صبورالله سیاه سنگ اسطوره می سازد!
افراد و اشخاص فراوانی را سراغ داریم که یک عمر در بستر فرهنگ غرب نفس کشیده اند،..یاد محمد گل مومند را در پرده های ذهن مردم زنده میکنند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
داکتر صبورالله سیاه سنگ چهره ء آشنا و شناخته شده در رسانه های انترنتی ما میباشد که بیشتر درزمینه ء ادبیات ونگارشهای ادبی قلم میزند. آقای سیاه سنگ به دلیل رفتار محافظه کارانه اش، به ندرت درمورد انگاره های سیاسی ومعضلات اجتماعی افغانستان، اظهار نظر کرده است. تنها موردی که درپیوند با حوادث سیاسی سالهای اخیر از قول ایشان روایت شده است، خصومت ایشان نسبت به شهید احمدشاه مسعود می باشد که آقای اعظم سیستانی آن را به اطلاع دیگران رسانیده است (1). به دلیل همین رفتار محافظه کارانه، تصویر وتصوری که ازآقای سیاه سنگ درذهن مردم نقش بسته است، او را فارغ از رفتارو گرایشهای نژادی درمعرض قضاوت میگذارد. اما متاسفانه چنین نیست وبه همین سادگی نمیشود حکم قطعی صادرکرد. درافغانستان رفتار ونگرش نژادگرایانه چنان درعمق باورها و رفتار واخلاق بعضی ها ریشه گسترانیده که حتی گاهی در الگوهای رفتاری متجددترین آدمها تبلور یافته و به تجلی می نشیند. افرادو اشخاص فراوانی را سراغ داریم که یک عمر در بستر فرهنگ غرب نفس کشیده اند وحتی دردانشگاه های غرب به تحصیل پرداخته و با مکاتب فکری معاصر هم آشنایی دارند
، اما رفتار واخلاق شان چنان با نگرش وتفکر فاشیستی آمیخته است که یاد محمد گل مومند را در پرده های ذهن مردم زنده میکنند.
آقای صبور الله سیاه سنگ نیز درهمین قافله قرار میگیرد که دراین اواخر طی نوشته های دنباله دار تلاش میورزد تا داودخان را به عنوان قهرمان ملی ومظهر شجاعت بر گرده ء تاریخ افغانستان تحمیل نماید (2). هرچند که آقای سیاه سنگ ظاهرا هوشیاری به خرچ داده است و درپیشانی هر یک ازاین نوشته های دنباله دار، راه گریز را برخود هموار کرده است اما شکل و مدیریت پرداخت به حادثه قتل داودخان، اورا به عنوان قهرمان ومظهر شجاعت ترسیم می نماید. درحالیکه داده های زندگی و طرز تفکر داودخان عامل ترویج عصبیت های مفرط و آرزو برانداز درمیان مردم افغانستان بوده است. تقابل داود خان با گلوله های مرگ و پافشاری او برای کشتن اعضای خانواده اش کمتر ازیک حمله انتحاری نیست که به هیچ عنوان نمیشود آن را مظهر شجاعت وقهرمانی دانست.
داودخان اولین ریس جمهور افغانستان است که با حمایت پنهانی روسها و باهمکاری تنی چند ازاعضای حزب پرچم براندام رویای دیرینه اش رخت عمل پوشانید وبر مسند قدرت نشست؛ رویایی که داود خان آن را سالها قبل درپرده های آرزویش نقش بسته و تلاشهای بی شماری را برای آن انجام داده بود (3). داودخان دردو مرحله متفاوت درمدیریت سیاست وسرنوشت سیاسی افغانستان نقش هدایت کننده داشته است که درهردو مرحله بحران گسترده و مصیبت های خاموش را بستر سازی کرده است. به دلیل گرایش های شدید نژادی و تعصب مفرط وی نسبت به اقوام غیر پشتون، هردو مرحله ازقدرت سیاسی داود خان بستر ترویج عصیبت وتنش های قومی ثبت گردیده است. داود خان به دلیل گرایش های شدید فاشیستی هیچ گاهی نخواسته است که حکومت او بستر تولید وپرورش انگاره های همزیستی مسالمت آمیز قرار گرفته وافغانستان درمسیر توسعه متوازن اجتماعی هدایت شود. دقت وتامل در کار کرد و داده های دو دوره مختلف قدرت داود خان نشان میدهد که وی چنان به شدت در حصار تعصب وبرتری خواهی قومی پیچیده بوده که از یک سو تمام امکانات دولت را درمناطق پشتون نشین متمرکز ساخته و ازسوی دیگر به شدت تمام تلاش ورزیده است تا از ورود عناصر غیر پشتون درساختار حاکمیت جلوگیری نماید. حتی خود آقای سیاه سنگ از قول سلیمان لایق نوشته است که داود خان تعصب خیلی مفرط دربرابر هزاره ها داشت که این تیره قومی را به دلیل وابستگی اتنیکی شان، مستحق امتیازات شهروندی و مستحق مدیریت جامعه نمی دانست. وقتی که صدر اعظم ویا ریس جمهور یک کشور نسبت به شهروندان کشورش با این طرز نگرش رفتار نماید، حاصل این رفتار مصیبت های تلخ و بحران زندگی براندازی است که امروز صلح وامنیت را درافغانستان به گروگان گرفته است (4). هرچند که بحران افغانستان ومصیبت های مردم آن ریشه دربستر تاریخ این سرزمین دارد اما سهم داودخان در تمدید وتمویل این بحران و درتولید مصیبت های مردم، کمتر از سهم سایر سلسلهء استبداد نمی باشد. علیرغم اینکه داود خان اولین بنیانگذار نظام جمهوری در تاریخ سیاسی افغانستان ثبت شده است اما داده های این نظام برای مردم افغانستان بازتولید همان عصبیت وتنش های قومی میباشد که درامتداد 250 سال مردم این سرزمین را به عزا نشانده و در رخت سیاه پیچانیده است. رفتار نژادگرایانه داودخان با واقعیت ها وپدیده های داخل افغانستان و بازیهای بی پشتوانه و احساساتی او درعرصه سیاست خارجی منشاء بسیاری ازمصیبت های امروز مردم افغانستان می باشد. بسیاری ازکارآگاهان سیاسی براین باوراند که جمهوری داود خان نوعی ازرفتار فاشیستی بوده است که گرایش های نژادی ریس جمهور و به حاشیه کشانیدن اقوام غیر پشتون درمرکز تصامیم و پروژه های سیاسی دولت قرار داشته است. اصطلاح جمهوری بیشتر به عنوان یک پرده ی زخیم بر چهره ی علایق نژادی و رفتار فاشیستی ریس جمهور به کار رفته است تا بتواند رفتار واخلاق نژادگرایانه وی را پوشش ببخشد.
هرچند که بعضی ها جمهوری داودخان را مرحله ای از توسعه اقتصادی افغانستان میدانند اما از کنار این واقعیت به سادگی گذشته اند که حتی ظالم ترین دیکتاتورها هم یک سلسله خدمات عام المنفعه را عرضه می نمایند تا بتوانند مظالم واقتدار سیاسی شان را توجیه وتمدید نموده وشکافهای بحران خیز اجتماعی را ازمعرض دید مردم پنهان نمایند. تلاشهای را که داودخان در عرصه توسعه اجتماعی مدیریت کرده است چیزی نیست که فارغ ازعلایق قومی وبرمبنای اندیشه های انسان برابری صورت گرفته باشد.
این تلاشها عمدتا برمبنای گرایش های نژادی و رفتار واندیشه های فاشیستی صورت گرفته است که درنهایت منجربه سقوط جمهوری قلابی ومرگ او گردید. هرگاه داودخان طرح توسعه اجتماعی واقتصادی افغانستان را درتوافق با نیازمندیهای جامعه وفارغ از علایق قومی تعریف وتدوین میکرد، برای جریانهای سیاسی مخالف زمینه تبارز وتلاشهای نظام برانداز فراهم نمیگردید.
باتوجه به این واقعیت، کودتا علیه داودخان را باید محصول رفتارسیاسی او با واقعیت های خارجی وداخلی افغانستان دانست که او بدون توجه به منطق سیاسی وپشتوانه عقلی با آن رفتار کرده است. هرگاه رفتار سیاسی داودخان مبتنی برتعقل وتفکر می بود وشعار های فریبنده ی جمهوری برخاسته از صداقت سیاسی او نسبت به مردم می بود، سرنوشت سیاسی او به دست خلق وپرچم رقم نمیخورد. واقعیت این است که کارنامه های سیاسی داودخان با ترویج عصبیت های قومی، گسترش شکافهای اجتماعی و فروبردن افغانستان درعمق بحران میباشد که متاسفانه تاهنوز درمعرض نقد علمی قرار نگرفته است. مرگ داودخان هم دربستر رفتار احساساتی او قابل تحلیل وتفسیر می باشد که او با تفکر وبا دستهای خود زمینه های سقوط اقتدار سیاسی و مرگش را فراهم آورد.
لذا آنچه را که داودخان به عنوان کارنامه های سیاسی ازخود دربرگهای تاریخ افغانستان به یادگار گذاشته است چیزی نیست جز تمدید بحران وتشدید وتمویل عصیبت های قومی که شعله های سرکش آن هنوز هم به شدت شراره میکشد و زندگی مردم افغانستان را به خاکستر تبدیل می نماید.
اما هنگامیکه آقای سیاه سنگ درنگارش های دنباله دارش مذبوحانه تلاش میورزد تا این مظهرجنون و تعصب را درپرده های ذهن مردم الگوی شهامت تصویر نماید، درحقیقت ازعمق باورهای نژادگرایانه اش پرده بر می افگند که تاحالا درپشت نگارش وپرداخت های ادبی ایشان پنهان بوده است. آقای سیاه سنگ اگرنسبت به سرنوشت تلخ مردم و روزگار سیاه هموطنانش احساس مسئولیت می نماید واگر واقعا فارغ ازعلایق قومی می نویسد، پس چه لزومی دارد که داستان مرگ یک مجنون قدرت را به تصویر کشیده و آن را به اسطورهء مقاومت تبدیل نماید؟ داستان پردازی مرگ کسی که سراپا پرده های وجودش در جنون قدرت وتعصب قومی پیچیده بود، کدام گرهی را میتواند از مشکلات ومعضلات معاصرما بازنماید که آقای سیاه سنگ برای اسطوره ساختن آن انرژی مصرف می نماید؟ نگارنده معتقد است که تفکر وانگیزه ء جعل سازی هنوز هم به عنوان یک رفتارخاموش جریان دارد که صبور الله سیاه سنگ را نیز به دام خود کشانیده وحتی آقای ایشر داس وسایت کابل ناته را نیز درخدمت گرفته است. اگرچنین نباشد پرداختن به چگونگی مرگ داودخان، هیچ گرهی را ازمعضل اجتماعی زمان بازنمیکند وهیچ برگ افتخار را به تاریخ انباشته ازجعل وتحریف شده ی ما افزوده نمی سازد. رفتار سیاسی داودخان دردومرحله متقاوت قدرت سیاسی، لایه های متفاوت تفکر، عمق شخصیت و صداقت سیاسی اورا درمعرض نمایش وقضاوت میگذارد. وقتی که این پدیده ها نتوانند صداقت وشهامت او را ثابت نمایند، آخرین رفتار او با مرگ، به هیچ عنوان نمی تواند بیانگر شهامت و صداقت سیاسی او باشد.
بهتراست که آقای سیاه سنگ ازاین برج بلند شاعرانه پایین بیاید، وبه جای اسطوره سازیهای بی قرینه وبی تاثیر، به سرنوشت تلخ هموطنانش بپردازد که توسط داده های فرهنگ قبیله به جهنم تبدیل شده است.
رویکردها:
1 ـ مقاله آقای اعظم سیستاتی درسایت افغان جرمن
http://www.afghan-german.de/up...
2 ـ و آن گلوله باران بامداد بهار، نگارش دنباله دار از صبور الله سیاه سنگ درمورد مرگ دhttp://www.kabulnath.de/داود خان درسایت کابل ناته
3 ـ میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر.
4 ـ و آن گلوله باران بامدادبهار، نگارش صبور الله سیاه سنگ، مصاحبه با سلیمان لایق
پيامها
24 دسامبر 2008, 00:34, توسط مینه وفا
خانم حضرتی! قبل ازهمه سلامهایم بپذیزید.
من نمی خواهم که از کدام پشتون ستایش کنم، ولی از شما می خواهم که شما به حیث نویسنده هیچ وقت یکطرفه قضاوت نکنید.
چرا صد در صد قلم شما درباره انتقادات از پشتون حرکت می کند.
ما خو حکمتیار، مسعود، رباني، سیاف و غیره را در یک صف جنایتکارا حساب می کنیم، شما روی کدام منطق مسعود را قهرمان معرفی میدارید، واضح است، که او پشتون نبود.
و شما مسعود و شهید مزاری را در یک خط ستایش می کنید، ولی این را می فهمید که، در شهادت مزاری دست ربانی و مسعود شامل بود.
قبل ازینکه طالبان داخل کابل شود، رباني و مسعود با طالبان روابط داشتند، به انها پول و اسلحه روان میکردند تا به ضد حزب اسلامی و حزب وحدت مزاری بجنکند.
عزض ام این است که اکر می خواهید که یک نویسنده باشید، همیش با مسایل امروزي علمی و حقوقي برخورد کنید، نه برخورد سیاسی و قومي.
تشکر
مینه وفا
24 دسامبر 2008, 00:57
حضرتی :
تو سیا سنگه نمیشناسی . او به اصطلاح افغانها به ( چخانسور ) کانادا زندگی میکنه . همیالی که مه همرایت گپ میزنم یخی به شهر سیاسنک سی درجه زیر صفر است . اگر بیست قدم به بیرون راه بری خنک به کله ات میزنه چشم هایت سیاهی میکنه . باید بسیار قوی باشی تا قبل ازاین که به زمین بیافتی 911 زنگ بزنی که به دادت برسه . سیاسنگ به خاطر زنده ماندن به مابین جامعه روشنفکر افغانستان ایی کار هار ره میکنه وگرنه نه او خوده پشتون فکر میکنه نه فاسی وان . او فقط یک افغان است . حتی از قوم و نسب و ذات خود هم خبری نداره . و شاید هم اگر خبر داشته باشه نمیخواهه که گپ بزنه . بسیار یک فیشن قدیمی است که ادام یکی ره زینه بسازه بر بالاشدن و سر یکی دیگه را بریدن . داود خان در اخر های عمر خود درس های از میر اکبر خیبر گرفته بود که به خاطر همو هم خیبر توسط چپی ها کشته شد , و .... تا اخر عمر خود داود نه تنها افسوس میکرد بلکه انتقام گرفته میرفت . و یگانه را علاج داود ره فقط در کشتنش تشخیص داده بودن . منحیث یک افغان مه اجازه ندارم که بر مرگ هیچ افغانی عزا بگیرم تا وختی که مه افغانستانه به دست افغان های خود تسلیم نکردم . وخت کم است و کار بسیار . از نستعلیق سفتن کم کن و بر مایه بیافزا . عزت زیاد - صنوبر .
24 دسامبر 2008, 01:27, توسط حمید
این نوشته از فرشته حظرتی نیست. این نوشته از یک فرد ظاهرآداکتر فارغ طب پوهنتون طب است و اما در رشته طب بیسواد. این فرد مرتجع هر زمانی در بدل پول و مقام کرسی گاهی در اختیار راست و گاهی هم در گروه چپ و اکنون در قید فرد افراطی است.
بهتر است مستقیم با صبور سیاسنگ در مناظره براید اما همیشه زبونانه از زیر بوریا اینطرف و آنطرف زهر شرم آلود خودر ا میریزد.
24 دسامبر 2008, 11:49, توسط هاشیمیان
حمید جان توهم مثلی که آب دهن اعظم سیستانی را خورده ای. تو بیا اگر چیزی درکله ات داری این نوشته را نقد کن. اگر چیزی در کله ات نداری لطفن سکوت کن. فرشته حضرتی یک واقعیت سیاسی را با زبان گیرا و زیبا بیان کرده است. داود خان یک دیوانه بود. یک متعصب بود. دشمن هزاره بود. فرشته حضرتی از یک واقعیت تاریخی پرده برافراشته است. قهرمان ساختن واسطوره ساختن داود خان هیچ دردی را درمان نمیکند. داود خان اگر دیوانه نمی بود زن وبچه اش را به کشتن نمیداد. شما عادت کرده اید که عقده های حقارت تان را با توهین کردن طرف مقابل جبران نماید. فرشته حضرتی مستند نوشته است. چیزی را که ادعا کرده است ریفرینس داده است. تو هم اگر ادعا داری بیا با منطق ومستدل بحث کن. درغیر آن برو کدام کش نصورا بزن که فکرت آرام شود. زنده باد فرشته حضرتی.
24 دسامبر 2008, 01:34, توسط احمدی
خانم حضرتی دستت درد نکند با این همه زحمات که می کشید! قربانی دستانت که می نویسی و از ما مردم بی زبان که دشمنان دیرینه هر روز در پی تخریب فرهنگ ، تاریخ ، زبان و قوم ما کار میکنند دفاع و مبارزه میکنید خداوند اشخاص تضادگر و متعصبین مانند ( لمبه ، ملا عمر ، نادر غدار ، اسمعیل یون ، سیاه سنگ ، انور الحق احدی ، فارق وردک ، حنیف اتمر ، حکمتیار غدار ، سلیمان لایق غدار ، عبدالکریم خرم ، ودیر ساپی ، خروتی و غیره) دوزخ را نصیب شان کرده و شرمسار مردم این دنیا و دنیای اخروی شوند. با احترام احمدی
24 دسامبر 2008, 03:17, توسط حنیف رستم
سلا م خدمت سایت زیبای کابل پرس? و خواننده گان عزیز!
افغانستان کشوری است که تاریخ ان همیش از خود نوسانات خودرا داشته است . و شخصیت های ماویست و ستمی که نمی توانند .شخصیت های را که از قوم وزبان ایشان نیستند قبول کنند و به بهانه های مختلف بالای انها تهمت و چرندیات می نویسند . باان هم شخصیت های که دور از وطن و از درد و رنج هموطنان ایشان هیچ و اقف نیستند . می کوشند تا این کشور را چنان در تعصب و کینه توزی غرق کنند که دیگر در هیچ زمانی از این مشکلات فایق نیاید . ستمی و ماویست مشهور فرشته که نمی خواهد افغانها یکی شوند بازهم این بار مقاله بر ضد شخصیت بزرگ افغانستان و و اولین ریس جمهور انتخابی افغانستان شهید سردار داود خان را به باد مسخره گرفته تا از این طریق خدمتی کرده باشد برای ستمی های و ماویست های هم تبارش که نمی خواهم اسم ایشان را بگیرم .بیاید و یک سلسله و اقعیت های را بپذیرد شهید داودخان شخصیت است که در بین تمام اقوام افغانستان از جایگاه و یژه ای برخوردار است که تو نمی توانی ان را تحمل بکنی .چون از هم تباران تو نیست ورنه اورا هم مانند بچه سقاو،و" اندیشه" به گفته خانم لمبه، قهرمان می ساختی . که هیچ جای در تاریخ ندارد و تاریخ سازان دروغین تو هستند نه از تمام ملت افغان . خانم فرشته تعصب نکنید ،تخم نفاق را در بین این ملت بیچاره نی انداز این ملت بسیار درد دیده است ،بیا و قبول کن که اشتباه میکنی ،ای کاش این نو شته های تو علمی ودقیق می بود هرکسی را به باد مسخره نمیگرفتی . و اقعا ازفرشته ستمی و ماویست دیگر چی گله ایست . او باید تعصب و کینه توزی بکنند چون شخصیت را همانند شهید داود خان در هم تبارانش ندارد . همین شهید داود خان بود که تا الحال از ماستر پلان او کار گرفته می شود . اما تو نمی توانی تحمل بکنی بخاطریکه تو شخصیت های می پسندی که چو ر،چپاول و بر ضد حکومت های ملی ان زمان تاخته است . و تمام کارهای که شهید داود خان بنیاد ان را گذاشته بو د ان را به ویرانه تبدیل کرد. تو ان شخصیت ها را قهرمان میسازی .
24 دسامبر 2008, 11:27, توسط جلال ابادی
به همه سلام !
رستم جان من به نوشته تان موافق هستم لیکن باید گفت که نام مایوست ها را بدنام نکرده و فرشته از اخوانی های شورای نظار است نه مایوست.
مایوستها افغانی از همچو اشخاص ننگ و شرم دارند، مایوستها برای عدالت اجتماعی در کشور می رزمند و انها باساس قوم، زبان، منطقه و نژاد مبارزه نمی کنند و به این چرند گویی و همچو خرافات عقیده ندارند انها اشخاص ورزیده لایق و ومردم دوست بوده اند.
جلال ابادی
آنلاین : فرشته مایووست نبوده
24 دسامبر 2008, 05:55, توسط tareq
khanom hazrati salam
anche ke jenabe siasang menawsand yak tahqeq ast baraye bar mala shodane haqayeq wa ta hal besyare az haqayeq ham malom shoda, yak haqeqate jaleb een ast ke afrade zenda dar yak mawrede waheed sohbat haye kamelan motazad mekonand ke nametawanad een hama sohbat ha hamzaman hamaye shan dorost bashd wa een ba een mani ast ke een qodratmandane derooz wa mohajereene emroz bayad dar yak programe zendaye TV ba ham beneshenand wa ba mellat begoyand ke ki rast megoyad wa ki nee, een yaki az khobi haye een tahqeq ast ke jenabe siasang ba aan masrof and, wa degar eenke tarekhe moaser ra bayad moarrekhene ma na tanha ba gonaye naweshtari balke ba gonaye mostanade tasweri ham bayad sabt konand, dar ghayre aan forsat ha az dast merawad wa zead masayel na gofta memanand wa aan gah tarekh nawesane qessa pardaze ma az yak zaagh 40 zaagh mesazand wa nasel haye badi dar sargardaniye behoda az een ketab ba aan ketab roze shan ra gom khwahand kard, hameen sal haye nazdeek , peshe chashme ma .zaher khan raft, sardar wali raft , az rahbarane jahadi mawlawi nabi wa khales raftand , massoud raft wa yak donya raz ha wa haqayeq ra ba khod bordand ke hech gahe ba aan ha dast na khwaheem yaft, darkhwaste man az shoma khanome porkar wa nawesenda wa gardanendaye radio payame zan een ast ke aziz khwaharam montazer nabash ta kase kare konad wa bad khodat aan ra naqd koni ya qabol ya rad, behtar een ast ke az emkanate dast dashta at estefada kon wa az een na rafta haye dar hale raftan mesle jenabane rabbani sayyaf mohseni wa baqi hama kasaneke az rast , chap een taraf ya aan taraf ba nahwe dar qazayaye akheer naqsh dashtand ta jaye momkeen asnade goftare sabt shoda taheya bedaraeed ta ayendagane ma baraye tahqqeq tarekhi een sal haye doshwar az manabeye ba etebar wa motmayeen estefada konand wa shoma ra ham doa konand, omedwaram porkar tar az hamesha dast ba kar shawi, qalamat tawana bad ya hoooooooooooooooooooooooooooooo
tareq
24 دسامبر 2008, 20:00, توسط سيروس اردوان
خانم محترم نويسنده ! شما نصيحت يک آدم با فراست را که به شما توصيه کرده بود ، « در جوی کوچک فقط ماهی بند انگشتی يا شايد قور باغه ، صيد خواهيد کرد» اصلا نشنيديد ! چرا ؟ چون سواد شما به اندازه سودی است که از نوشته های بی سر وته و جانبدارانه نصيب تان ميشود ( اگر اين مطالب پراکنده توسط خودتان نوشته شده باشد!) شما دنبال نويسنده های مطرح می گرديد تا از آنان بخواهيد قوماندان تنظيمی شمارا سلام وتهنيت بگويند ؛ چرا؟ چون پسر خوب سلام می دهد/ سلام به هر کلان می دهد .! / قوماندان مسعود فقيد ، يک اخوانی دو آتشه بود ؛ يک قشری گرای متعصب بود که مردم دنيا را مانند ديگر شاگردان سيد قطب و خامنه ای و ضياء الحق ، به کافر و مسلم ! تقسيم ميکرد واين مقوله زنگ گرفته را به ديگران تبليغ ميکرد ! هم نشينان او ، همين سياف ، دوستم و خليلی اند که نان را در افغانستان ميخورند اما برای دول اجنبی ( ايران و پاکستان و ترکيه روسيه ... ) دمبک ميزنند ! شما جنبش ميليونی زنان را در ايران نمی بينيد که از بدو زعامت خمينی تا اکنون ، بر سر و صورت خود می کوبند و اسلام را دين « زن ستيز» می انگارند! در عربستان حتا به زن ، ليسانس « درايوری » نميدهند ! خوب ، شما مگر احمد شاه مسعود را يک قوماندان اسلام پناه ! نميدانيد؟ پس چه کسی را پيدا خواهيد کرد که عاشق چشم و ابروی يک تفنگ به دوش اسلامی شود؟ شما از استعمال واژه « اسطوره » خو ش تان می آيد ، اما مثل همان نويسنده تازه کار که از استعمال ترکيب « بن بست » لذت ميبرد اما محل و معنی درست « بن بست » را نميدانست ! ، هر روز ، بيجای و بی جهت « اسطوره اسطوره » ميکنيد ! داود خان مرحوم اگر زندگی و ايده های شکوهمند نداشت ، مرگی باشکوه ، يگانه و کم بديل داشت . وی بسيار د ير در فکر نجات کشور از سلطه همه جانبه روس ها افتاد ؛ زمانی که شوروی ، افغانستان را نيز ( جزو اقمار ) خويش می پنداشت ! بهر حال داود خان مرحوم ، خود و دودمان خود را کشت و تن به ذلت نداد ! اين حقايق عريان چه ربطی به سياه سنگ و اسطوره سازی دارد؟
شما آنقدر امل ، متعصب و کم رشد تشريف داريد ، که خيال می کنيد ، خويشاوند تان قوماندان مسعود فقط و فقط قهرمان ملی (!) است و نه کس ديگر ، مثلا داود خان يا همين زيدی خبرنگار که کفش خود را به سوی يک جنايتکار جنگی ( مستر بوش ) کوبيد!
البته اين نوشته در دفاع از سيا ه سنگ نيست ؛ من او را شخص بزدل ، شهرت طلب و فاقد ايدئووژی ميدانم . با احترام . سيروس اردوان
25 دسامبر 2008, 06:30, توسط غلام
اگر کسی میخواهد که مستقیم همرای سیاسنک گپ بزنه لطفاء به این ادرس توجه کنید .hajarulaswad yahoo.com
و اگر کسی میخواهد که بداند که سیاسنگ راجع به داود خا چی گفته است اطفاء این لینک را کاپی و پست کنید به وب بروزر تان . په درناوی - غلام
http://www.kabulnath.de/Salae_...
آنلاین : http://www.kabulnath.de/Salae_...
25 دسامبر 2008, 07:11
حضرتی جان !
تا جایی که من متوجه شده ام شما با صبور جان هیچ فرقی ندارید . ایشان و شما هر دور بر زنده ماندن نوشته میکنید نه بر افهام و تفهیم کردن . با این نوشته تان شما به جای که به میخ بزنید با عصبیت به نال اسپ زده میرن . لحن نوشتن شما توحین امیز است . در حالیکه از پشتون بد میگن , به طور ناخود اگاه بد رقم از فارسی وان میخواهید که دفاع کنید . شما کوشش کنید که افغانستان را جای زنده گی کردن فقط افغانها قرار بدهید . اگر میخواهید که ( نقد سیاسی ) نوشته کنن .از شخصیت ها سیاسی که به افغانستان به جای خدمت , اشتباهات سیاسی داشته اند , متن درست کنید . در طول سی سال جنگ همه ادعا دارند که بر افغانستان از جان خود گذشته اند و خدمت کرده اند . خلاصه به جای تفریق و تقسیم پشتو و فارسی ما مردم امروز به اتحاد همه جانبه بین خود ضرورت داریم , تا بتوانیم ملک خوده دوباره سر پای استاده کنیم . افغانستان به شما سخت ضرورت داره . امیدوار هستم به اینده نظر محبت به همه قوم های کشور تان پیدا کنید . نواب غلام علی - لکنهو .
26 دسامبر 2008, 12:10, توسط محمد معصوم مشایع
برای فرشته جان حضرتی بخاطر بیحیای و بیشرمی اش باید تبریک گفت و برای صبورالله سیاهسنگ بخاطر صبر و شکیبایی و وطندوستی اش هزار آفرین گفت: سوالی که ازین خانم عزیز میشود اینست که غیر از احمد شاه مسعود در افغانستان قهرمان و یا اسطورۀ نمیباشد. اگر شما طفلک دبستانی هستید.و تازه دانسته اید که در روی زمین فقط احمد شاه مسعود، ربانی و سیاف و گلبدین قهرمان بودند و دیگر کسی به گرد پای شان نمیرسد باید اول به بابا جان خود مراجعه کنید . بپرسید احمد شاه مسعود، ربانی، سیاف، گلبدین در جرمنی بزرگ شدن و سواد آموختند و دانشگاه رفتند و بعد برای جنگ به پاکستان رفتند یا در زمان داود خان دانشگاهی شدند و دست چپ و راست خود را شناختند. شما مرگ داود خانرا انتحار میدانید و مرگ مسعود را قهرمانانه میدانید بگوید دست داودخان بخون کدام بیچاره و مظلوم افغان آلوده بود. شما که میگوید سرمایه افغانستان را داود در مناطق پشتون مصرف کرد. نفت گاز شبرغان، فابریکات سمنت جبلالسراج هرات، نساجی های بگرامی، پلخمری بندهای برق شاهراه های شما مرکز و غرب مرکر ومرکز به شرق را مسعود به مناطق تاجک نشین آباد کرد. بگویید فابریکات نساجی هرات معدن بیرایت، بنادر تورغندی، اسلام قلعه، حیراتان شیرخان را در شمال ربانی ساخت. بفرمایید دانشگاه کابل را کدام رهبرپنجشیری شما افتتاح کرد و مکاتب لیسه و ابتدایی، تخنیکم ها سیستم های مخابرات رادیو و تیلویزیون را مسعود ساخت و از همین جهت هم او را قهرمان ملی میگوییم. اگر شما هنوز که شانزده سال دارید از باباجان خود بپرسید و اگر ایشان هم سی ساله اند از پدر کلان خود بپرسید که قهرمان کذایی شما غیر از تخریب کشتار و انداختن نفاق میان ملت های برادر افغان چه کاری کرد. غیر از سازش با روس های جنایتکارچه دسآوردی داشت. خواهرک من که با چنین افکار بیمارگونۀ شما میشرمم نمیدانم شما خجالت نمیکشید یا اینکه آب چشم شما ریخته و تازه دارید پرکتس قهرمانزاده های ارگ نشین و نوکران امریکایی را میکنید...
27 دسامبر 2008, 09:09, توسط سروری
معصوم جان مشایع لطفا کاسه ی داغتر از آش نباش. شما عجیب وغریب عادت دارید که اگر کسی نظام استبدادی را هم نقد کند انگار که برسبیل شما برخورده است. عزیز جان بگذار دیگران هم سخن بگوید. دنیای امروز دنیای دیروز نیست که وقعیت ها پوشیده بماند. داود خان یک دیوانه بود. مجنون قدرت بود. متعصب بود. ضد هزاره بود. داود به اشاره واستخاره روسها به قدرت رسید. داود زمینه ساز کودتای هفت ثور شد. جمهوری داودخانی وشعارهای که او گفت، همه اش دروغ بود. داود برای بقای قدرت قبل ازهمه چیز دیموکراسی را قربانی کرد. عزیزجان کمی از احساسات پایین بیا ضرر نمیکنی. داودخان درزندگی اش چه کاری را برا ی افغانستان کرد که مرگ او برای مرم افتخار باشد. برای قضاوت شخصیت و کارکردهای منفی ومثبت یک شخص الزاما به زندگی اش رجوع میشود نه به مردگی اش.
صبور الله سیاه سنگ هم نژادگراه است میخواهد داود را اسطوره بسازد. فرشته حضرتی بهترین وبزرگترین شهامت را کرده است که اسطوره ها سازیهای بی ارزش سیاه سنگ را نقد کرده است. تو هم بیا نقد کن ولی لطفا با استدلال. احساساتی نشو. ب کسی بدو بیراه ودشنام هم نگو که خودت را سبک میکنی. بیا اندیشه های طرف را نقد کن. اگر این کار نکردی یا وتوان نداشتی برو به جای این کار کدام سکرتی بیزن که اعصابت آرام شود. اینجا جای نقد اندیشه است نه جای یاوه سرایی . بیاتو ازخوبی های داودخان بگو که مثلا داود خان درفلان وقت فلان شمشیر آتشین را در فلان جای فیل زد. ازمن خپه کیزی بیا نه. مقصد ازما وشما بیادری است و دو دشنام وتوهین بند وبیا اگر چیزی درکله ات داری جواب منطقی ومستدل بنویس. درغیر آن برو همرای اولادهایت کدام جای چکر بزن که سات آنها خوش تیر شود.با احترام
4 جنوری 2009, 08:19, توسط رويا
خانم فرشته حضرتی قلم توانا باد درافشای فاشيستان وطن.