دولت افغانستان به ایران امتیاز میدهد؛ خود از آن چی میخواهد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آقای خلیلی معاون دوم رئیس جمهور افغانستان در این اواخر سفر طولانی و تا جای غیر معمول به جمهوری اسلامی ایران داشت.
با توجه به ناراضیتی داخلی از حکومت هفت ساله کرزی و انتقاد شدید باراک اوباما رئیس جمهور منتخب امریکا در جریان کمپاین انتخاباتی اش منبی بر خلاصه شدن حاکمیت دولتی افغانستان در پشت حصارهای آهنی کابل، آهنگ ائتلاف های منطقه یی برای ادامه حاکمیت رئیس جمهور کرزی به گوش میرسد.
معاون رئیس جمهور کرزی در نشستی با وزیر خارجه ایران در تهران در هفته گذشته به صراحت اظهار داشت: هيچ طرحي در افغانستان بدون حضور ايران قابل پذيرش نيست.
این جمله کوتاه در حالیکه رئیس جمهور کرزی در خوست در جمع عزاداران سه قربانی ملکی نیروهای امریکایی، پا را از یک هشدار تکراری و میان خالی علیه حضور امریکا فراتر گذاشت، تهدید کرد که در صورت ادامه کشتار غیر نظامیان به تصمیم لویه جرگه قومی که البته هرگز ضبغه قانونی را در اینچنین موارد ندارد، متوسل خواهد شد.
همزمانی این دو رویداد در افغانستان و ایران نشان میدهد که رئیس جمهور کرزی برای ادامه حاکمیت اش در پی ایجاد ائتلاف منطقه یی علیه تصمیم امریکا برای کنار زدنش از قدرت میباشد. در واقع کرزی تلاش میکند امریکا را در اواخر حاکمیت ناکامش از چند جبهه سرد زیر فشار مضاعف قرار دهد تا مجبور به تن دادن به خواستهایش کند.
ایران به عنوان یکی از همسایگان افغانستان حداقل در سی سال اخیر در موارد زیادی در روند سیاسی- نظامی افغانستان نقش داشته و همیش تلاش کرده است تا از پاکستان که به عنوان محور دیگری در سه دهه گذشته مطرح در مسایل کشور خصوصاً با حمایت های دوامدار در بعد از شکست رژیم داکتر نجیب از حکمیتار و بنیان گذاری جریان مشکوک "اسلامی" طالبان بوده است، عقب نماند.
بدون شک ایران با توجه به اینکه از نظر جغرافیایی دارای مرزی های طولانی با افغانستان میباشد، و از نظر مشترکات فرهنگی، دینی و زبانی نیز نسبت به هر همسایه دیگری نزدیکی زیادی دارد؛ از منافع راهبردی و اقتصادی قابل توجه در افغانستان برخوردار است.
تهران در هفت سال گذشته بر خلاف اسلام آباد با دنبال کردن سیاستهای معقول و زیرکانه از هر گونه تنش با کابل، بخصوص با رئیس جمهور کرزی پرهیز کرد و در واقع "هم سیب را بدست آورده و هم دل یار را نه رنجانیده است".
ایران بدون شک از دهه نود میلادی که با حمایت های نظامی و مالی از تنظیم های جنگی در کابل بهای سنگینی در کنار تخریب شهر و از میان رفتن زیر نباً های اقتصادی افغانستان، نیز متحمل شد، تجربه خوبی برعکس پاکستان اندوخته است.
در این مدت تهران هم با کرزی روابط بسیار نزدیکی را حفظ کرد و هم در مورد ادامه سرنوشت محالفان سیاسی رئیس جمهور افغانستان که بیشتر در وجود رهبران جهادی دیده میشود، بی تفاوت نماند و آنان را نیز به نوع ظریفی در آغوش نگهداشت.
اگر نیک دیده شود ایران نیز از نظر حجم مداخله در امور افغانستان و حرکات مشکوک در بعد از حمله امریکا به افغانستان کمتر از پاکستان عمل نکرده است؛ اما هرگز رئیس جمهور کرزی انگشت انتقاد جدی بسوی این کشور دراز نکرد؛ حتی زمانیکه بارها امریکا و ناتو از حمایت تهران از مخالفان مسلح سخن گفتند، آقای کرزی به شدت این ادعا ها را تکذیب کرده است.
از آنجائیکه پاکستان به عنوان بستر ناامنی های دهه اخیر مطرح است و در عین حال بدنامی که نصیب هر سیاست مدار افغان از نزدیکی با این کشور میگردد؛ کرزی را واداشته است تا معامله یی را با تهران انجام دهد تا با اسلام آباد.
خوب به این ترتیب، آقای خلیلی در این سفر بدون تردید سه پیام مهم و عمده به تهران داشته است.
1- جلو گیری از هر نوع مداخله در امور ایران توسط امریکا و عدم اجازه دادن به جابجای نیرو و حرکات مشکوک به این کشور در پشت مرزی های ایران؛ زیرا واشنگتن متهم است که با حمایت های مالی و تسلیحاتی از گروه "سنی جیندالله" در پی بی ثبات کردن اوضاع ایران در مناطق همسرحد با افغانستان میباشد.
رویداد های مانند قتل مسافران ملکی یک بس و ربودن 16 تن از نیروهای انتظامی ایران و بعد قتل آنان توسط گروه جندالله در جریان سال قبل هجری شمسی در استان سیستان و بلوچستان، تقریباً شک ایران را به یقین، منبی بر مداخله امریکا قطعی کرد.
در عین حال مسوولیت ربودن یک دپیلومات ایرانی در پاکستان نیز بدوش این گروه گذاشته شده است که حدود دو ماه قبل توسط مردان مسلح در شهر پشاور اختطاف گردید.
2- امضای توافق امنیتی با ایران منبی بر عدم مداخله و مبارزه مشترک در زمینه های مواد مخدر و قاچاق اسلحه که خود زمینه ساز برای کار مشترک دو کشور افغانستان و ایران در بخش های نظامی در آینده خواهد بود را مهیا میکند.
3- محدود کردن فعالیتهای نیروهای خارجی بخصوص امریکا در افغانستان و تعیین زمان خروج عساکر ناتو از افغانستان خواهد. چیزیکه ایران خواهان آن از همان آغاز حضور نیروهای خارجی به دلیل حساسیت های همسایگی با افغانستان تا اکنون میباشد.
خوب! حال کرزی از تهران در بدل این کار ها چی میخواهد؟، بدون تردید رئیس جمهور افغانستان با از دست دادن حمایتهای غرب بخصوص امریکا به تنهایی نمیتواند به یک کشور مانند ایران در میان همسایگان اکتفا کند، در حالیکه پاکستان در کمین نشسته است.
جلب حمایت روسیه به وسیله ایران، مجبور ساختن جبهه ملی برای همراهی کرزی در انتخابات آتی، بدون تقاضای های زیاد سیاسی و حمایت مالی از روند کمپاین انتخاباتی کرزی از دیگر خواست های او میباشد.
چون کرزی در واکنش به ایجاد جبهه ملی در دوسال قبل، در یک حرکت غیر دپیلوماتیک این جریان را متهم به وابسته گی به ایران و روسیه کرده بود. ( با توجه به نفود روسیه بالای کمونستان سابق عضو این جبهه مانند آقای علومی و گلاب زوی و ارتباطات مشکوک ایران با سران جهادی، در واقع جبهه ملی یک معجمون روسیه – ایرانی میباشد).
این جبهه با توجه به تجارب گذشته حاضر نیست بدون آودن قید مکتوبی بر روی کاغذ برای تقسیم قدرت نه سهیم شدن در آن، در انتخابات آینده کنار کرزی ایستاده شود.
زیرا این جبهه به خوبی آگاهست در انتخابات آینده کرزی نمیتواند به تنهایی با رقبای قوی که حمایت امریکا را نیز در عقب خواهد داشت، به میدان مبارزه رود، بناً او مجبور است از تمام قوا برای کوبیدن حریف استفاده کند؛ و این دلیل است که رئیس جمهور کرزی را بدون شک متوجه حساسیتهای بازی آینده بر خلاف رقابت گذشته که یکه تاز میدان بود، ساخته است.
اما سوال اساسی اینست که آیا طرح کرزی برای ایجاد حمایتهای منطقه یی در بجای حمایتهای غرب کار ساز خواهد بود؟ و آیا او میتواند به عنوان یک طرف مطمین نظر کشور های منطقه بخصوص ایران و روسیه را جلب کند؟
در قدم نخست بدون شک در ذهن هر حامی احتمالی کرزی، ابعاد شخصیت او با با توجه به جامعه شناختی جوامع سوم خطور خواهد کرد. از آنجائیکه رئیس جمهور کرزی دارای رفتار متزلزل در گذشته بوده است و کمتر نذیر موضعگیریهای سیاسی وی در وجود دیگر رهبران دیده شده است؛ هر شریک یا حامی سیاسی را نیز دچار تزلزل برای همراهی وی میکند.
هر چند سیاست در افغانستان همان چند پهلو بودن معنا میدهد؛ اما نبود راهبرد و رویکرد های مشخص برای تعیین کنشهای دولت در هفت سال گذشته و برخورد های احساساتی و واکنشی رئیس جمهور کرزی و عدم تعهد وی برای حفظ ائتلاف ها و منافع مشترک، چهره یی سیاسی او را در انظار دیگران تاریک و غیر مطمین ساخته است.
رئیس جمهور کرزی از سال 2003 که با سر دادن بیت مشهور "گر ندانی غیرت..." تا 26 ماه جوزای سالجاری (15 جون 2008 میلادی) که پاکستان را به حمله تهدید کرد، بار ها تعجب دپیلوماتهای کارکشته خارجی را در کنار نشان دادن ضعف سیاسی خود برانگیخته است.
این دپیلوماتان واکنش های رئیس جمهور را بار ها در این گونه موارد احساساتی و غیر سیاسی خواندند. از این روی هیچ شریک سیاسی و راهبردی بر کرزی اعتماد نمیکند.
در گام بعدی، ایران ترجیح میدهد کسی در افغانستان حاکمیت را در دست داشته که از حمایت غرب برخورد دار باشد؛ اما با ایران نیز روابط دوستانه داشته باشد.
در عین حال فراموش نباید کرد که زمان نیز به نفع ایران رقم خورده است؛ چون شرایط طوریست که حاکمان کابل بناً به دلایل تاریخی، جغرافیایی و حتی روانی نتوانند پا را از داشتن روابط دپیلوماتیک با پاکستان فراتر بگذارند؛ زیرا کوچکترین اشتباه در ارتباط با همسایه جنوبی، مرگ سیاسی هر سیاست مدار خواهد بود.
این وضعیت ایران را در موقعیت بهتری قرار میدهد، چون روابط لرزان و شکننده همشیه گی حاکم میان کابل و اسلام جرات هر گونه برخورد را از زمانداران افغان با تهران میگیرید؛ چون آنان نمیتوانند همزمان در دو جبهه داغ هم علیه ایران و هم پاکستان بجنگ و مجبوراً میان بد و بدتر، (ایران و پاکستان) تهران را برای دوستی صمیمی تر انتخاب کنند.
از سوی دیگر ایران خود درگیر مسایل بزرگتری در منطقه بخصوص خاورمیانه، عراق، برنامه هستی و غیر دچار است که عملاً نمیخواهد با حمایت های فصلی نه راهبردی، جبهه دیگری در افغانستان نیز بر علیه خود باز کند.
بخصوص در شرایطی که با انتخاب اوباما به عنوان رئیس جمهور امریکا، نشانه های بهبود روابط و آغاز گفتگو های مستقیم میان تهران و واشنگتن بوجود آمده است. با توجه به این خوشبینی ها که تهران به آن دلبسته است، هرگز نمیخواهد حساسیتی های برای امریکا در حال حاضر ایجاد کند.
این موضوع را میتوان از پوشش خبری رسانه های دولتی ایران بخوبی دریافت، وقتی خبرگزاری دولتی ایران (ایرنا) اومابا را رئیس جمهور منتخب خطاب میکند، معلوم است که باز گو کننده یی سیاست تهران در قبال دولت جدید امریکا میباشد.
و نکته آخر اینکه دستگاه دپیلوماسی دولت کرزی تا اندازه یی ضعف و فاقد کادر مجهز به تجربه و دانش و دپیلوماسی روز میباشد که بتواند زمینه های رسیدن به توافقی را میان کرزی و کشور دیگری در مدت اندکی باقی مانده از دوران ریاست جمهوری وی، آماده سازد.
در بعد داخلی هم وضعیت آقای کرزی هم آنقدر واضح و آفتابی است که نیازی به توضیح و شرح ندارد.
بناً همه یی راه ها بسته است، باید کنار رفت و جای را برای حضور دیگران باز کرد. هر چند امیدی کمتری برای آوردن تغییر در زنده گی افغانها در دولت آینده نیز متصور است؛ اما چهره های امروزی حاکمان باید تغیبر کند.