محمداکرام اندیشمند سایت "تنویر" را رسوا ساخت
آیا طرفداران حکمتیار هنوز هم از شیوه های های کلاسیک تکفیر وبرچسب زدن های ناروا استفاده میکنند؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ایمیلهای که میان جناب اقای محمداکرام اندیشمند ومسؤول سایت انترنتی تنویر ارگان نشراتی حزب گلبدین حکمتیار رد وبدل شد درسایت وزین کابل پرس خواندم.
قبل ازاینکه برداشت شخصی ام را راجع به محتوای مضامین هریک ازطرفین ابرازدارم میخواهم موفقیت جناب اندیشمند را درین مناظرهء انترنتی تبریک وتهنیئت بگویم. واین را اضافه کنم که جناب محمداکرام اندیشمند از جملهء بضاعت های خوب فکری کشورما می باشند.. خداوند بزرگ براین نویسنده توانا وحق گو وحق نویس طول عمر نصیب فرماید که همیشه خواننده گانش را ازتوطئه های پشت پردهء دین بازان رئا کار وخوارج صفت که همیشه دین وایمان را بعنوان حربهء سیاسی آلهء دست خویش ساخته وآنرا بعنوان شمشیر برنده علیه مخالفین فکری وغیرفکری خود استعمال کرده اندآگاه ساخته است..
این قلم بامحمداکرام اندیشمند ازمدتهاقبل ، آشنائی دارد. ایشان در دوران مهاجرت شان درپاکستان درزمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق ازاعضای انجمن نویسنده گان وسخنوران جمعیت اسلامی بودند اما هیچگاه درحصار ومحدودهء تنظیمی خودرا قید نکرده همیشه درکنفرانسهای مطبوعاتی رهبران هرتنظیم که بوده رفته است واشتراک نموده وگزارش تهیه نموده است. قلم اندیشمند بعنوان یک تحلیل گر حوادث تاریخی قلم رسا وعام فهم است. او خیلی زیبا وبی وپیرایه می نویسد درعین حال اندیشمند درطول عمرپربار سیاسی اش بحیث یک قلم بدست باوجدان، هیچگاه ازضعف ها وخطاهای حزب مربوط خویش نیز اغماض نکرده است.
محمداکرام اندیشمند نویسنده انست که به هیچ صورت درمحدوده های تنگ قومی وقبیلوی نمی گنجد. آثاری را که وی تاکنون نوشته است منابع ومراجع آنها همیشه موثق وقابل اعتبار بوده است.
محمد اکرام اندیشمند بعداز سقوط حکومت داکترنجیب الله وجنگهای تحمیلی چندمرتبه ای حکمتیار که گاهی دولت را اسلامی وزمانی هم کفری میخاند وهزاران راکت وموشک را به کوی برزن کابل خصوصا تعمیررادیو افغانستان شلیک میکرد ایشان مسؤولیت نشرات رادیو افغانستانرا بعهده داشتند باوجود مشکلات طاقت فرسا زیر بمب ها وراکت های حزب حکتییار وشورای عالی همآهنگی برنامه های بندار کننده ورسوا کننده خودرا تهیه وبه نشر میسپرد.
محمداکرام اندیشمند چه در دوران اقامتش درپاکستان بعنوان یک قلم بدست مجاهد وبیدار وچه درافغانستان بحیث رئیس نشرات رادیو همیشه با فروتنی واخلاق نیکو با افراد دور برش وزیردستانش برخورد نموده است. او انسان کم گو زیاد شنو، متواضع مهذب است که دراولین برخورد انسان، به سجایای عالی اخلاقی وی و ظرفیت های معنوی این شخصیت ارجمند پی میبرد.
اثرعلمی وتحقیقی این دانشمند حق گو وحق نویس بنام صبح کاذب یکی از آثار ناب وبا ارزش است که درمیدان رقابت های علمی به ندرت میتوان همطراز وهم سویه آنرا دربین آثار سایر نویسنده گان حوادث چند دهه اخیر پیداکرد. ویا به عبارت دیگر کمتر اثری ازدیگران میتواند با آن ازحیث وضاحت وشفافیت همسری کند.
این کتاب که درابتدا بصورت بخش وار، درماهنامه میزان منتشره سفارت افغانستان در دهلی به سردبیری آقای فضل الرحمن فاضل به چاپ میرسید تا اینکه مجموعهء کامل آن بنام (صبح کاذب) تکمیل گردیده ودراختیار علاقه مندان قرارگرفت ،فی الواقع رد ادعاهایست که گلبدین حکمتیار درزمان اقامتش در تهران خواسته است که تاریخ حوادث بعداز سقوط نجیب الله را یکجانبه به نفع خود جعل نموده وبارهمهء گناهان را بدوش رقیبان خویش بیندازد.. "چهرهای عریان ودسایس پنهان" اثر گلبدین حکمتیار است که درتهران نوشته شده وسراسر دروغ وافترا وتوهین به اقوام غیرپشتونی این سرزمین است.
گلبدین حکمتیار درآن اثر، خودرا قهرمان قومی جلوه داده ومانند سمسور افغان ادعا دارد که کشورهای بزرگ استعماری منافع شان را در ذلیل سازی قوم اکثریت جستجو نموده وازحاکمیت قوم اکثریت درهراس اند. زیرا درنظامیکه قوم اکثریت حاکمیت مطلق داشته باشد وحدت ملی وتمامیت ارضی کشور تضمین بوده وراه های نفوذ استعمار برای همیش مسدود میباشد. بناء ابرقدرتها بخاطر تحکیم پایه های استعماری شان به سراغ اقلیتهای قومی رفته وآنهارا تحریک نموده وبالاخره به زور پول کشورهای استعمارگر به قدرت رسیده وحمایت میشوند کشورهای استعماری ازنظر حکمتیار،از عقده های تاریخی اقلیت های قومی به سود خویش استفاده نموده وآنهارا بالای قوم اکثریت به حاکمت میرساند.
ازنظر گلبدین حکمتیار کمک های روسیه و ایران به گفته او به ائتلاف شمال بخاطر ممانعت از برقراری حکومتی است که درآن گلبدین حکمتیار بعنوان یک رهبر پشتون تبار ومستقل مزاج نقش کلیدی واساسی داشته باشد. از دید وی تمام دسایس که تاکنون علیه وی صورت گرفته است بخاطر این بوده که وی بعنوان یک رهبر پشتون بقدرت نرسد. حکمتیارازقول نویسندهء مجهول الهویه امریکائی نقل قول میکند که امریکا خواست اش این بود که مسعود بعنوان یکی ازقوماندانان مجاهدین تاجک تبار اقلیت باید بحدی تقویه شود که جلو حکمتیاررا بگیرد. ازنظرحکمتیار ، مسعود هم با شوروی وهم با امریکا توافقات به امضا رسیانیده بود که باید از تاسیس حکومت اسلامی جلوگیری نماید. بهرترتیب لاطائلات این کتاب بحدی است که باید خود خواننده گان عزیز هردو کتاب را بیابند وخود قضاوت کنند..
اما کتاب صبح کاذب که تنها عنوان آن معنای خیلی سمبولیک و درعین حال خیلی دقیق را از شخصیت حکمتیار به نمایش میگذارد تمام پرده های اوهام وخرافات این مرد بظاهر اسلام گرا را به رخ وی کشیده وبا زبان ادب وی را تازیانه میزند
انتخاب این نام به حیث عنوان کتاب طوریکه عرض شد معنای خیلی دقیق را به خواننده القا میکند. ازآنجائیکه صبح مظهر روشنی و برآمدن آقتاب وزوال شب های تار وتاریک است اما صبح کاذب هیچگاه چنین نیست بلکه فقط اندکی روشنی درآسمان پدید میاید و دو باره تاریکی همه جارا فرا میگیرد.
گلبدین حکمتیار دقیقا همین صبح کاذب را مانند است. اوصبح صادق نیست او نوید دهنده روشنائی نیست بلکه خود تاریکی دیگری است که باید آنرا شناخت وبا دیدن آن نمازفجر را نباید اقامه کرد..
گلبدین حکمتیارشخصیت است که ازعمامه سیاه وی آثار نکبت قوم گرائی وقبیله گرائی نمایان است. او هرچند رقیبان خودرا متهم به دین فروشی میکند اما خودش دربازار مکاره گی، تزویر، ورئا دست بزرگیرین تاجران دین را ازپشت بسته است.. برای افشا نمودن همچو چهرهء خشن ورئا کار فقط نویسندهء متعهد وبا درد وبادرک چون اندیشمند بزرگوار ضرورت است که با قلم توانا ومنطق رسا ومعلومات عمیق خویش به جنگ این اژدهای چندسر برود وکتاب خویش همچو شمشیربران حق دربرابر باطل به مقر شیاطین بفرستد وایشان را به مصاف بطلبد. این جرآت میخواهد وچنین جرآت را اندیشمند بزرگوار ما دارا است.جا دارد که بگویم اندیشمند عزیز عمرت درازباد منطق ات رسا باد وقلمت نویسا باد.
درمقابل جواب مسؤول سایت انترنتی تنویر از پیام اولی تا پیام دومی از زمین تاآسمان فرق دارد. خوب بود که مسؤول سایت مذکور بخاطر حفظ آبروی خویش سکوت اختیار میکرد وخویشتن را رسوا نمی ساخت. این مسؤول محترم درپیام اولی خویش مرز بین مجاهد راه خدا ومجاهد راه بوش قایل شده وغیرمستقیم خودرا مجاهدراه خدا خوانده وطرف مقابل را مجاهد بوش اما درپیام دومی لحن عذرآمیز اختیار کرده وخودرا دربرداشتهایش ازدین جایرالخطا دانسته است. آین آقا که تاکنون مانند رهبرش فرق بین کلمه"ثلیقه" و "سلیقه" وتزئین" تزهین" را نمیداند لاف از اجتهاد دینی میزند که گویا جوانانی را درچانته دارد که هزارا شیخ الحدیث کابل نشین را درس حدیث میدهد. شاید یکی ازین جوانان شیخ الحدیث بی سواد خودش باشد.
این آقا به قتوای ملاهای افغانستان نیزباور ندارد زیرا ملای افغانستان درنظرش ملا نیستند زیرا اخلاق اسلامی ندارد ازنظر این آقا یک اسلامشناس امریکائی دراکسفورد امریکا بهترازیک ملای افغانستان اسلام را می فهمد. بناء وی دنبال فتوای است که آنرا عربها صادر کرده باشند.فکرکنم که این آقا به این فکراست که هرکی عرب است بهتر ازغیر عربان اسلام را فهمیده است. پس ازنظر این آقا که به فتوای ملاهای وطن خود یقین ندارد یک تاکسی ران سعودی میتواند ازیک شیخ الحدیث افغانستان بهتر اسلام را بفهمد.
این بنده عاجز ارفحوای جوابهای این آقا درک کردم که ایشان واقعا طبق گفتهء خودشان درگمراهی آشکار بسر میبرند. ایشان ازیکطرف خود اعتراف دارند که عالم نیستند اما ازطرف دیگر این صلاحیت را بخود میدهند که ملاهای افغانستان را قاقد صلاحیت فتوا بدانند.
من درین مقاله درمقام دادن مشوره به این آقا نیستم زیرا وی از موقف انسانیکه خودرا درگمراهی ببیند واز اهل اختصاص تقاضای فتوا کند قلم نزده است بلکه از موقف یک مناظروبحث کننده خواسته است خودرا ازیکطرف حق بجانب داسته وادعای علمیت کرده و اما ازجانب دیگر مثل یک منافق تقاضای رهنمائی نموده است. . این دو موقف متضاد باهم جور نمی آید. کاری را که خوارج بعداز رحلت حضرت پیغمیر(ص) با مخالفین شان میکردند عینا همین طوربود. خوارج ازیکطرف خودرا بخاطر برداشتهای ظاهری شان ازآیه های قرآن برحق میدانستند اما درموقع مناظره به طرف مقابل میگفتند اگر ما برحق نیستیم پس شما مارا رهنمائی کنید. ظبیعی بود که خوارج نه قول هیچکس جزخودشان باور نداشتند.
اما منطق اقای مسوول سایت تنویر ضعیف تراز خوارج است زیرا خوارج بعنوان یک فرقه ظهور کرده بود درحالیکه طرفداران گلبدین درسایت تنویر یک گروه خاص است که اصلا قابل محاسبه نیست.
این اقا دراکثر موارد برخلاف پیام اولی اش بانظرات جناب اندیشمند علی الظاهر اظهار توافق نموده چون دیگر راهی برای استدلال برایش باقی نمانده است.ولی بازهم خواسته است که بحث را به بیراهه بکشاند وازاصل موضوع طفره رفته وتوپ را به میدان طرف مقابل انداخته است.
برای من خواندن این مناظره انترنتی تازه گی ندارد.بخاطریکه درسایتهای عربی خصوصا الشرق الاوسط مناظرات خیلی دامنه تر ازین را بین علمای دینی عربی چون دکتور عایض القرنی، شیخ عثیمین و یوسف القرضاوی و بعضی علمای سلفی عربستان سعودی وتعدادی از علمای دینی که وابسته به سازمان القاعده اند به کرات ومرات نشرشده وهیچ یک ازطرفین طرف مقابل را توهین نکرده است. درحالیکه آقای مسوول سایت تنویر قبل ازآغاز بحث خط فاصل میان خود ومخالفان خویش بوجود آورده وعلمایکه مخالف نظرش بوده همه را احبار ورهبان های یهود ونصاری خوانده که به خاطر متاع قلیل دنیا احکام دینی را به صاحبان پول وثروت فروخته اند.
ازنظر منطق دیالوگ درصورتیکه کدام عالم دینی با این آقا وارد بحث شود، زدن چنین برچسپ ناروا قبل از آغاز هربحثی نتیجهء آنرا معلوم میکند که طرفین، بحث ندارند بلکه هریک کوشش دارد که طرف مقابل را تکفیرکند. واین یکی ازخصوصیتهای بارز پیروان امیربزرگوار است. امیربزرگوار عمامه سیاه، درایامیکه درتهران اقامت داشت گاه گاهی خودرا به شبکه الجزیره میرساند ودربرنامه های مناظره ای تلویزیون مذکور شرکت می جست ولی متاسفانه فرق بین "هدا" و"هذه" ویا اشارات فریب وبعید را نمی توانست بکند وآبروی خود واعضای حزب خویش را میریخت.
بنا به قول عبدالرحمن الشطی یکی ازروزنامه نگاران تونسی که میگفت من قبل ازاینکه صحبت های حکمتیاررا به زبان عربی بشنوم از وی تصور خیلی بالا داشتم چون استاد سیاف واستاد ربانی را قبلا دیده بودم ویقین داشتم که حکمتیار نیز بعنوان یک رهبرسیاسی مطرح، حتما ازسویه علمی بالایی درحد آندو برخوردار باشد اما زمانیکه وی را ازنزدیک دیدم افسوس کردم که ایکاش اورانمیدیدم. زیرا وی به حدی ابتدائی صحبت میکند که تصورش را قبلا نمیکردم. اگر کدام فرد عادی درافغانستان به اندازه حکمتیار چنان عربی حرف بزند هیچ عیب نیست ولی وی که ادعای خیلی بزرگی دارد با آن دانش عربی اش خودرا مسخره میکند.
درآخرمیخواهم یک نکته را خدمت تمام خواننده گان عزیز به عرض برسانم که: هرقدر آزادی بیان وقلم فراخترشود بهمان اندازه افکار واندیشه های فاشیستی چه ازنوع مذهبی آن نظیرسایت تنویر وچه ازنوع قومی وقبیلوی آن مانند سایت بینوا وغیره رسوا تر وافشاتر خواهدشد. هرقدر سانسور بوجود آید بهمان اندازه این افکار خانه برانداز وافراطی قوی ترشده وباعث مصیبت های غیرقابل پیش بینی دراجتماع بشری میگردد. خوب است که سایت تنویز نیز قلم بزند ولو غلط هم باشد ولی خواندن نظریاتش اندازهء سطحی بودن نظرات را به نمایش میگذارد.
نامه ای با "تنویر" سایت انترنیتی حزب اسلامی حکمتیار
برادر حمکتیار تان را در نظر بگیرید که در طول سالهای جهادش به خصوص پس از سقوط حکومت خلق و پرچم چگونه با موضع گیری های متضاد و افکار متناقض ظاهر شد و چگونه برای ایجاد حکومت ناب اسلامی هزاران مسلمان مظلوم و گرسنه و بندگان مظلوم و بیچاره ی خداوند را در سالهای پس از سقوط حکومت نجیب در شهر کابل به قتل رساند
يكشنبه 15 فوريه 2009, نويسنده: محمد اکرام اندیشمند
پيامها
17 فبروری 2009, 13:16, توسط جلال ابادی
به همه سلام !
قابل توجه عطا خیل ! ایا در وقتی که این فرشته اسلامی اکرام اندیشمنددر چوکات دولت نام نهاد ربانی کار می کرد از کشتار مردم بی گناه افشار ،چهاراسیاب ،سروبی و میدان شار یاد اوری کرده اگر کرده بما معلومات بدهید و وقتی که دختران جوان و ناموس این ملت مجاهد از چندین طبقه مکرویانها از ترس این اسلامیان ربانی و مسعود خود را به پاین پرتاب می نمودند و به زندگی خود پایان می داد این فرشته شما در یاد ان چیزی به رشته قلم در اورده اند ؟
ربانی و کسانیکه در دولت نام نهاد ان کار می کرد مردم افغانستان با اینها به چشم نفرت می نگرند این بحثها بی مورد که در بین دو گروپ جنایتکار گاهی گاهی صورت می گیرد این چیزی تازه نیست و گلبدین و ربانی دو روی یک سکه اند وقتی که طالبان به کابل امدند ایا همین گلبدین جنایتکار با ربانی جنایت کار یکجاه در فرار نبوده اند ایا همین گلبدین را ربانی و مسعود کمک نکردند که از چنگ طالبان نجات پیدا و در بدخشان با هم نبودند؟
شما در نوشتار تان از کلمات که مردم ما از ان نفرت دارند یاداوری می نماید بیاید برای لحظه از مردم خود عفوه بخواهید این راه بهتر است.اگر چیزی از این کشتار،دود و قربانی ملت قهرمان اموخته اید اگر همین باشد که پیشکش می کنید بهتر است خاموش باشید
مردم ما با هم یکی بوده اند و هیچ نوع تضادی که مردم انرا به حساب بیاورند در کشور ما وجود ندارد و اندکی که برای خود بیض قومی می خواهند بسازند مانند گلبدین و ربانی وگروپ مسعود و غیره در حقیقت دشمن مردم خود بوده اند اینها برای مردم به جز از نفرت چیزی دیگری نداده اند و مردم ما دیگر فریب همچو اشخاص را نمی خورند.
شما می دانید که این اندیشمند تان یکی از دوست ها خوب تنظیمهای اسلامی بوده و است و مردم ما از تنظیم بازی نفرت دارند.
جلال ابادی
آنلاین : ÷ربانی و گلبدین دو روی یک سکه اند
17 فبروری 2009, 13:41, توسط کامل رستاخيز
خوانندگان محترم کابل پرس? . خوشبختانه خود عطاخيل نيز کم کم مشت خود را وا ميکند و خود را رسواميکند! عطاخيل نيز يک « جمعيتی » است ؛ او نيز دنيا را از چشم يک پنجشيری « يک چشم » نگاه ميکند! يعنی چه ؟ يعنی انديشمند يک نويسنده قهرمان است و مسعود يک مجاهد قهرمان! آقای عطا خيل . فضل و دانش و عربی دانی مجددی و سياف و ربانی ؛ در صحنه سياسی؛ چه گلی بر سر مردم زده است ! حکمت يار همان بلای را بر سر مردم ما آورده که مسعود آورده است که خليلی و محسنی آورده اند! آيا آدمی به بيرحمی و شقاوت حکمتيار که جن وانس او را يک خون آشام قدرت طلب ، ميدانند ؛ لزومی به « اکتشافات تازه » انديشمند و عطاخيل دارد؟ انديشمند هم آدمی مثل خواجه بشير انصاری و نصری حقشناس و ساير مرتجعان اخوانی است که همراه رزاق مامون ؛ مهسا طايع و ... در غوندی خير نشسته است و برای سقوط کرزی ؛ نقشه می کشد تا او را از مسند قدرت ؛ پايين بکشد و جانور هزار چهره ای مثل عبدالله عبدالله را بر تخت سلطنت استعماری امريکا ــ انگليس نصب کند ! و خود وزير فرهنگ اين « جمهوری اسلامی !» گردد!
من اين آدم های « بی وطن » و « بی هويت » را بسيار خوب می شناسم ! اينان که در مورد رفتن « اشغالگران شوروی » اينهمه « فضل فروشی » و « کاکه گی » می کنند ؛ در باره جنايات لشکريان بوش و تجاو ز آ نان بر کودکان افغان در دهات؛ چند سطر نوشته اند؟ درباره اين سند حقوقی که يک تبعه امريکا ؛ مثل خليل زاد و اشرف احمد زی و .... حق ندارد رييس جمهور افغانستان شود ؛ در کجا نوشته اند و چه نوشته اند؟ نوشتن در باره حکمتيار مثل نوشتن در باره خواجه حافظ شيرازی است که همه او را می شناسند ؛ شرق و غرب، شمال و جنو ب! آيا عطاخيل ؛ شما هم معلوم شد به ساز کجا می رقصيد ! با احترام . کامل رستاخيز
17 فبروری 2009, 14:31, توسط پنجشیری
رستاخیز بچیش!
ناگفته نماند که مشت توهم بازشد که ازپنجشیر وپنجشیری چقدر نفرت داری واین خود میرساند که تاکدام اندازه غرق افکار ونظریات فاشیستی هستی. ازنظرتو هرکی کلمهء مجاهد را استعمال کرد به تو پنجشیری معلوم مییشود وآنهم یک چشم.
درحالیکه نه آقای اکرام اندیشمند ازپنجشیر است نه خانم مهسا طایع ونه هم آقای عطاخیل. نشود که از درد پنجشیری ستیزی این هفته پدرود حیات بگوئی
18 فبروری 2009, 06:42, توسط قدیر
پنجشیری بچیش خودت اینرا باید بدانی که مخالفت با سمتگرایی قوم گرایی و... فکر فاشیستی نیست. اما اینکه قوماندان مسعود در پنجشیر به هیچ قوم و تنظیم دیگر مجال نداد که چه در چوکات شورای نظار و یا خارج از آن فعالیتی و حضوری داشته باشند این یک عمل و فکر فاشیستی تلقی میشود. آیا خبر داری که در اوایل جهاد در پنجشیر بعضی مناطق تحت کنترول حزب اسلامی بود و از همان وقت یک مقدار زیاد امکانات مسعود برای تصفیه کاری مناطق از کنترول حزب بخرچ رفته و چه جوانانی را درین را به قربانگاه فرستاد و کشت. آیا در طول جهاد کدام پشتون، جلال آبادی و قندهاری و یا کنری و یا وردکی در پنجشیر میتوانست در کنار مسعود جهاد کند؟ ابداً درحالیکه در صفوف حزب اسلامی از هرقوم و ولایتی مجاهد داشت و در همه سطوح و رده ها از هزاره گرفته تا پشتون ازبک و تاجک و کابلی و پنجشیری و بدخشی و...
18 فبروری 2009, 07:38, توسط مولاداد
آغای کامل رستاخیز ، لطفا بیدار شوید . اینهمه کینه و نفرت از مردم به عقده ها تبدیل شده و منجر به سرطان میگردد . مولاداد
19 فبروری 2009, 01:26, توسط فرخزاد
در فوق همه تان بچیش گفتین مهم میگم قدیر بچیش و سایرین مثل جلال آبادی که بطور غیر مستقیم از حکمتیار طرفداری کردید شما میگویید حکمتیار نشنلیست و قوم گرا نبود و در ارتش که وی بنام جزب اسلامی ساخته بود از همه طبقه ها مثل هزاره و تاجگ وغیره حضور داشتند و در حالیکه طرفداران مسعود همه پنجشیری و تاجکها بودند حالا بیایید ما بیطرفانه قضاوت کنیم آن وقت متوجه میشویم که تمام اینها مثل حکمتیار ، مسعود ، سیاف وغیره صرف برای بدست آوردن هدف شخصی خود هزاران افغان را قربان کردند یکی به مرتبه پایین ودیگری به مرتبه بالا طوریکه مسعود برای رسیدن به هدف خود تنها مردم تاجک را قربان کرد در حالیکه حکمتیار نه تنهاپشتون ها را بلکه همه اقوام افغانی را فدای آمال وآرزو های خود ساخت و همین حالا هم میسازد و این آقایان مثل اندیشمند و عطاخیل صرف کسانی هستند که با نوشتن مقاله های که از آنها بوی نشلسیتی به مشام میرسد میخواهند افغانان را بر علیه یکدیگر تحریک کنند پس بیایید دیگر فریب افراد مغرض همچو حکمتیار ، مسعود ، ربانی ... را نخوریم و با خواندن مقالات افراد مثل عطاخیل و اندیشمند دیگر احساساتی شده با یکدیگر مشاجره نکنیم
18 فبروری 2009, 05:04, توسط رنجبر
گلبدالدين لياقت چوباني را نداره كجا رسد به رهبري يك كشور، او اگر غيرت ميداشت در جواني به بي راهه نميرفت، از كسانيكه در مكتب حربي (نظامي) درست خوانده اند از سابقه اي آقاي حكمتيار برسان كنيد، وي را به جرم بد اخلاقي از مكتب نظامي كشيدند.
18 فبروری 2009, 05:11
اقای عطاخيل ويا (الکوزی ويا طالب کاکو ويا ممکن نامهای ديګرت ) !
نخست سلام وبعد تشکر از خودت چيزی راکه درجستجوی ان بودم دريافت نمودم که :
اول اينکه خودت از جملۀ همان مسلمان نما ها وبخصوص عضو شورای نظار هستی ودوم
اينکه سخت در مرداب قوم پرستی ومحل پرستی پروبال ميزنی ،سوم اينکه ديګرانديشان وياافرادی ا اقوام ديګر را نميتوانی تحمل کنی .خودت به ارتباط يکی از مضامين من که به ارتباط داکتر نجيب الله نوشته شده بود چنين تبصره نموده بودی (
آقای یوسفزی سلام!
شما همان یوسفزی هستید که قبلا یکمقالهء به زبان پشتو را نوشته بودید و در آن خود را عضو حزب وطن معرفی نکرده بودید وخیلی منافقانه وزیرکانه از تمام ملت ومجاهدین دفاع کرده بودید. حالا نقاب از چهر ه شما برافتید وخود اعتراف کردید که عضو خاد رژیم بوده اید وهر صبح وشام نصایح داکتر صاحب را می شنیدید.
من کامنت گذاران را که برای بحث باشما در آن مقاله پشتو پیام گذاشته بودند خواندم شما هم مسعود را سگ خطاب کرده بودید وهم طالبان را اما درمورد گلبدین حکمتیار کاملا سکوت محض احتیار کردید که این تصور بوجود آمد که گویا جنابعالی از افراد حزب اسلامی باشید اما حالا نقاب ازچهره انداختید ونشان دادید که شما خادیست بودید.) ،و همچنان شما در يک نوشتۀ ديګرم از من سوالات نموده بوديد که من در هما ن وقت جوابهای انرا داده بودم ودرين نوشتۀ شما من هم ميخواستم بعضی سوالات از شما داشته با شم ولی اين کار مرااقای جلا ل ابادی با سوالهای شان که ازشما نموده اند اسان نمود وحال منتظرم که شما چطور به ان جواب ميد هيد ؟ وهمو خوب شد ګه شما يکی از ايديولوګهای ديګر شورای نظار يعنی اقای انديشمند را بما معر فی نموديد،دراخير يک نصيحت برادرانه برايتان وان اينکه شما نسل بعدی به اصطلاح مجاهدين وخصو صا شورای نظار ګذشتۀ خود ورهبران تانرا انتقادی بررسی کنيد وازين طريق جای پای برای خوددر جامعه
پيدا
کنيد
بااحترام
ذکريا يوسفزی
20 فبروری 2009, 09:57, توسط عطاخیل
آقای یوسفزی سلام!
ازاینکه مسزولیت پیامهای دیگران را بالای من انداخته اید بناء ازارائه هرنوع جواب به شما معذرت میخواهم.
شادباشید
عطاخیل
18 فبروری 2009, 07:09, توسط شاهین
سلام به همه
من مرض پنجشیری ستیزی ندارم
ولی دشمن سرسخت کسانی هستم که وقتی بررسی جنگ های تنظیمی صوزت میکیرد فقط نام از گلبدین میبرند
و مثلا میگویند گلبدین شهر کابل را راکتباران کرد . واقعا یاد آوری نام گلبدین بدون سهم ونقش احمد شاه مسعود در راکتباران کابل ، برسی کننده را طرف نشان میدهد واز ارزش نوشته می کاهد . هرکس اگر تلاش نماید
این دو جنایت کار را در جنایت کابل جدا ازهم بداند و یا یکی راازدیگری کمتر جانی بداند ؛ تلاش برای کتمان یک
حقیقت است چنین تلاش ها اصل مساله یعنی جانی بودن مسعود و حکمتیار را تغییر نمیدهد فقط آبروی نویسنده
را می ریزد نویسنده باید حرف مردم را بنویسد و حرف مردم این است که سگ زرد برادر شغال است .
19 فبروری 2009, 05:31, توسط جبغویه
سلام
هیچ رهبر غیر اوغان این شهامت را نداشته است که اشکارا از حقوق قومی خود گپ بزند.هر اوغانی در هر کجا بجا وبیجا از قومخواهی خود سخنمیرانند.گلبدین اسلامیست قومگراتر از اوغان ملتی سوسیال دموکرات است.باید دیگران هم این ترس وشرم را کنار بگذارند وقوم خودرا یکپارچه کنند.بعد از ان میشود به یک قرار داد عادلانه اجتماعی با سایر اقوام دست بیابند.شرایط همه اقوام برای یک زندگی مشترک وساختن یک ملت دولت باید در نظر گرفته شود.
19 فبروری 2009, 12:14, توسط شاهین
جبغویه جان
فکر میکنم شما عوضی گرفته اید . اینجا باید آدم به بحث بپردازد نه پرت وبلا گویی .
به نظر من کابل پرس? خواننده های سطح میین خود را دارد و نویسنده هایش هم با وجود اختلاف نظر دشنام نمی دهند . شما مثلا میتوانید در نشرات طنری نویسنده گی تان را به نما یش بگذارید
21 فبروری 2009, 02:49, توسط جبغویه
شاهین جان جور خو باشی.ادم خوش ذوق معلوم میشی.بیا به بحث بپرداز!دانستیم که افشای ماهیت سیاست قومگرایان پرت وپلا یا پرت وبلا است!کابل پرس? خوانندگان سطح معین یا میین خودرادارد!یعنی چه؟بحث که از ان یاد کرده ای همین است؟به عوض سطح معین باید میفرمودید که سطح بلند.سطح معین به تنهای معنای خاصی ندارد.درست.من کجا دشنام داده ام.مگر بیان یک نطر دشنام است؟دوست خردمند اگر یک ادم دیگر هم در ان پیام کوتاه دشنام یافت ما ناغه!من کجا ادعای نویسندگی دارم وانهم ازنوع طنز!ان پیام طنز یا ناطنز نطر خودت راپیرامون محتوای ان بنویس.اندیوال.کاش مینوشتی که فلان حزب برادران افغان یا پشتون ما ملتگرااست نه قبیله گرا.با سند ودلیل.از عملکردها وباورهای فرا قومی انها پیرامون مسایل ملی مینوشتی تا ما بیخبران اگاه میشدیمو این سعادت را به همه افغانستانی ها تبریک میگفتیم.خوب بودبرای نمونه یک حزب یاگروه را از انمیان نمونه می اوردید.اگر من میگویم که ما بر مبنای یک تفاهم وقرارداد اجتماعی عادلانه بسوی تشکیل یک ملت دولت برویم به نطر خودت این دشنام است؟شرایط همه اقوام در نطر گرفته شود وبر مبنای رضایت ونه زور باید جامعه شکل بگیرد واداره شود ایا ااین طنز ویا دشنام است ؟پاسخت را ازما دریغ مفرما.
شاد زی