رهبران اپور چونیست حزب ما !
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زمانیکه اینهمه از معاون حزب ما سر میزند ! چرا باید از مینه بکتاش (خانم یکی ازرفقا یش) که در دیدار ظاهر شاه سر از پا نشناخته ودر او خوشبختی و سعادت وطن ,عشق , موسیقی و گوگوش را, در" لیزدو ست " نجیب را درسلیمان لایق (...؟؟)را جستجو میکند ,یا از اصف معروف که در غرب دوستی و قبیله پرستی معروف شده است یا علومی که یکسال بعد سقوط نجیب از بی بی سی اعلام نمود که بودنش در حزب و حاکمیت یک اشتباه بوده است ,گله داشت.
حرف از مزدک معاون پنجشیری الاصل کابلی شده حزب وطن است که گاهی خلاف عقل و موقف قبلی چیز های از دهان متعفن اش بیرون داده و مردم را اذیت میکند .
او که بزرگ شده موسسه خیریه "مرستون" ظاهر شاهی یست و از ناحیه نمک پروری رژیم ظالمانه قبیله یی را تائید و به نرخ روز حرکت های مقابل ان از چپی و راستی و خاندانی را یکسره نادرست , بی راهه ,فاجعه و لگد زن تعبیر و تمنا بهترین دولت شاهی دایم العمر قبیلوی رادر سر می پرورانیده است .....
او که بمانند مزدورکار منتظر طلوع و غروب افتاب و دست مزد میبود وهدف اول زندگی اش را داشتن سرپناه , نام و نشان و لقمه نانی تشکیل میداد , او که در تاکتیک های رسیدن به جا , جلال..... دست هم تراز هایش را از پشت بسته است, اوکه با هر پدیده نو خود را سازگار ودلها را بدست می اورد,به ظاهر در صف ح د خ ا , پرچم, "گروه نجیب - گرباچوف " حلقه امر مسعود جا خوش کرده بود حالانکه به یکی هم وفاردارنبود .
تا به جایکه برادران هشت ثور مزدک و برادراش یار محمد را یار ومحبوب شان پنداشته وبعد یک سلسله خدمت گذاری ,هردو را در جمع اولین ها از میدان هوایی کابل رهسپار خارجه ساختند ,گرچه بار اول افسران وسربازان عادی, این جهادی هشت ثور پکول بر سر را با ریش رسیده ,جیب های پر و پاسپورت ویزه دار با بی احترامی از داخل طیاره پائین , چون مجرم کش و کشان به پیشگاه محکمه " گارنیزیون کابل" نزد همان های که خود چند روز قبل انان را متوجه جوانمردی و عیاری امر مسعود ساخته بود "ببینید کار های ما در برابر او را, و مردی او در باره ما را " ,استاده اش کردنند .
مزدک که به وعده و تحریک مشاورین به نجیب نزدیک و به شکل غیر دمکراتیک!! معاون حزب او انتصاب شده بود, امروزه جهت خوشی خاطر بعضیها بر عیله رهبران صادق حزب چرندیاتی را عنوان میکند , گویا زمانیکه" ما" مصالحه را اعلام کردیم , خواستیم حزب را نو بسازیم هر قدر کوشش کردیم تا حز ب را از قدرت بیرون بکشیم موفق نشدیم !! یعنی کهنه ها به قدرت چسپیده ورها کردنی نبودند یا مزخرفات دیگر اش "حزب به قدرت رسید – در قدرت گم شد.... حزب بومی نبود"...
زمانیکه داکتر مصالحه ,اشتی وعفو کارمل صاحب را زاده افکار شخص خود قلمداد , و یا در پاره از مسایل لوژستیکی- نظامی – سیاسی با گرباچوف وطرفدارنش مشکلات پیدا مینمود , مزدک که خود را در نظر مشاورین ازرهروان پرو پا قرص پریسترویکا گرباچوف درکابل جلوه میداد, انرا تاثیر گذاری" سیاست های گرباچوف- مساکو – تحول و تغیر حزب کمونیست شوروی" معرفی و داد و بیداد نجیب را تا اسمانها بلند میکرد تا ناگذیر میشد بگوید چرا کاپی, چرا تقلید ,چرا همه چیز را به دیگران نسبت دادنها, این سیاست اوغانی خود ماست, جنگ سرد هنوز ده "پیک اش" قرار داشت ....
مزدک چیز های دیگری هم در تناقص با سیاست های ملا نجیب بیان داشته است, گویا حامی خارجی خود شوروی را از دست دادیم و جای انرا پر نتوانستیم , حرفی که داکتر با ان موافق نبود .
یکجا شدن و همکاری مستقلانه رفیق مزدک و یار محمد بامجاهدین شمالی " پنجشیرو شورا نظار" وقتل و قتال یاران نجیب از یعقوبی صاحب تا باقی را نیز میتوان ضد مصالحه شهید اکبر! بحساب اورد , ..
چند نمونه بالا ثابت کننده عدم توافق و همصدایی مزدک با مصالحه و نجیب اله میباشد , پس عنوان کردنهای "زمانیکه ما مصالحه را اعلام کردیم..." از مزدک خان عجیب و غریب به نظر میرسد.
هذیان گویی های او فراوان است از جمله چند سالی از غرب نشینی معاون غرب زده حزب وطن نگذشته است ,گویی پدر پدر غربی بوده و چنان در کمال و جمال غربی محو شده است که یکه تازی ,استعمار سیاسی اقتصادی و جنایات ان در عراق , لبیا ,سوریه ,بحرین و کوریا, فلسطین.... را نمی بینند.
در ان اوایل حینکه موفق به فرار به اروپا شد هنوز وجود اش ارام نگرفته بود که گفت "حزب از بین رفت از هم پاشید دیگر نمیشود انرا احیا کرد ..."!!درست میگفت هر گاه حزب رهبرانی بی خاصیت چون شما داشته باشد این حدس و قیاس درست خواهد بود " کفر گر از کعبه خیزد کجا ماند مسلمانی.
بدا بحال ما صفوف که تا اخرین لحظه ترک موضع و هدف نکر دیم هست و بود خود را فدا حزب و وطن نمودیم و لی رهبران با خون شهدا ما , با سر و مال ما , بازی کردند , یکی ملا و قاری قران از اب در امد دیگری
اپورچونیست(اپورتونیست) کسی گمراه کسی هم اوغانملتی و قبیله یی و دنباله رو دیگران..
مزدک که از رفتار و گفتار و کردار نیک کاملا خالیست امروزه شرمساری میکنند که در چنین حزبی حضور داشته است ای کاش شما سیاهی لشکر در جمع ما نبودید , رفیق معاون شاید خانم های پیر انزمان مرستون که تا حالا در قید حیات اند بپرسند فرید جان پس چرا در ان زمان این مسایل را عنوان نمی کردی و تا اخرین دقایق درجمع انان حضور داشتی "و از امتیازات اعاشه , اباطه ,مکروریان , "هوتل , شیر یخ و عوض اببازی کانتینتال" سفرهای تفریحی کشور شوراها ... استفاده میکردی.
زمانیکه اینهمه از معاون حزب ما سر میزند ! چرا باید از مینه بکتاش (خانم یکی ازرفقا یش) که در دیدار ظاهر شاه سر از پا نشناخته ودر او خوشبختی و سعادت وطن ,عشق , موسیقی و گوگوش را, در" لیزدو ست " نجیب را درسلیمان لایق (...؟؟)را جستجو میکند ,یا از اصف معروف که در غرب دوستی و قبیله پرستی معروف شده است یا علومی که یکسال بعد سقوط نجیب از بی بی سی اعلام نمود که بودنش در حزب و حاکمیت یک اشتباه بوده است ,گله داشت.
پيامها
24 می 2012, 01:21, توسط ف . پاميری
اقای khan !
نخست معذرت بنده را قبول کنيد !
شما اصلأ استعداد نوشتن و تحليل را نداريد . از گرامر زبان شرين دری بيگانه و فرسنگها فاصله داريد و لطفأ « مساکو » را « مسکو » « عوض » نه « حوض » درست کليمه ميباشد . ف . پاميری
آنلاین : http://pamery7@hotmail.com
24 می 2012, 01:43, توسط رهگذر(بیخدا)
عاقلان از پی نکته نروند!
تحلیل جناب خان همچین بدک هم نیست!!!
24 می 2012, 10:49
بلی برادر حوض باید مینوشتم اشتباه شده است قبول است اما مسکو و مساکو هر دو درست است چونکه بر گردان زبان خاجریست تشکر . خان
24 می 2012, 10:58
با معذرت دوباره ماسکو و مسکو مینوشتم , چکنم که فکر پریشان است و همیشه غلطی و اشتباه دارم داستان فرید و پرید اوغانیست . خان
24 می 2012, 12:05
رهگذر صاحب ممنون.
من که اعتراف کرده ام که دماغ درست ندارم نویسنده و تحلیل گر نیستم کاغذ سیاه کردنهایم همراه با غلطی های املایی و انشایست,نمیدانم چرا دوستانی خورده گیر هستند به چیز های می چسپند که ارزشی چندانی ندارد مگر من نمی توانم ماسکو بنویسم یا حوض ! اگر این ها جای من بودند دیوانه میشدند .خان
24 می 2012, 14:25
آقای سر دبير ! خيلی اين مطلب ، مغشوش و حقير و بی منطق است؛ دايره نويسندگان کابل پرس?، هرروز محدودتر ميشود؛ من نگران شما هستم؛ چرا فقط دو سه، چار نويسنده: رضايی، پرويز بهمن، خان ، کوشا و ..و ديگر هيچ!
آقای سر دبير! يک کمی تامل بفرما! احمد مقبل
24 می 2012, 01:55, توسط ایمل
آقای پا میری جان.
این سیا ست یک بام ودو هوا را از کجا در یافتی ؟
همین جلیل پرشور ده سال است که یک مقا له را به کرات غلط مینویسد وتحت عنا وین متعدد به نشر میرساند.تا زما نیکه وی علیه دیگران نوشت ,خوش ات آمد,اما زما نیکه بر خلاف یارخودت بنوشت ,بر افروخته شدی ؟
24 می 2012, 09:29, توسط غریب نواز
شنیده ام شخصی ,ما نند جلیل پر شورکه با جنون خود خواهی وجاه طلبی مواجه بود همگان را دشنام می گفت ومورد عتاب قرار میداد,وزشتی وترشروئی ودشنام پرا گنی به عادت اش مبدل شده بود .وی زما نیکه همه را مورد دشنام قرار میداد ,گاهی میشد که خود را هم دشنام می گفت. اکنون این انسان دزد واختلاس گر مشهور وفا سد بی همتای کشور،عا دتا چنین چرندیات وپرندیات را مینویسد.در حا لیکه چه رسد به مزدک صاحب که امین جلاد نسبت به پرشور شرف داشت .این انسان شرف باخته هر روز حزب خود وآرمانهای آنرا مثل لباس جان خود تبدیل نموده واز آن به حیث وسیله تجارتی استفاده می برد.این انسان بیسواد فاقد اندیشه واعتقا دات سیا سیست.هرگاه مزدک ولایق امروزصدای مخا لفت را علیه حزب بیان میدارند,مو ضع شان نهایت علنیست.اما این انسان منفور وچهره بد نام تاریخ پیو سته با ما سک وچادری شخصیت های سیا سی را هدف قرارمیدهد.به باور های می تازد که خود به آن باورندارد.
24 می 2012, 02:00, توسط ایمل
معمای جلیل پرشور!
جلیل پرشور جند است ووحدت بسم الله ! اگر این مداری وحدت را گیر نماید,بخدا آنرا به گلوله بسته می کند,اما این انسان حیله گرومکارهمگان را تحت همین نام تحت آتش قرارمیدهد.مثل بلندگو یان دمو کراسی امریکایی در دنیا!
24 می 2012, 02:13, توسط سخی طاهر
هرکه میگوید که پر شور منزوی ومنفور است من قبول ندارم.در همین کشور سویدن از میان هزا ران تن, لا اقل با دو تن ,هدایت حبیب وقیام روابط داردکه برایش واولادش ونواسه وکواسه اش بس است.پرشورمی فر ماید که هر گاه بمیرم دولت دفنم میکند,پس این حزبی ها وافغان های جنجا لی را چکنم! اما این را نیز میگوید که وحدت یک بلند داژ خوب است که حریف را به آسانی میتوان نابود کرد.
24 می 2012, 05:34, توسط بينا
شخصى بنام خان كه از زير جادرى شمشير از نيام بر كشيده و به ان مرد شجاع ما نند فريد مزدك حمله كرده است. راستى سراسر نوشته خان نام بزله كويي بى اساس بوده حتى اين خاين به غريب و زحمتكش كتره كفته و انها را نيز تو همين كرده است. و خوشى كرده از خود كه در غرب امده و مانند خر عيسى هيج نياموخته است. راستى من كه نا خوان هستم و اين دونوشته و استد لال خان نام به نظر من بسيار از عقل دور و مملو از از احساسات و تعصب نوشته شده است. بر روى اشتباهات و غلطى هاى جند رهبر حزبى سينه خودرا كزاشته كه نى نيست. سر خودرا در زير ريك مخفى كرده ولى ك و ن ش در هوا.اين ديكر به موضوع حزبى جه ارتباط دارد كه از بنجشير بود و يا از كجا بود و بعد در كابل امد. تو خو سر بل محمود خان ويا در حمام كوته سنكى تولد نشده باشى كه خود را كابلى اصل و ديكران را ازين جا امد و ازون جا امد.من كه از بولغين هستم حق ندارم كه در كابل عقب كارى بكردم؟
24 می 2012, 10:53
بینا جان گل من همه چیز را بیاد دارم شما گاهی با من موافق بودید , زمانیکه من حقایق خود ما را کمک داشتم بیان میکردم فشار تان بالا میرود , خواهر محترم انسان از خود باید شروع کند ببنید شما همیش از افراد خوب و بد سمت تان ولایت تان دفاع کرده اید این کار خوب نیست اگر همین قسم ادامه بدهید راه قوم گریان اوغانی را دنبال کرده اید باحترام .
24 می 2012, 15:53, توسط بشیر
محترم بینا
اگر لطف نمایید یکی، دو مورد از "شجاعت" های فرید مزدک را نام ببرید تا ما نیز آگاه شویم. امید است منظور شما از ابن الوقتی و فلوته بازی ، به نرخ روز نان خوردن و هزار گونه خود را رنگ کردن نباشد.
24 می 2012, 07:25, توسط یک بی طرف ناظر همه
سیل کردن و خندیدن به جنگ خلق و پرچم چه مزه یی دارد حصوصاً جنگ بین خود پرچمی گک ها وخادیستها ی سابق خداوند روز شمارا از این هم بدتر کند یک زمان مسعود قومندان شورای نظار حرکت شیخ آصف محسنی را با حزب وحدت عبدالعلی مزاری جنگ انداخته بود وخودش در سر کوه تلویزین نشسته چای سبز خورده سیل می کرد ومیخندید وبه یارانش میگفت ببینید این بی تجربه هارا. وسیاف از کوه پغمان بر خود مسعود میخندید ومی گفت که اگر چنین پیش بروی به نفع قبیله من است خدمتی را که من به قبیله ام انجام میدهم بهتر از جنگ مستقیم حکمتیار با شما است. ولی من این جنگ انترنیتی شما را از سوسیال خوری تان در کشور های غربی میدانم که فقط سوسیال میخورید واز بیکاری به انترنت رفته به هم دیگر فحش ونا سزا مینویسید وچون هدف تان از اول هم پوچ بود وحالا بکلی بی هدف شده اید
24 می 2012, 12:19
ناظر جان گل هدف تان را درک کردم به عمق افکار تان پی بردم ادم بدی نیستی اما نمی شود زبان را قفل زد چونکه بلند پایه ها چنان چرندیات میبافند که ما پاین رتبه را به عکس المعل وا میدارند باید انسان خوب را خوب بد را بد بگوید ما که اوغان نیستیم باید قضاوت اوغانی نداشته باشیم مگر چرندیات مزدک را نخوانده اید
http://www.bbc.co.uk/persian/a...
24 می 2012, 09:18, توسط ولی
روز شنبه 26ماه می سالجاری دعوت بزرگی از طرف خادمان دیروز و شرکای امروز "شرمندۀ تاریخ" در یکی از شهر های هالند سازماندهی گردیده است. در رابطه میتوان مطلبی را به متن ذیل و این آدرس خواند. امید است گذارش این محفل از طریق سایت کابل پرس? به اطلاع همگان رسانیده شود.
نیشخند روز
بدروز پیروز
آگاهی در مورد تدویر مجمع موسسان "شرمندگان و نادمان"
با استقبال "کم نظیر و بی نظیری" که از شرمنامه و ندامت نامه پیشوای شرمندگان صورت گرفت؛ اخلاص مندان، چاکران ، و همفکران وی را بر آن داشت تادر روز های اخیر ماه می سالجاری مجمع موسسان شرمندگان و نادمان را در یکی از شهرهای هالند برگذار نمایند. قرار است در این مجمع "پیشوای نابغه، فیلسوف زمان، درک کننده لحظات حساس تاریخ و ستراتیژیست کبیر" که توانسته است بر مبارزات بیش از پنج دهه مبارزان راه آزادی و عدالت، صرف در یک مصاحبه خط بطلان بکشد؛ در مورد خطوط کلی که در مصاحبه اش ذکر شده، توضیحات بیشتر "علمی و عملی" ارائه نموده و شک و تردید پیروان را در مورد ابهامات کاملن رفع نماید. هم چنان مرامنامه و اساسنامه گروه شرمندگان و نادمان در این مجمع به تصویب رسیده و پلان تدابیری به اطلاع اشتراک کنندگان رسانیده خواهد شد.
مصارف این گردهمایی از جانب "اتحادیه قاچاقبران بی سرحد"، گروه "چاقوکشان و بد ماشان هالند" و "کلکتیف پایدوان سن پاولی هامبورگ" تمویل گردیده است.
برای پخش مستقیم جریان مجمع موسسان، بی حیای مشهور و شرمنده تاریخ حسن سیغانی مشهور به امیری که وجوه مشترک فکری،اخلاقی و کاری با ما دارد نیز دعوت گردیده است.
آوردن کمره و فلمبرداری از محفل کاملن آزاد است اشتراک کننده میتواند آنرا در خدمت ادارات گوناگون... قرار دهد تا سبب ازدیاد معاش وی و شهرت پیشوای شرمنگان و نادمان گردد.
شرایط ورود به محفل:
اعتقاد کلی و بی چون و چرا به مصاحبه شرم آور پیشوا. داشتن رابطه ماوارای کاری با جناب پیشوا، داشتن سابقه همکاری با یکی از ادارات... حامی پیشوا، نوشتن دوسه سطر تأییدی درمورد شرمنامه پیشوا، در صفحه فیس بوک آن جناب.
هرگاه حین ورود به محفل عکس حیوان محبوب پیشوا را که مزین به امضای پیشوا باشد ارائه دارید از جایزه اختصاصی بر خوردار خواهید شد.
تذکر ضروری: برای اینکه نسبت کمبود شراب، واین، بیر و چرس و ... در محضر شما شرمنده نشویم، لطفن از اشتراک خویش ما را تا تاریخ بیست و پنجم ماه می آگاه ساخته، نوعیت و مارک نوشیدنی ودود کردنی دلخواه خود را نیز فرمایش دهید. برای این منظور صفحۀ انترنیتی اختصاصی ما در خدمت شما است.
کمیسیون تدارک مجمع موسسان شرمندگان و نادمان تاریخ
http://www.ariaye.com/dari9/ta...
24 می 2012, 10:08, توسط جلیل پرشر
جلیل پرشرهستم .
شما گفتید که چرا جلیل پر شر در باره هر کس مینویسد اما در باره خود نه , حا لا پر شر حرف شما عزیزان را بر زمین نگذاشته دل به دریا زده وتو کل بخدا نموده وجسورانه در باره خود هم می نویسد وچنین می نگارد:اینجا نب جلیل پر شر یکی از آسیا بان های لایق در شهر پلخمری بودم وپدرم بوت دوز مشهور شهر پلخمری بود. در کو دتای داود خان که جناح پرچم در حا کمیت راه یافت.من علاقه دارتاله وبرفک مقررشدم ودر تغیرزندگی اقتصادی خویش از طریق رشوه وچپاول مردم تاله وبرفک آغازکردم که در نتیجه سروصدا های مردم وشکا یت شان نزد والی ومفا مات عالی ,از وظیفه سبکدوش شدم.من بعد از قیام ثوردوباره به حیث ولسوال چهار آسیاب تقرریافتم وبعد از چندی زندانی شدم.ودر زندان نسبت نبود خوبرویان اناس بر نامه همجنس بازی خویش را شروع ودست به تجا وزبه افراد داخل زندان زدم که بعدأ از جا نب رفقای خویش در زندان , محا کمه حزبی شدم.من در زمان تقررش به حیث سفیردر سوریه ,به جان خانم یکی از کارمندان خویش تلاش نا کام تجا وزنمودم,که قضیه به مر کزراجع ودر زمان داکترصاحب نجیب الله ازوظیفه سبکدوش وبه کابل اعزام گردیدمن ر در زمان تقررخود به حیث آمر زون خاد شمال ودوران سفارت خویش دست به سو ءاستفاده یی بی انتها زدم واکنون ما لک چند در بند حویلی لکس ودو کا کین در شهر های پلخمری وکا بل میباشم واز انقلاب خوش هستم . در آمد بوت دوزی پدر ومعاش پر برکتم من را صاحب همه چیز وخا نه های لکس ودو کان های متعدد سا خت , که چشم افراد بخیل کور باد!!!!
من انسان نهایت هیله گر,فا سد وسو استفاده جو استم وخو شا که یکی از منفور ترین وبد نام ترین چهره سیا سی ر اه ورسم خویش بوده ومطا بق نرخ روز مار کیتینگ نموده وبه پیش میروم .من از لحاظ سیا سی با همه استم وبا هیچکس نیستم.در زما نیکه من رییس خاد مزار شریف بودم در ده ها قتل وجنایت دست داشتم.و مرحوم گو هری یکی از رهبران گروه کاررا به قتل رساندم ودر عین زمان یکی از حریفان سیا سی خویش را برایش دوسیه ساختم وزمینه اعدام وی را درین فتنه مساعد ساختم وآن عبارت ازمرحوم رهنورد منشی کمیته حزبی ولایتی بلخ بود.اما با قا بلیت شیطنت آمیزی که داشتم به همکاری مشاورین شوروی وارا کین بلند پا یه حزبی ودو لتی , ازین تو طئه جان سالم بدربردم.من انسان بی حیا ,بی شرم ویک انسان شریر وهیزم کش استم. من پیو سته تحت نام وحدت ,در میان نیرو های وطنپرست جا معه چون استادم لایق صاحب بذر بی اتفاقی وبی اعتمادی کشت مینمایم ,از همین رو تما می در های سیاسی را برای خود بسته یا فتم وبا روی اندکی سیاه زندگی نموده اما یک لحظه از شیطنت دست نمی کشم .من با جنون هستریک ,خود خواهی وجا طلبی شدید گرفتاریوده ودرین راه برای رسیدن به پول وجاه وجلال با روش های مکیا ولیزم تمامی ضوابط اخلاقی را پا مال مینمایم من یک انسان نهایت بیسواد وپرتوقع استم در ده سال اخیر تنها یک مقا له را با عین محتوا تحت کلمه وحدت بی محتوا تنها با تغیر عناوین با ده ها کمبودات املائی وانشائی بیش از دو صد مرتبه به نشر رسا نیدم اما شما دوستان کمتر به این راز پی بردید.چه کنم البته بیسوادی برایم فرصت نمی دهد ورنه اشتیاق بی پا یان دارم تا بنویسم ونام بکشم.
اما اینکه در وا پسین لحظات حیات خویش قراردارم بخدا سو گند که در دیگی که من نمی جوشم هیچ چیزی نخواهد جو شیدوهمه دیگ ها را ویران خواهم کرد.رهبران ارو پایی باید این عهد وپیمانم را درک نما یند .
کلانتر قریه
جلیل پرشر
24 می 2012, 11:54
چیزی که فراموشم شده بود ان اینکه یارمحمد زمانیکه پا به فرار گذاشت توسط حنان لغمانی امر مالی قرارگاه وزارت یک اندازه دالر را از اوغانستان بانک کشیده و در میدان هوایی از او تسلیم شد , گرچه یک قسمت انرا حنان بدون رضایت و اگاهی یارمحمد گویا مرا هم لغمانی میگویند به جیب زد ه معاون وزارت چونکه عجله به فرار داشت فریب لغمانی را خورده بدون نوشتن مقدار یکه حنان بدستش داده بود فورم سفید مصرفیه را امضا کرد , و این سند تاریخی در ریاست مالی امنیت , و بخش ... امنیت (که منی حقیر این سند را کاپی و در کارتن دیگر ی نیز حفظ کرده ام تا کسی که کوشش از بین بردن انرا کند اسناد کاملا از بین نرود ) ,اوغانستان بانک ,وزارت مالیه موجود است .
زمانی در حاکمیت ملا نجیب یک بخش خاص امنیت یکی از این دو برادر را در هوتل کانتینتال زیر نظرداشتند او اتاقی داشت انجا و از ان در راه عشقبازی هایش استفاده میکرد , در حوض اببازی خارجی غواصی و بدن نازک اش را بر روی ریگ های نرم و ملایم انجا در معرض نور افتاب کابلستان قرار میداد خارجی ها هرگز بفکر شان نمی رسید که او داخلیست نه از کشور های عربی , زمانیکه مصارف شریخ و اتاق .. را محاسبه کردیم بیشتراز معاش یکساله این فقیر بزرگ شده موسسه خیریه بود .
گرچه گزارشات به یعقوبی شهید و شاید از طریق او به نجیب میرسید نمیدانم چرا در زمینه پرس و پال نمی کردند شاید از ان منحیث حربه سیاسی استفاده !!میکردند خدا داند و سیاستمدارها !!
خان
24 می 2012, 15:45, توسط پوپل
دو دهه است که انسان یی شیادی مثل سلیمان لایق جفن میگوید ومجموع دست آورد های دوران حا کمیت حزب را بر باد مینماید,اما در برابر ان تقریبا ,یک سکوت دایمی تحمل می گردد,نمیدانم چه عواملی وجود دارد که در برابر آقای مزدک با یک نقد نه چندان ویرانگر,این همه قهروغضب بر می خیزد؟
24 می 2012, 16:49
ملنگ
_
حزب دمکراتیک خلق پیش از تولدش گندیده بود. از پایه گذاری ان چند سباهی نگذشته بود که از رودهء کلان اش پرچم، خلق کارگر، گروه کار، سازا، سفزا، کجا و کرمکهای رنگارنگ بیشماری دیگری هم ریختن گرفتند. اگر دیروز این کرمکهای موزی به جان مردم چسپیده بودند امروز به جان همدیگری شان چسپیده اند. روزگار این کرمهای گند زار را از این هم بد تر می خواهم
24 می 2012, 17:20, توسط ندیم
ملنگ جان
شما وار خطا نشوید,این یکی از عا لیترین وتکا ملترین شیوه نقد است .همین طرز گفتمان است که ترازوی عدالت را برسکوی داوری قرار میدهد.این رهبرانیکه بر حسب تصادف وبشیوه قارچگونه از زمین بر خا ستند وفاجعه آفریدند,وامروزنه خود بلکه حزب به خون نشسته خود را آماج قرارداده وعمال امپر یالیزم خون آشام را درین معرکه برائـت میدهند,بگذار در برابر نگرش های غیر مسئو لانه خویش پاسخ گویند.تفاوت های فکری از مشخصات سیا سی وفرهنگی اکثرجوامع عقب مانده بوده واین شیوه نه تنها قلمرو سیا سی حزب دمو کرا تیک خلق بلکه احزاب ما ئویستی واسلام گرا را نیزدر هم پیچاند.
24 می 2012, 19:04, توسط آئینه روزگار
والله تا آنجا که من پر شور را میشناسم بسیار صا دقانه ودقیق بیو گرافی خود را نوشه است وهیچ کمی وزیادی در آن موجود نیست.امید سایرین نیز از این اصل پیروی نموده وتوبه نامه های خویش را برای نسل های فردا تحیه دارند.من از جلیل پر شورسپاس گزارم که جرئت انقلابی کردند.من از ایشان تمنا دارم که همه دا رائی های را که از راه های نا جایز بدست آوردند,بپول های آنرا به فا میل های رفقا ,شهدا ومعلولین تقدیم نموده ومثال ک ..دادن وبوریا خریدن را در عمل تحقق بخشند.