان منجمله کشور ما افغانستان می افزايد.
لذا همانگونه که نظام سرمايداری در تزلزل و ورشکستی هميشگی روان است و با نوسانات همراست، اوضاع سياسی و نظامی افغانستان بمثابهء يک مستعمرهء امريکا (ايالت هفدهم)، از ثبات و سازندگی بهره مند نيست و هر نوع پيشگوئی در مورد آيندهء آن، با شک و ترديد ها و قياس ها و گمان ها، همراه خواهد بود.
اما يک مسأله از همان ابتداء روشن و ثابت است، که حل و فصل منازعات منطقوی منجمله افغانستان، راه حل نظامی ندارد. اينکه غرب بخاطری که خود در افغانستان حضور يابد، همه طرح های آشتی طلبانه و سازشهای سالم ديروز حکومات مربوط به ح.د.خ.ا را مردود شمرد، برای دو مقصد اساسی بود:
اول برای آنکه هيچ نيروی سياسی رقيب آنها در داخل کشور باقی نماند، و دوم زمينه برای حضور نظامی آنها فراهم شود و آنها بتوانند به ساختن پايگاه نظامی خود در منطقه مؤفق گردند. برای رسيدن به اين مأمول، فقط ادامهء جنگ می توانست به آنها (امريکائيان) کمک کند.
و اما اکنون که ادامهء جنگ، دامن خودش را می سوزاند و روز تا روز به انزجار و نفرت مردم نسبت به حضور آنها افزوده می شود، ناگزير تن به تغييرات در استراتيژی هايی جديد می زنند. بدون شک استراتيژی های آينده نيز در جهتی سوق داده خواهند شد، که منافع آنها را در قبال خواهد داشت، نه منافع ملی افغانها را!
اينکه بازيگران اصلی دور دوم اين بازی کيها خواهند بود و چه استراتيژيی را خواهند برگزيد و تا چه حد از درس های افغانستان خواهند آموخت، بايد منتظر شد و مشاهده کرد./
پيامها
2 نوامبر 2008, 08:13, توسط tareq
ba salam, qayedaye hama bazi ha een ast ke agar kase dar yak marhala eshtebah kard bayad eshtebahash ra bepazerad wa az mellat mazerat bekhwahad, badan agar tarhe dashta bashad eraye mekonad wa az e qabeel gap ha,,,, degar eenke yak keshwar tashkeel shoda az a taa z ast wa agar dar een meyan yaki az een ha ba nahwe az anha mawrede kam mehri qarar begerad ba asani metawand shekare ISI ya baqi shekarcheyane manteqawi wa jehani shawad, pas chi bayad kard, een jawab ra bayad chez fahmane seyasi bedehand ok
2 نوامبر 2008, 13:37, توسط جلال ابادی
به همه سلام!
در لوی جرگه اینده در نظر است که طالبان،حزب اسلامی گلبیدین، گروپ مقتدر کنونی وگروپ شمال با هم جرگه کنند.
حزب دیموکراتیک خلق (حزب وطن) وقتی قدرت را از دست دادند به چندین گروپ و دسته تقسیم و یک عده انها بدون ارتباط بسر می برند و این یک امر طبیعی است احزاب که خلع قدرت شده اند پراگندگی و تشتت دامنگیر این احزاب بوده و مدت طولانی را دراین حالات سپری می نمایند.
و در کشور ما این باندهای جنایت کار فاقد اعتبار سیاسی و مردمی بوده اند و در چوکات نظام واقعآ دموکراتیک این دسته ها نفرت اور به میز محاکمه گشاینده خواهند شد .
اگر موضوع روشنفکران مطرح لوی جرکه باشد در کشور همچو نیروهای سیاسی که جوابگو مشکلات کنونی بوده باشد وجود دارد.
جلال ابادی
آنلاین : خلقیها و پرچمیها بدنام
3 نوامبر 2008, 14:02, توسط ح.آ.ن
افغانستان به نهاد های دمکرات ضرورت دارد. نه به قبیله و عقب گرایان قرون وسطائی که ملا وطالبان باشند. ملت افغانستان ادوار تاریخ کشور خویش را تجربه کردند ، که همین ملا وطالبان باعث بدبختی در جامعه شدند. دیگر اقشار جامعه از ملا و طالبان به ستوه آمده اند. ما الحمد الله مسلمان هستیم مگر نه مسلمان خراب . این طالبان وملا هستند که بمنظور منافع شیطنت شان از نام دین مبارک اسلام سو استفاده میکنند و اسلام را در اذهان عامه زیر سوال می برند. . ای ملت شجاع و قهرمان ، نهاد های دموکرات اجازه ندهید که ابر قدرت ها بازهم مزدور های خرابکار را در حیطه قدرت نصب کنند. همه باهم متحد شوید ، و علیه هر اقدام که حیات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و آزادی فردی جامعه افغانی را متضرر و در مخاطره قرار دهند واکنش و قاطعانه استادگی و مقامت کرد.
6 سپتامبر 2011, 08:17, توسط زیرکوهی
طراح کنفرانس بن یک عضوسابق حزب دیموکراتیک ویا هر کسی دیگری که باشدبسیاریک طرح اشتباه وبی بنیادکه اصلاواقعت جامعه افغانی رادرنظرنگرفته این طرح برعلاوه آنکه مشکلات مردم را حل نکردبلکه مشکلات اقتصادی وامنیتی مردم ما هنوز پابرجا است دراین طرح بایدبیشتر ازهمه به بعدامنیت آن زیادترتمرکز میشدکه اصلانشدفقروبدبختی هنوزهم مردم را تهدید میکند