صفحه نخست > دیدگاه > افغانستان نبايد «طالبانی» شود!

افغانستان نبايد «طالبانی» شود!

اما اگر بتوانيم که طالبان را متمدن بسازيم، کار بدی نخواهد بود
نجیب روشن
جمعه 5 دسامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

به استناد گزارش بی.بی.سی، «پری ستگ مولر» وزیر خارجه دنمارک در دیدار رسمی از افغانستان و ملاقات با وزیر خارجهء اینکشور تاکید کرد که کشورش در نظر دارد به منظور کمک به امنیت و بازسازی، نیروی بیشتری به افغانسان بفرستد. دنمارک در حال حاضر نزدیک به ۸۰۰ سرباز در افغانستان دارد که بخشی از این نیروها در ولایت آشوب زدهء هلمند مستقر اند.

آقای مولر پس از دیدار با سربازان کشورش در هلمند اعلام کرد که بحثها برای فرستادن سربازان بیشتر به افغانستان در پارلمان دنمارک ادامه دارد. او ميگوید کشورش احتمالاً اوایل سال آینده میلادی، نیروهای بیشتری را به افغانستان اعزام نمايد. «پری ستگ مولر» گفت که در دیدار با مقامات افغان در بارهء تلاشها برای آغاز مذاکره با طالبان در افغانستان صحبت کرده است. او تأکيد کرد که افغانستان نباید بار دیگر طالبانی شود. او علاوه نمود:
«ما در بارهء مذاکره با طالبان صحبت کرديم. ما نبايد افغانستان را بار ديگر طالبانی بسازيم، اما اگر بتوانيم که طالبان را متمدن بسازيم، کار بدی نخواهد بود... مشکل افغانستان يک مشکل ملی نيست. برای حل مشکلات در افغانستان بايد به سطح منطقه عمل کرد. مشکلات افغانستان و پاکستان بايد بگونه مشترک و همزمان حل شود.»
در همين حال وزير خارجه افغانستان در ديدار با همتای دنمارکی اش از اين انتقاد کرد، که در حال حاضر بيشتر آن بخشهايی از افغانستان نا آرام است که در آن جا شمار بيشتر سربازان خارجی حضور دارند... اگر جامعه جهانی در راندن اين گروهها از افغانستان به دولت اينکشور کمک نکند، افغانستان با استفاده از شيوه های سنتی دست بکار خواهد شد.

***

در اين خبر، چند نکتهء مهم و سوال برانگيزی وجود دارد که بحث روی آنها ضروريست: نخست به آن اعتراف جانانه بايد اشاره کرد که آقای وزير خارجهء دنمارک نموده و گفته است که: «ما نبايد افغانستان را بار ديگر طالبانی بسازيم» يعنی که مسؤوليت بار اول را، يکبار ديگر بر دوش گرفته اند!
ثانياً به اين مسأله اشاره کردن لازميست، که دولت موجود حامد کرزی در رابطه با آشتی و سازش با طالبان، خط مشی رسمی ندارد و وزير خارجه اش با او نيست: کرزی از نزديکی با طالبان حرف می زند و حتی تضمين فزيکی ملا عمر را ميدهد، در حاليکه وزير خارجه اش آقای رنگين دادفرسپنتا، اين معامله و سازش را قبول ندارد و آنرا تحميل شده از خارج می داند.

قبل از اينکه حرفهای دادفر سپنتا را به بررسی گيريم، به چند تذکر آقای وزير خارجهء دنمارک بر ميگرديم، آنجا که خاطرنشان ساخته اند که مخالف طالبانی شدن افغانستان هستند و ميگويد که اگر طالبان متمدن گردند، کار بدی نخواهد بود و بعد به واقعيتی ديگری اشاره ميکند که مشکل افغانستان يک مشکل ملی نيست و بايد در سطح منطقه حل گردد، که اشاره ايست به نقش دولت پاکستان در زمينهء برگشت صلح در افغانستان!

بدينگونه دنمارک که يکی از متحدين اصلی جنگ عليه تروريزم با ايالات متحدهء امريکاست، خود به نوعی متحد بزرگش واشنگتن را مقصر اصلی دوام جنگ در افغانستان ميداند، زيرا تا اکنون نتوانسته متحد منطقوی اش پاکستان را به ختم مداخله در امور افغانستان متقاعد بسازد!

البته اين گفته ها ظاهر مسأله است و طوريکه ما بار ها خاطر نشان ساخته ايم، پاکستان هرگز به تنهايی قادر نيست به سياستهای ضد امريکايی بپردازد. اينکه پاکستان به مداخله در امور افغانستان ادامه ميدهد و جنگ دوام دارد، در حقيقت بخشی از استراتيژی ايالات متحده را در منطقه نشان ميدهد، زيرا اگر جنگ در افغانستان پايان يابد، چه ضرورتی برای موجوديت روز افزون نيروهای ايالات متحده و در مجموع نيروهای «ناتو» در افغانستان خواهد بود؟!

بر می گرديم به حرفهای سپنتا:

در حرفهای آقای سپنتا با وزير خارجهء دنمارک نيز حرفهای وجود دارد که نميتوان از آنها در اينجا تذکری نداد:
طوريکه قبلاً اشاره کرديم، آقای سپنتا مخالف مذاکره و مشارکت قدرت با طالبان است. لذا اين سوال مطرح است که چگونه معتبر ترين مقام دولتی (وزارت خارجه) ميتواند برخلاف رئيس جمهور، مذاکره برای مشارکت قدرت با طالبان را رد کند و آنرا بازی های کشور های خارجی بنامد؟!

نکتهء دومی قابل بحث، اخطاريست که آقای سپنتا به دنيای غرب ميدهد، که اگر آنها در مبارزه با طالبان با آنها کمک نکند، به شيوه های «سنتی» عمل خواهند کرد! آقای سپنتا تهديد ميکند که: اگر جامعه جهانی در راندن اين گروهها از افغانستان به دولت اين کشور کمک نکند، افغانستان با استفاده از شيوه های سنتی دست بکار خواهد شد. اما وزير خارجه از عواقب آن شيوه ها نيز بگونهء ياد ميکند، اما مستقيماً وارد موضوع نمی شود. او به ادامهء اخطارش ميگويد:

«يا جامعه جهانی با ما کمک کند که ما اين مناطق را آزاد کنيم، و يا اينکه همان طوريکه آقای رئيس جمهوری گفتند، ما به شيوهء خود اين مناطق را آزاد ميکنيم. در درون جامعه افغانستان مقدار زيادی قدرت و توان نهفته است که ما بايد آن را بسيج بکنيم: شيوه های سنتی، دفاع خودی. اگر چه اين شيوه ها خطراتی هم به همراه خواهد داشت.»

اين را می گويند لافيدن! اگر آقايون چنين ريزرف های را داشتند و دارند، چرا عمل نمی کنند و هر روز خواهان اعزام بيشتر سربازان خارجی به افغانستان هستند و هنوز هم به کشتار بيگناهان توسط بمباردمانهای طيارات امريکايی موقع ميدهند؟!

آنچه در اينجا قابل بحث است، همين چگونگی «شيوهء سنتی» برای مقابله با طالبان است. اين شيوه چگونه خواهد بود؟ آيا يکی از اين شيوه ها، رويا رويی هايی قومی و جنگ اقوام و مليت ها و در يک کلمه جنگ تاجيک عليه پشتونها نخواهد بود؟ تصور ما چنين است که آنها از اين سلاح خطرناک و غير انسانی سر انجام کار خواهند گرفت که عاقبت افغانستان را به تجزيه خواهند کشانيد، چنانچه خود آقای سپنتا در رابطه با بکار برد شيوه های سنتی، از خطرات احتمالی ايکه به همراه دارد، نيز سخن گفته است!

در گفتار آقای سپنتا، يک مسألهء ديگر نيز بازتاب روشن يافته است، آنجائيکه گفته اند:

«در حال حاضر بيشتر آن بخشهايی از افغانستان نا آرام است که در آن جا شمار بيشتر سربازان خارجی حضور دارند...»

اين تذکر، اگرچه با کلمات و جملاتيکه بايد گفته ميشد بازتاب نيافته، اما از نظر ما قابل تائيد است. بلی! مقاومت در آن محلاتی بيشتر است، که در آنجا ها عساکر خارجی (اشغالگران) مستقر اند. از همين سبب مقاومت در برابر اشغال، موازی با افزايش سربازان خارجی در افغانستان رشد و گسترش می يابد!

در اينجا يک گفتنی ضروريست که بايد تعريفی از «مقاومت» را بدهيم و مشخص سازيم که کيها در سنگر های مقاومت می توانند قرار بگيرند و تا چه حد اين عمل در شرايط کنونی مجاز و ممکن است.

مقاومت يک حرکت ملی و بيرون شده از ميان مردم در برابر تهاجم خارجيست و هيچگونه پيوند و ارتباط با بيرون از کشور ندارد، لذا طالبان به مانند مجاهدين دوران «جنگ سرد»، نيروی مقاومت بوده نمی توانند، زيرا آنها مانند ساير تنظيم های جهادی، همه مزدوران و اجيران و دست پرورده های سازمانهای استخبارات خارجی و به درجه اول «آی.اس.آی» پاکستان اند. اينکه متأسفانه طالبان توانسته اند در محلات نفوذ کنند و سرباز گيری نمايند، ناشی می شود از بيسوادی و ناچاری مردم افغانستان:

بيسوادی که مفهوم است و ضرورت به توضيح ندارد، اما ناچاری مردم کمی توضيح طلب است: ايالات متحده و تمامی دنيای غرب، در دورانهای حاکميت ح.د.خ.ا و خاصتاً حکومت داکتر نجيب الله، تلاش کردند تا تمامی سازمانها و نهاد های ملی، فرهنگی، اجتماعی و سياسی را از هم بپاشند و همه را به يک کوچ بزرگی وادار سازند، تا پروسهء «اشغال» در آينده با موانع مواجه نشود، که در نتيجه در دوران طالبان هيچ نيروی مقاومت ملی در داخل تاب نيآورد و از کشور مهاجرت کردند، که از چنين خلاء ايالات متحده که خود خالق چنان وضع بود، سخت سود برد و توانست افغانستان را بدون درد سر و مقاومت، اشغال نمايد.

اکنون که شرايط تقريباً همسان دوران طالبان است و با اينکه صد ها حزب سياسی راجستر شده در داخل کشور گويا که فعاليت سياسی دارند، اما متأسفانه اکثريت آنها توانايی مقابله با وضع موجود را نداشته و بگونهء با دوران اشغال و حکومت پوشالی و فاسد موجود همنوايی دارند.

لذا در چنين شرايط، يگانه نيروی مسلحی که ادعای مقابلهء نظامی با اشغالگران را دارد، همين طالبان اند. از همين سبب شماری از مردم ما عمدتاً در روستاها، طالبان را در رديف مجاهدين وقت قرار داده و نيروی «مقاومت» می نامند و جز پيوستن و حمايت از آنها، نيروی ديگری را در اختيار ندارند.

البته به اين نکته نيز بايد عطف توجه کرد که شيوه های مقابله و مقاومت با اشغال نظامی، ديگر آن شيوه های سنتی يکصد سال قبل بوده نمی تواند و حتی مردم ما تحمل برگشت به جنگهای سالهای 1358 به بعد را نيز ندارد، اينکه ما امروز توانايی جنگی نداريم و حتی امنيت پايتخت (کابل) را تأمين کرده نمی توانيم، پس چگونه ميتوانيم با اشغالگران تا دندان مسلح (!) مقابله کنيم؟!

ادامهء مقابلهء نظامی، صرفنظر از آنکه به دوام اشغال کمک خواهد کرد، باعث تلفات بيشتر جانی و مالی خواهد شد و مهمتر از همه بدون حمايت خارج ناممکن خواهد بود، آنچه در هردو صورت برای مردم ما ميسر نيست و سودی نمی بخشد. بايد راه های جديد مقاومت و مقابله با اشغال را دريافت و مردم را در آن مسير بسيج کرد، که بحث جداگانه ای را ايجاب ميکند!

اما اين ناتوانايی و تحميل شرايط موجود را، نبايد به معنی تائيد و به رسميت شناختن اشغال تلقی نمود. مردم افغانستان به مانند ساير خلقهای آزادهء جهان، آزاد زيسته اند و در آينده نيز خواهند زيست و اشغالگران اگر هم بر کوه و برزن افغانها مؤقتاً مسلط گردند، عقول و قلوب آنها را هرگز تسخير نخواهند توانست و ناگزير خواهند شد شرمسارانه به مراکز اصلی شان باز گردند!

و سخن آخری اينکه، معضلهء افغانستان تنها در محدودهء طالبان و حکومت کابل، طوريکه آقای وزير خارجهء دنمارک نيز با عبارات ديگری بدان معترف اند، حل و فصل شده نمی تواند و تا زمانيکه شياطين بزرگ (!) اراده نکرده اند تا از سر وطن و مردم ما دست بردارند، صلح و ثبات به افغانستان بر نخواهد گشت!/

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • بعد از - کل - و - شل - و لنک - حالی باید ما از کور اطاعت کنیم .

    وایی چه ( کلکان بیاین بریم پیش خدا - یا علاج سر کل شما را کنه یا علاخ مگس ها )

    بیا وایی چه ( کل و کوری نیرزد به جوی - کل دمبوره زند کور بخواند غزلی )

  • یک روز صدام حسین مرحوم ء مغفور به قصر خود ششته بود گریه میکرد .
    یک از نزدیک ها صدام از او پرسید . با امیر چرا گریه میکنی ؟
    صدام جواب داد : چه بد بختی بزرگتر از این که ملا عمر از مه تعریف کرده .

  • عرض کنم که به دوران قطالطریقی طلبه ( مطلب - حکومت طالبان ) ملا عمر یک عده از صحابه ء خود را منحیث پیغامبر به نزد صدام حسین با غنایم و حشایم و تحایف و سیم و زر فرستاده بود و نامهء هم به صدام نوشته بود و در ابتداء نامه ملا عمر خود را (ا میر المومنین ) خطاب نموده بود . طارق عزیز به مجرد دیدن کلمهء امیرالمومنین نامه را بست و بهتر دانست که صدام را به جریان بگزارد . صدام همینکه چشمش به کلمه امیرالمومنین افتاد چنان از کوره بدر رفت که فورا اعلام ملک بدر کردن جماعت سی نفری صحابهء ملاعمر را صادر نمود و ضرف بیست و چهار ساعت ارکاین ملا عمر ر ا از خاک عراق بیرون انداختن .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس