چند سخن دوستانه با آقای حبیب رحمن الفت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آقای حبیب الرحمن الفت درتازه ترین مقالهء خویش تحت نام :مقاله نویسی زیرنام مستعار کوشیده اند که خودرا ازگرداب انتقادات مردم رهانیده وبرای نوشته های بعدی اش که خالی ازهرگونه ارزش علمی است روزنه ای بیابند. برداشت من ازواکنش هستریک آقای الفت دربرابر آقای عطاخیل این است که : نقد جناب محترم استاد گوربزخان عطاخیل بالایش تاثیر بسزائی داشته وایشان آنطوریکه وعده داده بودند آقای گوربزخان را می شناسند برعکس چند کلمه ای مجهول ونامفهوم را تحت نام مقاله نویسی زیرنام مستعار به خورد مردم داده اند که عاری ازهرگونه ارزش علمی است.
اولا من این را با قاطعیت وصراحت میگویم که من با جناب گوربزخان آشنائی خیلی قدیمی دارم . من وگوربزخان اززمانی باهم درارتباط هستیم که برای اولین بار، چند سال قبل دریک کورس کوتاه مدت آموزشی که ازطرف بی بی سی دایرشده بود یکجا بودیم . من با ایشان معرفت حضوری دارم واین را نیزبطورقطع می توانم بگویم که نام ایشان چیز دیگری است. ایشان ازنظر قومی پشتون ازولایت پکتیا وازنظر مذهبی شیعه بوده اما نظربه اظهارات خودشان قلادهء تقلید هیچ آیة الله وامامی را تاکنون برگردن نیاویخته اند. ایشان بعداز اینکه سالها قبل کابل را ترک دادند دررشتهء جامعه شناسی ازدانشگاه مشهد فارغ شده اند آقای گوربز به زبانهای انگلیسی عربی، ترکی، ، فارسی وپشتو تسلط تام دارند. اقای گوربز باوجود طرفداریهای مقطعی اش ازین گروه و آن گروه عضویت رسمی هیچ یک از احزاب سیاسی موجود درافغانستان را ندارد. آقای گوربز برخلاف تصور آقای الفت پناهنده نه بلکه مامور رسمی یکی ازمعتبرترین خبرگذاریهای عرب زبان درلندن میباشند به افغانستان نیز رفت وآمد داشته وتابعیت هیچ کشور دیگری بجز افغانستان را ندارند.
اما این شرط نیست که آقای الفت به تمام مشخصات آقای گوربزخان پی برده و بعد با او وارد مناظره سیاسی شود.
ده نقطه ای را که جناب حبیب الرحمن الفت درمقاله ای اخیرشان درمورد مستعارنویسان ذکرکرده است جز توهین به نویسنده گان چیزدیگری شمرده نمی شود. مثلا آقای الفت ذکر کرده اند که مستعارنویس مانند کسی است که ماسک سگ را به رخ کشیده ومردم را می ترساند.
چرا چنین توهینی را به هرنویسنده ای که مستعارنویس باشد اقای حبیب الرحمن الفت روا میدارد؟ من ازآقای الفت می پرسم که آیا غیرازین ده مورد یکه شما ذکرفرموده اید دیگرهیچ موردی وجود ندارد که نویسنده مجبور به انتخاب نام مستعارشود؟
مثلا شما آقای حبیب الرحمن می توانید بحیث یک نویسنده ویا ژورنالیست نزد اسامه بن لادن ویا ظواهری ویا حکمتیاررفته وبا همین نام آن مصاحبه را بدون کم وکاست به میدیای جهانی مخابره کرده وبعد با همین هویت با خاطرآرام به کشورآلمان برگشت نموده وبه زنده گی نورمال خویش ادامه دهید؟
بدون شک که جواب تان منفی است. پس این را بدانید که مستعارنویسی خودش یک هنر است که متاسفانه افرادی مانند شما فاقد این هنر هستید. مستعارنویسی از خیلی زمانه های دور تا به امروز دربین نویسنده گان وشعرا رایج بوده است. وحتی دربهترین شرایط امنیتی افغانستان که آنرا جامعه شناسان دورهء طلائی مینامند مستعارنویسی دربین نویسنده گان، معمول ورایج بوده است. امروز کسانی هستند که باوجود زنده گی شان درامریکا واسترالیا وکانادا وکشورهای اروپائی بازهم نیازمند این هستند که باید مقالات ویا اشعارشان را به نامهای مستعار به نشربرسانند این جا مسآله ای جرأت اخلاقی ویا فقدان آن مورد بحث نیست بلکه مسأله ، یک مسأله شخصی است که باید نویسنده مطابق ذوق واستعداد خویش مضامین خویش را بدست نشربسپارد
درافغانستان بسا نویسنده گان مشهوری بودند و هستند که حتی هیچ خطر امنیتی هم آنهارا تهدید نمیکرد ولی بازهم نام مستعار بالای خویش انتخاب میکردند. مثلا آقای روان فرهادی سالها بنام (خدایار کابلی) مقاله نوشته است. به همین ترتیب اشخاص بزرگی نظیر اسحاق نگارگر، اکرم عثمان ، لطیف ناظمی وغیره که هرکدام آنها به نامهای مستعار مضامینی را درمطبوعات افغانستان نوشته اند پس این چه عیبی دارد که کسی دریکجا به یک نام وجای دیگری به نام دیگر تراوشات فکری خویش را به خواننده گان عرضه کند؟
نکتهء دیگریکه میخواستم به آن بپردازم این است که آقای الفت درمقالهء اولی شان واقعا به هزاره ها وشیعه ها توهین کرده اید. شما آقای حبیب رحمن الفت باید ازتمام شیعه ها وهزاره ها وهم از آقای عطاخیل معذرت بخواهید. بکدام دلیل شما مانند آقای ملازاده وهابی مذهب شیعه را برای مردم خطرناک دانسته وآنرا خطری برای وحدت افغانستان بحساب آورده اید؟
آیا نسل کشی های هزاره ها توسط امیرعبدالرحمن خان ودرعصرحاضر توسط ملا عمر به بهانهء مذهب کفایت نمیکند که دو صد سال یک اقلیت قومی ومذهبی زیرفشار وتهدید، زنده گی ذلت بار به سربرده اند وبا استعداد ترین مردم ازکار وفعالیت ومشارکت درقدرت سیاسی محروم گشته وافغانستان ازکاروان پیشرفت وترقی سالها عقب مانده است؟ هزاره ها بجرم شیعه بودن بحیث برده دربازارهای دهلی وقندهار وکراچی فروخته شده اند آیا شما بازهم طرفدار احیای چنان وضعیتی هستید؟ اگر چنین باشد پس شما آقای حبیب رحمن الفت باید به یکی ازبیمارستانهای روانی آلمان مراجعه کرده وخودرا مداوا کنید.
چگونه بخود اجازه دادید که پشتونهارا علیه برادران هموطن تان تحریک نموده وبه آنها گوشزد کنید که: اگر پشتونها بیدار نشوند حتی دین مردم افغانستان نیز تغیر کرده وهمه شیعه می شوند؟ گیریم که همه شیعه شوند این چه ضرری به وحدت افغانستان عاید میکند مگر خود پشتونها شیعه کم دارند؟مگر قبیله ای طوری درجنوب افغانستان شیعه نیست؟ در وزیریستان قبایل شیعه در" انگو" وجود ندارد؟ تاچه وقت شما ازجنگ اندازی ونفاق بین افوام باهم برادر کشور نفع برده وخودرا درکنج عافیت قرارداده ونظاره گر ریختن خونهای مردم بیچاره میباشید؟ شما تا چه وقت بنام دین ومذهب بالای خون مردم تجارت میکنید؟
امیدوارم که درمقالهء آینده تان ازتمام شیعه ها وهزاره ها معذرت خواسته وهم مضمون اخیرتان را که به تمام نویسنده گان توهین کرده اید دوباره بازخوانی نموده وبه رد آن چیزی بنویسد درغیر آن شما در آلمان بحیث یک عنصر هزاره ستیز دربین تمام افغانها معرفی خواهید شد.
بسم الله الرحمن الرحيم
مقاله نويسى به اسم مستعار
نويسنده، بزدل، جبون و فاقد جرات اخلاقى خواهد بود و از سبب ترس و خوفى كه دارد اسم و هويت اصلى خود را پنهان ميكند و به اسم مستعار مينويسد.
دو شنبه 11 اكتبر 2010, بوسيله ى حبيب الرحمن الفت
پيامها
23 اكتبر 2010, 22:45, توسط nadeem
اين نوشته بسيار عوام فريبانه و قلابی است ؛ حتا عکس هم قلابی است . گوربز خان فقط به لسان دری ظاهر خانی (!) و چند کلمه پشتو و اردو ، بلديت دارد و از دستر خوان شورای نظار، قسيم خان و قانونی و عبدالله ، نان ميخورد نه از شغل و پيشه ای حلال!
گويا اين هاشمی، همه را به کيش خود پنداشته ، يعنی لاابالی و لاشعور!
برو دنبال خرکاريت ، برادر اخوانی ؛ برو دنبال آيت الله يزدی و مکارم شيرازی و حجت الاسلام دستغيب و ساير خفاشان رافضی و خمس ستان ، که برايت بجای ۴ زن، چارده زن بگيرد و عيش و عشرت کن!ترا چی کار به مقاله نويسی!
24 اكتبر 2010, 08:22, توسط نادیه " پرویز"
ندیم جان ویاهر چیزیکه نام داری!
من هاشمی صاحب را ازنزدیک میشناسم فکرکنم که ضربه های عطاخیل واقعا چنان کور وکرت ساخته است که حتی منکرعکسهای نویسنده گان شده ای مشورده ای من برایت این است که هرچه زودتر خودت همراه با الفت دیوانه باید به یکی ازدرمان گاه های روانی مراجعه کنید تا ازین مرض رهائی یابید
25 اكتبر 2010, 05:50, توسط گردیزی
با سلام به همه ! ندیم جان نمیدانم شما ها چه وقت میتوانید مانند آدم های قرن بیست و شهری شده استدلال نمائید و با منطق و برهان از نظر خویش دفاع نماید . نمیدانم شما با کدام حق فضولی کرده میگوئید که زبان من چه نام دارد زبان من هم دری است هم فارسی هم تاجیکی و این سه نام زبان واحد فارسی است. در مورد ظاهر شاه باید گفت که ایشان هیچگاهی پشتو را نیاموختند چون به آن ضرورت نداشت حالا شما ها هم از سر کل ما دست بردارید و بگذارید ما ربان خودرا هرچه دوست داریم بنمامیم. بجای این همه بیجا نگاری بروید برای زبان خود کار نماید که را درازی در پیش دارد تا در جمله زبان های همقطار خودرا برساند
24 اكتبر 2010, 05:42, توسط Bina
نديم جان
بيشه حلال به نظر شما خونريزى زن فروشى و كشت و قاجاق ترياك و هيرويين است.در مقابل حقيقت حساسيت داريد.كار شما جعل تقلب دروغ توهين وبستن تهمت به نخبه كان غير بشتون است.قلم بدستان بشتون كه دو سطر نوشته ميكنند سطر سومى تعرض و تو هين و تجاوز به اقوام غير بشتون است.اين در حالست كه تمام جنايات و خون ريزى هاى كه شده همه و همه از قبيله نشت كرفته و قبيله مسول ان ميباشد.ديكران از شرف و عزت خود و قوم دفاع كرده اند و كرنه قبيله زنهاى مردم را در بازار با كستان به فروش ميبرد.براى اين هيرويين ديوانه ها يك با كستانى بهتر از يك هزاره است.هزاره جه كرده ؟بر روى دختران تان تيزاب باشيده؟اين كار را با كستانى ميكند و تو و امثال تو برايش كاكل بازى ميكنيد.
24 اكتبر 2010, 13:30, توسط hashimi
خدمت تمام کابل پرسیان سلام تقدیم است .
اما بعد نقد خیلی جالب جناب سید مرتضی هاشمی را خواندم جناب هاشمی عزیز این قوم اگر گوش شنیدن نقد را داشتند باین روز و حال نمی افتادند.در پیش چشمت دیده پاره گی این قوم لجوج را می بینی که به نماینده ایشان باید ای اس ای پاکستان به مزاکره و صلح بیاید اگر حبیب رحمن الفت که یک زره وجدان میداشت باید به نظرات دیگران احترام میگذاشت . الحق که مقاله جناب گوربز خان قلب این بی حیثیت را بدرد اورده وبالااخره دیوانه اش خواهد کرد وواسکت انتحاری بتن وبه جهنم خواهد رفت .
24 اكتبر 2010, 13:34, توسط گوربز خان "عطاخیل "
هاشمی صاحب بزرگوار سلام!
من ضمن اینکه ورود خودت را به حلقهء نویسنده گان کابل پرس? خیرمقدم میگویم اما این را میگویم که ایکاش بجای این سوژه حاضر، مضمون دیگری را می نوشتید. به نظربنده اين شخص آنقدر ارزش نداشت كه شما تا به اين اندازه وقت گر انبهای خویش را درباره اش ضایع میکردید. ازطرف دیگر، گره گشائی ازمشکلات روحی وروانی فاشیستان کار درخور ستایش نیست. شما میگذ اشتید که الفت والفت های دیگر خشم وقهرشان را بالای مردم چنان ظالمانه میریختند که من وتو فقط تماشاگر صحنه می بودیم. هرچند باید اعتراف کنم که اشتباه اول ازمن بود زیرا من درمقاله اولی این آقا جواب نوشتم ومتعاقب آن شبیر خان کاکر به دادش رسید و اورا ازنشاندادن هرنوع عکس العمل برحذر داشت.
من خیلی خوش میشدم که شما این نوشتهء زیبای تانرا درکدام مورد دیگری تحریر می فرمودید. بازهم ازتوجه تان نسبت به این بنده نهایت ممنون وسپاس گذارم وموفقیت های هرچه بیشترشمارا درآینده ازخداوند خواهانم