وزیری که براصل قانون تردید دارد
توجیه اقای خرم در دفاع از ادعایش در پارلمان افغانستان نیز جالب است و از قبیله گرایی و قوم سالاری تباری اش سرچشمه می گیرد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یکی از وزارت هایی که در طول چند سال اخیر جنجال هایی زیادی برپا کرده است وزارت اطلاعات و فرهنگ درافغانستان است، این چالش ها پس از تکیه زدن اقای خرم براین وزارت خانه از تابلوی آن وزارت آغاز گردید و تا حال همچنان ادامه دارد، او پس ازاستقرار براین وزارت خانه تابلوی آن را به زبان پشتو و انگلیسی تغییر داد و زبان فارسی دری را از سر در وزارت فرهنگ حذف نمود، این سیره اقای خرم در دیگرادارات دولتی نیز مد گردید و کسانی که متاثر از گرایش های فاشیستی بودند، فارسی دری زدایی را در ادارات مختلف دولتی و مراکز آموزشی آغاز کردند، در حالی که مردم افغانستان خود گرفتار درگیری و جنگ است و هزار زخم ناسور از سی سال جنگ و عقب ماندگی و تبعیض سه صد ساله قومی در بدن دارند، بجای رسیدن به یک راه معقولانه برای پایان دادن جنگ درافغانستان، باردیگرجریانهای فاشیستی بارقه های نفاق انگیز زبانی و نژادی را درافغانستان دامن می زنند.
زمانی که بصیربابی گزارشگر تلویزیون ملی در مزارشریف کلمه دانشکده را بکار برد، وزیر فرهنگ آتش گرفت و فورا او را از کار برکنار کرد و کسانی که این گزارش را به نشر سپردند نیز جریمه نقدی نمود و ان را خلاف دستورات اسلام خواند. اوقبلا نگارستان را که فارسی دری بود به گالری که کلمه انگلیسی است تبدیل نموده بود.
این تضاد ها دوسه سالی است که در جامعه جنگ زده ما ادامه دارد و رفتار تعصب آمیز وزیر فرهنگ نقش اساسی در تشدید این گونه تعصبات و خشونت ها دارد. اخیرا در پی اعتراضاتی که دانشجویان کابل به منظور نصب تابلوی فارسی دری دانشگاه بر در دانشگاه کابل راه انداخته بودند و نیز نحوه برخورد با تلویزونها و رسانه های خصوصی، آقای خرم به یکی از کمسیون های مجلس سنا فراخوانده شد. او دراین کمیسیون بجای آن که به سئوالات گفت که قانون رسانه ها توسط خارجی نوشته شده و دارای تضاد و تناقض می باید.
اولین نکته ای که باید به آن پیرداخته شود این است که معمولا در سراسر دنیا رسم براین است که هر وزیر و یا مدیری اگر روند اداره اش برخلاف میل و خواسته اش پیش می رود و یا نمی تواند اداره درست نماید و مورد انتقاد و اعتراض مردم واقع می شوند، از مقام خود استعفا می دهد، اما درافغانستان برای حفظ پست و مقام حاضر است که از جان خود هم بگذرد اما مقامش را از دست ندهد، به همین دلیل در قاموس دولت مداران افغانستان اصلا استعفا معنا و مفهومی ندارد و تا پای جان حاضر است با هر افتضاحی که ممکن است به بارآید باید آن را حفظ نماید. به همین دلیل آقای خرم در عین حالی که خود را به قانون اساسی رسانه ها متعهد نمی داند و بر آن ایراد وارد می کند، اما هرگزاز مقامش استعفا نداده و نمی دهد و حاضر است تا پای جان هم شده ازمقامش دفاع خواهد کرد.
در حالی که مجری قانون رسانه ها در هرکشوری وزارت فرهنگ آن کشور می باشد و این وزارت خانه باید خود را پایبند و ملزم برای پیاده کردن این این قوانین بداند، اما وقتی وزیر این وزارت خانه آن را دست ساخته خارجی ها می داند و از مسئولیت دربرابر اجرای قوانین رسانه های شانه خالی می کند، پس قانون رسانه ها را چه کسی در افغانستان به اجرا درآورد و اساسا باید این سئوال را مطرح گردد که وقتی قانون رسانه ها را در این وزارت خانه قبول ندارید، شما کدام قانون را در بخش رسانه های کشور پیاده می کنید؟ آیا می شود وزارتی بدون قانون به کار خود ادامه دهد؟
روشن است که عملکرد بدون قانون در یک جامعه برای رسانه های قانون طالبانی می شود که همه چیز در سایه استبداد وبرداشت قبیله گرایانه از اسلام تحقق پیدا می کند.
توجیه اقای خرم در دفاع از ادعایش در پارلمان افغانستان نیز جالب است و از قبیله گرایی و قوم سالاری تباری اش سرچشمه می گیرد. نمایندگان پارلمان گفتند آقای خرم در این جلسه با وجود فشارها و تکرار چندین مرتبه ای پرسش های نمایندگان موارد مشخصی که را که نشان دهد خارجی ها در تصویب قانون رسانه ها دخالت داشته اند، ارایه نکرد.
آقای خرم گفت که دو مورد در قانون رسانه ها وجود دارد که روند کار را برای وزارت اطلاعات و فرهنگ مشکل ساخته است. یکی دولتی شدن رادیو تلویزیون ملی، که به گفته ی آقای خرم خارجی ها تلاش کرده اند تا زبان دولت را ببندند. مورد دیگری را که آقای خرم در مورد مداخله خارجی ها در تصویب قانون رسانه ها ذکر کرد، شامل شدن نهاد های مدنی، نمایندگان رسانه ها و در نظر گیری حضور اقوام افغانستان در شورای عالی رسانه ها می باشد. آقای خرم گفت که حضور تعداد زیادی از افراد در تشکیل شورای عالی رسانه ها سبب کندی کار ها می شود. وقتی از آقای خرم سوال شد که حضور نمایندگان نهادهای مدنی در شورای عالی رسانه ها چه ربطی به غیر ملی بودن دارد، وی در پاسخ گفت: «اولا در تشکیل این شورا که نمایندگان جامعه مدنی و ژورنالیستان در آن در نظر گرفته شده بسیار بسیار یک مساله جنجالی خواهد بود. این شورا تاوقت زیادی تشکیل نخواهد شد و این شورا در بین خود با تضاد ها و مشکلات مواجه خواهد بود».
آقای خرم افزود که در قانون رسانه ها آمده که نمایندگان تمام اقوام افغانستان در این شورا حضور داشته باشند که این ناممکن است.
اما نمایندگان پارلمان گفتند که مشارکت حضور اقوام در حکومت را قانون اساسی پیش بینی کرده و عملا اقوام مختلف افغانستان در ادارات دولتی مشارکت دارند.
نمایندگان مکررا از آقای خرم خواستند تا مورد مشخصی را در قانون رسانه ها نشان دهد که خارجی ها در آن دخالت کرده اند. آقای خرم گفت: «وقتی که رادیوتلویزیون ملی به این ترتیب می آید به اصطلاح خدمات عامه می آید این به نفع خارجی هاست این دهن افغانستان و صدای افغانستان را قطع کردن است».
به هرحال با توجه به اهمیت این زوارت خانه و اجرای قانون رسانه ها باید گفت که استحکام بنیادهای دموکراسی در هر کشوری به شرایط و گستردگی آزادی بیان در سایه رسانه های جمعی، آشکار می گردد. در سایه آزادی بیان آگاهی توده های مردم رشد می کند و خرد جمعی و انگیزه های رعایت به قانون و حقوق شهروندی را بالا می برد، در سایه نقد جمعی چالش های اجتماعی حل می گردد و اشتباهات مدیران دولت گوشزد شده و راهکارهای درست را فراروی آنان قرار می دهد. آزادی بیان نوعی هژمونی اجتماعی را در قالب نظارت عمومی بر دولت و مدیران بوجود می آورد و مانع سوء استفاده مدیران و کارمندان دولت می شود. بر این اساس آزادی بیان فرایندی است که در کنار نقد و انتقاد از ساختارهای روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه گرفته تا نظام سیاسی احزاب و گردهمایی و کلوپها و ... زمینه ساز راهکارهای سازنده است. بسیاری از اشتباهات و یا راهکارهایی را که مسئولین و مدیران دولتی و سازمانی متوجه نمی شوند، رسانه های جمعی آن را بزرگ کرده و گوشزد می نماید. آزادی بیان منادیان آزادی و حقوق شهروندی و تبلور جامعه مدنی است که بدون آن جامعه مدنی و آزادی شکل نمی گیرد.
اما اين امر تنها درصورتي امكان پذير است كه فرايند دموكراسي و آزادي بيان روند طبيعي و رشد تدريجي خود را درسايه آزادي هاي مدني ادامه دهد و گرفتار كج سليقگي ها و كج انديشي ها نگردد. مديريت رسانه ها درسايه آزادي بيان و زمينه سازي بستررشد و توسعه براي زبان و فرهنگ رسانه اي نقش اساسي را درزايش فرهنگ و زبان پويا دارد.
مديريتي كه از هرطرح نو وبهينه براي رشد و بسترسازي فرهنگ درجامعه حمايت نمايد ومشوقي براي ايده هاي نو باشد؛ چنين رسانه اي در جامعه پيشتاز و فرهنگ سازخواهد بود و چنين رسانه اي است كه مي تواند رسالت فرهنگي خود را درجامعه به خوبي ايفا نمايد. اما آيا افغانستان واقعا ويژگي هايي را كه براي يك رسانه اي خوب ترسيم گرديد، دارا مي باشد؟ آيا مديران فرهنگي اين كشور تحمل زايش فرهنگ پويا را دارد؟ آيا زبان و ادبيات نوين دراين كشورقرباني تحجر و كج سلقيگي برخي از مديران نمي گردد؟ آيا افغانستان گرفتار خود سانسوري آرام وغيرمحسوس نيست، و ژورناليست ها سايه هاي تهديد و ترس را دايم بالاي سرشان احساس نمي كنند؟
عملکرد چندساله وزارت فرهنگ و وزیر فرهنگ نشان می دهد که افغانستان در کدام جایگاه فرهنگی قرار دارد و این کشور در داه دایره از تعصبات منحط در بخش فرهنگش گرفتار آمده است.
دشمنان آزادی بيان در افغانستان!
کريم خرم
کريم خرم عضو گروه نظامی و واپسگرای گلبدين حکمتيار و وزير اطلاعات و فرهنگ افغانستان به عنوان دشمن آزادی بيان در افغانستان شناخته می شود.
اخبار و گزارش ها درباره ی نقض آزادی بيان در افغانستان را در کابل پرس بخوانيد!