صفحه نخست > دیدگاه > کی ها خونخواره تراند، طالبان به مثابه بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان یا (...)

کی ها خونخواره تراند، طالبان به مثابه بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان یا ولایت فقیه در ایران؟

چرا پیروان مکتب شریعت ناب چنین می کنند؟ چون که از همان مکتب گواهینامه گرفته اند و سوگند وفاداری به آنچه که آموخته اند خورده اند. همانگونه که لیننیست ها و ماهؤیستها و فاشیستها در طی قرون معاصر 19 و 20 کارنامه های این چنین داشته و دارند. ولی کارنامه های جنایتی هیچ کدام آنها برابر با جنایات شریعتی های ناب خونبارانه نیست.
سلیمان راوش
شنبه 4 جولای 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

انتخابات از صدر اسلام تا اکنون

طالبان به مثابۀ بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان

یا

ولایت فقیه درایران ؟

طرح یک چنین پرسش به نظر می آید که خیلی ساده اند یشانه باید باشد . زیرا این پرسش بدان می ماند که کسی بپرسد که آیا مارهای ریگستانهای عربستان زهرآلود تراند یا از خشکستانهای افریقا . در حالیکه مار در همه جا مار است، خاک می خورد و آدم می گزد ، چنانکه طالبان به مثابۀ بالاترین شکل مجاهین اسلامی در افغانستان و ولایت فقیه در ایران احکام شریعت می جوند و آدم می کُشند ، هیچ فرق میان آنها نمی توان یافت. هر دوی اینها از یک مدرسه پیروی می نمایند، در مدرسه ایکه یک کتاب به مثابۀ مانیفیست این مکتب تدریس می گردد. در این صورت هر کی که بر اساس مانیفست آن عمل نماید شاگرد و پیروی همان مکتب به حساب می آید. طالبان به مثابه بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان و ولایت فقیه در ایران نیز شاگردان این مکتب می باشند. اما یک چیز را باید افزود و آن اینکه هرحیوانی که به سینه می خزد و زهرآگین باشد و زهر آن کشنده باشد بدون تردید این حیوان مار است. اما تنها تفاوت که مارها دارند میدانیم که در ماهیت و سرشت ذاتی آنها نیست، مانند طالبان به مثابۀ بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان و ولایت فقیه در ایران که هیچگونه تفاوت ماهوی را نمی توان در کارکرد ها و اعمال شان ملاحظه نمود. پس چه را می خواهیم بیافزایم؟ فقط این را که تفاوتها در شکل و شمایل و خال و خط آنهاست و نامهای شان. هم در مار ها، و نیز میان طالبان به مثابۀ بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان و ولایت فقیه در ایران. مثال بسیار واضح و روشن و عینی این عدم تفاوت و تشخیص میان طالبان به مثابۀ بالاترین شکل مجاهدین در افغانستان و ولایت فقیه در ایران رویداد های اخیر انتخاباتی در ایران است. جهان شاهد گردید و ساده اندیشان دین خوی حتماً باید دانسته باشند که هر گاه منافع آخند و ملا به مثابۀ بیضه داران دین در خطر افتد از به وجود آوردن هیچ فاجعۀ رو گردان نمی شوند. بی دریغ زن و مرد و پیر و جوان را از دم شمشیر می گذارنند و حتا در جنگ برسر قدرت اباء نمی ورزند که سر و ریش یک دیگر را بکَنند. ولایت فقیه در ایران چنین کرد و مجاهدین کرام وقتی از پاکستان به افغانستان" هجرت" فرمودند.
حتماً ساده اندیشان دین خوی جنگهای فیمابین تنظیم های مکتب شریعت ناب را برای رسیدن به قدرت فراموش نکرده و انکار نمی کنند.

چرا پیروان مکتب شریعت ناب چنین می کنند؟ چون که از همان مکتب گواهینامه گرفته اند و سوگند وفاداری به آنچه که آموخته اند خورده اند. همانگونه که لیننیست ها و ماهؤیستها و فاشیستها در طی قرون معاصر 19 و 20 کارنامه های این چنین داشته و دارند. ولی کارنامه های جنایتی هیچ کدام آنها برابر با جنایات شریعتی های ناب خونبارانه نیست. شریعتی های ناب آنچه می کنند دقیقاً و بدون یک سر موی تفاوت از اصول مکتب خویش بر اساس تفکر و تجربۀ پیشوایان خویش انجام می دهند. اینها تجربۀ کافی و تاریخی از شیوۀ عمل ائمه به اصطلاح خودشان طیبه و خلفای راشده دارند.

پیروان مکتب شریعت ناب کمتر اتفاق افتاده است که در طول تاریخ 1400 سالۀ خویش از خط مانیفیست آن مکتب و شیوۀ عمل ائمه و خلفا و امیرالمومنین ها انحراف کرده باشند. ضدیت با آزادی و قانون و فرهنگ و تمدن ، وحدت عمل در قتل و کشتار، غارت و چپاول، دروغ گفتن و ریا کاری در اتکا به آیات و حدیث، همه آنچیز های است که تاریخ بشر تا به امروز از سوی پیروان اصیل و آگاۀ مکتب شریعت ناب ملاحظه نموده است.
فاجعۀ انتخابات آخند های ایران تازه ترین شکل همان پروسه ایست که در صدر اسلام نیز پس از مرگ پیشوا و بنیانگذار دولت عرب محمد فرزند عبدالله بوقوع پیوست
.

حادثۀ سقیفه بنی ساعده اولین تجربه تعین ریاست است که به مسلمان ها به ارث مانده است. پیروی از آن تجربه است که تا به امروز بر سر ریاست، چه کشتار و جنگهای نیست که صورت نمی گیرد.

در اینجا توجه خواننده عزیزرا به اولین تجربۀ انتخاباتی در اسلام جلب کرده و امید برده می شود که این تجربه با جنگی های قدرتی در افغانستان از سوی مجاهدین و حادثۀ اخیر در ایران آخندی مقایسه گردد .

رویداد سقیفه بنی ساعده از جلد چهارم تاریخ طبری به نقل از جلد اول کتاب سیطرۀ 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان از این قلم ، بر گرفته شده است . این حادثه زیراین عنوان آمده است:


«دشمنی انصار و مهاجرین و اختلاف برسرجانشینی پیغمبر:

وقتی بنیانگذار اسلام یعنی محمد‌بن‌عبدالله می‌میرد بسیاری از قبایل جزیرةالعرب که در اثر ظلم وقتل و کشتار و غارت و چپاول اعراب مجبور به گردن نهادن به اسلام شده‌بودند، فکر نمودند که پس از محمد یاران او دیگر رغبتی به اندیشه‌های بنیانگذار نشان نخواهد داد، زیرا همه به حد کافی صاحب (زر و زن و جاه) شده‌اند بنا بر آن همه دوباره از اسلام روگشتاندند و "رده" آوردند و مرتد شدند مانند قببیله سلیم و عمرو اهالی بحرین، یمن، قبیله، عک، حضرت‌الموت، عمان و بسیار دیگر. بقول محمد بن جریر طبری جنگ برضد مرتدان را خالدبن ولید به فتوای ابوبکر(ابوقحافه) پیش می‌برد و این در سال یازدهم هجری بود. و این سال برای جزیرةالعرب یکی از خونین‌ترین ایام بشمار می‌آید و آن را میتوان آغاز حرکت تشدیدی فاشیسم اسلامی پس از مرگ رهبر به حساب گرفت. بیجا نخواهد بود اگر شمه‌ای از رویدادهای این دوران تذکر داده شود، زیرا چنانکه معلوم است خالد بن ولید یکی از کسانی است که مردم سرزمین ما به او به دیده قدر می‌نگرند بی‌آنکه بدانند او کی بود، واین اکرام نسبت به او تا جای است که مردم ما نام بسیاری از فرزندان خویش را خالد میگذارند. جنایات خالد به ویژه پس از مرگ پیغمبر آغاز می‌یابد. زیرا پس از مرگ محمد، ابوبکر در پی یک توطئه در سقیفه به مسند کشتار و غارتگری دست می‌یابد، حرص او برای رسیدن به این مقام تاحدی بود که مراسم تکفین و دفن رهبر را هنگامیکه اطلاع یافت، انصار در سقیفه برای تعیین جانشین گردآمده‌اند، رها نمود و سراپاکنده خود را به آنجا رسانید، بیجا نخواهد بود اگر قسمتی از این ماجرا را به نقل تاریخ‌الرسل والملوک محمدبن جریر طبری باز بنویسیم که آمده‌است:

"عبدالله‌بن عبدالرحمن انصاری گوید: وقتی پیغمبر درگذشت انصار در سقیفه، بنی ساعده فراهم آمدند و گفتند پس از محمد علیه‌السلام این کار را به سعدبن عباده دهیم. سعد دراین گردهمایی سخنرانی نموده و گفت: ((ای گروه انصار، آن فضیلت و سابقه که شما در اسلام دارید هیچیک از قبایل عرب ندارد. محمد ده و چند سال در میان قوم خویش بود و آنها را به عبادت رحمان و خلع بتان میخواند و جز اندکی از مردان قوم بدو ایمان نیاوردند، که قدرت دفاع از پیغمبر و حمایت از دین وی را نداشتند و نمی‌توانستند ستم از خویش برانند تا الله که میخواست شما را فضیلت دهد و کرامت بخشد و نعمت ارزانی دارد، ایمان خویش و پیغمبر خویش را روزی شما کرد و دفاع از پیغمبر و یاران وی و پیکار با دشمنانش را به عهده شما نهاد که با دشمنان وی از خودی و بیگانه به سختی درافتادید تا عربان، خواه وناخواه به فرمان الله گردن نهادند و اطاعت آوردند و الله به کمک شما این سرزمین را مطیع پیغمبر خویش کرد و عربان در سایه شمشیر شما بدو گرویدند و از شما خشنود و خوشدل بود که الله او را ببرد، این کار را بگیرید به دیگران مگذارید که از شما است و از دیگران نیست.)) آنگاه با همدیگر سخن کردند و گفتند: اگر مهاجران قریش رضا ندهند و گویند که مایاران قدیم پیغمبر و خویشاوندان و دوستان وی بوده‌ایم، چرا پس از درگذشت برسر این کار با ما در افتاده‌اید؟ دراین صورت گوییم: یک امیر از ما و یک امیر از شما و جزبدین رضا ندهیم.

وچون سعدبن عباده این سخن بشنید گفت: این نخستین سستی است. عمر خبر یافت و سوی خانه پیغمبر رفت که ابوبکر آنجا بود و با علی‌بن ابیطالب در کار کفن و دفن پیغمبر بودند و به ابوبکر پیغام داد که بیرون بیا. ابوبکر پاسخ داد که من اینجا مشغولم. عمرباز پیغام داد که کاری رخداده که ناچار باید حاضر باشی. ابوبکر پیش وی رفت و عمرگفت: ((مگر ندانی که انصار در سقیفه بنی ساعده فراهم آمده‌اند و میخواهند این کار را به سعدبن عباده بسپارند و آنکه بهتر ازهمه سخن میکند گوید: یک امیر از ما و یک امیر از قریش.)

آنگاه ابوبکر و عمر شتابان به سوی انصار رفتند و در راه ابوعبیده‌بن جراح را دیدند و باهم روان شدند و به عاصم‌بن عدی و عویم‌بن ساعده برخوردند که به آنها گفتند: ((بازگردید که به آنچه میخواهید نمیشود)) اما آن سه نفر گفتند: ((بازنمی‌گردیم)) و برفتند و به جمع انصار رسیدند.

عمرگوید وقتی آنجا رسیدیم، من سخنی در خاطر گرفته ‌بودم که میخواستم به آنها بگویم و تا رفتم سخن آغاز کنم ابوبکر گفت مهلت بده تامن سخن آغاز کنم و آنگاه هرچه میخواهی بگوی. ابوبکرگفت: ...وشما ای گروه انصار، چنانید که کس منکر فضیلت شما در دین و سابقه درخشان تان در اسلام نیست که الله شما را انصاردین و پیغمبر خویش کرد که مهاجرت پیغمبر سوی شما بود و بیشتر زنان و یارانش از شما بودند، وپس از مهاجران قدیم هیچکس به نزد ما همانند شما نیست. ما امیران میشویم و شما وزیران که با شما مشورت کنیم و بی‌رأی شما کاری را به سر نبریم.

وچون ابوبکر سخن به سر برد حباب‌بن منذربن جموح بپاخاست و گفت:...اینان جزآنچه شنیدید نمی‌خواهند، پس،امیری از ما باشد و امیری از آنها. عمرگفت: هرگز دوکس در یک شاخه جای نگیرد، بخدا عرب رضایت ندهد که امارت به شما دهد، که پیغمبر از غیرشماست، ولی عرب دریغ ندارد که قوم پیغمبر عهده‌دار امورآن شود ما دراین باب بر مخالفان حجت روشن و دلیل آشکار داریم، هرکس در قدرت و امارت محمد با ما که دوستان و خویشاوندان‌ اوییم مخالفت کند به راه باطل میرود و خطا میکند و در ورطه هلاک می‌افتد. حباب‌بن منذر برخاست و گفت: ای گروه انصار، مراقب کار خویش باشید و سخن این و یارانش را نشنوید که نصیب شما را از این کارببرند و اگر آنچه را خواستید دریغ دارند از این دیار برونشان کنید و کارها را بدست گیرید که حق شما به این کار از آنهابیشتر است، که در سایه شمشیر شما کسان به این دین گرویده‌اند. من مرد مجربم و سرد و گرم چشیده‌ام، اگر خواهید ازنوآغاز کنیم. عمرگفت: دراین صورت خدا ترامیکشد. حباب گفت: خدا ترا میکشد.

سرانجام دراثر توطئه بشیربن سعد پدر نعمان‌بن بشیر و ابوعبیده‌جراح و عمربن خطاب، صحنه طوری آراسته شد که دست ابوبکر را به بیعت سه چهار تن فشرد از جمله بشیربن سعد که از جمله‌ی انصار بود که حباب‌بن منذر بدو گفت: ای بشیر کاری ناخوشایند کردی که لازم نبود مگر حسادت میکردی که عموزاده‌ات امیرشود؟
عبدالله‌بن عبدالرحمان گوید: مردم از هر سو برای بیعت ابوبکر آمدند و نزدیک بود سعدبن عباده را پایمال کنند و یکی از یاران وی گفت مراقب سعد باشید و پایمالش نکنید. عمرگفت: بکشیدش که خدا او را بکشد. آنگاه بالای سر سعد ایستاد و گفت: میخواستم پایمالت کنم تا بازویت بشکند. سعد ریش عمر را گرفت و گفت: بخدا اگر موی ازآن میکندی دندان در دهانت نمی‌ماند. ضحاک بن خلیفه گوید: وقتی حباب بن منذر در سقیفه بر خاست شمشیر کشید و آن سخنان گفت، عمر بدو حمله برد و بدست او زد که شمشیر بیفتاد و آنرا برداشت و سوی سعد جست و کسان به طرف سعد جستند و مردم گروه گروه بیعت کردند و سعد نیز بیعت کرد.

جابر گوید : به روز سقیفه سعد بن عباده به ابوبکر گفت> ( شما گروه مهاجران در کار امارت من حسودی کردید و تو کسانم را به بعیت واداشتید) ابوبکر گفت ( وادارت کردیم به جماعت ملحق شوی تابیعت نکردی بود مخیر بودی اما اکنون که جزو جماعت شدی اگر برگردی یا از جماعت ببری سرت را میزنم)
باید گفت که سعد بن عباده از جمله صحابه محمد بود چنانکه در تجاوز بر قبایل خزاعه که آنرا غزوه مریسع یا بنی المصطلق می گویند، محمد علم مهاجران را به ابو بکر و علم انصار را به سعد بن عباده داده بود.
بعد مطالعه این رویداد بدون شک هر کودک نوآموز دبیرستان هم در می یابد که هدف خلفا و امیران عرب مسئله ی دین نبوده بلکه هدف رسیدن به مقام امیری و وزیری بوده تا جاییکه این صاحبان بهشت برین از شکستن دندان و کندن ریش یکدیگر دریغ نمی ورزند. و مهم دیگر همان حرف آخر ابوبکر است که: " اگر از طاعت برگردی یا از جماعت ببری سرت را می زنم" این گفته نشانه آنست که اسلام بنده می ساخت و غلام، که هرگاه از ارباب خویش سر پیچی کند مستوجب اعدام است. در سایه یی همین تهدید بوده و است که تا به امروز کسی از سجدهء دین سر بالا نمی کند.

اما ابن هشام در سیرت النبی حادثۀ به خلافت رسیدن ابوبکر" اولین انتخابات اسلامی" را با جزئیات بیشتر شرح می هد که نکات مهم آن حضورخوانندگان عزیز جهت تعمق و تفکر همه جانبه به نقل آورده می شود، تا بیاندیشند که چگونه وقتی پای منافع بیضه داران و دکانداران دین به میان می آید حتا کسی را که تا پیش از مرگش رسول الله می گفتند وحاضر بودند که سر و جان خود را برای او فدا کنند تا بهشت نصیب شان گردد و غلامواره سر به فرمانش می سائیدند، اما همینکه روح از جسدش فرار می کند، عزیز ترین کسانش که امروز نیز فریب گرانه به آنها در پهلوی نام محمد صلوات به ایشان فرستاده می شد( اصحاب) ناگهان جسدش را رها می کنند و سراپا کنده به دنبال تصاحب امارت می دوند که مبادا از دستشان نرود. گفته شده که جسد محمد بنیانگذار اولین دولت عربی از اثر گرمای مدینه آماس می کند. این واقعیتها را ابن هشام چنین می نویسد:

« پس از رحلت رسول الله (ص) مردم چند دسته شدند گروهی از انصار خود را به سعد بن عباده رسانده و در سقیفه بنی ساعدة اجتماع کردند، علی بن ابی طالب و زبیر و طلحة نیز به خانۀ فاطمه رفتند مابقی مهاجرین نیز با اسد بن حضیر و قبیلۀ بنی عبدالاشهل به نزد ابوبکر رفتند، در این حال شخصی به نزد ابوبکر و عمر آمده گفت: گروه انصار به نزد سعد بن عباده رفته و در سقیفه بنی ساعدة اجتماع کرده اند و اگر شما خواهان خلافت هستید پیش از آنکه کار شان سر بگیرد( و سعد بن عباده را بریاست خود انتخاب کنند) خود را به آنها برسانید.
در آنحال جنازۀ رسول الله (ص) هم چنان در اطاق روی زمین بود و خاندانش در را بسته بودند، عمر گوید : من به ابوبکر گفتم: برخیز تا نزد برادران انصار برویم و ببینیم چه می کنند» 2

متباقی رویداد را همانگونه که در تاریخ طبری آمده است ابن هشام نیز ذکر نموده است. در رابطه به کفن و دفن محمد می نویسد:« چون بیعت با ابوبکر به پایان رسید یعنی روز سه شنبه مردم برای غسل و کفن و دفن جنازه رفتند» 3

گفتنی است که محمد در نیمه های شب چهار شنبه دفن گردیده است. به طور عموم تمام خلفاء و امیر المومنین ها شبهنگام دفن شده اند .

در رابطه به اولین انتخابات خلافت، تمام تواریخ اشاراتی دارند . اما بگونه بسیار مفصلتر آن ابن اثر در تاریخ کامل در جلد سوم از صفحۀ 1199 تا 1212 همۀ رویداد را بیان نموده است. گزارش ابن اثیر درست انسان را به یاد کشمکش ها و جنگ های خونین فی مابین مجاهدین اسلامی در افغانستان در سالهای اخیر تا به امروز می اندازد یعنی جنگ ها و فتنه گری های پیروان صدر اسلام . باید گفت که در تمام 1400 سال حکومات عربی به پیروی از صدر اسلام مبنی بر تصاحب قدرت بین ائمه جنگ ها و قتل وکشتار های فروانی صورت گرفته که پیروان غیر عربی اما طرفدار مکتب شریعت ناب نیز در تأثیر اوامر و احکام آن مکتب چنان عمل نمودند که اعراب مسلمان می نمودند و امروز این واقعیت را در ایران و افغانستان به خوبی میتوان مشاهده نمود.

ما در اینجا به خاطری جلوگیری از اطاله کلام نمی خواهیم از دیگر مثال های صدر اسلام در رابطه به انتخابات ریاست (خلافت) مثال آوریم ورنه از ابو بکر گرفته تا کاندیدهای خلاف در ایران که احمدی نژاد خونبارانه بر اریکه قدرت تکیه زد و تا چهل و یک کاندید در افغانستان همه حکایات خونین دارند. یکی از پژوهشگران در رابطۀ تاریخ انتخابات خلافت اسلامی تا دورۀ هلاکو چنین می نویسد: « ... بی درنگ پس از رحلت حضرت رسول سعد بن عباده در مقام بدست آوردن ریاست جامعه مسلمین بر آمد. عمر با یک ضرب شست ماهرانه ابوبکر را به مسند خلافت نشاند چنانکه خامنه ای احمدی نژاد را نشاند و دیده شود که خلیل زاد اجنت امریکا کی را در افغانستان می نشاند و سعد عباده را به خاک هلاکت می افکند. ابوبکر پس از دو سال و اندی خلافت، وام خود را به عمر ادا کرده و او را برای جانشینی نامزد و بر انتخابش بدین مقام توصیه کرد استخارۀ مجددی . عمر شورای شش نفری را برای تعیین خلیفه معین کرد ولی عملاً عبدالرحمن بن عوف خلیفه را برگزید. عین انتخابات ایران که چند نفر کاندید شد و عملاً خامنه ای احمدی نژاد را برگزید. تا باشد که در افغانستان خلیل زاد کی را بر می گزیند

قتل عثمان، بیعت با علی بن ابی طالب و سه جنگ صفین و جمل و نهروان در طول او دسایس عمروعاص و معاویه و پیدایش خلافت امویها، فاجعۀ کربلا ، هتک حرمت کعبه برای دست یافتن بر عبدالله ابن زبیر، دعوت بنی هاشم و سقوط دولت بنی امیه روی کار آمدند عباسیان، نهضت فاطمیان در مغرب، جنبش اسماعیلیان و حوداثی که تا استیلای هلاکو بر بغداد روی داد همه علامات تب است که که بر مزاج عرب مستولی شده بود، تب امارت و رسیدن به قدرت. اگر نیک بنگریم تاریخ اسلام جز تاریخ رسیدن به قدرت نیست، تلاش مستمری است که ریاست طلبان در راه اصول به امارت و سلطنت ( ریاست جمهوری) بکار بسته اند و دیانت اسلام وسیلۀ بوده است نه هدف. ... چون امارت و سیادت از راه دیانت حاصل شده بود نمی بایست سستی و مسامحه ای به اصول آن راه یابد... »4

به هر حال همانگونه گفته شد ما برای جلوگیری از اطالۀ کلام نمی خواهیم که سراسر جنگهای خونین به ویژه در خراسان ( افغانستان امروزی) را ازسوی قدرت طلبان ُمسلم و عرب اندیش به بیان بگیریم که ذکر همه جنایات آنها در کتاب دو جلدی " سیطرۀ 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان" مفصل نوشته شده است. تنها در پایان این نکته بایست یادآوری شود که تا زمانی که جای مشروعیت را [ قانونیت] نگیرد و جامعه پاسخ روشن به شریعت ناب ندهد و به اصول دموکراسی و عدالت اجتماعی پی نبرد و خویش را از لگام دین و دین خویی رها نسازد.

به گفتۀ فردوسی بزرگ این اهریمن خویان:

زیان کسان از پــــی ســــــود خویش---- بجویند و دیــــن اندر آرند پـــیش

شود خوارهر کس که هست ارجمند ---- فرومایه را بخـــــت گردد بلـــــند

پراگــــــــــــنده گردد بدی در جهان ---- گزند آشکارا و خوبی نهـــــــــان

بهر کشوری در ستمــــــــــــگاریی ---- پدید آید و زشــــــــــت پتیاره یی

پی نوشتها:
1 – سلیمان راوش، سیطره 1400 ساله اعراب بر افغانستان ، ج1 ص 79 – 83 به نقل از تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری ، ج4 ، ص 1650 – 1347- 1348 – 1349
2 – عبدالمک بن هشام، ابن هشام، سیرةالنبی، ترجمۀ هاشم رسولی، 2 جلد در یک مجلد ،انتشارات کتابچی، چاپ ششم ، 1380 ص 430 – 433 ،
3 - همانجا ص 433
4 - 1 – علی دشتی ، 23 سال رسالت، انتشارت مهر1999 آلمان، ص337 – 339
.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جناب راوش . نظر تان تا حدی درست است ، اما گويا اهل سنت و جماعت همين جمع شدن در بنی ساعده را پس از رحلت پيامبر نوعی مشورت و نظر خواهی ( احتجاج و استشهاد) ميدانند ! اما آن چه در ايران امروز اتفاق می افتد بر مبنای اساسات مذهب شيعه ( اماميه) است که هيچ گونه خلافتی را قبول ندارد و هيچ گونه انتخاباتی را بر نمی تابد . اينان ميگويند پس از فوت پيامبر اسلام می بايست ، حکومت در دست خاندان او موروثی باشد وبس ! يعنی فرزندان پيامبر ( از بطن فاطمه زهراء ) حسن و حسين و علی بن حسين و الی فرزند حسن عسکری که اورا به غيبت فرستاده اند و هر هفته جشن ظهور اورا ميگيرند ، متناوبا به امارت نشينند ! پس از امامت ( امارت حسن عسکری يازدهمين امام شيعيان) چون امام ۱۲ غايب است ؛ خمينی کتاب ولايت فقيه را نگاشته و علمای مذهب شيعه يا مراجع تقليد شيعه را مستحق امارت و حکومت دانسته است ! مذهب شيعه که امامان ۱۲ گانه را معصوم ميداند ، برای اين امام ها فضايلی تراشيده اند که هر کدام از پيامبر کم تر نيستند و حتا مريضان را شفا ميدهند و در روايات شان گفته ميشود کور مادر زاد را ميتوانند معالجه کنند ؛ هر چند خود پيامبر ازين خوارق و معجزات ، قاصر بوده است! ايران کشوری است که « مرده گان » بر « زند گان » فرمان ميرانند ، ۵۰۰ سال است از دوره صفويه بخصوص هزاران دروغ را از زبان امامان ، مشتی روضه خوان های کمسواد به خورد خلق ميدهند و برای رفتن به بهشت اسلامی ( قرآنی ) حتما بايد شفاعت يک امام معصوم در ميان باشد ، ورنه خداوند ، آدم هارا به جهنم ميفرستد ! ايرانی ها گويا از شدت ظلم و شقاوت در جامعه و جهان نيز خوشحال ميشوند ، چه در اوج بيداد و ظلمه است که امام ۱۲ ظهور خواهد کرد! بهر حال جنگ و بحران سياسی در ايران جنگ ميان خرافه و ارتجاع از يکسو و عقل و تمدن و مدرنيته از دگر سو ميباشد ! اما ظهور طالب در افغانستان گمان ميبرم زمينه دينی و تاريخی ندارد ، بلکه در دوران اشغال وطن توسط شوروی ، غرب و امريکا ، ابتدا مجاهد و سپس وحوش طالبی را ايجاد کردند تا عليه کمونيزم که يک مذهب مدرن است ، مقابله کنند! بهر حال تداوم اسلام سياسی در ايران برای جامعه بشری ، زهری کشنده است و خرافه گستری مذهبی از نوع ايرانی مانند موريانه ، بنياد آزادی و استقلال فکری را می بلعد و آدمی را به يک حيوان متابع ( برده) مبدل ميسازد ! اگر ايرانی بتواند باری حکومت جهل و جنون را فروپاشد ، يک قرن ديگر مبارزه ميان تعقل و تعبد در ايران دوام خواهد کرد . با ادب و سپاس . عنايت وارسته

  • مردم هر خطه مستحق همان حکومتی اند که بر آنان حاکم است! اما در افغانستان عياشی و ابلهی شاهان متکی به اجنبی ، قرن هامردم را در کام جهالت و بيسوادی رها کرد . چند تا روشنفکر و با سواد اگر پديد آمد به توريد و اشاعه ايده ها و تيوری های خارجی پرداخت و راه را گم کرد ! ظهور طالب در افغانستان زمينه دينی و عينی ندارد هرچند که مدارس پاکستان آنان را تربيت ميکند . تفنگ به دست گرفتن برای نان خوردن اصل است ، نه چيز ديگر . اگر اينان را کسانی که تجهيز ميکنند ، برای اشاعه تعاليم بودا يا هر شيوه ديگر بکار گيرند باز اين تفنگداران آنرا قبول ميکنند ! طالب يعنی ايجنت خارجی . طالب يک پديده بومی نيست که برای آن حساب باز کنيم . اما در ايران حکومتی که رويکار است يک پديده بومی است و بر اساس دريافت ها و عقايد مردم است . در کشوری که مراجع تقليد ( آخوند های برجسته و مرجع) حسابات بانکی مليونی و ملياردی دارند ، يعنی از مردم « خمس » ميگيرند و سهم امام ميگيرند و تقسيم بهشت و دوزخ ، آخرت و حاضرت در دست آنان است ، يعنی خود را نماينده خدامی انگارند ، خوب حکومت سياسی آخوند هم چندان دور از توقع نيست ! ايران اگر از شر حکومت استبدادی ملا ها، رها شود با سيلی از خرافات و پندار های عقل ستيز روبرو ست که مانند کوه البرز اينک قامت افراشته است ! اين که طالب خونخوار تر است يا خامنه ای ؟ قياس درستی نيست ، طالب يک پديده سياسی و موقت است ، اورا روانه ميدارند تا بشکند و ويران کند و گردن بزند تا روزی که تفنگ و بضاعت مالی دارد ، و چون ماموريتش خاتمه يافت ، برداشته ميشود ! همانطور که مجاهد ويران کننده کابل هنوز تفنگش گرفته نشده و زمان محاکمه او نرسيده است . اما گويا جنايت در ايران نهادينه شده است و برای همه جنايت ها لباس شريعت و تمسک مذهبی ساخته شده است !يعنی اگر آخوند ايرانی آدم ميکشد خواسته امام زمان يا به تعبير ديگر خواسته خداوند متعال است ، دشمنی با ملاها نيز دشمنی با خداوند تلقی ميشود و با دريغ و درد که حتا درس خوانده های ايرانی نيز چنين می انگارند . با احترام .نادر پوپليار

  • wa lanate khoda bar hama komonestan bad, ke een ha resha haye tamame bad bakhti haye mellate ma ast

  • افغانی باید خبر باشد که جانشینان محمد و علی چگونه سنگ های غول پیکر اسیاب را به جای اب با خون پدران شما چرخانیده , گندم را آرد نموده خورده اند . افغانی باید خبر شود که سرء اولاد را بریده گوشتش را به حلق پدر انداخته اند تا از دین خود گذشته مسلمان شوند . افغانی یابد دین اسلام را با کلتور هفت هزار ساله خود مقایسه کند . در ترازوی دانش بسنجد اگر دانشمندانه دریافت که آیین بیابان گردی و خر مستی و خر سواری بر فرهنگ هفت هزار ساله او سبقت دارد با چشم و گوش یاز انرا قبول کن , ورنه انرا دلیرانه و شجاعانه به بایابن گردان برگردان و برگرد بر افغانیت و مردانه گی , و زنده گی کن با صلح و صفای که میراث مانده بر ما از نیاکان ما . دیزانگی .

  • سنت :

    پیغمبر گفته است که : در شبی معراج به من وحی امده که علی را جانشین خود گردانم و امامان را از نسل او .

    پیغمبر سپس فرمود , اخرین انها ( امام زمان ) کسی است که عیسا پسر مریم پشت سر او نماز گزارد !!! دقت کنید عیسا مسیح که خود پیغامبر دین عیسایی است , پشت سر یک امام موهوم نماز میخواند ؟؟؟؟ سر زمین .

  • salam be varesta omidvaram digar az in mozakhrafat nanevisid chon shomaha hame gomrahid pas be mazhabi ke inqadr pak ast va etelaei az on nadarid nazar nadahid chon shoma aslan darke az in mazhab nadarid pas lotfan mozakhraf goei nakonid va beravid tarikhe jangha va roze qadirekhom ra be khanid behtar ast shoma be vahabi va hanafiha bepardazid va doroq goyihayetan

  • حیرت این است که پرسش همیشگی خدا چیست تنها در بین متیقینین به خدا مطرح است!

    باورمندان به خدا که باید انچه را که می پرستند خوب بشناسند , خود در برزخ ندانستن خدا چیست , و خدا کجاست , وبسیاری پرسشهای دیگر سرگردان و گرفتار شک و شبهه فراوانی هستند . گوناگونی صفات خدای خود ساخته انسان , که صفات و اعمال اوهمان خصوصیات یک انسان معمولی است , چنان دگرگون , ناهماهنگ و سرچپه است که همه خداپرستان را سر درگم و شکاک کرده است . در جایی خدا رحمان و رحیم است , در جایی مکار و جبار می شود , و درهمان حال که این خدا نه جسم است و نه روح در دینی"یهودیت" با یکی از پیامبران کشتی می گیرد , و دریک لحظه زنی را حامله می کند . این خدای عجیب و غریب در تدارک برپایی مکانی است که مخلوق خودش را در اتشی بس وحشتناک بسوزاند , و یا بهشتی را وعده میدهد که بمانند محله های بدنام مکانی فقط برای خوشگذرانی رفع عطش مسایل جنسی و شهوانی انسان باشد .

    غ ؛ ی .

  • . بشارت پیامبران و کتابهای آسمانی پیشین

    گفته‌اند: نام و اوصاف محمد در كتب آسماني پيشين (تورات و انجيل) آمده است. به عبارت ديگر پيامبران پيشين وعده ظهور او را داده بودند. پس اگر به نبوت موسي و عيسي اعتقاد داشته باشيم، بايد نبوت محمد را نيز بپذيريم. اما اين دليل _ كه البته فقط در برابر اهل كتاب قابل طرح است نه ملحدان _ كافي نيست، زيرا:

    الف) در هيچ كدام از كتاب‌هاي آسماني كه امروز در دست ما است، نشاني صريح و قاطعي از پيامبر اسلام وجود ندارد. ممكن است بگوييد در زمان پيامبر اسلام (هزار و چهارصد سال پيش) بسياري از اين كتاب‌ها (خصوصاً تورات و انجيل) هنوز تحريف نشده بودند و در آنها نام و نشان پيامبر با صراحت ذكر شده بود و اين، حجت را بر اهل كتاب در آن زمان تمام مي‌كرد. اما اولاً اين مدعايي تاريخي و غير قابل اثبات است و ثانياً ربطي به دوران ما ندارد. چرا كه به هر حال در زمان ما نام و نشاني صريح و غير قابل ترديدي از محمد در كتاب‌هاي آسماني موجود نيست.

    ب) اصولاً هيچ پيامبر يا كتاب آسماني‌اي (اگر مستند به خدای حکیم باشد) نمي‌تواند نام و نشان و اوصاف پيامبر بعدي را بيان كند، چرا كه سه مشكل عمده در اين مورد وجود دارد:‌

    اول اينكه ممكن است سخن پيامبر و يا حتي متن كتاب آسماني (مثلاً آنجا كه سخن از اوصاف پيامبر بعدي مي‌گويد) در طول زمان دچار تحريف شود و در اين صورت نقض غرض پيش مي‌آيد، يعني مردم (در اثر تحريفي كه در نشانه‌ها رخ داده است) به غلط سراغ كسي مي‌روند كه واقعاً پيامبر نيست.

    دوم اينكه دادن نشانه‌ها و اوصاف پيامبر بعدي مي‌تواند مورد سوء استفاده افرادي قرار‌ گيرد كه مي‌خواهند به دروغ ادعاي پيامبري كنند و در اين صورت نيز نقض غرض پيش مي‌آيد.

    سوم اينكه اين كار (يعني دادن نام و نشاني پيامبري كه في‌المثل قرار است 600 سال بعد بياييد) كاملاً لغو و بيهوده است. فرض كنيد عيسي به پيروان خود بگويد كه صدها سال بعد در شهر مكه و از ميان قبيله قريش مردي 40 ساله به نام محمد بن عبدا... به پيامبري مي‌رسد و او همان پيامبر بعد از من است و اين پيشگويي در انجيل هم ذكر شود. اما مردم زمان عيسي چه نيازي به دانستن اين موضوع دارند؟ هيچ! اين پيشگويي براي نسل‌هاي آينده (مثلاً مردم زمان محمد) نيز فايده‌اي ندارد، چون آنها منطقاً با اين سؤال مواجه مي‌شوند كه: از كجا معلوم كتاب انجيل دچار تحريف نشده باشد و اين مطلب نيز جزو جعليات آن نباشد؟ وقتي چنين احتمالي وجود دارد، محمد نمي‌تواند وجود اين پيشگويي در انجيل را دليل حقانيت و صدق خود بداند و مجبور است دليل و نشانه ديگري ارائه دهد.

    حجت الله نیکویی .

  • مارس 10:30, نويسنده: نفیسه ( یاری )

    مذهب درقافیه وپوششی بنام شیعه بیش ازهرزمان وشرایطی درمانده وزمین گیربنظر میرسد. بدون تردید این یک امرنیک ونویدبخش است برای نسل آینده سرزمینی بخون تپیده ومذهب زده ای بنام افغانستان ! آدمکی شترخصال وکودنی بنام مزاری که امروزه وسیله ودست آویزی گردیده است درجهت مطرح شدن وسودجویی عناصربی نام ونشان وبی هویت ومخصوصآ قشرنابیناوپرورده شده درطویله خانه های قم ، چیزی نیست غیرازیک تابوت متعفن وگندیده که آلوده ساختن فضا ومشمئزنمودن افکارمردم خاصیت وطبیعت آنست . تابوت داران ومرثیه خوانان استفاده جو ، چون غریقی درتلاش اند بهروسیله ای دست یازند تا درواپسین روزهای زنده گی برای خود شخصیت ملی - مذهبی دست وپانمایند. پیوند زدن میان مزاری ویوسفی زبان حال این ماجرا وذاکر این ابیات است ! محال است ازحافظه ای تاریخ بزدائیم اینکه مزاری پرورده ای دامان فرهنگ وافکار متحجر اعراب هزاروچهارصدسال پیش بود. مزاری هیچگاه به بشریت نیاندیشید ودرپی داشتن این افتخارنیزنبود، بلکه اوازصدق دل وباکمال دنائت به شمشیرخون چکان علی وظهور مهدی باصطلاح موعود خیال میبافت . اوبعدازفراگرفتن دکتورین قتل ، تحجر، عقب مانده گی ، تبعیض ونابرابری ودریک کلام مسلح شدن به افکار ماورای ارتجاعی ، بطور جدی درپی ایجاد حکومت اسلامی ازنوع امام زمانی ویاخمینیستی آن درافغانستان گردید. گام اول دراین راستا شعله ورنمودن جنگهای داخلی درهزاره جات باشعار راه قدس ازکربلا میگذرد !! الله اکبرخمینی رهبر!! مرگ برآمریکا واسرائیل !! بود که درطی بیشتر ازده سال منجر به مرگ هزاران ، آواره شدن ده هاهزارهزاره مظلوم وارتکاب هزاران جنایت درقلمرو هزاره ها گردیده واین را همه بیاددارند. درسراشیب سقوط قرار گرفتن دولت نجیب ؛ آی اس آی را براین واداشت تاگروه هفتگانه ودر رآس آن گلبدین را برای تصرف کابل منسجم نمایند، این امر دستگاه حکومت امام زمان درایران را نیزواداشت تادست کم ازاسلام آباد نداشته باشند ، لذاست که بدون مقدمه چینی های لازم ودرنظرگرفتن یک گذاره ای منطفی یک شبه حزب وحدت اسلامی تولدمی یابد وگروه های اسلامی هشتگانه منحله!! اعلام میگردد. طبیعی است که رویارویی باحریفان ساخت اسلام آباد بدون توسل به شعار کاذب ودروغین وحدت هزاره ها غیرعملی مینمود واجیران تهران را برآن واداشت تامردم سرکوب شده هزاره را باایجاد یک تعامل کذایی ( ملی- مذهبی ) بفریبند وگوشت دم توب گلب الدین این عبدالرحمن ثانی ودشمن قسم خورده هزاره ودرمجموع انسانیت نمایند . تاریخ این را فراموش نه مینماید که این مکاران ومنتظرین مهدی!! درجهت رسیدن بقدرت علاوه برفریباندن هزاره ها ، دست به چی جنایتی که نزده اند! وحدت بامسعود جنایتکار ، وسیاف وهابی ، وحدت وهمآهنگی باگلبدین ، تسلیم گردیدن به طالبان ( آی اس آی ) ، بخاک وخون کشیدن هزاره های مربوط به بانداکبری آنهم به کمک گلب الدین ، ارتکاب هزاران اعمال شنیع دربرابر مردم چی درکابل وچی دربقیه مناطق ، گوشه ای ازکاراکترسیاسی وعملی این پیروان خط خونین خمینی درافغانستان میباشد . مزاری پرستان کوردل واحمق حتمآ بیاد دارند که یوسفی شهید درماه قوس سال هزاروسه صدوشصت ویک برای اولین بارمغضوب پیروان جاهل خمینی قرار گرفته ودرولسوالی جاغوری بجرم تنظیمی ووابسته به چین بودن اسیروزندانی گردید . یوسفی که مدت نزدیک به یک سال را دراسارت همسنگران مزاری قرار داشت ، جرمش فعالیت ضداسلامی یعنی خدمت به هزاره ها بود!! وازجانبی وی بدستور مزدوران خمینی حرکت نمیکرد . آری ! درچشم مزاری ومزاری پرستان ، آن هزاره عزیزاست که : دست رنجش به جیب آخوند بریزد ، دعا را برای امام زمان نماید، سیه روزی ها ومصایب را قسمت وسرنوشتش بپندارد . امروزه که سوگمندانه هرازه ها درسایه حاکمیت یک مشت آخوند کور وجاهل قمار سیاست را به نفع طالبان باخته اند، چی انتظاری میتوان داشت غیرازبرپایی محافل روضه وتعزیه بنام مزاری . کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا پیامی است محوری ودرهمه فصول مورد مصرف برای هزاره های محکوم به شیعه .

    http://www.campaignforequality...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس