جبهه ملی فرو می پاشد
جبهه قبل از آنکه بر اساس ضرورت هاي ملي و اولويت هاي ريشه يي در متن سياسي کشور باشد، برخاسته از تمايلات افراد ذينفع از وضعيت ناهنجار کشور است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هر چند حتی پیش از تشکیل جبهه ملی انتظار فروپاشی آن قابل پیش بینی بود؛ اما با اعلام معرفی آقای صدیق چکری از نزدیکان استاد ربانی و عضو بر جسته جمعیت اسلامی به عنوان وزیر در کابینه کرزی، عملاً زمان برای گسختن تار خام جبهه چند سرشتی و چند سر نوشتی ملی هموار گردیده است.
جبهه ملی که در واقع بر اساس سیاست های شتاب زده یی غرب و رئیس جمهور کرزی در ارتباط به تطبیق برنامه عدالت انتقالی برای مجازات مظنونان به جنایات ضد بشری قبل از بدست آوردن هر گونه اسناد در افغانستان بو جود آمد، در واقع اندیشه یی ایجاد آن استوار بر واکشن و تبدیل گروه های متهم به نقض حقوق بشر به عنوان جریان قدرت مند برای فرار از مجازات احتمالی میباشد، نه بر اساس منافع ملی و خدمت گذاری برای مردم افغانستان.
در همین حال یکی از اهداف اساسی دیگر این جبهه را بدست آرودن قدرت و یا بهتر است گفته شود شرکت در قدرت تشکیل میدهد، اما رسیدن به این هدف نیز از آن جهت غیر قابل تصور است که اکثر اعضای آن حاضر اند با بدست آوردن سهمی در حکومت بدنام کرزی، از همراهی با سایر اعضا دست بکشند.
اين جبهه که در محافل سياسي داخلي و خارجي شناسنامه اپوزيسون دولت را کسب کرده است و طي حدود سه سال با وجود حضور کمرنگ و کم وزن در تعاملات ملي و معادلات سياسي کشور که نتيجه زايمان واکنشي و رويکرد هاي احساساتي حلقه رهبري آن بود، ويزاي ورودي را در جمع خانواده سياسي نصيب شد و اينک در تلاطم هاي جديد مبارزاتي، فراز و فرود هاي زيادي را به تجربه گرفته و در آزمون هاي ملي، انکسار هاي زيادي را داشته است.
جبهه قبل از آنکه بر اساس ضرورت هاي ملي و اولويت هاي ريشه يي در متن سياسي کشور باشد، برخاسته از تمايلات افراد ذينفع از وضعيت ناهنجار کشور است و به همين دليل بود که جبهه گرچه وسعت جغرافياي آن افزايش يافت مگر ظرفيت بازدهي آن کمتر باقي ماند. يعني گرچه وسعت افقي داشته اما رشد و تکامل عمودي را نصيب نشده است . اين به اين مفهوم است که قدرت هضم و عزم جبهه در باز کردن راه افراد به طرف حلقه رهبري پائين بوده و بعضي افراد حضور جبري و نفوذ مصلحتي در حلقه رهبري دارند.
شاید بهترین نمونه کنار رفتن آقای چکری بسوی کرزی باشد؛ هر چند اطلاعاتی وجود دارد که آقای چکری از مدت ها قبل تلاش داشت که شامل کابینه کرزی گردد؛ ولی میخواست این رفتن از نشانی جبهه ملی صورت گیرد که در آینده نیز بتواند در نشست ها و تصمیم گیری های آن سهم داشته باشد؛ اما چنین نشد.
گفته میشود که از مدت ها قبل نزدیکان آقای ربانی از اشتراک آقای چکری در نشست های جبهه جلوگیری میکردند و به نوعی به وی مظنون بودند؛ تا این رفتار صبر او با لبریز کرده به دامن کرزی پناه ببرد.
جبهه هم از نظر ايديالوژيک و هم از نظر استراتژيک چند سرشته و چند پينه است. گرچه اين امر يك امتياز استثنايي در تاريخ سياسي كشور بوده اما تحديد كننده قدرت مانور آن نيز مي باشد. جبهه متحد قبلي زماني که عضويت بعضي اعضاي جهادي خود را جلب نكرد در جستجوي همپيمانان نو از صف دشمنانان کهنه شد و با نام و نشان جبهه ملي روي صحنه تياتر خونين کشور ظاهر شد.
عوامل گوناگون و فشارهاي مختلف به اين اتحاد و ائتلاف جان داده است، از جمله اينكه اكثريت اعضاي جبهه متهم به نقض حقوق بشر و جنايات جنگي مي باشند، اتهامي كه همواره از سوي متهمان شديداً رد گرديده است يعني درد مشترك و تهديد واحد آنها را در بستر مشتركي قرار داده است تا اين تهديدها است، ديگ جوشان جبهه سرپوش خواهد داشت و هيچ بوي اختلاف از آن به مشام حريفان نخواهد رسيد.
از نظر ترکيب ايديالوژيک؛ جبهه معجوني از جريانهاي فکري با گذشته هاي چپ افراطي و راست انحرافي ميباشد. گرچه اين ترکيب با توجه به تجربه تلخ خشونت بين اين دو جريان، ميتواند نويد بخش راه يابي روش هاي کثرتگرايانه براي گريز از تکرار اشتباهات گذشته آنها بوده و به الگو مناسب براي همسويي ها و همكاري هاي تمام گروه هاي درگير و مخالف تبديل شود؛ اما در برخورد با واقعيت هاي جامعه افغاني، اين ائتلاف ميخانيک و اتحاد جبري باعث شد تا جبهه مخاطبان عام و خام خود را بساده گي گول بزند و همدردي آنها را با خود داشته باشد اما طرفداران خاص خود را شوک داده و ميزان فرار آنها را نسبت به قرار شان افزايش دهد. اكثريت احزاب مربوطه اين ترکيب، گرچه در درون مستبد، بي انظباط و متشدد بوده اند اما در بيرون دموکراسي، نظم و اخلاق را ميخواهند و تبليغ ميکنند.
از نظر ترکيب استراتژيک، جبهه با دو جريان انقلابي و انعطافي در بستر ناهموار اتحاد شکننده در حرکت است. نماينده جريان اول، نسل دوم و ميراث داران قدرت هاي سنتي ميباشد که از سهم خانواده خويش در دولت فعلي ناراض ميباشند. نماد جريان دوم رهبران کارکشته و سياست باخته ميباشند که تا هنوز فکر ميکنند حمايت مردمي را در عقب هرگونه انديشه و پروژه اي سياسي خويش دارند.
نکته جالب دیگری که در قاموس سیاست افغانستان اکثراً خود نمایی میکند، انتقاد از نظام برای بدست آوردن قدرت است نه برای اصلاح نظام و منافع شهروندان افغان.
نمونه های زیادی از آقای داکتر اسپنتا، ظاهر طنین و بالاخره صدیق چکری وجود دارد که خاص برای کسب قدرت دست به انتقاد از کرزی و نظام فاسد وی زده اند.
در عین بحث آقای چکری هر چند مهره زیاد مطرح در میان سایر اعضای جبهه نبود، بیشتر خودنمایی میکند که در هفته گذشته آقای ربانی با همدستی با چهره های دیگری مانند اشرف غنی احمد زی، انوار الحق احدی و... در یک حرکت کرزی با به عقب رندان تا دستور برگزاری انتخابات را با شرط های پس بگیرید.
کرزی در واقع با معرفی چکری به عنوان وزیر ریشخند بر روی جبهه زد و نشان داد که تار های گلیم آن چقدر پوسیده و خام است. بدون شک با نزدیک شدن هر چی بیشتر انتخابات جبهه ملی دچار کمشکش های بیشتر درونی خواهد شد، که حتی خود گرداننده گان آنرا شوک خواهد داد.
پيامها
9 مارچ 2009, 08:33, توسط tareq
chakari wa chakari ha az qabel shenakhta shoda bodand, dar jeryane moqawemat een aqaye chakari koja bood, man tasoof mekhoram ke jenabe ostad rabbani dar halqaye mohaseraye afrade chon chakari qarar darad , omedwaram ke khoda jan lotf konad wa yak marde maydan ra hemmate qad boland kardan bedehad ta mellat ra dar jehate salah rahnomon shawad ya hoooooooooooooooooooooooooooooooooooooooo
tareq
9 مارچ 2009, 11:43
آگر جناب اسمعیل خان کاندید شوند چه نظر دارید. از یک پیرو راستین راه مسعود شهید و زحمتکش و کارگر است. مجاهد پاک و با دیانت است. مردم شمالی و پنجشیر و بدخشان بگذارند کسی دیگری کاندید شود که امکان زیادی داشته باشد. اسمعیل خان ریکارد مدیریت خوب در ترقی و بازسازی هرات دارد و در کابل هم بر اثر سعی و تلاش های او برق 24 ساعته تمدید شد. او مسلمان پاک سرشت است و رای اکثریت غرب افغانستان و تمام مناطق شمال با به آسانی می برد. او حتی نه تنها از تاجکها رای می برد بلکه بسیار آسانتر از احمد ضیا مسعود رای پشتون های مشرقی و جنوبی را ببرد. همچنان در تمام افغانستان رای خوبی می برد.
10 مارچ 2009, 00:56
اسمعیل خان یک ادم جاهل ء است . خصاراتء زیادی به دوران نجیب به اموال منقول و غیر منقول مردم افغانستان و دولت افغانستان وارد نموده , از جمله دزدیدن اسلحه فرقه شیندند هرات است که همرایش باید مردم افغانستان را دفاع میکرد , یاد کرد . ایشان نسبت به افغانستان و مردم افغانستان , راجع به مواشی , خاصتاء اسب معلومات فراوان دارند . همچنان بسیار انقریب ممکن است ایشان رهبری گروه جدیدیرا که آی اس آی برای سر کوبی مردم افغانستان درست نموده به رهبری خواهند گرفت . درین صورت ایشان مانند اسلاف خود جناب حقانی " سیم ها و کیبل " های شرکت برق کابل را به بازار های قصه خوانی پشاور به نرخ گل سر شوی خواهند فروخت . چوکی فعلی را کرزی به خاطر که ( فتنه ) خوابیده باشد تا خود کرزی و برادرانش دزدی کنند , برای اسمعیل خان داده است ورنه به مصداق از کاه کو ه ساخته اند اسمعیل خان را تعریف باید کرد . هزاربز .
10 مارچ 2009, 09:35
hamin dostam namifama ka ke ast name khoda ham na nawishta
magar ejaza bate ka yak chez ra barit munhais yak afghan ka dar jameye afghani zindagi mekona nomayan konam, ka en ashkhas manand ismail khan zia masood wa ya kodam badbakhte dega ka as har qawam basha che pashton tajik ya hazara , wa ya har kasi dega dar jamey afghani jai nadara
wa hich wakht mardam afghanistan ba en qesm adam ha rai namitan
Ghareebkar
10 مارچ 2009, 16:35
در اصل افسران خلقی و دولتی فرقهء شیندند سلاح مردم را غصب کرده بودند و اسمعیل خان با کشیدن آن سلاح و قرار دادن آن بدست مردم زمینهء دفاع مردم از خود شان، اعتقادات شان، و سرزمین شان در برابر تجاوز ارتش سرخ و مزدوران خلقی و پرچمی اش فراهم کرد.
18 مارچ 2009, 21:05, توسط وزیر تاریکی
بلی به نظر من هم اسماعیل خان وزیر اریکین افغانستان کاندید خوبی برای ریاست جمهوری است، وقتی تفاله هایی مثل عبداله، اشرف غنی، احدی، جلالی، تنی، فوزیه کوفی و .... خود را برای این پست کاندید کند او مگر در وطنفروشی و خیانت و خباثت به وطن و مردم ما چه کم دارد که خود را کاندید نکند؟؟؟؟
به زور باداران ایرانی اش حتما چند رایی هم بدست خواهد آورد و اگر انکل سام بخواهد چپن و قره قل کرزی را هم به تنش کرده در ارگ نصبش خواهد کرد!!!!!
در جایی که قانون جنگل حاکم است، وحشیانی مثل اسماعیل طبعا به آسانی میتوانند رئیس جمهور هم شوند، مگر طنز های تاریخ ما را به یاد ندارید که زمانی ربانی و مجددی رئیس جمهور بودند؟
ترس از این داشته باشیم که مدتی بعد اوباما ملاعمر را تاپه "طالب میان رو" زده به کاخ ریاست جمهوری نرساند!!!
9 مارچ 2009, 12:41, توسط جمهوريِ سکوت
به نام گمشدگان
سایتِ جمهوریِ سکوت کارش را آغاز کرد
http://www.urozgan.org/fa/
گذشته های ناپیدایی ستمدیگانی را که هرگز روايت نشده چگونه ميتوان به دست آورد؟ پاسخ تقريبا روشن است: با سفر کردن به جمهوری سکوت. اگر ميخواهيم اربابِ آينده باشيم و اگر بر آنيم وراي اين وضعيتِ غير اخلاقي و دهشتناک گام بگذاريم، بايد آن قدر هنرمند باشيم که گذشتهي رخداده اما روايت نشده را در خلال سکوت دريابيم. هر انگشتي ميتواند شمعي باشد براي «گراميداشتِ گمشدگانِ تاريخ» و هر ناخن شعلهاي که ميتوان با آن «خرابآبادِ ستم[9]» را به آتش کشيد و هر کلمه «مسيحايي» که با دمِ حياتبخشش نسيم بهشتي حيات و حقيقت و جاودانگي را در جان ما مي وزد.
به جز بخش های اصلی، بخشی وجود دارد تحت عنوان «هرچه ميخواهد دلِ تنگت بگوی». هرچه ميخواهد دلِ تنگت بگوی، فضايِ تهي و ناب و در واقع «سكوتگاه» است براي نفسکشيدن و براي ترجمة هر آنچه از نظر شما سكوت معنا ميدهد به «صدا» و به «زبان». اين بخش نه از نظري موضوعي محدوديت دارد و نه از حيث روشي و متدولوژيک. از نظر موضوعي هر کسی ميتواند، خاطره، تحليل، قطعاتِ ادبي، دوبيتي، قصههاي عاميانه، دلتنگيِ شان براي دوستان، براي خانواده، غمِ غربت، شور، هيجان، اطلاعاتِ علمي و «هرچه را دلِ تنگش ميخواهد» در اين بخش از «جمهوريِ سکوت» به يادگار بگذارد. هرچه ميخواهد دلِ تنگت بگوی» از آنِ همه است، صفحة خالي که شما ميتوانيد رد-نشانهاي «گذشته» را حک کنيد، «زبانِحال» تان را به «زبانِ قال» برگردانيد و يا تصويرِ «آينده» را به هر رنگ و هر طرح و مساحت و مسافتي که دلِ تان ميخواهد ترسيم نماييد. رواق منظر چشم ما ساکنان « ارض ملکوت سکوت» آشیانه شماست؛ کرم نموده آثار و دیدگاه های تان را به «جمهوری سکوت» ارسال نمایید که این جمهوری خانة شماست.
www.urozgan.org
آنلاین : سایتِ جمهوریِ سکوت کارش را آغاز کرد
10 مارچ 2009, 10:16
جناب گمشده خان جان !
جمهوری که شما راجع به ان حرف زده اید مانند این میماند که شما مردم را به فاتحهء به قبرستان دعوت میکنید و یا واضحاء میخواهید رهبری یک قوم زنده را بدست یک قوم مرده بدهید . ویا میخواهید رهنما های را از قبور بیرون بیاورید و بر مردم بعیت از ایشان را واجب بگردانید . عشق و محبت شما به دنیای خاموشی محترم است ولی شما اجازه ندارید ما زنده ها را تنها گذاشته ساکن قبرستان شوید . تاریخ از گذشتگان یاد میکند و احترام مردم همیشه برای خدمتگذاری انسان ها بدون سرحدات میباشد . مثلاء من یک افغان , چه احتیاج دارم که از مارتین لوتر به خاطر مبارزه اش برای سیاه پوستان افریقا با احترام یاد کنم , نه افغانستان به افریقا واقع شده , و نه قوم ما نیگرو تشریف دارند . ولی به خاطری که ما همه انسان هستیم از خوشی هم با هم خوش و از غم با هم غمگین میشویم . این همه حرافی میکنم که شما را دوباره بروی زمین بیاورم . از عالم ملکوت بیاید بیرون و از جناب اخوند مزاری پوستری که جهره اش را مانند حضرت علی نشان میدهد کوشش کنید دوری نماید . در افغانستان در جریان سی سال جنک هر افغان به نوع صدمه دیده و هر افغان به نوع شریک جنگ بوده . حالا اگر شما واقعاء سفری به شهر خاموشان یا به اصطلاح خود شما ( جمهوری سکوت ) داشته اید . چند بار درسال شما به پای سپاهی گم نام ( سر چوک ) کابل و یا در هر کشوری که هستید پای مجسمه سپاهی گمنام همان کشور یک شاخه گل زرد را گذاشته اید , و یا برای یک دقیقه سکوت نموده اید ؟ هیچگاه , هیچ وقت شما همچو کاری نکرده اید . فقط شما میخواهید از عبدالعلی مزاری یک بت بسازید و پرستشش کنید . این ملاه ها و یا اخوند های محترم هیچ گاه برای افغانستان و مردم افغاسنتان کاری نکرده اند . جز خودشان . خواهشات شخصی مانند یکشور بزرگ نیست و فورا با چند سکه معمولی ارضا میشوند . ولی یک کشور به بزرگی و عظمت افغانستان احتیاج به دانشمندان و از خود گذشتگانی دارد که در بطن خودش پیدا میشود و در رگ و پی خودش نشو نما میکند و این همه پیچ و تاب را زنده گی مینامند که پر از سرو صدا و شر و شور و هیاهوی قشقرق است که حتی گاهی تا ملکوت هم رسیده است . صفورا .
10 مارچ 2009, 12:26, توسط محمدظاهر
آقای عالی جناب در صورت که بسخن هایت باور دارید،چرا ازذکر اسم مبارک تان در هراس هستید؟ جوابش آسان است ،بخواطریکه دورغگو هستی،ظرافت قبول حقایق را نداری،جبن وبزدل هستی.......