کچرقروت سازی زبانها خود جنایت است
جناب ایشان وارد شدن درمیدانهای بحث یک سایت آزاد انترنتی چون کابل پرس را با وارد شدن درمیدانهای سگ جنگی وبودنه بازی به اشتباه گرفته اند/ به همگان معلوم وهویدا است که جدا سازی بین زبان دری وپشتو یا فارسی وپشتو درعصرمحمدگل خان مهمند ومتعاقب آن افتتاح پشتو تولنه که قبلا محل تجمع شاعران پشتو درقندهار بود بوجود آمده است.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قبل ازآنکه به اصل موضوع بپردازم ذکر چند نکته گک را لازم میدانم که دوست نازنین بنام علیشنگی خامه خیلی زیبای را به کابل پرس? فرستاده بودند که در آن ازبنده خواسته اند که با هویت اصلی خویش مردانه وار وارد بحث های کابل پرس شوم . هرچند بنده دربخش سخنگاه به جواب ایشان پرداخته ام وخاطر ایشان را ازاینکه بنده ازجملهء ناقضان حقوق بشر نیستم جمع نموده ام . ولی بازهم درین مقاله میخواهم کمی به تفصیل خدمت ایشان عرض کنم که درک این بنده فقیر از مقاله زیبای شان این شد که هرکسی که بنام مستعار می نویسد باید ناقض حقوق بشر باشد این درحالیست که جنابعالی خودنیز نخواسته اند تا ازپرده عصمت بیرون آیند . جناب ایشان طوری قلم فرسائی کرده اند که ایشان موسیچه گک بیگناه تشریف دارند که حتی مورچه هم زیر پای شان آزار نیافته است. غیرازخودشان وعلامه ایده آل شان دیگر همه عالم وآدم ناقض حقوق بشر اند. نشود که ایشان خدای ناخواسته نقض حقوق بشررا براساس تفنن وشعار روز مانند یک تعداد خانم های راوائی ابزار رسیدن به قدرت وکوبیدن حریف ورسیدن به نام ونان انتخاب کرده باشند. چنانچه که ایشان ازخلقیها پرچمیها تنظیم های جهادی وطالبان هم شکوه ونالیده اند که همه ناقضان حقوق بشر اند ولی خود ایشان وابسته به هیچ گروه وسازمان سیاسی نیستند. برایم طوری وا نمود گردید که : جناب ایشان وارد شدن درمیدانهای بحث یک سایت آزاد انترنتی چون کابل پرس را با وارد شدن درمیدانهای سگ جنگی وبودنه بازی به اشتباه گرفته اند. دربحث های انترنتی نظرات ومقالات بنانگر طرزعقاید وافکار افراد میباشد وکسی به هویت اصلی ویا غیر اصلی کسی دیگر کاری ندارد. گیرم که بنده به عقیدهء شما ازناقضان حقوق بشر باشم وبا نام اصلی ام وارد میدان شوم منظورشما ازبحث با یک ناقض حقوق بشر چی است؟. اگر قبلا شما خیلی مشتاق بحث با ناقضان حقوق بشر بودید سری به سایت بینوا میزدید وبا ناقضان امینی الاصل وخلقی الاصل آن سایت که باهویت های اصلی خویش مردانه وارد میدان شده اند به بحث وگفتگو میپرداختید تا من به مردانگی شما باور میکردم .دوم اینکه شما خود فرموده اید که بانظرات سیستانی موافق نیستید مبارک بادا!!!! اما شما که با ایشان موافق نیستید کدام بحث مردانه وار را با ایشان در زمینه نقض حقوق بشر ودفاعیه متناقض ومقطعی اش از شخصیت ها ورجال سیاسی ونظامی دهه اخیر انجام داده اید یاخیر. آیا به ایشان گفته اید که ازجعل نمودن تاریخ بپرهیزد وبر ناقضان حقوق بشری چون امیرعبدالرحمن ملعون مدیحه سرائی نکند؟ درحالیکه خود جناب عالی نیز تاکنون لله الحمد مانند اینجانب در زیر چادری پنهان هستید وحتی نتوانستید که درمقاله تان موضع فکری خویرا روشن سازید چه رسد به اینکه هویت خودرا افشا سازید چگونه ازدیگران خواهان کشف هویت اصلی میباشید؟ سوم اینکه وقتی میخواهید که مضمونی را زیر نقد وحلاجی بگیرید چرا جملات را جسته وگریخته وبی پیوند با یکدیگر ذکر نموده وچرندیات خودرا درعقب آن اضافه میکنید. مگر تمام مضمون صرف درهمان سه جمله قطع شده متمرکز بود ویا اینکه نویسنده سخن های دیگری هم داشت؟آیا این شیوه درست برای یک نقد مقاله است؟
جان بیادر!
مثل اینکه فکر کرده ای تنها خودت هستی که میتوانی دیگران را قناعت دهی که نقادبی بدیل هستی و دیگران هیچ از فن نقد ونقادی چیزی را نمی فهمند. پس این مردانگی بخودت مبارک باد . اینجانب درین چند سال که از تاسیس سایت کابل پرس? میگذرد تاکنون بیش از سی مقاله نوشته ام که میتوانید بافشار دادن نام من آنهارا مطالعه کرده وبه موضعگیریهای سیاسی بنده پی ببرید.
شاد وموفق باشید
عطاخیل
زبان را کچرقروت ساختن خود یک جنایت فرهنگی بحساب می آید. بنده زمانی چشمم به مضمون یکی ازنویسنده های دوره گرد انترنتی دریکی ازپورتالها وکثافت دانیهای که دیگرنمیخواهم نامش را ببرم خورد بیاد کچرقروت غذای لذید ودوست داشتنی خودم افتادم.
کچرقروت غذای است که ازبرنج شوله ای وقروت تهیه شده وقروت بعداز چقرساختن قسمت وسطی برنج به آن اضافه میگردد.
درشرایط حاضر این غذای لذیذ شکل مدرن تر را بخود گرفته و درهمان قسمت وسطی یک کاسه گک کوچک بلاستیکی میگذارند تا درآخرین لحظات پایانی غذا، قروت به حالت طبیعی خود باقی مانده وبه اطراف سرایت نکند.
اماچنانچه دیده میشود بعضی ازنویسنده گان انترنتی ما بخاطر فرونشاندن عقده های روحی وروانی شان زبانهارا به شکل کچر قروت قدیمی و کلاسیک استعمال میکنند.
یعنی اینکه دیگرازکاسه گک پلاستیکی خبری نیست قروت خودش دربین برنج ریخته شده ودرلجظات پایانی برنج وقروت ازحالت آراسته شدهء خود خارج گردیده وهمه باهم خلط گردیده است. التبه ازنظرفن آشپزی ونوش جان کردن غذاهای هوسانه ولذیذ هرچه باشد هنر پنداشته میشود. وهیچ گاه بار جنایت ندارد. اما درقسمت زبانها بکارگیری چنین اسلوب میتواند به قول شاملو باعث تولید یک زبان حرام زادهء شود که هیچ کس جز خود نویسنده ویا گوینده، کسی قادر به فهم آن نگردد. درکشورما افغانستان قبل ازبزرگان چون واصف باختری لطیف ناظمی ودکتوراکرم عثمان رهنورد زریاب، محمود فارانی یوسف آئینه وغیره نوشتن ویا نگارش یک عریضه ویا یک مقاله ویانشر یک خبر عادی با کلمات ثقیل عربی آمیخته بود که جز افراد معین وعربی دان مردم عادی قادر به فهم آن نبود. شاید تنها کسیکه درنسلهای قبل ازافراد یادشده مستثنی باشد مورخ شهیر کشور مرحوم غبار باشد که برای توده ها می نوشت وسبک نوشته هایش روان وعام فهم است. دقیقا نقطهء مقابل مرحوم فیض محمد کاتب. با مطالعه آثار ملافیض محمد کاتب میتوانیم درک کنیم که نوشتن ونویسنده گی درقدیم الایام کار افراد عادی نبوده وکاربرد عبارات ثقیل عربی دلالت برتبحر وعالم بودن شخص میکرده است. درین مورد مطالعات مرحوم فیض محمد کاتب شناخت مارا درسبک نوشته های ثقیل تکمیل مینماید.
اما چنانچه عرض شد باظهور افراد چون واصف باختری وناظمی وزریاب واکرم عثمان وموسی نهمت وفارانی وآئینه درکشورما تحول خیلی بزرگ درعرصه ء نویسنده گی شعر و ادب رونما گردید که ازین ناحیه افراد یاشده حق بزرگ بالای نسل امروزی کشورما ونسلهای فردا دارند. ناگفته نماند که نسل را که امروز شاهد هستیم نیزنسل تحول آفرین است چنانچه که بعداز مهاجرت های دسته جمعی مردم به کشور همسایه ایران بعدازاشغال کشورتوسط شوروی شاهد تحول دیگری درعرصه نویسنده گی فارسی زبانان کشور می باشیم . پیش کسوتان نسل امروز همان مهاجران افغانستان بودند که به ایران پناهنده شده بودند. این دوره شگوفاترازدوره قبل است. ظهور شاعران ونویسنده گان مانند کاظم کاظمی ابوطالب مظفری، شریف سعیدی، کامران میرهزار، میرحسین مهدوی هادی میران میتواند تحول دیگری درعرصه نوسنده گی وادبیات فارسی تلقی گردد. باظهور این اشخاص دیگر ایرانیها که قبلا زبان دری را معادل زبان پشتو میدانستند وبعضی ها آنرا با زبان اردو به اشتباه میگرفتند کاملا ازبین رفت . این نسل راه را برای شناسایی بهتر زبان وادبیات فارسی زبانان افغانستان درایران بازکرد. وچه بسا که اکثرنویسنده گان وشعرای پناهنده بالاترین جوایز ادبی را درانکشور حایزگردیدند. حالا باظهور این نسل درفضای مطبوعاتی وانترنتی فارسی دیگرهرکسی کوشش دارد تا بافارسی معیاری بنویسد که برای تمام فارسی زبانان چه درایران ویاافغانستان ویا تاجکستان قابل فهم باشد.
اما بحث درین مقاله کنجکاوی درمورد سبک های نویسنده گی نویسنده های قدیم وجدید نیست من میخواهم عرض کنم که کچر قروت ساختن زبانها کاری است نهایت ناپسند. . مثلا اگر من درهمین یک جمله چندین لغات نامانوس پشتو را بکار ببرم به خواننده فارسی زبان جفا کرده ام. چنانچه که یک پشتو نویس دریک جمله چندین لغت انگلیسی وفارسی وعربی را طوری بکارببرد که خوانندهء عادی توان فهم آنرا نداشته باشد هم به زبان پشتو وهم به خواننده جفا کرده است. درتاریخ گذشته این حوزه که شامل افغانستان وپاکستان وهندوستان میشود تنها شاه جهان یکی ازشاهان مغل درهندوستان چنین زبانی را بوجود آورد که اکنون نامش را " اردو" میگویند این زبان زبان لشکریان شاه جهان بود که درآن طوایف مختلف به خدمت ارتش درآمده بودند ازعرب گرفته تاترک تا فارس تاهندی وپنجابی وسندی وغیره که اکنون اردو گفته میشود. .
من قبلا درقسمت زبانهای دری وپشتو یادی از پوهاند (زیار) استاد دانشگاه کابل کردم که سبب رنجش تعدادی ازفاشیستان دوزبانه ای کچرقروت خواه گردید.. لذا با دیدن مضمون آقای سلیم که به زبان پشتو نگاشته شده بود انگیزم ای برایم پیدا شد تا این مقاله را بنویسم .
اگرغلط نکرده باشم این نویسنده آقای "سلیم" ازنویسنده گان طرفدار خانم ملالی جویا میباشند که درسایت کابل پرس هم ویدیوئی خانم جویا را ازسایت یوتوب به سایت کابل پرس کاپی نموده و منتشر میکنند که کاربس نیکو انجام میدهند اما درسایتهای دیگریکه به آرای مخالف ارج قایل نستند و روی بهانه های مضحک چون تاریخ وفرهنگ وافتخارات ملی وغیر نظرات مردم را سانسور میکنند نوشته های ایشان سوال برانگیز شده وکار اخیرشان کاملا شباهت به همان کچرقروت سازی زبانی را دارد.
من زمانیکه عنوان مقاله را خواندم ( زمونژ لیکوال هم خود کش بیگانه پرست شوی دی) فکرکردم که این یک طنز است اما با خواندن کامل مقاله دریافتم که ایشان نیزازجمله کسانی اند که تظاهر به پشتونویس بودن میکنند وخواهان بازگشائی دوکان های تجارتی فرهنگی اند که دیگران بازکرده وبا تفرقه اندازی زبانی باعث محو هویت جمعی یک مردم شده اند.
بناء درنگ را برخویش لازم ندانسته قبلا ازآنکه به تائید ویا تردید محتوای مضمون شان بپردازم خودشان را محکوم به جنایت کاری فرهنگی مینمایم البته به دلایل زیر:
به همگان معلوم وهویدا است که جدا سازی بین زبان دری وپشتو یا فارسی وپشتو درعصرمحمدگل خان مهمند ومتعاقب آن افتتاح پشتو تولنه که قبلا محل تحمع شاعران پشتو درقندهار بود بوجود آمده است. این جدا سازی برای پشتونها حق داد که دیگر به زبان پشتو بنویسند وبه همین زبان خواندن ونوشتن را بعنوان یک هویت جدید فراگیرند. تعدادی زیادی ازکسانیکه حتی تاجک هم بودند مانند استاد بختانی خدمتگار نیز درسلک همین افراد چون بینوا ورشاد والفت وحتبیبی وغیره جنایتکاران چسپیده و با زبان قدیمی که سالها با آن سر وکار داشتند وداع کردند. ولی دیری نگذشت که خود به خام بودن کارخویش پی بردند ویقین حاصل کردند که این راه به ترکستان منتهی میشود. تنها با دیوان رحمان بابا ویا خوشحال خان نمیتوان یک زبان را درهمهء عرصه های کشوری ولشکری نهادینه ساخت. دوباره سیستم را طوری تغیردادند که درپهلوی زبان فارسی باید زبان پشتو نیز رشد کند. اگر واژه نتواند بیان کننده وافاده کننده یک مطلب باشد هیچ فرق ندارد که از زبان دری به عاریت گرفته شود.
درین میان بین آن همه افراد واشخاصیکه نامبرده شده چون علامه حبیبی وعلامه رشاد علامه بینوا وعلامه الفت اختلافات فکری پدیدارگشت . وازهمه بدتراینکه الفت بخاطرعرب پودنش واینکه ازقندهارنیست مورد بی مهری دربار قرارگرفت . علامه حبینبی یکی دوبار تغیر موضع داد یکبار به پاکستان پناهنده شده وتابعیت کسب کرده وبا انتشار مضامین تند علیه دربار مسایل زیادی را افشا کرد که درکتاب آقای عبدالحمید مبارز تفصیلات آن ذکر گردیده است وتعدادی به همان ادامه خط اصیل فکری محمدگل مهمند بودند وتعدادی دیگر هم خواهان رشد زبان پشتو همگام بازبان دری. بودند
بهرترتیب بعداز انقلاب کبیر ثور برهبری نابغه شرق دگرگونی های قابل ملاحظه درعرصه زبان بوجود آمد خلقیها که بیشتر طرفدار برقراری نظام سوسیالیستی بودند ومطالعات کتب فارسی ایرانی زبان تفکرشان بحساب می آمد چندان به مسایل غنامند سازی زبان پشتو توجه مبذول نداشتند جلسات رسمی اعضای حزب درشهرکابل واکثر ولایات بازبان فارسی دایرمیشد. بهترین سخنرانان خلقی دو آتشه بیانات انقلابی شانرا به زبان فارسی ویا دری برای مردم ابلاغ میکردند بروتهای کشال وبلند صحبت کردن و دست ها را برسم اخطاریه بالا کردن درهنگام سخنرانی از مواصفات برجسته یک سخنران خلقی بحساب می آمد. ولی بازهم نشرفلمهای هنری به زبان پشتو ازکشور پاکستان خود گواه براین بود که حاکمان خلقی نیز خواهان ترویج زبان پشتو به عوض زبان اردو که بیشتر توسط فلم های هندی رواج یافته بود هستند .
موسیقی نیز درعصر خلقی ها ازحالت درباری به حالت توده ای درآمد خان قره باغی وبخت زمینه نمونه های بارز موسیقی قولکلور زبان پشتو بودند اما حفیظ الله امین بار دیگر موسیقی را درباری ساخت وشکل بیشترفته آنرا توسظ احمدولی وهنگامه به تجربه نشست. وخان قره باغی مظلوم بیچاره بخاطر قرابت وهم ولایتی بودن با تره کی مورد خشم امین قرار گرفته واز هنرنمائی محروم گردید تا اینکه درعصر رفیق کارمل کاملا ازصحنه زنده گی بدر شد.
خلص کلام اینکه حالا ما به همان نوع دوم فاشیزم زبانی مواجه هستیم. ازیکطرف کسانی ادعا دارند که زبان فارسی متعلق به ایرانیها بوده وزبان دری افغانها زبان کاملا جدا از فارسی است بناء این خواست محترم وزیر اطلاعات وفرهنگ!!!!؟ امروزی است که بین فارسی زبانان خط فاصل را ایجاد کرده وخواهان پاکسازی زبان پشتو ازلغات اجنبی بوده که طبعا زبان دری نیز برای یک پشتون که ازلیسه خوشحال بابا فارغ میشود بیگانه بحساب می آید اما زبان دری را باید بالغات پشتو خلط کردن وصحبت کردن گناه بحساب نمی آید. کوچکترین آواز اندرین راستا برچسپ فاشیزم برجبین خوردن درپی دارد ما افغان هستیم زبان ما پشتو و دری است پس یک افغان باید به دو زبان حرف بزند. درحالیکه زبانهای ازبکی وترکمنی وورستانی وغیره نیز وجو دارد که آنرا درقطار زبانهای اقلیت بحساب می آورند.
پس نمیدانم که حالا فاشیستان ازطزاز آقای سیستانی که دیروز خواهان یکجا سازی تمام سرزمینهای پشتونی آنطرف دیورند بوده وهرنوع صدای را مبنی برشناسائی خط دیورند مارک وتاپهء ستمی وانتی پشتونی خیانت به وطن وناموس فروشی میزدند اما امروز عقل به سرشان آمده وخود خواهان برسمیت شناختن خط دیورند شده است چی وقت خواهد بود که این افراد ای عقل را نیز کمائی کنند که زبان فارسی زبان کتابت زبان علم زبان منطق زبان فلسفه زبان عرفان زبان شعر وموسیقی زبان تخنیک زبان تکنالوژی وبلاخره زبان که میتواند درسطح بین المللی هویت گم شده باشنده گان این سرزمین را به جهانیان بشناساند یگانه زبان رسمی این کشور بوده وبازی با آن بازی کردن با تاریخ وفرهنگ یک ملت است. این استدلال چه وقت قبول خاطر ایشان قرار خواهد گرفت وازسرتمبگی ولجاجت های حیوانی دست خواهند کشید.
شاید بنده دربسیار موارد با استاد زیار همنوا نباشم اما درچند مورد علمی که ازایشان خوانده ام فکر کنم که انصاف وامانت علمی را مراعات کرده است . پوهاند زیار با وجود داشتن عشق فراوان که به زبان خود دارد هرگز نمیتواند یک فاشیست تنگ نظر به حساب آید. بخاطراینکه او یک استاد مسلکی یک زبان است. و او درمضمون خویش ویا درشعر خود که به زبان پشتود ازکلمات فارسی ویا اردو استفاده نمیکند اما این قدرت را دارد که شعر سپید فارسی بسراید . که هیچ فرق با هرشاعرفارسی گوی دیگر ندارد وخیلی زیبا هم سروده است. سروده وی درباره مجسمه های بودا که بدست طالبان وحشی ویران گردید ا به زبان فارسی از زیبا ترین اشعار فارسی وی است که بنده درسایت پیام زن شنیده ام . درآن شعر استاد زیار به بهانه مجسمهء بودا بدن بلورین زن را به استقبال می نشینید که اهریمن تاب دیدن زیبائی آنرا ندارد .و آقای زیار آنرا به شکل شعرسپید سروده شده است که انسان گمان نمی برد که او یک پشتو زبان باشد. اما درعین حال وی درپشتو نیز ید طولا دارد وکمتر کسی شاید پیدا شود که سخن وی را بفهمد این دلالت برعلمیت وتسلط علمی وی میکند نه بربعصب زبانی وی.
باهمه حال عرض من خدمت آقای سلیم این است که : اگر میخواستید که به زبان پشتو مضمون بنویسد لطفا به عوض کلمات "خودکش بیگانه پرور" کلمات اصیل پشتو را استعمال کنید که : خپل وژونکی او پردی پالونکی" زمونز یوشمیر لیکولان خپل وژونکی او پردی پالونکی دی. که حق مطلب ادا شود وهم معلوم شود که منظور شما نویسنده ویا لیکوال مشخص واحد نیست بلکه یک تعداد از نویسنده گان خود کش بیگانه پرور هستند ازاینکه حروف پشتو درکیبورد من نیست ازنشان ندادن یا ها به شکل گرامری آن معذرت میخواهم
.
با هویت اصلی خویش، مردانه وار وارد میدان بحث های کابل پرس شود!
در پاسخ به مقاله عطاخیل/ نویسنده: علی شنگی
سه شنبه 14 آوريل 2009
پيامها
16 آپریل 2009, 18:35, توسط آصف سرپلی
ده ای گپ مه کتیتان بلکل ایگری استوم یک گپ زدی خو تیکتاک گپ زدی دستکتان درد نکونه . پلیس خپه نشوین . ما باید امو زبان اصلی خوده مثل رسی ده میدان پورته کونیم و شیش رقم زبانه کتیش گت نکونیم .
16 آپریل 2009, 20:10, توسط کامبيز روانبخش
عطاخيل نشان داد که از دريوزهگران انجمن « مسعود شناسی » است و از پيروان خود فروخته گانی چون واصف باختری و زرياب و ناظمی !ناظمی همان رجاله ايست که پس از سال ها حلقه غلامی اشغاللگران وطن را به گوش افگندن ، باری با رژيم نجيب قهر کرد ، به آلمان گريخت و يک قصيده در وصف وطن سرود و از برونمرز به داخل کشور فرستاد تا « ميهن دوستی » اش از ياد ها نرود (!) واصف باختری همان ترسوی ويسکی پرست است که در دوره اشغال مدير مجله ژوندون بود ( ارگان نشراتی تبليغ و ترويج ح . د.خ.ا) واين شخص بخاطر خوش خدمتی به حزب حاکم ، برخی شعر های خويش را با تاريخ های پار و پيرار ، يعنی قبل از حاکميت پرچميان و خلقيان،منتشر ميکرد تا مورد شک و ترديد قرار نگيرد!
واصف باختری دريک مصاحبه تصنعی با مجله شعر ايران ، تحول ۸ ثور ( قدرت گرفتن مجاهدين ) را انقلاب اسلامی افغانسنان ناميد و نشان داد که نه بينش درستی دارد نه دانش درستی ! کدام انقلاب ، شاعر هرزه ؛ انقلاب اسلامی در ايران ، مليون ها خواهنده داشت که ماه ها خيابان های ايران را اشغال کرده بودند ، اخراج نجيب آدمکش و رويکار آمدن مسعود و حکمتيار به کمک سی. آی . ای و آی . اس آی که « انقلاب » نميشود !
عطا خيل از شاگردان وفادار اين رجاله ها گاه به ما درس وطن دوستی ميدهد گاه تعليم زبان شناسی ! در همان مقاله پاسخ به خانم اميری حد سواد خود را نشان داده است ، برای خانم های مدافع ، صيغه ای ساخته به اسم ( مدافعات !) . اين پرگوی کمسواد يک مشت روده است که به شکمبه احمد شاه مسعود ختم ميشود ! حيف از وقتی که برای نوشتن اين کامنت صرف شد . با ادب . کامبيز روانبخش
17 آپریل 2009, 05:13, توسط قادری
باور نمائید از مقاله آقای عطاخیل چیزی دستگیری ام نشد وی گاهی بر یک موضوع وارد بحث شده از آنجا پریده موضوع دیگری را مطرح مینماید و بالاخره آن موضوع را نیز رها کرده به بحثی دیگری می پرد ، نوشته های وی پر از تناقضات است وی در حالیکه برنویسنده گان عادی زبان پشتو چون الفت بینوا حبیبی می تازد ولی بعدا از متعصب ترین آنها که این همه تونها از قبیل پوهنتون روغتون و غیره را می خواهدبر زبان فارسی تحمیل نماید به مدافعه برمی خیزد.
با وصف اینکه آقای عطاخیل تا کنون چهره اصلی خویشرا پنهان نموده ولی چیزی که دیگر روشن گردیده و آن اینست که وی یک تن از پرچمی های وطن فروش و یا دقیق تر گفته شود از جمله کارملیست های است که در آخرین سالهای قدرت بازی کردن با کارتهای قومی و لسانی را آغازنموده و تا کنون انرا بازی مینمایند و حمایت وی از داکتر زیار پرچمی نیز بر مبنی همین اصل استواراست بهر حال هرگاه این اقا خود راعطا خیل بنمامد یا شفاخیل و یا حتی صفاخیل ولی مردم ما و تاریخ کشور ازینها فقط بنام جفاخیل و وطن فروشان یادآوری خواهد کرد.
قادری
17 آپریل 2009, 08:41, توسط زلمی پوپل
در ابتدا برای تعيين حد و مرز فارسی دانی جناب عطاخيل چادری پوش ، کامنت گويا و رسای يک هموطن را نقل ميکنم و ازان پس ، فقط به طرح يکی دو سوال ، بسنده ميکنم .
[فارسی را از عطاخيل بياموزيد ! نمونتا بخشی از پراگراف اول نوشته جناب عطاخيل را نگاه کنيد و فارسی مدرن و شسته و روفته را از ايشان ياد بگيريد : (هنگامیکه این مقاله را درحال نوشتن بودم ، نوشته ای کوتاهی ازیک هموطن محترمه بنام زیبای "مهسا امیری" توجه مرا بخود جلب کرد که ایشان ازشدت عیظ وخشم که سرتاپای وجود شانرا فرا گرفته بود حتی خود ندانسته اند که جه نوشته اند وهدف ایشان ازارسال مضمون مذکور به کابل پرس? چه بوده است . تنها یک مشت کلمات دشنام گونه وتحقیر آمیزرا به آدرس بنده فرستاده اند که خدا کند سبب کاهش عقده هایشان گردییده باشد. اما من صادقانه باید عرض کنم که هیچ ندانستم ایشان چرا ازعلامه خواندن سیستانی توسط من رنجیده اند درحالیکه خود ازمدافعان ویا مدافعات ایشان میباشند ) هنگاميکه (؟) اين مقاله را در حال نوشتن بودم : يعنی وقتيکه در حال نگارش اين مطلب بودم ./نوشته ای کوتاهی از يک هموطن محترمه (؟) .. گويا منظور اين است نوشته ای کوتاه از يک خانم ، نظر ايشان را به خود کشيد ./ که ايشان از شدت عيظ ( شايد غيظ باشد) و خشم که سر تاپای وجود شانرا فراگرفته بود .. يعنی خانم نويسنده آگنده از خشم بودند ! گويا جناب عطاخيل اين زياده گويی و دراز نويسی را جزو ادبيات و مفاخرات خويش ميدانند !/ عجيبتر و قبيح تر سطر واپسين نوشته شان است : « .. در حاليکه خود از مدافعان يا مدافعات (؟) ايشان ميباشند ! / يعنی در فارسی که ايشان به ما می آموزند ، جمع مدافع ( برای زن ) ميشود : مدافعات ! ، يعنی اگر دوتا يا چند تا زن از شما دفاع کردند ، آنان ، مدافعات ! شما ميباشند ! خوب ، اين است ظاهر و باطن نويسنده انتر نتی با نام مستعار ، گر نمی پسندی ؛ تغير ده قضا را !با احترام. اکبر پيمان هروی ]
اما در باره نوشته حاضر راستش ارزش نقد را ندارد ، فقط يک سوال . چرا عطاخيل ، به سران فرهنگی پشتون ، « جنايتکار » ميگويد ؟ چرا ، به کدام دليل مرحومان ، حبيبی ، الفت ، بينوا و رشاد که با قلم و کاغذ سرو کار دارند ، جنايتکار اند اما احمد شاه مسعود که با آر .پی جی و کلاشينکوف ، سرو کار داشته ، منزه و پاک است؟ حتا برای زبونان و خود فروخته گانی همچون واصف باختری و ناظمی و رازق رويين هم نميتوان لقب « جنايتکار » داد، چه رسد به علامه رشاد و استاد حبيبی ! مگر اين قلمزنان پشتو از ديوار کسی بالا رفته اند؟ مگر شهر کابل را جبهه جنگ ساخته اند؟ يا بر نواميس کابليان ، تجاوز کرده اند؟ ما که دليل اين اتهام عطاخيل را ندانستيم !با ادب . زلمی پوپل
17 آپریل 2009, 10:21, توسط علی شاکری
جناب پوپل صاحب ! اين که عطاخيل نه ادبيات درستی دارد نه منطق جالبی ، حرف شما درست است! اما اينکه اينهمه چرت و پرت ميگويد ، مثلا اين که نبايد در پشتو ، کلمات فارسی بيايد يا ميگويد عبدالله خدمتگار بختانی ، تاجيک (؟) است و ازين گزارشات غلط ميدهد ؛ اين ها نيات يک شخص کم مايه و لا ابالی ، نيست ، بلکه زد و بند ها و تراوشات يک انجمن تفرقه انداز است ! وی ميخواهد با جنايتکار خواندن سران فرهنگی پشتون ؛ احساسات قوم پشتون را جريحه دار کند و گويا آنان را عليه تاجيکان و فارسی زبانان بشوراند !
عطاخيل آگاهانه نام چند شاعر و قلمزن بدنام و مطرود جامعه فارسی زبان را کنار هم ميگذارد ، از اين وطنفروشان با احترام ياد ميکند اما در مقابل از استاد حبيبی و استاد بينوا و استاد رشاد با لحن اهانتبار ياد ميکند و آنان را جنايتکار(!) ميخواند! يک انجمن بيمار و اخته در برونمرز ، واسطه ای را با نقاب عطاخيل ، بسيج کرده اند که هفتاد درصد دروغ را با سی درصد راست درهم ريزد و افکار عامه را به بيراهه بکشد ! وظيفه عطاخيل ، دادن آدرس های غلط ، و ارائه معلومات دستکاری شده و غير واقعی است ، تا خواننده تنبل وتصادفی را فريب دهد و بس ! احترام . علی شاکری ( فرد)
17 آپریل 2009, 11:46, توسط فردوس نخلستانی
اسم کامران مير هزار ، شاعر نو آيين را در کنار ابو طالب مظفری و کاظم کاظمی قرار دادن اگر عمدی نباشد ، منتهايی نادانی ادبی است! کامران کجا و ابو طالب کجا؟ کاظمی و مظفری هرگز به شعر نو ، روی نياورده اند و افکار پوسيده سنتی و تاريخ زده را در قالب های متداول شعر فارسی ، جاری ميسازند ! شعرکامران مير هزار که رستاخيز واژه گان و انقلاب انديشه است، در قالب کهن نمی گنجد ! از ديگر سو کاظمی و مظفری برای امام خمينی ، زمامداری که هزاران مخالف فکری را در سال های ۶۰ و ۶۷ گردن زد و مليون ها نوجوان را در جنگ شخصی اش با صدام حسين کشت، مديحه و منقبت ميسرايند و در روز ارتحال خمينی ، لباس عزا ميپوشند! ، اما کامران مير هزار نه در ايران تن به دريوزگی فرهنگی داد نه در افغانستان ، حلقه انقياد قدرتمندان را در گوش کرد! من نميدانم جناب عطاخيل فقط بخاطر چاپلوسی اين اشتباه را مرتکب شده يا قصد بدنام کردن سردبير کابل پرس? را داشته؟ بهر حال يک کمی دقت بهتر از مداهنه است ! با احترام . فردوس نخلستانی
18 آپریل 2009, 00:05, توسط ماشاالله خان
نمیدانم این برادر علی شاکری چرا دلش کوفت کرده است وبه جای منطق و استدلال به دشنام توسل جسته است. کسانی را که آقای عطاخیل به عنوان نوسیندگان نو پرداز نام برده اند، بدون تردید از افتخارات زبان و ادبیات فارسی میباشند که هرکدام برای شکوفای زبان وادبیات فارسی گامهای ارزشمندبرداشته اند. داده های این عزیزان در زمینه ادبیات خیلی بیشتر از آن است که برای آقای شاکری قابل فهم ودرک باشد. آقای شاکری باید برود نصوارش را بکشد و به چیزهای بپردازد که اندیشه اش قامت می بخشد. ادبیات شناسی عریض نویسی نیست که هرمامور به آن مبادرت می ورزد. زنده باد عطاخیل با خامه ی زیبا ومنطق بلند اش.
یاحق
برادر شما ماشاالله خان
19 آپریل 2009, 09:35, توسط عطاخیل
دوست عزیز تخلستانی!
فکرکنم که خیلی قضاوت عجولانه کرده اید. هدف ازذکرنام اشخاص یادشده بررسی دیدگاه های فکری ویا سبک وسنگین کردن اشعار ونوشته های شان نیست.
بنده بصورت عام ظهوریک نسل را مطرح کرده ام که باعث تحول درادبیات نوشتاری زبان فارسی افغانستانی ها گردیده است که امروز ازبرکت اینها دیگر مشکلی برای یک ایرانی باقی نمیماند تا درنوشته یک افغانستانی احساس اشکال کند.
مگر خود همین کابل پرس? که نقطه تلاقی بین ایرانیها وافغانستانیها گردیده نمیتواند یک نمونه تحول مثبت نزد جنابعالی بشمار آید؟ مگرنقش کامران میرهزار درایجاد این شبکه را جنابعالی تحول آفرین نمیدانید؟
هرچند پیام شما بیشتر ازنوشتهء من بار چاپلوسی دارد ولی من آنرا چاپلوسی حکم نمیکنم بلکه به یک واقعیت اشاره نموده اید که جزئیات آن ازحوصله مقالهء من خارح بود. ونقطه آخر اینکه بنده با هیچکدام ازافراد یادشده شناخت حضوری ندارم تنها آثار ومیزان محبوبیت آنها ملاک قضاوت من بوده است.
22 آپریل 2009, 14:50, توسط عطاخیل
دوست عزیز زلمی پوپل!
فکرکنم که ازجنایات عبدالحی حبیبی تاهنوزخبرندارید که جناب شان یک کتاب را بنام پته خزانه جعل نموده وبرای اولین بار درجمع فرهنگیان به جداسازی زبانهای پشتو وفارسی دست زده است. شاید ازنظرشما این کار جنابت تلقی نگردد اما ازنظر آنانیکه میهنی وملی می اندیشند محروم سازی بخش بزرگی ازمردم یک سرزمین را ازفراگیری یک زبان خودی خود جنایت تاریخی است که درهیچ محکمه تاریخی برائت حاصل کرده نمی تواند.
شاد باشید
عطاخیل
23 آپریل 2009, 08:56, توسط زلمی پوپل
جناب عطاخيل . جعل پته خزانه بوسيله مرحوم حبيبی برای اين بوده که زبان پشتو را قدامت و اعتبار بدهد ، کجای اين کار جنايت است ؟ازين خدعه های نوشتاری و شبه تحقيقی گاه گاه چه در شرق و چه در غرب موجود است ، بخصوص روس ها و ايرانی ها در جعل مدرک و اسناد ، پيشقدم اند! اما اگر حکومت پشتون ها رسما و علنا از انکشاف زبان پارسی( که آن را به دلايل سياسی ، دری ميخواند ) جلوگيری کند ، اين اجحافی فاحش است و خيانت است . اما شما تبادلات و داد گرفت های طبيعی و تاريخی زبان هارا از يک ديگر ( کچری قروت (!) و گاه جنايت يک زبان بر ديگر زبان (!) ميخوانيد که تعبيری خام و سبکسرانه است ! برای مسايل جنايی ( کرای مينل ) تعريفی دقيق در قاموس ها موجود است ، نه اين که « کسانی که ميهنی و ملی بينديشند (!) تعريفی دقيق تر و نوظهور از « جنايت » می داشته باشند !» با اخلاص .
زلمی پوپل
17 آپریل 2009, 10:17, توسط جمال
سلام به همه!
عطاخيل جان لطفا يك زبان خالص را نشان بده تا ما كمي باور كنيم كه كمى ميفهمى
17 آپریل 2009, 11:12, توسط .........
من فکر میکنم که یک فارسیزبان لغمانی یا جلال ابادی راه خود را پیدا کرده تا خود را پشتون نه بل به اصل خود برگردد
هرکی دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگاری وصل خویش
فارسی زبانان این دو ولایت باید کمی بخود بیایند
21 آپریل 2009, 02:10, توسط سیس
درود به عطاخیل:
انان که از حبیبی دروغپرداز میخواهند بت ویا بابا بسازند به یقین افاسنه پردازی های او حس برتری جویی واوغان خواهی انها را نوازش میدهد!وزارت اطلاعات وفرهنگ نماینده فرهنگی کشور ما نیست.اخر یک کسی پیدا نشد که به اقایان فاشیست بگوید که اصلا به شما چه ربطی دارد که در باره زبان فارسی دستور و فرمان صادر میکنید. به شما کی این حق را داده است که بگویید فارسی جدا ودری جداست!کچری قروت سازی زبان فارسی هدفی جز نابودی وپراگنده سازی زبان فارسی ندارد که فاشیستها انرا زبان بیگانه میدانند!اینجاست که باید پرسید: چرا ما باید نهاد های ملی را در اختیار فاشیستها بگذاریم تا انها از قدرت این نهادها بر ضد زبان وسایرمنافع ما استفاده کنند!مگر انها در عمل ونظر داد از دفاع از منافع اوغانها نمیزنند؟انها اشکارا اوغان اوغان میگویند وما باز هم سرنوشت خودرا به انها میسپاریم این چه دیوانگیست؟احدی یا کرزی یا اشرف غنی... مگر برا زبان وهویت ومنافع ما کار خواهند کرد؟انان که عوام فریبانه میگویند که پشتو یو مظلوم زبه ده!ایا چه نقشه های برای زبان فارسی چیده باشند؟
23 آپریل 2009, 08:33, توسط حميد فرزين پور
آقا يا خانم سيس (؟) : شما که حتا اهليت پيداکردن يک نام مستعار برای خويشتن (که برای فارسی زبان مانوس باشد ) نداريد ، مانند عطا خيل فقط ترجيع بند ( فاشيست؛ فاشيست) را تکرار ميکنيد ! عطاخيل از مشاهده کلمات فارسی در زبان پشتو ، تعجب کرده و از شدت نادانی فرهنگی ، بر افروخته شده ! خوب ، در زبان اردو وهندی هم فراوان الفاظ فارسی هست ، در همين زبان خود ما ده ها کلمات زبان روسی موجود است مثل استکان و چای و ... صدها کلمه ترکی هم در زبان فارسی هست مثل قشلاق و ايلاق و انباغ و ايماق، پس مطلب عطاخل هرگز پايه و مايه علمی ندارد ! اما اگر حاکميت افغانستان ( که همواره در دست پشتون بوده) بخواهد به زور سر نيزه و هتک و هياهو، برخی مصطلحات و الفاظ را بر جامعه فارسی زبان بقبولاند، امری مردود و نادرست است ، اما هماميزی و تبادله طبيعی زبان ها امری است طبيعی و تاريخی است و قابل پيش بينی.با احترام . حميد فرزين پور
24 آپریل 2009, 02:11, توسط سیس
جناب فرزین پور:شما با همه اهلیت تنها میگویید که فاشیست نگوییم!اما این اهلیت به شما مجال اینرا نداده است تاکمی تاریخ میخواندی واز مردانگیهای مردان سرزمینت اگاه میشدی وکم از ازکم نام بعضی از انها رامیشناختی.گنه خودت نیست اهلیت زیاد ادم راکلان کار میکند ونام سیس رابرای ادم نا مانوس !راستی به فکر خودت ما واژه های زبان فارسی را کنار بگذاریم واز اوغانی وعربی و... استفاده کنیم!شمامثل اینکه با این جامعه بیگانه هستید وحاکمیت اوغانشاهان را نمیشناسید؟مگر این پوهنتون وستره محکمه-رزونوال-ولسی جرگه وسارنوال وشار وال و... نه به زور بلکه باگریه وزاری بر مردمان ما تحمیل کرده اند؟!از این قبیل کلمات بسار زیاد است واگر اهلیت شما برایتان اجازه داد خو انر پی گیری کنید!
8 جون 2009, 09:36, توسط احمدزی دورباز
من رمضان بشردوست رانتخاب کردیم