فلم هنری (دکوندی زوی) سند محکومیت نظام های قبیله سالارافغان
این فلم نه تنها که رنج وبدبختی پشتون را درامتداد سلطه رانی دونیم قرنهء سنتی وقبیلوی به نمایش میگذارد بلکه برشاهان وحاکمان پشتونی نیز با زبان هنر لعنت میفرستد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
فلم هنری (دکوندی زوی) ویا (پسربیوه) ازمعدود فلم های هنری به زبان پشتو است که واقعیتهای تلخ تاریخی درزنده گی توده های مظلوم پشتون را به بهترین وجه بازتاب داده است . این فلم نه تنها که رنج وبدبختی پشتون را درامتداد سلطه رانی دونیم قرنهء سنتی وقبیلوی به نمایش میگذارد بلکه برشاهان وحاکمان پشتونی نیز با زبان هنر لعنت میفرستد خصوصا برآنهایکه ازنام این قوم بخاطر استمرار وادامه حاکمیت های نامشروع خانواده گی شان توأم با فساد ورذایل اخلاقی وعیاشی ها استفاده نموده ودرمقابل آنچه که به این قوم تاکنون هدیه داده اند :
فروختن بیش ازبیست ملیون پشتون اعم ازمهمند و وزیر وشنوار وسلیمانخیل ،ختک ، ورکزی ، یوسفزی درانی و کاکر ، توخی به استعمار انگلیس وکشیدن خط دیورند میان آنها و درینطرف خط ، تقویهء جهل وبیدانشی وخردگریزی، تشیع خرافات وبیسوادی، تبلیغ اسطوره های جعلی ،اکثریت جلوه دادن های موهومی وبدون احصائیه ، ترویج عصبیتهای جاهلانه قبیلوی ، تشدید خصومت های فرقه ای ، ایجاد وحفظ فضای بی اعتمادی میان پشتون وسایرگروه های قومی ، حذف ونابود سازی تدریجی یگانه زبان رسمی بین الاقوامی کشور وتحمیل یک زبان اقلیت برزبان رایج کشور وازهمه بدتر رشد وپرورش احساسات برتری طلبانه برسایر اقوام ( که خشک کننده ریشه های درخت ناسیونالیزم وهمزیستی مسالمت آمیزدرعصرحاضر پنداشته میشود ) را میتوان به عنوان نمونه های کوچک این هدایا برای خود پشتونها برشمرد.درعین حال ازهدایای که به سایراقوام این سرزمین میتوان ازان یاد کرد به برده گی کشانیدن هزاره ها وبه سلسلهء آن مسدود نمودن دروازه های مکتب ومدرسه به روی فرزندان آنها وجلوگیری ازنصب وتقرر هزاره ها وسایراقوام درادارات مهم دولتی، غصب اموال ودارائی های مردم شمال وبخشیدن آن بمردمان جنوب ومشتعل نگهداشتن آتش نفرت وعداوت میان اقوام مختلف ، کشتن روحیه اعتماد به نفس درمیان سایراقوام که گویا جز پشتون دیگرهیچ کسی قادر به ادارهء این کشورنیست ازمشخصه های آشکار هدایای حاکمیت چندین قرنهء پشتونی درحق سایراقوام شمرده میشود.
چنان پیداست که فلم پسر بیوه درزمان حاکمیت دکتورنجیب الله درکابل ساخته شده وازساخته های محترم واحد نظری رئیس فعلی رادیوتلویزیون دولتی میباشد. سناریوی فلم از محترم کاتب (پاسون) مدیرمسؤول مجله سارندوی ارگان نشراتی وزارت داخله وقت مربوط جناح خلق است.. سوژهء فلم کاملا بار ایدیالوژیک دارد ایدیالوژی طبقاتی. اختلاف میان لایه های پائینی جامعه چون پشتونهای روستا ئی که در دوران نیمه فیودالی زنده گی میکنند و خانواده های ثروتمند شهرنشین که میتوانند نماینده گان طبقه متوسط بحساب آیند ازویژه گی های ایدیالوژیکی سوژه بشمارمیرود.. درپهلوی این تفاوت طبقاتی، تفاوتهای فرهنگی وازهم گسیختگی اجتماعی وفرهنگی را نیز این فلم توانسته به وجه احسن انعکاس دهد وثابت کند که کشورکنونی افغانستان حتی درآرام ترین دوره های تاریخی خود به هیچ صورت ملت واحد ویکپارچه مانند سایرملل جهان نبوده بلکه ازهم پاشیده گی اجتماعی، تنافر برعلاوه ء تفاوت فرهنگها وزبانها ازمممیزات بارز این کشورمیباشد.
رول مرکزی را درین فلم هنرمند بی بدیل ، موفق و بااستعداد جناب آقای ممنون مقصودی بازی میکند که نام هنری اش درین فلم( شادگل) است. شادگل نماد مظلومیت یک انسان روستا زادهء پشتون است که تنها یک مادر دارد. مادر شاد گل مظهرمقاومت وپایمردی و وفا داری زن پشتون است که بعدازمرگ شوهرش باهزاران سختی ومشقت می سازد ومی سوزد ولی هرگز به ازدواج دومی تن نداده وبا یگانه یادگار شوهرخود شاد گل شب و وروز را سپری میکند.زنده گی فقیرانه شادگل با مادرش در روستا با مشکلاتیکه این روستائیان با آن دست وپنجه نرم میکنند به یقین نشاندهندهء تلخ ترین واقعیتهای تاریخی است که پشتونها ازقرنها به این طرف چه درافغانستان وچه هم آنطرف مرز به آن دچاربوده وبه همین منوال زنده گی کرده وهیچ تغیرمثبتی در زنده گی آنها بوجود نیامده است. شادگل مظهر تخلف وپسمانده گی اقتصادی وفرهنگی است که ازمحرومیت جنسی نیز رنج میبرد. بالا شدن شاد گل بالای درخت بلند یکه ازآنجا میخواهد دف زنی دوشیزه گان جوان قریه را که درمحفل عروسی غزلسرائی دارند تماشا کند که ناگاه شاخه درخت می شکند وشاد گل به زمین میخورد، حکایت ازمحرومیتهای جنیسی جوانان روستائی پشتون دارد. بناء جا دارد که جنبش طالبان بعنوان زن ستیزترین قشرجامعه سنتی وقبیلوی پشتون در داخل همین روستاها نشو ونما کرده وبا دالرامریکاو ریال سعودی وپلان پاکستانی برشهرها حاکم شده و وحشی ترین دوره ای تاریخی را ازخود درحاکمیت به یادگارگذارند.هرچند که این جنبش ریشهء بیرونی دارد اما زمینه های رشد ونمو چنین جنبش با افکارقرون وسطائی فقط وفقط درمیان همین روستاهای پشتون نشین متصوراست که مانند شادگل وحتی بدبراز وی درمناطق قبایلی بی خواهر وبی مادر وبی زن بزرگ شده وراهی مدارس دینی پاکستان گردیده وبا همان افکار وارد کشورخویش گردیده وتر وخشک را یکسان می سوزاند.
شادگل اگرازیک طرف نماد عقبمانده گی فرهنگی وفقروبینوایی پشتونها ست ازطرف دیگراو میتواند سمبول ازصفا وصداقت وساده گی مردمان خوش قلب وبا وفای پشتون باشد که ازدغل بازی وفریب ودروغ وچال ونیرنگ بویی به مشامشان نرسیده است. روی همین علت است زمانیکه وی یگانه توشهء راه خود یعنی بز را که ازقریه باخود آورده است به نازل ترین قیمت میفروشد ولی سرانحام درچمن حضوری کابل درعالم بی سرپناهی لحظه ایکه میخواهد درفضای آزاد پولهایش را حساب کند که آماج شکار کیسه برقرارمیگیرد. کیسه برحرفوی که از دور وی را زیرنظرگرفته خودرا به شادگل بیچاره نزدیک ساخته وسرانجام پولهایش را با حیله ونیرنگ ازجیبش می قاپد.شادگل به آرزوی رسیدن به زنده گی رویائی وخیالی که قبلا از زبان دوستش شنیده بود ناگاه به مشکلاتی برمیخورد که قبلا تصورش را نمیکرد. او از دختران زیباروی کابل شنیده بود که به محض یک اشارهء چشم رام گردیده وتسلیم خواهشات شهوانی وی میگردند اما برخلاف وقتیکه یک زن چادری پوش از وی خواهش میکند که بوجی وی را تا خانه اش برساند شادگل فکرمیکند که واقعا به مقصد خود رسیده است او وقتیکه بوجی را ازشانه پائین میکند به عوض اینکه پول اجورهء خویش را ازخانم بگیرد برعکس بطرف وی چشمک میزند که منجر به بندی شدن وی گردیده تا اینکه در اثرضمانت مامورحمزه ازتوقیف رهامیگردد. درین صحنه شیوه برخورد پولیس وهمچنان نظام قضائی دوران های گذشته نیز قابل تأمل است زیرا شوهرخانم که به آبرویش صدمه وارد گردیده خواهان محاکمهء شادگل است اما مامور پولیس خود به کفالت ازقاضی به صلاحیت خودش مجرم را رها میکند وبا یک عربده بسوی شوهر متضرر او را وا دارمیسازد که ازدعوایش بگذرد چه نظام قانونمداری !!!!! که حق بنده را حتی پولیس میتوانست ببخشد ومجرم را بدون رضائیت متضرر عفو کندکه واقعا فلم مذکور توانسته است بدون کوچکترین مصلحت اندیشی این واقعیت را بیان کند
.
ازواقعیت های دیگریکه این فلم به آن اشاره کرده است فساد اداری وسوء استفاده های مالی ازطرف بستگان وخویشاندان کارمندان دولتی است.. چنانچه زمانیکه شاد گل بحیث چوکی دار دریکی ازفابریکه های دولتی مقررمیگردد با وجودیکه با قوانین ومقررات دولتی آشنانیست ولی بازهم نظربه فطرت سلیم و مسؤولیت وجدانی که درقبال رئیس خود احساس میکند مطابق امررئیس فابریکه ازانتقال دزدانهء مالهای فابریکه که باهمدستی خانم رئیس صورت گرفته شادگل حاضر است که تاسرحد مرگ ازآن جلوگیری کند. شادگل دربرابرضربات مهاجمان مقاومت میکند. ضربات دزدان مهاجم تا سرحد مرگ نمیرسد اما آنهارا وا دار میسازد که موتررا تخلیه کرده وازفابریکه خارج شوند. ولی متاسفانه که درخفا خانم رئیس با هزارتوطئه ودسیسه زمینهء اخراج شادگل را ازکار مساعد میسازد.
به نظربنده هرچند داستان فلم پسربیوه یک سوژهء هنری است ولی بدون شک زمانیکه خاطرات (پادشاه گل وفادار) اولین وزیرداخلهء رژیم داوودی را مطالعه کردم به نحوی با داستان فلم پسربیوه پیوند دارد. با این تفاوت که شادگل خیلی خوشبخت نبود که فردی مثل داوود خان در زنده گی اش پیدا میشد و اورا به مدرسه ومکتب آشنا میساخت ولی پادشاه گل وفادار عینا همین شاد گل بوده است که بختش زمانی یاری کرد که سردار داوود سفری به پکتیا داشت وبا پادشاه گل وفادار که درآنوقت طفلی بیش نبود برخورد. تا بالاخره او را به کابل آورد وبه مکتب ومدرسه برد و او تا تحصیلات شوروی و وزارت پپش رفت تا اینکه به دامن انجنیرگلبدین حکمتیار سقوط نمود.درحالیکه هزاران پادشاه گل وفادار دیگری ازاقوام مختلف که هزارمرتبه بااستعدادتر از وی وبا وفاتراز وی درین کشور با مشکلات شادگل زنده گی میکردند چانس حضور در دربارهای حکام برای شان میسرنگردید..
خلاصه اینکه این فلم را هرقدر به تکرار مشاهده کنیم بازهم تازه گی دارد ومارا به ابعاد وقضایای جدیدی آشنا میسازد. که همه وهمه واقعیت های تلخ تاریخ این سرزمین بلاکشیده است. وبدون شک همهء این واقعیت های تلخ محصول بی چون وچرای حاکمیتهای ظالمانه وبیدادگرانهء قبیلوی خود پشتونهاست که هم خود وهم دیگران را ازکاروان تمدن وپیشرفت اجتماعی بشری بازداشتند وبا انحصارقدرت در دست یک قبیله زمینه های رشد افراطیگری دینی وقومی را اکنون درین کشورمساعدساخته اند.
درآخرمیخواهم مشاهده این فلم را به اشخاص ذیل توصیه کنم: نبیل عمین مسکینیار، عارف عباسی ، عمرخطاب که آرزوی ظهور زعامتی چون احمدشاه ابدالی را داشته ویا همچو مهدی موعود انتظار دیکتاتوری چون امیرعبدالرحمن یا سردار داوود را میکشد ، کاندید اکادمیسن استاد محمداعظم سیستانی، ملالی موسی نظام وغیره درباریان فاسد الاخلاق ومدافعان نظامهای فرتوت قبیلوی . ومیخواهم بگویم تف برروی شما انسانهای بی وجدانیکه هیچگاه ضمیر و وجدان تان بیدار نگردیده وچشمان تان قدرت دیدن واقعیت های تاریخی را ازدست داده است . برعکس هرروز بخاطر بازگشت به دیکتاتوری قرون وسطایی زمان شاهی و داوودی وتوجیه جنایات سلاطین گذشته گلو پاره میکنید واز دیگران نیزتوقع دارید که ازشما پیروی کنند تف به روی شما انسانهای کثیف وخاین وبی وجدان!
پيامها
30 جولای 2009, 21:10, توسط ساربان
چرا در آخر خط عصابت خراب شد؟ به یک نوع "شادگل"عصبی و سادیست تبدیل شدی. از اول، نمی گویم که خوب بلکه آرام شروع کردی و آمدی تا اینکه در آخر به "شادگل" عصبی و سادیست مبدل شدی. میدانی آقا که در درون تو هم یک "شادگل" از خود بیگانه شده زنده گی میکند، یک "شادگل" که باید بر او دل سوزاند. "شادگل" که آلوده شده به عصبیت های قومی و دید های فاشیست مآبانه . این "شادگل" را در خود بکش تا بهتر بتوانی این فلم را ببنی و تحلیل کنی. این فلم در مورد پشتون ها نیست بلکه در مورد تمامی انسانهای است که در نظام قبیلوی-فئودالی زنده گی می کنند.
هرگاه "شاد گل" وار علاقه به دشنام دادن داشتی بهتر بود به خود این اشخاص غایب به نحوی در تماس شده و با معرفی شخص شخیص خودت به ایشان دشنام هایت را قطار می کردی تا عکس العمل لازم را میدیدی. آیا به نظرت "بی غیرتی" نمی آید که در پشت نام مستعار پنهان باشی و به هرکس و ختی ناکس دشنام بدهی؟ این فلم به ما می گوید که باید بر "شادگل"ها دلسوزاند و زمینه های را با فکر و کار مساعد ساخت تا هیچ "شادگل"ی در این سرزمین و در روی گیتی دیگر پیدا نشود و مهم از هم به ما این فلم می گوید که نباید "شادگل"بود. پس نباش
1 آگوست 2009, 00:19, توسط طوفان
سلامونه اونیکی هیلی و حضورته دمحترم ورور ساربان صاحب!
ستاسوححه دیره مننه چی زمادزره خبری مودغه کوم کس لکه بی غیرته دزوی په شان دشاه لخوا خخه واری کوی او همیشه پدی تلاش کی دی چی حنگه دپشتنو و قوم ته توهین وکری چه نوردا زموژ لپاره دزغملو ور ندی اوباید جی دغه شخص لکه شرمیدلی اونورتورمخوپه شان باید چه دخپلودغه بی معنی اوبی ارزشته اودنفرت دک مقالی په نتیجه کی دتولو پشتنو خخه جدامعذرت وغواری بیاهم ستاسوحخه ساربان صاحب دیرمننه.
2 آگوست 2009, 12:05, توسط سخی محمد حسینی
جناب محترم آقای ساربان !درین روزها دم ودستگاه دشمنی دولتی ایران ، بزور پول ِاز باد آمده ، توسط اجیران ومزدوران چادری پوش و مخفی کار خود مثل عطاخیل گاو بز دست پروردۀ خود در اکثر سایت ها مقالات اراجیفی ونفاق افگنانۀ را درین مقطع حساس از تاریخ کشور ما به چاپ میرسانند تا بجای اتحاد نفاق را ترویج کنند . نتیجۀ این نفاق افگنی ها واضح است که منجر به یک جنگ خونین شده تمام طرفهای درگیر در جنگ چه هزاره باشد چه پشتون چه تاجک باشد و چه بلوچ و... و.... یعنی تمام اقوام سر فراز افغان در ین آتش کباب خواهند شد . و نفع آن را باداران چادری دار مخفی کار عطاخیل و برادران تنی شان پدرام ها و آصف آهنگ ها ، ایران مضور که به مردم و اتباع خود چه کرد که بماکند .جهان شاهد جنایات آنهاست توقع از آنها نیست . گفته اند نیش گژدم نه از رهی کین است مقتضی طبیعتش این است .
مردم سلحشور افغان شاهد خیانت کاری آنها در اکثر سایت ها هستند و هرگز فریب این دشمنان کشور را نمی خورند . آنها در طول قرون در مقابل دشمنان چپ وراست در یک اتحاد بوده اند و خواهند بود .آنها زرگترین سوپر پاور ها را با این اتحاد شان بزانو درآورده اند . ایران بزدل چه باشد که هوس در دام افگندن شیر کند . هیچ نیروی نمی توانند با مزدوران خود مثل پدرام ها عطاخیل چادری دار ها و آصف آهنگ ها و دیگران این اتحاد خارا را جریحه دار کند . حرفهای زیبای شما مرا وادار کرد تاین جند جمله را بنویسم . سربلند و ممتاز باد تمام اقوام ساکن در افغانستان . مرگ بر نفاق افگنان شیاد در صفوف مردم قهرمان و برادر افغانستان باغرورو سلحشور .
7 آگوست 2009, 07:28, توسط شادگل ثانی
آقای عطاخیل بسیار تحلیل کودکانه از این فلم ارایه کرده و خواسته از این فلم برای ظهور شوونیزم ضد پشتونش استفاده نماید، در حالیکه اگر از واقعیت حرکت کنیم، در کشوری که ستمکاران و غداران هر ملیت چه پشتون و چه تاجیک بر سر مردم بیچاره ما حاکمیت دارند، همیشه تلاش صورت گرفته که مردم در بیسوادی و جهل نگهداری گردند و از کاروان تمدن بدور بمانند. این خصیصه تنها محدود به ملیت پشتون نیست و در بین تمامی ملیت های ما مظاهر جهل و خرافات و عقب ماندگی را میتوان مشاهده کرد.
اما چشمان کور عطاخیل تنها پشتون را میتواند ببیند اما سایر ملیت ها را نه و از این تحلیل خود برای نشاندن بذر بیاتفاقی و نزاع و نفاق بین ملیت های ما میخواهد سود ببرد تا بادارانش را خشنود سازد. این نوع انسانها به نظرم بدتر و جاهل تر و عقب مانده تراز شادگل اند و در عین حال از وجدان نیز تهی اند که به جای تبلیغ برادری و دوستی و عشق بین مردم مظلوم ما، میکوشند که آنان را به جان هم اندازند تا حاکمان این وطن از هر ملیت بهتر بتوانند آنان را بقاپند و به دام خود اندازند.
تا وقتی خاینان و جانیان این وطن چه تاجیک، چه پشتون، چه هزاره، چه ازبیک، چه بلوچ، چه نورستانی و پامیری و .... را از صفوف خود نراندهایم، مطمئن باشید که ما همه شادگل هستیم بیتوجه به اینکه به کدام ملیت تعلق داریم. تا وقتی خاینان مثل کرزی رئیس جمهور است، خاینی مثل خلیلی معاونش، وحشیای مثل دوستم لوی دستیز اردو، پهلوان پنبهای مثل فهیم کاندید ریاست جمهوری، فاشیستی مثل ملا عمر "امیر" و ..... از حالت شادگلی بیرون شده نمیتوانیم.
31 جولای 2009, 04:59, توسط Sharif
درود بر شما آقا عطا خیل !
ای کاش همه مثل شما تحلیل میکرد
آن چیزیکه من میخواستم به آن اشاره کردی.
1 آگوست 2009, 08:34, توسط سرور هزاره
سلام دوستان
به نظر من این فیلم واقعیت مظلومیت های مردم افغانستان را تا حدودی ( لااقل برادران پشتون از سوی حکومت علنا سرکوب نظامی نشدند ) بازگو می کند اما به شکل غیر اخلاقی و مبتنی بر رویکرد طبقات پایین شهرنشینان افغانستان نسبت به مردمان دهات و قریه جات.
در افغانستان رسم بر این است که ریشه های بدبختی و مظلومیت مردمی را تلاش می کنیم در خون شان ،در فرهنگ شان، در زندگی اجتماعی و خانوادگی شان پیدا کنیم اما هیچگاه از خود نمی پرسیم که چرا مردمان کشورهای دیگر و حتی کشورهای همجوار و همفرهنگ ما از رفاه بیشتر برخوردارند. حقیقت آن است که مردم افغانستان از هر نژاد و منطقه که باشند از سوی دولت های مرکزی افغانستان مورد ظلم قرار گرفته اند و در بهترین صورت از کوچکترین فرصت برای رشد و بهبود زندگی شان محروم بوده اند. در جایی که برق نباشد، مکتب نباشد، نان کافی نباشد، امنیت نباشد، جاده نباشد، خط قطار نباشد ایا می شود رشد کرد.
برویم به کابل. ایا 90% شهریان کابل ما حتی وقتی به تهران می روند شادگل نیستند؟ همه از افغانستان هستیم و می دانیم که گاهی حتی فشار زندگی و فقر در کابل بیشتر از دهات ها است. در دهات لااقل تکه زمینی و خانه ای کاه گلینی داری که بدان پناه ببری اما در کابل چه؟ این است که شهر کابل، شهر گدایان، حمالان، گرسنگان و بی پناهان است. میزان سواد در این شهر از دهات ها بالاتر نیست. برق کافی ندارد. هوای آن بسیار کثیف و آلوده است. امنیت در آن وجود ندارد. قانون در آن وجود ندارد. هنوز چراغ ترافیک در آن نیست. سیستم فاضلاب در آن وجود ندارد. آب نوشیدنی ندارد. اکثر خانه ها نه نقشه دارد و نه بر اساس معیار های امروزین ساخته شده است. حال سوال اینجا است که بر اساس کدام افتخار ما بیاییم دهات نشین های خود را مورد تمسخر قرار دهیم؟؟ فرهنگ تمسخر و فخر فروشی های کاذب و میان تهی در افغانستان یک فرهنگ غالب است چون در این دیار دل کس به کس نمی سوزد. مردمان دیگر اما به جای تمسخر از حقوق مظومان خود دفاع می کنند. در مقابل ظالم و دزد می استند. در این فیلم اما یک دزد دروغگو را شهری و متمدن نشان می دهند اما یک دهات نشین پاک طینت را عقب مانده و نفرت انگیز نشان می دهد. در حالی برقع یا چادری از همین شهر به دیگر نقاط افغانستان معرفی شد. در حالی اکثر اهالی همین شهر بی سواد هستند و حتی قبل از جنگها دست شان به دهان شان نمی رسید.
ببینید که وقتی یک مهاجر جهان سومی به یک کشور جهان اول می رود صدها موسسه و مرکز کمک به اینها وجود دارد که اینها را کمک می کند. اگر کابل واقعا متمدن می بود در این فیلم نشان می داد که این بدبخت را به یک سرپناه بی سرپناهان می برد و به او کمک می کردند نه اینکه به او خیانت کنند و نان شب اشت را بدزدند. عجیب فرهنگ خیانت در خون ما افغانها رسوب کرده است !!
2 آگوست 2009, 18:22, توسط سخی محمد حسینی
سلام و احترام به هرشخصی که تکیه بر واقعیات کند و از بغض و کینه دوری جوید من با جناب سرور هزاره همراه و هم فکرم . بشرط اینکه نقطۀ ضعف را درست تشخیص دهیم و ازآن به نفع غرایز بغضی استفاده نکنیم
در دوران که همه آنرا بنام دوران دوصدو پنجاه سال حاکمیت قوم پشتون میدانند وزیر این برداشت خصومت اقوام دیگر را غرض نفاق بر علیه قوم پشتون دامن میزنند . توجه کنیم که این دوران واقعن به نفع مردم پشتون بوده و به ضرر اقوام دیگر ؟ در جواب باید گفت : مبرهن است که هرگز به نفع پشتون ها نبوده زیرا هر دارندۀ چشمی که در افغانستان مناطق پشتون نشین وهزاره نشین کشور راعینن دیده اند هردو قوم بد بخت تر از اقوام دیگر درین دوران زندگی بسر کرده اند . هردو قوم از لحاظ معیشت ، زندگی ، تحصیل و رفاه در سطح پایین قرار داشته اند . درمجموع همۀ اقوام از اشخاص متنفذ و شرور، یکسان رنج برده اند .پس کی گفته میتواند که اید دوران بنفع قوم پشتون بوده ؟ هر باوجدانی اینرا خوب میداند که حرف در کجاست وبه چه لحاظ میخواهند زیر نام حکومات جبار وابسته به دیگران قومی را بدنام کنند . چنانچه دسته طالبان که متشکل از هراتی وزبک تاجک مزاری تالقانی ایرانی اندونیزیایی امریکایی چچینی بلوچی عربی پاکستانی و...و.. بود بنام پشتون میشناسند در حالیکه پاکستانی ها و عربها در رأس آمریکایی ها این گروه را غرض نابودی افغانستان وقتی به دنیا آوردند که گماشتگان دیگر شان مثل کلب الدین احمد شاه مسعود سیاف و....و..... در راه نابودی مطلق افغانستان ( بخاطر کسب بیشتر دالر) برای باداران شان مؤفق نبوده اند . اگر ملا عمر مجهول هویه را محک قرار میدهند واضحن کمال بی عرضه گی و بغض مزدوران اجنبی اند .
اگر به تاریخ راستین کشور دور از بغض وحب مراجعه شود به وضاحت خواهید دید که در برابر دشمنان وطن بنابه سنجش و خبرگی ، دور از حاکمیت قوم ، براساس لیاقت و اعتماد نمونه های زیادی وجود دارد بطور نمونه در جرگۀ مانجه در 30 کیلومتری قندهار آنهم در مخفی گاه تحت فشار گورگین والی درنده وجنایت پیشۀ ایران درقندهار تمام اقوام ، بشمول هزاره ها بلوچ ها تاجیک ها وزبک ها اهل هنود نورستانی ها و...و.. همه وطندوست باهم جمع آمدند و جان بازانه به رهبری میرویس خان هوتک که لیاقت ومدریت این امر خطیر راداشت مدبرانه اقدام کردند و وطن را ازکثافت صفوی های سفاک رهایی بخشیدن .
ایران از دوران پر جلال هوتکی ها مثل میرویس خان شاه محمود ، شاه اشرف که در ایران برای مردم رفاه و ترقی آوردند و از شر شاه حسین صفوی سفاک ملت ایران را نجات دادند و زبان فارسی را که بنابه تسلط ترکهای صفوی از میان بر داشته شده بود دوباره رواج دادند . بنابه نمک حرامی تعدادی ازین نمک نشناسهای ایرانی خدمات آنهارا نادیده گرفته ترس ازینکه تمام افتخارات واقعی که ایران بدروغ وجعل از خود میدانند .متعلق به افغانستان کنونی میباشد . بخاطر اینکه نباید این کشور دوباره به پا ایستد وتمام دروغ وریای ایران برملا شود در تلاش است تا با نفاق و هر طریقی که میشود این سرزمین تاریخی نباید دیگر قد راست کند . چنانچه همین کار را اسرایلی ها در حق کشور تاریخی چند هزارساله عراق کردند . ملت ما این دایی های مهربان تر از مادر را خوب میشناسند و خوب تجربه کرده اند . بنااً نمی شود فریب مزدوران آنها را ملت ما قبول کنند و آزموده را دوباره آزمایش نمایند .
ازینرو جناب سرور خان هزاره من و شما نباید مردم پشتون را بخاطر ایرانی ها از خود برانیم و خود را بدامن ایران که مارا انسان نمیشمارد بانداریم . هر با وجدانی حساسیت موضوع را درین شرایط درک میکند و هر بی وجدانی بادرک حساسیت بازهم آتش نفاق را دامن میزند .
28 آگوست 2009, 03:42
دوست عزیز آقای حسینی ! شما پرسشی را در پیام خود مطرح نموده بودید که نتوانستم بدون جواب از ان بگذرم
( ... پس کی گفته میتواند که اید ( این ) دوران بنفع قوم پشتون بوده ؟ هر باوجدانی اینرا خوب میداند که حرف در کجاست وبه چه لحاظ میخواهند زیر نام حکومات جبار وابسته به دیگران قومی را بدنام کنند .)
آقای حسینی ! دانستن واقعیت های تاریخی ضرورت به وجدان ندارد ، فقط کمی ضرورت مطالعۀ اوراق تاریخ دارد که گرایش های قومی را نداشته باشد . این از دین حقیر و از مذهب فقیر چند پرسشی دارم که میخواهم شما و دیگر هم نظران تان جواب آنرا در لابلای صفحات تاریخ جستجو نمائید .
1 _ طرح و پی ریزی سیاست اقتصادی اضافه جریی و توزیع زمین های آبی و للمی شمال کشور به نفع کدام قوم بود ؟
2 _ دروازه دانشگاه حربی و دیپلوماسی به روی فرزندان کدام قوم باز و بروی فرزندان کدام اقوام بسته بود ؟
3 _ از خدمت زیربیرق جوانان کدام قوم معاف بودند ؟
4 _ مالیات بر عایدات را بر کدام قوم معاف ساخته بودند ؟
5 _اکثریت جوانان کدام قوم به بورس های تحصیلی به خارج کشور میرفتند ؟
آرزو دارم جواب پرسش هایم را خود جستجو نمائید ، من گوشۀ کوچک آنرا بطور اجمالی با شما در میان گذاشته ام . با اینهمه نا برابری ها ، که تاریخ کشور ما یکایک آنرا در سینه ثبت نموده ، پرسش شما بدور از حقیقت هاست که میپرسید (... پس کی گفته میتواند که اید ( این ) دوران بنفع قوم پشتون بوده ؟ ) ....
پیروزی و موفقیت های تان را آرزو دارم .
2 آگوست 2009, 09:29
از این فیلم ها به پاکستان بسیار درست میشود . منتهی ( بچه فیلم ) که در این فیلم از کدام قریه پشتون نشین افغانستان است به خواب این که به سرک های کابل پیسه افتاده و درخت ها به جای برگ پیسه تولد میکنند , سر خوده پایین انداخته همرای بز مامای خود به طرف کابل میرود . در فیلم های پاکستانی ( مولا جت ) را به دوبی میفرستند . اکثراء کشتی قاچاق ادم های که مانند شاد گل خود ما خواب پیسه را با چشم های باز میبینند در بحیره عرب در نزدیکی کراچی شام تا صبح چکر میزند , میزند , میزند و شفق داغ کشتی را به ساحل های خرابه کراچی عقب تپه های اجنر و بنجر لنگر انداخته با گفتن ( عقب این تپه ها دوبی است ) مسافرین را بسرعت پیاده نموده خود فرار مینمایند . مسافرین پیاده شده به فکر اینکه در دوبی پیاده شده اند با ترس و لرز و خفیه و پنهان اهسته اهسته از بیشه ها و میان درخت ها و بته های خشک خود را به نزدیکی شهر که در شفق داغ صبح چراغ هایش سو سو میزند میرسانند , به مجردیکه یک و دو تای انها داخل سرک عمومی میشوند ناگهان در روشنی کم صبحگاهی میبینند که لوحه های سر دوکان ها و تمام اعلانات به زبان اردو است , درین عینء تعجب سرسام کننده , ناگهان میبینند که دوتا پولیس با یونیفارم پولیس ها پاکستانی که دنده های خود را یکی بروی زمین میکشد و دیگری سر شانه خود انداخته به طرف آنها میاید . حوالدار از یکی انها میپرسد : کجا بخیر ده ایی کله صبح . مسافر بد بخت با خوشی به دیگر خود با اهسته گی که حوالدارنشنود و نبیند اشاره نموده میگوید . خدا را شکر که پولیس های خود ما به دوبی کار میکنند و حوالدار میفهمد با ناراحتی میگوید ( هی دوبی که بچه ) از کجا میایی ؟ ... خلاصه داستان ( دوبی چلوی مولاجت ) به پولیس استشن خاتمه پیدا میکند و تازه ( مولا جت ) بعد از انهمه هوشیاری و (داده گری ) که در عمر ش در سرک های کراچی و جلو در های سینما های جناح رود کراچی نموده بود به صفر تبدیل میشود . مسله شاد گل از نظر اقتصادی مشکل عمومی قرن ما برای کشور های در حال رشد بود و میباشد , در اکثر کشور های در حال رشد قبل از سال های 1970 دهات وضع خوبی به خاطر تامین اقتصاد کشور از زراعت بود . ولی بعداء که اهسته اهتسه ماشین دست مزارع را از زمین کوتا ساخت و صنعتی شده جوامع روبه بالا گرفت , مردم از دهات به طرف شهر ها ریختند . اگر به یاد داشته باشید وقتی غلام محمد فرهاد مشهور به ( پا پا ) در زمان که ریس شهر والی کابل بود سرکء جاده میوند را ساخت , اکثر با ناراحت میگفتند که ( پاپا ) میدان طیاره درست نموده است . یعنی سرک بسیار بزرگ بود و اصلاء کابل موتر و وسایل نقلیه نداشت . زمانی را میگویم که موتر های شرکت سرویس تا پیش نل کارته پروان یا تا پیش سینما بهارستان میامد و بر میگشت . از جمله ساختمان های که بعدازکارته پروان درقبل از سالهای 1340 بود نامء ( قلعه بانده - قلعه نوبرجه - و سفارت انگلیس ) را میشود گرفت . مالک این دو قلعه چند نفر قزلباش بودند که اولاده هایشان در کشور های اروپایی و امریکایی پرسه میزنند . سفارت انگلیس را امیر عبدالرحمن خان دردور حکومت خود به یکی از منشی های خود که قزلباش بود بخشش داده بود نواسه های ان منشی امروز در شهر مشهد ایران زنده گی مشکلی را به پبیش میبرند . بهر حال اگر دولت دهات را از نظر کاری و اقتصادی تکمیل نکند . مشکل شاد گل برای همیشه یک مشکل خواهد بود . عزت زیاد صنوبر .
http://www.youtube.com/watch?v...