آیت الله محسنی و احیای قدرت سیاسی و مذهبی
مخالفت ما با پروژه آیت الله محسنی هراس از تقویت افراط گرایی مذهبی در میان مردم است. آن دختران نقاب پوشی که از قانون احوال شخصی در تظاهرات غرب کابل حمایت می کردند، برای چه چیزی به خیابان ریخته بودند؟ برای ایدیولوژی زن ستیزی که زن باید به عنوان یک انسان صغیر برای بیرون رفتن از خانه از شوهر خود اجازه بگیرد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نویسنده: ضیا زیرک
روزی که پروژه ساخت و ساز مدرسه خاتم النبیین زیر سرپرستی آیت الله محسنی آغاز گردید، به یکی از دوستانم گفتم که ما پای جبهه افراط گرایی مذهبی به سبک آخوند های ایرانی را در قلب پایتخت و در نزدیک دانشگاه کابل که برای ما نماد مدرن شدن و خدا حافظی با دنیای کهنه است، باز کردیم. در فکرم تصویری از فردای این مدرسه ترسیم بود. شکست اسلام گراهای افراطی افغان در جنگ های داخلی که بدنه ی مهمی رهبری تنظیم های جهادی را در آن جنگ می ساختند، سبب منزوی شدن آنها گردید، و مردم به چشم سر دیدند که وقتی عبای خاکستری قدرت در تن ملا و روحانی شود، عالم از آتش و خون برپا می گردد. برخلاف نطق های گزاف شان، نه راز حکومتداری می دانند و نه برنامه ی برای پیشرفت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور دارند. چون آنها متعلق به عالم گذشته، چیزی در حدود هفتصد و هشتصد سال پیش هستند که با عینک آن زمان به انسان امروز می بینند.
مدرسه خاتم النبیین، تنها حوزه ی دینی برای روحانیون و طلاب شیعه نیست، بازسازی قدرت سیاسی آیت الله محسنی و همفکرانش در افغانستان است.
تجربه ی ایران نشان داد که اگر روحانیون و ملاها از طریق مذهب سیاست کنند، سلطنتی را از پای می اندازند و مردم را برای انقلاب مذهبی به خیابان ها می کشند. آیت الله محسنی، به فراست و با توجه تجربه ی روحانیت شیعه از دوران صفوی تا عصر حاضر، دریافت که با مذهب می تواند سیاست کند، حمایت مردم را به دست آورد و در تعیین قدرت شرکت کند. پروژه ی خاتم النبین، یک پروژه ی سیاسی است، چنانکه پروژه ی تقویت روحانیت به دست صفویان منظور سیاسی داشت.
آیت الله محسنی با تظاهرات غرب کابل به نفع قانون زن ستیزانه ی احوال تشیع و حمله به مدرسه ای در دشت برچی که علیه این قانون فعالیت می کرد ، نشان داد که دارد ریشه های قدرت سیاسی خود را در میان مردم می دواند.
قدرت مذهبی به نفع قدرت سیاسی
اقلیت دینی تشیع در افغانستان همیشه از سوی حکومت های قبلی زیر فشار و در محرومیت قرار داشت. اما، این محرومیت به شکل پروژه ی افراط گرایی سیاسی و مذهبی سر بر آورده است. این افراط گرایی، چون منابع مشروعیت آن فقه سنتی اسلامی- شیعی و روحانیون مخالف اصلاحات دینی که آن را دور شدن از «اسلام حقیقی» می دانند، است، وقتی شکل سیاسی می گیرد منجر به خشونت های سیاسی، حمایت از یک حکومت خودکامه مذهبی و تطبیق برداشت افراطی و عقب مانده از اسلام که نمونه های آن ایران و عربستان سعودی اند، می گردد.
پس مخالفت ما با پروژه آیت الله محسنی هراس از تقویت افراط گرایی مذهبی در میان مردم است. آن دختران نقاب پوشی که از قانون احوال شخصی در تظاهرات غرب کابل حمایت می کردند، برای چه چیزی به خیابان ریخته بودند؟ برای ایدیولوژی زن ستیزی که زن باید به عنوان یک انسان صغیر برای بیرون رفتن از خانه از شوهر خود اجازه بگیرد؟
آیت الله محسنی مانند رهبران سایر جنبش های مذهبی متعصب نیاز به پروراندن نفرت در وجود پیروان خود دارد. جالب است که الگوی مذهبی چنین جنبش ها و شخصیت ها، متاثر از اخلاق، آداب و کرامت بشری است. اما، یکی از شعارهای طرفداران آقای محسنی در تظاهرات "فاحشه" خواندن زنان معترض به قانون بود. آنانی که آن روز با سنگ و دشنام به جان معترضان قانون احوال شخصیه تشیع افتادند، با ایدیولوژی نفرت از دگر اندیشان، اگر روزی قدرت سیاسی را به دست بیاورند، همین دگراندیشان را یا به زندان می افگنند یا اعدام می نمایند و یا ترورهای زنجیره ای را علیه آنها به راه می اندازد. وقتی آنها با چنین نفرتی از مخالفان خود حرف می زنند، چه انتظاری می توان داشت؟ وقتی به سبک حکومت ایران، از نظر آیت الله محسنی، روزنامه نگار مخالف مزدور اجانب، روشنفکر، وابسته ی صهیونیسم و غرب، و فعال حقوق زن روسپی و فاسد است، پس حذف این افراد هم مباح است و هم در راستای تحکیم ارزش های مذهبی.
بسیاری از جنبش های مذهبی متعصب و جنبش های ایدیولوژیک در قرن حاضر با همین نفرتی که از مخالفان و دگراندیشان داشتند، تبدیل به رژیم های خشونت پرور و مستبدی شدند که کشور را به قتلگاه و زندان روشنفکران، روزنامه نگاران، دگراندیشان دینی و.... تبدیل کردند.
آیت الله محسنی، بخشی از حرکت های بنیادگرایانه در افغانستان است. بازوی دیگر این جنبش، طالبان سنی مذهب هستند که وجهه مشترک هر دو ضدیت با ارزش های مدرن مانند آزادی، انسانگرایی، دموکراسی، حقوق بشر، شکیبایی، کثرت گرایی واصلاح طلبی مذهبی است. آنها این ارزش ها را منافی مذهب می خوانند و در جهت نابودی آن از وسایل خشونت بار استفاده می کنند.
مقاومت در برابر جریان آیت الله محسنی و طالبان، بر اساس ارزش های مدرنیته، از مسوولیت های شهروندی ما است. زیرا، آنها مخالف این ارزش ها اند، و به وسایل گوناگون بالای دولت ها بخاطر حذف آن از حوزه ی عمومی و خصوصی فشار وارد می کنند. هرگز کسی شش سال پیش فکر نمی کرد که کرزی زیر فشار همین بنیادگرایان قانون ضد زن احوال شخصیه تشیع را امضا کند. فشار آنها مستمر و نفوذ شان رو به گسترش اند. مشکل در این است که مردم می توانند وسیله ی ارعاب سیاسی بنیادگرایان قرار گیرند، تنها مقاومت شهروندان و فعالان مدنی در برابر فعالیت های آنها فضای بیشتر را برای آزادی های فردی و عمومی افغانها باز می نماید.
پيامها
19 آپریل 2009, 11:12, توسط .......
زیرک جان البته زیرک فارسی بسیار زیرک استی
هزارها وصد ها مدرسه ومسجد اهل تسنن از پول مالیه ملت (سنی شیعه اسمایلیه هندو سک یهودی )که همه در ان شریک اند اعمار شده است فقد یک مسجد واماکن مقدسه شیعه اسمایلیه سک وهندو وکنیسه دیگران را نشان بدهد که توسط دولت ها متهدد ما اعمار شده باشد .
محسنی از پول حرکت از هر منبع که بوده فقد در کابل مدرسه یی را اعمار کرده شما غلامان قادیانی احمدیت دیوبندی وهابت پاکستان وسعودی دیده ندارید ومیگوید محسنی غلام ایران است بدستور ایران ....
ولی از اعمال اوغانملتی نازیست تان خادیست دیروزی اتمر که ده ها مرکز وهابیت وطالبان را را در ولایات گوناکون اوغان نشین اعمار کرده چیزی نمی گوید .
تا جای که من قانون احوال ... را مطالعه کرده هیچ چیزی را محسنی از شکم خودننوشته فقد فقد موضوع ایدز بسیار انسانی واسلامی در ان گنجانیده است .
تمام مذاهب اسلامی به همین مسایل تاکید نموده است .
فقد رسانه ها دست نشانده غربی و غلامان حاکم بر فدرت در کابل از سایر علما دینی اهل سنت دز زمینه باید طی میز مدور نظر یات واعتراضات شان را بگوش همه میرسانید که نرسانید ...
چیزی جالب ایکه هزاره ها از همه استین را بالا زده وبه مسایل مذهبی خود که بقلم یک شیعه غیر هزاره نوشته شده اعتراض مینمایند .
19 آپریل 2009, 14:04, توسط امیر
اگر محسینی ویا نوکرانش او را رهبر شیعیان افغانستان میدانند در زمانیکی شیعیان قریه قزل قلعه در مزار شریف ویکاولنگ توسط طالبان قتل عام شدن محسینی حتی این جنایت ها را محکوم هم نکرد در قتل عام شیعیان افشار محسینی انوری جاوید کاظمی فاضل..نقش دشتند
19 آپریل 2009, 15:59, توسط حسین
دوست عزیز می خواهم خدمت تان عرض کنم اینکه شما از محسنی دفاع می کنید که محسنی یگ عالم شیعه است که همه چیز را برحق می گوید که این بکنید و ان ... اگرمحسینی راست می گوید که اهل تشیع در افغانستان و هزاره رشد کند و یااگر شیخ سکسی خواهان رشد این قوم است . در زمانیکه طالبان شعاد می داد که شیعه کافر است و یاباید مسلمان شود ویا از کشور بیرون شود خوب در ان زمان این شیخ نشنلیست و شیعه که مدافع حقوق شیعه است چرا یگ بار همه که شده لب تر نه کرد که اینها هم مسلمان است حق زنده گی کردن را دارد چون در ان زمان نابودی شیعه یعنی هزاره به نفع اوغونو ها حساب می کرد .در این جاست که شهید مزاری می گوید در افغانستان شعار ها مذهب اما عملکرد ها نژادی است. محسنی ......خائن ترین کسی است که ملت هزاره را به جرم هزاره بودنش ازراه دین اش وعقاید اش سخت صدمه زده است . این است واقعیت.....
19 آپریل 2009, 17:10, توسط Razaki
داشتن یک قانون آزاد و دموکراتیک که ضامن حیات سیاسی و دینی «مذهبی» یک قوم و یا پیروان یک فرقه و مذهب باشد، حق مسلم تمام انسانهای هست که در یک کشور دموکرات زندگی می کنند که متعهد به منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد باشد. اما در افغانستان راستش کی ها ازین قضیه سود می برند و کی ها هم ضرر، خدا داند ولی هر آنچه که لخت و برهنه هویداست، حمایت چند قلاده شیخ محسنی قندهاری است و از طرفی خاموشی مطلق سردمداران هزاره که گویا بخاطر قدرت و یا هم مصلحت های شخصی خودشان، خاموشی را ترجیح دادند. بیایید یکطوری دیگری بحث کنیم. اگر در قانونی هویت فزیکی یک قوم و یا طایفه قبول شده باشد آیا این هویت بخشیدن و پذیرفتن یک قوم و ملت به معنی پذیرفتن اندیشه ها، زبان ، عنعنات و مذهب آن قوم نمی باشد؟ اگر وجود فزیکی یک هزاره در افغانستا قابل قبول است و در سایه ی قانون دولت موظف به حمایت از هزاره به عنوان یک شهروند کشور هست، چی لزومی به همچو قانونی داریم؟
واقعیتش مردم ما باید با شعورتر از این می بود تا برای شان قانون جداگانه ی را وضع کنند که به هیچ صورت نه به فرهنگ و نه هم به عرف ما سازگاری ندارد. سالیان سال بلکه صد ها سال است که زنان هزاره دوشادوش مردان حرکت می کنند. تاریخ هزاره ها گویایی این واقعیت است. اینکه آدم های مثل شیخ آصف نیازی به داشتن این قانون می کنند، جای تامل است. چی آنکه شیخ قندهاری از جامعه هزاره طرد شده بود و این مایه نگرانی او و تمام شیوخ سرگردان دیگری هست که هر روز احساس طرد وانزوا می کنند. نمونه اش هم همین سنگباران مکتب معرفت هست. چرا که معرفت شاید اندیشه ی را در جامعه صادر کند که مدارس دینی مثل خاتم النبین متضاد آنرا تبلیغ می کند. البته نه به این معنی که مکتب معرفت اندیشه های غیر اسلامی را درون جامعه شیعه و هزاره ترویج می کنند. به این مقوله کاری نداریم و لی بدنیست بدانیم که طرفند شیخ محسنی کار خودش را بالاخره کرد . مگر دیروز ندید که هزاره ها با هم یخن به یخن شده بودند؟ حالا شیخ پیر دوباره بر می گردد با یاران جدید و نسخه های جدید.
بالفرض فکرکنیم که مسلمانان و بخصوص اهل تشیع قانون احوالات شخصیه خودشانرا داشته باشند ، آیا مشکل حل می شود؟ پاسخ نه هست چرا که آب از سرچشمه گل آلود است. مشکل اینجاست که اسلام مد روز نیست. اسلام از چند صد سال هست که آپدیت و به روز رسانی نشده است. در خیلی موارد اندیشه های بدوی اعراب و یا هم دورتر نرویم همین برادران پشتون ما قاطی این دین شده است و آدمهای مثل ملاعمر و ملا محسنی انقدر چهره ی کثیف و مرداری از افغانستان و اسلام نشان داده اند که دیگران به انسانیت ما حتی به دیده ی شک می نگرند. آدمهای ژلنده و کثیفی مانند طالبان که سلاح ، مواد مخدر وآدم کشی شناخت آنان هست. امروز ما به نسخه ی جدیدی از این دین لازم داریم تا بتواند با تمام ادیان و اندیشه ها سر ساز گاری داشته و پاسخگوی پیروانش مطابق با استاندارد های امروزی باشد.
اگر افغانستان همانند دیگر دول اسلامی همچون ترکیه و اندونزی هم کیشند، چر اچوب بنیادگرایی را افغانی ها بخورد؟ راستش همه حق دارند به ما بگویند که ما بنیادگرا هستیم چرا که ملاعمر و ملا شیخ قندهاری نمونه های برجسته ی از بیناد گرایی و عقب گرایی هستند. انسانهایی که فکر وذکر شان خلص به سه چیز ( بهشت ، شکم و زیر شکم ) می شود.
از طرف دیگر این آقایان « آغایان» هر وقتی می خواهند همدردی خودرا با زنان افغانستان نشان دهند، زنان غربی و دموکراسی غربی را نمونه مثال ذکر می کنند و اینکه غرب وحشی است و خانواده در غرب مفهومی ندارو هزار چرندیات دیگر. هر انچه که متاسفانه در افغانستان و ایران آخوند ها و ملا ها نسبت به غرب تبلیغ می کنند، کاملا غلط هست. اولا اینکه اروپایی ها بی ناموس نیستند آنطوری که ایت اله محسنی و امثالهم فکر می کنند و ثانیا در غرب خانواده رکن اساسی در جامعه شان هست. بدون شک پیشرفت این کشورها در تعامل و فعالیت تمام قشر اجتماعی شان هست و زنان نقش فعالی در جامعه دارند. درافغانستان خانواده مثلا اگر حتی خبر هم باشد که دخترش یا پسرش قربانی تجاوز جنسی شده است ، هیچگاهی این موضوع را یاد آوری نمی کنند و به حساب خودشان خاک برسرش می پاشند. چرا که فکر می کنند اگر فاش شود مردم انهارا بی غیرت و بی ننگ" ناموس" خواهد گفت. چیزی که در غرب بر خلاف آن عمل می شود و خانواده و دولت دوشادوش باهم برای مشکلات و آسیب های اجتماعی شان چاره می اندیشند.
بگذریم از مسایل دین و فتوا و آنجا و اینجا و امثالهم.
20 آپریل 2009, 03:05, توسط علی حسین
به هر حال کسانی که این قانون را دوست دارند حاضرند از آن دفاع کنند و حاضرند به خاطر آن کشته شوند.
مثلاً در ایران شاید اکثر مردم با نظام ملایی موافق نباشند و تنها حرف می زنند و از دور لعنت می فرستند ولی وقتی نوبت رفتن به میدان میشود هیچ کس جرئت مبارزه ندارد چون اینها تنها حرف زدن بلدند، تنها کاری که می توانند بکنند هیاهوی مطبوعاتی و جنگ روانی است اگر واقعاً به مبارزه خود باور دارند باید از خیلی چیز ها بگذرند، حالایک اقلیت متعهد و از جان گذشته حاضر است همه کار بکند تا از اسلام دفاع کند، حالا کاری نداریم به نظر مخالفان که می گویند اسلام تاریخ اش گذشته است به هر حال هنوز هم هستند کسانی که از همین اسلام دفاع می کنند و حاضرند به خاطر آن به پیشواز مرگ بروند.
کسانی که مخالف قانون هستند در غرب روی پشقل نشسته اند و عرش را می بینند!!!
اگر توانایی اجتماعی و پایمردی دارند بیایند در داخل جامعه افغانستان بر ضد این قانون مبارزه کنند،
هر که آب از نوک شمشیر خورد نوشش باد.
حالا نمی دانم چرا اینها تنها به محسنی گیر داده اند به هر حال امثال محسنی هر چه هست فعلاً برنده میدان اند و نوش جانشان و یک علت اش هم شکست غربی ها و امریکایی ها و چور و چپاول آنها و نوکران داخلی آنها در کشور است.
مردم قبلاً امریکایی ها و غربی ها را مثل فرشته نجات می دیدند ولی حالا که آنها را در کوچه و بازار می بینند می گویند که خدا بیامرزد کفن کش قبلی را.
20 آپریل 2009, 08:50, توسط Razaki
برادر آنقدر خونت گرم است که دنیا را به مبارزه می طلبی. متوجه باش که اینجا قمار سیاست است. چند روز پیش هم اگر نماینده ی امریکا امده بود مدرسه شیخ به معنی اطاعت از شیخ نیست بلکه به معنی گوشزد کردن به شیخ بود که «کاکا است که انگور ده تاکاست». ما کاری به اسلامی بودن و یا غربی بودن قانون نداریم. باید قانونی را به پذیریم که انسانی تر باشد. قانونی را که شیخ تصویب کرده زن را عملا خواجه ساخته است. زن فقط برای خانه داری ، سکس ،لباس شویی ، بچه زاییدن و بس. برادر برو تاریخ ملل پیشترفته ر ابخوان و از راه که انها به پیشترفت رسیده الگو برداری کن.
و در ضمن لازم نیست که اکثریت خودش را فدای «یک اقلیت متعهد و از جان گذشته که حاضر است همه کار بکند تا از اسلام دفاع کند» بکند. برادر خود اسلام گفته که جبری در دین نیست و حالا چیزی لزومی دارد که ما برای سکس کردن با زن خود قانون داشته باشیم و برای کناراب رفتن هم قانون دیگر. خر سوار شدن قانون دیگر.
برادر بیاییم کمی انسانی تر فکر کنیم. باور کن که ما هم از اسلام بسیار دوریم و هم از تمدن. با تصویب هم چو قانون های نه تنها که هیچ کمکی به اسلام نمی کنیم بلکه عملا افسار پس گرایی و افراطی گری را به سر می کنیم.
21 آپریل 2009, 06:07, توسط علی حسین
سلام به همگان.
ای برادر من که اعتراض می کنی و این قانون را دوست نداری، من تاریخ ملل پیشرفته را مطالعه نکردم ولی خودم بیش از 2 سال در جاپان بودم . می دانی در ملل پیشرفته مانند جاپان با زن چگونه رفتار می کنند؟
من که تازه آنجا رفته بودم اصلاً باورم نمی شد که جامعه جاپان با این همه پیشرفت اش این قدر بسته باشند و زن را این قدر حقیر به حساب آورند، از دور فکر می کردم زن و مرد در جامعه جاپان دارای حقوق مساوی اند ولی بعد از این که کم و بیش خصوصیات جامعه شان را لمس کردم کاملاً متعجب شدم !!! می دانید یک جاپانی با یک خانم چگونه حرف می زند؟ وقتی با یک زن حرف می زند با پرخاشگری کامل و آدم می ترسد و فکر می کند که حالا سرش وار می کند.
و می دانی که زن و دختر جاپانی چگونه است؟ حلیمترین و نرم خو ترین زنان جهان!! و وقتی زن حرف می زند با مرد مثل اینکه با یک طفل 5 ساله حرف می زند.
زن و دختر جاپانی با این که کشورشان این همه پیشرفت کرده اند و در جامعه شان در همین قرن 21 جزء آدم هم حساب نمی شوند ولی صدای شان هم بیرون نمی آید ولی ما که بعد از این همه بدبختی صاحب یک قانون شدیم کفران نعمت می کنیم ، آن هم قانونی که حقوق زن و مرد را محترم شمرده است.
شما حق دارید که باور نکنید چون تا این حقیقت را لمس نکنید باور نمی کنید، من در رابطه با حقوق زن در کشور های امریکا و اروپایی اظهار نظر نمی کنم ولی چیزی را که خودم تجربه کرده ام می گویم.
شما درد و ذلت دختری که در ترمینال قطار اوساکا و کوبه کار می کند را حس نکرده اید، شما نگرانی را در چشمان دختر توزیع کننده اعلانات و بروشور در متروی توکیو ندیده اید.
من به شما پیشنهاد می کنم تا خودتان یک بار هم که شده با دقت تاریخ و زندگی ملل پیشرفته را مطالعه کنید.
21 آپریل 2009, 10:11, توسط Razaki
من با شما صد در صد موافقم برادر عزیز. چرا به جاپانی های پرخاشگر پیشنهاد ندادی که لااقل کمی آرامتر مثلا مثل امارات اسلامی افغانستان و یا هم همین دولت نادولت افغانستان با زنهاشان برخورد کنند. حرف شما درسته ، مادام گوری و جنرال د ارگ فرانسوی ملکه الیزابت دوم انگلیس، و هزاران هزار زن دیگر همه زن نبودن شاید که مرد بودند. من خودم با چشم سر دیدم که مردان در جاپان به زنهاشان بزور سکس می کردند. آنها را کار کردن نمی ماندند و زن ها هم بدون اجازه شوهران شان پای شانرا از لخد در هم بیرون نمی ماندند.
بیادر برو ای پوف و پتکه خوده برای بابه کلانا و زنای دهات های دور دست کن. لا اقل اگر غیرت افغانی و اسلامی [ از نوع عربی] ما اجازه نمی دهد که به زن مثل ادم برخورد کنیم ، از عزت و حقوقی که دیگر ملل به زنها شان داده اند، ناراحت نباشیم و کون «با عرض معذرت» ما نسوزد.
برادر ایکه به خانم خود ما قانون تعیین می کنیم نباید که در چوکات یک قانون رسمی باشد.
هر کسی مختار است که شب چند دفعه با زنش هم اغوشی داشته باشد و یا اینکه اجازه افغانی و اسلامی اش به او اجازه بدهد که زنهایش دوشاودش با دیگر زنان و مردان جامعه کار کند و یا نکند.
راستش نمی دانستم که طرز تفکر طالبانی داری ور نه هیچگاهی نظر نمی دادم ولی من باب آگاهی عامه شاید عمل نیکی انجام داده باشم . الله اعلم
20 آپریل 2009, 04:20, توسط Amed
محترم نویسنده گمنام
شما درست میگویید اصلا اسلام همین است مگر تاریخ راا نخانده ید که عربها چتور پدران ما را کشتند و ۱۴۰۰ سال در اقبمانی ما و رایج ساختن کلتور وهشیانه عربی تلاش کردند.فرق در اینست که مردم بیدار شده اند و نمیخواهند به عربهای وهشی باور کنند.هر چه را گنده شود نمکش پاشند وای از آانا روز که نمک گنده شود. در مدت ۱۴۰۰ سال ملاّها و اشخاص ساده لوه مانند شما هیچ دلیل و فگان مادران تانرا نشنید و آنرا بنام اسلام در گلو خفه کردند ولی حال قرن ۲۱ است...دین نمیتواند ضد بشریت قرار گیرد.
20 آپریل 2009, 07:06, توسط توفیق
آقای زیرک و سایر دوستان هم عقیدۀ ایشان
صرف نظر از اعمال شخصئ محسنی و سایر اشخاصیکه در کنار وی هستند، باید گفت که "راهی که شما میروید نیز به ترکستان است".
بهترین بدیل (الترناتیف) شما برای قوانین اسلامی همانا قوانین به اصطلاح مدنئ است که در بسیاری از کشور های غربی و غرب گرا حاکم است.
همانگونه که در کشور های عقب مانده و قبیلوئ مانند افغانستان مردم از لب بام مردسالاری به زمین میافتند، در کشور های مذکور نیز مردم از لبه دیگر بام یعنی (زن سالاری) سقوط میکنند.
بطور مثال بریتانیا یکی از کشور های رده بالای اتحادیه اروپا که در دهه های اخیر با بحران از بین رفتن ارزش های خانوادگی و پاشیده شدن شیرازه های فامیلی روبرست.
علت اساسئ این پدیدۀ شوم و مخرب اجتماعی، قوانین ضعیفیست که توسط قانون دان های این کشور طرح و تصویب گردیده است.
دوستانیکه منکر از بین رفتن ارزش های خانوادگی و ازهم پاشیده گئ خانواده ها در غرب هستند یا در خواب خرگوش بوده ویاهم جرئت گفتن حقایق را ندارند. این دوستان ما همانطوریکه خود غرق در فساد و مشکلات اجتماعی و خانوادگی در این دیار هستند، میخواهند باقئ هموطنان شان در افغانستان نیز سردچار همچو مشکلات فامیلی و اخلاقی گردند.
و نا گفته نماند که سیکیولاریزم نیز مانند دیموکراسی، حقوق بشر، آزادئ بیان، آزادئ عقیده، حقوق زن، حقوق کودک وغیره شعار های جذاب و عوام فریبانه ی است، که به یکی از بزرگترین دروغ های سیاسی و ضد بشرئ تاریخ مبدل گردیده و سلطه طلبان غربی برای استمرار استثمار مردم دنیا آنرا بیشرمانه مورد استفاده قرار میدهند.
این قدرت ها که قبل از به اصطلاح روشنفکران هموطن ما صدای مخالفت خود را علیه قانون احوال شخصیه شیعیان افغانستان بلند کردند، در مورد جنایات رژیم صهیونیستی به کلی خاموش بوده و حتی گردهمایئ سازمان ملل متحد را در ژنو-سویس مورد تحریم قرار دادند. این در حالیست که صد ها هزار زن و کودک در غزه برای ماه های متمادی مورد تحریم اقتصادی قرار گرفته و بجای نان و آب، گلوله ها و خمپاره های دیموکراسی، حقوق بشر و حقوق زن را نوش جان میکنند. همچنان همین حامیان حقوق بشر و حقوق زن سالانه میلیارد ها دالر به حکومت پاکستان کمک میکنند تا در حقیقت تروریزم، طالبان و الگاییده را بطور مداوم زنده نگهدارند. متأسفانه در این مورد روشنفکر نما های ما همه گی خاموش بوده و دم بر نمیآورند تا مبادا خاطر باداران غربئ خود را برنجانند. این را میگویند روشنفکرئ قرن بیست و یکم.
حقیقت حقوق زن، حقوق بشر، حقوق کودک و دیموکراسی صرف همین است و بس. همچو حقوق و مزایا مبارک آقای ضیا زیرک و همفکران ایشان باد.
با احترام
20 آپریل 2009, 07:52, توسط الهام
سلام
من نمیخواهم از محسنی دفاع کنم اکثرا رهبران جهادی که پول بدست آورده اند نا مشروع هست.
اما آقای محسنی با ساختن خاتم النبین کار بجایی کرده است، حداقل کسانی میتوانند استفاده مشروع از آن کنند.
محسنی هم میتوانست مثل نجیب کابلی برای مردم که هنوز از نعمت سواد بی بهره هستند نان آب و پوشاکی درستی برایشان نمیرسد در چنین حالات تفریحگاه بسازد. اما این کار را نکرد زیرا که ملت ما هنوز به کار فعالیت و درس ضرورت دارند نه به جاهای مثل بوستان کابل که جای برای عیشان جور شده است و در آنجا فساد ترویج میشود.
تشکر
الهام از کابل
9 دسامبر 2010, 11:44, توسط qasemy
با عرض سلام خدمت خواننده گان عزیز. محسینی با ایجاد مدرسه بنام خاتم الانبیا میخواهد در بین مردم شیعه مذهب، اعتماد ازدست رفته خودراحاصل کند خصوصاً در بین هزاره ولی دارد اشتبا میکند، الحمدلله مردم ماه اگاه شده دگر فریب این شخص خائین رانمیخورند، این مدرسه نیست یک زندان است برای محصلین این محصلین حق ندارند از 6بجه صبح تا 8بجه شب از مدرسه بیرون شود سوال چرا؟ بخاطر که نشود این هادرس های ساینسی سیاسی اجتماعی بخواند تاریخ بخواند این ها اگاه شود سیاست بیفهمد، سیاست پاکستان را پیش میبردکه انها انتحاری تربیه میکند اما اینجا کور تربیه میکند خدانکرده نشود این محصل تاریخ بخواند از کارهای که با مشتاق شده بود خبر شود، این جاه میخواهند اشخاص تربیه کند مثل گذشته که بگوید فلان کس کافر بزن حمله کن نفر شان مثل حیوان بدون شعوروعقل حمله میکرد فکرنمیکرد شخص مقابل کی هست، چی گناه دارند کل ما برادریم ،چون به انها کفته بود بهیشت میری اگر کشته شدی زهر ا است علی است، مثل طالبان جاهل که کلید بهیشت در گردن شان بود.
خلاصه محسینی نه یک شخص پاک نه این مدرسه از خودش است یک جاسوس ایرانیا است، مردم ما اگر درفامیل تربیه نشو د به یک ساعت دوساعت درس محسینی هیچ چیز نمشود فامیل یاخودش خراب باشد در خانه خور ببری همان کار زیشت رامیکند محسینی باز دونبا ل قدرت است خدمت گارنیست در گذشته با اما م مزاری رحمت الله علیه چیکار کرد.همیشه مزارراتوهین تهمت میزد ، همیشه کوشش کردند که امریکابیایند روسرا بکمک پاکستان وامریکا کشید که کفری دگر بیایدشاید یک پست خوب دگربدست بیاید مردم رافریب داد جهاد کنید. ولی هدف مردار بود درجای هم نره سید تا هنوز برای شاگردان خود میگوید زمین ثابت است خورشید چرخ میخورند....تشکر اینجینیر قاسیمی هزاره
20 آپریل 2009, 11:54
Zamani ki Din siyasy shud paky ash ra az dast may dehad wa ba dast pak tabdil may shawad, ki in dar ahal tasanun wa tashayu yak san ast, pas din ra az siyasat jida bayad sakht ta dar zundagy waqyee mardum jay dashta wa amur nahy an jazabiyat khud ra dar ahl pairaw an dashta bashad, zera har gah syasy shud dar khidmat musht manfaat jui qarar grefta deegar qudsiyat nadarad
Bigzar Muhsini ba khater greftan dukhtar 13 sala dar in sun marg khud mazhab ra dast pak bisazad ta rui oushi bar in zulmi way buda wa zan sutizy dashta bashad, bayad zin in Din sutizan istad wa din waqyee ra tarwij kard ta najy waqyee bashariyat wa pairawan an bashad
Asad
28 آپریل 2009, 07:27, توسط مسلمان
محسنی یک مرد پیر کفتار است که عقل او از کار افتاده جز یاوه سرائی و با ریش خود بازی کردن دیگر کار ندارد او نه از خدا میترسد و نه از حق و انسان . باید او را به دار برده اعدامش کنید. تا جامعه از شر این جنایت کاران قرن 21 نجات پیدا کند. این مرد پیر فرسوده خیانت بزرگ را بحق جامعه ای هزاره و شیعیان کرد که آبرو عزت همه را با اعمال شیطانت خود زیر سوال قرار داد . کسانیکه از این مرد بهوده و مغز خشک پشتیبانی میکنند از جمله ای نوکران اخوند های ایران میباشند.
5 می 2009, 06:33, توسط حمید
سلام.
به نظرمن در شریعت مذهبی شیعه هیچ ایشکالی وجود ندارد بشرط آنکه درست توزیع داده شود و به طور کامیل اجرا شود در به مقام والای زن خیلی ارج نهاده شده است.
اما اخوند هایکه میگویند و خود بر عکس رفتار میکنند برای اسلام خیلی خطر ناک است.
انانکه برعلیه اسلام هستند همه میدانند کسی چندان به گپهای شان گوش نمیکند اما وای بهال آیت اله هایکه خود 180 درجه برخلاف گوفته های شان حرکت میکند اینها هستند که ظربه جبران ناپزیری یر اسلام و.ارید میکنند.
پس ای کسانی که با لباس روحانیت وارید سیاست میشوید از خدا بترسید به اسلام ظربه نزنید لباس را ازتن تان بیرون کنید بروید دنبال سیاست. هرچه دروغ درب بلد هستید هما ن جا خرج کنیدو اسلام را به حال خود بگزارید
8 مارچ 2011, 06:38, توسط محمد عمر طالب
اسلام و علیکم !
بابا جان شما ایی گپ ها چیست که برای این شخص میزنید . مالوم میشه که همی شما ها این ادم را درست نمیشناسید و یا به تجاهل عارفانه دست زده اید و یا از خود ادم های مهار شده ایی جور کرده اید . محسنی وقتی در ایران بود یکی از شاگردان خود را به جبهه بامیان و یا هزاره جات فرستاده بود که به مقابل قوای داکتر نجیب کمونیست بجنگه . ان پسر یک خواهر کوچک در عمر نه 9 سال داشت که بعد از رفتن پسر به جبهه بامیان برای کشتن عسکر افغانستان دختر سر پرستی نداشت و محسنی از او شروع به نگه داری نمود . پسر در جبهه کشته میشود و خبر به محسنی میرسد , شبانگاه فلانی محسنی بلند میشود و به دختر تجاوز میکند و دختر حامله میشود , محسنی وقتی میبیند که شکم دختره بالا امده است و حالا حالا همه خبر گیر میشوند . آیتی سرود و سنت بشنواند و دختره نا بالغء زیر سن را به عقد خود به نام " صله رحم " در اورد . و وقتی از ایران به افغنستان امد برای اینکه مطابق قوانین اسلامی کار بدعتی خود را رنگ اسلامی داده باشد ( قانون احوال شخصیه اهل تشیع را که پی رویی از " مطلق - مجتهد " و یا سخت ترین احتیاط در انتخاب را بود در مورد زن به وجود اورد ) و قانون ازدواج را از سن هجده به سن نه 9 ساله گی در افغانستان برای اهل تشیع تغیر داد و داد و واویلای تمام دنیا را دراورده بود . اگر شما از این داستان خبر دارید و باز هم از این شخصی گناه کار برای خود رهبر دینی ساخته اید مالوم است که قهر و غضب خدا بر شما وارد امدنی است . اهل تشیع از خود رهبرانی داشتن مانند شیخ محمد امین که به تکیه خانه شاقل در مراد خانی میخواند . خدا رحمت کند این شخص را واقعاء یک اخوند و یک ملاه بسیار باسواد و وطن پرست و و با شعور بود پای ممبر شیخ محمد امین از جوالی های روسرک تا استادان فاکولته شرعیات و ادبیات و حقوق مینشستند . حاجی یعقوب شخصی که امیر عبدالرحمن خان به خاطر دانش و دین داری و ازاده گی او مجبور شده بود که به تکیه خانه او ماه محرم روز ده عاشورای یک گوسفند نذر میفرستاد . حالا ارامگاه او در داخل زیارت ابولفضل میباشد , اقای نهضت و دیگران باعث افتخار مردم شیعه و قزلباش های افغانستان بودند . ما از تمام شخصیت ها فعالیت های مردم شیعه در افغانستان باخبر هستیم و قوانین شان هیچ فرقی با قوانین اسلامی سنی ندارد . این رهبران برای اهانت به مردم شیعه به افغانستان امده اند .