آزادی بیان، گلوی تنیده با خون در افغانستان
اين برخورد نظام بر سر اقتدار، از نظر قوانين بين المللي، تحليلگران، روشنفكران و ارزيابي ها کارشناسانه، بزرگترين عامل نقض و قبض آزادي بيان را توسط نهادهاي دولت افغانستان تشکيل ميدهد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
روز جهاني آزادي بيان در افغانستان مانند هر روز تاريخي ديگر تنها يك روز تجليل گرديده و بعد به فراموشي سپرده مي شود. عمل كردن و رسيده گي به مشكلات، شرايط و چالشهاي آزادي بيان حرفي دور و ناممكن به نظر ميرسد. تجلیل از آزادی بیان در حالی صورت میگیرد که قانون رسانه های کشور با وجود داشتن نواقض زیاد، همچنان توسط دست خصم به زنجیر کشیده شد و مجال اجرا را نیافته است.
این روز در حالی تجلیل میگیردد که هنوز جامعه یی مطبوعاتی افغانستان به دلیل شهادت جاوید احمد در ولایت کندهار سیاه پوش است و هر روز بیشتر تر از پیش، حلقه یی تحجر و تعصب بر گلو نازک رسانه ها آزاد بیشتر کشیده میشود تا صدای آن خفه گردد. آزادی بیان در حالی در افغانستان تجلیل خواهد شد که خانواده مطبوعات هر روز با تهدید های جدی برخورد میکند؛ اما کسی نیست که برای آنان دست یاری دهد.
رويکردهاي سختگيرانه بر اساس دکتورین کنترول رسانه های آزاد کشور توسط دستگاه قدرت، در برابر رسانه ها با آغاز به کار دولت منتخب از راه هاي مختلف، دقيقاً آزادي بيان را نشانه گرفت تا همچنان اطلاع رسانی در قید دستان تحجر باقی بماند.
دولتمردان در افغانستان بعد از هفت سال تبليغ و مصرف پول، به هدف نمايش دادن آزادي بيان رسيدند؛ اما اكنون چرخه برعکس حرکت داده ميشود تا اين آزادي به دست آورده را به زير خاك سياه تنگ نظري و تعصب دفن كنند. متأسفانه آزادي بيان در كشور لباسهاي خونين داشته و همواره بين مرز مرگ و زنده گي موقعيت گرفته و شانس خوب براي بارور شدن نداشته است.
اگر به مزايا و زواياي آزادي رسانه ها در چند سال اخير در كشور نظري گذرا بياندازيم، مي بينيم كه تا چه حد اين آزادي مؤثر بوده است. براي تمثيل نمايشي و فرمايشي آزادي فكر و انديشه روزنامه ها، مجله ها، راديو ها و تلويزيون ها راه اندازي شدند تا عقده هاي گره خورده فرصت بازتاب يابند و بجاي مقابله فزيكي، مصالحه ذهني نهادينه گردد.
در اين مدت رسانه هاي كه بار رسانيدن پيام و انديشه ها را دارند، توانستند در بعُد اطلاع رساني، آموزشي و تربيتي نقش خود را ايفا كنند و پيشگام افشا سازي بعضي از موارد فساد مالي و اداري در دستگاه قدرت گرديدند. با وجود افزايش چشمگير رسانه هاي جوان خصوصي در چند سال اخير و به پخش اطلاعات و معلومات به اشكال مختلف و تعهد نظام بعد از طالبان در کشور براي تقويت، حمايت و پاسداري از آزادي بيان، هنوز هم اطلاعات از رسانه ها پنهان نگه داشته ميشود.
اين برخورد نظام بر سر اقتدار، از نظر قوانين بين المللي، تحليلگران، روشنفكران و ارزيابي ها کارشناسانه، بزرگترين عامل نقض و قبض آزادي بيان را توسط نهادهاي دولت افغانستان تشکيل ميدهد. در همين حال تعدادي با جو سازي در برابر آزادي بيان، اين نعمت الهي و ارزش انساني را با ترويج ناهنجاريهاي اعتقادي و اجتماعي مقايسه کرده و تلاش ميکنند تا موانع شرعي براي گسترش آن بتراشند و آنرا مانند پرنده يي خوش آواز در بند تعصب بکشند.
خبرنگاران کشته شده در افغانستان
رئيس جمهور پابندي و اعتقاد خود را مكرراً از آزادي بيان و انديشه ابراز داشته؛ اما هرگز دست استبداد و انسداد كوتاه فكران را از گلوي رسانه ها دور نساخته و متاسفانه در موراد هم خود او نیز در محدود کردن آزادی بیان و اندیشه بناً به چشمداشت به ادامه حیات نچندان بر بار سیاسی اش، دست زده است. آيا در افغانستان شخصيت فرهنگي به جز چند فرد انحصار گر و توطیه چین وجود ندارد تا بتواند مسووليت اطلاع رساني و فرهنگ سازي در افغانستان را به عهده گيرد؟ پس بهتر است رئيس جمهور دست از بازی های خصمانه علیه رسانه های کشور کشیده و نگذارد کشور به سوي بحران فرهنگي و نقض آزادي بيان پيش رود.
نهال آزادي بيان در كوير باقيمانده از سياست فرهنگ كشي و انديشه سوزي طالبان، با پيدا كردن فرصت آب گيري از چشمه هاي پر زلال آزادي توانست زود به باروري بنشيند و سايه آن مردمان سراب زده جنگ، امنيت و خوشبختي را لحظه يي بياسايد، اما هستند كساني كه تبر عقده شانرا دسته مذهبي داده و دارند يك بار ديگر ريشه هاي اين نهال را قطع كنند و برهيزم آن تيزس هاي خام شانرا پخته سازند.
در درون دولت افغانستان، عناصري وجود دارد كه با فكر طالبي و عمل كردهاي دموكراتيك شان ميخواهند از آزادي بيان منحيث ابزاري براي تبليغ و فريب جامعه جهانی استفاده برند و زير سقف تأمين آزادي؛ يا به اعمال و تحميل انديشه ها و باورهاي خود شان بپردازند و يا دوران سياه طالبي را فرهنگ اصيل مردم ما نشان داده و اقدامات سركوب گرايانه شانرا خواست مردم و مطابق مصالح كشور معرفي كنند. گوش كر مسؤولان دولت، آزادي بيان و رسانه هاي آزاد را به تمسخر گرفته و آسيب پذير كرده است.
سكوت معني دار مسؤولان وزارت اطلاعات و فرهنگ در برابر ادامه تحميل زور و ظلم وتهديد بر خبرنگاران افغان، سنگ رسوايي است بر شيشه بي تفاوتي و گوش هاي كر آنان.
معلوم نيست وزارت اطلاعات و فرهنگ با كدام استدلال و رويكردي، شانه از قبول بار مسؤوليت چنين تهديدها و ناروايي ها عليه خبرنگاران افغان خالي ميكند؟!
اگر چنین نبود هنوز پرونده جنايت علیه رسانه های آزاد بالاي ميزهاي سياستمداران بدون سرنوشت افتيده است و آنها با اغواي افغانها، سعي در پاك كردن خاطره تلخ آن از حافظه مردم دارند.
آري! كساني امثال جاويد احمد، كام بخش، صمد روحاني و امثالهم بايد بايد شكنجه، تهديد، و یا زنداني شده و خون هاي پاك خود را پاي نو نهال مطبوعات آزاد بريزانند تا شكارچيان افتخارات مانند رئیس جمهور کرزی بالای قهرماني هاي ديگران و در سايه آن، دم از خدمت و وظيفه شناسي زده و خود را دهقان اين باغستان جا زنند.
اگر بينش و روش وزارت اطلاعات نسبت به حيات و فعاليت خبرنگاران فرصت طلبانه و عوام فريبانه باشد، پس رئيس جمهور كشور چگونه و با چه حقي همواره از رسانه هاي آزاد ميخواهند در كنار ايشان از منافع و مصالح كشور دفاع كنند و چهره هاي بدخواهان را افشا سازند؟!
چرا دنبال اين چهره ها جاي ديگر بايد رفت؟ چون دشمنان آزادي بيان بدور يك ميز با رئيس جمهور چاي و قهوه مي نوشند و برنامه مي سازند، اما ما بايد دوربين هاي خود را براي پيدا كردن دشمنان مان آنسوي مرزها توجيه كرده و يا قلم فرسايي كنيم.
اگر دشنمان جاويد احمد را كه تازه از زندان بگرام آزاد شده بود؛ تحمل نتوانستند و سرانجام به قتل رسانيدند؛ دادگاه عالي ( ستره محكمه) هم سيد پرويز كامبخش را با وجود كمبودي در شهواد و پراگنده گي در پرونده وي؛ به بيست سال حبس محكوم كرد يعني كام بخش را نيز ترور شخصيت و روان كردند.
يک نگاه کوتاه و گذارا به هفت سال گذشته به وضوح روشن ميسازد که ارباب قدرت وقتي در ميدانهاي کسب مشروعيت در برابر شهروندان خارجي کم آورده اند، براي تلافي به هر بهانه يي از ميان افغانها به نيت تقويت حاکميت کاذب خود قرباني انتخاب کرده اند. مثال هاي مانند برخورد با موضوع اجمل نقشبندي ، عبدالصمد روحاني؛ ذكيه ذكي و اينك جاويد احمد؛ و .... ميتواند برجسته گردد.
از سوي ديگر چرا دولت کابل سالهاست كساني را که متهم به قتل بيگناهان، سرقت، قاچاقبري... که حتي تعدادي از آنها در مقامات بلند دولتي كار ميكنند، اقدام نکرده است؟
پس دادگاه پرويز كامبخش، عدم پرداختن به دوسيه مافياي غصب زمين، كشت و قاچاق مواد مخدر بيانگر يک طرح سياسي قويست كه ميتواند در برابر سلامت اجتماعي؛ آوردن امنيت، آزادي بيان چالش هاي جدي را به وجود آورد.
در عین حال تعدادی دیگر از آزادی بیان نیز برای در بند کشیدن احساسات پاک مردم به روشهای دیگری سو استفاده میکنند.
در افغانستان قرائت عامه و تصوير سنتي از روشنفكر همانا تحصيل كرده ها و يا كساني است كه به سنت ها و ارزشهاي ديني كمتر پابند و متعهد مي باشند. اين ديد تا آنجا وسعت و باورمند گرديده كه حتي افراد و خانواده ها بدون کدام تعارف معمولي، خود را عضو خانواده و نهضت روشنفکري دانسته و اين لقب و پسوند را براي شخصيت و كيفيت فكري و ذاتي خود انتخاب و استفاده ميكنند.
در حاليكه تفسيرها و تعبيرها از روشنفكر و جريان روشنفكري در كشورهاي ديگر چيزي غير از اين بوده كه با حقيقت آن نزديك مي باشد.
در افغانستان گرچه خاستگاه و نشاني روشنفكران متنوع و متضاد يعني چپ و راست بوده ؛ اما خواست و اهداف زير چشم آنها با هم مشابه بوده است؛ يعني تصاحب قدرت و استفاده از مزاياي قدرت. بيگانگي و يا تضاد اكثريت قشر تحصيل كرده با ارزشهاي ديني و ملي باعث گرديده تا روشنفكر واقعي افغان يك پينه ناجور در بافت اجتماعي شود و به سبب واكنشها و حساسيت هاي اجتماعي تحميل شده، يا در انزوا زنده گي کند و يا به شكل چريكي.
امروز نيز عده يي تحصيل كرده با استفاده از جو متشنج و مشغله ذهني و فزيكي جريانهاي موثر در توطئه هاي خارجي و داخلي، ميخواهند از سكوي رسانه هاي عامه، احساسات و ارزشهاي مردم را نشانه گيرند و آغاز گر چنان جنگ و مناقشات بيهودة مطبوعاتي شوند كه طعم تلخ آنرا قبلاً مردم ما چشيده و نتايج آنرا تجربه كرده اند.
سخن از رويا روي يكعدة قلم به دستان کشور در پي اظهارت تحريک کننده و غير مسؤولانه وزير اطلاعات و فرهنگ بود که کاربرد اصطلاحات دانشکده و دانشگاه را آخرين و يگانه مشکل جاري کشور دانسته و بر عليه کاربران آن دست به تصفيه حساب از نشاني قدرت زده است.
تنش جاري از دو نشاني مختلف با هدف معين در اين ماههای گذشته رسانه هاي نو پا و بي تجربه ما را استخدام و دو پارچه كرده است. در يك طرف طرفداران جريان همسو و همگرا با بعضي مقامات دولتي است كه آبشخور منازعات و درگيري هاي لفظي آنها در وزارت اطلاعات و فرهنگ که بیشتر بستر و دیدگاه برتری قومی دارد، و طرف ديگر بيرون از دستگاه قدرت که طيف وسيعي از رسانه هاي چاپي، تصويري، شنوايي و انترنيتي را احتوا ميکند.
جالب است وقتي بالاي ارزش ها و معتقدات ديني و فرهنگی افغانها توهين و تعرض صورت مي گيرد، بيشترين اين نشريه ها يا خاموش اند و يا بيطرف. اما وقتي بحث زبان و قوم حاد مي گردد، متأسفانه آشکارا صف متحدين و مخالفان عريض و ضخيم مي گردد و هر کس بدون درک درست و همه جانبه از موضوع، با گلو هاي پنديده از عقده به در و دروازه رسانه هاي همسو مراجعه کرده و به نشر و پخش افکار خود که همانا دفاع بد و غلط از قوم يا زبان است، مي پردازد و متأسفانه کم نيست حلقات مرعي و غير مرعي که خواهان دامن زدن به اين اختلافات و انداختن شگاف در بدنه شکننده وحدت ملي کشور مي باشند.
واقعيت آن است که مردم و جريانهاي ناراضي از هر فرصت به دست آمده براي نشان دادن خشم شان عليه دولت حاکم استفاده مي برند. جايي که ضرر و شرر به دولت کم رنگ است، انگيزه ها براي يکجا شدن پارچه هاي نامتجانس نيز کم زور و کم رنگ مي باشد.
زيرا روشنفکرمابان بيشتر از مردماني که اين رو پوش را ندارند، در گسترش بي اعتمادي و تقابل اقوام سهيم ميباشند.
در چنين وضعيت، کمبودي و يا غيابت طيف و طبقه روشنفکر را در کشور بوضوح ملاحظه مي کنيم؛ زيرا روشنفکر مسؤول و متعهد به سرنوشت و سلامت اجتماع و ارايه تيوري دستيابي به آن است نه اينکه از وضعيت ناهنجار بحيث سکوي پرتاب در دامن قدرت استفاده کند و بعد هر انحراف و انصراف دولت از حق، عدالت و آزادي را با لبان دوخته و چشمان بسته تحمل کند.
رسانه های افغان در حالی برای تجلیل از آزادی بیان آماده میشوند که گزارشهای متعددی منبی بر نگرانی های فزاینده از بدتر شدن شرایط کار رسانه یی در افغانستان حکایت دارد؛ ولی صدای بگوش نمیرسد تا امیدی برای رفع این نگرانی ها کاری انجام دهد.
باید خاطر نشان کرد که دشمنی دولت افغانستان با رسانه های آزاد، عدم توجه به دیده های آنان هم از سوی حاکمان و هم از سوی حامیان خارجی شان در سالهای بعد از طالبان، بدون شک بیشترین صربه ملهک را بر بدنه زخمی شهروندان افغان وارد کرده است؛ زیرا باور اینست که یکی از دلیل عمده یی بدتر شدن اوضاع و رسیدن آن به مرز انفجار ریشه در عدم پرداختن به نکات اصلاحی رسانه ها و راهکاری های سود مند آنان دارد.
دولت افغانستان در این مدت نه تنها مانند انگشت ششم با رسانه های کشور برخورد کرد؛ بلکه هر روز با تشدید کینه توزی آنان را در صف دشمنان درج یک خود قرار داد.
شاید فرصتی باقی نمانده باشد؛ اما قدر مسلم آنست که اگر دولتی میخواهد برای مردم کاری کند، دید خود را نسبت به رسانه به عنوان یک دوست دانا تغییر شکل دهد؛ زیرا رسانه های آزاد کشور برای بر اندازی نظام کار نمی کنند؛ بلکه آنان برای اصلاح و زدودن تاریکی آستین بالا زده اند.
پيامها
2 می 2009, 19:21, توسط نجیب
هموطنان عزیز و اسیر در بند بناد گرایان متعصب مذهبی سلام.
من با شما خبر نگاران و نویسندگان همفکر و هم نسلم یک جا استم و ما نمیدانیم که کشور مارا که یک کشتی شکسته و در امواج پر تاطم بحر پهناور بکجا میبرند و از کشور های که برای کمک بما( برای ساختمان یک جامعه سیکولار و دموکرات و احترام بحقوق انسان و مطبوعات آزاد آمده و فرزندان شانرا یک جا با مردم ما قربانی میکنند )آمده اند چرا دستا آورد مثبت ندارند چرا جامعه بین المللی هم مارا فریب میدهند .امروز زورنالیستان ما کشته میشوند تهدید میشوند چرا متخلفین حقوق انسان محاکمه نمیشوند چرا برای ما حکومتی را تحفه دادند که موجب این همه نا بسامانی ها در کشور ماست آیا جوابی برای ما روشنفکران هم عصر خود دارند ما باز هم نا امید نباشیم زیرا یکروز نه یک روز ما پیروز میشویم ولی افسوس که عزیزان خودرا در بین خود نخواهیم دید که فقط با گرفتن یک قلم در مقابل بنیاد گرایان مبارزه میکنند و جان میدهند و تسلیم نمیشوند درود به شهدای قلم سالار ایکه سر داد و تسلیم بنیاد گرا نشد
2 می 2009, 22:12, توسط محمد ظاهر
برادران محترم سلام برسد! مثل معروف است (شترکجایش راست است که گردنش کج می باشد). دولت افغانستا ن هم کجا یش درست است که روزنا مه نگا ران وضعیت خراب دارد. من که درافغانستان دولتی نمی بینم اینها که یکعده مزدوران است که تنها می فهمد که چه قسم با داران خودرا راضی نگهدار د دگر کدام کاری نداردپس منتظیر هرقسم پیا مت با شید.