ما می کشیم، پس ما هستیم
فرزندان جوان به زیر خاک رفتند و پدر و مادر به زندان/ حادثه ای که در خانواده محمد شفیع به وقوع پیوست، با هر انگیزه ای که صورت گرفته باشد، زنگ خطری را برای خانواده های مسلمان و به ویژه افغان ها به صدا در آورد. آیا می توان فرزندان خودرا با همان شیوه های سنتی در کانادا تربیت کرد؟ اگر نه، پس چگونه می توان در تهاجم شراب وشهوت، جوانان سالم و مومن تربیت کرد؟ چه کسی مسئولیت دارد تا به این پرسش ها پاسخ قانع کننده ای بیابد؟ خانواده ها، فرهنگیان، ارباب قدرت؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نویسنده و مترجم میرحسین مهدوی
تصور اینکه پدری فرزندان خود را هر ازچندی زیر مشت و لگد بگیرد، برای بسیاری از ما دشوار نیست. خیلی از ما به یاد داریم که در خانه خود ما یا در خانه ی همسایه ی مان، هرچند وقت یکبار، صدای گریه ی بچه یا دختری سکوت خانه و کوچه راشکسته است. بسیاری از ما به یاد داریم که فریاد ها، دشنام ها و صدای برخورد سیلی با صورت، مشت با پشت و کمر و یا تسمه با کف پاهای برهنه یک دختر یا پسر جوان بخشی از فرهنگ " تربیتی" کشور ما به حساب می آمد. برای ما مردها نه تنها کتک زدن فرزندان بلکه لت و کوب زنان نیز یک امر عادی بوده و عموما با هدف تادیب صورت می گرفته است.
روزی از کار به خانه باز می گشتم. ساعت حدود 5 عصر بود و هوای کارته سخی رو به تاریکی می رفت. به کوچه که پیچیدم، صدای التماس و گریه زنی توجهم را به خود جلب کرد. زنی با صدای بلند و توام با گریه و زاری می گفت: بد کدیم، توبه کدیم ، مرو ببخش... و صدای وحشتناک مرد، دشنام، مشت ، لگد و... راستش وحشت، اندوه و خشم سراسر وجود مرا فراگرفته بود. به کوچه که پیچیدم، مردی را دیدم که زنش را – در جلو خانه و در کوچه- زیر مشت و لگد گرفته است. قطرات خون، پیشانی سفید چادری زن را سرخ کرده بود. زن همچنان گریه و زاری می کرد اما مرد- چه مردی- او را به زور مشت و لگد داخل خانه برد. بیرون خانه صحنه همان بود که گفتم اما درون خانه را خدا می داند ...
این گونه صحنه ها را دیده ایم یا حد اقل شنیداه ایم. اما آیا کسی – از جمع آنانی که در هوای فرهنگ تربیتی وطنی حضور داشته اند- شنیده است که پدری فرزندان خود را با دست های خود ( در راستای همان فرهنگ تربیتی!) به قتل رسانده باشد؟ می دانم که پاسخ همه شما منفی است. نه، نشنیده ایم. هیچ پدری، کمر به قتل فرزند خود نبسته است. حتی در جنگ های داخلی، پدری را دیده ایم که تفنگ بر دوش، کمر به قتل دیگران بسته است است یا فرزندان دیگران را کشته است اما همین قاتل، وقتی به خانه خود بازگشته، برای فرزندان خود پدر بوده است. در بیرون جنگاوری قاتل اما در خانه پدری مهربان- یا گاه نا مهربان- بوده است.
اما روزنامه های چاپ تورنتو چیز دیگری می گویند. آنان می گویند که یک افغان، سه دختر نازنین و زن خود را به قتل رسانده است. آنهم نه در کابل، مزارشریف، تخار، قندهارو... بلکه همین جا، در کانادا، در شهر کینگستون. باورتان نمی شود؟ می دانم. من هم باورم نمی شد. اما خبر آنچنان بزرگ بود که نمی شد باورش نکرد. بیش از سه روز- سه روز پشت سرهم- خبر اول همه رسانه های ایالت آنتاریو بود. سی بی سی، سی تی وی، روزنامه ها ....
بگذارید بگویم که چه گفته اند:
یک خانواده افغان که دو سال پیش از دوبی به کانادا آمده و ساکن شهر مونتریال بودند، برای تفریح و سیاحت اواخر ماه جون به آبشار نیاگارا می روند. این خانواده درساعت های اولیه صبح روز سی ام جون و در مسیربازگشت وارد شهر کینگستون شده و در یک هتل چند اتاق کرایه می کنند. محمد شفیع ، پدر، طوبا شفیع یحیا، مادر، حمید، زینب، سحرو گیتی شفیع فرزندان خانواده و نیز رونا محمد، همسر اولی محمد شفیع در این سفر فامیلی حضور داشتند. محمد شفیع، طوبا و حمید حوالی ساعت 9 صبح با مراجعه به پولیس، گم شدن چهار نفر از اعضای فامیل شان را اطلاع می دهند. محمد شفیع می گوید که دختر بزرگم، زینب، قبلا هم بدون اجازه موتر را گرفته و می رفت. امروز هم گمان می کنم او موتر را گرفته و و خواهران و عمه اش را باخود برده است. این سه تن بعد از دادن گزارش، گینگستون را ترک کرده و به سمت مونتریال می روند.
پولیس پس از جستجوی طولانی، موتر حامل زینب، گیتی، سحر و رونا را می یابد. موتر حامل آنان از سرگ اصلی منحرف شده و داخل یک کانال آب افتاده و هر چهار نفرشان براثر خفگی ناشی از آب مرده اند. عامل اصلی مرگ این چهار نفر در ابتدا تصادف و غرق شدن در آب عنوان شد و همه و از جمله رسانه ها آنرا یک حادثه تکاندهنده و رنج آور تلقی کردند. اما در همان روزها نیز پولیس گیچ مانده بود که چگونه موتر حامل این چهار نفر از جاده منحرف شده و داخل آب رفته و حد اقل سه متر آب روی آن آمده است. به میزانی که تحقیقات پولیس بیشتر می شد به همان میزان نیز پیچیدگی صحنه تصادف زیاد تر می گشت. سرانجام پولیس شهر کنگستون به کمک پولیس فدرال RCMP و پولیس ایالت انتاریو OPP دستور دستگیری هر سه نفر باقی مانده از خانواده شفیع را صادر می کند. محمد شفیع ، 56 ساله ، پدر، طوبا شفیع یحیا، 39 ساله ، مادرو حمید شفیع 18 ساله، برادر آن سه دختر مقتول دستگیر و تحقیقات آغاز می گردد. در تحقیقات بسیار اولیه مشخص می شود که رونا محمد، همسر اولی محمد شفیع بوده نه عمه -خوانده ی فرزندان یا پیش خدمت خانواده. پیش از این حادثه و در اسناد رسمی خانواده، خانم رونا محمد پیش خدمت خانواده به حساب می آمده است. درست در ایامی که پولیس سرگرم تحقیقات روی این دوسیه بود، آقای ولی ابدالی و خانم دیبا معصومی برادر و خواهر رونا که در فرانسه زندگی می کنند، به اداره پولیس کینگستون تلفن زده و بسیاری از اسرار زندگی خواهرشان و محمد شفیع را برملا می سازند. این خواهر وبرادر داغدیده در گفتگو با رادیو سی بی سی گفتند که رونا یک عمر با ترس و وحشت با محمد شفیع زندگی کرده و حتی بارها تقاضای طلاق کرده اما با مخالفت همسرش مواجه شده است. آقای ابدالی که به زبان فرانسه سخن می گفت به سی بی سی گفت که خواهرش از خانه خود امکان تلفن زدن به وی را نداشته و تنها زمانی که محمد شفیع خانه نبوده و او می توانسته بیرون برود به خواهر و برادرش تلفن می زده است. همچنین دیبا پرده از اسارت و زندانی بودن خواهرش در خانه همسرش برداشته است. او به سی بی سی گفت: "وقتی محمد شفیع می خواست از خانه بیرون برود دروازه را روی همشیره ام قفل کرده، تلفن را قطع کرده و او حق نداشت از خانه بیرون برود".
چنین به نظر می رسد که ریشه این حادثه غم انگیز به رفتار های خلاف انتظار دختر بزرگ خانواده ، زینب، برمی گردد. به گفته همسایه ها و اقارب این خانواده، زینب ابتدا با یک جوان هل پاکستان که در شهر سینت لینارد زندگی می کرده رابطه داشته است. هنگامی که پدرش شدیدا با دوستی زینب و جوان پاکستانی مخالفت می کند، زینب از خانه فرار کرده و به مدت یک هفته در خانه دوست پسر پاکستانی اش زندگی می کند. بعضی از اقارب این خانواده به مطبوعات گفته اند که زینب پس از مدتی از جوان پاکستانی دل کنده وبا یکی از خویشاوندان خود به نام حسین حیدری که مدیر یک فروشگاه بود طرح دوستی می ریزد. درتمامی این مدت، زینب کمتر به نظرات خانواده اش گوش داده و به همین دلیل اعضای خانواده اش در گفتگو با مطبوعات زینب را یک دختر " سرکش" معرفی کرده اند.
دیبا معصومی از قول خواهرش رونا به سی بی سی گفت که رونا شاهد گفتگوی محمد شفیع و همسر جوانش طوبا بوده و محمد شفیع به طوبا گفته بوده که خود را از شر زینب راحت خواهد کرد. طوبا از وی می پرسد چگونه و او جواب می دهد که وی را خواهد کشت. طوبا می گوید که با دیگر دخترانت چه می کنی و او گفته است که خود را از شر همه شان راحت خواهد کرد.
سخنگوی پولیس کینگستون، برخلاف تحلیل بعضی از اصحاب مطبوعات، این حادثه را قتل با انگیزه مذهبی ( Honor Killing ( نام ننهاده و تنها گفته است که " تفاوت های فرهنگی و سخت گیری های خانواده" باعث بروز این فاجعه گردیده است. با این حال تعدادی از مطبوعات چاپی و تصویری این حادثه را " قتل با انگیزه های مذهبی" نام نهاده و آنرا سومین فاجعه از سلسله ی قتل با انگیزه های مذهبی در کانادا نام نهاده اند.
در حال حاضر محمد شفیع، طوبا شفیع و حمید شفیع به اتهام قتل عمد چهار نفر در زندانی در شهر اوتاوا به سر می برند.
در روز ششم آگوست هر سه متهم از طریق ویدیوو دوربین مداربسته ( در بعضی از موارد خیلی حساس متهم در زندان باقی می ماند و از طریق یک دوربین مداربسته با قاضی که در دادگاه حضوردارد، صحبت می کند)محاکمه شدند. خواسته اصلی سه متهم این بود که آنان بتوانند با فرزندان باقی مانده شان بدون حضور وکیل ملاقات نمایند که مورد موافقت قاضی قرار گرفت. خواسته دیگر آنان مبنی بر صحبت به زبان فارسی و استخدام مترجم از طرف دادگاه نیز با موافقت قاضی مواجه گردید. این سه متهم قرار است در چهاردهم ماه جاری مورد محاکمه قرار گیرند.
حادثه ای که در خانواده محمد شفیع به وقوع پیوست، با هر انگیزه ای که صورت گرفته باشد، زنگ خطری را برای خانواده های مسلمان و به ویژه افغان ها به صدا در آورد. آیا می توان فرزندان خودرا با همان شیوه های سنتی در کانادا تربیت کرد؟ اگر نه، پس چگونه می توان در تهاجم شراب وشهوت، جوانان سالم و مومن تربیت کرد؟ چه کسی مسئولیت دارد تا به این پرسش ها پاسخ قانع کننده ای بیابد؟ خانواده ها، فرهنگیان، ارباب قدرت؟
تنها نکته ای را که همین جا می توان گفت اینست که اگر تاکنون به فکر طرح این پرسش ها و یافتن پاسخ آن می بودیم و قدم جدی تری برداشته بودیم، شاید امروز زینب جوان، سحر و گیتی نازنین زیر خروار ها خاک نبوده و پدر و مادر داغدارشان پشت میله های زندان نبودند. واگر امروز، همین امروز به خود نیاییم، فردا ممکن است فاجعه ای دلخراش تردست و دامن اجتماع ما را بگیرد.
پيامها
14 آگوست 2009, 09:05, توسط هاشمی
سلام اقایی مهدوی مضمون جالب بود امروز تصادفا بنده با یکی از همچو موارد سر خوردم که یک افغان که مدت سه سال میشود از ایران به غرب امده است و چند دوختر و بچه دارد داشت از فرزند هایش قصه میکرد که دل سنک برایش اب میشود از بی ابی خانمش از دوختر هایش میکفت دوخترم میکوید که بابه قواره تو خیلی خسته کن است طرف من نکاه نکن و شخص دیکر که فرزند 15 ساله اش با لکد و کتک بر سر و صورتش کوبیده بود روزی برایم قصه میکرد که من چکونه برکردم ایران دیکر حوصله نمانده از این مرد فقط یک دوختر 17 ساله مانده که انهم میخواهد جدا شود و یک بچه از هشت فرزند که انهم اطاعت که هیچ چی و هر چه دلش میخواهد میکند
میدانم برادر عزیز اشخاص که کم حوصله استند وقتی بالای فرزند یا دوخترش کدام قهر شود دیکر اولادهایش قبول نمی کند و به مجرد کدام اهانت به بولیس زنک میزند و جدا میشوند
این بد بختی افغانها است از بخت بد این هوشدار به کسانی است که میخواند اروبا بیایند این موضوع را در نظر داشته باشند وقتی اروبا یا امریکا رسیدند باز دیکر فاید ه ندارد
14 آگوست 2009, 09:48
حادثه ای که در خانواده محمد شفیع به وقوع پیوست، با هر انگیزه ای که صورت گرفته باشد، زنگ خطری را برای خانواده های مسلمان و به ویژه افغان ها به صدا در آورد. آیا می توان فرزندان خودرا با همان شیوه های سنتی در کانادا تربیت کرد؟ اگر نه، پس چگونه می توان در تهاجم شراب وشهوت، جوانان سالم و مومن تربیت کرد؟ چه کسی مسئولیت دارد تا به این پرسش ها پاسخ قانع کننده ای بیابد؟ خانواده ها، فرهنگیان، ارباب قدرت؟
مهدوی !
شراب که در کشور های اسلامی مصرف میشود امار ان زیاد تر از کشور های غرب است . شهوت رانی های که در میان اعضای خانواده برادر و خواهر - برادر و برادر - پدر و دختر - مادر و پسر در کشور های اسلامی است , اصلاء قابل مقایسه با کشور های غربی نمیباشد . تجاوزدسته جمعی به پسر و دختر های نا با لغ توسط بزرگ سالان در کشور های اسلامی به اندازه زیاد است که امار ان سر به فلک میزند و هیچ پسر و دختری از ترس پدران و مادران و یا بی عزتی و بی ابروگی در جامعه لب نمیتواند بگشایند . فحشا در کشور ها اسلامی وحشتناک است . تنها در سعودی عربیه صد ها هزار دختر و زن جوان که از بی روزکاری برای لقمه نانی به این کشور می میایند پنجاه در صد انها در فحاشه خانه های مخصوص به زور مجبور به فحشا میشوند و پنجاه در صد ان شب ها به زور در بغل صاحبان کار و خانه ء که در ان کار میکنند خوابانده میشوند . شاید برای جلو گیری از فحشا محسنی سن ازدواج را برای دختر ها سن 9 ساله گی تعین نموده است .ولی بر عکس در مجموع در کانادا حتی تجاوز در چارچوب زناشوهری رانیز مجاز نمیدانند . این مسله کاری به ( قتل های افتخاری ) ندارد . این شخص یکی از جاهل های افغانستان هستند که قضیه را با قتل حل نمودند , ورنه حل این مسایل در قاضی خانه های کوچک خیابانی اوتاوا و یا کینگستون پیش پای افتاده ترین مسایل است . کانادا کشوری است مسلمان تر از کشور های اسلامی . قوانین انسانی زیادی انسان ها را نه تنها احترام میکند بلکه کمک نمده زمینه بلند رفتن سطح انسانی او را تقویه میکند . در تمام سال 2008 به تعداد 450 نفر در حادثات متفرقه کشته شده بودند , در حالیکه در افغانستان و پاکستان روزه 600 نفر کشته میشوند . مهدوی هنوز سه سال تو به کانادا پوره نشده است به نظرم . کتاب بخوان و خود را در زنده گی با مردم شریک کن . پورت هوپ .
15 آگوست 2009, 06:21, توسط توفیق
دانشمند گرانقدر خانم یا آقای محترم (پورت هوپ!)
آیا میشود آن ادعا هائ را که در بالا نموده اید با مدارک و آمار ثابت سازید؟ مثلاً "مصرف الکول در کشور های اسلامی بالاتر از کشور های غربیست."، "تجاوز جنسی در کشور های اسلامی بالاتر از کشور های غربیست." و غیره.
بنده از اسم مستعار و طرز نوشتار تان دانستم که عمر تان در کنج و کنار کتابخانه های غرب گذشته و اهل مطالعه ی
پیگیر و مداوم هستید. واقعاً شما را میتوان افتخار جامعه بشری نامید. شما با این همه افتخارات باید مخترع نامی ویا لااقل مولف کتُب و مقالات گوناگون و در عرصه های مختلف باشید. لطفاً از دست آورد های عظیم خود در عرصه های دانش و هنر ما را مطلع و مفتخر سازید.
24 آگوست 2009, 22:39
جناب توفیق خان !
وعلیکم اسلام و رحمته الله و برکاته هو . و اما بعد :
http://www.boloji.com/wfs/wfs084.htm
http://news.bbc.co.uk/2/hi/sou...
http://www.jihadwatch.org/dhim...
http://www.msnbc.msn.com/id/29749376/
http://islamicterrorism.wordpr...
http://www.geocities.com/reali...
بعضی مسایل در لینک اخر , مسایل بسیار گرم بحث روز بود . و موقف اسلام را ببینید که چه است برای زنی که مورد تجاوز قرار گرفته است . در اسلام هرچه گناه است بر سر زن است که چرا مرد را ترغیب به تجاوز نمودن نموده است . بهر حال . اماری دیگری نیز موجود است که مسلمانان در استرالیا و در کشور های غربی نشان میدهد که دست به تجاوز به زن های مسلم و عیسایی زده اند . اکثر غریزه مذهبی و دینی باعث تجاورز به زن شده است . گاهی برای افتخار نمودن به زن تجاوز نموده اند . اولد جرسی .
14 آگوست 2009, 09:59, توسط اکبر
سلام به همه دوستان.من حدود بیست وپنج سال میشود که در خارج از وطن زندگی میکنم.متاسفانه در جوامع غربی چیزی بنام انسانیت شرافت اخلاق تربیه واحترام وجود ندارد ودر چنین محیطی باید طفل خودرا بزرگ کنی وصحیح وسالم به جامعه تقدیم نمایی کاریست نهایت مشکل.یقین دارم بسیاری از هموطنان ماارزو وشوق رفتن به این کشور ها را دارند.ولی نمیدانند این جوامع چه دوزخی هستند.خصوصاازنگاه تربیه اولاد.یکتعداد توانسته اند که ازین لجنزارخودواطفال خودراسالم بیرون بکشند ویکتعداد متاسفانه تادو گوش غرق شدند.من واقعا به فامیل شفیع متاسف هستم کاش هرگز اتفاق نمیافتادواین مشکل ازراه های دیگری حل میشد.خدا نگهدار همه
24 آگوست 2009, 22:10
اکبر !
تاسف اینجا است که اشخاصی مانند شما جراات مقابله با واقعیت را ندارد . دلیل شاید ضعف تحصیلی شما باشد یا کمی دانش و یا کم بود تجربه و یا در سن کم با مشکلاتی از قبیل فاصله نسلی در بین یک خانواده با اعتقادات عنعنوی مواجه شده اید . شما وقتی نوشته اید که ( نمیدانید که این جوامع چه دوزخی است ) من کاملاء شما را درک نمودم و حس نمودم که مشکل شما مشکل هزاران خانواده ( معتقدین ) نو وارد در جوامع غربی است . ولی این حقیقت را باید قبول نماید که در خانواده ء اگر چه که در غرب مسافر نشده اند و در افغانستان در یکی از شهر های افغانستنان زنده گی میکنید باز هم پدر در جدال با پسران و دختران خود است و میباشد . شما به هیچ وجه حق تابع ساختن و مطیع ساختن و به زور اینده فرزندان خود را . . حق به یوغ کشیدن را ندارید . مانند که پدران شما این دنیا را برای شما به میراث گذاشتند و شما با کوشش بسیار چهل در صد نمیتوانید مطابق میل اسلاف خود زنده گی بسر کنید ( به دلایل زیاد ). پس اجازه بدهید که نسل های اینده نیز اینده خود را شروع با تحصیل دانش نموده, و اینده خود را محکم بسازند . دین و یا مذهب کاملا اسحقاق برای هر کسی است که بخواهد بدان بیاویزد . ولی در امور دنیوی تا حال هیچ جامعه نتوانسته است امور اقصادی خود را با اقتصاد اسلامی گزران نمایند . و یا با فلاسفه اخوالمسلمین ایندهء با کتابی داشته باشند . منظوز من از بی خدا بودن نیست , مکر شما که از دوزخ غرب میترسید و دیگران را میترسانید تا چه اندازه برای شناختنادند خدای خود در غرب فعال بوده اید . مگر غرب در جنگ علیه فساد و فحشا در نظر رهبران دینی مانند موددی و فضال الرحمن و یا امیر المونین ملاعمر و یا عثما بن لادین خط اول جنگ برای مسلمانانی مانند شما نیست . شما فقط بلد هستید به غرب دشنام بدهید . اصول دین که در غرب برای تمام افراد جامعه وضع شده است , برابر برای همه یک نوع مفید است . اینجا نه سید است و نه حاجی نه کسی به زورء کرامات به پیش میرود و نه اپولوی را با دم و دعا به اسمان میفرستند . شما ار مقابله با واقعیت های زنده گی میترسید و خیال میکنید که با به برده گی کشیدنء دماغ و افکار اولاد های خود به نفع اسلامی عربی خدمتی به خدا و به جامعه خود نموده اید . در حالیکه شما نسلی از نو مولودان خدا تقدیم به جامعه مینماید که عاری از هر نوع احترام به هم نوع و کشور و خدا خواهند بود . توصیهء من به شماها این است که قدم به قدم خود را با دانش روز ( دینی و دنیایی ) اراسته سازید و با فرزندان و اعضای خانواده خود مانند دوست باشید و همیشه منحیث بزرگ و با تجربه ویا حتی ولی نعمت نورچشمان خود , خود را در اختیار ایشان بگذارید , همیشه در مباحث خود از کلمات مانند ( اگر - مگر - چونکه - چنانچه ) به جای امردادن مانند یک قومندانء کله خشک و یا کسی که کمک و اعاشه خانوداه خود را میناید و یا هر لحظه به رخ همه میکشد , استفاده نماید . خاصتاء اعضای خانواده مانند پسران شما و دختران شما در سنین سیزده و هژده به دوستی قابل اعتماد و تحصیل یافته و با دانشی مانند پدر و مادر سخت ضرورت دارند . اگر شما ها بتوانید بدانید که اگر نمیتوانید کمکی که لازم است به اولاد های خود برسانید در ین سنین , خوب , ورنه دست از کمک های بی جا بردارید , باقی فاصله نسلی بین افراد خانواده امکان ناپذیر است , ضرور نیست که در غم اینده اولاد های خود پدران و مادران روز وشب خود را سیاه بسازند . در جوامع یک سلسله سیستم و اصول و دسپلین همیشه به سختی حکم فرما است که از فرزندان شما انسان ها مفیدی تقذیم به قوم و جامعه بدهند . کینگستون .
14 آگوست 2009, 20:44, توسط arif
آقای مهدوی با نقل و انتشار واقعۀ اسفبار فامیل شفیع، بحث خوبی را باز کرده اند و بنده نیز خواستم تا چند سطری از برداشت و نظر خود را در رابطه با این موضوع قتل و تحلیل و استدلال آقای میرحسین مهدوی بنویسم:
آقای مهدوی با آنکه یک خبرنگار و نویسنده محسوب میشوند ولی در قضاوت ایشان در رابطه با( قتل با انگیزۀ حفظ آبرو و یا Honor killing) که برخلاف ادعای ایشان هیچ ربطی با مذهب نه بلکه با کولتور و اجتماع دارد چرا که اینگونه قتلها در کشور های غیر اسلامی نیز بارها اتفاق افتاده و میافتد و ظمنا" در رابطه با تعریف ایشان از کاندا منحیث یک جامعۀ "شراب و شهوت"، یا از عجلۀ بی مورد بکار گرفته اند و یا هم اینکه حکایت از نظرهای تعصب آمیز و تنگ نظری ایشان مینماید: با آ نکه همه میدانیم در تمام کشورهای اسلامی مصرف شراب و ... به میزان قابل ملاحظۀ رخ میدهد.
باید عادلانه اقرار نمائیم که همین کشور چون کانادا است که حقوق فردی، اجتماعی، نژادی، فرهنگی و مذهبی هر انسان به مراتب بیشتر و بالاتر از آن تأمین است که در میهن خود ما هرگز تأمین بوده و یا خواهد بوده باشد و اینکه آقای شفیع با همسر و پسرش در زندان بسر میبرند، در حقیقت حکایت از عدالت اجتماعی و حقوق فردی مینماید که البته برعکس در کشور های اسلامی ما اینگونه قتلها با شناخت و رشوت نه تنها بی مجازات مانده و بباد فنا میرود بلکه تشویق هم میشود.و متأسفانه باید بنویسم که اینگونه اعمال قتل با انگیزۀ حفظ آبرو و سختگیری ها را ما از کشور های خود به ارمغان آورده ایم بدون اینکه کانادا ما را آموخته باشد.
پس ما باید ریشۀ آنرا باید در وجود مردان و اجتماع خود بجوئیم، با زور و فشار, خواهشات شخصی خود را بر طبقۀ خصوصا" اناث خود تأمین ننموده و آنها را به شخص و یا فرد مورد علاقه و پسند خود با زور و جبر به ازدواج مجبور نسازیم. به طبقۀ نسوان خویش حقی را قایل باشیم که آنرا نیک و حق مسلم و خدا داد خویش میشماریم، برای اولاد خود شرافت انسانی و اخلاق نیکو بیاموزانیم و طوری با آنها رفتار نمائیم که آنها بتوانند آزادانه و مثل یک دوست خوب با ما درد دل توانسته و خود را در آغوش ما در امان و مصئون احساس نمایند. ماآنوقت میتوانیم مورد اعتماد آنها باشیم و احترام آنها را نسبت به خود و بزرگان خود حاصل نموده و در چنین جامعۀ آزاد که هرگز سد راه آموزش و تربیت جامع و نیک فرزندان ما با ارزشهای والای انسانی نخواهد شد، از وقوع اینگونه واقعات غیر انسانی جلوگیری نمائیم.
با احترامات فایقه؛
عارف/ سخی معصومی از کانادا.