بحران مشروعیت نظام سیاسی در افغانستان
فعالیت جامعه مدنی در افغانستان در مقیاس سال های 2001 الی 2006 در اثر بد تر شدن وضع امنیتی روز به روز کم اثر ویا نا ملموس شده است.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قسمت اول : شورا ملی
مقدمه:
مشروعیت یکی از مفاهیم اساسی علم حقوق و سیاست میباشد که درک و فهم آن نیازمند دقت وافر است. زیرا تمامی اجزاء نظام سیاسی از آن الهام میپذیرند. مشروعیت ماهیت ادعای حاکم نسبت به قدرت تلقی میشود که با مشارکت مردم در قدرت سیاسی مشروعیت حقوقی کسب می نماید. سلطه و قدرت سیاسی بر مبانی نظریه خاصی استوار است که اگر آن مبانی در نظر گرفته نشود، قدرت سیاسی با عدم مشروعیت سیاسی روبرو میشود. هر ارگان سیاسی که دچار عدم مشروعیت شود بسیار نگران خواهد شد. زیرا عدم مشروعیت سیاسی آسیبهای سیاسی زیادی را در پی خواهد داشت. خویشاوندگرایی وفاشیزم قومی ، گروه گرایی، دخالت نظامیان در امور سیاسی (کودتا)، عدم رعایت قانون از سوی حکام، فساد و ارتشاء و نفوذ گروهبندیهای اقتصادی در نظام سیاسی از جمله این آسیبها میباشند.
متاسفانه مردم افغانستان سه دهه عمر شان را در جنگ وبحران مشروعیت نظام (سیاسی- حقوقی) باعالمی از مشکلات واز دست دادن هزاران نفر از شهروندان و داریهای معنوی ومادی سپری میکنند.
کودتای هفت ثور سراغاز بحران مشروعیت نظام ومسوول درجه اول پیامد های بعدی در افغانستان میباشد، مجاهدین بعد از احراز قدرت سیاسی در گیر جنگ های داخلی شدند ونتوانستند گامهای موثر در باز گردانیدن مشروعیت نظام سیاسی درکشور بگذارند. به قدرت رسیدن طالبان مرگ مشروعیت سیاسی فرارسیده و بحران در همه عرصه به نقطه اخری خط قرمز رسید که حتی همه ازادی های مشروع در بحران ها وشرایط جنگی مطابق به قوانین جهانی پذیرفته شده نیز مراعات نگردید طالبان از لباس پوشیدن مردم تا داخل خانه های مردم حاکمیت نا مشروع داشتند ، در اسلام نیزآزادی مسکن رعایت واحترام میگردد، انها بنام (امارت اسلامی) به جنایات دست زدند که در تاریخ سیاسی اسلام اصلا وجود ندارد.
بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی به کمک جامعه جهانی تحت ریاست حامدکرزی مردم به اینده خود در نظام سیاسی که پایه حقوقی ان بر اساس معیار های جهانی گذاشته شده بود امید وار بودند ،فکر میشد که افغانستان روزهای سیاه خود را پشت سر گذاشته وبه سوی جامعه قانون مدار که پایه های ان استوار بر اساس تفکیک قوای سه گانه دولت و ارزش های مردم سالاری وجامعه مدنی فعال است گذاشته شده وقانون اساسی دوباره در افغانستان نافذ وهمه از ان پیروی خواهند کرد که متاسفانه چنین نبود رئیس جمهور متهم به دستبرد وجعل قانون اساسی و ادامه غیر قانونی قدرت بعد ماه جوزای سال پنجم انتخابات است ، پارلمان در اثر دخالت های حکومت قسمیکه انتظار میرفت موفق نبود اما بعد از کودتای ثور مهم ترین قوه قانونگذار ونماینده مردم محسوب میشود وقوه قضائیه تحت تاثیر رئیس جمهور نتوانست از عدالت وحقوق شهروندان که اصلی ترین وظیفه این ارگان است حمایت کند در موارد ادارات تابع دادگاه عالی متهم است که افراد متهم به قاچاق مواد مخدر را بدون محاکمه ازاد نموده است. بویژه تمدید کار سه ماهه رئیس جمهور بر خلاف قانون اساسی کشور توسط دادگاه عالی وابسته بودن این ارگان را به حکومت افتابی ساخته واعتبار این ارگان در نزد مردم افغانستان کاهش بی سابقه یافته است.
بحران مشروعیت نظام بزرگترین ضربه را به دموکراسی و نظام مردم سالار وارد اورده است عملکرد چند ساله حکومت اقای کرزی باعث افزایش بحران مشروعیت سیاسی در کشور گردیده وبخصوص ائتلاف جدید وی با کسانی که دیروز بعنوان جنگ سالار ومتهمان به تاراج دارایی های عامه (شیرپور) از قدرت توسط کرزی وبه حمایت جامعه جهانی بیرون شده بودند دو باره در ائیتلاف با کرزی قرار گرفتند که به تشویش جامعه جهانی ومردم افغانستان افزوده است.
بحث بحران مشروعیت نظام را از پارلمان اغاز ،با حکومت وقوه قضائیه ادامه خواهد یافت.
مروری به گذشته شورای ملی:
شوراى ملى (پارلمان) متشکل از نماينده گان مردم است که براي طرح و تصويب قوانين و نظارت بر اجراي آنها توسط مردم با راى سري، آزاد،مستقيم وعمومي برگزيده ميشوند و يکى از ارکان ثلاثه دولت است که به موجب قانون اساسى تشکيل يافته است.
شورا در حيات اجتماعى- سياسي افغانستان قدامت تاريخى داشته و هميشه بر حسب ضرورت در جهت حل مسايل مهم ملى نقش ارزنده ئى را بازى کرده است. متاسفانه شورا درافغانستان گاهی در دست شاه قرار داشت وبر فیصله های ان مهر تائید میگذاشت .
درسال1301 هـ ش (1922) شاه امان الله خان به کمک شوراى قانونگذارى اولين ســـــــــند تقنيني ( نظامنامه ملى دولت) را به وجود آورد. اين نظامنامه داراي ده فصل و هفتادوسه ماده بود که در آن وجايب ووظايف دولت دربرابر ملت ووظايف ووجايب ملت دربرابر دولت تنظيم وتوضيح گرديده بود.
دراين نظامنامه درمواد 8 الي 24 درمورد حقوق و وجايب اتبــــــاع،شهروندان کشور به صراحت توضيحات داده شده است؛چنانچه درماده 8 اين نظامنامه ذکر گرديده است:" همه افرادي که درمملکت افغانستان ميباشند، بلا تفريق ديني ومذهبي تبعهءافغانستان گفته ميشوند" وماده 9 چنين صراحت دارد: " کافهءتبعهء(شهروند) افغانستان درامور ديني، مذهبي ونظامات سياسي دولت پابندبوده و آزادي حقوق شخصي خودرا مالک هستند".
درلويه جرگه سال 1307 (1928) درجلسه پنج روزه مسايل مهم مورد بررسي قرارگرفت و در زمينه تصاويبي به عمل آوردند، که يکي از آنها تبديلي شوراي دولت به شوراي ملي بود.
محمد نادر شاه که به تاريخ 23 ميزان سال 1308 (1929) زمام مملکت را به دست گرفت به منظور اصلاحات امور بعدي مملکت خط مشي خويش را در ده ماده اعلام نمود.مادهء دهم آن در رابطه به انتخاب نماينده گان شوراي ملي ميباشد.
بدين ترتيب پارلمان افغانستان به تاريخ 28سنبله 1309 (1920) به حيث نخستين اداره تقنيني مرکب از دو مجلس شوراي ملي (انتخابي) و مجلس عالي اعيــــــان(انتصابي) به ميان آمد و بعد از انفاذ اين لايحه در سال 1310(1921) شمسي به کار خود آغاز نمود.
قانون اساسي دوران محمد نادر خان که به نام "اصول اساسي دولت عليه افغانستان" ياد ميگرديد در 110 ماده اصول ووظايف دولت واتباع افغانستان را معين ميکرد، که درمواد نهم الي بيست وششم از حقوق و وجايب اتباع افغانستان ياد آوري گرديده است.
درماده 19 اين قانون آمده است که : " شکنجه و ديگر انواع زجر تماماً موقوف است وخارج احکام شريعت واصولنامه هاي دولت براي هيچ کس مجازات داده نميشود.
درماده بيستم در مورد حق تعليم آمده است:" تعليم ابتداييه براي اطفال تبعة افغانستان واجبي وحتمي است."
اما محمد نادر بر خلاف قانون اساسی نافذه وقت کشور متاسفانه اقدام به اعدام مخالفین خود نمود از جمله امیر حبیب الله کلکانی را که با پا در میانی عده از عالمان دین از خانواده مجددی ها وبعد از مهر در حاشیه قران مجید که کابل دعوت نموده با تعداد از اعضای کابینه وی اعدام نمود.
سپه سالارغلام نبی خان چرخی ، ولی محمد خان در وازی و ده ها شخصیت مهم افغانستان که راه بدست اوردن استقلال تلاش نموده بودند توسط محمد نادر شاه اعدام گردیدند.
دوران حاکمیت محمد نادر، شاهی دکتاتوری بوده وهمین دکتاتوری باعث قتل وی توسط عبدالخالق گردید ، قوی سه گانه دولت کاملا تحت امر شاه عمل میکرد وهیچ نوع مشروعیت سیاسی وحقوقی در این دوره وجود نداشت اما مردم از ثبات نسبی این دوره راضی اند.
نخستین رئیس مجلس اعیان درسال (1311) (1931) و قانــون اساسى (1343هـ ش) (1964 م ) و صلاحيتها ی شورا ، به اساس اين قانون که در دورۀ محمد ظاهر تصويب شد، شورا قدرت نظارت را بر عملکرد قوه اجرائيه حاصل نمود. شورا ميتوانست هر وزير را بصورت جداگانه و يا کابينه را بصورت جمعي مورد استيضاح قرار بدهد و به اساس اين قانون رژيم افغانستان شاهى مشروطه اعلان گرديد .
شورای ملی درین دوره گرچه ازنظرحقوقی مستقل خوانده شده اما بسا موارد تاثیر شاه بالای نمایندگان مردم زیاد محسوس بوده ونوع همگرایی میان شورا وشاه وجود داشت ویا به تعبیر دیگراکثریت اعضای شورا خود را مدیون احسان دستگاه اجراایی دولت ویا مستقیما شاه میدانستند بنا شهامت انتقاد علیه اعمال نادرست دولت شاهی نا محسوس بود اما نمایندگان بودند حرف های جدی علیه حاکمیت داشتند که در اقلیت بودند ویا فضای حاکم بر روحیه شورای کار انها را دشوارمیساخت.
شوراى ملى از سال 1355 هـ ش (1976) تا سال 1382 هـ ش(2003) :
بعدازکودتاى مورخ 26سرطان سال 1352 هـ ش(1973) دولت شاهى مشروطه به نظام جمهوری مبدل گرديدوشورا به حال تعليق درآمدو به اساس قانون سال 1355 هـ ش(1976) لغو گرديد،که از آن زمان به بعد الي انتخابات پارلماني درسال1384(2005) شوراي ملي منتخب ازطرف مردم وجود نداشت .
در زمان حاکمیت بعد از کودتای ثور 1357(1978)م متاسفانه شیرازه نظام حقوقی وسیاسی افغانستان دچار بحران بی سابقه گردیده مقام وصلاحیت شورای ملی را شورای انقلابی حزب دموکراتیک خلق پر کرد که انتخاب اعضای شورای انقلابی به نقطه مهم ایجاد اختلاف میان احزاب( خلق وپرچم) گردید که غرض سرنگون ساختن نظام جمهوری محمد داود خان یکجا شده بودند. ودر سال های ادامه این حاکمیت به دلیل اغاز قیام های سراسری دولت مذکور نتوانست نمایندگان واقعی مردم را از طریق انتخابات به شورای ملی بفرستد بناء تا اخرحاکمیت حزب دموکراتیک خلق شوری ملی که ممثل اراده واقعی مردم افغانستان باشد بوجود نیامد اما شورای فرمایشی که موجودیت قوای اشغالگر اتحاد شوری رانیز تایید کرده بود تا سقوط نظام دکتور نجیب الله در سال 1371(1992) وجود داشت.
شورا ملى در قانون اساسى سال 1382 هـ ش(2003) :
مبتنى بر قانون اساسى سال 1382 هـ ش(2003) دولت افغانستان بخاطر پيشبرد امور کشور متشکل از سه قوه ميباشد، که هر سه آنها لازم وملزوم يکديگر بوده اما در اجراي فعاليت هاي شان مستقلانه عمل ميکنند واز استقلال کامل برخوردار ميباشند.
در رابطه به صلاحيتهاي شوراي ملي در ماده 90 قانون اساسى چنين آمده است: (شوراي ملي داراي صلاحيت هاي ذيل ميباشد:تصويب، تعديل يا لغو قوانين ويا فرامين تقنيني،تصويب پروگرامهاي انکشافي،اجتماعي،فرهنـــگي،اقتصادي وتکنولوژيکي ،تصويب بودجه دولتي واجازه اخذويا اعطاي قرضه ايجاد واحدهاي اداري ،تعديل ويا الغاي آن ،تصديق معاهدات وميثاق هاي بين المللي يا فسخ الحاق افغانستان به آن ساير صلاحيت هاي مندرج اين قانون اساسي).
اعضاي مجلس نمایندگان از(34) ولايت کشور توسط راي مستقيم ، آزاد ،سري وعمومي مردم انتخاب ميشوند و بروفق قانون اساسي داراي 249 عضو ميباشد، که از جمـله 68 کرسي مختص به زنان است.
صلاحيت هاي مجلس نمایندگان قرار ذيل است ( مجلس نمایندگان داراى صلاحيت استعمال راى اعتماد يا عکس آن به هريکى از وزرا،تائيد يا رد مقررى ها مطابق به احکام قانون اساسى، اتحاذ تصاميم راجع به پروگرام هاى انکشافى و بودجه دولتى ميباشد. )
ماده 91و 92 قانون اساسی2003 : ( درصورتيکه رييس جمهور به مصوبهء شوراي ملي موافقه نداشته باشد، ميتواند آنرا در ظرف پانزده روز از تاريخ تقديم باذکر دلايل به ولسي جرگه مسترد نمايد. با سپري شدن اين مدت ويا درصورتيکه ولسي جرگه آنرا مجدداً با دوثلث آراي کل اعضا تصويب نمايد، مصوبه توشيح شده محسوب و نافذ ميگردد) .
مــاده 94قانون اساسي) هرگاه مصوبه يک مجلس از طرف مجلس ديگر رد شود هيئت مختلط به تعداد مساوي از اعضاي هر دو مجلس براي رفع اختلاف تعيين مي گردد. در صورتيکه اختلاف نظر رفع نگردد، ولسي جرگه ميتواند در جلسه بعدي آنرا با دو ثلث آراي کل اعضا تصويب نمايد. اين تصويب بدون ارائه به مشرانو جرگه بعد از توشيح رئيس جمهور نافذ شمرده مي شود.
ماده 100 قانون اساسي )مجلس اعیان داراي 102 عضومي باشد،که يک برسوم آن توسـط شورا هاي ولايتي، يک بر سوم آن توسط شوراهاي ولسوالي ها( ناحیه ها) انتخاب و يک بر سوم آن توسط رئيس جمهور انتصاب ميشوند، که نيمي از اعضاي انتصاب شده زنان مي باشند).
مجلس نمایندگان ومجلس اعیان هر يک کميسيون هاي جداگانه را به منظور سهولت هاي کاري از ميان اعضاي خود ايجاد مي کنند. اين کميسيونها امور مربوط به زراعت، معارف، صحت، امنيت، روابط خارجي و ساير بخش ها را مـــورد رسيده گي قرار ميدهند.
اعضاى مجلسين در دوره تقنينى خود از مصؤنيت سياسى برخوردارند، اين موضوع درماده 102 قانون اساسي چنين تصريح شده است( هر گاه عضو شوراي ملي به جرمي متهم شود، مامور مسوول از موضوع به مجلسي که متهم عضو آن است، اطلاع ميدهد ومتهم تحت تعقيب عدلي قرار گرفته ميتواند
درمورد جرم مشهود، مامورمسوول ميتواند متهم را بدون اجازه مجلسي که او عضو آن ميباشد، تحت تعقيب عدلي قراردهد وگرفتارنمايد درهردو حالت،هرگاه تعقيب عدلي قانوناً توقيف را ايجاب کند، مامور مسوول مکلف است موضوع را بلا فاصله به اطلاع مجلس مربوط برساند و تصويب آن را حاصل نمايد اگر اتهام در هنگام تعطيل شورا صورت بگيرد، اجازه گرفتاري يا توقيف ازهيئت اداري مجلس مربوط حاصل ميگردد وموضوع به نخستين جلسه مجلس مذکور جهت اخذ تصميم ارايه مشود).
ساختار تشکيلاتى دارالانشاي شوراى ملى بادرنظر داشت خصوصيات نسبتاَ متفاوت کارى مجلسين، جهت پيشبرد به موقع امور شوراى ملى مانند امور تقنينى، اطلاعات و ارتباطات عامه و روابط بين المللى و فراهم آورى تسهيلات لازم ، ضرورى دانسته ميشود تا دارالانشاي جداگانه تحت سرپرستي سکرتر جنرال براى هر يک ازمجالس شوراى ملى ايجادگردد؛ اما در اجراى خدمات ادارى،مالي و امنيتى عجالتاً براى هر دو مجلس تشکيلات مشترک وجود دارد. دارالانشاء از رياست هاي ذيل تشکيل شده است ، رياست امور پارلماني وتقنينى،رياست اطلاعات و ارتباط عامه ، رياست روابط بين المللي ،رياست مالي وبودجه ،رياست اداري ،رياست منابع بشري ،رياست امنيت ، رياست تکنالوژي معلوماتي و ارتباطي (ICT).
قوانین تصویب شده در شورا ملی :
تصویب قانون شورای ولایتی ،تصویب قانون محابس و توقیف خانه ها ،تصویب قانون رسیدگی به تخلفات اطفال ، تصویب قانون محیط زیست ، تصویب قانون کمیسیون نظارت بر قانون اساسی تصویب قانون مصالحه ملی و همزیستی ، تصویب قانون تصدی های دولتی ،تصویب قانون رسانه ها تصویب قانون کوپراتیف ها ، تصویب قانون وکلای مدافع ، تصویب قانون ریفورم پولیس ،تصویب قانون حق العبور ،تصویب قانون کار ، تصویب قانون تشکیلات اساسی دولت ،تصویب قانون طب عدلی ، تصویب قانون احزاب سیاسی ،تصویب قانون اعتصابات و تظاهرات ،تصویب قانون جزای عسکری ، تصویب قانون خورد ضابطان مکتبی ،تصویب قانو فروش عقار به نمایندگی های سیاسی و موسسات بین المللی ، تصویب طرح قانون تشکیل کمیسیون اصلاحات پولیس ، تصویب قانون اکادمی علوم و ضمیمه شماره یک آن ، تصویب قانون معادن ، تصویب قانون کوپراتیف ها ، تصویب قانون احصایه ، تصویب قانو ادویه ، تصویب قانون نفت و گاز ، تصویب قانون صحت عامه ، تصویب قانون آب ، تصویب قانون حقوق و امتیازات بازماندگان شهدا و مفقودین ، تصویب قانون حقوق و امتیازات معلولین و معییوبین ، تصویب قانون تشکیل و صلاحیت قوه قضاییه بشمول ضمیمه آن، تصویب قانون تشکیل و صلاحیت کمیسیون مستقل انتخابات ، تصویب قانون معاشات کارمندان خدمات ملکی ، تصویب قانون معاشات مقامات دولتی ، تصویب قانون رهن اموال غیر منقول ، تصویب استرداد مظنونین، متهمین و محکومین ، تصویب قانون مالیات بر عایدات ، تصویب قانون همکاری میان قوای سه گانه کشور. تصویب ماده شصت و نهم قانون زمینداری و ضمیمه شماره یک آن ، تصویب تعلیق ازدیاد، حذف و تعدیل در ماده 59،60،61 و 62 از قانون پاسپورت. تصویب جز دوم ماده هشتم فقره 6،5،4،3،2،1 و 7 قانون اسناد مصدقه. تصویب 21 قانون سرمایه گذاری خصوصی. تصویب ماده 19 و 44 قانون مسافرت و اقامت اتباع خارجی ، تصویب فقره زیادی در ماده بیست و هشتم قانون مالی و اداری. تصویب تعدیل ماده پانزدهم قانون گمراکات. تصویب تعلیق ماده 35 قانون ذاتی افسران و تصویب تعدیل ماده 59 قانون ذاتی افسران و تصویب تعدیل ماده 59 قانون ذاتی افسران ، تصویب اجزای یک و دو شماره ماده دوم تعرفه محصول دولتی در محاکم دولتی ، تصویب بعضی از مواد قانون کار کنان خدمات ملکی ، تصویب قانون پولیس ، تائید قانون احوال شخصیه اهل تشیع ،تصویب قانون اجرآت جزائی محاکم عسکری ، قانون احوال شخصیه اهل تشیع ، قانون مبارزه با مواد مخدر.
معاهدات و میثاق های بین المللی تصویب شده توسط شورای ملی:
معاهده حسن همجواری بین جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری خلق چین ،.موافقتنامه استرداد مجرمین بین افغانستان و تاجکستان ،قرار داد تحویل دهی محبوسین بین جمهوری اسلامی افغانستان و فدراسیون روسیه ،کنوانسیون تالابهای مهم بین المللی مخصوص پرنده گان آبزی. کنوانسیون ملل متحد در مورد مبارزه علیه فساد اداری و یا میثاق ملل متحد علیه فساد اداری و یا میثاق ملل متحد علیه فساد اداری، موافقتنامه انتقال محکومین به حبس بین جمهوری اسلامی افغانستان و ایران ، موافقتنامه در مورد تشویق و حمایت از سرمایه گذاری بین جمهوری اسلامی افغانستان ، موافقتنامه در مورد تشویق و حمایت از سرمایه گذاری بین جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران. موافقتنامه همکاری های قضائی بین جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران. موافقتنامه استرداد مجرمین بین جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی ایران ، کنوانسیون چهارچوب کاری سازمان صحی جهان راجع به کنترول تنباکو. موافقتنامه دوستی، هکاری و همسایگی نیک بین جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی تاجکستان ،تصدیق موافقتنامه استرداد مجرمین با جمهوری اسلامی ایران، تصدیق موافقتنامه همکاریهای علمی وفرهنگی میان افغانستان وجمهوری اسلامی ایران، تصدیق موافقتنامه همکاری وحسن همجواری بین افغانستان وجمهوری خلق چین، تصدیق موافقت نامه تنباکو.
چالش های بحران مشروعیت فرا راه شورای ملی :
در همان اغاز انتخابات پارلمانی هویدا بود که جناح حکومت میخواست عبد الرسول سیاف را که از متحدین قومی واستراتیژیک حامد کرزی است به ریاست پارلمان برساند که امر در تمام دنیا معمول است که بلاثر مخالفت چناح های مطرح در پارلمان موفق نشدند ومحمد یونس قانونی شخصیت که دارای شهرت خوب است به ریاست مجلس نمایندگان برگزیده شد.
حکومت با ایجاد پست جدید بنام وزارات امور پارلمانی ومصرف هزینه هنگفتی شروع به تتمیع نمایندگان مردم نمود که این پروسه بر خلاف معیار های دموکراسی موفقانه به نفع ادامه قدرت کرزی پیش میرود مبادرت ورزید. حکومت کرزی مسوول اصلی بحران مشروعیت سیاسی وحقوقی در کار شورای ملی وکشور است ، نمایندگان که تتمیع شدند وخلاف قانون اساسی عمل می نمایند فردا نزد ملت جواب خواهند داد.
الف: مطابق به ماده شصت ویکم قانون اساسی وظيفه رييس جمهور در اول جوزاى سال پنجم بعد ازانتخابات پايان مي يابد.انتخابات به منظور تعيين رييس جمهور جديد در خلال مدت سي الي شصت روزقبل از پايان کار رييس جمهور برگزار مي گردد.
باید حکومت زمینه برگذاری انتخابات ازاد ، عادلانه ، مستقیم وسری را اماده میساخت ، علاوه ازین حکومت از طرف شوری ملی مورد باز پرس قانونی صورت نگرفت مجلس اعیان بطور اکثریت و تعداد زیاد وکلا در مجلس نمایندگان از ادامه کار حکومت اقای کرزی با زیر پا گذاشتن نص صریح قانون اساسی حمایت کردند حمایت تعداد از نمایندگان ازادامه کار رئیس جمهور غیر قانونی ونقض قانون اساسی عالی ترین وثیقه ملی ماست که متاسفانه تا اکنون در تاریخ قانونگذاری کشور چنین اتفاق که قانون گذاران مخالف ان عمل کرده باشند کمتراتفاق افتاده است. نمایندگان که از چنین پروسه قانون شکنی حمایت کرده اند کسانی اند از طرف حکومت تتمیع شده اند، کسانی اند در حلقه تجارت مافیای اقتصادی ومواد مخدر با بعضی سردمداران حکومت شریک اند، یا متاسفانه کسانی اند که فاشیزم قومی انها را مجبور کرده است که ادامه کار حکومت ناکام ، معامله گر وبد نام حمایت کنند. کار صبغت الله مجددی که توسط حامد کرزی به این مقام رسیده است جدا از انها است که در بالا ذکر گردید حضرت مجددی ناگزیر است ،کرزی راکه ازحزب وی است ویا به حمایت وی به این مقام رسیده است، مخالف قانون اساسی به منظور بقای هردوی شان حمایت کند.
ب: با تاسف فروان که جنگ وبحران سه دهه اخیر تمام داشته های معنوی ومادی این کشوررا به نابودی برده است ، کلان ترین صدمه ان بیسوادی وعدم دسترسی به تحصیلات عالی یا متوسط میباشد که متاسفانه تعدادی از نمایند گان ملت دارای تحصیلات عالی نمیباشند ودرک انها از قانونگذاری طبعا خیلی سطحی وقشری بوده میتواند واز جانب دیگر تتمیع انها توسط بازار گرم پول های کمک به بازسازی افغانستان توسط حکومت به سادگی انجام میگرد.
ج: عدم موجودیت حزب سیاسی افغانستان شمول که بتواند اکثریت کرسی های شورا ملی تصاحب وبحیث اپوزیسون قوی با در نظر داشت منافع ملی وعلیای کشور اقدامات وموضعگیری های مناسب نماید که به چالش کشیدن وانعکاس ناکامی های حکومت با معیارهای دموکراتیک در جامعه مردم سالار باشد، وجود ندارد. احزاب موجود اکثریت مطلق انها با حکومت معامله وزدوبند دارند که به ضرر دورنمای یک افغانستان ازاد، مردم سالار وپر سعادت است.
ج: فعالیت جامعه مدنی در افغانستان در مقیاس سال های 2001 الی 2006 در اثر بد تر شدن وضع امنیتی روز به روز کم اثر ویا نا ملموس شده است. اما مطبوعات ازاد که جز فعال جامعه مدنی است ( رادیو- تلویزیونها، روزنامه و هفته نامه هاو...) در افغانستان با وجود مشکلات وفشار های از دستگاه حاکم ویا مخالفین مسلح دولت( طالبان وحزب اسلامی) فعال اند متاسفانه که در بسیار از موارد تعداد از خبر نکاران جان های خود از دست دادند به شکل خوب وکم نظیر در منطقه پیش میرود. دیگر حکومت وگروه فشار بیرون از حکومت قادر نخواهند بود که ازادی مطبوعات را بگیرند چون تکنالوژی وانترنیت به شکلی سهولت ها را زمینه سازی نموده که کنترول ان از اداره حکومت ووزارت فرهنگ بیرون است . اما حکومت مدت هاست که قانون رسانه را بعد از دو بار تصویب از مجلس نمایندگان که مطابق قانون اساسی عملا نافذ شمرده میشود نشر ننموده واز نافذ شدن ان جلوگیری کرده است.
اراده مردم منبع مشروعیت سیاسی ،حقوقی در نظام های دمکراتیک است. و «از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشند». ایا نمایندگان مردم در شوری ملی خواست های موکلین خود را منعکس نموده واز ان حمایت وپشتیبانی کرده امد؟ سوال است که هر نماینده ای به ان مواجه است خدا کند که وکلا شورا ملی افغانستان به این سوال پاسخ مناسب داشته باشند.
تذکر: نگارنده دانشجوی دکتورا در انستیتوت دولت وحقوق اکادمی علوم جمهوری تاجکستان میباشم باید درسال اول (2009 ) کاندیدای خود مقالات را در مجله (واک ژورنال بزبان روسی ) به پشتیبانی از رساله خود،و درمطبوعات کشور نشر نمایم .
عزیز احمد بارز (20 جون 2009)
منابع:
1.مواد 8 الی 24 قانون اساسی 1922
2. ماده 19 قانون اساسی1931
4.مواد 91 الی 102 قانون اساسی 2003
5 -6 . http://www.parliament.af/
پيامها
21 جون 2009, 11:22, توسط بابک
آقای سرپلی سلام و احترامات من نیز خدمت شما و متباقی همه دوستان برسد.در صفحه دین که در نیم متر ...امکان فرستادن نامه جدید میسر نبود.فلهذا این صفحه آرام و خلوت را برای ادامه گفتگو انتخاب کردم.اگر شما کدام صفحه دیگری را انتخاب میکنید من بدون مخالفت به آن صفحه خواهم رفت.هدف من و شما نامه نگاری است و نه انتخاب صفحه.چون در هر صورت بحث من و شما خارج از عنوان صفحه میباشد.
اما در ارتباط با نوشته شما ،چون شما چهار نامه متواتر و طولانی تحریر نموده اید،پاسخ به همه در یک نامه برای من نا ممکن است.همچنان برای آنکه از یک جانب از اصل موضوع دور نرویم و از جانب دیگر مطالب یاد کرده را نیز مرور و پاسخ بگویم،به این نتیجه رسیدم که در یک ابتدا در مورد حرفهای گذشته که در جریان جروبحث مطرح گردیده یک نظر کوتاه بیاندازم،و بعضی مطالب را کمی واضح بسازم.و در مباحث بعدی ، مطلب مشخصی را که در ارتباط با موضوع باشد برای بحث آینده مشخص بسازم.از نامه شماره نهم تان آغاز میکنم:در مورد "قهرمانی" با شما همنظر نیستم.من و شما از هیچ بابت دیگر قهرمان کابل پرس? نیستیم و نمیباشیم.اما اگر به همین ترتیب به نوشتن ادامه بدهیم هردو قهرمان پرگویی و زیاد حرفی خواهیم شد.مگر امید دارم که کسی از این درک نا راحت نشود.
من در یکی از نوشته های خودم عرض کردم که متاسفانه فرهنگ گفتگو وتبادل افکار و تحمل نظریات مخالف در بین مردم ما رشد ضعیف د اشته است.آرزوی من این است تا همه ما بجای استعمال کلمات ناپسند در مقابل همدیگر،به استدلال بپردازیم.من در این راستا اولتر از همه از دست اندرکاران کابل پرس تشکر میکنم که برای همه ما چنین شرایط را مساعد ساخته است و در قدم بعدی از همه دوستانی که این اصل مهم را رعایت نموده و رشد داده اند.خوشبختانه من و شما نیز تا حال موفق به حفظ این اصل حد اقل در این گفتگو بوده ایم.اگر بعضآ اشتباهی هم رخداده باشد من از بابت آن از همه دوستان معذرت میخواهم.من از این جرو بحث خوشم میاید و خواهان ادامه آن هستم.البته لذت این جروبحث با انحراف از اصل رعایت ادب متضرر میگردد.وقتی در یک جروبحث گپ به دشنام برسد ،پس ادامه دادنش برای من بی معنی خواهد بود.از همین سبب من بار بار میگویم که کاری نکنیم که ادامه بحث خراب و تمام گفته های قبلی ما بیمعنی گردد.شما را فکر و عقیده تان و من را فکر و نظرم.تبادل افکار و نظریات هم خوش به رضاست.جبر و فشاری در کار نمیباشد.من مطمئن هستم که شما هم در این قسمت با من هم نظر هستید.هر انسان از جر وبحث متوجه نکات جدید میگرددو این یک کار مثبت و پسندیده است.پس مطلب "عزت دنیوی"که یاد کرده اید در اینجا مورد بحث نیست.
اقای سرپلی با این نظر شما که گویا من در هر صورت و در تمام نظریات تان با شما مخالف میکنم درست نیست.شما اینچنین فکر نکنید که هر گاه شما کسی و یا نظری را خوب بگوئید من باید اتومات آنرا بد بگویم.باور کنید که این قسم نمیباشد.اگر در حرفهای شما سوء تعبیراز واقعیت نباشد،و یا خیال بافی و پیشداوری وجود نداشته باشدومطالب تحریف شده یی را از این سایت های مبتذل ایرانی تحریر نکرده باشید، اگر ادعای تان موثق باشد من آنرا بدون یک و یا دو گفتن میپذیرم.آنقدر ها هم که شما فکر کرده اید خیره سر نیستم.اما خیره سری من همین بوده که هرگاهی در یک ادعا،نقل قول ،تیوری،قضاوت ،عقیده وووو کوچکترین شبه و نادرسی مشاهده کرده ام ،آنرا نپذیرفته وفورآ آنرا نا درست خوانده ام.حال دل کس خوش میشود یا خفه.هیچ نوع ادعای هوایی و خیالی را نمیتوانم بپذیرم.برای درک و فهمیدن هر مطلب باید خودم را مطمئن بسازم.این شاید عادت بد باشد و یا خوب مگر هر شخص خصوصیات خودش را داراست.اگر من به یک حرف تان انتقاد کردم به معنی آنست که من آنرا نه طور ظاهری،نه برای اذیت شما ،بلکه واقعآ نپذیرفته ام.مهم نیست گوینده آن شما باشید و یا کسی دیگری.
با جمله ذیل تان با کمی تغیرات موافق هستم
علم دیگه چیز است عقل دیگه چیز و ای خرد ام دیگه چیز است و ایمان دیگه چیز ""
اگر هدف تان از علم ،تمام شناخت تجربی و نظریات اثبات شده بشر باشد.اگرهدف تان از عقل ، مفهومی باشد که مستقیمآ مربوط فعالیت سالم دماغ و تجارب فرد (که این تجارب شامل تمام تعلیمات پلان شده (مثلآ مکتب)و یا غیر پلان شده (مثلآ اجتماع)یعنی خلاصه تمام آموزش ها وتجاربی باشد که در طول عمر،فرد با آن مواجه گردیده باشد)و هدف از ایمان همانا اصطلاح باور های شخص به آموزه های دینی باشد.با این حرف شما هم تا حدود ی هم نظر هستم . برای رسیدن به ایمان از راه علوم و عقلی که متکی بر این نوع علوم باشد هرگز اتکا نکنید.آنانیکه برای بر حق جلوه دادن ایمان شان،دست به دامن علوم تجربی میشوند و با آوردن مثالهای گوناگون ادعای درست بودن ایمان خود را دارند،مرتکب اشتباه میشوند.البته در نوشته های بعدی گاهی به این موضوع در جایی که صحبت از علوم تجربی بود اشاره خواهم کرد.
اقای سرپلی هدف من از یاد کردن مصروفیت ها اینبود که باید هر کدام ما موقف یکدیگر را درک کنیم و در دریافت پاسخ طرف صحبت را نگوئیم که عجله کن.خوشبختانه حالا از این بابت همدیگر را درک میکنیم.و من از این حصه شکایت نمیکنم.
در قسمت بقیه نامه تان بخاطر جلوگیری از پر گویی تبصره نمیکنم.نکات درست و نا درست در آنها وجود دارد.صرف به چند نکته ذیل اشاره میکنم.اما اگر شما کدام مطلبی از نوشته تانرا مشخصآ انتخاب کنید باز در انموردتبصره خواهم نمود.
در مقابل ادعای شما که گویا من خواسته ام دانش و لیاقت خودم را نشان بدهم.این حرف باور کنید در مورد من یک تهمت بزرگ است.اول اینکه من دانشمند نیستم.چند بار از شما خواهش کردم این لقب را در مورد من کار نگیرید.ثانیآ این نام ونوشته ها که شما میگوئید به چه درد من میخورد.من که با اسم مستعار مینویسم.شهرت اسم مستعار مربوط است به خود همان اسم.حالا اگر فردا اسم مستعار دیگری انتخاب کنم تاریخچه این اسم همه معدوم میگردد.برعلاوه اینک شخصآ در هر نوشته ام یاد آوری کرده ام که هیچکس جامع الکمالات نیست،به شمول من و شما و اگر اشتباهی از من سر زد مرا ببخشید.دیگر این حرفهای تان برای چیست؟اگر به سوال تان پاسخ بدهم یک چیز مینویسید و اگر ندهم چیز دیگر.در هر صورت اگر شما علامتی از غرور در وجودم دیدید مرا آگاه بسازید تا خودم را اصلاح کنم.
من کسی را به ترک دین دعوت نمیکنم.دین هرکس برای خودش مبارک باشد.اما من ادعای هر دین را کور کورانه نمیپذیرم.حال هرکس دیگر چنین میکند مربوط به خودش است.دعوت کردن کسی به تفکر و شنجش کار نا درست نمیباشد.در مورد مطالب در باره کانت ناراحت شده اید من صرف یک تبصره از مثالهای تان کردم.شما لطفآ آزرده نشوید.در باره ایمان ارثی ،من یک یادداشتی از خاطراتم دارم.یک موقع اگر دلم شد چند مطلب از آنرا برایتان مینویسم.آنگاه میبینید که من چقدر در باره وداع با تمام ادیان بیطرفانه قضاوت کرده ام.در هر حال ترک دین برای من خیلی شعوری بود.وقتی در مورد چیزی باور نداریم ،باید این شهامت را داشته باشیم که خود ما برای خود واقعیت را اظهار کنیم.من حرف دروغ را خوش ندارم.مرا از بابت آنکه حرف پیامبران را راست نمیدانم ببخشید.نمیخواهم شما را متاثر نمایم.اما این یک واقعیت است.در مورد خرابات باید بگویم که هم اهل مناجات و هم اهل خرابات را دوست دارم.به شرط آنکه نظریات شانرا به دیگران تحمیل نکنند.مگر یک نکته را فراموش نکنید که خرابات هم اصل و بدل دارد.خرابات اصل بزبان نمیگوید که اهل خرابات است .بلکه آنرا در عمل نشان میدهد.یک آدم شجاع نمیگوید که شجاع است آنرا در عمل نشان میدهد.من با اجازه تان در همین لحظه یک نمره گگ از درجه خرابات تان کم کردم.قابل یاد آوریست که تمام مطالب یاد شده به جواب نامه تان است و همه خارج از بحث اساسی و اولی ما میباشد.اما قبل از باز گشت به بحث اصلی یاد آوری این مطالب را بهتر میدانم تا یاد نکردن شانرا.
21 جون 2009, 11:40, توسط بابک
به ادامه بحث قبلی،(دوستانی که متمایل به مطالعه گذشته این جر و بحث اند به صفحه "دین که در نیم متر تکه خلاصه میشود" مراجعه فرمایند.)
به پاسخ قسمت دهم تان خدمت تان عرض کنم که نخست از همه اینکه شما به من نوشته بودید که باید در قسمت موضوعات عقیدتی شما محتاط تر باشم تا ناراحت نگردید.حال که شما از ایات الهی مینویسید لطفآ اجازه تبصره را نیز به من بدهید.یا اینکه میخواهید من در باره کتاب الله تعالی خاموش باشم.وهر چه شما گفتید بلی بگویم.خواهشمندم نظر تانرا مشخص بسازید.من نمیخواهم که از پاسخ من برداشت اهانت نمائید.چونکه من این هدف را ندارم.
ترجمه ایتی که تحریر کرده اید درست نمیباشد.در چنین مواقع خاص، اگر از ایات مثال آوردید،باید با در نظر داشت شان نزول ایت(ویا سوره)،ایات مرتبط قبلی و ایات مرتبط بعدی بنویسید تا موضوع قابل فهم شود.چونکه یک تعداد زیادی آیات در مواقع خاص و در مقابل سوالات مشخص سروده شده است.بدون اطلاع از جزئیات ، درک ایات را به مشکل مواجه میسازد.
به پاسخ نوشته ذیل تان:"
مره ای سوال بسیار پریشان میکونه که ای آقای بابک چرا با ایقه عقل تمام از خدا انکار میکونه"
در مورد علت اصلی انکاربابک ،شما مرتکب کمی اشتباه در شناخت و تشخیص کامل شده اید.بخش اساسی را یاد نکرده اید.بخش اصلی آنکه خود این کتاب الهی دارای نقص میباشند.این کتاب نه به اظهارات الله و یا خدا،بلکه زاده افکار و اندیشه های انسانی و با تکیه بر درک ناقص تورات و اناجیل،بر اساس دانش و فلسفه اعراب در انزمان،مخلوط با حکایات ،افسانه ها،فرهنگ و کلتور ملت های همسایه به شمول مصر،بابلیان،فارسها و رومیان وغیره ومتکی بر ارزش های همان جامعه حجاز در 14 قرن قبل است.پر از اغلاط و تناقض گویی میباشد.وقتی که بابک مثل هر انسان معمولی بر تناقض گویی های این کتاب برمیخورد باید یکی از دو راه را انتخاب کند.یا به تحقیق در مورد آن بپردازد و یا اینکه بگوید که نه ،همه درست است و من قبول دارم.متاسفانه بابک راه اول را انتخاب کرده است.آقای سرپلی من نمیخواستم جملات بالایی را بنویسم .مگر گاهی برای اینکه حقیقت را به شما گفته باشم مجبور میشوم بعضی چیز ها را بنگارم.حال اگر شما بیشتر در مورد ایات الهی مینویسید،اجازه تبصره آنرا هم به من بدهید.وگرنه جروبحث ما و شما بی معنی خواهد بود.(در اینجا بعد از نوشتن یک بخش عمده را دوباره پاک کردم،تا شما گله نکنید.)
در مورد مثال "قتل "که یک مثال بجهت توضیح "اصطلاح تیوری"بود.ضمنآ اظهار کرده بودم که در مورد این مثال تبصره نمیکنیم.مهم نیست حالا که مورد صحبت قرار دادید،کار بهتری شد.با در نظر داشت مطالعه ایت پیام شماره 12 تان (سوره ق 6 تا 11 )من در نظر دارم در هفته بعدی بعضی مطالبی را در زمینه بنگارم.برای سوال و مثال در انجا به این مثال بار دیگر رجوع میکنیم.شما همین حرف مرا با نوشته و تبصره تان در نظر داشته باشید.و به سوالاتی که ممکن است مطرح گردد پاسخ بیابیم.مهم ترین بخش تبصره شما در این مثال تان کلمه تصادف است..بعدآ در باره تصادف هم یک گذری خواهیم نمود.
در مورد بیگ بانگ:
اقای سرپلی !آیا متوجه این تغیر بزرگ در نظریات تان هستید؟شما در نوشته قبلی تان در مورد این تیوری یک نظر کاملآ دیگری داشتید.اما بعد از آنکه از شما جزئیات بیشتر پرسیده شد و با مراجعه تان به سایر منابع ، با وسعت نظر بیشتری آنرا تحلیل کردید.حال این هر دو نوشته تانرا یکبار مقایسه کنید.متوجه این تغییر میشوید.از مخالفت بنیادی و تمسخر کار بدانجا رسید که بالاخره بیگ بانگ را توسط ایت به اثبات رسانیدید.من از این پیشرفت شما خوشحال شدم.ببینید که از کنجکاوی آدم به هر جایی میرسد.اگر من ده بار بگویم که مثلآ تیوری بیگ بانگ درست است ،شما میگوئید که نه هرگز.اما اگر چند ایت الله این تیوری را در موافقت با چند ایت بداند،همان است که نه تنها این تیوری را تائید میکنید بلکه ادعا هم دارید که این تیوری 14 قرن قبل گفته شده بود.فراموش نکنید ،همین قسمی که شما هم نوشته اید ،تیوری بیگ بانگ مخالفین و موافقین خود را دارد.هر گروه اسناد و شواهد خود و محاسبات خود را جمع کرده اند.اما در این میان یک تعداد از سایت های مربوط اخند های قمی ،با هر موضوع علمی یک ایت را با تحریف و کوتاه و دراز کردن مفاهیم آن پیدا میکنند.همچنین ادعا های را میکنند که تا چند روز قبل آنرا به شدت نفی مینمودند.یک تعدادشان تیوری بیگ بانگ را مطابق قران میدانند و گروه دیگر تیوری جها ن ثابت( انبساط و انقباض کهکشانها را ) مطابق قران میدانند..تائید و رد اینگونه تفاسیر بدوش خود شان میباشد.باید علمای دینی اسلام خود ، درست بودن یا نا درست بودن این تفاسیر را بررسی کنند.در غیر آن این گروه عظیمی از تحریف کاران ،به تبلیغ آنکه ،همه علوم در قران است ، در حالت مسخ ایات قران قرار دارند.
در مورد بیگ بانگ من خودم نه این نظر را تائید و نه رد میتوانم.کسی که ادعای تائید و رد را دارد بفرماید با خود انها در تماس شده و معادلات شانرا رد نمایند.باور کنید که به چنین شخص جایزه بزرگی داده خواهد شد.برای جلوگیری از طولانی شدن به مطالعه ذیل جلب میکنم. اما طور خلاصه، قرار وعده راجع به دلائیل این تیوری کمی عرض میکنم که:
زمانی که شما در کنار یک خط ریل مثلآ در فاصله صد متری قرار داریدو منتظر آمدن ریل و عبورآن از مقابل شما و ادامه سفر ریل هستید.طوریکه ریل مذکورهر لحظه از شما دور میگردد حال اگر دوباره به نزدیک شدن ریل و بعد دور شدن ریل کمی دقت نمانید،متوجه دو صدای متفاوتی میگردید که از ریل به گوش شما میرسید.صدای نخست آمدن ریل و صدای دوم دور شدن آن.صدای نزدیک شدن ریل دارای طول موج کوتاه وبر عکس فریکانس بالا میباشد.اما صدای دور شدن ریل دارای فریکانس کوتاه مگر برعکس دارای طول موج دراز است.این دو تفاوت را میتوانیم بنام (زیر و بم )هم یاد کنیم.
به همین قسم اگر در فضا، یک سیاره منور در مقایسه با زمین در حالت نزدیک شدن باشد،فریکانس آن زیاد شده و نور آن نظر به جدول طیف نور به طرف نور آبی تقرب میکند.اما اگر برعکس این سیاره نورانی در حالت دور شدن از زمین باشد ،طول موج بالا رفته و رنگ نور به طرف سرخ میرود.پس هرگاه این رنگ در سیارات مشاهده گردند،این معنی را دارد که این سیاره(یا سیارات) در حالت دور شدن قرار دارند.(به جدول مراجعه شود)
پس با مشاهده نور سرخ یک دانشمند بلژیکیبنام " لو-میتغ" به این نتیجه رسید که سیارات در حالت دور شدن از هم قرار دارند.
حال اگر فرض شود که این سیارات در حالت دور شدن باشند به این معنی است که ممکن روزی اینها با هم نزدیک بوده باشند.وهمه این سیارات در یک جا بوده و از اثر یک انفجار ،قطعات این جسم بزرگ با دریافت انرژی پرتاب به هر سو پراکنده شده اند.پس اگر فاصله هر کهکشان با مرکز احتمالی سنجش شود،و با در نظر داشت سرعت دور شدن هر سیاره (یا کهکشان)و با استفاده از معادله سرعت مساوی است بر فاصله بر زمان و در فضا با معادله ذیل به محاسبه میپردازند.
فرمول محاسبه دور شدن کهکشانها:
v=h.r
حرف و دور شدن کهکشانها.اچ عبارت از عدد ثابت هابل است که 70 کیلو متر فی ثانیه بر میگا پارسیک که یک میگا پارسیک عبارت از 3 ضرب 10 به توان 6 سال نوری است.یعنی 3000000 سال نوری و یک سال نوری عبارت از سرعت حرکت نور که 300 هزار کیلو متر در ثانیه در خلا است ضرب 3600 ضرب در 24 ضرب در 365 اعشاریه 25 میباشد. "
حرف آر عبارت از مسافه از زمین میباشد.
ضمنآ سرعت وسعت یابی جهان 55 ضرب ده بتوان 55است.
حال این دانشمندان به این ترتیب ادعا دارند که گویا از انفجار حدود 14 میلیارد سال سپری گشته است.یعنی این 14 میلیارد سال مدت زمانی است که کهکشانها مسافه موجود از همدیگر را پیموده اند.با یک مثال کوچک هدف این دانشمندان را شرح میدهم.یعنی اگر یک مرمی هاوان در جایی منفجر گردد،ذرات مرمی (چره)هر طرف پراکنده میگردد.این ذرات بحالت دور شدن از همدیگر میباشند.اگر ما مسافت دور شدن ذرات را نسبت به همدیگر و سرعت حرکت این ذرات(چره هاوان) را بدانیم میتوانیم به محاسبه زمان انفجار برسیم.حال این اساس تیوری این افراد میباشد.مگر در مقابل کسانی هم هستند که میگویند که بلی جهان در حالت انبساط قرار دارد،اما ممکن روزی این انبساط خاتمه بیابد و این کهکشانها دوباره با هم نزدیک گردند.و منقبض گردند .در هر حال قبول و یا رد این تیوری مربوط است به رد معادلات و ثابت کردن اینکه در محاسبات چیزی نقص موجود است.و اینکار از عهده فزیکدانان و کیهان شناسان متخصص ممکن پوره باشد.من صرف یک خلصی از گفتار شانرا شرح دادم،متباقی همه حالات رد،تائید،وغیره سوالات را به خود اساس گذاران این تیوری مربوط میدانم.موفق باشید.
21 جون 2009, 16:03, توسط «« رســــــــا««
: بسم الله تلرحمن الرحیم : خدمت دوستداران وعلاقمندان بحث های آ قای بابک واقای سرپلی السلام و علیکم چندنقطه نظرپژهشگران علوم شیمی وفزیک راخدمت شما سروران گرامی مینیگارم : برخی از محققان پوهنتون(( لســـترا انگلیس به ارئه سوال درباره خلقت پرداختند ایتکه هستی چگونه نشو ونما میابد ,وانسان چگونه رشد میکند, بعد از تحقیق وپژوهش های زیادی نتایجی که حاصل شدنشان از وجود,خالق,پدیدآورنده وتنظیم کننده این جهان هستی رامیدهد)) و گروه دیگری بنام( داکتراندرو)ازبخش شیمی وزیست شناسی این پوهنتون بادستگاهای پشرفته علمی برسی کردند که سلول تقسیم میشود . این مسئله واقعا حیرت آور است: چه کسی باعث میشود که سلول شروع به تکثیر وتقسیم کند .که خودبزرگترین سراز اسرار خلقت بشمار میرود . (محقق دیگری بنام پروفیسور مارتین بارتسو از بخش فیزیک همین پوهنتون سوالات دیگری را مطرح میکند : این هستی از کجا آ مد ؟ چگونه رشد ؟وبه کجا میرود ؟ اماا ین مسئله به کشف وجود ویژگی هریک از اجزا هستی نیاز دارد, بگونه ای که دوبخش از هستی شبیه هم نیستند , بلکه هرکدام از آ نها ویژگی خاصی دارند,اینک یک سدیم عبارت از گاز وغباری که از ستاره ها می جهد که شبه اثر انگشت است رابرسی میکند. هنگام تحقیق دریافت که این سدیم از نظر شکل به بسلول شبیه است که نشان میدهد از آن میلیارد ها نوع در هستی وجود دارد به گونه ای که دو تا از آنها به همدیگر شباهت ندارند.)
ای برادر و خواهر خواننده چقدر این نشانه هارا آن بیخداها که در صفحه انترنت ظاهر میشوند وبا جسارت از حق بودن الله ج انکار میکنند وبا نوشته های زیادی برای به جاگزین ساختن حرفهای شان وشکاکیت های شان به عقیدتها وباور های شما نام های این و آن میگذارند . بیا ید از آن بیخدا ها بپرسم که دانش وعلمیت شما ها از آن دانشمندان فوق بالاتر است یا اینکه ارزشی به اثبات عتلمی آنهاقائل نستید آن دانشمندان همانند شماها هستند بیخدا اما وجود خالق هستی را ثابت ساختند.آن دانشمندا ن امروز وسابق ها مانند کانت و گالیله وغیره وغیره باور بوجود خداوند ج دارند اما بیخدا های صفحه انترنت نه که اکثرآ از کتب آنها استفاده میکنند وایشانرا ونظریات علمی آنها را باور ندارند . پژهشگران ادعای اسلامی نمکنند اما تمام زندگی خویش را رها کرده تادر باره هستی تآمل وآیات معجزات آن را برسی کنند. ایکاش این نوسندکان بیخدای انترنتی مانند آن دانشمندان اول تحقیق کرده خویشرا به آن دانشمندان میرساندند وبعدا تعریفی از جسم خویش نموده . که تمام جسم ایشان سراسر قدرت آن ذات اقـدس میباشد واینها نابینا های بینا نمبینند بعدآ وارد صفحه انترنت میشدند .....نظریات دانشمندان درهمن قرن وقرن ها قبل اظهار شد اما خداوندج اثبات وجودش را و کلام پا کش را توسط نبی اکرم ص برای این بشر ناسپاس فرستاد چنانکه الله ج میفرماید: ((وکاین من آیته فی الســـــماوات والرض یمرون علیهــــاو هم عنهـــامعرضون)) سوره یوسف: آیـــه 105: ترجمعه ایت مبارک : چه بسیــار نشانه های در آسمانها و زمین که آنها از کنارش میگذرند واز آن روی گردانند . دانشمندان ادعا میکنند که آنها اولین کسانی هستند که مسیر تفکر در پیدایش خلقت را آغاز کرده اند امـــا خواهر وبرادرم قرآن پاک کلام ربانی (14قـــــرن) پیش اظهارکرده است . قضاوت را بخوانندگان محترم واگذار میشوم با عرض ادب بمقام والای انسان وانسانیت ««رســـا««
21 جون 2009, 16:47, توسط «« رســــــــا««
بسم الله الرحمن الرحيم : خدمت دوستا ن گرامی وعزیز سایت پر محتوای کابل پرس? السلام وعلیکم هیچکس؟ این جمله هیچکس را یک بیخدای انترنت در جواب دنیارا کی خلق کرده است؟ جوابش این بود هیچکس بیاید از آن بیخدای انترنت بپرسیم وقتی دنیا ازهیچ پیدا شده تو نیز از هیچ پیدا شدی بدنیا آورنده تو هیچ وهمینطور قبل از آن هیچ هیچ+هیچ+هیچ+هیچ+هیچ=هیچ …...... اینکه آن بیخدای انترنت خودش ودنیا وسابقه اش از ابتدا الی انتها هیچ میداند وحتی که ازدواج بکند هیچ فرزنانی بیاورد هیچ بوده ودرس وتعلیمش هیچ تا آنجایکه استادانش هیچ بودند از نظر آن بیخدا همه هیچ دوباره میمیری هیچ . وقتی این همه هیچ وهیچها هستند پس چرا ما وقت خویشرا باهیچ های بیخدا ضایع نمایم . بیاد خواندگان عزیز وحتی آقای میر هزار از آن هیچ بخواهیم که برود بسوی هیچ اش باعث ضیاع وقت دیگران نشود . واین هیچ باید از صفحه انترنیت هیچ شود .. باعرض ادب«« رســـــــ««
27 جون 2009, 16:55, توسط آصف سرپلی
آقای بابک سلام مه ره ام قبول بکونین . هدف ما و شوما نامه نگاری نیست آشنا جان . هدف تاید کدن و رد کدن خداوند عظیم و شان است هدف دلیل بگو و دلیل بشنو است . چار نامه ای متواتری طویلیم بجواب سه نامه ای کشمکشال شوما بود . بیغم باشین ده حصی پور گپی جایزه ای کلان ره از کابل پریس بخیر گرفتنی استیم . یا ده کونیما کدام لغت زده به بیابی خات کشیدن . آقای بابک خایش میکونوم که دیگه ایقه از ادب و دشنام به مه نویشته نکونین . و خوده بما ایقه صاحیبی احترام ندانین . خاک بر سر ما باد . مه یا شوما اگه یک کمترک به اصلیت خود سیل بکونیم خودیما دو و دشنام استیم . از خراب ترین و گنده ترین چیزی که از دشنامیش میترسیم ساخته شودیم . ازمابین 2 دو و دشنام برامدگی استیم . قتل الانسن ما اکفره * من ای شی خلقه * من نطفطه فقدره * ثم سبیل یسره * سوره عبس 17 تا 20 « هلاک باد انسان چه ناسپاس است . آیا میدانی که خداوند او را از چه آفریده ؟ از نطفه آب منی آفرید او را , پس مطابق مشیتش وجود او را اندازه کرد سپس (انتخاب) راه خیر و شر را به او آسان نمود » اگه مقصدتان بخاطری گریز بهانه پالی نباشه . نه جرو بحسی ما جبریست و نه قبولاندنیش حتمیست . مه به امیدی که شاید کسی دیگه ازی گپا استفاده بکونه و اجریم شوه گپ میزنوم و شوما ام حتمن مقصدی دارین که پیشی خودتان است و مه به او کار نداروم . آقای عظیم بابک گرداننده ای سایتی پندار همکار و دوست جانی بجانی شعله جاوید استاد سابقی فاکولته و کارمند و تحلیل گری رادیو تلویزون کابل ده زمان خلقی ها ام آین و ام پیکی شاهنواز تنی (یانیکه همراز و هم صوبتیش) و حالی مقیم جرمنی اگه خاسته باشین لمبر تلیفون و ایمیل تانه ام کتی لمبری خانیتان نویشته بکونوم . ده نویشتی سابقیم گوفته بودوم که از صداقتتان امتیان میگیروم . از امی خاطر شوما ره از مملکتی امریکا ماریفی کده نام شاریتانه مالبورن گریفتوم که عین ده استرلیاست که شوما چه خات گوفتین . هیچی نگوفته خپیتانه زدین ... بیخار باشین مه نه آدرسیتانه بکسی میتوم و نه انتحار چی استوم که ده جانتان بیایوم . سلام های مره خدمتی انجینیر نقیب ده کانادا و داکتر حبیب ده امریکا وسیله شوین . نامک تان عظیم بابک است یا کودام چیزی دیگه ده او ام کار نداروم . خاطراتی که شوما از دین میراثی تان دارین پیشی خودیتان است و بهتر که نگوین . برداشت ها فرق میکونه و عقیده ها تفاوت داره همگی یک رقم نمیشه . اگه شوما واقین از اسلام بخاطری غلط بودنیش روی گردان میشودین باید اول او ره یک دفه زیر سانسوریتان میگریفتین و ده باریش خوب مالومات میکدین . رفتین زبان روسی ره خاندین و ترجمه کمونستا ره کدین باز زبان آلمانی ره یاد گریفتین باز ده زبان انگلیسی خوده ملا ساختین حال آمدین که ترجمه و تفسیر قرآن ره غلطی بگیرین و با نظریات مارکس و لینن کلام خدا ره هدف بزنین و یک گپه پیدا کدین که امگی ره به آخن های قم ربط بتین . جانیم عزیزیم خوب میفامین و ای رازه شوما کشف کدین که آشنایتان سرپلی ای آخن های قم ره ام از شوما کمتر نمیدانه . و ده جایش از شوما کده ام ده اسلام خطرناکتر استن . خدا بکونه کدام شیعه خبر نشوه و ازی گپیم ده توفیق شیطانی نکونه و یا مزاری جان امی گپی مره زنده و زار قورت بکونه و مه از آقای بابک خایش میکونوم که امو لمبری خرابات مره که کم کدن به مزاری جان بتن . خدا بکونه هر دفه ازی خراباتیم لمبر کم کده کم کده به صفر برسانن تا که صرف مناجاتیش بانه ما ره ازی خرابات و کوچی خرابات تیر کلگیش از مزاری جان باشه که یک تکه توتی خرابات شوده بانه . امدفه که یک کمترک ده قسمت شوما افشا گری کدوم بخشیش میخایوم . شوما ام مره زیر و زبر کدگی استین . و خانندا ام باید بدانن که ده مقابل مه چه رقم یک شخصیت قرار داره تا از رد کدن آیات قرآنی رنج نبرده شوما ره حق بجانب دانیسته دشمنی با خدا ره که خداوند بار بار از او ده قرآنیش یاد نموده بچشم های سرشان ببینن و با گوش هایشان بشنون تا ایمانشان محکم تر شوه و طرف و شینگ خوده مالوم بکونن . چوپ شیشتن و یا بلی گوفتن مثل مزاری جان ده باضی جای ها میفرماین : اجمل بیخدای عزیزوم درود بر شما ! مطالیب ارزشمندتان ره ... اما ! و غیره وغیره . بابک عزیز ! انوز ام امید راه یابی ره از شوما داروم . مزاری جان نگوفتی که تو چرا بابکه عزیز گوفتی نی ؟ خیر باشه بابک بابک است بابک همه . باما باشین
21 جون 2009, 13:42, توسط بابک
در مورد نامه یازدهم تان :من این ایت شما را نظر به توصیه شما با غور و بی طرفی ووو مطالعه کردم.شما این ترجمه و تحریف را از سایت کانون گفتمان قرآن ( http://www.askquran.ir/showthr...)کاپی و در اینجا برای من راجع ساخته اید.شما لطفآ بعد از این زیاد زحمت نکشید.همین کافی است که به من آدرس سایت مورد نظر تانرا با سوال تان بدهید.اگر پاسخی داشتم برایتان مینویسم.اینکار بسیار آسانتر است از اینکه صفحات کابل پرس? را پر کنیم.من قبلآ هم گفتم که این افراد (گرداننده گان این سایت ها)ترجمه قران را به شدت تحریف میکنند.کلمات زیادی را بر ترجمه خود می افزایند.هدف شان یک نوعی اپ دیت کردن قران و تطبیق آن با نظریات جدید تر و بالاخره انحراف اذهان جوانان از واقعیت معنی وترجمه قران میباشد.همین سوره که شما کاپی کرده اید نیز طور نا درست ترجمه شده است.من ترجمه درست آنرا از منبع دیگری برایتان میاورم.
"آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمىآورند"
حالا خود شما درمتن خود قرآن ببینید و جملات عربی را با ترجمه کاپی شده تان مقایسه کنید.آیا این یک تحریف نیست.اگر طور مثال ده سال بعد تیوری انفجار جای خود را به تیوری جدید بدهد ، آنگاه با افزودن باز هم چند کلمه در ترجمه و تفسیر باز هم ادعا میکنند که گویا قران همه علوم را در خود دارد.
حالا بر میگردیم به تورات که در مورد افرینش چه مینویسد:
"دراغاز،هنگامی که خدا اسمانها و زمین را افرید،زمین خالی و بی شکل بود،و روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت میکرد.خدا فرمود:"روشنایی بشود."و روشنایی شد.خدا روشنایی را پسندید و انرا از تاریکی جدا ساخت.او روشنایی را "روز"و تاریکی را "شب" نامید.شب گذشت و صبح شد.این روز اول بود.
سپس خدا فرمود:"توده های بخار از هم جدا شوندتا اسمان در بالا و اقیانوس ها در پاهین تشکیل گردند." خدا توده های بخار را از ابهای پاهین جدا کردواسمان را بوجود اورد.شب گذشت و صبح شدو این،روز دوم بود
پس از ان خدا فرمود:"ابهای زیر اسمان در یکجا جمع شوند تا خشکی پدید اید."و چنین شد.خدا خشکی را" زمین" و اجتماع ابها را "دریا "نامید و خدا اینرا پسندید. سپس خدا فرمود:"انواع نباتات و گیاهان دانه دار و درختان میوه دار در زمین برویندو هریک ،نوع خود را تولید کنند."همینطور شدو خدا خشنود گردید.شب گذشت و صبح شد ،این روز سوم بود.
سپس خدا فرمود:"در اسمان اجسام درخشانی باشندتا زمین را روشن کنندو روز را از شب جدا نمایندو روزها ،فصلها و سالها را پدید اوردند."و چنین شد.پس خدا دو روشنایی بزرگ ساخت تا بر زمین بتابند:روشنایی بزرگتر برای حکومت بر روز و روشنا یی کوچکتر برای حکومت بر شب. او همچنین ستارگان را ساخت.خدا انها را در اسمان قرار داد تا زمین را روشن سازند،بر روز و شب حکومت کنند،و روشنایی و تاریکی را از هم جدا نمایند.و خدا خشنود شد.شب گذشت و صبح شد.این،روز چهارم بود.
سپس خدا فرمود:"ابها از موجودات زنده پر شوندوپرندگان بر فراز اسمان به پرواز در ایند." پس خدا حیوانات بزرگ دریایی و انواع جانواران آبزی و انواع پرندگان را افرید.خدا از این نیز خشنودشدوانها را برکت داده،فرمود:"موجودات دریایی بارور و زیاد شوندو ابها را پر سازند و پرندگان نیز روی زمین زیاد شوند."شب گذشت و صبح شد.این،روز پنجم بود.
سپس خدا فرمود:"زمین،انواع جانوران و حیوانات اهلی و وحشی و خزندگان را به وجود اورد."و چنین شد.خدا انواع حیوانات اهلی و وحشی و تمام خزندگان را به وجود اورد،و از کار خود خشنودگردید.سرانجام خدا فرمود:"انسان را شبیه خود بسازیم،تا برحیوانا ت زمین و ماهیان دریاو پرندگان اسمان فرمانروایی کند."پس خدا انسان را شبیه خود افرید.او انسان را زن و مرد خلق کرد و ایشان را برکت داده،فرمود:"بارور و زیاد شوید زمین را پر سازید،بر ان تسلط یابید،و بر ماهیان دریاو پرندگان اسمان و همه حیوانات فرمانروایی کنید.تمام گیاهان دانه دار و میوه دار را برای خوراک به شما دادم،و همه علفهای سبز را به حیوانات و پرندگان و خزندگان بخشیدم.انگاه خدا به انچه افریده بود نظر کرد و کار افرینش را از هر لحاظ عالی دید.شب گذشت و صبح شد.این،روز ششم بود.
به این ترتیب اسمانهاو زمین و هر چه در انها بود تکمیل گردید.با فرا رسیدن روز هفتم،خدا کار افرینش را تمام کرده،دست از کار کشید.خدا روز هفتم را برکت داده،انرا مقدس اعلام فرمود،زیرا روزی بود که خدا پس از پایان کار افرینش،ارام گرفت.به این ترتیب اسمانها و زمین افریده شد".
.حالا این حکایت را که خواندید به جمله اساسی ذیل بار دیگر مراجعه کنید.
سپس خدا فرمود:"توده های بخار از هم جدا شوندتا اسمان در بالا و اقیانوس ها در پاهین تشکیل گردند." خدا توده های بخار را از ابهای پاهین جدا کردواسمان را بوجود اورد.شب گذشت و صبح شدو این،روز دوم بود."
این جمله را چند بار مطالعه کنید و با ایت بالایی تان مقایسه نمائید.هدف حضرت محمد این قسمت از داستان پیدایش تورات است ودر این بخش واضحآ جدا کردن آسمان از زمین حکایت شده است. نه آن داستان انفجار سایت اخندی شما.اگر شما همچنان به کاپی کردن تحریف های این سایت ها ادامه بدهید،با مفسرین اصلی قرآن مشکل پیدا خواهید نمود.بهتر است اگر مطلبی را کاپی کردید یک ریفرنس هم بدهید.
متباقی مطالب تان را راجع به این بیگ بانگ را که آنهم از همین سایت است برایتان نوشته ام.
باز هم در مورد سایت های انحرافی اخندی خدمت شما عرض دارم که بر اساس تحقیقات منابع اخندی در حوزه های علمیه ،تیوری تکامل نه از لامارک و داروین میباشد.مطابق آخرین کشفیات ایت الله ها تیوری تکامل چهارده قرن قبل از امروز اظهار شده است.داروین بیجا افتخار کشف تکامل را از مسلمین ربوده است.لطفآ محتویات این سایت را بخوانید و اینرا بدانید که این نوع سایت ها قابل اعتماد نیستند.(http://www.quranology.com/fars... )
در قسمت نوشته شماره دوازدهم تان به تفصیل بیشتر خواهم پرداخت.موفق باشید.
27 جون 2009, 16:49, توسط آصف سرپلی
آقای عظیم بابک گرداننده ای سایت پندار احترامات مره قبول بکونین ! شوما دیدین که مردوم از گپای بسیار ما خسته شودن و بگوفته ای مزاری جان پاین آب ام لایقه مالوم میشه . نشوه که مردوم آبه لایقه دیده ماهی گریفتنه شروع بکونن . و مه نمیخایوم باعسی بدنامی ای کابل پریس باشوم و از طرف دیگه میخایوم ده خانی خوتان ده سایت خودتان با رفیقای خودتان و ده مابین هم نظرای خودتان کتیتان پنج و چار بکونوم که اختیار چاپ کدن و سانسور کدن ام ده دیست خودتان باشه . یگانه رایش امیست که ده سایت پندارتان تشریف داشته باشین و یک چایکی تلخی سوزه که از اوقات مه ام کده تلخ تر باشه دم بکونین که گپا دراز است . بیغم باشین یا مه شوما ره مسلمان میسازوم یا مه ام خدای ناخاسته از اسلام دیستیمه خات شوشتوم . خنده کده فکر نکونین که مه شوما ره نمیشناسوم و یا نمیشناختوم . از ماویست ها گریفته تا لینن وبا مارکستان کمترک آشنایی داروم و خلقی بودن و شعله ای بودن و استاد فاکولته بودن و ده رادیو تیلویزون کار کدن و با شهنواز تنی همکار سیاسی بودنتان ره میفاموم و میفامیدوم . مه با کشک و غولکیم ده سرکی خرکی لنگکیم سوار شوده بطرف جرمنی حرکت میکونوم و شوما ام بگوفتی نقل اندیوالیم مزاری جان قندول دو اسپه نی که چار آتیشه شوده منتظر باشین . کامران جان میر هزار خانیش آباد بسیار مهمان نوازی کد که مهمانداری ازی بالا نمیشه و شاید از خاطر شوما مه ره ام عزت افزایی فریمان کد که تا زنده باشوم یادیم نخات رفت . حالی ببینوم که شوما چه میکونین . بانین که سایت شوما ره ام مردوم ببینن و بدون تاریف مه مردوم شوما ره بشناسن تا هر کس که دلیش ده بیخدا شودن رفت راسن دروازیتانه تق تق بکونن یا اگه کدام مشکل خلق میشه ده امونجه شوه . ای ام ناجوانیست که کتی مردوم میکونین تا کی میدان جنگه از خانی خود دور نگا کده ده مابین خانی مردوم میجنگین . اگه نی مه مجبور استوم که یک سایتی بیسوادا ره افتتا بکونوم که باز ده اونجه تشریف آوریتان مطابقی حیثیتی تان نخات بود . و مه ده سایت تان به افتخار مییایوم . و تنهای تنها کتی کلگی ماویست و کمونیست و ماتریالیست و فلانیست و بسمدانیست قوشتی گیری میکونوم . لاکن ده مابین کمونیست ها یک مزاری ره چیزی نمیگوم . مابین مه و او کلوخ دیوال . روز روز کتی شوما استوم شو شو پیشی مزاری جان میمانوم . اگه موافق بودین یک اشاره بکونین و گه نی تا کابل پریس جواب نکونه استیم . راستی تشویش نکونین کابل پریس ما ره جواب نمیکونه ایرقم جنگجال ها ره ده پیسه میخره و جرتیش از تمام سایت ها کده بالا است . باما باشین
27 جون 2009, 16:57, توسط آصف سرپلی
مه ده باری داروین و سپینر و هیگل گوفته بودوم که اگه اونا بتانن گپی خوده ده حصی تحول و تکامل به ثبوت برسانن ما ایتراض نداریم و تا وقتی که گپ مالوم نیست و ثابت نشوده ما ره به نظرشان مجبور نسازن . شوما ام تا وقتی که قرآن ره غلط ثابت نتانین حق ندارین که کلام پاک ربانی ره سروده های مردوم بخانین . مه ده شوما اجازه میتوم که یک یک آیت خدا جان ره رد بکونین . لاکن شوما ام ده مه اجازه بتین که اگه نتانستین و گپیتان غلط ثابت شود . انتقام خدا ره از شوما بگیروم و ده مقابل هر تهمت و بوهتانتان بخدا یکهزار بد و رد باید بزنوم والا هر کس دعوا میکونه که فلان آیت غلط است و یا ای مانا ره داره . اموتو که یک عالیم دینی یا بگوفتی شوما آخند قمی ده تکنالوژی امروزیتان نمیفامه شوما مردوم ام ایتراف بکونین که سریتان ده مقاصد آیت های خداوند خلاص نمیشه امو قصی تیاره و نجار است. بنظر شوما گفتاری 14 قرن پیش با قرن ما مطابقت نداره . ده حالیکه پیش مه ثابت است که 14 هزار قرن باد ام اگه دونیا باشه هو بهو مطابقت میکونه و سر موی ام از دانیش و علم تجاوز نمی کونه . مه یقین کامل داروم که اگه شوما بجای روسی و آلمانی و انگریزی عربی میخاندین و با ادبیات او آشنا میشودین میفامیدین که امکان نداره کیتابی که 14 قرن پیش نویشته شوده باشه که ده او یک لفظ ام از نگای گرامری و املایی و انشایی و جمله بندی و پیش گویی و تاریخ خانی فرق داشته باشه و سینه به سینه حفظ شوده بدونی تغیری یک زیر و زبر تا امروز رسیده باشه کلام خدا میتانه باشه ده حالی که یک چلینجی دایمی ام از طرف خداوند به تمام بشر موجود است که اگه میتانین مثل یک آیتیم مثال بیارین . آقای بابک تا امروز خو کودام نر پیدا نشد و باد ازی ام نخات شوه . شاید بگوین که نی امکان داره خو کسی تا بحال کوشیش نکده . لاکن مه بریتان میگوم که نی ایتو نیست بلکه ادیب ها و شاعرای عیسوی و یهودی های عرب بسیار (ک) پاره گی کدن خو موفق نشودن . یک مثال بخاطر یک معجزی قرآن میتوم متوجی شوین : اگه باد از نزول تبت یدا ابولهب یا زنیش مسلمان میشود میدانین چه میشود ؟. اگه باد از نزول سوره ای روم . روم ده برابر فارس شکست میخور چه میشود و یا باد از وعدی فتح و نصرت خدا به مسلمان ها ده ماهده ای حدیبیه بر عکس ده خیبر رفته شکست میخوردن چه میشود ؟ کلام خدا باطل میشود و امی رقم پیشین گویی های دیگه که یکیش ام غلط نبرامده . ایکه شوما مطلبی خدا ره درک کده نمیتانین و یا از حضمیتان بالا است ای گنای قرآن نیست آیتی داره که میده بچا ام میفامه آیتی است که مه واری بیسوادا ام درک میکونن و آیاتی ام داره که شوما روشن ضمیر ها ام سریتان خلاص نمیشه و اجمالی قابلی استفاده برای همگی است مثلی آیتی که بریتان نویشته کده بودوم . خدا ره شکر میکونوم که شوما هوشیاری کده یک بخشی عمده ایتان ره پاک کدین و نویشته نکدین اگه نی جنگ سخت و گرم شرو میشد که مزاری جان ما انتظاریشه داره . ده قسمتی آیاتی سوره ق تفسیر نور تفسیر کابلی و تفسیر انوارالقرآن ره ام دیدوم ولی کودام فرقی ره ده مابینشان نیافتوم .
ده قسمتی بیگ بانگ چیز های ره که نویشته کده بریتان روان کدوم پیش از جرو بحسیش خانده بودوم که با شوخی سری کلاوه ره واز کده بودوم و راجی به کهکشان ها پیش از نویشته های شوما لیکچری دور و دراز دادوم مه بریتان گوفته بودوم و باز ام میگوم که مه ایقه نظری زیق و تاریک وتنگ نداروم که ای علم های ساینس شوما مه ره به تعجب بیاندازه و او ره ناممکن بدانوم و ایقه نظری وسیع ام نداروم که ده مقابل هر چتیات گویی بلی بگویوم . اگر علم ثابت بسازه که ای انفجار حتمن واقع شوده مه ده جستجوی ای میشوم که حتمن قرآن از او یاد کده گیست چرا که خداوند میگه ایتو چیزی نیست که مه ناگوفته مانده باشوم . فرق مابین نظر مه و شوما فقط یک چیزک خورد و در حقیقت بسیار بزرگ است که شوما ای کشفیات و دانشه یک تیوری و بگوفته ای خودتان یک سلسله قوانین و مقررات (سربخودی) و ساینسی و غیره میدانین و مه او ره پورگرام خداوند عظیم شان میدانوم که بما قدرت نمایی هایشه توسط امی عقلی که بما داده نشان میته . لاکن ای عقلی سبیلی ما ده درکیش مغرور شوده چورت نمیکونه که خالقیش ای ره چه رقم از علمیش ساخته . سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق . اولم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید . آقای بابک به ای ترجمی آیت بار دیگه دقت کده و فکر بکونین : زود است که بنمائم ایشانرا نشانه های خود را که در آفاق است و در نفسهایشان که او حق است . آیا بسنده نیست پروردگار تو که بر هر چیز گواه است آقای بابک روشن ضمیر و روشن دماغ و روشن خیال و کله ای پور از مغز و با دانشی بیحد واندازه ازی گپی 14 قرن پیشی خدایتان چه برداشت کدین ؟؟؟ ای نشانه ها ده آفاق دیگه چه خات میبود ؟ و ای علم و دانیش چه بدرد خات خورد که ای آیتی خدا ره که امروز مثلی آفتاب خوده نشان داده رایست نبینیم و نفامیم ؟؟؟ خی ده قسمتی نفسهای خودیما چه حکمت ها ره میبینیم گپی بکلی الایده است و اگه زندگی بود ای سرپلی بیسواد یک عضوی بدنه بریتان تشریح میکونه که از سر میده بچا گریفته تا فیلسوف هایتان ره ترک ترکی سریشه خلاص بکونه و خداوند ده سوره الطور 53 به قار شوده میگوید : ام خلقوا من غیر شی ء ام هم الخالقون آیا آفریده شده اند بدون آفریننده یا خود آفرینندگانند ؟ ده ای ام جای شک نیست که باد از جر و بحس باشوما کمی جستجو گر شودیم اما از تالع بد مه و یا شوما کار های زیاد بمه فرصت مطالعه ره نمیته
آقای بابک شوما که از مه مطالبی آیات ماقبل و مابعده شودین ملاحظه کنین یک آیت نی بلکه سه آیت ماقبل و چار آیت ما بعدیشه : ق اءذا متنا و کنا ترابا ذالک رجع بعید * قد عامنا ما تنقص منهم و عندنا کتب حفیظ * بل کذبوا بلحق لما جآء هم فهم فی امرمریج ترجمه از تفسیر نور :3- آیا هنگامی که ما مردیم و خاک شدیم . چنین باز گشتی بعید است 4- ما میدانیم (بعد ازین که مردند) زمین چه اندازۀ از آنان را میخورد و نزد ما کتابیست دقیقآ حساب میکند 5- بلکه آنان (درباره حق و حقیقتی که پیغمبر برایشان آورده نمی اندیشند) حق و حقیقت همینکه بدیشان برسد فورآ دروغش مینامند و تکذیبش میکنند . اصلآ آنان دارای حال پریشان و کار نابسامانی هستند . 6- 7- 8- 9- 10- 11- ده نامی سابق موجود است .
و ای ام چار آیت بعدی : کذبت قبلهم قوم نوح و اصحب الرس و ثمود * وعادوفرعون و اخوان لوط * و اصحب الایکه و قوم تبع کل کذب ارسل فحق وعید * ترجمه : 12- پیش از ایشان قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود تکذیب کردند 13- و همچنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط 14- و اصحاب آیکه و قوم تبع ، هریک از آنان فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعدۀ عذاب من در بارۀ ایشان تحقق یافت . 15- آیا ما از آفرینش نخستین درمانده و ناتوان بوده ایم ؟ ولی ایشان در بارۀ آفرینش مجدد تردید دارند ! حالی مه ببینوم که شوما ده رد ای آیت ها چه دور فشانی خات کدین و بریتان واده میکونوم اگه تانیستین که ای آیت ها ره رد بکونین مه ام با اسلام خدا حافظی کده پیشیتان خات آمدوم و اگه نتانین باز ؟ یا مسلمان شوین و یا گپای بد و رد مه ره بدون چون و چرا قبول بکونین . آقای بابک نه مه بیکار استوم که گپی مفت بزنوم و نه شوما . هر گپ باید با چلینج باشه . حالی بگوفتی شوما مه ام ازی ایات بیرون نمیروم تا گپ یکطرفه نشوه . یا نقصیشه باید بفامانین و یا ایکه ایتراف بکونین که کاملن چتیات گوفتین و از شکم گپ زدین !!! با ما باشین
29 جون 2009, 13:25, توسط مزاری
حاجی جان ! دینگلک ما ده نظر تان نامد که نوبت ما ره ده شو ماندین ؟ تشویش نکنین مه هم سنت شده گیستم ! خیر باشه آش مردا دیر پخته میشه شو ام میرسه !
2 جولای 2009, 11:39, توسط آصف سرپلی
اخ جاااااااااااان مزاری جان ! شکر که از خوی تان پاین شودین دروازی غیبت زنانگی ره بسته کدین . خی یک سلامک مقبولک مثل خودکیتانه از طرف یار قدیمیتان پذیرا شوین دیگه . امی که از سنت بودن تان مره خبر ساختین بسیار خوشال شودوم . چیرا که مه خو ده وقتی میده بچگی تان که انوز (د) ام نبود یانی که (چ) بود دیده بودوم . ببی نی یک پورسان ام نمی کونی که تو ای (چ) نابریدی مره ده کوجا دیده بودی ؟ ها " وقتای که تو جانمرگی گک خورترک بودی و از خانه بیرون می آمدی و دامنکیت ده پوشتکیت پینگ زدگی و مگسا ام ده پوشتیت دلنگان بود دیده بودوم . مثلیکه یادکیت رفت امو روزی که یک گوزمبور از نوککی (چ) گزید و بنگ میزدی (وی آته جان وی آنه جان) سبایش که بام واری پوندیده بودی ام یادیم نمیره و از بس جانکیت ایسکل کده بود و خوده خاریش میکدی و تختی پوشت و پاینتریشه ده کوندی درختا میشقاندی ما بچه ها نام تو ره گرگی مانده بودیم . یادکیت رفت که ده وقتی خومتکه بازی یک روز ام یک خومتکه ای صحی جورکده نتانیستی . خومتکیت ام مثل امی گپای امروزیت خام بود و غیرست خمتکیته خمتکیم چار بولک میکد و تو میگوفتی که صبر بکو سبا ایتو خومتکی بریت جور بکونوم که سنگه میده بکونه . لاکن سبایش ام امی قصه بود . بهر حال میمان نوازی امروزیته دیده قصی میمانی کدن وقتای نو جوانیت یادیم آمد خو حالی نمیگوم . مزاری جان قندولک شیرینک مه ! چیرا وارخطا شودی بچیش . نه شو پیشیت مییایوم نه ام روز . اینی ره میگن میمان نوازی . نامده ده ما (د) شانه نشان میتن . خیر باشه از یک طرف بخاطر یک نام گریفتن مه از (د) ده کی نبود که شکایت نکدین و از طرف دیگه خودتان رسمن ده کابل پریس اعلان کدین که (د) شوما بریدگی است . بینی مره خو تو بریدی کتی ای رقم گپای شرماوریت . بگوفتی اوغان ها په شرمولو یی وشرمولوم .
3 جولای 2009, 12:45, توسط مزاری
حاجی صیب دیره غته سلام تاسونه تقدیم ! حالی که گو بازی شده بانین که صحیی گو بازی شوه !
شما گوفتین که (د) نابریده داروم و مه ام شوما ره خاطر جمی دادوم که اتو نیس ، چرا وارخطا شده خاطرات دوره جوانی خوده یاد کدین ؟ از یک آدم خدا پرست ، فیلسوف ، متخصص بخدا که انتظار نداشتوم ای رقم دروغ شاخدار ره بگویه !( خیر اس ای بار اول نیس ) یا ایکه شما ده سرپل ده دوره نوجوانی تان همو وقتی که مدرسه میرفتین پشت بچای مردومه میگرفتین و اندازه خوردی و کلانی (د) و (چ) بچا ره میگرفتین تا که ده بچه گی ده سرپل بچا بانین و ده ایام پیری اخ دل تانه ده زیرپل بکشن ؟ بیغم باشین حاجی صیب بادازیکه بچای مزاری فامیدن که طالبا چی ره زیاد خوش دارهستن قته شش قبضه ریش هم ده خدمت تان میرسن ! بچای مردوم گو و گوسله و کوره خرو مرغ بیچاره ره ارام نمی مانن، خی شما خو شکرآدم هستین !
مه گوفتوم شوما چرا سر زنا ایقه ظلم میکنین و زنا بد تان میایه ؟ حالی فامیده شد که شما کسب و کار و فعل دیگه داشتین ! هی خوب کار نیس حاجی صیب که گاهی خوده لوده میگین و گاهی بیسواد ، روک و راست بگوین که مه طالب(ک)سرپلی هستوم چرا دل مردومه ایقه او میکنین ؟
حاجی صیبه همی غیبته خو شما هم میکنین ، اگه قبول ندارین که قیغش بکشوم . صدایتانه نکشین که رول تان ده فیلم خراب میشه و عکس تان خراب میایه ! یک چنتا چلی گک دیگم پیدا کنین مثل رفیق تان که ازی طرف و او طرف بلی بگویه کار و بار تان بخیر چوک میشه . همی نام (د) و پسس رفیقای طالب تانه خو اول شما گرفته بینی ماره پیش دوست و دشمن بریدین ، باز سر مه تومت میکنین که ماره مزاری قتی گپای شرماورش شرماند . مه خو همی خاننداره شاهد میگیروم که کی اول شرو کده گیس !
ده قسمت لالا گادیوان خو فامیدین که غلط کده بودین ، ناقی ایسو و اوسو خیزک زدین . خوده هم رسوا کدین و ماره هم . (سخن شناس نیی جان من خطا اینجاست !)
ازشوخی ها که بگذریم ، راجع به روح ( با وجودیکه روح به امر پروردگارم است ) حتمنأ نظر و مقدار برداشت خود را ازین هدیه موقت پروردگارم این ازدین حقیر و از مذهب فقیر خدمت شما و کابل پرسیان عزیز خواهم نگاشت . پرسش تان را بی جواب نخواهم گذاشت . به گفتۀ مولایم ( ما زقرآن مغز را بر داشتیم ) و پوستش را به استخاره چی ها گذاشتیم .
5 جولای 2009, 04:51, توسط آصف سرپلی
مزاری جان قندول سلام مالیک ! تو قندول و مه مندول خی کی اشکم دول . از کی (د) و از کی (چ) . کابل پریس جای گو بازی نیست آشنا جان . مه فکر کدوم از خوی تا شودین کتیتان یک مزاقک کدوم چه نبود که نگوفتین . مه خو فقط از نوکی (چ) تان یک مالومات دادوم ازو خو زیادتر پاین و بالا نرفتوم . خومتکی گو پور امروزیتان بسیار بیرقم بود که ده لول دادنتان شش بولک شوده ملکه بوی گریفت . ای که خومتکه جور کده نمیتانین مه دیگه چطو کونوم که باز عصابیتانه سری مه خراب میکونین . اگه مه ره به اموصفت های که گوفتین شناختین خو باید سریتانه یک کمترک خم کده از پیشیم تیر شوین نی که طالب (ک) بگوین . مزاری بچیم ! از روزی که ده ای کابل پریس درامدی تا امروز غیر از خودکیت تابالی کسی دیگه ره دیدی که کسی . کسی ره (ک) گوفته باشه ؟ خی طالب گوفتنیت پروا نداره حالی ما دیده شیشتیم که هر کس سریش زور آمد حریفیشه کتی امی گلوله میزنه که دیگه از جایش نخیزه . لاکن ای اندیوالی بدبختیت که نه ملاست و نه ام مثل شوما ها روشن فکر و روشن ضمیر . کتی بیخدا با خدا است و با خدا ها نوکر و با خر ها قمچین و با بیسرنویشت ها ارغمچین . طالب میگی وهابی میگی مسلمان میگی اخوانی میگی بچه باز میگی . بچه دوپ میگی یا بر عکسیش (ک) لاکن ای ره مه بریت باید واضیح بگویوم که اگه گپ از مزاق بیرون برایه و شوما ره مه بصفت یک مزاری بچه باز بشناسوم ای ره ام باید قبول بکونین که زمانی بچگی ره ام باید تیر کده باشین . زیرا کار دوم نتیجی کار اول است و مه به هر دویش تف و لعنت میکونوم . خی ازی گپای لودگی که برایم و دلکیتانه او نکونیم و شوما ره چند پیش پایی دونگکی قرضدار بسازیم و وقتی خوده سری ای گپای پور ارزش شوما ضایع نسازیم و پیشی خانندا خوده رسوا نکونیم و خوده چلو ساخته مردومه چلیگکا نگویم و سری اصل موضو بیایم میگن نداری ... چرا ازن میکاری . کاشکی بگوفتی اموگپی آخریتان و از زبان مولایتان فقط خاکی روی پوستی ای قرآن ره خو میورداشتین مغزیشه خو اسو بان حالی وقت خوده و مره ده ای گپای بی مانا که پیشی شوما چقه اهمیت دار خات بود ضایی نمیکدین و یا سر تسلیم ره پیشی بابک خم نمیساختین و یا مره که ده مقابل منکر قرآنتان قرار داشتوم تا جان داشتین و دارین کم نمیزدین و یا خوش بین های اسلام ره چلی نمی گوفتین و ده قسمتی سخن شناسی گوفتین و از ای سخن خودتان خودکیتان برداشت بکونین که مقصدتان از لالا گادی وان خدا بود یا آقای کامران : (مه خو وخت گفته بودوم که یکی تان مشت خوده ده هوا میزنین و دیگه تان ده زمین . وقتی که جلو بدست لالاگادیوان دو اسپه باشه و بگی ره هم نه بیننین ، دویدن زیاد هم کار نمیایه . ده ای میدان گرد هر دویتان هرقدر که می دویدین ، مانده مانده و ذله ذله میشودین ولی اخرشه پیدا نمیکدین .) بلی مزاری جان قندول ! مه بیچاره خو امی رقم برداشت کدوم شاید غلط باشه کودام ایت قرآن ره منکر نشودیم که ایقه غضب شوین یا خومتکه بازی نکونین یا دل و گردی ای ره داشته باشین که کسی خومتکی تانه ترقاند شوما ام نترقین از صبر کار بگیرین از گو خومتکه نسازین که بوی میته و مه کتی گو بازا رفاقت نمیکونوم و مره خیال او گوکشا نکونین که ازی کیسب بسیار بد میبروم بیغم باشین شوخی میکونوم لاکن سرشوخی نی . ده قسمتی روح احتیاط کده نویشته بکونین که بسیار مهم است . چیرا که تا روح است جان ام است روح که نبود جان ام پیشی جانان میره و فکریتانه بگیرین که ای سبیلی وقی رفت دیگه پس نمییایه و ده جان کسی حلول نمیکونه مه ام یک نقلک بریتان دادوم که باز چتیات گویی نکونین و ما ره پیشی آدم های بی روح خجالت نسازین . برو بچیم که امدفه بیخی گوی درگو کدی و مه ای دفه ام تو ره ببزگواری خود بخشیدوم و از ای گنای کلانیت تیر شودم خو تکرار نشه
22 جون 2009, 10:41
هی مردم !
از کابل پرس? لیسه خوشحال خان جور نکنید . از داستان بازی و درس دادن به هم دیگر اجتناب کنید . همرای نوشتن این طومار های درازی سر به فلک کشیده معلوم میشه که شما سبق تان را مثل یک شاگرد تنبل ( ضفت ) میکنید ورنه مردم افغانستان در سیاست میتوانند تمام دنیا را رهبری کنند . فاکولته حقوق سیاسی به 6 سال خلاص میشود . مردم افغانستان 30 سال است که عملاء درس جنگ و سیاست میخوانند . گپ از مشروطیت گذشته . ما میخواهیم به راهی برویم که اصلاء در اولش ملاه کشی باشد . افغانستان از مرحله ترور و اختناق و قطالطریقی گذشته . ازجمله کسانی که این تابلوی مشروطیت شما را میخواند یکی باید شهنواز تنی باشد که بریش همه ما از زیر دل میخندد . این ولدالزنا و حرام خوران دیگری که به دور بر ایشان نشسته اند فقط به یک زبان میفهمند . زبان گلوله داغ وسط دو ابروی شان در روز روشن . این وظیفه را همه افغانهای وطن پرست دارند . چمکنی .
27 جولای 2009, 10:18
چه کسی باید دین داشته باشد؟
انسانهای قانون شکن - انسانهای ناآگاه - انسانهای ترسو- انسانهای بیرحم - انسانهای بیسواد - انسانهای نوکرصفت و بی ریشه - انسانهای بی احساس و ضد حقوق بشر , اینها باید دین داشته باشند . اگر خود را اشرف مخلوقات میدانید , به هیچ دینی نیاز ندارید .
گناه کبیره یعنی
شنیدن و خواندن ایات شوم قتلو قتلو : هرجا تلاوت قرآن شنیدید از ان محل فورا دور شوید و از ان محل یا اطاق بیرون بیایید تا گناه خونهایی که از اثر این کتاب بزمین ریخته شده بگردن شما هم نیفتد . غ ؛ ی .
27 جولای 2009, 10:58, توسط توفیق
سوره الفرقان، آیۀ 63:
بسم الله الرحمن الرحیم (بنام خداوند بخشنده و مهربان)
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
ترجمه: و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مىدهند
صدق الله العلی العظیم (راست گفت خداوند بلند مرتبه و بزرگ)
نوت: دشمنان اسلام و مسلمین اگر کدام مشکل دارند، لطف کنند و سوال یا انتقاد خود را بشکل انسانی و مودبانه ی آن (مانند دوست عزیزم آقای بابک) مطرح سازند تا در یک فرصت مناسب به آن پرداخته شود.
ممنون و متشکرم از برخورد انسانی و مودبانۀ تان
8 آگوست 2009, 23:31, توسط آصف سرپلی
با عرض سلام و احترام خدمت تان باید بگویوم از ای که جواب هر بی دین ره میتین خوشال استوم لاکن احتیاط بکونین که ای آدم های بی نام و نشان مانندی سگ های دشتی استن و یا مثلی پاپی گکای خپ گیر بی غیرت میباشن ای رقم مردوم بی نام و نشان اکثرن بی پدر و بی مادر و بی نصب میباشن و اینا امو دلال های دله استن که از کوچه های طوایف نویشتی شانه روان میکونن . و باضی وقتا ایتو ام میشه که باضی مردوم های که خوده رسیده و چیز فام میگیرن و رویتن با ادب استن اونا ام یگان راز دلشانه بی نام و نشان نویشته کده خدمتی کابل پریس بخاطر چاپ شودن روان میکونن که ای رقم گپا ره مجرا نتین و از کابل پریس جان قندولک خایش میکونوم که سگ های ویلگرد ره ده ای میدان راه نتن . باز که خداوند ای رقم مردوم پست ره حیوان بگویه باز قارشان مییایه و فکر میکونن که از حیوان بالا تر استن و داوای حیثیت آدم گری میکونن . بانین که سگ واری لق بزنن . به عف عف سگ دریا حرام نمیشه و ناگوفته نمانه که به نصیحت ما و شوما اینا آدم نمیشن . تشکر امروز یک کمترک وقت داشتوم چند سطرک نویشته کدوم بامان خدا .
9 آگوست 2009, 06:12, توسط توفیق
تشکر برادر عزیزم
با آنکه قبول دارم حرف های خوب به گوش بعضی ها نمیرود اما به قول معروف از ما گفتن است ویا همان "وماعلينا الالبلاغ"، اینکه آنها عمل کنند یا نکنند برمیگردد به تربیت فامیلی، طرز فکر، شیوۀ انتخابئ آنها در راه و روش زندگی و بقیۀ مسایل مرتبط.
الحمدالله، بنده از دشنام و توهین این مدعیان عقل و منطق هراسی ندارم. مطمئنم شما نیز در این راستا موقعیت بهتر از این حقیر را دارید.
یک سلام خاص و جداگانه خدمت شما در صفحه جدید گفتگو با آقای بابک برایتان فرستادم تا یادآوری کرده باشم که از خوانندگان وفادار نوشته هایتان هستم، با آنکه قول (شش ماهه) را فراموش نکرده ام.
پس طبق وعده گفتگوی دوستانه، مودبانه و خیرخواهانه را موکول میکنیم به اوایل سال 2010 میلادی. و ناگفته نگذارم که اگر شما از لعن و نفرین یزید ابن معاویه و پدرش معاویه ابن ابوسفیان ناراحت میشوید، بنده دیگر تکرار نخواهم کرد. بنده به این فکر بودم که شما نیز همانند آنعده از دوستان اهل سنت که اهل مطالعه و تحقیق هستند از این دو فرد ناخشنود هستید چرا که بنده به کرات از استادان و دوستان اهل سنت (اهل تحقیق و تفحص) شنیده ام که در مذمت و نکوهش معاویه و پسرش سخن گفته اند.
بطور مثال این نظم را از عارف غزنه (سنایی غزنوی) برایتان مینویسم (که به پاسخ فتوای امام مشهور درباری یعنی غزالی، نوشته بود):
داستان پسر هند مگر نشنیدی؟
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید؟!
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست (ابوسفیان)
مادر او جگر عم پیمبر بمکید (هند جگرخوار)
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت (معاویه)
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید (یزید)
بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنم؟
لعن الله یزیدا و علی آل یزید
شما را به خدای کریم، رحیم، توانا و دانا میسپارم