نبرد هژمونيكی قدرت ها
اين دو پديده شوم ( پيشوايان مواد مخدر و دلالان سياسي) ، همانگونه كه در ايجاد بحران مرگ آفرين داخلي دست طولاي دارند در ايجاد بحران سياست خارجي كشور نيز موفق بوده اند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قسمت دوم
تحولات پيچيده و وضع شكننده امنيتي كشور ، موج نگراني مردم افغانستان و كشور هاي حامي دولت را موجب شده است . در حوزه داخلي ، گسترش نا رضايتي مردم بدليل افزايش بي رويه نا امني ها حتي در پايتخت امري انكار نا پذير است . رسانه ها ، نظر سنجي ها و تجمعات اعترارض اميز مردم در برابر ناكارايي دولت رييس جمهور كرزي حكايت از فرو رفتن افغانستان در يك بحران مرگ آفرين دارد ؛ بحران كه نه تنها براي مردم مرگ آفرين است ؛ براي دولت مردان مضمحل و بيمار نيز چالش ساز خواهد بود .
ريشه اين بد اقبالي مردم افغانستان در سياست گذاري هاي نا پخته و نا سنجيده تيم رييس جمهور كرزي نهفته است . اين دولت از آغاز كارش فاقد استراتژي استوار ملي در حوزه هاي سياست گذاري داخلي و خارجي بوده است . زيرا پايه هاي دولت رييس جمهور كرزي بر اساس محوريت قوم سالاري در بدل شايسته سالاري واستراتژي قبيله پرور ويران كننده ؛ استوار شد . وزارت خانه ها بر اساس مصلحت هاي كاذب تنظيمي ؛ سمتي و قومي پايه گرفته و به راحتي به باشگاه هاي قومي و قبيله ي مبدل گشت . سياست بدست باند هاي مافياي و مديران قدرتمند مواد مخدر قرار گرفت . در سياست گذاري ها بيشتر خدايان و پيشوايان مواد مخدر و شماري زيادي از چهره هاي دلال صفت كه افغانستان را به شوروي فروخته بودند ، نقش اساسي ايفاء كردند ؛
پيشوايان مواد مخدر و دلالان سياسي كه هميشه در خريد و فروش و معاملات سياسي دست بالا دارند با زيركي تمام در اراكن دولت، صاحب صلاحيت هاي كلان شده و هم در پارلمان كشور نفوذ فوق العاده يافتند. امروز اگر كشور به چالش مرگبارش نزديك مي شود عامل اساسي و ريشه دار آن موجوديت پيشوا يان مواد مخدر و دلالان سياسي است كه در كشاندن كشور به سمت بحران داخلي و خارجي نقش محوري بازي كرده اند كه در جايش به معرفي اين باند ها خواهم پرداخت .
اين دو پديده شوم ( پيشوايان مواد مخدر و دلالان سياسي) ، همانگونه كه در ايجاد بحران مرگ آفرين داخلي دست طولاي دارند در ايجاد بحران سياست خارجي كشور نيز موفق بوده اند . اين دو پديده زمينه حضور و نفوذ برخي قدرت هاي منطقه ي كه در خلق جنجگ هاي طولاني مدت در قالب جنگ هاي تنظيمي ، قومي و زباني نقش آفرين بودند را نيز فراهم ساختند . سه دهه جنگ در واقع جنگ قدرت هاي منطقه ي در افغانستان بود كه مجريان اين قدرت ها جريان خود فروخته جهادي و كمونيستي در كشور بودند . يكي جنگ را به نفع كمونيست ها و شوروي سايق مديريت ميكرد و ان ديگري جنگ را به نفع كشورهاي سلطه طلب منطقه ي ( پاكستان ، ايران ، عربستان ) ادامه ميدادند ؛ در واقع نبرد هژمونيكي قدرت ها در وجود دو چهره ( كمونيستي ها و جهادي ها ) ترسيم يافت؛ در اين ميان غرب به رهبريي ايالات متحده آمريكا ، چرخش سياست را در اين آشفته بازار به نفع خود به گردش در آورد ودر واقع پس از يازدهم سپتامبر 2001 مديريت جنگ را در افغانستان بدست گرفت.
هرچند غرب به رهبريي ايالات متحده آمريكا پيروز ميدان بود ؛ اما در پلانگذاري ها و جابجاي مهره ها در هرم قدرت نوپا و متزلزل كابل دچار اشتباه اساسي شد . سياست گذاري ها و پلان هاي باز سازي تحت مديريت تيم قوم سالار و قبيله پرور « رييس جمهور كرزي كرزي» تجربه كشور هاي منطقه ي و اتحاد شوروي سابق را تكرار كرد. باز هم جدال هاي سياسي رنگ وبوي قومي و قبيلوي بخود گرفت . ادارات ، وازرت خانه ها و ولايات بر اساس معاملات كاذب قومي و تنظيمي تقسيم شد . برخي ادارات توسط پيشوايان مواد مخدر با مبالغ كلان خريداري شده و بسياري پست هاي كليدي در اختيار جنگ سالاران و ناقضين حقوق بشر قرار گرفت . نگون بختي بزرك مردم افغانستان ، اين بار در چهره ديگر يعني طالبان نكتايدار هوادار غرب با شعار دادن « تقويه دموكراسي» تكرار شد .
هرچند جدال قدرت ها و نبرد هژمونكيي آنها ظاهرا در دو قالب « بلوك غرب وشرق» بر سر جنازه پارچه پارچه افغانستان ترسيم مي يابد اما در بازي هاي هژ مونيكي و تاكتيك هاي منافع طالبانه ، اين دو بلوك در درون نيز دچار مشكلات اساسي شد . همانگونه كه نبرد هژمونيكي قدرت هاي منطقه ي حول محور افغانستان سبب ويراني بنيادي اين كشور گرديد ؛ نبرد خزنده ميان كشورها و قدرت هاي غربي نيز طي سه سال اخير، افغانستان را تا پرتگاه و سقوط دوباره به كام افراط گراي نزديك ساخته است . بر قراريي پنهاني روابط برتانيا با برخي حلقات طالبان و همسويي و حمايت برخي كشور هاي ناتو از اين سياست(مذاكره با طالبان ) از يكسو موجب شكاف عميق ميان بلوك غرب در سياست گذاري هايش در افغانستان شد واز طرف ديگر موجب تشكل هاي خطر ساز وويران كننده داخلي گرديد . از اين فرصت پيش آمده ، طالبان و حزب اسلامي بعنوان گروهاي دحشت افكن و تروريست استفاده اساسي و بهره خوبي بدست آوردند . اين دو گروه با حمايت برخي كشور هاي عربي و غير عربي تشكل دوباره يافته و بسياري از مناطق را به تصرف خود در آوردند .
طالبان باچراغ سبز رييس جمهور كرزي ؛ توانيست بيشترين زندانيان خود را از زندان هاي افغانستان با وساطت پر فيسور صبغت الله مجددي آزاد نموده و در درون حكومت نفوذ اساسي و سياسي پيدا كند . در آخرين گزارش انتشار يافته از سوي منابع اطلاعاتي ايالات متحده آمريكا ، حلقات نزديك به طالبان در وزارت دفاع افغانستان و وزارت داخله موفق شده اند ؛ سلاح و ابزار جنگي كه آمريكا در اختيار نيروهاي امنيتي و نظامي افغانستان قرار داده ، در اختيار طالبان قرار دهند . و به همين دليل دولت جديد آمريكا ضمن ابراز نگرارني از اين وضعيت ، قرار است بيش از سه بازرس كار كشته نظامي پنتاگون را به افغانستان اعزام نمايد .
بنا بر اين ضعف مديريت تيم قبيله پرور رييس جمهور كرزي از يكسو ، موجب افزايش و گسترش روز افزون شبكه هاي دحشت افكن و تروريسم گرديده و از سوي ديگر قدرت هاي منطقه ي و غربي را نيز دچار سر درگمي ويران كننده ساخته است ؛ تاثير گذاريي كشورهاي منطقه ( پاكستان، ايران ، عربستان و هندوستان) در افغانستان بسيار متفا وت تر از سه سال قبل است . پاكستان و عربستان تسلط چند سال پيش خودرا در حوزه افغانستان تقريبا از دست داده و بجاي آن هند و ايران در جايگاه ممتاز تري در تاثير گذاري قرار گرفته اند . مسدود ساختن دره خيبر در مرز افغانستان به روي كاروان هاي اكمالاتي نيروهاي ناتو و آمريكا و همچنين قدرت گرفتن فوق العاده طالبان در مسير هاي جنوبي ، پاكستان را بعنوان متحد استراتژيك آمريكا در شرايط ناگواري قرار داده است . زيرا از نقل و انتقالات اين كاروان ها علاه بر مبالغ هنگفتي اقتصادي كه نصيب پاكستان مي شد اين كشور را در جايگاه امتياز گيري در معادلات سياسي و جانه زني هاي دپلماتيك قرار داده بود . اكنون كشورهاي عضو ناتو حتي آمريكاگزينه هاي ديگر را براي نقل و انتقالات كاروان هاي خود روي دست گرفته است . يكي از آن گزينه ها و درواقع نزديك ترين مسير براي نقل انتقالات كاروان هاي اكمالاتي « ايران » رقيب پاكستان و دوست هندوستان است .
" طي هفت سال گذشته 75 در صد از تجهيزات نظامي و غير نظامي ناتو از طريق بندر كراچي و پس از طي حدود 900 كليومتر با عبور از جنوب تا شمال پاكستان و با گذشت از مناطق قبايلي و از طريق گذرگاه خيبر وارد افغانستان مي شده است . تنها در جريان يك حمله كه دهم ماه گذشته در منطقه قبايلي بر ضد كاروان از كاميون هاي ناتو صورت گرفت ، حدود 2500 كاميون و تريل به آتش خشم تروريستان بكلي سوخت و به هوا رفت . بنابراين نا امن شدن مسير تداركاتي كراچي تا گذرگاه خيبر به اين مفهوم است كه ناتو شاهرگ تداركاتي خود را در خاك پاكستان بكلي از دست داده و با توجه به بحران سياسي طولاني مدت اسلام آباد ؛ ناتو مشكل است كه در كوتاه مدت به تامين اين شاهراه حياتي موفق شود ؛
همزمان با نا امن شدن مسير پاكستان بر روي كاروان هاي ناتو و آمريكا ، دولت قير قيزستان نيز با دريافت100 مليون دالر كمك بلا عوض و 150 مليون دالر وام ، و 300 مليون دالر فرصت سرمايه گذاري از سوي مسكو ، از آمريكاي ها خواست پايگاه هواي « مناس» در شمال كشورش را تعطيل كند . اين پايگاه كه ماهانه 17 مليون دالر از سوي آمريكا اجاره شده بود به آنها اجازه مي داد بدون هيچ محدوديتي از اين پايگاه براي انجام عمليات هاي نظامي در افغانستان استفاده كرده ويا تداركات برساند ".
هرچند ايالات متحده آمريكا پايگاه هاي هواي « چك لالا» در نزديكي اسلام آباد ، « فرود گاهاي دوشنبه» در تاجكستان و « خناباد» در ازبكستان را تا كنون در اختيار دارد و مي تواند تعطيلي ميدان هواي « مناس» قيرقيزستان را از نظر اهميت هواي و نظامي بخوبي جبران كند اما قطع خطوط مواصلاتي ناتو وآمريكا در شمال ( مناس) و در جنوب گذرگاه « خيبر)غربي ها را در شرايط دشوار قرار داده است . زيرا هزينه حمل ونقل اين حجم وسيع از تداركات بدون شك بيش از پنج برابر خواهد بود . بنابر اين عملا كشور هاي عضو ناتو را وادار ساخته است تا در صدد پيدا كردن جايگزيني خطوط نا آمن پاكستان باشد . در چنين شرايطي « ايران» تنها كشوري است كه بعنوان جايگزين مطرح است.
ايران در حال حاضر داراي خطوط مواصلاتي امن و نزديك به افغانستان است :
1_ بندر چا بهار به زرنج ( مركز ولايت نيمروز ) حدود 600 كيلو متر .
2 _ چاه بهار _ بندر عباس به مركز ولايت فراه .
3 _ بندر عباس _ مشهد به هرات .
اين سه خط مواصلاتي مي تواند در حال حاضر جايگزين براي مسير هاي نا امن پاكستان براي كمك رساني بين المللي به افغانستان باشد كه در مقايسه با بندر كراچي تا گذرگاه خيبر در شرق افغانستان ، حدود 300 كيلو متر نزديك تر است. با مطرح شدن اين سه خط مواصلاتي براي كمك رساني و اكمالات نيروهاي بين المللي و ناتو ، ايران را در جايگاهي قرار داده است كه در معادلات سياسي و چانه زني هاي دپلماتيك در مذاكرات قريب الوقوع ايران با آمريكا ، تاثير انكار نا پذير خواهد داشت . موضوع انتقال كاروان هاي اكمالاتي نيروهاي بين الملل از مسير هاي فوق از مدت ها قبل ميان برخي كشورهاي عضو ناتو با ايران آغاز شده و چانه زني ها عمدتا در دبي صورت گرفته است . بنابراين گسترش روز افزون قدرت تروريسم ؛ موج نا آرامي ها در قسمت اعظم افغانستان ، مسدود شدن گذرگاه « خيبر» در شرق افغانستان و بحران مديريتي در حكومت، معادلات سياسي را در راستاي نبرد و جدال هژمو نيكيي قدرت ها در افغانستان متفاوت تر از گذشته ساخته است .
در يك جمع بندي كوتاه مي شود نتيجه گرفت " جدال قدرت ها در راستاي گسترش نفوذ و تامين منافع خود در افغانستان ماتم زده همچنان نا آرامي ، ويراني و بحران سياسي و اجتماعي را در اين كشور سبب شده و بيم آن مي رود كه يك بار ديگر كشور به كام افراط گراي و تنازعات قومي ، حزبي ، زباني و مذهبي غلطيده باز هم دهه خونين هفتاد تكرار شده و قدرت ها نظاره گر آن باشند ؛