کرزی نه تنها جان و مالش را که حتی آبرو و عزتش را فدای ملت ميکند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
همه ميدانيم که کرزی و ياران نزديکش چقدر از فرهنگ ايرانی نفرت دارند و از همين رو يار و فادارش آقای خرم استعمال
کلمه فارسی " دانشگاه " را در بين مردم فارسی زبان ممنوع اعلام کرد ، اما اوج ايثار و خود گذری را بنگر که محترم کرزی
بخاطر منافع ملت و رفع احتياجات اقتصادی مردم تا چه حد ننگ و غيرت افغانی را زير پاکرده که حتی دست بسوی همين
ايرانی منفور دراز ميکند
!
آنچه شـــيران را کـــند روبه مزاج ، احتــــياج است احتـــــياج است احتــــــياج
حالا برای ارج گذاری به ايثار و فداکاری های اين مرد فداکار و اظهار امتنان از خودگذری ها و جان نثاری های ايشان يک افسانه
کوتاهی برايشان حکايت ميکنم تا در هنگام خواب با خواندن آن غم های زندگی را فراموش کرده و آهسته آهسته در عالم
رويا های شيرين تشريف برند .
******
حکايت ميکنند که يتيم دختری بود نهايت خوب صورت که از بخت بد در سننين کودکی پدر و مادرش را از دست داد و چون او را
ديگر اقارب نزديک هم نبود پس جهت تامين معشيت چاره ای جز گدايی نداشت .
دخترک از بام تا شام قريه به قريه و خانه به خانه رفته و بر هر دری صدا ميزد : " يک لقمه نان برضای خدا بدهيد ! "
هر کس پارچه نان به او ميداد که در آخر روز يتيم دختر با چادر پر از نان بسوی کلبه فقيرانه اش برگشته چادرش را پهن ميکرد و
پارچه های نان را با جام آب سرد نوش جان کرده شکر خداوند را بجا می آورد .
از قضا روزی مرغ سعادت بر سر يتيم دختر نشسته و تجار بچه ای بر او گذر کرد که دريک نگاهی مفتون حسن و جمال او گرديد
، تجار بچه لادرنگ ازو خواستگاری کرده و اورا به همسريش قبول کرد .
او مراسم عروسی شکوهمندی ترتيب داده و با ساز و سرود فراوان يتيم دختر را به خانه بختش برد .
يتيم دختر که سالها را پشت دروازه های مردم به گدايی سپری کرده بود اينهمه سعادت و اقبال بلند در عالم رويا نيز برايش
قابل تصور نبود و لی حالا در زندگی واقعی نصيبش گريده بود ازينرو گاهی گمان می برد که اين همه را در خواب می بيند .
اما نه اينهمه خواب نه بلکه واقعيت بود و يتيم دختر در قصر مجلل با ناز و نعمت فراوان زندگی کرده به آب گرم و سرد
دست نميزد و حتی چای صبح را خدمه منزل در جای خواب برايش می آورد.
اما او از تهيه نان چاشت خدمه را ممانعت کرده وميخواست که غذای چاشت را خود تهيه کرده و تنها صرف کند .
برای تهيه غذای چاشت او نان خشک را پارچه پارچه کرده هر توته ای را در يک طاق ميگذاشت بعد چادرش را به بدور گردن انداخته
و در پيش هر طاق ايستاده و صدا ميزد : " يک لقمه نان برضای خدا بدهيد ! "
آنگاه پارچه ه نان را از طاق گرفته در گوشه چادرش جمع ميکرد و به طرف طاق بعدی ميرفت و باز صدا ميزد :
" يک لقمه نان برضای خدا بدهيد ! " به همين ترتيب او از تمام طاق ها پارچه های نان ها را جمع کرده و مانند هميشه
چادرش را بروی خانه پهن ميکرد و پارچه های نان را با جام آب سرد نوش جان کرده شکر خداوند را بجا می آورد .
خدمه از ديدن چنين چيزی خيلی دچار تعجب شده و موضوع را به بادارش اطلاع داد که او هم از شنيدن اين رفتار عجيب خانمش
دچار حيرت و تعجب شده و از وی خواستار توضيح آن گرديد ، خانمش با کمال خونسردی براش شوهرش گفت که :
عزيزم مگر نشنيده ای که بزرگان گفته اند " انسان بنده خدا و نوکر عادت است " من از سالهاست که چنين نان خورده ام و حالا
چنان بدان عادت کرده ام که جز همانطور لذت نان برايم محسوس نيست !
******
بلی واقعا که همينطور است و محترم کرزی که درين ده سال سفره گدايی را در بازار عالم پهن کرده و از هندو مسلمان ،
عرب و عجم صدقه گرفته حالا چنان به گدايی و صدقه گيری عادت کرده که تصور زندگی بدون گدايی برايش ناممکن است ،
حالا گدايی برای او يک ضرورت نه بلکه يک اعتياد شده عينا مانند چرس به چرسی و نصوار به نصواری ، ازينروست که او با وجود
داشتن مليارد ها دالر دست ازان بر نميدارد .
قرار تازه ترين گذارش از مراجع امريکايی تا حالا ميزان کمک های اقتصادی امريکا به پنجا و پنج مليارد دالر رسيده که اگر يک
چهارم همين پول برای عمران و بازسازی کشور به مصرف ميرسيد به يقين که تا حالا چار افغانستان آباد ميگشت ولی اگر
فقط به بازسازی شهر کابل نظر اندازيم که در فصل بهار و موسم بارندگی در سرک های آن يک متر آب ايستاده می شود ميزان
باز سازی واقعی بخوبی نمايان ميگردد .
کرزی که انسان خيلی زرنگ و نراديست حالا که هست و نيست کشور را با برادرانش قند و قروت کرده و ديگر چيزی برای خوردن و
بردن باقی نمانده و اوباما به صراحت گفته که دوران چک های سفيد به پايان رسيده پس کار دنيا که تمام است چرا به فکر
آخرت نشد ، خزان عمر هم که رسيده و اگر واقعا آخرت و سوال و جواب و پل صراط وجود داشته باشد نبايد بی احتياطی کرد و
بی پير به خرابات رفت ، اينست که کرزی باز هم از همان نرادی های هميشگی اش کار گرفته يک تيرو دو فاخته ميکند ،
با پناه بردن به زير ريش اميرالمومنين هم تخت و تاجش را از شرارت طالبان مصؤن ساخته وهم خود را ازلهيب آتش جهنم
نجات ميدهد.
نه تنها خودش را از آتش جهنم نجات ميدهد که حتی در فکر انتقال سرمايه های بباد آورده و دست نخورده اش دران دنيا
می باشد ، همين حالاهم يک قسمت زياد آن پول ها را توسط بانک های سرزمين حرمين شرفين به جهان ابدی انتقال داده
که قرار گفته خودش فقط ده هزار دالر در يک بانک فرانکفورت دارد و بس ، پس اين پنجا و پنج ملیارد دالر کمک های جامعه
جهانی به افغانستان کجا شد ؟
درشهر کابل که تا هنوز يک فابريکه سوزن سازی هم اعمار نشده و حتی تار و سوزن هم از ايران و پاکستان به کشور وارد
می شود !
ولی غم بزرگ کرزی حالا بکار انداختن آن سرمايه ها در آنجاست که اگرخواست خدا باشد و اميرالمومنين از خر شيطان پائين
آمده و پابوسی کرزی را قبول کند شايد کرزی بتواند از طريق او به خريد زمين بهشت و غرس درخت های زيتون و خرما در
آنجا اقدام نمايد.
حتی اگر شانس ياری کند و آب و هوا مساعد باشد او خواهد توانست به کسب پدری اش کشت خشخاش مبادرت ورزيده
درمدت کوتاهی سرمايه هنگفت بدست آورده و با عزيزی بانک در خريد و فروش اسعار و معاملات بانکی رقابت کند.
بهر صورت ما توفيق و کاميابی هرچه بيشترشانرا در هدف که پيشرو دارند از خداوند آرزو ميکنيم ، درين جهان که مصدر
خدمت به مردم شان نگشتند شايد در جهان ديگر درين امر توفيق بيشتر داشته باشتد
!
با تقديم حــــــــــــــــــــــــــرمت
حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانی