نوروز، لبخند طبعیت
از نحسی و بخل و بغض و دشمنی بگریزم و گره کشایی را از نسیم بیاموزیم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سخن از " نوروز " است . یسنای که در عین کهنگی هنوز " نو " نو است و در تمام ادوار عمر طولانی و قلمرو وسیعش ، برای بزرگداشت و برپاداشتش سخنوران و سخنسرایان بسیاری در خیرمقدمش گفته اند و سروده اند.
" نوروز " نامه ایرا که از پی خواهد آمد با مبارکباد " سال نو ، جامه نو جشن نو " بر همه ماد ها و پارسها و پارت ها و همه آنانی که در قلمرو فرهنگی مشترک این رسم کهن را " نو " داشته اند می آغازم .
عرض کردم که این " نوروز " خیلی کهنه تر از اسمش تشریف دارد. به گونه ایکه در یک قلمرو وسیع فرهنگی از عهد ساسانی ( 650-224 پ م ) با مقدمش جهانی از آرزو ها و امیال نیک و نو را همراه آورده و به دلها شادی بخشیده .
مورخان با اتکا به اسناد نوشتاری موجود، نخستین نشانه های شکل گیری مراسمی به اسم جشن " نوروز " را ، درسلطنت ولاش اول میدانند.
از طرفی ، در کتیبه ها و دیگر قطعه های ادبیات میانه ، از برگزاری سال نو در دربار ساسانی صحبت شده . درین روز از سال ، که روز آغاز سالش میدانسته اند ، شاهان بار عام میداده اند و این رسم تا عهد سلطنت عباسی نیز ادامه داشته.
عید نوروز ، در کنار تاریخی بودنش ، واقعه ایست که از مناظر مختلف فلسفه های ژرف و آموزنده در خود نهفته دارد. مثلاٌ در مجموع عید، و بالخاصه " نوروز" از دید موشکاف و دقیق عارفان راز دان و نکته یاب ، تنها پایان فصل سرما و آغاز روز های کاشت و داشت و برداشت نیست.
دکتر عبدالکریم سروش، در رابطه به عید و عید نوروز، از دید عارفان سخنانی دل انگیز دارد. به راستی یکی از ویژگی های نوروز منطبق بودنش با عید طبعیت است . یعنی هم اول سال است و هم این اول سال همیشه با بهار طبعیت و جشن تاریخ مقارن است .
به قول دکتر سروش ، آنچه عارفان در تماشای " بهار " دیده اند شاید دیگران ندیده اند. یا دیده اند و نکته های نهفته در نیافته اند. حالا آن راز های نهان و نگفته در بهار و " نوروز " و جلوه هایش چی هایند و بما چی میگویند؟ و چه میشود آموخت از وزیدن نسیم و واشدن غنچه و خندیدن گل ؟
در بهار، نماد های بسیاری هست که عارفان را به تامل وا می دارد؛ خندیدن گل ، صفایی که در صبح هست، لطافت و پاکی که در باران هست، عطری که در گل هست، گره گشایی که در نسیم هست، اینها همه تامل انگیز بوده اند و ازهریک از اینها درسی گرفته اند و به ما هم درسی آموخته اند.
پس به قول ایشان ، بهار را باید خندهء طبعیت دانست. و بالا تر از آن خندهء خداوند دانست، و این لبخند خداوند بالاترین هدیه ای است که هنگام عید برای آدمیان عرضه می شود و بالاترین مبارکباد و خجسته باشی است که خداوند به عالمیان می گوید.
باران ، نماد دیگری از بهار است. آب ، و باران می آیند تا نا پاکی ها را بشویند و خشکی ها را سیراب گردانند. لطف و صفا و شویندگی و بخشندگی و خدا صفتی که در آب ، در آب باران و در دریا هست ، همه یک جا در بهار، در پیش چشم آدمیست.
آب دارد صد کرم صد احتشام
که پلیدان را پذیرد والسلام
باز هم به قول دکتر سروش هیچ حالتی از احوال طبعیت مثل بهار اینهمه آموزنده نیست. بناً انتخاب چنین وقت و موقعی برای عید از طرف پشینیان ما بی سبب و تصادفی نبوده . بلکه آنان که در آن زمان صنعت و مصنوعیت بر روح شان این همه چیرگی و هیمنه نداشت ، و تماس بیشتری با طبعیت داشتند نو شدن طبعیت را بهترین موقع برای نوکردن و نوشدن احوال شان دانستند.
نکتهء قابل تعمق دیگری که در " نوروز " نهفته و بی تردید میشود آنرا رمز ماندگاری این جشن فرح بخش در دل تاریخ دانست، خصوصیت فراملیتی و فرادینی آن است. همگانی بودن دلیل اصلی استقامت " نوروز " در برابر تلاش های که برای محدود کردنش صورت پذیرفته ، است. نوروز به مثابه جشنی متحد کننده و بدون وابستگی های نژادی ، زبانی و دینی مطرح بوده و همینست که تا امروز پایدار است.
حالا اگر ما به سیزده بدر میرویم تا از نحسی فرار کنیم ، پس با تعمق با این نکات بهتر است از خودمان و از لاک های تنیده به دور خودمان که شاید روح مانرا اسیر کرده بدر رویم.
از نحسی و بخل و بغض و دشمنی بگریزم و گره کشایی را از نسیم بیاموزیم.
از روی آتش پریدن ما ، اگر با نیت سوختاندن زشتی و پلشتی های اندیشه ء مان باشد بهتر .
یعنی " بهار " را " نوروز " را و " نو " شدن را در خود و در درون خود تجربه کنیم از اشارات و کنایات نهفته در جلوه های بهار و نوروز بیاموزیم تا عید را و نوروز را رنگ دگر ، رنگین تر از گذشته بیابیم . روز های تان نوروزی باد
پيامها
25 فبروری 2009, 00:26, توسط رضا
در پاسخ به نويسنده محترم بايستي بعرض ايشان برسانم نوروز يك جشن بسيار كهن در اقوام آريايي بوده و طبق رواياط شاهنامه از جمشيد شاه پيشدادي پايه ريزي شده نه دوران شاهنشاهي ساساني
در همين سايت كاپل پرس اين مطلب آورده شده اما بازهم اين نويستده محترم نورروز را از عهد ساساني ذكر مي كند كه جاي تعجب است
انتقادي هم به سايت كابل پرس دارم كه چرا درج اين نوع مطالب بي ارزش و اشتباه اعتبار و ارزش خود را تا اين حد كم مي كند ؟ واقعا" يعني در افغانستان كه ادعا مي كنند نوروز از آن آنهاست يك نفر وجود ندارد تا تاريخچه اين رسم كهن ايراني را بداند
رضا
25 فبروری 2009, 13:09, توسط جلال ابادی
نوروز رسم کهن بخدی بوده نی ایرانی
مرکز تمدن را یما در بخدی یعنی بلخ امروزی گذاشت و این بخدی زیبا مرکز تمدن اریانا و خراسان شمرده شده است
جلال ابادی
آنلاین : بخدی مرکز تمدن اریانا
25 فبروری 2009, 15:54, توسط احمد بهارچوپان
جناب آقای رضا سلام برشما.
سپاسگذارم از اینکه از وقت خویش برای مطالعه این مقالت مایه گذاشتید.
اما توجه کنید که اینجا بنده به عنوان یک مورخ یا هم کارشناس در مورد نوروز چیزی ننوشته ام، و میدانید که صلاحیت صدور رای قطعی و گفتن حرف آخر را هم ندارم، که گفته باشم نوروز در دوران ساسانی آغاز شده و دیگر هیچ نظری را نپذیرم.
جان مطلب در بازکشایی فلسفه نوروز است؛ که کوشیده ام با کوتاه سخن کلید بحث را زده باشم و اینک متوجه میشوم که کماکان نتیجه هم داشته است، زیرا همینکه شما در رد سطور مرقومه ی بنده سطوری نوشته اید، یعنی آغاز بحث.
ورنه منابعی که بتوان در آن رد پای نوروز را خیلی قبل از آغاز دوران ساسانی گرفت مهمترینش شاهنامه و نوروز نامه و... است ولی کار تحقیقی و تلاش برای یافتن تاریخ دقیق آغاز این رسم،بسا بزرگتر و بیشتر از آنچه به مطالعه شما رسیده است میباشد.
امید است فرصت و توان رفتن به سراغ این موضوع با اهمیت که جز فرهنگ و بالنیتجه جز هویت ماست را فراخور استعداد و توانایی ام
بیابم و بتوانم چیزی بنویسم که کم و کاست اش اندکتر، از نظر محتوا غنی تر و از نگاه تاریخی دقیق باشد.
با مهر
26 فبروری 2009, 01:03, توسط حمید
با سلام خدمت آقای احمد بهار چوپان،
نوشتار زیبایی است، تشکر از شما.
اگر چه من ایرانی هستم با این حال نوروز همواره یک عید فرا ملیتی بوده است و برای همین هم ماندگار مانده است و انتساب این عید تنها به کسانی که پاسپورت کشور جمهوری اسلامی ایران را دارند غیر واقعی است !
همانطور که شما اشاره کرده اید این عید به پادشاه اسطوره ای اقوام آریایی به نام جمشید یا یما منتسب شده است. در واقع یما و جمشید به یک شخصیت اسطوره ای اشاره می کنند با دو تلفظ در دو زبان هم ریشه. یما نام باستانی هندی آن است که در سانسکریت آمده و جمشید در زبان ما و این شخصیت اسطوره ای حتی در قبایل آریایی قبل از تشکیل شاخه هندوایرانی وجود داشته است اما به علت عدم وجود خط در آن زمان اطلاعات کمی وجود دارد (ارزش کتبی مانند اوستا و کتب سانسکریت هندی در این جا مشخص می شود) . نا گفته نماند هستند بعضی از مورخان که ریشه اصلی نوروز را غیر آریایی و بر خواسته از تمدن های بین النهرین میدانند و علت آنرا وجود عیدی مشابه در آن منطقه (اگر اشتباه نکنم سومر) نام برده اند.
با تشکر از سایت کابل پرس?
26 فبروری 2009, 09:29
مارا به نوروز چه غرض هنوز سیاهی وتاریکی وزمستان در وطن ما خاتمه پیدا نکرده از دل گرمت گپ نزن چیزی نوشته کو که گریه کنیم زیرا دلها شکسته برادر از اروپا نوشته کرده یی
9 مارچ 2009, 09:56, توسط Hazara
http://www.guneyturkistan.tk/
Baray Malomat daqiq dar mowrdi nowroz bakhshi dari in safha ra klik koneed.
آنلاین : نوروز، لبخند طبعیت