صفحه نخست > دیدگاه > نگرشی بر مسأله‌ی ملی‌گرایی

نگرشی بر مسأله‌ی ملی‌گرایی

درمورد چیزی که بسیاری‌ها در بحث مسأله ملت از دید شؤونیستی به خطا می‌روند، تصور ساختن فرهنگ‌ها و تمدن ها توسط یک ملیت، قوم یا تبار خاص است.درهیچ نقطه ی جغرافیایی مشخص،فرآورده های فرهنگی وتمدنی ،محصول کارملیت یاتبارخاصی نبوده است.
جاويد فرهاد
پنج شنبه 14 می 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مساله"ملی‌گرایی"، به دلیل نداشتن تعریف جامع، دقیق و روشن در جامعه‌ی ما، دچار ابهام و پیچیدگی‌های زیاد است. این پیچیدگی و ابهام، ناشی از نبود تعریف روشن است؛ زیرا ما هنوز به طور فراگیر و سامانمند، تجربه‌های ملی‌گرایی را در مورد ملت شدن نداریم و برخوردهای ما به لحاظ ماهوی و تجربی با این مقوله، بیشتر، احساساتی، شعاری و غیرعقلانی است.

ملی‌گرایی چیست؟:

ملی‌گرایی، ارزش برخاسته از متن ملت است. ملت مجموعه‌ای از مردم ، اقوام مختلف و تبارهای گوناگون است که در محیط جغرافیایی مشخصی زندگی می‌کنند و فرآورده‌های کار فرهنگی و تمدنی‌شان، محصولیست مشترک.

درمورد چیزی که بسیاری‌ها در بحث مسأله ملت از دید شؤونیستی به خطا می‌روند، تصور ساختن فرهنگ‌ها و تمدن ها توسط یک ملیت، قوم یا تبار خاص است.درهیچ نقطه ی جغرافیایی مشخص،فرآورده های فرهنگی وتمدنی ،محصول کارملیت یاتبارخاصی نبوده است. هند، ‌با وجود داشتن جمعیت فراوان، کشوریست که محصولات فرهنگی و صنعتی آن حاصل کار مشترک ملیت‌ها و اقوام گوناگون است وتمام محصولات آن در زیرمجموعه‌ای به نام "محصول ملی"تولید و ارائه می‌شود.

می‌خواهم به گونه‌ی ساده بیان کنم که هیچ ارزشی به لحاظ ساختاری (چه فرهنگی و چه تمدنی) منوط به یک قوم، ملیت ویا تبار خاصی نیست، بل همه ا‌ی انسان‌ها بدون توجه به گرایش‌های قومی، زبانی، دینی و تباری در ساختن فرهنگ‌ها و تمدن‌های جغرافیایی سهم همگون – و تا حدی همسان – دارند.

عدم توجه به گرایش‌های قومی، زبانی، دینی و تباری در ساختن فرهنگ و تمدن، به معنی نادیده گرفتن ارزش‌ها فی نفسه‌ی آن‌ها نیست، بلکه به باور بیشتر ملی‌گرایان، مجموعه‌ای این ارزش‌های فی‌نفسه در وجود اقوام، زبان‌ها ادیان و تبارها سبب شده که انسان‌ها محصول مشترک فرهنگی و تمدنی‌شان را در جغرافیای مشخصی زیر نام ارزش‌های مشترک ملی ارائه کنند و هیچ قوم یا تباری تصور منحصر به فرد را در ساختن فرهنگ و تمدن جغرافیایی به گونه‌ی شؤونیزه شده‌ی آن، مطرح نسازد.

ملی‌گرایی مقوله‌ی منحصر به فرد، قوم یا تبار خاصی نیست. در کشورهای پیش رفته، با توجه به مسأله‌ی "جهانی شدن" اکنون بحث و گرایش درباره‌ی این مقوله رنگ باخته است و به جای آن، ارزش‌های قبول شده و معیاری انسان به حیث "شهروند جهانی" مطرح است. با آن که از مسأله "جهانی شدن" در برخی از ساز و کارهای سیاسی در کشورهای پیشرفته نیز به حیث ابزاری برای عملی‌سازی استبداد و مستعمره کردن کشورهای جهان سوم استفاده می‌شود؛ اما فرهنگ "جهانی شدن" در بستر مفهومی آن – تا جایی –درآن کشورها مورد پذیرش قرار گرفته است.

چالش‌های ملی‌گرایی در افغانستان:

افغانستان به لحاظ ساختار قومی، کشوریست متشکل از اقوام مختلف با زبان‌های متعدد و ارزش‌های متعلق به این اقوام و ملیت‌ها. تنوع فرهنگ در زبان و گرایش‌های شؤونیستی در چند دهه‌ی اخیر از مواردیست که در بیشتر عرصه‌ها، نمیتوان واقعیت حضور آن را انکار کرد.

گرایش‌های تباری و برتری‌جویی‌های قومی – و حتا زبانی – زیر نام "ملی‌گرایی" (تأمین وحدت ملی) از آسیب‌های عمده‌ای است که اگر مهار نشود، رفته رفته،مانند موریانه بدنه‌ی اصلی همزیستی مردم را می‌خورد. بیشتر سیاسیون نیز برای گرم نگه داشتن بازار رقابت‌های سیاسی‌شان، از این ابزار استفاده می‌کنند و این کنش‌های عمدی، سبب بروز واکنش‌های منفی در این زمینه می‌شود.

ملی‌گرایی چگونه شکل می گیرد؟:

ملی‌گرایی واقعی زمانی می‌تواند در افغانستان شکل بگیرد که نخست از همه، ما دریافت نادرست خود را از این مسأله عوض کنیم. ملی‌گرایی- همان سانی که در بحث پیش به آن اشاره شد - ارزش مجموعی است که همه ا‌ی اقوام، ملیت‌ها و تبارهای گوناگون در یک جغرافیای معین در ایجاد و نهادینه‌سازی آن حق مساوی و اشتراک جمعی دارند. ارزش‌های ملی برخاسته از بستر ملت، ارزش‌های منحصر به طیف یا تبار خاصی نیست. در ایجاد و از بین بردن ارزش‌های ملی، سهم همه مردم مساویست. هیچ ارزشی، ارزش انحصاری نیست، همه ا‌ی ارزش‌ها مال مردم است.

فرهنگ پذیرش ملی‌گرایی زمانی می‌تواند ایجاد شود که ما تصورات و دریافت‌های غیرعقلانی در درک ارزش‌ها را کنار بگذاریم و از سیطره‌جویی‌های شؤونیستی که خاستگاه آن جهل و بریدن از عقلانیت است، بپرهیزیم.

برای ایجاد زمینه‌های پذیرش فرهنگ ملی‌گرایی، باید تعریف جامع، دقیق و فراگیر از ملت و مقوله‌ی ملی‌گرایی داشته باشیم وفضارا برای ارائه بحث‌های آسیب‌شناسانه باز کنیم و با نقد دقیق، مقوله‌های ملت، ملی‌گرایی و ارزش‌های ملی را کالبدشگافی نماییم.

ملی‌گرایی با آن که از چشم‌انداز مسایل اجتماعی، مفهوم" دلخوشکنک" و زیبایی است؛ اما برخورد سیاسی با آن در افغانستان، چهره‌ی دیگری به او داده است. نگاه بیشتر سیاسیون در افغانستان در مورد مسأله‌ی ملی‌گرایی، نگاه ابزاری و شعاری است وهیچ سیاستمداری در برخورد با این مقوله، واقع‌بین و صادق نبوده است.

برخوردهای سیاسی در مورد مسأله‌ی ملی‌گرایی درافغانستان، یابا اعمال سیطره‌جویی قومی، نژادی و زبانی همراه بوده و یا هم برای فریب و مشتعل ساختن احساسات آدم‌های چشم و گوش بسته از آن استفاده شده است.

ملی‌گرایی زمانی می‌تواند شکل گیرد که به نقد آسیب‌های آن چه که به عنوان ملی‌گرایی (و در اصل سیطره‌جویی و استبداد) به ما تأکید شده، بپردازیم.

جامعه‌ی ما جامعه‌ی بسته است؛ و از این رو برداشت‌ها و دریافت‌های ما از مفاهیم و مقوله‌های جاری در جامعه نیز محدود و بسته است. اساسی‌ترین مشکل ما این است که از درون این جامعه ی بسته به مفاهیم گسترده و کلان نگاه می‌کنیم و هیچ گاهی هم تجربه‌ی نگاه کردن از بیرون به درون را، نداشته‌ایم.

با توجه به این محدودیت‌ها، نگاه ما به مفاهیم ملت، ملی‌گرایی و ارزش‌های ملی نیز، نگاه بسته از درون به این مسایل بوده است. برای رسیدن به ملی‌گرایی واقعی، باید تعلقات شوونیستی را کنار بگذاریم و احساس مشترک خود را برای ایجاد زمینه‌های همگرایی بیشتر سازیم تا به فرهنگ پذیرش ملی‌گرایی به حیث مجموعه‌ی کل، عادت کنیم.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ملت را تا جای شما تعریف کرده اید وحالا لطف نموده بگوید که، ما در شرایط کنونی چگونه ملت بشویم ومحور شدن ملت دراین عرصه چه را میدانید؟ ملت چه وکجا خواهیم شد واگر ملت نشویم، سرنوشت ما دراین عصر علم وتکنالوژی بکجا خواهد انجامید؟ ایا تحت نام اوغانستان وواژه« اوغان» امکان ملت شده میسر خواهد گردید؟ اگر نی امیدوارم که راهکرد ملت شدن را از دیگاه کارشناسانه وبدون تعصب بازگو نماید. میگویند تاریخ حافظه ملتها وزبان وفرهنگ ستون بقای ملتهاست، ستون مارا کدام فرهنگ وزبان تشکیل میدهد از نظر شما؟ یک مقاله ای خوب از این پرسشها میتوانید وارد صفحه این تارگاه نماید. تندرست باشید.
    نیک اندیش

  • باتشکروسپاس فراوان ازآقای جاویدفرهاد؛ بنظرمن بحث بسیارجالب ، معقول ، جدید وآموختنی است . توانمند وادامه کارباشید.

  • این نیز اینجا جا دارد:

    آسیای مرکزی: افسانة "یک افغانستان

    لاس انجلس تایمز ؛ ٢٥ می ٢٠٠٣

    نوشتة : چارلز سنتوس

    برگردان: خراسان زمین

    درپایان سال ٢٠٠١طالبان و القاعده درهم شکستندودرسردرگمی کامل قرارداشتند. امروز آنها قویتروفعالتر میشوند. با نیرومندی در پایگاههای خود در شرق وجنوب افغانستان دوباره قد علم کرده اند و ادارة حامد کرزی درکابل را به چالش میگیرند. سیاست امریکا درین مورد قسماﱢ مقصر است.

    ایالات متحده باورداشت که تاسیس دموکراسی درافغانستان ازبازگشت این کشور به یک دولت بنیادگرا وتروریست جلوگیری خواهدنمود، وبناﱢ یک مودل ستندرد دموکراسی راکه دران دولت متمرکز قوی توسط حکومت منتخب اداره میشود، درنظرگرفت. اما این مودل تقسیمبندی پیچیدة منطقوی و اتنیکی درونی افغانستان رانادیده گرفته است.ا
    پالیسی سازان، باعطف توجه برساختن دولت متمرکز و یافتن یک رهبریکه باآنها همکاری نماید، شرط اساسی رسیدن به جامعة صلح آمیز در افغانستان را نادیده گرفتند: بوجودآوردن اعتماد و خوشبینی در بین قبایل، اقوام و مناطق مختلف در افغانستان. بویژه پس از دهها سال جنگ ویک قرن ستم قومی و مذهبی این موضوع اهمیت بسزایی دارد.

    در عوض، ایالات متحده و سازمان ملل بیشتر بر تاسیس موسسات ملی توجه میکنند و از کرزی که یک پشتون قندهاری الاصل هست پشتیبانی قوی مینمایند. ایشان به این امیدواری خود ادامه میدهندکه این شیوة برخورد بر اتحاد کشور اثر مثبت خواهدداشت، اما نتیجة کار برعکس است.

    برای فهمیدن اینکه نادرستی از کجا بوده است - وچگونه میشود آنرادرست کرد- مهم است که ریشة اصلی مشکل رادرک نماییم. پالیسی سازان امریکا این خوشباوری خیلی از رهبران پشتون را پذیرفته اندکه افغانها بهمدیگر به چشم برادرانی مینگرند که هیچ اختلافی نمیتواند آنهاراازهم جدانماید. هر سخنی در رابطه به مسایل قومیت ویا چندگونگی بحیث دسیسة خارجیان برای تجزیة کشور تلقی میگردد. درنتیجه، دیالوگ لازم بین گروهها توسط دولت کابل به هم زده شده است. مادوباره باورمانرابه آن افسانه، که هرکی کابل را دردست دارد بر افغانستان فرمان میراند، باز گردانده ایم.

    ایالات متحده، با باوربه پندار یک خانوادة خوشبخت وواحد برای افغانها، اوضاع را وخیمتر میسازد و حق بیان سازندة سیاسی را برای گروههای مختلف نمیدهد .سیاست ما در افغانستان در مخالفت کامل با سیاستمان در عراق قرار دارد که درآن چندگونگینژادی-قومی آن کشور وحقوق سیاسی گروههای که مدت طولانی زیر ستم بوده اند، برسمیت شناخته میشودږ

    واقعیت در افغانستان این است که از چشم انداز خیلی از مناطق،کابل خود بیشتر حیثیت منطقة را دارد تا حیثیت پایتخت را. باآنکه پشتونها شاید بزرگترین گروه اتنیکی در کشور باشند، وباآنکه آنها از نظر تاریخی حکومت کرده اند و حکمفرما بوده اند، اکثریت نیستند.

    افغانستان کشور اقلیتهاست. درنتیجة یک قرن ظلم بر مردمان غیر پشتون، بیشتر از یک دهه حکمروایی کمونیزم، جنگ داخلی ویرانگر و افراطیگریهای رژیم طالبان، برقراری صلح وامنیت پایدار بدون تشخیص این واقعیت و بازگرداندن اعتماد گروههای اتنیکی، که رنج شکنجه و فشار روانی کمپاین های متعدد همگونسازیی ملی کشور را کشیده اند، نا ممکن است.

    پالیسی سازان امریکا باید بدانندکه دلیل ناکامی مرکزی ساختن کامل قدرت افغانستان در گذشته کمبود نیرو ویا شهامت نبود. مسئله اینست که مرکزی ساختن همیشه وذاتاﱢ همسان با پشتونیزه کردن کشور بوده است، که در موجودیت چنین ناهمگونی ملی کار نا ممکن بنظر میاید. درگذشته برای مطیع نگهداشتن مردمان غیر پشتون، و حتی بعضی از قبایل پشتون، معمولاﱢ کابل ضرورت به مداخلة خارجی داشت. کوشش امروز نیز به همان مسیر گام برمیدارد. کرزی برای آرام کردن ناسازگاریهای منطقوی وباز گرداندن قدرت مرکزی از جامعة بین المللی درخواست کمک میکند.

    اگر همة این مسایل آشنا بنظر میرسند، بیجا نیست. کرزی پشتیبان طالبان نیست. اما مانند رهبران طالبان پشتون است. وی بجای ردکردن این پندار ایشانطالبان، که پشتونها چون قوم برتر و متدین هستند باید از کابل بر کشور حکمروایی کنند، کوشش میکند همانگونه حاکمیت مرکزی را تحمیل کند که طالبان در نظر داشتند –گرچه بر پرنسیپ دینی آن تاکید نمیکند. با چنین کاری به پشتیبانان طالبان جسارت میبخشد. واژه های لغتنامة حاکمیت قومی دوباره بگوش میرسند، آنهاییکه حق مردم و مناطقشان را میخواهند ویا از چندگونگیملی سخن میگویند "خائن"ورهبرانشان "جنگسالار" نامیده میشوند. کرزی برای منفعت خودش تعدادی از افراد غیر پشتونرا بر مقامات قدرت مقرر کرده است، ا ما همچنان درین اواخر سخت کوشش کرده است در بین مردمان مناطق پشتون نشین –به شمول هواخواهان طالبان- که درآنها از پشتیبانی ضعیفی برخوردار است، به عزتش بیفزاید.

    متمرکز ساختنقدرت در افغانستان نمیتواند کارگر واقع شود، بنابرین ایالات متحده باید به طرفداری از دولت نامتمرکز، از پشتیبانیش ازدولت حاکم کابل دست بکشد. روابط ازهم گسسته و تاریخ خشونت دربین اقوام ایجاب بوجودآوردن فضای بازتر سیاسی را میکند. یک شیوة برخورد دوگانة سیاسی، با دولت ملی در کابل وبا مراکز قدرت های منطقوی، درسیستم گشاده فدرالی یا کنفدرالی دموکراتیک، میتواند همچون فضایی را بوجود آورد.

    امروز در کابل برای چنین روش منطقوی مخالفت جدی وجوددارد. آنهاییکه از طرف کرزی برای طرح قانون اساسی جدید موظف شده اند، میگویند که همچون نظریة کاری نیست. اما ایشان این واقعیت را نادیده میگیرند که سازماندهی سیاسی منطقوی از سالها به اینطرف یک واقعیت زنده است. این خود بخشی از دلیل شکست سریع طالبان هست. سازمانهای منطقوی توانسته اند که میانجیگری برایحل مخالفتهای محلی، فعالیتهای اقتصادی و مقاومت سیاسی را در مقابل بدترین بدرفتاریهای حاکمیتهای ناعادل فراهم سازند.

    مفاد دیگر سیستم نامتمرکز آنست که این یگانه شیوه بازداری مستقیم از بنیادگرایی اتنیکی و مذهبی میباشد. چنانیکه یورشهای روزافزون طالبان و بازماندگان القاعده در مناطق پشتون نشین واضحاﱢ نشان میدهد، بنیادگرایی اتنیکی و مذهبی رو به افزایش است. همچنان خیلی از مردمان غیرپشتون معتقند که پشتونهای تندرو در دولت افغانستان بااستفاده ازموقفشان میخواهند حاکمیت پشتونی را درکشور دوباره احیا نمایند. دولت فدرالی دگم حاکمیت را با یک نظم سیاسی میانه رو و بردبار به ستیز میگیرد.

    برای ایالات متحده، جنگ با تروریزم در افغانستان بیشتر نبردی در مقابل آیدیالوژی هست تا برسر کشور. اندیشه های برتریجویانة فرهنگی، اتنیکی ومذهبی بگونه های پیچیده ای به هم بافت خورده اند که به جنبشهای بنیادگرا پایداری میبخشند، پس در برابر اینهاست که مبارزة ما باید براه انداخته شود.

    «««««««

    با وصف چنین حالتی برای ملت سازی چی باید کرد؟؟؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس