در کنار این شهامت و اعتراف صادقانه
تاملی برنوشتهء مسعود قیام
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سایت کابل پرس مقاله ای از مسعود قیام خبرنگار تلویزون طلوع را منتشر کرده است که درآن آقای قیام به عنوان یک پشتون به پس منظر تاریخی بحران افغانستان پرداخته و رفتار ونگرش حاکمیت وگروه های پشتون را عامل سیاه بختی مردم افغانستان دانسته است.
آقای قیام نوشته است که اگر هزاره ها، تاجیک ها وازبک ها دریک جغرافیای سیاسی مشترک با پشتونها قرار نمیداشتند، شاید امروز ازتکامل وتوسعه ی اجتماعی خیلی مدرن برخوردار بوده وگرفتار این همه مصائیب نمیبودند. آقای قیام به رقابت های خونین خاندان سدوزایی ومحمد زایی اشاره کرده و آن را ازجمله عوامل مصیبت های مردم افغانستان دانسته است. درحقیقت آقای قیام واقعیت های تلخ تاریخی این سرزمین را باشهامت تمام به اعتراف نشسته است. برای اولین باراست که یک روشنفکر پشتون تبار ازحصار علایق قومی و وابستگیهای قبایلی بیرون آمده و به عنوان یک پشتون جنایت های تسلسل استبداد و مصیبت آفرینیهای حاکمیت های قوم مرکز را بستر بحران موجود افغانستان میداند.
شهامت و شجاعت آقای قیام برای محکوم نمودن فاشیزم افغانی ازآن جهت ارزشمند است که خود به عنوان یک پشتون ولی فارغ ازتعلقات وگرایشات قومی به نقش وسهم نیاکان خود در ترویج عصبیت ها وتفرق قومی می پردازد و آنان را محکوم می نماید. این نوع نگرش نسبت به پس منظرتاریخی سیاه بختیهای مردم افغانستان حرکت جدیدی است که امید های تازه ی را برای فردای بهتر بر می افروزد. درحقیقیت ریشه های خیلی از ناملایمات سیاسی واجتماعی افغانستان درهمین واقعیت گره خورده اند که آقای قیام به آن اعتراف نموده ونیاکان خودرا مسئول آن میداند. آقای قیام گروه های پشتون وطرز رفتار و تفکر آنها را موانع عمده در مسیر تامین امنیت وبرقراری صلح درافغانستان میداند ونظام موجود را که خاستگاه واکثریت پشتونی دارد مسئول ازدست رفتن فرصت های مردم افغانستان معرفی می کند. شهامت اخلاقی آقای مسعود میتواند الگوی آموزنده برای سایر کسانی باشند که برای تقدیس جنایات فاشیزم افغانی کتاب می نویسند وتاریخ وهویت جعل می نمایند.
این نوع قضاوت درمورد سهم حاکمیت های پشتون تبار در بحران افغانستان درنوع خود بی نظیر میباشد. درحالیکه حلقات متعددی با طرزتفکر ورفتار فاشیستی درحال جعل افتخارات می باشند، ظهور نویسندگان و روشنفکرانی مانند آقای دستگیر خروتی و مسعود قیام درتعاملات سیاسی ـ اجتماعی افغانستان تحول جدید وارزشمند دانسته میشود. تبلیغ و ترویج این طرز تفکر می تواند گره های کوری را ازمشکل مردم افغانستان بازنموده و درنهایت زمینه های زندگی صلح آمیز را فراهم نماید. بدون تردید ریشه های بدبختی مردم افغانستان درهمین واقعیت تلخ گره خورده است که تاهنوز کسی شهامت اعتراف به آن را برخود هموار نتوانسته است. اما آقای قیام وقتیکه حصار علایق قومی را می شکند وگروه های پشتون را مسئول ترویج ترور وتریاک میداند، درحقیقیت شهامتی است که تاهنوز کسی باچنین وابستگی قومی درمعرض نمایش قرار نداده است. به رغم این شهامتی که آقای قیام به نمایش گذاشته است، ملت شریف پشتون خود نیز ازقربانیان رفتار فاشیزم افغانی بوده اند که مانند سایر مردم افغانستان محرومیت کشیده اند و ستم دیده اند. به نظرمن سهیم دانستن تمام مردم شریف پشون را درجنایات استبداد باهیچ منطق سالم قابل قضاوت نمیباشد.
اما درکناراین شهامت واعتراف صادقانه، درک ودریافت آقای قیام، ازمبارزات و آرمانهای عادلانهء شهید احمدشاه مسعود و شهید استاد عبدالعلی مزاری کاملا وارونه و متاثر ازهمین نگرش فاشیستی می باشد که او برای کوبیدن آن قلم فرسایی کرده است. ازچشم انداز این قلم، قرار دادن شهید مسعود وشهید مزاری درکنار جنایت کاران تاریخ برانداز وفرهنگ سوز این سرزمین، گناه نابخشودنی و کتمان خواسته های برحق بخشی اعظمی ازمردم این سرزمین می باشد که شهید مسعود وشهید مزاری این خواسته های انسانی را تمثیل می نمودند. شهید مسعود وشهید مزاری ازیک بستر کاملا متفاوت تاریخی باسایرکسانی که آقای قیام ازآنها نام برده اند، وارد تعاملات سیاسی افغانستان گردیده اند. شناخت این بستر مستلزم شناخت تاریخ محرومیت وحقارت اقوام غیر پشتون و قتل عام آنها توسط کسانی اند که آقای قیام آنها را مسبب سیاه بختی مردم افغانستان دانسته اند. همانگونه که اشاره شد، آقای قیام شهامت بیدریغ به خرچ داده است اما نتوانسته است که خودرا به جای فردی از اقوام غیر پشتون قرار بدهد که به جرم وابستگی قومی وزبانی تحقیر شده است، اهانت شده است، قتل عام شده است وبه اسارت کشیده شده است. آقای قیام نتوانسته است که خود را به جای یک تاجیک شمالی ویا یک هزاره ارزگان قرار بدهد که تمام هستی شان به دستور استبداد به تاراج رفته است وخودشان با سرنیزه های سپاه جهل تکه تکه شده اند. آقای قیام نتوانسته است که خودش را به جای یک هموطن ازبک قرار بدهد که زمینهایش به ناقلین سرحدی سپرده شده است.
هرگاه آقای قیام میتوانست که برای یک لحظه ای از چشم یک تاجیک شمالی، هزاره ارزگان و ازبک ترکستان، به جنایات استبداد می نگریست، شهید مسعود وشهید مزاری را در ردیف جنایت کاران قرار نمیداد. مسعود ومزاری ممثل آرزوهای برباد رفته ی محروم ترین ومصیبت رسیده ترین قشر جامعه افغانستان بودند که قبل ازهمه چیز، برای تامین عدالت اجتماعی جنگیدند و جان سپردند. به همین دلیل قرار دادن شهید مسعود وشهید مزاری در دردیف جنایت کاران تاریخ سوز وفرهنگ ستیز، اهانت به میلیونها انسانی اند که ستم تاریخی را دراین سرزمین باگوشت واستخوان شان تجربه کرده اند. شهید مسعود وشهید مزاری کسانی نبودند که برای علایق شخصی جنگیده باشند، بلکه مسعود ومزاری آرزوها وآرمانهای ملیت های محروم وستم دیده ی افغانستان را درتعاملات سیاسی تمثیل می نمودند. شهید مسعود وشهید مزاری به عنوان رهبران نیرومند مردم خود، درپای هیچ قرارداد ننگینی امضا نکرده اند وعزت وشرافت مردم شان را درپای هیچ بیگانه ی برزمین نریخته اند. مقاومت مسعود دربرابر روسها ویورش طالبان والقاعده برگ زرینی درتاریخ مقاومت مردم افغانستان میباشد که بی تفاوت گذشتن ازکنار آن اهانت به خون کسانی است که برای پاسداری ازنوامیس مردم این سرزمین جان باخته اند. بنابراین چه خوب است که آقای قیام درکناراین شهامت، برای لحظه ی درجای یک تاجیک شمالی ویک هزاره ء ارزگان نیز بنشیند وبدون دقت به بسترتاریخی که مسعود ومزاری را وارد تعاملات سیاسی افغانستان کرده اند به قضاوت ننشیند.
نیاکان من محور جدال در افغانستان
اگرمناطق پشتون نشین جدا از مناطق تاجیک ها و هزاره ها واقع می شد و خدای بزرگ بر تقدیر اقوام اطراف پشتون همسایگی را با این قوم نمی نوشت...
سه شنبه 2 دسامبر 2008, نويسنده: مسعود قیام
پيامها
3 دسامبر 2008, 12:00, توسط لمبه
نویسنده مقاله که اگر نام آنرا نویسنده بگذاریم، خود از جمله فاشیستان ستمی است که همیشه مقالات مزخرف و نفاق برانگیز را در سایت ستمیان خاوران منتشر مینماید. وقتی سایرین در مورد قوم شریف پشتون مقاله تخریبی بنویسد، خانم فرشته از وی تمجید نموده هیاهو برپا نموده و اظهار میدارد که حق همین است اما وقتی کسی از احمد شاه مسعود (این خاین ملی که کشور را به تباهی کشاند، رهبر دزدان و رهزنان که وی این شغل را از بچه سقاو به ارث برده بود ) نام ببرد، فرشته گک عضب شده و هر آنچه در ذهن اش خطور کند مینویسد و از هیچنوع ارائه دشنام و بی ادبی دریغ نمیورزد.
4 دسامبر 2008, 00:42, توسط جسور
نوسینده محترم ، در شرایط فعلی افغانستان نوشتن چنین مقالات ،هموار کردن سفره ای گفت و شنود و جواب دادن نبشته ای با نبشته نه با سلی است ، امروز افغانستان نیاز به چنین اقدام دارد تا هر قوم داشته های خود را از چانته بیرون کرده و روبه روی خود گذاشته و حرف دل خود را بگوید ، تا ما بتوانیم فرهنگ گفتگو را جاگزین فرهنگ خشونت دست به گریبان بسازیم.
اگر پشتونی ادعا میکند قوم پشتون درافغانستان قوم اکثریت است ، ما باید با گوش های کشاده بشنویم ، اگر اقوام دیگری مانند تاجک ها ، هزاره ها ، ازبیک ها ، ادعا میکند ما در تاریخ این کشور اقوام ستم کشی بودیم ، ما باید بشنویم ، اما مشکل اساسی در اینجا از نظر بنده چیزی دیگری است مشکل اساسی این است کتمان کردن این کینه های و هرکه میخواهد در اینجا به طریق خود را عاری از این کینه ها دانسته و حرف دل خود را نمیگویند . این درست نیست اگر تو در دل دعوای اکثریت بودن را داری باز شعار منافع ملی را ورد زبان کرده ایی یا تو در دل کینه ای داری و بخاطر منافع ملی به خطر روبرو نگردد عقده های خود را پنهان میکنی . "هر چه میخواهد دل تنگت بگو" تا روزی این نظر ها به یک نظریه واحد برسیم .
4 دسامبر 2008, 12:08
اینکه با دیدن نوشته مسعود قیام، فاشیست های تاجیک به رقص و پایکوبی میپردازند.
شاید به زودی فهیم و ربانی و قانونی و دیگران هم جشن پایکوبی برپا کنند!!
اما نکته تابل تامل در حرفهای خانم خضرتی:
تا جاییکه دیدیم ایندو مقابل هم شمشیر کشی کردند و درجن درجن مردم بیگناه را در جریان "آرمانهای عادلانه" شان به کام نیستی کشانیدند.
حال کمی من گنس و گول شدم که اگر آرمانهای هردویشان عادلانه بود، پس این شمشیر کشی برای چی؟ اگر خانم لطف کرده اینرا توضیح دهند.
یک چیزی که روشن است حداقل ازایند یکی باید "آرمان عادلانه" نداشته باشند که مقابل دیگری برخاستند.
و ثانیا جالب اینجاست که چطور مسعودیست ها یکباره برای مزاری یخن پاره میکنند.
4 دسامبر 2008, 12:20, توسط خالد بهشتی
خانم حضرتی، به طنز بالا یکبار دیگر توجه کنید و وجدان بیدار بیاندیشید که اگر اینان نوکران بیگانه نبودند، اینهمه دم و دستگاه و راکت و تانک و طیاره و بلیونها دالر را از کجا صاحب شدند که امروز راهروان خلف شان هنوز از برکت مزودری های اینان کاخ ها میسازند و بلیونرهای این وطن ماتمداری هستند که مردم عامش نان خوردن خود را ندارند.
اگر از نوکری های مسعود به فرانسه، سی آی ای، ایران، هند و .... بگذریم، تنها کافیست که بخاطر امضای قرارداد و معامله اش با روسها او را در قطار شاه شجاه و ببرک کارمل و دیگر منحوس های تاریخ ما قرار داد.
مزاری هم خاک و چوب وطن ما میداند که نوکر رژیم ولایت فقیه ایران بود!
4 دسامبر 2008, 17:10, توسط نیو ستمی
لمبه جانه!توخو بسيار تلاش ميکنی که گرايشات قبيلوی خودرi با چنگک انداختن به شاملو وگاهی به مارکس وچگوارا بپوشانی نميشود که نميشود!اگر تو ذره ای از عنصر روشنفکری در خود ميداشتی بايد شاگرد اقای قيام ميشدی تا برايت ميگفت که او عقب مانده برای مسايل کشورت لازم نيست دنبال نظريه های اين وان بگردي.تو نميتوانی با انديشه های مارکس پيرامون مبارزه طبقاتی پاسخی برای مسايل کشورت پیدا کنی.تو این همه نابرابری ملی را دیده نمیتوانی هی میگردی با زره بینی بدست مگر ان خط های نامری طبقاتی را پیدا کنی و فریاد بزنی که ای مردم نگفته بودم که مارا وجود این طبقات برباد داده است نه شوونیزم اوعان.راستی گریز های تو به ان 9 ماهه دوران کلکانی بسیا مزه دار است.تما م این بدبختی هارا به پای او میریزی بریز چون از سوسیال فاشیست مانند خودت چیزی دیگری توقع نمیرود .اما بین خود ما باشد تو اورا دشنام میدهی چون زنجیره سلطه اوعانها را ولو برای چند روزی پاره کرد واین بدعت ناپسند را به دیگران میراث گذاشت.ورنه تو که ناره وا دهقانا سرمیدهی چگونه با ان دهقان بچه دشنام میزنی!آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآا
راستی بسیار میشنوم که فاشیستهای مانند خودت این و ان را ستمی میخوانند ومرا به این باور رسانده اندکه این ستمی ها بسیار مردمان اگاه وبرابری طلب بوده اند.اگر یک خدمت دیگر هم کنی ادرس انها را با برنامه حزبشان به من بفرست تا هرچه زودتر به انها بپیوندم.من که خود چنین حزبی را پیدا نکردم.
3 دسامبر 2008, 14:29, توسط سپیدار
خانم حضرتی!
دلیل جانبداری شما از قصابان مردم بی گناه کابل را ندانستم. شاید در ان زمانی که وحشیانی مثل مسعود سیاف مزاری و گلبدین مردم بی گناه کابل را از دم تیغ میگذشتاندند شما در گوتنبرگ در خواب ناز بودید و کشتار ان همه انسان توسط این وحشیان به نظر شما یعنی.............
از شما بعید میدانستم. میگویند بعضی اوقات از زیر پلو ملی بیرون میشود و این حالا در مورد شما صدق میکند.
خوب شد با چهره اصلی شما اشنا گردیدیم.
4 دسامبر 2008, 06:25
بیکار از شهر بیکاران
سلام به همه دوستان چه پشتون ، هزاره ،تاجیک ،ازبک ، وسایر ملیت های شریف صادق ومیهن پرور افغانستان!
در مورد اینکه محترم قیام نوشته اند اگر ملیت های دیگر در پهلوی پشتون ها نمی بودند شاید حالا زندگی خوبتری میداشت ؟بیشترین مردم افریقا هم سایه های پشتون ها نیستند ولی روز و روز گار بتر از ما دارند .در اسیا و کشور های امریکا لاتین هم وضع از همین قرار است.
تا پیش از احمد شاه بابا وضع هم چندان بهتر نه بود خراسان ان وقت از سه جانب در اسارت خاجی ها بود. و کشوری به نام خراسان وجود نداشت. مردم این سر زمین مدت دوصد سال در مقابل اعراب جنگیدند.اگر به تاریخ مراجعه شود .قبل از انکه احمد خان به قدرت برسد بد ترین حالت را مردم شجاع و با دیانت هزاره داشت. هر کس به خاطر قدرت چه که نکرد احمدشاه مسعود به خاطر غضب قدرت چقدر از هم وطنان شریف ما را کشت حتی تاجکان را.گل البدین ، ربانی ، سیاف مزاری محقق وسایرین از خود و بیگانه را کشتند . که تاریخ از این قتل عام ها رازیاد به خاطر دارد. اگر شاهان از قوم پشتون بودند ضرر شان به مرتب بیشتر به پشتون ها رسیده است. ولی با تاسف بعضی از هموطنان ما کور خود و بینای مردم اند. راستی فرشته جان خو گناه ندارند .اگر خواهر من هم خانم برادر احمد شاه مسعود می بود همین کار را می کردم . ببخشید اشتباه کردم انقد هم بی وجدان نمی شدم .خوب به هر صورت می خواستم در مورد فرشته جان شما را سایت اریایی ببرم مقاله تحت عنوان مثلث خبیث و سگ پاچه گیر محترم موسی خان ببرم ولی نمی دانم چرا سایت اریایی انر ا پس کرده است؟ فرشته حضرتی از اقای قیام ستایش می کندو انرا واقعیت می شمارد ولی زمانی که این شخص در بارهء مسعود می نویسد به ان می تازد.
3 دسامبر 2008, 14:33
neshan dadi ke hanuz qiam ra nafahmidi. Hanuz dar haman jahl morakab khish hasti. Omid waram roozy mesl qiam shahamat dashta bashi ke eitraf koni.
3 دسامبر 2008, 17:51, توسط الهزاره
سلام: خانم فرشته حضرتی" یکی از آرمانهای عادلانه احمد شاه مسعود؛
قتل عام مردم بی گناه افشاراست"
شما هم شهامت واعتراف صادقانه کنید, که احمد شاه مسعود مایه فتنه بود.
آنلاین : http://alhazara.blogspot.com/
3 دسامبر 2008, 19:38, توسط رفیعی
سلام واحترام به مدیر محترم سایت کابل پرس? که زمینه ی گفتمان فرهنگی را فراهم می کند. سلام ودرود برفرشته حضرتی که با این اندیشه های ماندگارش بنیاد فاشیزم را به لرزه درآورده است.
قبل ازاینکه به اصل مطلب بپردازم به محترم الهزاره می گویم که خودت یا هزاره تشریف نداری یا اینکه هنوز دربهشت تشریف داری و از اعمال دنیا بی خبر نفس میکشی. من هم هزاره هستم اما به جای تو خجالت میکشم وازخانم فرشته حضرتی معذرت میخواهم. من به عنوان یک هزاره درود می فرستم برفرشته حضرتی و تمام گلهای هزاره جات را به خانم فرشته تقدیم میکنم که با چنین شهامتی ابراز نظر می نماید. ما برای آقای الهزاره توصیه میکنم به جای احساسات بهتر است که ازتعقل کار بگیری. اول تحقیق کن وبعد نظرت را درآن مورد ارائه کن. همین. اگر سیم کاردت کریدت داشته باشد حرفم را می فهمی. همین که فرشته حضرتی مزاری را پرچمدار مبارزه عدالت خواهانه میداند، شهامت ازاین کرده بالاتر نمیشود ولی اینکه تو نمی فهمی باید یک هفته ماست وخیار نوش جان کنی تا عقلت به سر آید.
فرشته جان من من درودت می فرستم و ما همه باتو هستیم
اگر درهزاره جات تشریف بیاوری بر سرراهت گل فرش میکنیم.
با احترام
3 دسامبر 2008, 23:23, توسط لالا راستک
مشکل ما مردم افغانستان این است که حقیقت را درک میکنیم ولی آنرا نمی پذیریم.اگر فرشته حضرتی شهامت مسعود قیام رادر مورد اظهار حقایق از طرف وی ستوده است و بیطرفانه و صادقانه وی را به اشتباهاتش در مقاله مذکور متوجه ساخته است، چه اشکالی دارد.برادران من!اینکه اقوام غیر پشتون در سه سده گذشته مورد تاخت وتاز ازطرف قوم پشتون قرارگرفتند به نظر من هر پشتون با وجدان از این امر انکار نمی ورزد.در مورد مسعود باید گفت که مسعود به بد گفتن من و تو بد نمی شود.مسعود پدیده تکرار نا شونده در تاریخ سیاسی کشور ماست و افتخار هر تبعه افغانستان اعم از پشتون ،تاجک ، ازبک ، هزاره، اهل هنود وغیره میباشد
3 دسامبر 2008, 19:40, توسط یک دانشجو از امریکا
در نوشته های خانم فرشته حضرتی یک تناقض آشکار وجود دارد. او ابتدا از شهامت آقای مسعود قیام تمجید می کند در حالیکه خودش چنین شهامتی را به خرج نمی دهد. من به عنوان یک شهروند افغانستان (طبعا مربوط به یکی از اقوام ساکن در این کشور) شهامت آقای مسعود قیام را می ستایم ولی از روشنفکران دیگر نیز چنین انتظاری دارم. نمونه اش همین فرشته حضرتی است که مهم ترین نکته در نوشته های مسعود قیام را رد می کند و نام پر افتخار شهید را به سادگی به کسانی می دهد که جنایات شان را باید از مردم بی دفاع کابل بپرسیم. از شوهری که زنش وضع حمل داشت و قوماندان های همین مزاری و مسعود اجازه نمی دادند از پاتک تیر شود و به شفاخانه برود، می گفتند بگذارید زایمان انسان را ببینیم که چی رقم است.
شاهکار های مسعود و مزاری را از کسانی باید پرسید که همین امروز در شرایط سخت افغانستان روی چوکی چرخدار نشسته اند. از کسانی که در راکت بازی های همین دو نفر چشم شان را از دست داده اند، شنوایی شان را و.....
خانم فرشته حضرتی!
اگر به همین نظرات ارایه شده نگاه کنی می بینی که هیچ کس از چیزی که تو می گویی دفاع نکرده است. پس بهتر است این احتمال را نیز در نظر بگیری که شاید خودت اشتباه می کنی. چون هیچ کس بی اشتباه نیست.
کسانی که مسعود ومزاری را شهید می دانند نظامیانی اند که من خودم از زبان شان شنیده ام که می گفتند: "کابل عجب پر شده، ای مارکیت ها ره سیل کو، یک بی نظمی نخواد شد که زندگی خوده جور کنیم؟"
اما روشنفکران افغانستان همیشه می دانند که مدیریت نا درست مسعود ها و مزاری ها بود که احساسات مردمی را به بیراهه کشاند و انقلاب ما بجای تغییر مثبت تغییر منفی به بار آورد.
آسیا بود ولی راه عمل را گم کرد
آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرد
من در نوشته های آقای مسعود قیام در کنار نکات برجسته دیگر یکی هم این نکته را می پذیرم که مسعود و مزاری جنایت کارانی بودند که مسئول بسیاری از بدبختی های دو دهه قبل کشور ما هستند.
بسیار مسرورم از اینکه اگر یک مسعود افغانستان را خراب می کند، مسعود های دیگر هنوز در این وطن هستند که شهامت گفتن حرف حق را دارند.
پشتون ها هم همه کریم خرم نیستند، مسعود قیام هم هستند.
4 دسامبر 2008, 02:46, توسط سروری
من ضمن اینکه شهامت مسعود قیام را می ستایم اما درکنارش کاملن با نظرات خانم فرشته حضرتی موافق هستم. مسعو ومزاری برای اهداف وارزشهای انسانی مبارزه کردند ولی همین فاشیست های چند چهره موانع ایجاد کردند وسنگ اندازی کردند. جنایت کاران این سرزمین کسانی هستند که شرایط نامساعد اجتماعی را فراهم آورده اند و افغانستان را درقطار بد بخت ترین ممالک قرار داده اند. تاریخ افغانستان را لطفا قیچی شده قضاوت نکنید. بااحترام
4 دسامبر 2008, 03:05, توسط عمر گل - بجه کابل
به جواب این مثلا دانشجو
بعقیده من جهل اتنیکی که درخون شما ها جریان داردناشی از افکار حیوانی است که بیش از دوقرن با آن نشخوار نمودید دانشجو جان.
اگر بخواهیم شمه ی از جنایات حاجی میرویس .احمد شاه درانی.امیردوست مامد خان.عبدالرحمن شاه شجاع.ملا عمر و و و تان بنویسیم باید یک دریا را مرکب سازیم دانشجو جان.تاریخ شرمنده اعمال نیاکان شماست.مرکب از تحریر سیه کاری های اجداد تان آب میشود دانشجو جان!
بیش ازین نمیگنجد تا جوابی برای کسانی که این گونه میاندیشند نوشت.فقط اگر با مرگ موش یک خودکشی ملیتی راه اندازید اگر جهان نه منطقه از شر شما نفسی راحتی را خواهند کشید همین و بس
4 دسامبر 2008, 02:52, توسط باچه آزره
سلام خالصانه من و ما تقدیم خانم حضرتی
اما بعقیده من فاشیزم پشتون با این سادگی (درزنمودن یک اعتراف)نویدی برای تحلیل نیست این ریشه در دونیم قرن سیاه دارد.دونیم قرنی که همه سوختند و پشتون ها در راس همه این نابودی ها قرار داشتند.
طبقه حاکم بنام پشتون حکومت کردند .کشتند. تاراج کردند اما امروز درتمام مناطق پشتون نشین یک نفر نیست که بجای فرهنگ خشونت،شاخ جنگی.مرارت وزور زدن های حیوانی به انسانیت فکر کند.
امروزه در فرهنگ پشتون ها اتلاف حقوق دیگران،کوچ دادن های اجباری.قتل عام های دستجمعی. غصب اراضی مردم.انتحار.غارت.افکارقرون اوسطایی طالبانی.تریاک.مافیا و و و معنی شجاعت و مباهات را دارد.مکاتب را میسوزانند.بچه های زیرسن بلوغ را درس انتحار میدهند.بیسوادی را از کرامات دین میدانند.دینداری را در ریش ،خیشتک دراز ،سرمه واعتکاف معنی میکندتا این فرهنگ حیوانیت را محفوظ داشته باشند.
وآنانی هم که به فرهنگ وتعلیم دست یافته اند بجای تفکر انسانی به فایق آمدن بر غصب حقوق اقوما مختلف این کشور میاندیشند نه به تفاهم و ملت سازی و و و .
عمرملکیار یکی از بزرگان پشتون(غزنی) را بعنوان نمونه عرض میکنم ایشان اینروز ها سخت درتلاش و تحقیق است تاکتابی را برای تبریه ی امیر عبدالرحمن ملعون بنویسد.
اسماعیل یون استاد فعلی داشنگاه کابل کتاب سقاوی دوم را مینویسد تحت نام(سمسور افغان) و درسایه ی دموکراسی وارداتی امروزی نیز همه میدانیم که در داخل باند حاکم ومزدور فعلی پشتون چه معاملاتی برسر حذف اکثریت غیر پشتون صورت میگیرند
از فرهنگیان پیشین پشتون ها مردم کماکان از (پته خزانه.پشتنی تجارتی بانگ و و و) اطلاع دارند.
متاسفانه باید اعتراف کنیم : تا روزی که این قوم به استقلالیت فکری نرسیده و مورد استعمال بیرونی ها قرار داشته باشد.تاروزیکه این قوم بدبخت از شر جهل بیسوادی رهایی نیابند تاروزیکه ... این گلها بهاری را نوید نخواهند داد.
موفقیت شمارا آرزو مندیم
آنلاین : http://www.bacheazra.blogfa.com/
4 دسامبر 2008, 05:52, توسط علی
من به گفته های اقای قیام و یا خانم حضرتی کاری ندارم چون هرشخص نظر متفاوت دارد و اگر مسعود و مزاری را دیگران به هردیدی که مینگرنداما اقوام مظلوم شان انهارا نجات بخش نسل های شان میپندارند .
همان گونه که برادران پشتون ، به احمد شاه ابدالی و میرویس هوتکی افتخار میکنند .
اما سوال من از این اقای دانشجوی امریکایی است که دادی از انقلاب زده است و میگوید که انقلاب مارا به بیراهه کشید.
کدام انقلاب ؟ انقلاب روسی یا انقلاب پاکستانی و امریکایی؟
انقلابی را که احزاب خلق و پرچم میگویند یک انقلاب نه بلکه یک حرکت خونین بود که برای بدست اوردن قدرت ده ها هزار انسان را به خون کشاندند و پایه های قدرت شان را توسط خون مردم و دربدری ملت افغانستان به پشتیبانی روس ها برای چند سالی استحکام بخشیدند.
اگر منظور تان از انقلاب ضد روسی است که ان هم انقلاب نه بلکه یک حرکت احساساتی اما بر بنای عقیده اسلامی مردم بود در مقابل دولت دست نشانده احزاب کمونستی که به زودی به کام استعمارفرورفت و همچون شما تحصیل کرده های غرب از یخن پاکستان سربراورده و ارمانهای مردم را به کام آی اس آی و سی آی ای فرو ریختند و خود ها برای بدست اوردن سرمایه و کسب قدرت هرگونه جنایت را روا داشتند و ارمانهای مردم را به یأس مبدل ساختند . که نمونه انرا در زمامداری حامد کرزی خوب مشاهده میکنیم .
آنلاین : اعتزاف صادقانه
4 دسامبر 2008, 11:25, توسط نیلوفر
فرشته جان حضرتی درود بر شما! نوشته ی شما بسیار بجا و منطقی است و اینکه از رهبر شهید عبدالعلی مزاری نیز در کنار شهید احمدشاه مسعود یادآوری کردید، این نشاندهنده ی این است که شما به ملیت های دیگر نیز احترام دارید و به رسمیت میشناسید و با همت والا حقیقت هارا بیان کرده اید. من به عنوان یک دوست و همنظر با شما همت و شهامت شما را تقدیر میکنم. در ضمن از مسعود قیام نیز تشکر میکنم که با چنین صداقتی ابراز حقیقت هارا نموده است، اگر کمی در باره ی شهیدان مبارز ما احترام را در نظر نگرفته این نظرش را زیاد جدی نگیریم بهتر است. مهم اینست که اعترافات عمده ی آنرا احترام بگزاریم که صادقانه نوشته است. من از محترم مسعود قیام و از فرشته جان حضرتی سپاسگزارم.
4 دسامبر 2008, 19:01, توسط ستایش علی
قابل توجه خانم حضرتی و آقای بیژنپور
جای هیچ گونه تردید نیست که آقای قیام به برخی از تلخ ترین حقایق تاریخی کشور ماباصداقت وامانت داری اشاره های داشته اند؛ اشاره های صادقانه ای که طرف تآیید و پذیرش خانم حضرتی نیز واقع شده. اما جای پرسش اینست که خانم بجای ترغیب اقای قیام به افشای هرچه بیشتر این نوع حقایق، بر وی می تازد وقتی افشای آن به زوق ضریفش خوانایی پیدا نمی کند.
بگذار به عنوان یک هزاره با تآیید حرف قیام به خانم حضرتی بگویم که بیهوده به خاطرهزاره ها و حتاتاجیکهااشک تمساح نریز و بر آقای قیام نتاز. هرگاه او نسبت این جسارت که از جنایات حکام هم تبارش پرده بر میدارد شایسته ای ستایش باشد، بایسته است من و تو نیز با الگو قرار دادن او به جنایات مزاری و مسعود اشاره کنیم. هرگاه آقای قیام از تاریخ سیاه حکام پشتون به ما حرف می زند و او را می ستاییم چرا ما از جسارتی دریغ ورزیم و تلاش به خرج دهیم تا چشم دید های همه را زیر تلی از خاک مد فون سازیم. خانم حضرتی! قضاوت کردن بر حقایق روزگار ماپودر زدن به صورت نازک نیست که با مالیدن آن داغ ها و لکه های صورت تان رااز دیددیگران پنهان سازید. حتا حقایق روزگار ما حقایق تاریخی نیستند زیرا هنوز در برابر چشم ما قرار دارند. از افشار هنوز بوی خون می آید. فریاد وناله های افشاریان هنوز در فضای کوچه کوچه ای افشار طنین انداز است. وقتی مردم مظلوم افشار، دهمزنگ، کارته سه، کارته چهار، کوته سنگی، پل سوخته، دشت برچی خلاصه همه ای غرب کابل، به کوه تلویزیون نگاه میکنند گمان میکنند هنوز"مسعود شهید" بر فراز آن سنگر گرفته و به دستیار قاتلش، سیاف، پیام می فرستد که "مصروف هزاره ها هستم".
خانم! هرگاه شما خود در خواب ناز خود بودید، استاد شما، آقای بیژنپور در افغانستان تشریف داشتند کاتب و معاش خور رهبر "شهید مسعود"، آقای ربانی، بودند، از وی بپرسید که جهاد علیه هزاره ها و ازبیک ها را کی اعلام کرد؟ پشتونها یا "شهید مسعود" و رهبر عزیزش آقای ربانی؟
آیاآخرین و مشهور ترین سخن رانی "شهید مزاری" گاهی از نظری تان گزشته است؟ اگر نه آنرا از استاد تان جناب بیژنپور بخواهید. حتمآ بشما کمک خواهد کرد تا از قضاوت "شهید مزاری" در باره ای "شهید مسعود" آگاهی حاصل کنید.
5 دسامبر 2008, 10:59, توسط اشرف
فرشته گرامی درود برشما.
چه خوب است حالا برادران پشتون ما هم گاهی خودرا هزاره می نامند.
اما باید کمی با نامهای هزارگی آشنایی داشته باشد. من تاحالا درتمام هزاره ها نامی را به نام ستایش علی نشنیده ام.جالب است بخدا. این کارهای اعظم جان است که به نام ستایش علی می آید ویا هم کارهای کسی دیگری از جنس دیگری. اما من به ستایش علی میگویم که هنوز فرمان های عبدالرحمن خان در آرشیف ملی موجود است که درآن هزاره ها را کافر اعلام کرده بود حکم جهاد صادر کرده بود. هنوز پل یک پیسگی در کابل موجود است که درآن اسیران هزاره به قیمت یک پیسه به فروش می رسید. ستایش علی جان خیالت راحت باشد و تاریخ همه چیز را قضاوت میکند. امااین دوستان ما اگر به نام خود بنویسند خیلی تاثیرش زیاتر است .
5 دسامبر 2008, 05:53, توسط مزاری
درود به دوستان ! بیاید صادق باشیم ، شاید این نبشته مسعود جان اولین بستر تفاهم و بینش روشن نگرانه در قبال مسایل سیاسی و ملی وطن و وطنداران ماباشد که من این مقالهء مسعود جان را به فال نیک میگیرم . نباید او را محکوم کرد ، که چرا خلاف عقیده و طرز تفکر شخصی کسی ویا جناحی قلم فرسائی نموده است .
جنایات جنگ های تنظیمی در شهر کابل و دیگر شهر ها و روستاها را میتوان یک پدیده سازمان یافته دستگاه های استخباراتی کشور های ذیدخل در مسایل اوغانستان دانست . تنظیم های جهادی بدون یک استراتیژی معین سیاسی و نبود دانش و فهم دولت داری و سیستم اداره و با مدهش ترین سلاح ومهمات جنگی ، صاحب قدرت سیاسی شدند ، بعید نبود که بالای تقسیم قدرت نجنگند . پیشگویی این جنگ ها را حتا دوکتور نجیب کرده بود . پشتون ها به رهبری گلبدین بخاطر بقای قدرت قبیله کابل را به راکت ها بست ، هزاره ها و ازبک ها وقت را غنیمت دانسته بخاطر گرفتن سهم مشخص سیاسی در اداره دولتی با مسعود در جنگ شدند . مسعود خود یک شخص مغرور بود و میخواست شخصیت محوری در رویداد ها و عملکرد های مجاهدین داخلی و خارجی باشد ، مسعود آنقدر نبوغ سیاسی نظامی هم نداشت که فعلأ هواخواهانش قلم فرسائی میکنند به چند دلیل :
1 : او خود را مسلمان میانه رو میدانست نه افراطی ، بعد از خروج قوت های اشغالگر شوروی ، به بسیار سهولت بخاطر حفظ ارزشهای وطنی و تمامیت ارضی کشور میتوانست با دوکتور نجیب درقدرت سهیم شود . که چنین نکرد !
2 : ملغا اعلان نمودن قوای مسلح کار آزموده اوغانستان به دستور دستگاه های استخباراتی خارجی در صورت نبود یک ارگان منظم نظامی تحت فرمان خودش و مجاهدین یک خبط بزرگ سیاسی مسعود است ، مسعود در آن مقطع زمانی حق آنرا نداشت با سرنوشت مردم و قوای مسلحش بازی نماید ، که کرد .
3 : مسعود بالای هیچکس اعتبار نداشت ، یک شخصیت ملی هیچگاه چنین نیست . اطرافیانش مردمان بی شخصیت ، بی دانش و پول پرست بودند که بعد از مرگ مسعود در بد نام کردن او رول عمده را بازی کردند ، و واقعآ از شخصیت چون مسعود انتظار نمی رفت که بانبودش ، کسی پیدا نشود تا شورای را اداره نماید .
با وجود این خبط های سیاسی مسعود ، او را نمیتوان با عبدالرحمن خان ، نادر خان ، گلبدین ، ملا عمر مقایسه کرد . او هیچگاهی زبان خود را به دیگران تحمیل نمیکرد ! او بخاطر حفظ ناموس وطن با بیگانه گان به هر شیوهء که خودش لازم میدانست جنگید ! او هیچگاهی مقدسات مردم را توهین نکرد ! به فرهنگ و ناموس مردمان وطن احترام داشت ! البته تنها خودش !!
امیدوارم دوستانیکه از داعیه مسعود دفاع میکنند آزرده نشده باشند . شاید من در اشتباه باشم و این نظر کاملأ شخصی من است . بیایید صادقانه قضاوت نمایم ، بد را بد بگویم و خوب را خوب !!!
5 دسامبر 2008, 09:22, توسط پنجشیری
مزاری عزیز!
دو نکته را نباید از نظر دور داشت:
1- رژیم کمونیستی و داکتر نجیب را در ظرف زمانی خودش باید بررسی نمود، رژیم و نجیب هردو بی اعتبار تر از طالبان و ملا عمر بودند. در چنین شرایطی جایی برای کار مشترک با آنها موجود نبود، اما برای عبور از رژیم مذکور وضع پیچیده ای وجود داشت، که مسعود تا فراهم شدن شرایط سقوط زود هنگام آن رژیم را طالب نبود، اما تحولات درونی رژیم به شکلی طبیعی آن را از هم می پاشاند، چیزی برای دفاع از آن رژیم نمانده بود. حتی برای قوای مسلح و افراد حزبی انگیزهء برای بقا و دفاع از رژیم نمانده بود.
2- مسعود یکی از مخالفین عمدهء از هم پاشیدگی اردوی ملی بود، وی بارها در سخنرانی ها و مصاحبه های خود به این نکته تاکید می کرد که اردو نباید از هم بپاشد. نمی دانم با وجود آن مدارک چرا عدهء هنوز معتقدند که مسعود اردو را ملغی نمود.
3- نوشتهء مسعود قیام، در جای خودش قابل قدر است، (نه به خاطر اینکه به فلان قوم چه گفته یا به بهمان قوم، من اعتقادی به این چیزها ندارم )اما من با وجود احترام به قیام جان، منتظرم ببینم وی به افغانستان بر می گردد یا خیر، اگر برگشت، آن وقت می شود به چنین جوانانی ایمان آورد، گرچه مخالف عقاید من باشند، اما اگر این سخنان برای منظورهایی گفته شده باشد، امید است که آن دوست ارجمند باز به آرزوهای خویش برسد، و باز هم باکی نیست، فقط انتظار ما برای بر آمدن نسلی آزاده طولانی تر می شود.
12 دسامبر 2008, 14:47, توسط مزاری
دوست عزیز پنجشیری صاحب ! عید مبارک قربان را با وجود اینکه گذشته به شما ، سر دبیرکابل پرس و همهء دوستان و عزیزان خواننده تبریک و تهنیت میگویم .
باعث سرنگونی رژیم دکتور نجیب الله تحول و جنبش قوت های نظامی شمال به رهبری دوستم ، سید منصور نادری ، جنرال مومن با اشتراک فعال شخص احمد شاه مسعود و کادر های حزبی هوا خوای مسعود شده است که مانند روز روشن و هویداست . اگر این تفاهم پشت پرده ها چه از جناح شمال و چه هم از داخل رژیم بخاطر انتقال قدرت طور مخفیانه به حزب اسلامی حکمتیار نمیبود ، مشکل بود که رژیم دوکتور نجیب الله را مجاهدین با دسته های کوچک چریکی جنگی و نداشتن یک استراتیژی معین و تفاهم بین التنظیمی که در گوشه وکنار کشور فعالیت داشتند ، ازبین ببرد . پیش از سرنگونی رژیم ، دوکتور نجیب الله از مسعود چندین بار تقاضا نموده بود که در پروسه رهبری دولت بپیوندد، ولی متأسفانه مسعود با داشتن استخبارات قوی در داخل رژیم و داشتن اطلاع کامل که رژیم از داخل تخریب شده و امکان فعالیت سیاسی و نظامی بیشتر ندارد ، باید ازین فرصت طلائی استفادهء نهائی میکرد . که نکرد و حتی تدویر یک ملاقات تفاهمی را هم بخاطر تدوین و چگونه گی پذیرش و عدم پذیرش این پیشنهاد بخاطرمنافع اولیای میهنی در ساحهء تحت نفوذ خویش موافقت نکرد . ولی با کمال تأسف مسعود با طالبان در ساحه تحت نفوذ طالبان چنین یک ملاقاتی را انجام داد . آیا مسعود از ماهیت حقیقی طالبان واقف نبود ؟ اگر مسعود از بدنامی آینده هراس داشت ، همان دلیل و برهان مفاهمه با شوروی ها که بهترین دست آورد مسعود است میتوانست در ارتباط مفاهمه با دولت نیز دلیل قانع کننده به مبلغان قومگرا باشد . آیا محمد (ص) درمکه چی کرد ؟ چرا به خاطر تسلیم گیری دولت پاشیده و ازهم گسیخته دوگتور نجیب الله تعلل ورزید ؟ در حالیکه از همه امکانات سیاسی ، نظامی و سوق الجشی برخودار بود !
در ارتباط فروپاشی قوای مسلح اوغانستان ، پس کی ملامت است ؟ یا قوای مسلح در جویبار پسکوچه چنداول غرق شدو ازبین رفت !
هدف من ازنگاشتن این خبط های سیاسی و نظامی مسعود اینست که ، مسعود با برخوداری از حسن نظر وامکانات وسیع تبلیغی در بین مردم و قوای مسلح اوغانستان ، میتوانست اوغانستان رااز این روز که فعلأ فریاد میکند نجات بدهد و توانائی آنرا هم داشت . از مسعودی که حالا در باره اش چنین سخن ها گفته میشود چنین انتظار نمی رفت . خداوند او را بیامورزدا ! پیروز باشید دوست عزیز .
5 دسامبر 2008, 14:20, توسط اصف هزاره
با سلام
به نظر من هم شجاعت آقای قیام در بیان حقایق قابل تقدیر است. اما ایشان این حقایق را نه کامل گفته اند و نه به شیوه درست. مثلا اینکه جنایت هرکسی بر عهده خود اوست و نه کسی دیگر و جنایتکاران دهه های اخیر افغانستان نیز از همین قرار است و نباید انها را صرف بازتاب اعمال حاکمان گذشته پشتون بدانیم، چرا که با این منطق میتوانیم بگوییم کار آنها نیز نتیجه یک سری از اعمال دیگران است و این سلسله تمام نمی شود. دیگر اینکه ایشان همه پشتونهای گذشته را با عنوان نیاکان قوم من مورد نکوهش قرار داده که این کار ایشان واقعا اشتباه است و باید حساب مردم را از حساب حاکمان خودکامه که سلسله پادشاهی خانوادگی داشتند جدا کرد. اما نباید این نکته را فراموش کرد که میلیت پشتون این پتانسیل پرورش همچین انسانهای خودکامه را در مقایسه با دیگر اقوام بیشتر داراست.
دیگر اینکه ایشان به خیالم یا از ضرب المثل "از ماست که برماست" خبر نداشته اند یا هنگام نوشتن مقاله یادشان نبوده که همه را جز پشتونها تبرئه کرده است.
اما بپردازم به نقد نقد همین مقاله:
همه ما میدانیم که مسعود ومزاری و گلبدین و دوستم و ... و ... در زمان جنگ با شوروی جنگیدند و از این راه هم به قدرت رسیدند و هم به وطن خدمت کردند جدا از اینکه با چه اهداف و نیاتی این کار را کردند. اما بهتر است بپردازیم به کارنامه این قهرمانان پس از جهاد و در دروان جنگهای داخلی. به نظر من همه این آقایان مقصر بودند که جنگهای داخلی را براه انداختند و کشور را از بد بدتر کردند. اگر تاجیکها مسعود را قهرمان ملی لقب داده اند این فقط یه سیاست سیاه کاری است و فقط برای عده ای از مردم تاجیک قابل قبول است و نه برای من هزاره که هزاران نفر از هموطنانم در زیر گلوله باران مسعود در کابل شهید شدند و نه برای پشتون که هزاران نفر از هموطنش در کابل شهید شد و نه برای هیچ انسان آزده دیگری. مزاری نیز در این میان دست کمی از مسعود نداشت و با شعله افروزی جنگها باعث بدبختی بیش از پیش کشور و مردم ما شد.
اگر به نظر خانم حضرتی مسعود و مزاری مقصر نیستند پس چه کسی مسئول جنگهای داخلی و ویرانی کابل هستند در زمانی که دست گلبدین از قدرت کوتاه شده بود و فقط مسعود و ربانی و دوستم و مزاری در کابل بودند و دست تقریبا همه نیروهای پشتون از حکومت و قدرت کوتاه شده بود.
نه خواهر عزیز، همه این مصبتهایی که بعد از دوران انقلاب نصیب ما شد نتیجه خودخواهی ها و قدرت طلبی های همین افرادی است که تو آنها را تبرئه می کنی. دیگه وقت آن گذشته که هزاره با دفاع از مزاری و تاجیک بادفاع از مسعود و ازبک با دفاع از دوستم برای قوم خود رهبر و قهرمان بتراشد و قوم گرایی را شدت بخشد. من دارم پیش لرزه های موجی را می شنوم که مردم ما براساس اعمال این افراد در مورد آنها قضاوت می کننند نه درمورد اینکه انها از کدام قوم هستند. با اینکه هنوزم خیلی از افراد قوم گرای مثل شما هستند که به این واقعیت تن نمیدهند اما من نسبت به آینده روشن خوشبین هستم. روزی که دیگر برای افراد متعصب و قوم گرا جایی در محافل ژورنالیستی و علمی نیست
6 دسامبر 2008, 15:32, توسط سیف الله سافی
نخست سلام و احترامات قلبی خویش را خدمت دست اندرکاران سایت وزین کابل پرس? و باقی خوانندگان محترم تقدیم می دارم و از اینکه سایت کابل پرس نظر هموطنان را درج میکند بسیار سپاسگزارم.
بعد حضور محترمه فرشته حضرتی سلام و احترامات قلبی خویش را تقدیم میدارم و از اینکه فرشته حضرتی یک خانم فرهنگی و فعال است و همیشه در سایت ها مقاله می دهد بس جای افتخار و خوشحالی است چون در جامعه قبالی و سنتی و مردسالاری جای قلم زدن برای طبقه نسوان نیست و برای بعضی ها بسیار گران تمام میشود که این از دیدگاه تنگ نظرانه همان ها است.
نظر حق طبیعی هر انسان است و از اینکه فرشته حضرتی به این خودباوری رسیده است که زن ها هم میتواند نه تنها پا به پای مردها بلکه عاطفی تر و سازنده تر از مرد ها حرکت کند و این برای جامعه افغانستان و نسل اینده یک امیدواری است و نظری که درباره مسعود قیام داده بودید عالی بود اما یک چیز را باید به عرض محترمه فرشته حضرتی برسانم و ان اینکه شما از احمد شاه مسعود به عنوان قهرمان ملی یاد کرده بودید و از شما که یک خانم روشن فکر و فعال استید این انتظار میرفت که باید این شهامت را داشته باشید که از جنایت های مسعود فاشیست هم میگفتید ولی متاسفانه که شما از مبارزات و ارمانهای عادلانه مسعود نام بردید. کدام مبارزات عادلانه ی مسعود!؟
مسعودی که در دوره تجاورز شوروی پیمان صلح را با شوروی ها امضا کردند و در دره پنجشیر لم داده بود و در برج دو و نیم هزار میل اسلحه سنگین از پاکستان دریافت میکرد و تمام لاجور پنجشیر را که حق طبیعی ملت افغانستان بود قاچاق کرده و فروخت و لی این فاشیست نژاد گرا در دوره شوروی در دره پنجشیر فعالیتش قاچاق معدن افغانستان بود در حالیکه دیگر اقلیت های افغانستان با تمام جان و دل با دشمنان مردم افغانستان می جنگید و این فاشیست از دره پنجشیر نظاره گر بود پس محترمه خانم حضرتی کدام مبارزات عادلانه این فاشیست؟
بعد از پیروزی مجاهدین توسط نیروهای برادران ازبک و هزاره از دره پنجشیر در کابل اسکوت شدند و این فاشیست را شیر پنجشیر و روباه کابل نامید (!)این فاشیست شورای نظار برای ربانی در پاکستان پیغام میدهد که شما در پاکستان یک دولت تشکیل بدهید من اینجا هستم. و توافق نامه جاگل سراج که توسط اقلیتهای محروم امضا شده بود که در افغانستان دیگر قدرت در انحصار یک قوم نباشد ولی این فاشیست که به قدرت تکیه زد همه را زیر پا گذاشت. این ربانی قصاب افشار وقتیکه در دوره حکومت خودخوانده اش عازم عربستان سعودی میشود سلف زاده اش (دوستم) را به بستر خوابش فرا میخواند وقتیکه دوستم از فرمانش سرپیچی میکند بر علیه برادران ازبک اعلان جهاد میدهد مگر این از جهالت و بی سوادی این جاهلان قرن بیستم نیست که بر علیه ملت خودش اعلان جهاد میدهد با کدام دلیل؟
محترمه خانم حضرتی این فاشیست های شورای نظار و این قصاب افشار ربانی، چهار برج دوره حکومت قانونی اش بود اما وقتیکه به قدرت تکیه زد چوکی ریاست جمهوری افغانستان را به کونش چسب شش قلو زد پس سبب پیدایش طالبان و جنگ های ناخواسته مگر این فاشیست ها نبودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به مراتب جنایت این فاشیست ها از پشتون ها بیشتر بود.
فرشته حضرتی! مگر شما از طریق رسانه ها نشنیده اید که همین فاشیست ها هشت هزار طفل و پیرمرد و پیرزن و ملت افغانستان را در نزدیکی کاج خود قتل عام کردند. در کجای دنیا شنیده یا دیده اید که کسی عربده بکشد که من تشنه به خون انسانم ولی این فاشیست ها عربده کشیدند که من تشنه به خون این مردمم!!! پس بفهمید که این فاشیست ها، خون اشام این مردم هستند و تنها از طریق محترم سبقط الله مجددی این جنایت قتل عام و کشتار محکوم شد که از طریق بی بی سی اعلام شد و امیر فاشیست شما اسماعیل خان مگر خانه های مردم ساکن در هرات را سرش خراب نمیکرد؟
پس این فاشیست ها روی پشتونها را سفید کردند با جنایت شان !!!!!!
محترمه خانم حضرتی امیدوارم که این شهامت را داشته باشد که این واقعیت ها را هم بپذیرید.با احترام
7 دسامبر 2008, 07:11, توسط سیف الله صافی
نخست سلام و احترامات قلبی خویش را خدمت دست اندرکاران سایت وزین کابل پرس? و باقی خوانندگان محترم تقدیم می دارم و از اینکه سایت کابل پرس نظر هموطنان را درج میکند بسیار سپاسگزارم.
بعد حضور محترمه فرشته حضرتی سلام و احترامات قلبی خویش را تقدیم میدارم و از اینکه فرشته حضرتی یک خانم فرهنگی و فعال است و همیشه در سایت ها مقاله می دهد بس جای افتخار و خوشحالی است چون در جامعه قبالی و سنتی و مردسالاری جای قلم زدن برای طبقه نسوان نیست و برای بعضی ها بسیار گران تمام میشود که این از دیدگاه تنگ نظرانه همان ها است.
نظر حق طبیعی هر انسان است و از اینکه فرشته حضرتی به این خودباوری رسیده است که زن ها هم میتواند نه تنها پا به پای مردها بلکه عاطفی تر و سازنده تر از مرد ها حرکت کند و این برای جامعه افغانستان و نسل اینده یک امیدواری است و نظری که درباره مسعود قیام داده بودید عالی بود اما یک چیز را باید به عرض محترمه فرشته حضرتی برسانم و ان اینکه شما از احمد شاه مسعود به عنوان قهرمان ملی یاد کرده بودید و از شما که یک خانم روشن فکر و فعال استید این انتظار میرفت که باید این شهامت را داشته باشید که از جنایت های مسعود فاشیست هم میگفتید ولی متاسفانه که شما از مبارزات و ارمانهای عادلانه مسعود نام بردید. کدام مبارزات عادلانه ی مسعود!؟
مسعودی که در دوره تجاورز شوروی پیمان صلح را با شوروی ها امضا کردند و در دره پنجشیر لم داده بود و در برج دو و نیم هزار میل اسلحه سنگین از پاکستان دریافت میکرد و تمام لاجور پنجشیر را که حق طبیعی ملت افغانستان بود قاچاق کرده و فروخت و لی این فاشیست نژاد گرا در دوره شوروی در دره پنجشیر فعالیتش قاچاق معدن افغانستان بود در حالیکه دیگر اقلیت های افغانستان با تمام جان و دل با دشمنان مردم افغانستان می جنگید و این فاشیست از دره پنجشیر نظاره گر بود پس محترمه خانم حضرتی کدام مبارزات عادلانه این فاشیست؟
بعد از پیروزی مجاهدین توسط نیروهای برادران ازبک و هزاره از دره پنجشیر در کابل اسکوت شدند و این فاشیست را شیر پنجشیر و روباه کابل نامید (!)این فاشیست شورای نظار برای ربانی در پاکستان پیغام میدهد که شما در پاکستان یک دولت تشکیل بدهید من اینجا هستم. و توافق نامه جاگل سراج که توسط اقلیتهای محروم امضا شده بود که در افغانستان دیگر قدرت در انحصار یک قوم نباشد ولی این فاشیست که به قدرت تکیه زد همه را زیر پا گذاشت. این ربانی قصاب افشار وقتیکه در دوره حکومت خودخوانده اش عازم عربستان سعودی میشود و سلف زاده اش (دوستم) را به بستر خوابش فرا میخواند وقتیکه دوستم از فرمانش سرپیچی میکند بر علیه برادران ازبک اعلان جهاد میدهد مگر این از جهالت و بی سوادی این جاهلان قرن بیستم نیست که بر علیه ملت خودش اعلان جهاد میدهد با کدام دلیل؟
محترمه خانم حضرتی این فاشیست های شورای نظار و این قصاب افشار ربانی، چهار برج دوره حکومت قانونی اش بود اما وقتیکه به قدرت تکیه زد چوکی ریاست جمهوری افغانستان را به کونش چسب شش قلو زد پس سبب پیدایش طالبان و جنگ های ناخواسته مگر این فاشیست ها نبودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به مراتب جنایت این فاشیست ها از پشتون ها بیشتر بود.
فرشته حضرتی! مگر شما از طریق رسانه ها نشنیده اید که همین فاشیست ها هشت هزار طفل و پیرمرد و پیرزن و ملت افغانستان را در نزدیکی کاخ خود قتل عام کردند. در کجای دنیا شنیده یا دیده اید که کسی عربده بکشد که من تشنه به خون انسانم ولی این فاشیست ها عربده کشیدند که من تشنه به خون این مردمم!!! پس بفهمید که این فاشیست ها، خون اشام این مردم هستند و تنها از طریق محترم سبقط الله مجددی این جنایت قتل عام و کشتار محکوم شد که از طریق بی بی سی اعلام شد و امیر فاشیست شما اسماعیل خان مگر خانه های مردم ساکن در هرات را سر مردم هرات خراب نمیکرد؟
پس این فاشیست ها روی پشتونها را سفید کردند با جنایت شان !!!!!!
محترمه خانم حضرتی امیدوارم که این شهامت را داشته باشد که این واقعیت ها را هم بپذیرید.با احترام
9 دسامبر 2008, 10:08, توسط ستایش علی
اشرف جان سلام
با سپاس از یادداشت تان، بعرض برسانم که لازم نبود تشویش هویت نویسنده را داشته باشید، هزاره بودن و نبودن ستایش علی، اینکه شما این اسم را شنیده اید یانه موضوع بحث نیست. آنچه مهم و قابل توجه است پیام آن متن کوتاه است که من از آن حرف میزنم. توجه بیغرضانه ای شما را دوباره به آن پام ارزو می کنم.
آنچه شما فرموده اید من موافقم، تاریخ از داشتن آن همه پیامهای عبدالرحمان خان در سینهء خود، که شما کاملآه بحق به آن اشاره داشته اید، بهان پیمانه میشرمد که کوه تلوزیون از افشار. کوه تلوزیون قادر نیست بروی افشار نگاه کند. توجه دارید که چه میگویم؟
11 دسامبر 2008, 12:37, توسط restam
صاقی زويه :مسعود اين دليری را داشت که با مزدوران پاکستان بجنگند. .انکس که بر ضد مردوران پاکستان جنگيد واز شرافت اين مردم در برابر فرزندان احمدشاه ابدالي اين بچه بيريش نادراقشار دفاع کرد مسعود بود.ملا عمر دختران اوغانستان را به زور به پاکستانيها واعراب ميداد مگر شما صافی ها واه واه ميکرديد واز غيرت اوغانی ياد ميکرديد!مسعود مردی بود که به زور تسليم نميشد ام شما صافی ها وزی ها به جز نوکری کاری نداريد.قيام شهامت کرد تا انچه را شما غيرت اوغانی ميدانيد مايه شرم وسر افگندگی بداند.شما پاکستانی هستيد ..
23 جنوری 2013, 08:53, توسط hamid
فرشته جان حضرتی !
تو هميشه ازتجزيه وجدايی ميگويی ونوشته ميکنی . آيا يگانه راه حل همين تجزيه است . انسانهای دنيای ديگر ازگذشته خود آموختند وزندگی خود را ساختند ولی ما به فکر آن هستيم چگونه جدايی وتفرقه را بوجود آوريم . اين راه حل نيست . ما ازبودن پاکستان درهمسايگی خود در طول تاريخ شکايت داشته ايم . ولی نتوانستيم آنرا حل نمائيم . پس چگونه ميتوانيم با تجزيه افغانستان به اقوام ومليت ها بازهم درپهلوی يکديگر قرار خواهيم داشت وحتی دشمنی ها چاق تر وقوی تر خواهد شد. بيا ئيد راه انسانی وهمزيستی مسالمت آميز را پيشنهاد کنيم ومانند گل های رنگارنگ که زنت باغ اند زندگی نمائيم . بلی اين ساده تر ، آسان تر وانسانی تر نسبت به انديشيد ن به تجزيه خواهد بود .