جانشینان امیرعبدالرحمن خان و معاهده دیورند
محمود طرزی، پسر غلام محمد طرزی، ادیتور اخبار! باید بدانی که در آینده چنین مطالب غیرمؤثق را علیه برتانیه، نوشته نکنید
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یکی ازنکات قابل پرسش درموردمعاهده معروف دیورند میان امیرعبدالرحمن خان وهیئات هند برتانوی به ریاست سرهینری مارتِمردیورندSir Henry Mortimer Durandدر 12نوامبر 1893، واکنش وموقف جانشینان امیرعبدالرحمن خان است. آیا شاهان وامیران افغانستان پس ازامیرنامبرده این معاهده راکه مرزهای شرقی وجنوبی راباحکومت هندبرتانوی معیین ساخت نپذیرفتند؟ درحالیکه اسنادوشواهد روشن تاریخی مبیین پذیرش این معاهده ازسوی جانشینان امیرعبدالرحمن خان در مسند امارت وتخت پادشاهی کشوراست، این پرسش مطرح می شودکه آیا آنها با میل ورضای خود به تأییدمعاهده دیورند پرداختند ویا تحت فشارانگلیس ها تن به پذیرش این معاهده دادند؟
امیرحبیب الله ومعاهده دیورند:
پس از وفات امیر عبدالرحمن در اکتوبر 1901 عیسوی، پسرش سردار حبیب الله به تخت سلطنت جلوس کرد و با امضای معاهده ای باانگلیس ها به کلیه توافقات پدرش با انگلیس ها از جمله معاهده ی دیورند مهر تأیید گذاشت. امیرحبیب الله این معاهده رادر 21مارچ 1905با "لویس دبلیو دن" Loius W.Dane سکرتر امور خارجه ی حکومت هند برتانوی درکابل امضاء کرد. معاهده مذکور به شرح زیر میان طرفین امضاء شد:
«اعلیحضرت سراج الملة والدین امیر حبیب الله خان پادشاه مستقل دولت افغانستان و مربوطات آن از یکطرف و عزتمند لویس ویلیم دن سی،اس، آی
Louis William Dane C.S.I وزیر خارجۀ حکومت هند و نمایندۀ با صلاحیت حکومت برتانیه ازطرف دیگر.
اعلیحضرت موصوف بدین وسیله متعهد می شود که درمسایل جزیی و کلی عهد نامه راجع به امور داخلی و خارجی افغانستان و تعهدات که پدر مرحومم که ضیاءالملة والدین بوده است و بمرحمت ایزدی پیوسته نورالله مرقده و با حکومت برتانیه این قرار داد را عقد نموده است من هم به همان ترتیب مطابق همین قرار داد عمل نموده مینمایم و عمل خواهم کرد و در معاملات و وعده های خود از آن تخلف نخواهم کرد. عزتمند لویس ویلیام دین مذکور بدین وسیله موافقه مینماید که مطابق عین موافقت نامه و تعهداتیکه حکومت بهیه برتانیه با ضیاءالملته والدین پدر فقید اعلحضرت سراج الملته والدین عقد نموده بود و اعلی حضرت شان برحمت ایزدی پیوسته موافقت نامه مذکور پیرامون امور داخلی و خارجی موضوعات عمده سبب سایدی بوده و طبق آن اجراآت شده من آنها را تایید نموده و تحریر میدارم که دولت انگلستان هیچ وقت و در هیچ یک زمان به مخالفت آن موافقت نامه و تعهدات عمل نخواهد کرد.
بتاریخ روز سه شنبه چهاردهم محرم 1323 هجری مطابق 21 مارچ 1905 در کابل مهر و امضاء شد .
امیر حبیب الله خان / لویس ویلیام دین »
امیر حبیب الله درجهت خشنودی انگلیس ها تنها به امضای معاهده ی مارچ 1905 اکتفاء نکرد، بلکه دو روز پس از امضای این معاهده در نامه ی رسمی به "ویلیم دن"که هنوز درکابل به سر میبرد، نوشت:
« 1- قبرستان برتانوی را در شیرپور حفاظت و پاسبانی میکند.
2- برتانیه میانجیگری را مقرر کند تا مسأله ی سرحد ایران و افغانستان را دربخش موسی آباد، فیصله نماید.
3 – بخش سرحد نشانی ناشده ی هند و افغانستان بعد از فصل و موسم دیگر علامه گذاری می شود.
4 – در موضوع قبایل سرحد امیر"خارج از حیطه ی پرنسیپ پدرش" قدم فراتر نمیگذارد.»
روابط و وابستگی امیر حبیب الله با انگلیس ها پس از امضای معاهده ی فوق الذکر بیشتر و گسترده ترشد. او در جولای 1907 بدعوت حاکم هند برتانوی به هندوستان سفر کرد و دراین سفر بیشتر ازهمه مجذوب انگلیس ها شد. امیر مذکور در شروع جنگ اول جهانی مطابق به تمایل و خواست انگلیس ها حالت بیطرفی اعلان کرد. وقتی جنگ جهانی اول در28 جولای 1914 آغازشد، لرد هاردنگ وایسرای هند در هفدهم آگست همین سال ازشروع جنگ به امیر حبیب الله اطلاع دادو خواستار بیطرفی افغانستان گردید. امیر بدون تأخیری یک روز بعد در هژدهم آگست به ویسرا نوشت:
«بیطرفی افغانستان مطابق نصیحت دوستانه ی شما حفظ میشود و ازاین درک مطمئن باشند.»
امیر حبیب الله در داخل دولت خویش با جدیت مراقب بود تا هیچگونه موضع گیری علیه انگلیس ها صورت نگیرد. او محمود طرزی را به جرم نشر مقاله ی حی علی الفلاح 26 هزار روپیه ی کابلی جریمه کرد و اظهار داشت مرغی که بدون وقت آذان بدهد سرش از بریدن است. حافظ سیف الله نماینده ی بریتانیا درکابل در راپور 17 نومبر 1917 خویش می نویسد که امیر حبیب الله به محمود افغانی نوشت:
« محمود طرزی، پسر غلام محمد طرزی، ادیتور اخبار!
باید بدانی که در آینده چنین مطالب غیرمؤثق را علیه برتانیه، نوشته نکنید. چه آنها دوست حکومت ما میباشند. اگر دوباره بدین طریق نوشته کردید بدون ملاحظه ازکشور خارج ساخته خواهید شد.»
امیرموصوف نه تنها ازمقاومت آزادیخواهانه ی مردم شبه قاره علیه استعمار وسلطه ی برتانیه و به ویژه از مبارزه و مقاومت قبایل آنسوی دیورند علیه انگلیس ها حمایت بعمل نیاورد، بلکه برعکس تلاش نمود تا شورش و قیامی علیه انگلیس ها در آنسوی دیورند بوقوع نپیوندد. یکی از مبارزان آزادیخواه شبه قاره می نویسد:« انگلیس برای امیر صاحب(امیرحبیب الله) دربرابر این خدماتش بسیار پول میداد وبرای عدم بروز جنگ برای او یک مقدار زیادی پول نقد وعده داده بود. از همینرو امیر صاحب در قبایل سرحدی که همیش برضد انگریزها چنگ و دندان می نمودند، این پروپاگند را براه انداخته بود که برای اعلان جهاد وجوب یک امیر یا اولی الامر مسلمان ضروری است، ورنه جنگی که برضد انگلیس ها صورت می گیرد یک جنگ دنیایی بوده جهاد شمرده نمی شود ونه مسلمانانی که در همچو جنگ کشته شوند، مرتبه ی شهید را حاصل خواهند کرد. اینگونه تبلیغات امیر صاحب بسیار مؤثر واقع شد و درطول جنگ اول جهانی در میان قبایل سرحدی هیچگونه مخالفتی بر ضد انگلیس ها صورت نگرفت.»
دیورند در معاهدات امان الله خان و انگلیس ها:
شهزاده امان الله خان که پس از مرگ پدرش امیرحبیب الله در کابل اعلان سلطنت کرد با گسیل نامه ای در سوم مارچ 1919 به حاکم هند برتانوی از آغاز پادشاهی خویش خبرداد و به عنوان پادشاه دولت مستقل افغانستان خواستار امضای معاهده ی جدید شد. او بعداً در 13 اپریل 1919 در اجلاس علنی متشکل از اعضای ارشد دولت و متنفذین دربار که نماینده ی انگلیس نیزحاضربود گفت:« "من خود وکشورخود را ازلحاظ جمیع امور داخلی و خارجی به صورت کلی آزاد، مستقل وغیر وابسته اعلان میدارم. کشور من بعد ازاین از نعمت آزادی چنان برخوردار خواهد بودکه سایرکشورهاو قومهای جهان ازآن مستفید میباشد. به هیچ قدرت خارجی اجازه داده نخواهدشدتایک سرمو به حقوق و امور داخلی و سیاست خارجی افغانستان مداخله کند و اگر کسی زمانی چنان تجاوز نماید من، حاضرم تا با این شمشیر گردنش را قطع کنم." شاه بعداز آن روی خود را به طرف نماینده ی برتانیا(حافظ سیف الله که در آن وقت واقعه نگار نامیده می شد) گشتانده گفت:ای سفیر! آنچه من، گفتم شما فهمیدید؟ نماینده ی برتانیا جواب داد: بلی فهمیدم.»
امان الله خان در جهت کسب استقلال سیاسی کشور از انگلیس ها همانگونه که در اجلاس فوق الذکر از شمشیر سخن گفت، شمشیر از نیام کشید. او استقلال سیاسی کشور را با شمشیر از انگلیس ها گرفت . سلطه ی استعماری انگلیس ها برای موصوف چنان نا خوش آیند و نفرت انگیز بود که باری در ایام سلطنت خویش متن نامه ی ملکه ی انگلستان را در مورد اعطای لقب "رئیس دلاور اعظم احترامی طبقه اعلی ستاره هند" به جدِ خود امیر عبدالرحمن در کتاب سراج التواریخ دید،: «از روش انگلیس و تحمل جد خود برافروخت و امر کرد تمام مجلدات این جلد ناتمام (جلد سوم) احراق و درعوض آن تاریخ واقعی افغانستان نوشته شود.»
اما امان الله خان به حیث پادشاه مترقی، وطندوست، دشمن استعمار انگلیس و محصل استقلال سیاسی افغانستان ، در دوران سلطنت خویش دوبار به معاهده دیورند که توسط جدش امیر عبدالرحمن امضاء شده بود مهر تأیید گذاشت. او دوبار و در دومعاهده ی جداگانه با انگلیس ها مرز دیورند را به عنوان مرز افغانستان با قلمرو هند برتانوی پذیرفت و به جدایی سرزمین های آنسوی دیورند از افغانستان رسمیت بخشید.
نخستین معاهده ی امان الله خان با انگلیس ها پس از جنگی که به سومین جنگ افغان و انگلیس و جنگ استقلال مشهور است بنام قرار داد صلح در راولپندی به امضاء رسید. ریاست هیئت دولت شاه امان الله را در مذاکراتی که به انعقاد این معاهده انجامید، علی احمد خان وزیر داخله به عهده داشت. ریاست هیئت انگلیس ها بدوش"سرهملتن گرانت"سکرتر امورخارجه بود. مذاکرات بر سر امضای این معاهده از 25 جولای 1919 آغاز و تاهشتم آگست همین سال ادامه یافت. در مذاکرات، هیئت انگلیسی، افغانستان رامتجاوز خواند ومعاهدات پیشین با امرای افغانستان به شمول پرداخت کمک متدوام پولی و نظامی سالانه را ملغی اعلان کرد. همچنان در این مذاکره و معاهده به حق استفاده افغانستان در انتقال اسلحه از طریق بنادرهند پایان داده شد. باوجود این، مرز دیورندبه عنوان مرز رسمی میان افغانستان و قلمرو امپراتوری هند برتانوی در معاهده درج گردید. معاهده ای که با چنین شرایطی آماده شده بود سرانجام در8 آگست 1919بنام"عهد نامه ی صلح فیما بین دولت بهیه برتانیه و دولت مستقله افغانستان" با این شرح در پنج ماده به امضاء رسید:
«ماده ی اول: از روز امضاء شدن این معاهده فیما بین دولت بهیه برتانیه بریکطرف و دولت افغانستان بطرف دیگر مصالحت خواهدبود.
ماده ی دوم: نظر به حالاتیکه باعث جنگ حالیه فیما بین دولتین علتین برتانیه و افغانستان گردیده است دولت بهیه برتانیه محض اظهار رنجش خود آن رعایتی را که نسبت بامرای سابق افغانستان درباب آوردن اسلحه و قور خانه یا دیگر اسباب حرب بداخله افغانستان از راه هندوستان مرعی داشتند سلب مینمایند.
ماده ی سوم: علاوه برآن بقایای وجه عطیه امیر مرحوم ضبط نموده شد و بامیر حالیه هیچ وجه عطیه داده نخواهد شد.
ماده ی چهارم: در آن واحد دولت بهیه برتانیه مایل میباشند که دوستی قدیم را که این همه مدت طولانی فیما بین افغانستان و برتانیه عظمی وجود داشته است مجدداً برقرار نمایند مشروط براینکه دولت موصوف اطمینان داشته باشند که دولت افغانستان طبعاً مایل میباشند که دوستی دولت بهیه برتانیه را مجدداً حاصل نمایند علیهذا مشروط براینکه دولت افغانستان این امر را از کردار و رفتار خودشان ثابت نمایند دولت بهیه برتانیه آماده خواهند بود که بعد ازشش ماه سفارت دیگری را ازجانب افغانستان برای مذاکره و قرار داد مطالبیکه راجع به منافع مشترکه دولتین علیتین باشد و نیز برای برقراری مجدد دوستی قدیم براساس خاطر خواه پذیرایی نمایند.
ماده ی پنجم: دولت افغانستان سرحد بین هندوستان و افغانستان را که امیر مرحوم قبول نموده بودند قبول مینمایند و نیزمتعهد میشوندکه قسمت تحدیدنشده خط سرحد طرف مغرب خیبر درجاییکه حمله آوری ازجانب افغانستان دراین زمان واقع شد بواسطه کمیشن دولت بهیه برتانیه تعیین نمایند قبول بکنند عساکر دولت بهیه برتانیه برآن سمت درمقامات حالیه خودخواهند ماندتاوقتیکه تحدیدحدودمذکور بعمل بیاید.»
دومین معاهده میان دولت امان الله خان و انگلیس ها در 22 نومبر 1921توسط محمود طرزی وزیر خارجه افغانستان و"سرهنری دابس" Sir Henry R.C.Dobbsبه امضاء رسید. این معاهده متشکل از14ماده بودکه درماده دوم آن مرزدیورند به عنوان مرز رسمی افغانستان وقلمرو هندبرتانوی پذیرفته شد. و محتوای ماده یازدهم به معنی پذیرش آشکارو رسمی مناطق قبایل آزاد سرحدی آنسوی دیورند در قلمرو حکومت انگلیس و پایان دادن به هرگونه ادعای افغانستان در مورد این قبایل بود. در هردو ماده دوم و یازدهم این معاهده می آید:« ماده ی دوم:دولتین علیتین بالمقابل سرحد هندوستان و افغانستان را بطوریکه دولت علیه افغانستان بموجب ماده پنجم عهد نامه که بتارخ 8 ماه آگست سنه 1919 عیسوی مطابق ذیقعده الحرام سنه 1337 هجری در راولپندی انعقاد یافته است قبول کرده بود، قبول مینماید.
ماده ی یازدهم: هریک از دولتین علیتین عاقدین خودشان را بالمقابل درخصوص حسن نیت دیگر ومخصوصاً درباب ثبات خیراندیشانه خودشان نسبت به اقوامیکه متصل حدود خودشان سکنی دارند مطمئن نموده ازروی این ماده تعهد مینمایندکه در آتیه ازعملیات نظامی که زیاد اهمیت داشته باشد وبرای برقراری نظم درمیان اقوام سرحدی که داخل دیره های خود شان سکنی دارند لازم بنظر بیاید قبل از آنکه اینگونه عملیات شروع کرده شودیکدیگر خودرامطلع خواهندنمود.»
معاهده 1921در افغانستان مورد تصویب قرارگرفت و اسنادآن میان دو لت های افغانستان و انگلستان رسماً تبادله شد. در جریان مذاکره بر سر این معاهده که مرز دیورند ازسوی دولت امان الله خان برسمیت شناخته شد، حتی شاه از ملاقات با رهبران و بزرگان قبایل آنسوی دیورند خودداری ورزید. به قول میر غلام محمد غبار:«درکابل بعضی مشاورین شاه بنام حفظ ظاهر ورعایت مذاکرات با انگلیسها، مشوره دادندکه شاه ازدیدن مستقیم بانمایندگان سرحدات آزادکه درکابل بودند اجتناب نمایدتا سبب اشتباه انگلیسها و اخلال مذاکرات جاریۀ دولتین نگردد.»
نه تنها شاه ازملاقات با سران قبایل سرحدی در آنسوی دیورند درجریان مذاکره با انگلیس ها خود داری کردو مرز دیورند رادرهردو معاهده با انگلیس ها به رسمیت شناخت، بلکه سیاست او درموردسایر رهبران جنبش ضدانگلیسی و آزادیخواهانه شبه قاره تغیریافت. در حالیکه پادشاه موصوف باجلوس بر تخت سلطنت و اقدام در جهت کسب استقلال افغانستان شوروشعف زیادی را درآنسوی دیورند و درشبه قاره هند ایجاد کردوجنبش استقلال هند بسوی شاه جوان و انقلابی به عنوان پشتیبان پرشور ومطمئین مبارزات استقلال خواهانه میدید، اما عملکردبعدی شاه درجهت معکوس امید واریهای جنبش مذکوربوقوع پیوست. رهبران مسلمان جنبش استقلال شبه قاره که درقلمرو پادشاهی امان الله خان به سر میبردند، پس از انعقادمعاهده نخست دولت افغانستان با انگلیس ها تحت فشار دولت قرار گرفتند. ظفرحسن آیبک از مبارزان جنبش استقلال شبه قاره در آن دوران می نویسد:«با وجود اینکه ازطرف هیأت افغانی برای برپایی یک حکومت خودگردان در هندوستان مددی نرسید، بلکه برعلاوه در دوران اقامت هیأت در هندوستان یعنی درآغاز سال 1921 میلادی بازداشت رهبران مسلمان هند درهر دو طرف آغازشد و این کار سبب رنج و اندوه من گردید. یکسال بعدمولانا صاحب عبیدالله(وزیر داخله حکومت مؤقت هندکه درکابل به سرمیبرد)علت این بازداشت ها را برایم بیان کرده فرمودند: سردارمحمودبیک طرزی قبل ازحرکت بسوی منصوری ازمن تقاضا کردتانامه ای برای دوستان خویش که درجمله مولانا محمد علی جوهر وداکترمختاراحمدانصاری نیزشامل بودند بنویسم، تا اگرانگریز به تقاضای هیأت افغانی پاسخ مثبت نگوید یا درپذیرش استقلال افغانستان لیت ولعل نماید، من این نامه هارابه رهبران مسلمان هندوستان تسلیم نمایم و به وسیله ی ایشان شورشی رابرضد انگریزها سامان دهم. هیأت بعد از اینکه به کابل آمد برایم نگفت که آنهاآن نامه رابه دوستانم رساندند و اگرنرساندند آنرا دوباره برایم مستردنمایند. من این مسئله ی حساس را ازسردارمحمود بیگ طرزی هرگزنپرسیدم. اما ازشاگرد اوعبدالهادی خان (داوی)که عضو هیئات بود، استفسارکردم. او هم جواب سردرگمی ارایه کردو در من این اشتباه قوت گرفت که هیأت افغانی برای حصول امتیازی ازحکومت انگریز آن نامه را به ایشان سپرده باشدکه به اساس آن، بازداشت های دوستان من، رهبران مسلمان هندوستان به پیمانه ی وسیع آغازشد والزام حکومت انگریز برضد ایشان بودکه آنهابه حکومت خیانت می نمایند وباحکومت های بیگانه یکجا شده، برضد انگلیس توطئه می چینند. دراین که این شبهه ی مولانا صاحب مرحوم تاچه حد درست واودراین گمان خویش چقدرحق به جانب بود، من چیزی گفته نمی توانم. اماحقیقت این است که درآن زمان تعدادزیادی ازرهبران مسلمان هندوستانی بازداشت گردیدند و یازیر نظارت قرارگرفتند.»
صرف نظر از عملکرد دولت امان الله خان در برابر مبارزات شبه قاره و جنبش استقلال آن، هیأت دولت در جریان مذاکرات خود با انگلیس ها بگونه ی جدی از استرداد سرزمین های آنسوی دیورند به افغانستان سخن نگفتند. امان الله خان نیز در سفرش به انگلستان و سایر ممالک اروپایی به مرز دیورند اعتراضی نکرد و در هیچ بیاینه و اظهارات رسمی خود از بازگردانیدن سرزمین پشتونها و بلوچ های آنسوی دیورندبه افغانستان حرفی بمیان نیاورد. هرچند میرغلام محمد غبار مؤلف افغانستان در مسیر تاریخ معاهده ی نخست راولپندی را ناشی از اشتباه و لغزش علی احمد خان رئیس هیئت تلقی می کند که برخلاف دستورالعمل وزارت خارجه افغانستان این معاهده را امضاء کرد. او می نویسد:«علی احمد خان با وجود هدایت صریح وزارت خارجه، معاهده صلح رابه ضررملت افغانستان امضاءکردو اختیار تعیین حدودیک کشور غالب را بطرف مغلوب گذاشت و خودبه کابل برگشت. پیش از آنکه علی احمد خان محاکمه رسمی و محکوم گردد، شاه اورا بخواست وحضوراً مورد عتاب قرارداد ولی آخرین جزایی که برای او تعیین نمود "توقیف"وآنهم درعمارت شخصی اش بود.بعداًعلی احمدخان درسال 1921موردعفو شاه قرارگرفت ومتعاقباً باخواهر شاه ازدواج کردو درپست های بزرگی مقررگردید.»
اما سپس وزارت خارجه ی افغانستان که شخص وزیر(محمودطرزی)به امضای معاهده دوم با انگلیس ها مبادرت ورزید، درمورددیورند همان کاری را کردکه علی احمدخان در معاهده ی نخست انجام داده بود.
یکی از نکات مورد بررسی و پرسش به اقدام و عملکرد شاه امان الله خان در مورد شناسایی مرز دیورند بر میگردد. چرا شاه موصوف که با زور شمشیر استقلال کشور را از بریتانیا گرفت و مستقل ترین، روشنفکر ترین و انقلابی ترین شاهان تاریخ افغانستان محسوب می شد تن به شناسایی معاهده ی دیورند و مرز دیورند داد؟ احمدعلی کهزاد از نویسندگان و مؤرخین کشور معتقد است که در آن وقت مقصدامان الله خان تنها احراز استقلال بودو انگلیسها با هوشیاری این مقصد شاه را پذیرفتند ودر واقع ازپیشروی قوای افغانی تاسرحدروداباسین جلوگیری کردند: «غایه افغانستان در 1919ومقصدنهایی امیرامان الله خان دراین وقت احرازاستقلال افغانستان بود وگرنه برای تصرف خاکهای سرحدی تارود اباسین عایقی در مقابل سپاه مظفرافغانی نمانده بود وقبول شدن اساس استقلال مملکت ازطرف انگلیس سبب شدکه ازطرف امیربه جنرال فاتح امرتوقف داده شود. انگلیسها که در شناختن مواقع بحرانی وتطبیق سیاست خویش با ایجابات آن کمال مهارت دارند و کامیابیهای این ملت بزرگ دردنیای سیاست بیشتر ازهمین ناحیه است. شکست قطعی خویش و ازدست دادن خاکهای سرحدی را باتسلیم فوری استقلال افغانستان ترمیم نمودند وباردیگربرای خویش موقع بدست آوردندتاسرحدوقبایل سرحدی رابه نیرنگ دیگری تحت نقشه های استعماری درآرند.»
اما این نکته جای بحث و تأمل داردکه آیا واقعاً امان الله خان به قول احمد علی کهزادمانع پیشروی قوای مظفر افغانی تاسرحدرود اباسین شد و به ژنرال فاتح (سردار محمد نادرخان)امر توقف داد؟ درحالیکه کهزاد از پیشروی قوای افغانی به قوماندانی ژنرال محمدنادرخان سخن می گوید ومیرغلام محمدغبارمؤلف افغانستان درمسیرتاریخ نیز این پیشروی را تاتسخیر قلعه نظامی تل به حیث بزرگترین قرارگاه نظامی قوای بریتانیا تأیید می کند، اما برخی از نویسندگان و مؤرخین این پیشروی و ظفرقوای افغانی و ژنرال محمدنادرخان را نمی پذیرند. ظفر حسن آیبک ازمبارزان ضداستعمار انگلیس و ازشاهدان عینی است که در جنگ استقلال درسال 1919باسردارمحمدنادرخان مشارکت داشت. او قبل ازجنگ اول جهانی از شاگردان کالج دولتی لاهور بودکه در جنوری 1915 با 12تن ازشاگردان دیگر این کالج پیمان بستند تا مطابق امرخلیفه مسلمین سلطان عثمانی بر ضد انگلیس ها، فرانسوی ها، روس هاوایتالیا به جهادبپردازند. او به کابل آمد ودر پهلوی سایرعناصر آزادیخواه و مبارزشبه قاره هند به فعالیت پرداخت. وی در جبهه جنگ استقلال باسردارمحمد نادرخان همراهی کرد. او منحیث شاهد عینی و از همکاران نزدیک محمدنادرخان در جنگ به تفصیل از جریان جنگ در این جبهه سخن میگوید. وی تلاش های سپاه افغانی را درتسخیر قلعه تل ناکام میداند. او می نویسد:«قبل ازشام آن روز، من مشاهده کردم، ماشیندارهایی که به خاطرگلوله باری برپاسگاه های قلعه به سوی دریای کرم فرستاده شده بود، برقاطر ها بارشده ازراه دره های کوهستانی باردیگرمی آیند. من آن سپاهیان راتوقف داده، کوشیدم ایشان رابه حرکت دوباره به صوب محاذ اعزام دارم، اما وضع آن سپاهیان به اندازه تغیریافته بودکه اگرمن اندکی بیشتر اصرارمی کردم، شاید ایشان بر من شلیک می نمودند. من مشاهده کردم که عقب نشینی سپاهیان ا سنگر پایان یافت. به خاطر رساندن این خبر درجستجوی سپه سالارمرحوم شدم، سرانجام در نماز شام نزد اورسیدم و از ایشان دریافتم که همه سپاهیان پیاده انتهای دریای کرم و سپاهیان مسلح، ماشیندارها وتوپ ها رادرسنگرهای خودگذاشته و از دستورافسران خویش سرکشی نموده، به طرف اردوگاه حرکت کرده اند. . . . .
رضای الهی همین بودکه که شام 27 می(1919) از کابل فرمان امیر صاحب (امیرامان الله خان) مبنی برمتارکه جنگ با انگریزها برسد. در فرمان آمده بود که انگریزها، آزادی افغانستان راپذیرفتند، امادرعوض، روی عقب نشینی لشکر افغانی تا فاصله دورترازبیست مایل ازمرز، به توافق رسیده اند، بنااً نیروهای رزمی افغانی که زیرفرمان شماقراردارند، فوراًسرزمین هندوستان راترک گفته به طرف مرزحرکت کنندوبیست مایل دورتر از سرحد بیایند. با آمدن این فرمان برفرار و عقب نشینی و شکست سربازان ماکه خودسرانه به آن دست یازیده بودند، پرده افتاد. سپه سالار (محمد نادرخان)به اساس حکم امیرصاحب ازیکطرف به لشکردستور دادتابه طرف مرزحرکت کند وازطرف دیگرمرا دستوردادتابه فرمانده انگریزها درتل نامه ای به زبان انگلیسی بنویسم و آنرابدست معتمد خویش که تصادفی به تل آمده بود، گسیل داشت.»
محمد نادر شاه و معاهده دیورند:
پس از سقوط سلطنت امان الله خان و 9 ماه پادشاهی حبیب الله کلکانی، سردارمحمد نادرخان به تخت سلطنت جلوس کرد. شاه مذکوردرمورد معاهده دیورند و سرنوشت مردم آنسوی دیورند، سیاست سکوت و اغماض را در پیش گرفت وسپس با انگلیس ها توسط نمایده خاص خود درلندن معاهده ای را امضاء نمود که مرز دیورند راتأییدکرد.
محمد نادرشاه با برتانیا به عنوان اولین کشور خارجی مناسبات دیپلوماتیک برقرار کرد. او برادرخود سردارشاه ولی را به حیث وزیرمختار ونماینده ی خاص به لندن فرستاد. سپس "سرریچارد مکوناچی" Sir Richarad Maconachieبه عنوان نماینده شاه برتانیا به کابل آمد. ریچارد مکوناچی از قبل با محمد نادرشاه و برادرانش آشنایی داشت. زمانیکه سردار محمد نادر خان برای سرنگونی سلطنت حبیب الله کلکانی از طریق هند برتانوی وارد افغانستان شد، ریچاردمکوناچی در منطقه کُرم نماینده ی سیاسی انگلیس هابود. محمد نادر خان پس از ملاقات و مذاکره با موصوف داخل افغانستان گردیدو جنگ راباحبیب الله کلکانی آغازکرد.
سردار شاه ولی پس از ورود به لندن ازطریق تبادله یاد داشت دیپلوماتیک با"آرتر هیندیرسن" Arthur Hendersonوزیر خارجه برتانیا در 6جولای 1930معاهده سال 1921 را موردتأییدقرارداد. درماده ی دوم این یاد داشت گفته می شود:«در پاسخ [به یادداشت شما]من نیز افتخاردارم تارسماًضبط نمایم که درک ما نیز همین است که این دومعاهده[معاهده ی 1921 و معاهده تجارتی جون 1923] دارای اعتبار تام بوده وکاملاً مرعی الاجرامیباشند.»
ریچاردمکوناچی پس از ورودبه کابل واحراز سفارت ازسیاست محمدنادرشاه در موردآنسوی دیورند اینگونه تصویر ارائه می کند:« سیاست خارجی نادرشاه طوریکه خودش و صدراعظمش اظهارداشته اندکه روش صلح آمیز و آرام میباشد. ازآنجا که تقاضای تعمیرمجدد اوضاع داخلی جمیع منابع وعایدات حکومت رابرای سالیان متوالی جذب و هضم خواهدکرد، همچو روابط دوستانه بایدبرعلیه هرگونه تشدد او را متیقین سازدتا باقوای خارجی مناسباتش رابرقراردارد. هیچگونه مداخله در ساحه ماورای سرحدات افغانستان وجود نداردوطرزالعمل امان الله خان در تخریش ترکستان روسی ازیکطرف وهندازجانب دیگراکنون به کلی متوقف گردیده است. این نوع سیاست وروش مطابق عقل ومنطق است وهیچ دلیلی وجودنداردکه درروش صمیمانه آن شک وتردیدایجادکند»
محمدنادرشاه درسال1933به قتل رسید وبه جای اوپسرش محمدظاهر برتخت سلطنت جلوس کرد. شاه موصوف ودولت اوتاسال 1949که شورای ملی افغانستان کلیه معاهدات پیشین میان افغانستان ودولت هندبرتانوی رابی اعتبار اعلان کرد به پذیرش معاهده دیورند وتأیید سیاست های پیشین سلاطین قبل ازخوددراین موردمتعهد باقی ماند.
پيامها
7 دسامبر 2008, 14:14, توسط جلال ابادی
به همه سلام!
مگر حقیقت این است که مردم افغانستان خط تحمیلی دیورند را هرگز به رسمیت نشناخته و تا سواحل جهلم خاک طعبیی کشور ما بوده است.
و این موضوع مربوط می شود به مردم کشور ما .
اشخاص و افراد نمی تواند در این باره تصمیم اتخاذ بدارد و ابراز نظر در مورد خط مرده دیورند کار هر ناکس نیست.
و این حق به زودی ازظرف مردم ما حاصل شدنی است و در قدم اول بلوچستان ازاد و در قدم دوم ساختن افغانستان بزرگ.
جلال ابادی
آنلاین : افغانستان کبیر
8 دسامبر 2008, 01:15
اکرم صاحب !
میگن انگریز دیورند از امیر به کاغذ سفید امضا گرفته بود ( جدی میگم - خنده نکنن ) بعدا باقی معاهده را خود انگریز ها سر " حافظ صیف الله " نوشته کردن . یک روایت دیگر هم است که میگن : پیش از این که از امیر عبدالرحمن خان امضا قرار داد دیورند را بگیرند . امیر را از راجپوت , سیکها , مراهتها ها , خلاصه از دیگر هندو های که تاراج شده بودند به سنوات قبل از به قدرت رسیدن سدوزایی ها ترسانیده بودند . که اگر انکا از امضاء قرار داد کند , انگریز هر چی هندوی که تشنه به خون مسلمانها خاصتاء افغانها هستن , متحد ساخته به کشور حمله خواهند کرد . که درین صورت افغاتها باید از ( کرده ) حتی قاسم جوان 17 ساله که عرب ها بر کشتن قوم ما روان کرده بودند - هم جواب پس میدادند . از قرینه ایتو معلوم میشه که پادشاه های ما تقریباء همه شان خوده به پیش میبردند یا به اصطلاح عوام الناس ( خوده میچلاندند ) . به فکر مردم اصلاء نبودند . بهر صورت به این اواخر وقتی معاهده خط دیورند تمام مشود . میگن پاکستان به هیت افغانها جواب داده بود که : به هر کس که خاک تان را دادن برید از همانها پس بگیرین . و اشاره کرده بودند به ( صوبه سرحد ) که ما این قسمت خاک را با خون خود از هندو ها گرفتیم نه از شما . ( حالی جواب این را چی بتیم ) . این اتفاق به زمانی افتاده که زیاد ترا از یک میلیون عسکر امیریکا دستش به پشت ما است . با وجود همه مسایل ( پختنه ) ما چرا به جای این که به مقابل خط دیورند بجنگند , به داخل خط میخواهند که ( پختونستان ) درست کنن ؟ و اگر خوب دقیق شوید به هر دو طرف خط فق ( پختنه ) را میبینید . مطلب اکر انگریز سرکار به یک طرف خط دشمن اسلام یهودی ها را جاینشین میکرد ( پختنه ) را یکجای دیگه میبرد , باز این ناراحتی ( پختنه ) جایز بود ... ولی به این اواخر به دوران دولت امیریکایی کرزی ( پختنه ) بسیا به زور و شور از ساختن ( پختونستان ) گپ میزنند . فکر میکنم خلیل زاد این دفعه میخواهد ( پختونستان ) جور کنه . که عملاء نزد سی و پنج میلیون پختون از پل اتک تا پل محمود خان , شاید تا حیرتان و ترمز فقط ( پختونستان) باشه . باز هم بهز صورت . میگن که امیر عبدالرحمن خان به وصیت نامه یازده فقرء خود به حبیب الله دو تا مسله متفاوت را ذکر کرده بود . یکی که کشور را از نگاه عسکر تقویه کن و از طرف دیگر به حبیب الله گفته بود که با انگریز سر کا اصلاء جنگ نکنی . باز هم میگن که امیر عیدالرحمن خا ن شش تا زن داشت , در حالیکه امیر در حال که تکیه بر مسند فرمان روایی زده باشد و از نگاه شرعی زیاد تر از چهار تا زوجه حق ندارد داشته باشد . همچنان روایت است که ( البته این روایت از " نصیر مهرین " ) است , که میقرمایند .
دربارهً اميرعبدالرحمن خان اين نکته را هم گفته ان که به بچه ها ( جنس مذکر) علاقمند بوده است. با آنکه او از زنان دوری اختيار ننموده بود و ازدواج با چند زن دليل اين مدعا می تواند بود ، اما تحفهً شش غلام مهوش که به او ارسال شده بود ميتواند حکايت از علاقهً او در جوانی به پسران بوده باشد. همچنان فرهنگ دراين زمينه نيز سخنانی دارد. او مينويسد که : امير جمعی از پسران حوان خوش صورت را در دربارش فراهم نموده بود که علاقه و التفات امير بدانها بی ربط نبوده است.
یار زنده و صحبت باقی . صنوبر .
20 دسامبر 2008, 05:57, توسط حسين فلاحت دايكندي
باسلام خدمت تمامي خوانندگان محترم و جناب انديشمند
آقاي انديشمند كار هاي محققانه اي بيرون داده اند.اين اثر ايشان نيز سخني از روي تحقيق و تامل است. برادران پشتون ما نبايد اين عناصر را رنگ و روغن مالي كرده به عنوان افتخارات كشور جا بزنند. زيرا پايه ديوار ما تا ثريا كج خواهد رفت. ما بايد همه چيز را به صورت واقعي بنويسم؛ بخوانيم و درك كنيم با خود رو راست باشيم.