طالبان شامل ائتلاف ناتو می شوند
اکنون که اوباما از طرح استراتیژی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان حرف می زند، چه مفهومی را می تواند افاده کند ؟ شکست ، عقب نشینی ، بی برنامه گی ، پشیمانی و یا ... ؟ از یک نگاه شاید خبر خروج نیرو های خارجی از افغانستان برای مردم افغانستان خوشایند باشد؛ ولی ...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اظهارات اخیر بارک اوباما ریس جمهور امریکا، مبنی بر در نظر گرفتن استراتیژی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان، توسط نیرو های نظامی آنکشور ، فقط50 روز پس از به قدرت رسیدن او، به مقام ریاست جمهوری امریکا اذعان می شود، در حالیکه قبل از این آقای اوباما از اعزام 17 هزار نیرو امریکایی به کشور خبر داده و این پروسه همچنان ادامه دارد.
اوباما گفته است که نیروهای امریکایی باید برای خروج از افغانستان استراتیژی مشخصی داشته باشند.او در مصاحبه اختصاصی با شبکه تلویزیونی سی بی اس امریکا گفته است، دولت امریکا هم اکنون در حال بررسی استراتیژی آن کشور برای برقراری ثبات در افغانستان است و قرار است در آینده نزدیک رسمأ این استراتیژی را اعلام کند.
اوباما در فبروری 2009 فرمان اعزام تدریجی حدود 17 هزار نیروی کمکی به افغانستان را صادر کرد. اما اوباما به شبکه سی بی اس گفته است، صدور آن فرمان دشوارترین تصمیمی بوده که از زمان ورود به کاخ سفید اتخاذ کرده است.
بارک اوباما که در زمان کمپاین انتخاباتی اش برای راه یافتن به قصر سفید، موضوع افغا نستان را از الویت های سیاست خارجی اش قلمداد می کرد، اکنون اظهار می دارد که هدف اصلی امریکا در افغانستان اطمینان جلوگیری از حمله شبکه القاعده از خاک افغانستان به امریکا یا متحدان آن می باشد.
این در حالیست که در طول هفت سال گذشته کشور های غربی و به خصوص متحدان نزدیک امریکا هدف از حضور و مساعدت های شان به افغانستان را ترویج دموکراسی ،آزادی بیان ،بهبود وضعیت اقتصادی افغانستان و موارد مشابه دیگر بیان می کردند، جورج بوش رئیس جمهور سابق امریکا نیز بارها بر ترویج دموکراسی در کشور تاکید کرده بود.
اوباما ، همزمان برای کنترول و بهبود اوضاع کشور بر تقویت تلاش های دیپلوماتیک با پاکستان تاکید کرده و در عین حال گفته است که وضعیت افغانستان پیچیده تر از عراق است ، وی در مصاحبه دیگری با نیویارک تایمز گفته بود که تماس با مخالفین مسلح می تواند یکی از گزینه ها باشد، چنانچه در عراق موثر واقع شد.
اما آنچه نیاز به بحث دارد، تفاوت در عملکرد و اظهارات آقای اوباما در رابطه به وضعیت افغانستان است؛ زیرا وی در مدت 50 روز ،دوران ریاست جمهوری اش گزینه های مختلفی را برای افغانستان ارائه کرده است؛ یعنی اعزام 17 هزار نیرو به افغانستان ، دیپلوماسی با پاکستان ،نقش کشور های همسایه در بهبود وضعیت افغانستان و اخیرأ در حالیکه وضعیت افغانستان را بد تر از عراق توصیف کرده است. از نظامیان آن کشور خواسته است تا استراتیژی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان رانیز در نظر داشته باشند.
این در حالیست که همین اکنون تعداد 14 هزار سر باز امریکایی در ترکیب ناتو در افغانستان حضور داشته و19 هزار سرباز دیگر امریکایی تحت فرماندهی ارتش آنکشور در گیر نبرد با طالبان و القاعده هستند.
این بدان معنی است که امریکا تا کنون استراتیزی مشخصی برای حل بحران درافغانستان نداشته، صرف برای تامین منافع ،مصوونیت خود و متحدان غربی اش ،گزینه ی که منافع آنکشور را تامین نماید انتخاب خواهد کرد. نه بهبود وضعیت در افغانستان را؛ زیرا اوباما در طول این مدت ، بیشتر مصروف محاسباتی مبنی بر منافع امریکا در افغانستان است .
در حالیکه در هفت سال گذشته انتقادات بیشماری بردولت افغانستان در رابطه به پائین بودن ظرفیت ها، افزایش کشت و قاچاق مواد مخدر ،فساد اداری ،ناامنی و موارد دیگر وارد بوده است ، سوال بر انگیز است که کشور های بزرگ جهان در یک ائتلاف جهانی و در یک همانگی کامل ، تا کنون نتوانسته اند. راهبرد موثر و کار ساز در قضیه افغانستان را انتخاب و عملی نمایند.
به باور برخی از کارشناسان غربی ، امریکا باآنکه در سر در گمی قرار دارد، با آنهم نمی تواند در حال حاضر نیروهای اش را از افغانستان خارج ساخته و از ادامه استراتیژی که امریکا را به این سرحد کشانده است نیز نمی تواند همچنان ادامه دهد.
"هنری کیسنجر" از تحلیل گران امریکایی به این باور است که امریکا از لحاظ سنتی تاکتیک های ضد شورش را در پیش گرفته تا دولت مرکزی را کمک و نفوذ و اختیارات آن را به سراسر کشور گسترش دهد و در این روند یک جامعه دموکراتیک و دیوان سالار را بوجود آورد؛ ولی این استراتژی نمی تواند به تنهایی در افغانستان پیروز شود. افغانستان برای چنین سیاستی بسیار بزرگ، وسیع و خطرناک است. این کشور دارای تشکیلات قومی بی نهایت متنوع و جمعیت آن به شدت مسلح است. هیچ کشورگشایی تا به حال نتوانسته افغانستان را اشغال کند.
گذشته از این آیا هنوز هم امریکا و جهان به این متقاعد نشده اند که وضعیت افغانستان تنها به این کشور منحصر نمانده و هر حرکت تروریستی از این کشور، جهان را نیز تهدید می نماید. بنأ منافع غرب و امریکا در افغانستان تنها تامین امنیت در کشور و نابود سازی تروریستان و طالبان می باشد. ویا اینکه اگر تصور امریکا و غرب این باشد که رقم تهدید های القاعده در کشور های غربی پائین آمده و این بدان معنی است که اکنون شبکه القاعده قدر ت سازمان دهی وانجام حملات خارج از خاک افغانستان و پاکستان را از دست داده اند این خیال واهی و خام است؛ زیرا اکنون القاعده و طالبان امریکائیان و دیگر اتباع خارجی را در خاک افغانستان و عراق با خود دارند و به همین نسبت آنها نیاز به هزینه و برنامه ریزی های بزرگ ، خارج از این کشور ها را به منظور حملات به مرز های امریکا و اروپا ندارند.
از جانب دیگر امریکا که با همه قدرت و توان که تا کنون استراتیژی مشخصی برای حضور نیرو هایش در افغانستان و نحوه مبارزه این نیرو ها در افغانستان طرح نکرده است، انتقاد از حامد کرزی رییس جمهور کشور و یا عدم حمایت از وی به دلیل اینکه کرزی یک شخص بی کفایت و اداره فاسد را رهبری می کند نا بجا خواهد بود.
کرزی برای مردم افغانستان یک فرد نا آشنا و یک افغان عادی بود که در عرصه سیاست و مبارزات نیز سابقه ی چندانی نداشت؛ ولی کرزی به عنوان رییس اداره موقت ،انتقالی و نخستین رئیس جمهور منتخب افغانستان با حمایت همه جانبه امریکا و غرب به قدرت رسید، در حالیکه غرب از او انتظار داشت تا نظام مردم سالار، قانون گذار ،با ثبات و یک نظام دیموکراسی را جایگزین رژیم طالبان سازد که نشد؛ ولی مقصر کیست ؟بدون شک امریکا و متحدان غربی آن که بدون مشوره با مرد م افغانستان مهره های اساسی چون کرزی و امثال آن را انتخاب کرده و تا هنوز هم از برخی از افراد که مردم افغانستان از بی کفایتی آنها به ستوه آمده اند حمایت می کنند.
با آنکه از اولین روز های حکومت انتخابی به رهبری کرزی، ملاحظاتی از جانب مردم افغانستان ، بر ترکیب کابینه و کار کرد های حکومت به رهبری کرزی وارد بود ،اکنون دیده می شود که بعد از گذشت هفت سال خواسته ها در حد توقع مردم افغانستان و متحدان دولت آقای کرزی برآورده نشده است و از دید برخی از متحدان غربی وامریکا، فساد وبی کفایتی دولت افغانستان به اندازه طالبان در بی ثباتی کشور نقش داشته است.
در هر صورت اکنون که اوباما از طرح استراتیژی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان حرف می زند، چه مفهومی را می تواند افاده کند ؟ شکست ، عقب نشینی ، بی برنامه گی ، پشیمانی و یا ... ؟ از یک نگاه شاید خبر خروج نیرو های خارجی از افغانستان برای مردم افغانستان خوشایند باشد؛ ولی در هر صورت آنها در طول این مدت صرف به دلیل دست آوردی(تامین امنیت ) حضور نیرو های امریکایی و غرب در کشور شان را تحمل کردند که بدون شک آنها در چنین وضعیتی از فرار و یا شکست قوت های امریکایی از کشور شان حمایت نخواهند کرد.
از جانب دیگر دیدار آخرين رئيس جمهوراتحاد جماهير شوروي سابق درقصر سفید با اوباما نیز به نحوی می تواند با قضیه افغانستان ارتباط داشته باشد ؛ زیرا این دیدار همزمان با پیشنهاد ،طرح استراتیژی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان صورت می گیرد و احتمالأ این تصمیم اوباما از تجربه تلخ گورباچف از زمان حضور نیرو های قشون سرخ شوروی سابق در کشور ناشی شده باشد.
به گفته مشاور گورباچف، ديدار رییس جمهور شوروی سابق با رئيس جمهور امريكا كوتاه بوده و فعلأ ترجيح داده شده است تا محتواي دقيق مذاكرات طرفين مخفي نگهداشته شود.
"ميخائيل گورباچف " پيش از اين اعلام كرده بود كه ايالات متحده امريكا نياز دارد تا هر چه سريعتر به اصلاح اساسي در سياستهاي خويش بپردازد. علاوه بر اين وي معتقد است كه وظيفه سنگيني پيش روي بارك اوباما قرار دارد و آن اينكه بايد امريكا را از بحران اقتصادي كه از لحاظ گستردگي و عظمت مانند بحران اقتصادي سالهاي 1929 تا 1931 است، نجات دهد كه كار چندان آساني نخواهد بود.
در این صورت از نتایج گفته های مقامات امریکایی بر می آید که برای افغانستان نه دموکراسی نیاز است و نه هم جامعه مدنی و اقتصاد مرفع،و در شرایط موجود بهترین گزینه برای امریکا تامین منافع ان کشور است ولو اگر این منافع باز هم به قیمت نابودی و هر ج و مرج در افغانستان تمام شود؛زیرا اگر اکنون امریکا از جانب طالبان و القاعده ضمانتی به نفع خود در یافت نماید. بدون چون چرا افغانستان را به وضعیت کنونی رها خواهد کرد .
این تجربه قبلأ نیز از جانب امریکا در دهه 70 خورشیدی زمانیکه حکومت تحت حمایت شوروی سابق در افغانستان به شکست مواجه شد تکرار گردید، در آن زمان قوت های مجاهدین که از جانب امریکا و دیگر متحدان غربی اش به منظور به بن بست مواجه ساختن اتحاد جماهیر شوروی سابق و برنده شدن امریکا در جنگ سرد ، حمایت می گردیدند، زمانیکه ، حکومت به رهبری داکتر نجیب الله به شکست مواجه گردیده و مجاهدین حکومت را در کابل بدست گرفتند ،مجاهدین که قبل از رسیدن به کابل و بدست گرفتن حکومت به آخرین پیمانه از حمایت امریکا بر خوردار بودند، تصور می کردند که آنها خواهند توانست تا حکومتی قوی را به حمایت امریکا در کشور تشکیل دهند؛ولی آنگاه شوروی پارچه، پارچه شده و امریکا دیگر به حمایت از مجاهدین نیاز نداشت و به همین نسبت کو چکترین توجه به وضعیت افغانستان در آن زمان نکرد، تا اینکه طالبان تهدیدی را متوجه امریکا ساخته و بعد از حملات 11 سپتامبر به منظور نابودی طالبان و القاعده وارد عمل شد واکنون نیز این تراژیدی از جانب امریکا تکرار خواهد شد .
پس دور از امکان نیست که اگر القاعده و طالبان تضمینی برای امریکا در رابطه به تامین منافع آن کشور دهد و امریکا از مدرک حملات القاعده و طالبان اطمینان حاصل نماید، بدون شک که دیگر امریکا با طالبان و حکومت افغانستان کاری ندارد .