لطیف پدرام، محیی الدین مهدی و احمد بهزاد خار چشم فاشیسم شده اند
طرح ترور این سه وکیل خارج از ذهن نبوده و آنها باید مراقب امنیت خود بیشتر از قبل باشند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آقای کرزی برنامه دارد تا پروسه ء جذب طالبان را سرعت دهد. ایشان طبق برنامه ای اس ای پاکستان و کار گروهی طالبان، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، افغان ملت و احزاب پاکستانی پشتون تبارعمل کرده و تا بهار سال آینده زمینه سازی لازم برای تغییر فضای سیاسی و نظامی را آماده میکند. وارد نمودن تغییرات در ساحه ء نظامی شمال و مرکز و کشاندن ناامنی به این مناطق جزو اولویت های گروه مشترک طالبان، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، افغان ملت و احزاب پاکستانی پشتون تبار است. وارد کردن صد ها نفر از افراد وابسته به القاعده و طالبان تحت عنوان کوچی در بهار سال آینده ازمسیر راههای ولایات دایکندی، غور، میدان، غزنی، پروان و نورستان، لغمان و پنجشیر داخل مناطق صفحات شمال و مناطق هزاره نشین مرکزی کشور یکی از این پلانها است. بهانه تسلیمی تعداد قابل توجه افراد طالبان به دولت و مسلح سازی دوباره آنها در قالب اردو و پولیس ملی پلان دیگری است که این گروپ کاری دنبال میکند. مشروعیت دادن به طرح مذاکره با طالبان از طریق ایجاد شورای صلح با عضویت رهبران غیر پشتون و پیشبرد این طرح از مجراهایی غیر از آن پلان دیگر این گروه کاری است.
در طی پانزده روز گذشته صد نفر از طالبان در ولایت بادغیس و صد نفر دیگرشان در شمال افغانستان با بهانه پیوستن به پروسه ء صلح شامل دولت شده تا برای مرحله بعد برنامه ای اس ای و گروه کاری آقای کرزی، طالبان، حزب اسلامی، افغان ملت و پشتون های پاکستانی در قالب نیروهای دولتی مسلح سازی شوند. پروسه ء جذب طالبان و مسلح سازی در قالب دولت تا بهار سال آینده با سرعت ادامه پیدا کرده و صد ها تن از تروریستان پوشش دولتی بخود میگیرند.
در طی ماههای گذشته جلسات مشترک و مخفیانه مابین ای اس ای و عوامل آنها در افغانستان به نتایج خود رسیده و کار عملی در استقامت های مختلف آغاز شده است. آقای کرزی بخاصر اینکه به سرنوشت داکتر نجیب الله دچار نشود با برنامه ای اس ای و عوامل آنان در داخل کاملا همراهی میکند.
یکدست کردن پارلمان افغانستان به نفع قوم خاص از کوششهای آقای کرزی بود که تااکنون با شکست مواجه شد و ایشان همه ء توان خود را به خرچ داده تا مانع از ورود برخی وکلای موفق شود. پارلمان یکدست و مطیع در پیشبرد طرحها و پلانهای ای اس ای خیلی ها مفید بوده میباشد.
آقایان داکتر محیی الدین مهدی از ولایت بغلان، عبدالطیف پدرام از ولایت بدخشان و آقای احمد بهزاد از ولایت هرات وکلای موفق هستند که به پارلمان دوم راه پیدا کرده و هماهنگی آنان با سائر وکلای مخالف سیاستهای قبیلوی دولت و استعمارگرانه ای اس ای، این سیاستها را با ناکامی برابر میکند. دولت همه ء کوشش خود را بکار برده تا مانع از ورود این سه وکیل به پارلمان دوم شود. در روزهای آینده آنها هدف حملات تبلیغاتی بیشتر شده و مزدوران قلم بدست قبیله در تلویزیونها، رادیوها، روزنامه ها و سایتهای انترنتی آنان را آماج قرار میدهند. پرونده سازی و اتهامهای ناروا و فشار آوردن از طرف دادستانی شکل گرفته و آنان تحت فشار روزافزون برای انصراف دادن از پارلمان قرار میگیرند. طرح ترور این سه وکیل خارج از ذهن نبوده و آنها باید مراقب امنیت خود بیشتر از قبل باشند.
برای آگاهی یافتن از نظرات این سه وکیل پارلمان دوم فراز هایی از نظرات آنان را درباره حوادث جاری متذکر میشوم.
لطیف پدرام
در چند سال اخير می بينيم که يک کلمه جديد وضع شده است به نام افغانستانی ها. اگر شما از يک تاجيک يا هزاره بپرسيد که کجايی هستی؟ می گويد افغانستانی هستم، نمی گويد که من افغان هستم. دليلش اين است که اين بحث تغيير نام و رسيدن به نامی که دربرگيرنده همه اقوام در افغانستان باشد از مدت ها پيش در بين نيروهای سياسی مطرح بوده است. در جريان مبارزات انتخاباتی مطرح بود، قبل از آن مطرح بود و الان هم به شدت جريان دارد. اگر شما به نشريات افغانستان نگاه کنيد، بسيار روشن به اين موضوع پرداخته می شود. در بعضی نشريات، يا گروه ها و سازمان ها، وقتی گفته می شود افغان، جلو آن پرانتز باز می کنند و می نويسند پشتون. اين بحث وجود دارد. اين بحث هم مطرح شده است که نام ديگری برای کشور انتخاب شود حالا يا باختران يا خاوران يا آريانا که ديگر اين مشکل حل شود.
***
فدرالی که ما داریم مطرح می کنیم فدرال قومی نیست. ما می خواهیم ایالت های مختلف در شمال افغانستان تقسیم بشود و اينها بتوانند در داخل خودشان حاکمشان را انتخاب بکنند، بتوانند ریس استانشان را انتخاب بکنند، والیشان را انتخاب کنند، شهردارشان را انتخاب بکنند و در عین حال صلاحیت قانونگذاری داشته باشند یعنی این طوری نباشد که شما فقط یک والی را انتخاب کنید در یک استان به عنوان والی منتخب ولی صلاحیت کاری نداشته باشد، صلاحیت قانونگذای نداشته باشد، یعنی این باید همراه باشد با یکسری قانونگذاری های محدود.
مساله ای که الان ما در رابطه با طالبان داریم همين است. می گوییم ما می خواهیم با طالبان گفت و گو کنیم، خوب کجا می شود با طالبان گفت و گو کرد؟ خوب باید یک جایی به آنها امتیاز داده شود یک جایی را باید گذاشت که برای خودشان قانونگذاری کنند، در غیر این صورت می گویند کل نظام باید منتفی بشود و کل قانون اساسی باید منتفی بشود خوب شما حالا چه جوری مساله طالبان را حل می کنید؟ حالا اگر طالبان در مناطق تحت کنترل خودشان و در حد خودشان بتوانند قوانینشان را اجرا بکنند مبتنی بر خواست مردم، یعنی اگر مردم در جنوب افغانستان اینها را قبول می کنند و حمایت می کنند و ....
داکتر محیی الدین مهدی:
میدانیم پشتونها در مجموع و قبایل آزاد بطور خاص، سنتی ترین و مذهبی ترین اقشار اقوام ساکن در افغانستان را تشکیل می دهند. درصد اعظم دانشجویان و مدرسین موسسات دینی پاکستان را، طالب العلمان متعلق به اقوام پشتون تشکیل می دهد. این طالب العلمان کم دانش و کم سن، بیشتر از سایر اقشار جامعه، در برابر تبلیغات و تحریکات دینی و قومی، آسیب پذیر هستند. اینجاست که اولین موجه های جنگجویان طالب، از میان همین جوانان و نوجوانان قبایل انتخاب شدند. قبایلی که آخرین سنگر مبارزه برای آزادی پشتونستان بحساب می آمدند، بطور ناخود آگاه و از روی احساسات دینی و قومی، به مبارزه ی- در حقیقت علیه هستی و استقلال خود کشانیده شدند؛ و از این به بعد، برای دسترسی به اسلحه و شرکت در برنامه ی جهاد! ناگزیر حضور بیشتر دولت پاکستان را تحمل کنند و بتدریج در آن نظام حل شوند.
***
نظام هاي توتاليتر حزب دموكراتيك و طالبان نيز به امر توزيع قدرت و وجود صدر اعظم در رأس امور اجرايي، معتقد بودند. نظام سياسي موجود، تقليد ناقص و قياس مع الفارقي از نظام امريكا است. در حاليكه بهترين برهه ي نظام سياسي امريكا، همين «عدم تمركز قدرت» در آن است، كه اولاً توسط توزيع آن در سطح افقي- ميان نهادهاي پارلمان و رياست جمهوري- به نمايش در آمده؛ ثانياً با اعطاي اختيارات و صلاحيت ها به ولايات- در سطح عمودي- آنرا مرعی داشته اند.
در افغانستان نيز، اندكي پيشتر از دهه ي دموكراسي، اداره ي ملكي كشور به هفت ايالت بزرگ، زير نام «رياستهاي تنظيمه» سپرده شده بود كه هر رياست يك شوراي ولايتي به نام «مجلس مشوره» داشت. حال مي توان همان تجربه را بصورت ابتدايي آن از سر گرفت. هر چند رؤسای تنطیمه انتخابی نبودند، و در مواردی مستبدانه و خودکامه عمل می کردند؛ ولی دارای صلاحیت های لازم در امور اداری و مالی بودند.
برای بازگردانیدن نظام به مجرای اصلاحات، و ایجاد یک حکومت جوابده، ممکن است پیشنهادات آتی مفید واقع شود:
شخصي با دانش و در تجربه با سمت صدر اعظم، از جانب رئيس جمهور موظف به تشكيل كابينه گردد:
1- صدراعظم و اعضای کابینه اش، از ولسی جرگه رأی اعتماد گیرد.
2- كسب رأي اعتماد، مي تواند تيمي (گروهی= Package) و يا انفرادی باشد.
3- عزل صدر اعظم به پيشنهاد ثلث اعضاي ولسي جرگه و تائيد رئيس جمهور، یا با رأي دو ثلث اعضاي ولسي جرگه اجرا گردد.
احمد بهزاد:
البته خود من از همراه شدن با کار سیاسی اهداف مشخصی را تعقیب می کردم و در اثر مطالعاتی که داشتم به نتایجی رسیدم که افغانستان از زمانی که شکل گرفت و کشوری به نام افغانستان در جغرافیای سیاسی جهان عرض اندام کرد، از یک درد تاریخی و یک درد مزمن رنج برده است و آن آفت استبداد زدگی است.
متاسفانه ریشه تمام نابسامانی های سه دهه اخیر، هم کودتای 7 ثور و هم جنجال های عصر مجاهدین و بعدا ناملایمات عصر طالبانی همه به نوعی ریشه در تاریخ استبداد زده 250 ساله افغانستان دارد. مردم افغانستان عمدتا نقشی در تعیین سرنوشت کشور خود نداشتند و این خاندان های حاکم بودند که همه چیز در تحت قدرت آنها بود و آنها تعیین می کردند که افغانستان چگونه باشد و مردم افغانستان حق چه نوع زندگی را داشته باشند. بدیهی است که در سایه حکومت استبدادی، ملت و مردم رنج های بیشماری را متحمل می شوند و یکی از آن رنج ها تبعیض است.
متاسفانه ما درافغانستان یک پیشینه سیاه بنام تبعیض قومی، نژادی، مذهبی، سمتی و لسانی داریم، اینها به هم تنیده شده است. یکی از دلایل فقر و عقب ماندگی افغانستان خصوصا در 130 سال گذشته یا در 5/1 قرن گذشته مساله، اعمال سیاست های سیستماتیک تبعیض آمیز بوده است.
حاکمیتی که با امارت امیرعبدالرحمن خان در افغانستان شکل می گیرد، برای اولین بار مرزهای افغانستان ترسیم می شود، مرزهای کنونی افغانستان یک حاکمیت قوی در افغانستان بوجود می آورد که همزمان با قتل عام های گسترده در افغانستان است. یک بخش وسیعی از مردم افغانستان در اثر اعمال سیاست های تبعیض آمیز، استبدادی و ظالمانه قتل عام می شوند. بعضی از اقوام 63% از جامعه خود را از دست می دهند. یک قسمت وسیع دیگری از مردم افغانستان آواره می شوند. شما امروز می توانید که آواره های افغانستان را در ایران، پاکستان و حتی در ترکمنستان مشاهده کنید. این گونه هست که هدف من از همراهی با سیاست آن بوده که ما در افغانستان قبل از هر اقدام دیگری باید تلاش کنیم تا سیاست را انسانی سازیم. آنچه به عنوان سیاست های شیطانی در افغانستان مطرح است، آمیخته با تبعیض، ظلم و ستم است. ما باید آن را به شکل یک شاهراه سالم در آوریم که آن سیاست انسانی است. هدف کلی من این است ولی باز در جزییات وارد می شوم که باید چه راهکارها و چه مکانیزم هایی را ارایه کنم؟
منابع:
1: مصاحبه لطیف پدرام با بی بی سی
http://www.bbc.co.uk/persian/i...
1: سایت داکتر مهدی
2: مصاحبه آقای بهزاد با خبرگزاری پامیر
پيامها
11 نوامبر 2010, 02:03, توسط rastgo
فرید سمیع
brodar kheli gosh zad khob barai aqwam ghair awghan .. ama besyar az ma ha ba Mobareza in ashkhas Granbaha pai namebarim .. in ha gangina hai waqea tajik ha and .. ke mushkelat asaasi afghanistan ra dark karda and .. ma bayad in ha ra hemayat konim wa hata komak mali konim ta dar hefz jan khod wa mobareze shan mawazeb wa kosha bashand .. mamnon brodar az maqala malomati tan ..
11 نوامبر 2010, 03:10, توسط jalaludinbaiany
ا فغانستان کشـــــــور شــــــکســـــت ناپذير است .
« و »
حادثه در کميـــن اســـــــــــــت !!!
از ايجاد کشـــــــــــور که خود را وارث آريانا بزرگ ، خراســـــان کبير جاه زده ، به يک قرن نه ميرســـــــــــــد !
درست به مانند پاکستان که همه چيز خود را مديون افغانســــــــتان ميدانند ، در سال 1986 به مناسبت گشايش ( موزيم ملی پاکستان ) از تمام اعضای کورديپلوماتيک کشور مقيم برای روز گشايش به « لاهور » مرکز ايالت پنجاب دعوت گرديد ، بنده که منحيث
جنرال قونسل افغانی نيز دعوت و اشــــتراک نموده ، شب در هوتل مجلل اقامت دادند .
فردا ساعت دو بعد از ظهر با تشريفات خاص ، پيام های پرشور موزيم توسط ريس جمهور پاکستان افتتاح و گشايش يافت ، در موزيم مذکور سند تاريخی ، با ارزش ، که نسبت تمام موادات به نمايش گذاشته موزيم تنها و تنها [ پارچه کاغذی ] که طی آن به امضا محمد علی جناح و جواهر لعل نهرو سند [ پادتيشن يا ايجاد پاکستان ] که آنزمان ۴۲ سال عمر و قدامت داشت !!
بنده از رهنمای که معرفی ميداشت پرسيدم : از نظر شما ضرورت بر تشريفات ميرفت ؟
رهنما آدم زرنگ بود جواب داد : تا افغانستان باستانی ، تاريخی ، اسلامی در کنار پاکستان قرار داشته باشد طبعی است موجوديت ، تاريخ ، پاکستان زير سوال است و پاکستان بايد در تمام عرصه مديون افغانستان باشند .
روزی که طالب های بربر ، لشکر جهل و وحشت ، مزدوران پاکستان در کنار هزاران جنايات [ بت 55 متری ] باميان که قدامت قبل از ميلاد داشت به دستور نوازشريف
صدراعظم پاکستان ، حميد گل قاتل مردم افغانستان ريس « آی . ايس .آی » و اسلم بيک ازبک لودرستيز پاکستان تخريب که هم اکنون اثار موزيم کابل ، پارچه های بت باميان در منزل شخصی بينظير بوتو و شوهرش رزداری قرار دارد . حرف مسول موزيم به خاطرم تازه گرديد . افغانستان بايد بخاطر بقا ، ارتقا ، پايش و زايش مجدد ايران و پاکستان نيست و نابود گردد . اقای سياف به دستور پاکستان در نظر داشت خاک کابل را با تمام قدسيت ، مطهری بودنش به « توبره » برداشته . هر دو کشور برای حفظ منافع ، تطبيق هداف شوم خود ، راه اندازی و به پيروزی پروژه های خود که عبارت تجزيه افغانستان و يا الحاق افغانستان در داخل دستگاه های رژيم های چپ و راست افغانستان پايگاه ، زمينه دارند . رژيم ايران از زمان « قاجار ترکتبار » در تلاش اشغال و يا الحاق هرات ، فراه ، بادغيس بودند . رژيم سفاک رضا شاه با زور زر و با ساختن « پروژه استخباراتی » ( کرم ابريشم ) در تلاش تطبيق هداف [ قاجار ] بود . و بعد از به قدرت رسيدن [ اخوند های ترياکی ] ناسيوناليزم عظمت طلبانه ، خاينانه ، ددمنشانه نيز در و جود [ يزدی ها ] [ بنی صدر ها ] [ اردبزرگ ها ] نيز نسج يافت نخست به سرقت های بيشتر فرهنگی ، تاريخی ، ادبی ، باستانی پرداخته بی شرمانه مولانا بزرگ ، سيد جمال الدين افغان ، البرونی ، سنای ، ابن سينا ، عبدالله انصار ، رازی ، بيهقی وووو صد ها اساطير افغان را ايرانی پنداشته و بی شرمی تا مرز که افغانستان جز [ ايران ؟ ؟!!] بوده . به اصطلاح خودشان [ کودوم ايرون ] و اما توسط جواسيس بدنام ، بدزاد ، بدکنش ، هرزه ، اوباش
، مادر جنده خود تحت نام « عيار » « بزرگ » « دانشمند » « اساطير وزارت اطلاعات جمهوری اســــــلامی ايران بنام احمق [ ارد بزرگ خراسانی ] [ جهانگير پهلوان ] در ريشه تجزيه طلبان ، بيگانه پرستان و عناصر مشکوک ضد منافع مقدس افغانستان بنام
[ لطيف پدرام ، بيژند پور ، کامجو ، احمد ولی مسعود ، نجم الدين کاويانی ، عوض نبی زاده ، سلطان و اسد کشتمند ، طغيان ، پيکارگر ، بشير بغلانی ، دستگير پنجشيری نفوذ نموده و با زر ايران ريشه های خشک ، بدنام ، هرزه انها را آب داده تا به قدرت رسيدن انها و يا جاه گرفتن انها در نقطه های کليدی منافع خود را بدست آورده طوريکه اقای حامد کرزی خود را فروخت ، عناصر چون ربانی ، کاظمی ، محقق ، محسنی ، پدرام ، تورن اسماعيل با تقوأ تر ، وطن پرستتر از او هستند ؟ هرگز وهر گز !! اسماعيل را در وزارت آب برق بدون هيچ گونه دست آورد حفظ تا مانع ساخت آب گردان ،کمال خان در نيمروز ، بند سلما بر دريای مرغاب گردد او يکی از زر خريد های ايران بوده و تلاش دارد آب های جاری به ايران وپلکستان ازبکستان سرازير گرديده . خود از ايران ، ازبکستان ، تاجکستان برق خريد . شرم بر اين اداره . ذهی خجالت و با آمدن نماينده ديگر ايران بنام لطيف پدرام گروپ [ ارد بزرگ ] اين سرگرد [ ساواک اخوندی ] پيروز گردد . سرگرد ارد بزرگ تو بزرگ نه بلکه يک خر کوچک با طرح کوچک تبارز نموده تو ننگ مردم مشهد مقدس هستی ، تو مزد بگير نيو فاشيزم هستی . طرح تو احمقانه است تا يک [ افغان ] زنده است بدان که [ 32 مليون شاه اشرف هوتک و شاه محمود هوتک زنده است] روزی خواهد رسيد در عقب دروازه های تهران ، قوم ، تو سرگرد ساواک ارد و جهان پهلون پنبه را ملاقات کنيم .
[ من از روييدن خار برلب ديوار فهميدم که ناکس بدزاد کس نه ميگردد از اين بالا نـشـــينی ، اگر پدرام باشد يا سرگرد ساواک اخوند ارد بزرگ ؟؟] جلال بايانی
11 نوامبر 2010, 04:23, توسط Roshan
بهزاد, پدرام و مهدی کسانی هستند که مانند برادران کرزی نه افراد مسلح غیر قانونی داشند ونه کارخانه های تولید هیرویین که به زور زر و پیسه به پارلمان راه یافته باشند. ایشان شفاف ترین رای را در پارلمان دارد و سیاه روی های اوغان ذلتی که رهبر شان سیلی تاریخی را در پارلمان خورد ومانند یک سگ رد شد باید بدانند که هیچ گو خورد نمیتواند واین افراد نماینده های ما هستند.
جالب اینست کسی که در کاسه مزدوری نان خورده, کسی که وظیفه اش هریکین گرفتن به کاجی بی بوده, کسی که ذلیل ترین خادیست بوده, کسی که مزدور بوده, کسی که طوق غلامی روسهای متحاوز را داشته امروز کسانی دیگر را مزدور خطاب میکند در حالکه خودش سوسیال خوری کرده اسهال شده است
11 نوامبر 2010, 07:47, توسط سلیمان
آقای بایانی صاحب
ادب مرد به ز دولت اوست
شما هم روش آقای کاکر را در پیش گرفته اید، در تحلیلی ذهنی ( بدون مواد عینی) به نتایجی رسیده اید، و برای اینکه عریضه خالی نباشد نام ها را به عنوان تجزیه طلب و .... ردیف می کنید.
اولاً در افغانستان کسی تجزیه طلب نیست، اما از روی ناچاری و برای فرار از عناصر جاهل که این همه رشد کشور و آرامی آن را به خطر و تاخیر انداخته اند این سخنان را عده ای از مردم بر زبان می رانند و بیشتر جنبهء اعتراضی دارد تا یک اجندا. من شخصاً با تجزیه مخالفم، اما این مانع نمی شود که عقل خود را هم بر هرچه نا برابری است ببندم و کسانی را که موافق رای من نیستند به نام تجزیه طلب و ... منکوب نمایم.
در کشور ما هنوز با جنبش تجزیه طلبانه، چنانکه در دیگر کشورها دیده می شود، مثلا در کشمیر، یا در چچن، و کوزوو و ... مواجه نیستیم، حتی از نظر تئوری هم کسی این موضوع را مطرح نکرده است، و به طریق اولی، جمعیت و شورای نظار قبلی( که فعلاً دیگر وجود ندارد، اما برای اینکه شما هنوز از این نام برای حملات تان استفاده می کنید، ناچار آن را بکار باید برد)، با کسانی که شما آنها را تجزیه طلب معرفی می کنید( در حالیکه آنها تجزیه طلب نیستند، بلکه جنبش آزادیخواهی در دوران اختناق بوده است) جنگیده اند، و با آنها در دورهء مخالف بوده اند، چنانکه آنها نیز مخالف جمعیت و شورای نظار بوده اند. به هر روی، در افغانستان هیچ حزب و رهبر و آدم شناخته شدهء تا فعلاً دم از تجزیه نزده است، و هیچ حزب و گروهی هم این گزینه را راه حل مناسب کشور ندانسته است.( اگر افرادی در اینجا و آنجا سخنی به میان آورده اند، نظر شخصی آنها بوده، و نظرشان اقبال عمومی نداشته و ندارد و آنها تا فعلاً افرادی منزوی بوده اند، دیده شود به برکت تندروهای آن طرف و نادیده گرفتن سیستماتیک حق مردم و بیان مسایل کهنهء اکثریت و اقلیت و قوم اصلی و ...... مردم چقدر به سمت آنها گرایش پیدا می کنند!)
حتی جنبش شمال، و حزب وحدت که گاهاً از فدرالیسم سخن به میان آورده اند، در جهت رفع محرومیت، و به سامان شدن امر کشور داری، و مشارکت واقعی مردم در قدرت و جلوگیری از تکرار رویدادها و فجایع و محرومیت های گذشته ، و از روی ناچاری و به اساس تجربهء بد حکومت داری حکومت مرکزی پیشنهاد شده است.( برای همین با کمترین وعدهء رفع محرومیت حتی از این خواسته هم دست کشیده اند، ائتلاف حزب وحدت و دوستم با کرزی در هر دو دورهء ریاست جمهوری بر اساس همین وعده های حد اقلی صورت گرفته است، و آن احزاب با دست شستن از آن مطالبات به وعدهء رفع تبعیض و محرومیت امیدوار بوده اند).
شما به مردمی که این همه ستم به آنها شده است و این همه حق کشی را تحمل کرده اند و این همه برای حقوق خود خون دل خورده اند حق نمی دهید مطالباتی برای بهببود وضع زندگی مردم کشور و بهببود ادارهء خود داشته باشند؟ حتماً می گویید این حق کشی در حق تمام اقوام از جمله پشتونها بوده است، نمی شود به بهانهء این حق کشی ها، خواهان ایجاد حکومتی فدرال شد. اما پرسش این است که راه حل چیست؟ وقتی پشتون، ازبک و هزاره و تاجیک، یکسان از جانب حکومت مرکزی و صاحبان قدرت نفی شده و حقوق آنها پایمال شده است، چارهء کار چیست؟ دمیدن در شیپور حکومت مرکزی قوی همان دولتهایی که این بلاها را سر مردم آورده اند؟ یا جاره چویی و به کار انداختن عقل و ایستادن بر سر مطالباتی که می تواند به بهبود وضع زندگی و مناسبات دولت و مردم کمک کند؟ مهمتر از آن مردم و احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی حق ندارندغیر از همان نسخهء که از دوران امیر عبدالرحمن خان با سرنیزهء شمشیر از جنوب تا شمال پیجیده شد شکل دیگری از حکومت داری را هم تجربه کنند؟ مردمی که دارای مثلاً پنج هزار سال سابقهء تاریخی هستند اما جرات یک ثانیه فکر کردن را ندارند، آن ادعای پنج هزاره سالهء تمدنی باید چیزی گزافه باشد.
کانت فرق انسان بالغ با نا بالغ را در جرات به اندیشیدن می داند. وی در مقالهء مشهور" روشن نگری چیست؟" هراس آدمها در به کار گیری فهم خویش و خو گرفتن آنها به صغارت و نا بالغی را دلیل این هراس می داند. اگر ما متمدن و بالغ ایم این ترس از چیست؟ شما به مردم خود اعتماد ندارید، و مثل هر حکومت جباری آنها را می ترسانید، و با درست کردن دشمن هایی موهومی چون تجزیه طلبی و ... و ایجاد ترس می خواهید این صغارت و اسارت و احتیاج به قیم و سرپرست را مستدام دارید.
بنا بر این یا ما هنوز در صغارت و بربریت غوطه وریم، یا کدام مکشلی دیگری است که باید کاویده شود و کشف گردد، یا این بندها را از گردن خود رها ساخته ایم، و به خود و مردم خود باور داریم، هر کدام از اینها، در اندیشه و رفتار ما قابل ردیابی است. شما بنشینید و بنیدشید به کدام دسته تعلق دارید. باد بروت انداختن که پاکستان 50 ساله است و ما 5000 هزار ساله، در حالیکه آن ملت 50 ساله بمب اتم تولید می کند، و ما هنوز یک آفتابه و لگن را نمی توانیم تولید کنیم، موضوعاتی است به جد قابل تامل.
هند کشوری است که ما بعضاً در گفتگوهای روزمرهء خود آنها را تحقیر هم می کرده ایم و چیزی حسابشان نمی کرده ایم( که آن فکر باطل هم نتیجهء تبلیغات دینی و حکومتی بود، و برتر پنداشتن افغان با غیرت از هندوی بی غیرت!) اما آن ملت متمدن، جرات آن را داشت که 50 سال قبل به اتباع خودش حق تعیین سرنوشت قایل شود، برای مسلمانها حق ایجاد کشوری مستقل در دو سوی سرزمین خود را به رسمیت شناخت. گاندی جرات فکر کردن داشت، و آدمی بود که باور داشت بشر از صغارت بر آمده است و احتیاج به قیم و بالا سر ندارد. همین اعتقاد و باور عمیق به حقوق آدمیان او و یارانش را واداشت تا برای مسملمانان حق تکشیل یک کشور دیگر، و برای طبقهء نجس ها که طبقهء محروم در طول تاریخ هند بوده اند، حقوق فوق العاده در قوانین داخلی هند در نظر بگیرند تا آنها از وضع فلاکتبار اجتماعی و فرهنگی نجات یابند.
در افغاستانی که نه همچون هند فکر تجزیه طلبی وجود دارد، و نه مذاهبی که در فکر ایجاد کشوری مستقلی باشند و نه اقوامی که به تجزیه و پیوستن به دیگر کشورها فکر کنند، شما از چه می هراسید؟ از اینکه نام کشور از افغانستان به چیزی دیگر تبدیل شود؟ مگر افغانستان اسم ذات است؟ نامها بر اساس قرارداد اجتماعی به وجود می آیند، افغانستان هم از این استثنا نیست. این نام سابقهء تاریخی اش به دوران استعمار بر می گردد، و بر اساس قرار داد اجتماعی هم به وجود نیامده است، و بر اساس کدام فرمان دولتی هم به این نام مسمی نشده است، بلکه در نتیجهء برخورد استعماری و نامگذاری از طرف آنها، به مرور زمان به عنوان نام این جغرافیا وارد ادبیات تاریخی و دولتی شده است و بعدها در دوران امیر رعبدالرحمن خان در تقابل با دیگران شکل رسمی گرفته است.
اما چرا این نام محل مناقشه است؟ و آیا واقعاً ایران در پشت این مناقشه قرار دارد؟
اگر آدمی اهل گفتگو هستید، روی موارد بالا، و سوال اخیر می شود گفتگویی آرام داشته باشیم. نه شما رگ کردن خود را بپندانید و نه من چنان خواهم کرد.
11 نوامبر 2010, 13:48, توسط zalmay
نويسنده مزدور! چه کسی حاضر است سه ايجنت جاسوسی ايران ، سه جانور شورای نظاری و سه دغلباز تاريخ معاصر را بکشد!
حيف قيمت فشنگ برای کشتن اين حيوانات!
سياف و ربانی را که کشت که اين جانور هارا بکشد!
11 نوامبر 2010, 14:21, توسط شبیر "کاکر"
زلمی خان!
اگر تو همان زلمی هستی که در دفاع ازبدنام ترین زن افغانستان اناهیتا راتب زاده پیام داده بودی پس بدان که خودت هم کم ازین نویسندهء مزدور نیستی. مزدوران همه مزدور اند فقط باداران شان فرق دارند تو ازهمان کاسه لیسان اناهتیاراتب زاد هستی واین نویسنده ازکاسه لیسان پدرام وبهزاد هردوی تان نوکران نوکر استید زیرا ناهتیا مربط روسها بود واین دوی دیگر مربوط ایران
11 نوامبر 2010, 21:47, توسط بابک روشن ضمیر
اقای سلیمان سلام! امیدوارم به سلامت باشید.یکی ، دو نوشته تانرا خواندم.از محتوای نوشته تان درک میشود که شیوه قضاوت و بررسی تان بر اساس عقل، منطق و معقولیت استوار میباشد.البته من همه نکته نظر هایتان را نمیدانم و درباره انها قضاوت نمیتوانم، اما چیزی را که در همین چند نوشته تان مطالعه نمودم مرا به قضاوت فوق واداشت.مطالبی از قبیل قوم ، زبان، عقاید و روابط سیاسی هرکسی مربوط خودش میباشد . البته تا آن زمانی که بفکر تحمیل انها به همدیگرنباشیم.میخواستم برایتان زیاد تر بنویسم اما متاسفانه وقت کافی برای اینکار نداشتم.آنرا برای زمان دیگری ماکول مینمایم.در هر حال موجودیت افرادی مثل شما در این سایت که کوشش به رعایت اخلاق وادب دارند، معقول میاندیشند، قناعت میدهند و یا قناعت میکنند،حرمت خود و دیگران را حفظ میکنند، سبب دلگرمی اینجانب میباشد.خوشبختانه تعداداین گونه افراد اندک نمیباشند.ما باید تحمل نکات نظر دیگران را داشته باشیم.ضرور و حتمی نیست که همه مثل ما بیاندیشند.همان قسمی که قیافه ها و ذوق ها متفاوت است ،همان قسم افکار و اندیشه ها و اعتقادات متفاوت میباشند.
در ادامه خدمت آقای بایانی عرض کنم که در نوشته های خود از اینهمه قوس های خورد و بزرگ زیاد استفاده نکنند.چونکه غیر ضروری میباشد.کوشش کنند که کمی ساده تر بنویسند.
آقای بایانی از شکست ناپذیری افغانستان حرف زده اند.من ندانستم که اعتقاد شان به این مطلب قبل از شکست اتحاد شوروی سابق در افغانستان بود و یا بعد از آن.اگر قبل از آن بود، آیا گاهی مقامات شوروی سابق را نیز در این رابطه مطلع کرده بودند و یا خیر؟ایا آقای بایانی ورود نظامی سربازان اتحاد شوری به کشور ما را یک تجاوز نظامی میدانند یا خیر؟چرا آقای بایانی برای شکست پذیر ساختن افغانستان شکست ناپذیر با قوای متجاوز روسی همگام و هم پیمان شدند؟آیا گاهی احساس ندامت هم مینمایند یا خیر؟
اقای بایانی! اگر در حال حاضر ما موضوع تجاوز کشور های اجنبی را به افغانستان و مقاومت مردم افغانستان را که علی الرغم خیانت یک عده هموطنانی که در همکاری با کشور های متجاوز بر خلاف کشورما، به مادر وطن نمودند را به یک کنار بگذاریم واز شکست ما و کشور ما در سایر عرصه ها صحبت نمائیم دیده میشود که با صد دریغ و درد که ما در دهها میدان شکست خورده هستیم.شکست خورده در میدان علم،ترقی،تمدن،محو بیسوادی،محو رشوت و خیانت،محو قوم پرستی، محو خودخواهی،مبارزه با امراض، مبارزه با گرسنگی،تامین عدالت و دیموکراسی و....ما در قرن بیست و یکم حتی آب آشامیدنی ، غذا، لباس و سایر مایحتاج انسانی خود را تهیه نمیتوانیم. دست ما دایم به سوال دراز است.غرور ما پامال است.در هر گوشه دنیا که میرویم توهین میشویم،همه به ما به چشم حقارت مینگرند.سربازان چهل کشور در خاک ما بالا و پاهین میروند،حتی همین پاکستانی که شما تاریخش را کمتر از یک قرن میدانید، نزدیک بود همه کشور ما را اشغال نماید.تا پل" اتک" دعوای مالکیت کردیم و تا پل "متک" به پاکستانی ها باختیم.پاکستانی ها مارا به تباهی کشاندند.ما متاسفانه زور کم و قهر بسیار داریم.افتخارات ما در برادر کشی ها خلاصه میشود.اینرا بدانید که اگر ما روزی بتوانیم صرف همان هموطنان ما را که در خدمت سرویس استخباراتی پاکستان میباشند ، دوباره به آغوش وطن بیاوریم،تا حدودی حق دعوی شکست ناپذیری را میداشته باشیم.البته منظور مرا از بازگشتاندن به اغوش وطن را متوجه شدید؟بلی! منظورم اینست که این عده هموطنان ما متوجه گردند که دیگر بر خلاف وطن خود برای جنرالان پاکستانی خدمت ننمایند.شرف و آبروی خود را حفظ نمایند.آنوقت است که عزت وطن تا حدودی به جا میشود.حالا که شما خود در خدمت استخبارات بوده اید ،بهتر از من میدانید که کی ها جاسوسی میکردند و کی ها خیانت مینموند.به امید سلامتی همه ای تان
روشنضمیر
12 نوامبر 2010, 09:04, توسط مزاری
وشما مربوط انگلیس و پاکستان !
12 نوامبر 2010, 13:15, توسط rastgo
to goh khorda dorogh megi .. waqte kase kalema afghan afghan ra ziad matrah mesazad be gap nest . hatman ba facist hai afghan melati ertebat darad .. dar hale ke pachak khan pakistani fakhr afghan/pashtun afghanistan khanda meshawad wa bar ha dar zaman dowod mostabed wa zahir charsi ta emroz ba mawlan irani gofta meshawad .. pas gunah iran chest ?? iran do dashta mepazirad chon pashtun ha dar awghanistan tarich awghani wa hoyat awghani durost mekonand . Ahmad shah toftdani Multani benyad guzar afghanistan 5000 sale doroghin meshawad . dar hale ke afghanistan ra enlis ha jor kara , nam dada .dar haqiqat hamin cheze ke tu dar bare pakistan megi dar afghansitan jeryan darad .chon majododyat farsi zaban ha wa buzurgmard hai zaban farsi , yak tahdid ast ba Hoyat 100 sala awghani .. azin khatar awghan /pashtun ha koshesh mekonand ke ba farsi setizi wa zir sawal bordan farhang mushtarak iran buzurg qadim ya khorasan ba khod hoyat tarichi bedehand !! emroz chora pashtun /awghan ha az name khurasan wa Aryana badesh shan meyayad wa hata har kas ke yad konad ya irani ast ya tajzia talab . bakhatere ke aryana wa khorasan tarich jali pashtun ha ra zir sawal mebarad ke pashtun ha ya awghan ha faqat max 300 sal tarich darad wa bas..
12 نوامبر 2010, 13:16, توسط rastgo
to goh khorda dorogh megi .. waqte kase kalema afghan afghan ra ziad matrah mesazad be gap nest . hatman ba facist hai afghan melati ertebat darad .. dar hale ke pachak khan pakistani fakhr afghan/pashtun afghanistan khanda meshawad wa bar ha dar zaman dowod mostabed wa zahir charsi ta emroz ba mawlan irani gofta meshawad .. pas gunah iran chest ?? iran do dashta mepazirad chon pashtun ha dar awghanistan tarich awghani wa hoyat awghani durost mekonand . Ahmad shah toftdani Multani benyad guzar afghanistan 5000 sale doroghin meshawad . dar hale ke afghanistan ra enlis ha jor kara , nam dada .dar haqiqat hamin cheze ke tu dar bare pakistan megi dar afghansitan jeryan darad .chon majododyat farsi zaban ha wa buzurgmard hai zaban farsi , yak tahdid ast ba Hoyat 100 sala awghani .. azin khatar awghan /pashtun ha koshesh mekonand ke ba farsi setizi wa zir sawal bordan farhang mushtarak iran buzurg qadim ya khorasan ba khod hoyat tarichi bedehand !! emroz chora pashtun /awghan ha az name khurasan wa Aryana badesh shan meyayad wa hata har kas ke yad konad ya irani ast ya tajzia talab . bakhatere ke aryana wa khorasan tarich jali pashtun ha ra zir sawal mebarad ke pashtun ha ya awghan ha faqat max 300 sal tarich darad wa bas
12 نوامبر 2010, 13:31, توسط rastgo
ha ha ha harkas ke Dorogh hai domdar wa ,tarich sakhtagi awghan/pashtun ha ra efshah kard wa goft ke az Ahmaq shah tufdani multani , ta Aman uallah padar kosh , wa Omar kor pakistani hameshan Ghaaseb wa benamos budand , anha dafatan ya jasos khanda meshawand ya irani . lol ha hah ahah ha ah hale e drama ha ra kase namebinad .farda khod pashtun hai betaraf ba dahan tan ba musht khahad zad ke shuma chura qatelin wa ghasebin ra qahraman wa BaBa marefi kardid . dar zamin ghasb namaz rawa nest .. shrm konin ke shuma khod ra musolman megired wa ba qatelin wa ghasebin Qahraman megin
12 نوامبر 2010, 15:18, توسط فرید مطهر
با سلام خدمت جناب سلیمان،
بی مقدمه و تعارف باید بگویم با گفته های شما موافقم. ضرورت راه اندازی گفتمان اجتماعی و سیاسی در سطح اکادمیک به منظور تعریف مجدد کشور و ملت ما ضروری است. تنها با دستیابی به این تعریف می توان منافع ملی مردمی را که در این سرزمین زنده گی می کنند، مشخص ساخت. با تعیین منافع ملی می توان به به ایجاد و تنفیذ قوانینی پرداخت که این منافع ملی را پاسداری کند. اگر مثل آقای بایانی صرف به منافع قومی بیندیشیم، آینده ما بهتر از امروز ما نخواهد بود. دوران قومگرایی دیگر گذشته است، چسپیدن به آن مثل لجاجت طفل نابالغی است که به هر وسیله و هر قیمت ممکن می خواهد خواست طفلانه خود را بر کرسی بشاند، بدون آنکه به عواقب آن بیندیشد.
و اما تحلیل به جای شما، این نکته را به خوبی نشان می دهد که هر کنش، واکنشی به دنبال دارد. این که گاه گاهی صداهایی در مورد تجزیه طلبی و یا فدرالیسم از این جا و یا آن جا بلند می شود، ریشه های آن را نباید در عدم علاقه اقوام غیر پشتون به حفظ وحدت و تمامیت ارضی افغانستان جستجو کرد، زیرا هیچ قوم باشنده در این کشور، طالب فروپاشی سرزمین خود نیست و این را تاریخ ثابت ساخته است. دلایل آن را در نظریات فاشیست گونه بعضی از قلم گیران پشتون باید جستجو کرد که دم از اکثریت و اقلیت و برتری خواهی می زنند و در راه پیاده ساختن دیدگاه های نازیستی خود از انجام هیچ نوع کار غیر انسانی نیز دریغ نمی کنند. کارهای طالبان در شمال کشور مصداق این مدعاست.
مخالفت در برابر این اشخاص نباید مخالفت و یا دشمنی در برابر خواهران و برادران پشتون ما تعبیر شود. بلکه خواهران و برادران پشتون ما به مثابه انسان و مسلمان باید در برابر این جهل و تعصب خود به پا خیزند و با دیگران یکجا شده در برابر این متعصبین و هر متعصب دیگری که خلاف ارزش های انسانی و اسلامی سخن می زند و یا عمل ورزد، از هر قوم و قبیله یی که باشد، عمل کنند.
امیدوارم آقای بایانی کمی عمیقتر به موضوع بیندیشند.
یا هو
13 نوامبر 2010, 10:16, توسط بابک روشن ضمیر
آقای بایانی سلام! این نامه دومی من در ارتباط با نوشته فوقانی تان میباشد.این نامه را به سببی تحریر نمودم که شما ادعای جنرال قونسل بودن افغانستان را در سالهایی از دهه هشتاد میلادی درکشور پاکستان را داشتید.هدف من متوجه ساختن شما به باریکی بعضی مطالب به حیث یک دیپلومات و یا یک تحصیل کرده در رشته حقوق میباشد.زیرا در نوشته شما دهها مطلب نادرست بر اساس احساسات بر پایه های غیر علمی و تاریخی استوار میباشد که ضرور دانستم به یک تعداد آنها اشاره نمایم.
محترما! یک تعداد هموطنان ما به شمول خود شما،کشور پاکستان را یک کشور جوان و فاقد تاریخ میدانند.دلیل ادعای شان متکی بر همان تاریخ ایجاد کشور پاکستان است که به رهبری محمد علی جناح در اگست سال 1947 تشکیل گردید. قبل از این تاریخ ، بخش اعظم سرزمینی که امروز بنام پاکستان یاد میگرددجز یی از خاکی بود که همرا ه با هند امروزی، بنگلادیش که کشور پهناور هند قذیم را تشکیل میداد.
اما وقتی همان هموطن ما در مورد تاریخ افغانستان بحث میکند، یکبار به عدد تاریخ و قدامت پنج هزار ساله میچسپد.چرا این دو عدد اینقدر متفاوت از همدیگر؟ آیا ما هر دو تاریخ را با عین معیار های واحد و بدون تعصب محاسبه نموده ایم؟اما به نظر من اگر برای یک لحظه هم که شده بدون تعصب قضاوت کنیم به اعداد غیر از آن خواهیم رسید که در فوق عرض کرده ام.اگر تاریخ کشور پاکستان را از اگست سال 1947 میلادی حساب کنیم به عدد 63 سال میرسیم.و میگوئیم که کشور پاکستان دارای 63 سال عمر میباشد.پس اگر عین شیوه را برای محاسبه عمر افغانستان بکار ببریم ، نظر به مبداء تاریخی به سه عدد متفاوت میرسیم.اگر احمد شاه درانی را موسس افغانستان بشماریم و ایجاد افغانستان را در سال 1747 میلادی بدانیم، عدد 263 سال را بذست میاوریم.که دقیقآ دو صد سال از تاریخ ایجاد پاکستان قدیمتر میباشد.اما اگر مبدا افغانستان امروزی را از زمان تعین سرحدات کشور در عهد امیر عبدالرحمن بدانیم که از سال 1880 تا 1901 پادشاه بود و تعین خطوط مرزی امروزه در زمان وی صورت گرفت و مخصوصا اگر از تاریخ تعین خط دیورند حساب کنیم ( 1893 میلادی)، به عدد 117 سال میرسیم و بالاخره اگر از حصول استقلال افغانستان در عصر امیر امان الله در سال 1919 میلادی بشماریم به عدد 91 سال میرسیم.پس در هر صورت اگر بیشترین این سه اعداد را انتخاب کنیم باز هم از عدد 263 سال پیشتر نمیتوان رفت.پس این عدد پنج هزار سال برای تاریخ افغانستان از کجا محاسبه شده است؟
به یقین که این اعداد درشت چند هزار سال تاریخ در کشور ما بنابر مطالعات تاریخی و آثار یافت شده از حیات بشری و تمدن و فرهنگ شان و یا سیستم های حاکمی که دراین سرزمین حکومت کرده اند محاسبه گردیده است.( حالا از جعل و اشتباهات احتمالی تاریخنویسان و یا حاکمان برای یک لحظه در این رابطه صرف نظر میکنیم) اگر ما عمر کشور 263 ساله افغانستان را بنام میراث خوار تاریخ و فرهنگ و تمدن انسانهای که از چند هزار سال به این سو در این سرزمین حیات به سر برده اند و بنامهای اریانا و خراسان وغیره یاد گردیده اند، حساب نمائیم پس باید عین محاسبه را با کشور پاکستان نمائیم.یعنی کشور امروزی پاکستان ، میراث خوار تاریخ و فرهنگ و تمدن انسانهایی بوده که قبلآ در این سرزمینها زندگی کرده اند.و باید تاریخ شان به همان اعدادی برسد که از کشور افغانستان امروزی میرسد.چونکه این محدوده های جغرافیایی از همدیگر دور نبوده اند و امکان ندارد که کشور امروزی پاکستان از بدو پیدایش زمین و انسانها و تمدن های شان تا سال 1947 خالی از سکنه و خالی از تمدن بوده باشد و به یکبارگی از همان سال 1947 انسانها در آنجا اقامت گزیده و شروع به ایجاد تاریخ نموده باشند که تا امروز به 63 سال رسیده باشد.پس به این ترتیب و با این طور محاسبه نادرست، تمام کشور های آسیای میانه به شمول تاجکستان، ازبکستان ، ترکمنستان وغیره که در قرن گذشته در محدوده اتحادشوروی سابق ایجاد گردیده اند و بعد از فروپاشی آن به جمهوری های امروزی تبدیل شده اند دارای تاریخ حد اکثر هشتاد ساله میباشد.پس در اینصورت ما تمامی تاریخ ماورالنهر را با بخارای مشهورو سمرقند و تاشقند در طول هزاران سال وغیره منکر گردیم؟ البته همه میدانیم که این انکار ما غیر علمی و نا معقول و غیر قابل قبول میباشد.از این مثالها میتوان در بیشتر از صد کشور را مثال داد.به شمول عراق،عربستان و...
حال اگر ما شروع تاریخ هر سرزمین را به انسانها و تمدن شان وغیره مربوط بدانیم ،آیا به کشور هایی که در انجا ها فوسیل های هزاران ساله اجداد انسانهای امروزی بدست میاید، تاریخ چند صد هزار ساله قایل گردیم؟ و یا اینکه شروع تاریخ شانرا از روز تشکیل حکومات امروزی ویا مرز های سیاسی امروزی یا از تاریخ بدست آوردن استقلال شان بدانیم؟ و متباقی همه تاریخ آنها را منکر گردیم؟واضح است که اینگونه مسائیل کمی توضیح طلب بوده و دقت بیشتر را ایجاب مینماید.
در هر حال سرزمینی که امروز بنام پاکستان یاد میگردد و بخش های از آن از سرزمین های دیگر قطع گردیده است همه دارای تاریخ طولانی بود و در آنجا اثار و تمدن انسانی وجود داشته است.بطور مثال شهر لاهور شهریست قدیمی،با تاریخ و فرهنگ قدیمی و آثار وتمدن بشری از قرنهای طولانی . نادرست خواهد بود که اگر از روی تعصب ،عمر این سرزمین را 63 سال خوانده و ادعا کنیم که موزیم پاکستان چیزی برای عرضه ندارد.چونکه پاکستان جوان است و تاریخ ندارد.و آثار تاریخی ندارد.
اقای بایانی! اگر این حرف بی تاریخ بودن سرزمینی که امروز بنام پاکستان مسمی گردیده است را یک نفر بقال و یا یک نفر هموطن معمولی نماید،من بر ادعایش انتقادی نمینمایم.اما اگر این ادعا را یک جنرال قونسل سابقه با تحصیلات حقوقی نماید ، در آن صورت باید برایش فهماند که علم خود را قربانی احساسات خویش نسازد.اینکه کشور پاکستان کمر به بربادی وطن من و شما بسته است و دشمن سرزمین ما میباشد یک طرف قضیه میباشد.اما احساس دشمنی و کدورت نباید ما را وادار به اظهارات نادرست و جعلی نماید.خواهشمندم تا نظریات تانرا در آینده در این رابطه در یک استقامت درست عیار نمائید.اگر تاریخ کشور پاکستان را 63 سال خواندید، باید تاریخ افغانستان را حد اکثر 263 سال بخوانید.چون قبل از آن تاریخ کشوری بنام افغانستان وجود نداشت.اگر تاریخ افغانستان را 5 هزار ساله و یا بیشتر دانستید، باید تاریخ آنها را نیز چیزی در همین حدود بشمارید.
به امید سلامتی تان ! روشنضمیر
13 نوامبر 2010, 11:36, توسط سلیمان
دوستان ارجمندم، بابک روشن ضمیر و فرید مطهر
همان گونه که قبلاً در جواب دوست ارجمند دیگری( آقای مزاری) گفتم، دوستان عزیزی اینجا هستند که به موضوعات به شکل عقلانی می پردازند و جداً جای دلگرمی است. تفاوت دیدگاه ها و سلایق امری است طبیعی، فکر نکنم دو انسان حتی با جهان بینی یکسان در همهء موارد موافق نظریات هم باشند، اما وقتی ترازوی عقل در میان باشد، و مباحث نیز در چارچوبی عقلانی صورت گیرد، رساندن پیام سهل تر و تاثیر گذاری در مخاطب آسان تر خواهد شد، و امکان گفتمان به وجود خواهد آمد.
متاسفانه در بسا موارد دوستانی که نظریات مخالف دارند، عموماً در عرصهء دشنام دادن و لجن مال کردن طرف مقابل فعال هستند، و در کار و نقد عقلانی خاموش. چه بسا پیام اصلی آنها در پس عصبانیت ناشی از احساساتی گری گم می شود، و یا با بیان نادرست نتیجهء عکس می دهد و بد بینی را تشدید می کند. البته نقص آخری در کار ما نیز راه دارد، شاید سترون کردن بیشتر زبان در میان این همه بد زبانی سخت باشد، اما به گمان من راه خوبتر و تاثیر گذار تر چه برای ما، و چه برای مخالف ما، استفاده از زبان علمی است. منتظر باشیم تا کسی از دوستان مخالف پیدا شود و در این سویه بحث نماید.
اما پرداختن به افسانه هایی که به اثر تکرار توسط حاکمیت در ذهن عامه تبدیل به واقعیت شده است، امری است ضروری، و یکی از پیش زمینه های گسستن از نا بالغی و زندانی است که صاحبان قدرت در ذهنیت جامعه ته نشین کرده اند و مانع پیشرفت و سبب بد فهمی زیاد مخصوصاً در روابط بین قومی شده است.
11 نوامبر 2010, 16:12, توسط farid
سلام اقای سلیمان
پاسخ تان درست به اساس واقعت های جامعه ما ست
چه فکر میکنید اگر پاکستان یک روز مرز خود را ببندد و جامه
جهانی کمک ها را قطع کنند چه بلایی سر ملت ستمدیده ما خواهد
امد. تشناب ما را خارجی پاک میکند امنیت ما را خارجی میگیرد
نان ما را خارجی میدهد. پس این افغان چیست فقط مثل دست شکسته بر گردن انسان های دیگر
12 نوامبر 2010, 10:01, توسط تنویر-
آقایان و خانمها
عبدالطیف حرام( پدرام) بهزاد، محی الدین مهدی و چند تا شغال دیگر از فرشته حضرتی تا حفیظ منصور و غیره خار چشم ما نه بلکه دشمن افغانستان و مردم آنها بوده یکعده آنها شعوری و یکدسته هم غیر شعوری آب به آسیاب دشمنان افغانستان میریزند.
من قبلا گفتم و باز هم تکرار میکنم که اگر درکشور دیگر یک شخص بگوید که او بر ضد افغانستان است ، افغان نیست ( دو چیز که رد صریح قانون اساسی کشور است) به تمام رهبران و حتی شاه امان الله توهین کند نه تنها که به ولسی جرگه راه داده نمیشود بلکه محاکمه میشود.
در بریتانیا همین لحظه یک وکیل مربوط به حزب کارگر ولاس بعد از محاکمه از چوکی پارلمانی سلب شده زیرا او متهم است که وکیل کاندید دیگر را بدون اسناد به تشویق از اسلامگرایان متهم کرده بود.
وقتی یک وکیل فقط به خاطر اینکه او شخص دیگر را متهم کرده و در کشور مانند بریتانیا که نسبت به ما میلیونها مراتبه هم پیش است و هم پایه های حکومتداری در آن قوی است و هم جوانان آن مانند بینا و شیلا زود زیر تاثیر تبلیغات عبدالطفیف حرام نمیورند ، یک وکیل برنده سلب میشود ، در افغانستان این شغالان باید به زندان افگنده شوند.
آیا شما در کشوری دیگری دیده اید که یک شغال آن کشور را ، یک قوم آنرا با بود و نبود آن رد کرده وبا کلمات که خاص یک شغال موقع طلب است یاد کند ولی حق نمایندگی مردم را پیدا کند ؟
این همان عبدالطیف حرام نیست که دیرور در وصف قوای روس ، کارملوف نوکر حلقه بگوش آنها بریالی برادر او صفحات حقیقت انقلاب ثور را به اصطلاح خودش رنگین میکرد که امروز مسعودف جنایتکار و خائین ملی را قهرمان افسانوی خویش خطاب میکند و تا سرحد پیغمبر بلند میکند ؟
اگر کرزی میخواست فقط منتقدین خود را دور کند پس بزرگترین منتقد او بشردوست است چرا از موجودیت او در ولسی جرگه هیچ تشویش نیست ؟
زیرا او فروخته شده نیست و ضد افغان و افغانستان نیست.
12 نوامبر 2010, 12:00, توسط Wali
تنویر خان سلام.
از دلیل گفتنت خوشم آمد. موُفق باشی.
12 نوامبر 2010, 12:25, توسط تنویر-
ولی جان سلام
از شما هم خیلی تشکر.
برادر عزیز
مسله دیگر این است که نادر افشار قزلباش - ترکمن و کشور او ایران امروزی را با افغانستان و کشور مصنوعی چتلستان مقایسه کردن نه تنها که جفا و نادیده گرفتن حقوق مردم ستمدیده پشتون و بلوچ در پشتونخواه و بلوچستان اشغالی است بلکه خیلی طفلانه است.
ایران با وصف اینکه حقوق ملیت های غیر فارس در آن با غیر انسانی ترین شیوه زیر پاه میشود ولی یک کشور تاریخی است که یکی از شاهان آن نادر افشار تورک بود.
ولی موجودیت و ایجاد چتلستان به حیث بزرگترین جنایت قرن بیست به شمار میرود. ایجاد این کشور مصنوعی برادر را از برادر ، خواهر را از خواهر و فامیل را از فامیل جدا کرده است و یک ملیت بویناک و کثیف را که نه کلتور دارد و نه تاریخ و نه از ابتدایی ترین روابط انسانی آگاه هستند، یعنی پنجابی های بویناک را بر ملیت های غیر پنجاب بر اساس خواست انگریز های نا انسان حاکم کرده است.
پنجابی فقط و فقط در پیوستن دوباره با هند کبیر میتواند کلتور و انسانیت خود را دریابد چیزی که جنرالان بویناک چتلستان و چند فروخته شده با دامن زدن به مسایل نظامی ، حمایت از تروریزم و صدور اسلام افراطی میخواهند جلوگیری کنند.
12 نوامبر 2010, 13:19, توسط rastgo
bro pakistani kasif wa boinak tu che gharaz ba gap hai kalan . dar pashtun kase yaft namesha ke ba Dr sahib pedram monazera manteqi konad .
12 نوامبر 2010, 13:25, توسط rastgo
o harami Genral hai pakistan hame shan pashtun ha hastand ke barai pakistan khedmat mekonad wa t u ra sonba !!! Asad durni kist?Hamid gul kist?shuma aslan watan parast wa adam jor nadarin , agar yak memore jayesh ra mashalah yak pashtun degar ba zodi por mekonad .baz dar akher yak nafar tan paida mesha hama in khayenin ra mesle Gol mohamad m , Abdulrahman wa wazi akbar yak tarich jali durest mekona wa hame shan ra watan parast wa qahraman makhan wa bas . wa pashtun ha ke degar sawad tahqiq ham nadarand azin jast ke hame shan az talib ta Dr ghani pairaw haman dorogh ha wa jal ha meshawand
12 نوامبر 2010, 13:37, توسط rastgo
تنویر
panjani kasif wa boinak :
baz Baba tu Ahmaq shah Tufdani Multani berish Nadir afshar wa Body gardish bod che nazar darid ???agar tu rast goi hasti waqte Nadir afshar zadan walai BaBa tu tu bod nam az afghanistabn wojod nadasht !! wa Baba Mafol tu yak Farmandeh Nadir afshar bod ! aya hama in harf ha ghalat ast ?
12 نوامبر 2010, 14:50, توسط Wali
تنویر خان یک آفرینی دیگر هم نثارت. و آن بخاطریکه با آدمهای از قوم بافرهنگ مقابل استی و باز هم حوصله میکنی.
12 نوامبر 2010, 15:45, توسط تنویر-
ولی جان
اگر این جاهلان دهن بزرگ نمیبود عبدالخبیث حرام( عبداللطیف پدرام) هیچگاه دهن خود را بر علیه بزرگترین شاه کشور و بر ضد کشور که برای او تمام امکانات از تحصیل تا مقام و سیاست کاری برابر کرده است ، باز نمیکرد.
راستگو ، بینا ، شیلا ، خرستان همان اشخاصی اند که برای دو ماه دو مقاله را در مورد یهود بودن قوم پشتون ده ها بار در همین کابل پرس? نشر کردند.
اینها از جمله همان اشخاصی اند که یکسال قبل براساس گفتار همین عبدالخبیث حرام و بزبچه ها و بز دخترال دیگر راه احمق شاه مسعودوف افغان را پشتونهای خطاب میکردند که با خرستان و آریانا هیچ ارتباطی ندارند و از کوه های سلیمان پائین شده اند و به قول آنها فقط تاجیکها آرین نژاد اند.
چند ماه ی نگذشته بود که رهبران شغال شان ( شغال به خاطر که در قوله کشیدن سر پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را خاریده اند) خود اعتراف کردند که خرستان و آریانا خیالی است و واهی.
چند ماه دیگر نگذشته بود که اینها گفتند و بی بی سی هم با اسناد ثابت کرد که تاجیک و ازبک از خون تورک اند و هیچ ارتباطی با فارس ندارد.
در همان بی بی سی هم با اسناد ثابت گردید که فارس ها خود آرین نژاد نیستند و نازی های جرمنی برای خر ساختن ایرانی های فاشیست و بی خبر این مسله اشاعه دادند. آنها فارس ها را تا آن حد خر ساختند که بعضی آنها هیتلر را امام زمان خطاب کردند.
هنوز مدتی دیگری نگذشته بود که این شغالان گفتند که افغان ها پشتونها های سلیمان کوه نه بلکه ده قبیله گمشده یهود اند.
ولی وقتی فارس های فاشیست از ترس اسرائیل این مسله را خطری برای شان دانستند به شغال های برده منش دستور دادند که بالای این مسله خاک بیندازند.
امروز بینا و امثال آنها این مسله را رد میکنند
حالا ی یکی دو شغال متقلد فارس های فاشیست که چند کتابی را مطالعه کرده اند سخنان شغال های دیگر را رد کرده و میگویند که افغان ممکن شکل تغیر یافته اپگان باشد که در اوستا از آن یاد شده و تذکر داده شده که در آریانای قدیم زندگی داشتند.
من میگویم که همین اپگان هم نهایی نیست چون در کشور ما متاسفانه تحقیقات کامل صورت نگرفته و بازهم متاسفانه این چند روشنفکر چیز فهم تا حالا فقط بر اساس مطالعات سطحی نظر داده که خود باعث به میان آمدن نظریات در قبال رد افغانستان، تجزیه کشور و ایجاد فدرالیزم و غیره و غیره شده است که همه بر اساس نظریات علمی نه بلکه بر اساس نظریات غیر علمی چند روشنفکر چیز فهم بنا شده است.
شما تصور کنید که در لندن، برلین یا سویدن ذهنیت یکعده جوان بوسیله اشخاصی به بیراهه سوق داده میشود که خود نه از تاریخ ، نه از جامعه شناسی و نه از ادبیات آگاهی دارند.
وقتی در مورد جامعه شناسی شخصی به نام لعل زاد که جیولوجی را در اتحاد شوری سابق خوانده است نظر میدهد و یکعده جاهل حرف های او را بعداً طوطی وار تکرار میکنند انسان باید فقط به حالا شان بخندد.
12 نوامبر 2010, 17:39, توسط Wali
تنویر خان بنده با حرفهایت موافقم. اما یک چیز را بیاد باید داشته باشیم که همه برادران غیر پشتون ما با رمهً که شما ازایشان شکایت دارید موافق نیستند. و جای خوشبختی دیگر هم این است که مخالفان شان یا برادران غیر پشتون ما که عاشق افغانستان اند در اکثریت قاطع قرار دارند۰
کشور ها همیش در جریان یا بعد از جنگ ها دچار مشکلات میشوند طوریکه در ویتنام بعد از جنگ تعداد معتادین به مواد مخدر. زنان روسپی. تجزیه طلبان و..... بسیار بالا رفته بود اما با به وجود آمدن حکومت کاری همهً آن مشکلات تقریباُ حل شد که یک امر طبعی است. در حصهً افغانستان هم باید امیدورا باشیم.
یک خواهش برادرانه از خودت دارم و آن اینکه در وقت نوشتن یا مخاطب ساختن برادران تاجیک از احتیاط خاص کار بگیرید چون ایشان هم از نگاه نژاد هم از نگاّ مذهب و هم از نگاه روابط خیشاوندی نزدیکترین مردم به ما اند و خدا نخواسته با یک سیلی روی همهُ شان درد نکند. خودم چندی پیش از دست یکی از ( حالا چی بگویم دگه) حرفهای زشت نثار برادران تاجیکم کردم. شما باور کنید که فشار ملامتی وجدان آنقدر بالایم زیاد شد که با دیدن خیشاوندان و دوستان تاجیکم پیش خود خجالت میکشیدم یا بر خود لعنت میگفتم.
12 نوامبر 2010, 17:59, توسط تنویر-
برادر نهایت محترم ولی جان
خدا نکند که من تاجیک، ازبک ، هزاره ....... افغان را با نرمترین کلمه ی نادرست یاد کنم .
من دشمن هر وطنفروش هستم که به افغان و افغانستان خیانت کرده و یا میکنند. این اگر جنایتکار حکمتیار ، ملا عمر پنجابی ، تنی باشد یا احمق شاه مسعودوف ، عبدالخبیث حرام، کارملوف، و شغالان شان.
شما نگفتند که کدام جمله ی من به نظر شما دشمنی و یا بد گویی در مورد تاجیکهای افغان است ؟
اینکه بی بی سی گفته تاجیک و ازبک از یک خون اند ؟ یا اینکه تاجیکهای افغان با تاجیکهای شمال دریای آمو از هم کاملا ً فرق دارند زیرا جنوبی ها با پشتونها و شمالی های دریای آمو با ازبک ها بیشتر تشابه جنیتیکی دارند ؟
12 نوامبر 2010, 18:38, توسط Wali
کدام حرف شما بنظرم بد نیست اما میگویند آدم مار گزیده از ریسمان دراز میترسد. ترسیدم که داستان من بالایت تکرار نشود چون فضای کابل پرس? را چند تا آق پدر و مادر بسیار گنده کرده اند و حرف های پوچ و هرزه نثار این قوم یا آن قوم میکنند که بعضی اوقات باعث از دست دادن کنترول آدم میشوند. من صرف به شکل وقایوی خواهش احتیاط از شما کردم.
12 نوامبر 2010, 23:44, توسط عصر دولتشاهی
چرا اینهمه هیاهو برسر پدرام و داکتر مهدی و احمد بهزاد است؟
همین حالا ده ها عضو شناخته شده و برجستهء آی اس آی در پارلمان، سنا و قوهء اجرائیه در چوکی های بزرگ لم داده اند اما این دوستان به اندازهء سرسوزن به غیرت افغانی شان برنمی خورد و علیه آن چیزی نمی نویسند. اما در برابر سه وکیل که نمایندهء مردم اند و در اثر انتخابات و رای مردم باید به شوری بروند، شماری را جامه و زیرجامه بی نماز گشته است.
معیار قابل سنجش برای رسیدن به مقام نمایندگی مجلس رای مردم است نه لاطایلات شماری عقده مند و قومپرست. خوب و بد مفاهیم نسبی اند. آنچه برای شبیر کاکر خوب است، شاید برای گوربز عطاخیل بد باشد و یا برعکس. حتی اگر بد هم نباشد، میزان خوبی و بدی اش فرق می کند. برای کسی می تواند یک پدیده بسیار خوب باشد، برای کس دیگر کمتر خوب. ازینرو قضاوت شخصی را نمی توان ملاک قرار داد.
قانون به لطیف پدرام و سایر وکلا حق داده است که خود را کاندید کنند. آنها هم کردند و برنده شدند. حالا اگر کسانی می خواهند مسیر قانونی رسیدن به مجلس نمایندگان را تغییر دهند، کار شان خلاف قانون است و آن که خلاف قانون کار می کند مجرم است.
این حکومت آقای کرزی است که هیچ کاری دران از مسیر قانونی نمیتواند به سر برسد. بلکه در هر امر قانونی یی دخالت می کنند تا به بهانهء مصلحت های من درآوردی از نهادینه شدن قانون و از بالادستی قانون جلوگیری بکنند.
ما اگر خواسته باشیم به مردم خود خدمت کنیم، باید به جای چسپیدن به پر و پاچهء یکی دو وکیل، از دولتی که زایندهء اینهمه دغلبازی است، انتقاد کنیم.
درینجا می بینیم که دولت کرزی از نیش قلم درامان است و همه چسپیده اند به این که سه وکیل چنین اند و چنان.
در مورد آن که مردم را از تجزبه طلب بودن، می ترسانند باید بگویم که تجزبه طلبی گناه نیست. زمانی که حقوق انسان ها در کشور موجود پایمال شود و امکان احقاق آن نباشد، تجزیه یکی از راه هاست. اگر تجزیه طلبی گناه باشد، چرا این دوستان از سالهاست دهل دا پشتونستان زمونز را به گردن انداخته اند. اگر پاکستان تجزبه شود، خوب است و اگر افغانستان تجزبه شود بد است؟!
اگر پشتون حق دارد که پاکستان را تجزیه کند تا به حق خود برسد، تاجک و ازبک و هزاره هم حق دارند افغانستان را تجزبه کنند، تا از بار استبداد قومی رهایی یابند. بنا بران شما برادران نمی توانید با تجزیه طلب خواندن منتقدین، آنها را بترسانید. تجزیه طلب نی تجزیه طلب! مردم حق خود را می خواهند. اگر این حق از راه انتخابات مشروع، از راه های دموکراتیک و از راه هایی که جمهور همهء انسان های متمدن روی زمین به آن معتقد اند، میسرنگردد و اگر خودکامگی و استبداد به نام قوم اکثریت و اقلیت ادامه یابد، پایان همچو سناریویی جز تجزیه چیز دیگری نیست. تجزبه جام زهرست، اما بهتر ازان است که استبداد قومی را تحمل کنید و آزادی تان سلب باشد. اگر تجزیه مرگ باشد، بهتر خواهد بود از زندگی زیر یوغ دیگران.
این در حالیست که فاشیست های افغان ملت در همکاری با بیگانگان (پاکستان) به هیچ رنگی که حضور و مشارکت همهء مردم در تعیین سرنوشت شان را تامین کند، راضی نمی شوند. اینها هر صدایی را که برای عدالت و برابری بلند شود زیر نام نوکر ایران، تجزیه طلب، پشتون دشمن عناصر وغیره سرکوب میکنند. این ها منطق ندارند بلکه تنها و تنها به تاپه ها و مارک ها متوصل می شوند تا حقخواهان را بدنام کنند. اما آیا ازین تاپه ها و مارک ها کسی می ترسد؟
آنها خود غلامان خانه زاد بیگانگان اند و شرم نمی کنند، امادیگران را از تاپه و مارک می ترسانند.
امروز حتی خر های روی زمین هم می دانند که طالبان ساخته وپرداختهء پاکستان برای تامین منافع آن کشور در افغانستان اند. همین هایی که دیگران به مزدوری ایران و تجزیه طلب و غیره متهم می کنند، خود طالبان را "نیروی آزادیبخش ملی" می خوانند و هیچ ننگ و شرمی هم ندارند.
اگر اینها را وجدان مرده است، ما که عقل مان در سرمان است.
کار برای تامین عدالت اجتماعی و ساختن کشوری که همه دران سهم و حق مساوی شهروندی داشته باشد و قانون درآن حکومت کند باید ادامه یابد.
همه می دانند که حرف تجزیه از سوی تاجک و ازبک یا هزاره بلند نشده است. بلکه یک حرف امریکاییست و مزدوران امریکا ها شناخته شده اند. ما از تاپهء تجزیه طلب خوانده شدن نمی ترسیم. چرا که کسی ثبوتی علیه ما ندارد تا نشان بدهد که ما خواهان تجزیه استیم. ما خواهان تامین عدالت اجتماعی استیم. خواهان تامین حق شهروندی استیم؛ هم برای خود هم برای دیگران. اگر را فاشیست ها تجزبه طلبی تعبیر می کنند، بکنند. خود گویند و خود بپذیرند، هیچ انسان دیگری تعبیر شان را اعتبار نمی دهد.
ما خواهان تامین عدالت اجتماعی برای همه استیم. اما فاشیست ها خواهان تقسیم نابرابر منافع، قدرت و صلاحیت به نفع خود اند و برای رسیدن به این هدف مسالهء اکثریت و اقلیت را دامن می زنند. و چون اکثریت هم نیستند، دروازه را به روی پشتون های پاکستان باز گذاشته اند تا آنها بیایند اینها را اکثریت بسازند. خوب روشن است که پشتون پاکستانی همه خود را تبعهء پاکستان می دانند و به پاکستانی بودن خود افتخار می کنند. نتیچه همان می شود که پشتون های ما نه تنها اکثریت شده نمی توانند بلکه کشور خود شان را نیز دو دسته تقدیم پنجابی ها می کنند.
اگر هموطنان پشتون یک جا با ما برای تامین عدالت اجتماعی برزمند که خوب. ورنه دیگران نباید تن به حاکمیت بیعدالتی و استبداد بدهند.
من یک مثال می دهم از بیعدالتی که دران پشتون ها قربان اند:
حکومت استبدادی و قانون دشمن کرزی حق تاجک و ازبک ها و هزاره ها را می گیرد اما آیا آنرا بالای همهء پشتون ها برابر توزیع میکند؟ چرا والی ننگرهار یک پشتون قندهاری است؟ برای چرا هدایت امین ارسلا را که از قوم غلجی است، به نام وزیر ارشد سرش را در دبهء خشک چرب کرده اند، به جایش فاروق وردک کار وزیر ارشد را می کند و وزیر هرچیز است؟
آیا کاکر ها در طول تاریخ مغضوب دربار ابدالی های سدوزایی و بارکزی نبودند؟ آیا صافی ها مغضوب حکومت فاشیستی داوود و نعیم نبود. آیا علیزی و اسحقزی و نورزی توسط زیر ستم ابدالی های سدوزی نبودند؟ ایا سلیمانخیلی ها و توخی ها را عبدالرحمن خان قتل عام نکرد... تاریخ از قصهء این ستم ها پر است.
پس بیایید راهی جستجو کنیم که عدالت و قانون حاکم شود. تمامی کسانی که از طریق رای مردم برنده شده اند، حق دارند به پارلمان بروند. هرکس که مانع این پروسهء قانونی می شود، مجرم است، چرا که با قانون دشمنی کرده است.
13 نوامبر 2010, 00:05, توسط Wali
آقا سلام.
برای بدست آوردن اهداف پاک باید از اسباب و وسیله های پاک استفاده شود نه دروغ گویی. توهین کردن. منافقط و صد رذالت دیگر. در باره آقای بهزاد و مهدی زیاد معلومات ندارم ولی از افلاطون معاصر. ستارهً شعر فارسی و نابعهً سیاست تان(پدرام جان) که همه خبر دارند که در حالت نشه با اوباشان دوستم در نیمه شب به خانهً اکبربای حمله کرده بود و هم نوار قوله کشیدنش را مثل سگ به گوش خود شنیده ام که مثل یک آدم لچک یا زن روسپی امان الله خان را فوش میدهد.
چرا خود را به کوچهً حسن چپ میزنید یا کوشش درک کردن ما را نمیکنید؟
13 نوامبر 2010, 01:57, توسط مزاری
ولی جان ! منافقط به ت نوشته میشود و فاش به الف ! احتیاط که با شما قول داده ام . اهداف پاک براستی که به رذالت و دروغ پراگنی بدست نمی آید . امیدوارم هدفم را دانسته باشید .
13 نوامبر 2010, 08:50, توسط Wali
بلی آقا و هم باید معنی یا تعریف رذالت یا منافقت را بدانیم۰ از مشورهً تان در بابت اشتباً املایی ام تشکر۰ این مشکل را در نوشتار به هر زبان دارم.
13 نوامبر 2010, 10:46, توسط مزاری
ولی صاحب ! رذیل به معنی ناکس و فرو مایه که مولانا درین باره بیتی دارد :
هست آن خوارزمشه شاه جلیل ++ دل همی خواهد از این قوم رذیل
منافقت به معنی دورویی و نفاق است که امیدارم وقتی ادعایی میشود راجع به رذالت و منافقت این یا آن شخص یا گروه یا قوم ، با ارایه سند و دلیل مؤجه باشد در غیر آن دروغی و تهمتی بیش نیست . ارایه سند را هم که این حقیربه شما نشان داد .
اگر این اشتباه و مشکل در نوشتار باشد ، مشکلی نبوده ، بسیار زود رفع میگردد و قابل تشویش نیست . ولی اگراین اشتباه و مشکل درکله و اندیشه باشد خطرناک است . منتظر نظریات ردی و یا تائیدی شما در بخش دیگرهستم ویا اینکه خاموشی شما را نشانۀ موافقت بدانم ؟
13 نوامبر 2010, 23:06, توسط Wali
مزاری خان خودم از ادامهً مکالمهً سازنده و موًدبانه لذت میبرم اما اگر کسی کوشش توهین یا تمسخر جانب مقابل را در مکالمات کند باز دگه........
قوم را در حالت شعوری متهم ساختن به بدی در هیچ صورتی عمل شایسته نیست. اما افراد را میشود با داشتن اسناد دقیق متهم کرد. بنده در تمام نوشته هایم کوشش کرده ام تا دلایلم موُجه و مستند باشند. اینکه برای کسی قابل قبول اند برای کسی نه بحث دیگری است. ما حالا چی کلانکاری کنیم و استاد گونه با برادران برخورد کنیم صرف به عرض میرسانم که طریق اراُیه اسناد تانرا بعد از اینکه منطق تانرا در گیر کمک انداختید مرور کنید.
در حصهُ اشتباهات املاًیی باز هم استادانه برخورد نمیکنم لطفاً کلمهُ لاحقل را باز مرور کنید و هم در کلمات( دروغی و تهمتی ) شاید دو تا کثرت اضافت کار را خوبتر از ی انجام دهند.
در اخیر یک سوال. در این سایت در نوشتار بسیارکسان از قبیل خان. راستگو. بینا و ......... اشتباهات املاًیی وجود دارد اما شما زیاد تر در کوشش یافتن و انگشت گرفتن به اشتباهات من استید. امکان دارد دلیلش را بدانم؟ خدا کند که تعریفهای کلمات فوق را میخانیکی یا صرف تیوریکی یاد نگرفته باشید.
14 نوامبر 2010, 01:15, توسط مزاری
ولیخان ! نخست پاسخ پرسش تان : در واقع این حقیر پیامهای پیامگذارانی را که با ایشان بحثی ندارم فقط گذرا مرور مینمایم . فقط مضامین اساسی و نوشته های راوش ، مأمون ، جاوید فرهاد ، بابک ، سلیمان ، صدر و متباقی دوستان را دقیق میخوانم ، زیرا درین نوشته رمز و رازی نهفته است که اگر در سر کمی عقل باشد به تفکر وامیدارد . نوشته های محترم کاکر و شما را از دید انتقادی دقیقتر میخوانم ، به همین خاطر اگر یگان غلطی املایی در پیام تان باشد در اخیر پیامم فقط بآن یک اشارۀ کوچک مینمایم تا در آینده با طالب کاکویی مقابل نشوید . ناگفته نماند که انسان جایزالخطاست ! چون زبان مادری شما پختوست ، شما نسبت به ما بیشر آزادی دارید . ما که زبان پشتو را فقط در محدودۀ مکتب آموخته ایم و پختو نویسی مرا که خود خوانده اید و بجای ترمیم واصلاح نواقص آن خندا خندا کردید .
ولی خان ! برای یک لحظه تصور و خیال نمائید که :
ــ بابه مزاری با یال دار های بامیانی و گروه پاسداران انتظامی ایران در مناطق جنوبی هجوم نموده و مذهب و دین شما منسوخ نموده و هر کی را که نمیشه را نموشه نگفت بکشد ، تمام مردم هزاره بابه را رهبرجنبش رهایی بخش هزاره تبلیغ و ترویج نمایند . عکس العمل شما چی خواهد بود بعد اینکه ایشان شکست بخورند و باز همان جنایات بابه را نویسنده های هزاره مدنیت ساز و هویت ساز جا زنند ؟
ــ یک گروپ شمالی والها و پنجشیری ها به کمک تاجکها و ازبک های آنطرف آمو بنام ملت سازی ، سرزمین های برادران پشتون را عمدأ تصاحب نموده و زنان و فرزندان شانرا در بازار های سمرقند و بخارا تجارت نمایند ، با زهم برخود و عمل معکوس شما در قبال اعمال شمالی والها چی خواهد بود ؟
ــ از میان مردم ترکمن یک نفر نویسندۀ پیدا شده و (آق یولدوزی) را بنویسد و بنام فرهنگ تُرکان در مکاتب فرزندان پشتون بنام تاریخ فرهنگ ترکستان آموزش دهند و زبان خویشرا که شش دهه از اختراع الفبای آن نگذشته باشد جبرأ بالای فرزندان تان بنام زبان ملی درمکاتب و قهرآ بزرگ سالان تانرا در کورسهای ترکمن جملیک سوق دهند ، باز هم عکس العمل شما چی خواهد بود ؟ و و و و و و و ...
ولیخان !حال که چنین یک واقعیت خیالی را در ذهن تان ترسیم نمودید ، یک کمی مکث نمائید و باندیشید .
اگر باز هم پرسشی داشتید ، حضور تان با ادب ایستاده ام .
14 نوامبر 2010, 21:03, توسط Wali
مزاری خان جوابت را در بابت غلطی املایی ام با یک لبخند قبول میکنم تا صرف بحث به طرف دیگر نرود. بنده بالای اشتباهایت در نوشتار پشتو نمیخنیدم بلکه خنده ام بخاطر بود که خودت حرف مرا نفهمیده به پشتو جواب میدادی و به خود دشنام میدادی. به هر صورت.
در بارهً مسایلیکه سوال کردی اصلاً علاقه ندارم بحث کنم بدلیل اینکه هدف از بحث بالای چنین مسایل در بین ما افغانها اکثراً کوشش برای ملامت کردن یا خجِل ساختن جانب مقابل است نه برسی یا تجزیهً علمی. که باز هم من شما را ملامت نمیکنم چراکه مردم ما میگویند ( هر رنگی که کوه اس همو قسم شلندش هم ) همان افغانستان و همین باسوادان۰
چون بدبختانه بحثها اکثراً رنگ قومی گرفته اند قبل از شروع میخواهم از شما خواهش کنم تا مردانه وار موضع ها را از نگاه قومی معلوم کنیم.
بنده مربوط به قوم پشتون استم. در کابل تولد شده ام و کوشش خواهم کرد تا در بحث با شما از موضع پشتونها دفاع کنم نه هزاره. نه اوزبیک. نه بلوچ و نه...... چون به فضل خداوند هر قوم ما حالا از خود باسواد و چیز فهم دارد که میتوانند از موضع خود دفاع کنند. حالا شما بگویید که مربوط به کدام قوم استید؟
15 نوامبر 2010, 01:34, توسط مزاری
خان ولی خان جان ! جای مسرت است که پاسخم را بالبخند پذیرفتید ولی متأسفانه که موضوع بحث ما همان مسایلی است که شما بدان علاقه ندارید . میتوانم بپرسم چرا ؟ اینرا می دانید که پرسشهای این حقیر خاک و گِل ستونی است که روی لزوم دید های محافل حاکمه وقت ، خانۀ شکسته و ریخته وطن مشترک ما اعمار گردیده ؟
چرا کوشش نمودن بخاطر ملامت نمودن و خجل ساختن طرف مقابل ؟ ازین نوشتۀ شما اینگونه برداشت نمودم که وقتی بحث روی این مسایل شود طرف مقابل ملامت و خجل میشود ، یعنی آنانیکه چنین جنایات را نه در عالم خیال بلکه در عالم واقعیت انجام داده اند ، باعث شرمساری و خجالت کسانی میشوند که از ایشان دفاع میکنند ! یا نادرست برداشت و دانسته ام ؟
بیشک که همان افغانستان و همین باسوادان ! بیسوادان که از برکت ملا و آخند بیسواد مانده اند و کشمش و پنبه دانه برایشان یکیست و با سوادان را هم که حزبی ها چشمان شانرا باز نمودند و کی ملامت است که صفحه های خاک زده تاریخ را از کنج و کنار کتابخانه در آورده و حقیقت های نهفته را هویدا نموده است ؟ من ، شما ، آنها و به یک بزبان ما ، تقریبأ باسودان افغانستان .
این حقیر به قوم تاجک منسوبم ، ولی هیچگاهی از موضع قوم خود دفاع ننموده ام ، بلکه ستم و ظلمی را که به هرانسان این سرزمین روا دانسته اند منسوب به آنم ، چی هزاره باشد ، چی ترکمن ، چی پشتون و تاجک . اگر یک تاجک ظالم باشد ازش متنفرم همچنان از هزاره ، ازبک و پختون .
مرام و آرزویم اینست که در سرزمینم حکومت قانون انسانی حکمفرما باشد ، دیگر کسی به جرم متعلق بودن به قوم و مذهب و تعلقات فکری توهین و تحقیر نشود . همه به زبان دوستی و صداقت حرف بزنند و از پنج کلک تنها یک مشت آهنین بسازند . گذشته گذشت و تاریخ باید بیانگر درد ، رنج ، اشتباهات ، جنایات و بلآخره افتخارات ما باشد . جنایت و خیانت اگر از طرف هر قوم وقبیله شده باشد محکوم شود نه به آن مباهات ، هرعمل عکس العمل دارد .
اگر شما به من احترام داشه باشید و من به شما و اگر شمابه تاریخ و فرهنگ من احترام قایل شوید و من به شما زنده گی شکل دیگری بخود میگیرد . کوزۀ شکسته را نمیشود دوباره آباد ساخت مانند گذشته ، مگر اینکه با خواری و زحمت بتوان باقی شکسته های آنرا پتره کرد ، با چسپک که نمی چسپد .
15 نوامبر 2010, 18:33, توسط Wali
مزاری جان قند والله مرا د چورت بردی. تصمیم داشتم تا بحث داخل چوکات با خودت داشته باشم تا در هر بابت زود به نتیجه برسیم. اما حالا دانستم که بنده در فهماندنت به زبان خودت مشکل دارم. قناعت دادن در میدان استدلال و منطق که خیلی دور است. خوب ملامت شاید تو نباشی و تقصیر از من باشد. به فکرم من باید از یک دوست فارسی زبانم که نسبت به من به زبان فاسی واردتر است کمک بخواهم تا وی چیزهای گفتنی امرا برایت مطابق سطح درکت بنویسد.
اینجا چند سطر را با فاصله در بین کلمات مینویسم تا واضع تر باشد برایت.
در بابت خجالت کشیدن از اعمال نسل های گذشته اول باید بگویم خوب بودن و بد بودن اعمال نسبت به زمان و مکان فرق میکند. من از بسیاری کارنامه های نسل های گذشته ام دفاع کرده میتوانم و هم بالای شان میبالم.
از اعمال نیاکان برادران غیر پشتون هموطنم یاد نمیکنم. اما اینرا میخواهم بگویم که هرگا انگلیس از زدن الماس دزدیده شدهً کوه نور در تاج ملکهُ شان خجل شد. از فروش انسانهای سیاه در گذشته ها خجالت کشید از خون خوردن مردم هند اظهار ندامت کرد و......................................... روس از کشیدن استخوانهای مسلمانان از قبر ها. گذاشتن سرهای قهرمانان مسلمان در موزیمها. کوچاندن های اجباری اقوام مقاومتگر. قتل عام کردن اقوام مقاومتگر. و................................... فرانسویان از............................ جرمن ها از............................ و غیره و غیره باز من هم از لشکر کشی ها و بعضی اعمال نیاکانم معذرت خواهم خاست.
حرف زیاد است اما اول باید من مشکل افهام و تفهیم را با خودت حل کنم.
سیستم کابل پرس? به فکرم کلمات را با فاصله در بین قبول نمیکند. خیر مزاری جان قند کوشش زیاد کن تا منظورم را بفهمی.
16 نوامبر 2010, 10:15, توسط مزاری
ولی خان ، این بحث داخل چوکات دیگر کدام نوع بحث است که گویا بزبان من برایتان مشکل خلق نموده ؟
این حقیر در پیام خود چی گناه وخبطی را انجام داده و نوشته است که برابر به استدلال و منطق شما نیست ؟ شما لطف نموده همان پیام تانرا که از سطح درک من بالاتر است بشکل نامۀ سرگشاده مانند کاکر خان به دید همگان بگذارید تا دانشمندان زبان در عمق معنی و مفهوم انسانی آن شده مرا تقبیح و سرزنش نمایند !
ــ آلمانها رسمأ از یهودیان بخاطر هلوکاست شان از طرف هتلر معذرت خواسته اند .
ــ عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا تا امروز نسبت هلوکاست ارمنها توسط عثمانی ها زیر پرسش است .
ــ روسها بار ها و بار ها از اعمال تزارها و استالین از مردم ستمکشیده معذرت خواسته اند و دادن آزادی و استقلال به تمام همان چهارده جمهوری سوسیالیستی خود گویای این حقیقت است . وغیره
اگر باز پیامم برابرمنطق و استدلال شما نیست لطف نموده آنرا بسیط تر وعام فهم تر بنویسید تا کور سوادانی مانند من حقیر پی به مفاهیم و راز و رمز ارزشهای درونی آن ببرد .
16 نوامبر 2010, 11:14, توسط Wali
مزاری خان. بحث داخل چوکات یعنی بحث موًدبانه. بدون حاشیه روی و مشخص از موضع های معلوم.
با قاموسیکه تو در کله داری مشکل است کنار آمد.
داستان هولوکاست در ذات خود یک دروغ بیش نیست و توقع کردن از ترکان برای معذرت خواهی یا غرامت دهی از بابت اعمال نسل های پیشین شان هم بی انضافی بیش نیست. از روسها هم خودم کدام معذرت خواهی رسمی ندیده یا نشنیده ام اما اینرا خبر دارم که کلهً حاجی مراد خان (همسنگر امام شامل) در موزیم لیننگراد موجود است و.............یادی که از آزادی دادن به جمهوریت ها کردید برایم بسیار خنده آور است. کسی گفت که غچی پرندهً بی آزار است. در جوابش گفتند که برو از کرمهای چمن پبرس. مگر با کدام چچنی. داغستانی. اسیتینی......یکه شست و شوی مغزی نشده باشد همصحبت شدی؟ و هم سلطهً نظامی. اقتصادی و سیاسی روس را در جمهوریتهای آسیای میانه که تا هنوز ادامه دارد و به طرف قوی شدن میرود انکار میکنی؟
خوب باز که ازین حرفها بگذریم از بابت قتل عامهای پشتونها و کله منارسازی ها از سرهای شهیدان شان و ...................... توسط شاهان مغلی. فارسی. چنگیزی.و........ کی معذرت خواهد خواست و یا غرامت پرداخت.
16 نوامبر 2010, 13:54, توسط شبیر "کاکر"
برادرعزیز ولی جان !
من نظرشما را تائید میکنم تاکنون هیچ سندی که بتواند نشان دهد که روسها ازقتل عام وتبعید سازی چچینی ها معذرت خواسته باشد وجود ندارد فکر کنم که هموطن ما درین مورد اشتباه کرده اند. ترکان ازقتل عام ارامنه تاکنون هیچ معذرت خواهی نکرده است المانها که زیر فشار قوت های غربی از ابتدا خودرا وارث کردار هتلر نمیداند باید هلوکوست را چه واقعیت داشته باشد ویانه برسمیت شناخته و مجبور به تادیه غرامت شده است. این قول شما خیلی دقیق است که کشورما بدلیل موقعیت جیو پولتکی اش بارها مورد تاخت وتازها ونسل کشی ها قرار گرفته و این تصفیه حساب ها درشرایط کنونی میسر نیست جز اینکه همه زیانمند شوند دیگر حاصلی ندارد
16 نوامبر 2010, 17:03, توسط Wali
کاکر صاحب سلام.
خوب است که شما هم میدانید. این برادر ها به راستی که جز تشنج زایی دیگر کاری نمیتوانند.
باز هم خداوند هدایت شان بفرماید. از توان ما که بالاست.
16 نوامبر 2010, 23:13, توسط مزاری
نخست عید کشتنها و بدو بدو به بدور خانه خدا به شما و تمام وطنداران مسلمان تبریک باشد !
پیمان بسته ام دیگر به کسی توهین و دشنام ندهم الی زمانیکه مورد تهاجم قرار نگیرم . به قراریکه با شما بسته ام پابندم و از شما خواهشمندم که دیگر تهمت نبندید .
اینکه شما نسل کشی ارمنها را توسط سلسله عثمانی نمی پذیرید نظر شماست و آرزو دارم از ارمنی که شستشوی مغزی نشده باشد پرسش نمائید که ترکان عثمانی با گذشته گانش چگونه برخورد داشته اند .
روسها همان برخوردی را با چیچن ها میکنند که چین با تبتی ها میکند و امریکا با سرخپوستان بومی امریکایی میکند و هسپانیا با جدایی خواهان باسک میکند و غیره و غیره . گروپ های کوچک تروریستی مانند طالبان افغانستانی در تبت به کمک امریکا ، در چیچن به کمک امریکا و انگلیس ، در هسپانیا به کمک مالی انگلیس بخاطر برهم زدن نظم عامه فعالیت دارند که غیر از ترور و انفجار کار دیگری را به پیش برده نمی توانند . انتحار تا هنوز نسبت داشتن سواد همه گانی رایج نشده است .
اسیتین ها و داغستانی ها در یک اقلیت کامل نسبت به ملت روس قرار دارند و خود شاهدم که تقریبأ از چهار نفر اسیتین و داغستانی سه نفر آنها بداخل سیستم ادارۀ فدرالی با روسها خوش و راضی هستند . آن کشور ها لویه جرگه ندارند و تمام تصمیم گیری ها از طریق سرشماری نفوس ، همه پرسی وانتخابات آزاد و دمکراتیک صورت گرفته ومیگیرد . همین اکنون سه جمهوریت پری بالتیک شوروی داخل اتحادیه اروپا شده ، گرجستانی ها کاملا آزادند ، جمهوریت های آسیای میانه در تمام مناسبات دپلوماتیک وسیاسی خویش مستقلانه عمل میکنند . مردم بیله روسیه و قزاقستان با روسیه بازارتجارتی آزاد را پی ریزی نموده اند و مردم اوکراین تجربه تلخ انقلاب نارنجی را کرده دوباره بعد از انتخابات با روسیه مناسبات خوبی برقرارنموده اند . روسها و بیلاروسها و تقریبإ نصف اوکراین از نژاد سلاویا هستند که این باهمی شان نسبت زور و حکمروایی سیاسی روسها نه بلکه باهی مردمی است .
امروز روزی شده که باید و حتمی در کون زوری سنجاق باشی و گر نه مانند یوگوسلاویا تکه و پارچه خواهی شد و ازین روش دفاعی بسیار کشورها استفاده میبرند و در صلح و آرامش زنده گی دارند . این توضیحات تفهیمی را بخاطری برای شما و آقای کاکر نوشتم که پیش از خندیدن کمی تأمل نمائید .
در سرزمین ما نتنها که این فجایع نسل کشی و فرهنگ سوزی خاتمه نیافته بلکه بشکل انتحار و مکتب سوزی ادامه دارد . فریاد و مبارزه ما بخاطر ختم این جنایات است نه بخاطر عفو خواهی شما از اعمال جنایتکارانه گذشته حکام پشتون . وقت آنست که دیگر نباید سقاوی نامه نوشت ، دیگر نباید بخاطر گفتن دانشگاه محکوم شد ، دیگر نباید اکثریت و اقلیت دروغین باشد ، همه باشنده گان این سرزمین برابر و برادر باشند وغیره و غیره .
همین است راه من و مرام من ! اینکه مرا درک میکنید یا نه تعلق به تحلیل و تجزیه علمی شما دارد حال که میخندید ، بخندید !
13 نوامبر 2010, 11:58, توسط تنویر-
در رابطه با مسایل که در بالا دوستان نوشته اند نکات ذیل را میخواهم تقدیم کنم:
در مورد عبدالخبیث حرام و احمد کمزا ما سند ارائه کردیم که او شاه امان الله و تمام پشتونها را توهین کرده و بر ضد افغانستان است و خود را افغان نمیداند. ( دو چیزی که مخالف قانون اساسی است) و چنین شخص مطابق قانون اساسی حق انتخاب شدن را نباید داشته باشد.
اسرائیل در 1947 ایجاد گردیده و بنگلدیش در اوایل سده 70 ولی ایجاد هر دو کشور طبیعی است چون اسرائیل از هزاران سال سرزمین یهود ها به شمار رفته و بنگله دیش سرزمین بنگالی ها. در حالیکه در چتلستان بلوچها نمیخواهند با پنجابی ها زندگی کنند و در روز استقلال این کشور مصنوعی بیرق های سیاه را بر فراز بام های شان بلند میکنند.
در پشتونخواه تمام احزاب ملی گرا میخواهند که از چتلستان جدا شوند. اگر شرایط برابر شود ( مانند یمن و المان شرق) یک لحظه هم با پنجابی های کثیف باقی نمیمانند. این چیزی است که پنجابی های بویناک بوسیله احزاب اسلامی به صورت غیر انسانی و با زیر پاه کردن ابتدایی ترین حقوق پشتونها از آن میخواهند جلوگیری کنند.
13 نوامبر 2010, 17:34, توسط تنویر-
به اضافه آنچه در بالا نگاشته ام خواستم از آقای دولتشاهی بخواهم که لینک ذیل را باز کنند تا ببینند که کی ها مسله تجزیه افغانستان را اول به زبان آورده اند.
در مورد صافی ها و کاکر ها و ابدالی و برخودر ظالمانه این یا آن شاه و قوم باز هم از ایشان میخواهم که سند بیاورند چون بدون سند حرف زدن مانند مضامین بچه گک بهمن جان است که هر چه از زبانش بیرون شد بروی صفحه کاغذ میاورد.
http://kabulpress.org/my/spip....
14 نوامبر 2010, 05:51, توسط Roshan
کرزی وتیم فاشیستی ومفسد او که از برکت ایشان اوغانستان هنوز هم مفسدترین, بیسواد ترین, درجه اول در تولید تریاک وبی ثبات ترین کشور در جهان است تمام کشوش های خودرا به کار انداخته اند تا مانع ورود ان چهره های منتقد در پارلمان گردند که خیانت های ملی این تیم فاشیستی که تاهنوز هم مردم را رمه وخود را چوپان فکر میکنند (مانند رابطه مفعول مشهور تاریخ احمدشاه ملتانی وقوم ابدالی) را برملا ساخته اند.
متفکرین قبیله سالاران که اسمعیل کون (یون) واحدی باشند کسانی هستند که بدون محافظ وبادیگارد در شهرکابل گشت وگذار کرده نمیتوانند پس انها چطور میتوانند شاهد پیروزی این چهره ها در دوردست ترین نقاط کشور باشند. ایا پیروزی بهزاد درهرات وپدرام در بدخشان ومهدی در بغلان نشاندهنده مردمی بودن انها نیست؟ ایا یون در لغمان میتواند دوصد رای بدست بیاورد. ایا احدی امرد (یعنی همجنسباز مفعول, که مفعولیت از ادا واطوار وطرز صحبت کردنش هویدا است) میتواند در وطن ابایی اش یعنی سروبی برای 5 دقیقه بدون محافظ بماند؟
واقعیت اینست که این قبیله سالاران سرگین گاو وشتر خوار مرگ خود را عنقریب دیده اند. انها درک کرده اند که جهان فهمیده است که طالبان نماینده های راستین پشتونها هستند واین چند گو خور خودرا به شکل دروغین نماینده های پشتونها تعین کرده اند. اگر این سرگین خواران نماینده های قوم خود بودند پس چرا کوچکترین سهمی در امنیت مناطق مربوطه خود ندارند؟ بنا انها با عجله تمام خواهان حذف چهره های به گفته خودشان جنجالی شده اند.
پیام ما به این وطنفروشان بی ناموس که بیناموسی را به جایی رسانیده اند که در طیاره دربدل جاسوسی به کرزی ایران پول میدهد و چند پست بی وجدان مانند تنویر وولی وکاکر این بیناموسی کرزی را نادیده میگیرند زیرا انها میدانند که بابای کرزی یعنی احمد ابدالی یک بیریش صاحب منصب ایرانی وچلمچی وی بود وبرایش میرقصید و بنابر نافرمانی دوگوش وبینی خودرا از دست داده بود هم یک اجنت افشاریان ایران بود, در برابر این جاسوسی تاریخی که پست ترین مزدور های بیگانه هم به این شکل پول نمیگیرند خاموشی اختیار کرده اند, اینست که هی کور دلان فاشیست, هی گوساله پرستان سرگین شتر خوار وخیمه نشینان قرن بیست ویک! شما کور خوانده اید, واقعه هشت جوزا را به یاد بیاورید که در یکساعت تمام کابل سقوط کرد وکرزی خودرا در خشتک زینت پنهان کرده بود. کاری نکنید که حوصله ما سر برود ودست به سلاح ببریم. در انزمان تنبان های زنهایتان هم شمارا پنهان کرده نخواهد توانست زیرا تنبان های ایشان قبلا پاره گردیده است. شما کور خوانده اید دلاک زاده های افشاریان. هیچ گویی خورده نمیتوانید. ببینید و خود را انتحار کنید. این یگانه کاری است که میتوانید بکنید. برای مرگ تان لحظه شماری کنید زیرا قرار است که طالبان در کشوری بنام پشتونستان که دراثر تجزیه اوغانستان به وجود خواهد امد حکمرانی کنند. شما صابون ولیف های تانرا که هشت سال پیش به دور انداخته بودید دوباره پیدا کرده وبه سگ شویی های تان در اروپا وامریکا دوباره اغاز کنید. روزهای سیاه در انتظار تان است هی پست ترین مردم جهان. هی به ظاهر روشنفکر ودر باطن از هیتلر واستالین کرده هم پست تر وذلیل تر
14 نوامبر 2010, 09:27, توسط سلیمان
تنویر محترم
در لینکی که داده اید آقای چوپان تجزیه را مناسب نمی داند و برای آن دلایلی آورده است. خوب است که به جای عنوان و خطوط آغازین، همهء مطلب را بخوانید تا در گرفتن مطلب دچار سوء تفاهم نشوید.
در تایید حرف شما، تاکید بر آوردن سند و مدرک، که کار درستی است، و ناقدان باید آن را رعایت کنند.
14 نوامبر 2010, 11:45, توسط تنویر-
آقای سلیمان
من آن لینک را به خاطری به آقای دولتشاهی پیشنهاد کردم که مجموع مقالات در مورد تجزیه افغانستان( طرفداران و مخالفین ) از آن طریق قابل دریافت است. ازجمله هم آقای هروی که حالا با حرارت از کشور مصنوعی چتلستان دفاع میکند که امید نظر خود را در مورد مقاله ی شان بدهد. من مشخصا ً از چوپان که از جمله قوم پرستان درجه یک است یاد نکرده ام ولی کاش این مریض واقعی از تجزیه یاد میکرد ولی این همه گندگی را از دهن بیرون نمیکرد.
اینکه افغانستان را انگلیس ایجاد کرده و اینکه به نظر او دوهمه سقاوی توسط کی نگاشته شده همه مطالبی اند که چند قوم پرست چیز فهم مانند چوپان آنرا نشخوار میکنند ولی سندی هم در دست ندارند.
14 نوامبر 2010, 21:18, توسط عصر دولتشاهی
آقای تنویر!
نمیدانم شما کدام تنویر استید. حلیم تنویر یا کدام تنویر مستعار و پشت پرده؟ ایکاش میدانستم شخصیت حقیقی شما کدام است. اما مهم نیست، ما حرف خود را میزنیم.
1- اختلاف غلجی و ابدالی را شما از تاریخ هوتکی ها، همکاری ابدالی ها با نادر افشار، سرنگونی حکومت هوتکی از اصفهان تا کندهار توسط نادر و سرانجام اشغال کندهار از نزد هوتکی ها توسط ابدالی ها را در هرکتاب تاریخ می توانید بخوانید.
2- قتل و اعدام (زیر پای فیل افگندن) سران اسحقزی، علیزی و نورزی توسط احمدشاه ابدالی برای اعلام بی منازعهء پادشاهی اش. در کتاب تاریخ احمد شاهی نوشتهء محمود الحسینی منشی دربار احمدشاه ابدالی بخوانید.
3- کشار سلیمانخیلی ها و توخی ها توسط عبدالرحمن خان را در تاج التواریخ بخوانید. البته بخش شنواری ها هم اد تان نرود که این شعر را در مورد شان گفته بود: گر دوصد سال خور خون دل و لخت جگر— مار و شینواری و عقرب نشود دوست به تو.
4- سرکوب اقوام صافی و کشیدن شان از درهء پیچ توسط داوود خان که تاریخ بسیار نزدیک است و همه کس خبر دارد. نمیدانم شما چرا خود به کوچه حسن چپ می زنید؟
در مورد وکلایی که حق کاندید شدن نداشته باشند، شما باید سند بیاورید که چگونه و به رویت کدام قانون؟
چرا پیش از انتخابات به این ها اتهام وارد نمی شد که وقتی حالا برنده شده اند، باید از رفتن شان به شوری جلوگیری شود؟
من خود دشنام دادن را عمل پسندیده نمی دانم. اما آیا دشنام دادن به امان الله خان حق کاندید شدن و کیل شدن را از کسی سلب می کند؟ اگر می کند مطابق کدام قانون؟
افغان بودن ونبودن یک بحث علمی تاریخی است. هیچکسی را نمی توان به خاطر نپذیرفتن هویتی که از او نیست، محکوم کرد. افغان پشتون است و این یک حقیقت است. این هم کدام جرم نیست...
14 نوامبر 2010, 04:21, توسط jalaludinbaiany
ياوه ســـــــــرای !
مذمت ، سردادن اراجيف بســـــــيار ساده است و شــــــوربختانه بدنهاد بودن اراجيف پرداز ديگر روشن و کاملأ مشخص ميگردد ، که او ياوه سرای بيشن نيست!
تلافی اختصام را با منطق ، برهان شفاف جواب داد ، نه با گپ های هرزه و بازاری .
افغان با عزت پير و برنا که روی مجبوريت ، سرازير شدن بربريت قرون وســـطايی به
شهر های افغانستان ، غارت ، تاراج و چپاول دارای عامه و دولتی ، تجاوز به ناموس مردم ، ويران ساختن شهر توسط جنگ های وحشيانه تنظيمی روی منافع ، عدم امنيت ، حرمت به ناموس مردم ، و جاه گرفتن دزدان ، پاتکيان ، اوباشان اشپشی بی سواد ، جاهل در قدرت دولتی و روی کار شدن دوره دوم جبيب الله کلکانی دزد مردم مجبور شدند غربت پذيری را جبرأ قبول نمايند . و برخلاف تکنوکرات های قبلأ فراری ، سلطنت پرستان تاراجگر ، ارسطوکرات های فاسد اين گروپ با انديشه ، مسلکی ، دانشمند ، اگاه ، تحصيل يافته متخصص در ارگانهای مسلکی ، علمی ، پژوهشی ، طبی ، دندان سازی ، نرسنگ ،و پيشه و شغل آزاد تکسی رانی ، رستوران داری ، خوراکه فروشی مشغوليت داشته باشند و به دولت های مقيم ممد واقع شوند ماليه بپردازند .
و اما بربر ها ، اشرار بدون فرهنگ ، راشن خوران پاکستان و ايران ، مزدوران استخبارات بيگانه ، پاتک نشينان ، عشر گيران ، دزدان ديگر با دست باز به چپاول ، غارت دارای عامه ، دزديدن وفروش سنگ های قيمتی کشور ، تجارت ترياک ، چرس و هئروين ، رواج فحشا ، تجارت فحشا ، فروش فحشا برای اشغالگران و هزاران جنايت ديگر در داخل افغانستان توسط [ تيکه داران اسلام ] سر هر افغان را در خارج از کشور خميده ساخته . افغانستان سرزمين بربريت ، دزدی ، وحشت ، اختلاس ، قاچاق هئروين ، انتحار ، ووو که همه ارکان آنرا عناصر مانند شما تشکيل ميدهند . روزی در صنف که برای نو جوانان افغان دری ، تاريخ وطن را تدريس ميکردم ، جوان افغان سوال نمود :
چرا در ميدانهای هوای ، بنادر خشکه لوازم افغان ها ، بدن افغان ها ، موتر افغانها توسط مسوولين سرحدی ، پوليس ، گمرک بيشتر جستجو ميگردد ، و خود را از موجوديت « موادمخدر [ تحفه مجاهدين و طالب ها ] مطمين ميسازند ؟ برای شاگر معصوم گفتم جواب را خود دريافتی ، اين افتخار از برکت به قدرت رسيدن بربريت آدم خور نصيب ما گرديده است . يک نقط را فراموش نگردد بازار ها ، مارکيت های خريد و فروش ازبکستان ، تاشکند ، سمرقند ، ترمز و بازار های مسکو ، ليننگراد ، والگراد ، کيف ، خاکوف ، منسک ، باکو را برداران [ اشپشی شما ] [ مجاهد و طالب کرام ] گرفته که رکن اساسی تجارت انها را [ هئيروين ] [ چرس ] تشکيل ميدهد . « پوه شوی روخانه » ( ج. ب )
14 نوامبر 2010, 09:02, توسط سهراب سپهر
آقای بایانی!
حال درک کردم که تو نیز سر در آخور قبیله داری و از جمع همان غول ها استی چون این کشور دو نیم قرن است در ورطه مصائب درگیراست ولی خادیست غولی چون تو فقط از حکومت نه ماهه حبیب الله کلکانی و حکومت چارماههء ربانی مینالی! در اینکه از جمع غول های آخور قبیله باشی دیگر هیچ شکی باقی نمانده است.
14 نوامبر 2010, 21:24, توسط عصر دولتشاهی
آقای تنویر!
نمیدانم شما کدام تنویر استید. حلیم تنویر یا کدام تنویر مستعار و پشت پرده؟ ایکاش میدانستم شخصیت حقیقی شما کدام است. اما مهم نیست، ما حرف خود را میزنیم.
1- اختلاف غلجی و ابدالی را شما از تاریخ هوتکی ها، همکاری ابدالی ها با نادر افشار، سرنگونی حکومت هوتکی از اصفهان تا کندهار توسط نادر و سرانجام اشغال کندهار از نزد هوتکی ها توسط ابدالی ها را در هرکتاب تاریخ می توانید بخوانید.
2- قتل و اعدام (زیر پای فیل افگندن) سران اسحقزی، علیزی و نورزی توسط احمدشاه ابدالی برای اعلام بی منازعهء پادشاهی اش. در کتاب تاریخ احمد شاهی نوشتهء محمود الحسینی منشی دربار احمدشاه ابدالی بخوانید.
3- کشار سلیمانخیلی ها و توخی ها توسط عبدالرحمن خان را در تاج التواریخ بخوانید. البته بخش شنواری ها هم اد تان نرود که این شعر را در مورد شان گفته بود: گر دوصد سال خور خون دل و لخت جگر— مار و شینواری و عقرب نشود دوست به تو.
4- سرکوب اقوام صافی و کشیدن شان از درهء پیچ توسط داوود خان که تاریخ بسیار نزدیک است و همه کس خبر دارد. نمیدانم شما چرا خود به کوچه حسن چپ می زنید؟
در مورد وکلایی که حق کاندید شدن نداشته باشند، شما باید سند بیاورید که چگونه و به رویت کدام قانون؟
چرا پیش از انتخابات به این ها اتهام وارد نمی شد که وقتی حالا برنده شده اند، باید از رفتن شان به شوری جلوگیری شود؟
من خود دشنام دادن را عمل پسندیده نمی دانم. اما آیا دشنام دادن به امان الله خان حق کاندید شدن و کیل شدن را از کسی سلب می کند؟ اگر می کند مطابق کدام قانون؟
افغان بودن ونبودن یک بحث علمی تاریخی است. هیچکسی را نمی توان به خاطر نپذیرفتن هویتی که از او نیست، محکوم کرد. افغان پشتون است و این یک حقیقت است. این هم کدام جرم نیست...
14 نوامبر 2010, 22:23, توسط عصر دولتشاهی
آقای تنویر!
یک نکتهء دیگر را نیز خدمت جناب تنویر عرض کنم که: با همان منطقی که شما کشور پاکستان را مصنوعی می دانید و حرف درستی هم هست، کشور افغانستان نیز مصنوعی و ساخت ابر قدرت های وقت یعنی روسیهء تزاری و انگلستان است.
ما تا زمان عبدالرحمن خان کشوری به نام افغانستان نداریم. نام افغانستان از سوی مردم افغانستان پذیرفته نشده بلکه نامیست که خارجی ها به آن داده اند. حتی در سجع مهر افضل خان پدر عبدالرحمن خان نیز او را امیر ملک خراسان خوانده اند.
این که شما می گویید بلوچ ها و پشتون ها با حاکمیت پنجابی مخالف اند، چندان خریدار ندارد. اگر در مورد بلوچ ها درست باشد، در مورد پشتون ها که همچو چیزی وجود ندارد. تمامی احزاب پشتونخوا که شما ازان لاف می زنید، عضویت سنا و شورای پاکستان را دارند. یعنی آنها نظام پاکستان را پذیرفته اند و هیچگونه مخالفتی با نظام ندارند. تنها مناطق قبایلی اند که آنها هم به گونهء غیر مستقیم توسط احزاب اسلامی یی که از آی اس آی دستور می گیرند، زیر کنترول و اداره قرار گرفته اند. به چشم می بینیم که درین ده سال مناطق قبایلی را میدان جنگ ساخته اند و هرروز پشتون می کشند.
شما عالیجناب اگر دل تان به پشتون ها می سوزد بروید و آنها را از چنگال برنامه های استحماری اسلام آباد رهایی ببخشید که بتوانند مانند سایر انسان های روی زمین به تمدن روی بیاورند و ازوحشیگری دست بکشند.
آنهایی که همین حالا با هرچه در توان دارند علیه شخصیت های تاجک و ازبک و هزاره می جنگند این خود بیانگر مزدوری آگاهانه و غیر آگاهانهء آنها به برنامه های پاکستان است. شما می گویید که بلوچ و پشتون نمی خواهد با پنجابی زندگی کند، اما آیا شما می خواهید با تاجک و ازبک و هزاره زندگی کنید؟ حد اقل همان همبستگی یی را که پشتون های پاکستان با پنجابی ها دارند، شما با اقوام غیر پشتون افغانستان دارید؟
تجزیه را شما عملاً راه انداخته اید. شما عملاً با پشتون های آن سوی سرحد همبستگی نشان می دهید و با غیر پشتون های افغانستان دشمنی دارید. این شما استید و یون ها و تره کی ها اند که فکر تجزیه در افغانستان را تقویت می کنند. من میدانم که پشتون های پاکستان پشتون های افغانستان را مزدور هم نمی گیرند. اما این وطنفروشان افغانستان اند که خود را به آنها چسپانده اند. درحالی که آنها دربست در اختیار پاکستان اند. بزرگترین دشمنان افغانستان و برنامه ریزان ویرانی افغانستان پشتون های پاکستان اند که در خدمت آی اس آی و حتی در راس آی اس آی برای بربادی افغانستان نقشه می کشند. درین بازی تنها غیر پشتون ها نیستند که ضربه می بینند بلکه پشتون های افغانستان نیز سرانجام در پشتونستان بزرگ مزدور پشتون های پاکستان می شوند.
وقتی محمود خان اچکزی و پدرش صمد خان اچکزی با غفار خان و ولی خان متحد نشوند و از یکدیگر حرف نشنوند، آیا حرف پشتون های افغانستان را می شنوند؟ شما هم خود قربانی پشتونیزم کور استید و هم افغانستان را قربانی این اهداف می کنید. و پاکستان درست ازهمین درز شما استفاده می کند. و پاکستان درست به همین دلیل طالبان را تنها از میان پشتون ها درست کرد....
اگر به راستی خواهان ساختن افغانستان استید، به جای نوشتن علیه پدرام و بهزاد و داکتر مهدی، علیه ملا عمر و علیه آنهایی که کشور به پاکستان قباله می دهند بجنگید.
به هوش باید بود که پیشنهادات من تنها در صورتی است که کسی خواسته باشد افغانستان را در همین حدودی که هست بپذیرد و به فکر ساختن پشتونستان بزرگ یا لر پختونخوا و برپختونخوا نباشند. ورنه وقتی چوکات کنونی را بشکنید، دیگر هیچ میثاقی وجود ندارد که دیگران به فکر تجزیه و یا پیوستن به اقوام خود در آنسوی مرز ها نشود. چرا که این پشتونیزم است که پیشاهنگ این خواست می شود. وقتی آنها همقومان خود را در آنسوی مرز ها "افغان" بخواند و آنها را به داخل افغانستان راه داده صاحب خانه بخواند، پس چرا دیگران این حق را نداشته باشند؟
حالا به من بگویید که چه کسی این وضعیت را ایجاد می کند؟ البته بازهم باید قید کرد که همانگونه که پشتون افغانستان را پشتونهای پاکستان و خود کشور پاکستان به گالی هم نمیخرد، تاجک ها و ازبک ها وهزاره ها هم خریداری در خارج ندارند. البته تنها ازین وطنفروشان تنها به خاطر بدست آوردن مقصد خود را خواهند داشت.
بیایید همدیگر را بپذیریم. بیایید از تاپه زدن و ملامت کردن یکدیگر بپرهیزیم. بیایید به قانون روی بیاوریم. قانون بسازیم و به آن پابند شویم. بیایید به همدیگر احترام کنیم. شما تصور نکنید که وقتی بخواهید به مسعود و حبیب الله کلکانی یا مزاری و دوستم دیگران دشنام دهید، امان الله و احمدشاه ابدالی و یا سایر امیران شما در امان می ماند. احترام کن تا احترام شوی.
یک چیز دیگر را نیز فراموش نکنید که امروز مردم در قرن بیست و یکم زندگی می کنند. پس افغانستان را نمی توان با افکار گندیدهء قرن نزده اداره کرد و از دیگران اطاعت به برنامه های عبدالرحمن خانی و نادرخانی فراخواند. امروز مردم بیدار شده اند و خواهان حقوق برابر در همه عرصه ها اند. افسانهء اکثریت و اقلیت را هم در دهن کدام کوزه بگذارید و آبش را نوش جان کنید. عصر ما عصر حقوق شهروندیست.
15 نوامبر 2010, 14:41, توسط شبیر "کاکر"
آقای دولت شاهی! لطفا به جملات که خودت درهمین سایت نوشته ای توجه کن وآنرا مورد دقت قرار بده
"درینجا می بینیم که دولت کرزی از نیش قلم درامان است و همه چسپیده اند به این که سه وکیل چنین اند و چنان.
"در مورد آن که مردم را از تجزبه طلب بودن، می ترسانند باید بگویم که تجزبه طلبی گناه نیست. زمانی که حقوق انسان ها در کشور موجود پایمال شود و امکان احقاق آن نباشد، تجزیه یکی از راه هاست. اگر تجزیه طلبی گناه باشد، چرا این دوستان از سالهاست دهل دا پشتونستان زمونز را به گردن انداخته اند. اگر پاکستان تجزبه شود، خوب است و اگر افغانستان تجزبه شود بد است؟!"
"اما من میگویم که تجزیه طلبی گناه نا بخشودنی است احقاق حقوق درقرن بیست ویک که شما ازآن به افتخار یاد میکنید راه های غیرتجزیه طلبی هم دارد. اگر توعصر دولت شاهی مربوط رژیم آخوندی نباشی ویا غیرمستقیم ازدستگاه های استخباراتی بیرونی تمویل نشوی هزگز این جرائت را نمی کنی که بگوئی تجزیه هم یک راه حل است. من ازتو می پرسم همین دولت شاهی که تو متاسفانه درآن جا زاده شده ای میتوانی به روی قومیت تجزیه کنی چاریکار ومجموع شمالی را چه گونه میتوانی تجزیه کنی؟ ازین که بگذریم توهمان دولت شاهی هستی که درخاوران سال گذشته یک مضمون ضد پنجشیریزم را نیز نوشته ای که متاسفاننه من نمی توانم هو به هو لینک جملات انرا این جا بیاورم . درهمان مقاله تو ازظلم وبیداد پنجشیریها نالیده بودی ویک پیام کزار هموطن پنجشیری به دهنت زد وگفت که ازچوکات ادب واخلاق دربرابر ملت پنجشیر عدول نکن.
بلی! توهمان عصر دولت شاهی استی. اگر خاک تو و وطن تو افغانستان است وپدر وپدرکلانهایت درین خاک زاده شده اند باید بدانی که این خاک حیثیت ناموس را باید برایت داشته باشد واین ناموس مشترک را مانند نورچشم باید حفاظت کرد وهزگز سخن طفلانه واحمقانه را نباید ازنوک قلم بیرون داد تا دشمنان وطن ازآن استفاده کنند. جالب این است که تو دعوای مجاهد بودن را هم داری برای من خیلی عجیب مینماید که یک نفر پسر یک شاعر ومعلم شناخته شد ه وشهید یک کشور مانند مرحوم غفور رحیل باشد اما این قدر سبکسرانه وغیر مسؤولانه قلم پردازی کند که جز تجزیه طلبان دیگر هرانسان وطن دوست به ان تف کند شاید همان مثل عام این جا مصداق داشته باشد که ازآهن ......... مانده است.
درجای دیگر شما اینطور ارشاد فرموده اید:
"اگر پشتون حق دارد که پاکستان را تجزیه کند تا به حق خود برسد، تاجک و ازبک و هزاره هم حق دارند افغانستان را تجزبه کنند، تا از بار استبداد قومی رهایی یابند. بنا بران شما برادران نمی توانید با تجزیه طلب خواندن منتقدین، آنها را بترسانید. تجزیه طلب نی تجزیه طلب! مردم حق خود را می خواهند. اگر این حق از راه انتخابات مشروع، از راه های دموکراتیک و از راه هایی که جمهور همهء انسان های متمدن روی زمین به آن معتقد اند، میسرنگردد و اگر خودکامگی و استبداد به نام قوم اکثریت و اقلیت ادامه یابد، پایان همچو سناریویی جز تجزیه چیز دیگری نیست. تجزبه جام زهرست، اما بهتر ازان است که استبداد قومی را تحمل کنید و آزادی تان سلب باشد. اگر تجزیه مرگ باشد، بهتر خواهد بود از زندگی زیر یوغ دیگران"
با این عبارات بچگانه باید یک طفل وطن هم بخندد زمانیکه کسی مثل صبورخان که دعوای مجاهدت واسلامیت ومحقق بودن را هم دارد ودرعین حال ازتاریخ مبارزات ورنج های تاریخی ملت پرغرور وتسلیم ناپذیر پشتون دربرابر استعمار وهم دربرابر وارث استعمار یعنی پاکستان تا به این اندازه بی خبر باشد وای بحال این محقق ساختگی وکاغذی وبیگانه پرست ومزدور.
آقای صبورخان باید بدانند که ملت آنطرف دیورند اصلا به هیچ وجه خط تحمیلی گندمک ودیورند را نپذیرفته اند نمی پذیرند. آنها مناطق آزاد قبایل نام دارند به حکومت پاکستان نه مالیه داده اند ونه هم خدمت نظام وظیفه را پذیرفته اند. این که چند نفر پشتون کم اصل وبد ذات وخود فروخته در دستگاه های نظامی ویا استخباراتی پاکستان خودرا فروخته باشند دلیل نمی شود که یک ملت را بخاطر آن محکوم کنیم. ویا اینکه هرچند تعدادی ازجنرالهای مثل بابر وغیره ازاحساسات مذهبی این ملت با دیانت استفاده کرده ودرکشمیر آنها را علیه سیگها وهندوها جنگانده اند اما با وجود تمام این تلخی ها ومرارت ها بازهم درمناطق پشتون از دوران استعمار تا امروز نعره های آزادی وحریت طلبی بلند بوده وهست شما بروید مورخین انگلیس بپرسید که درزمان موجودیت تان درهند بریطانوی کدام مناطق برای تان خیلی خطرناک بوده است؟ اما اینکه اگر پشتونهای آنطرف مرز با این طرف مرز یکجا شوند باید اقوام دیگر نیز با هم تباران شان درآنطرف مرز باید یکجا شوند ایکاش که شما برادران اینقدر زحمت را بخود بدهید ودولت مجاور هم مرز افغانستان را قناعت بدهید که باید شامل قلمرو خاک ما شوند. آنچنانکه خود فرموده اید تاجک های تاجکستان ویا هم ازبک های ازبکستان شما را به گالی هم نمیخرد. اما یک پشتون انطرف مرز با پشتون این طرف مرز احساس وعاطفه مشترک دارد آنها باهم درخوشی وغم یجا بوده اند همین جهاد ومقاومت ضد شوروی را اگر مناطق قبایلی حمایت نمیکرد شاید امروز نام دخترک صبورخان یک نام روسی چون: (نتشا) می بود. به لاطائلات دیگر توجه کنید:
"به هوش باید بود که پیشنهادات من تنها در صورتی است که کسی خواسته باشد افغانستان را در همین حدودی که هست بپذیرد و به فکر ساختن پشتونستان بزرگ یا لر پختونخوا و برپختونخوا نباشند. ورنه وقتی چوکات کنونی را بشکنید، دیگر هیچ میثاقی وجود ندارد که دیگران به فکر تجزیه و یا پیوستن به اقوام خود در آنسوی مرز ها نشود. چرا که این پشتونیزم است که پیشاهنگ این خواست می شود. وقتی آنها همقومان خود را در آنسوی مرز ها "افغان" بخواند و آنها را به داخل افغانستان راه داده صاحب خانه بخواند، پس چرا دیگران این حق را نداشته باشند؟"
خدا زمانیکه یک انسان را گمراه کند حتی نفع وضررخودرا نیز نمی تواند تشخیص دهد. او انسان.... خوب!
تو فعلا درمرز های کنونی ات راه بحری نداری آنطرف مرز مردم هم نژاد وهمدین تو میخواهند بیرق کشورت را درآنطرف مرز ها به اهتزار در آورده وساحه قلمر وخودت را وسعت ببخشد تو ازچی هراس داری؟ اگر امروز که چهل وهشت کشور دنیا در افغانستان وجود داشته دارد وداعیه حق طلبی پشتونی بلند شود وجامعه جهانی پاکستان را قناعت بدهد که دیگر ازنسل کشی پشتونها درساحات قبایل دست بردارد وحکومت کابل مسؤولیت اداره را قانونا به عهده بگیرد ترس تو ازچی است؟
خودت ازیکطرف طرفدار متمدن ساختن قبایل هستی وازطرف دیگر راه را که منجر به این اقدام منتهی میشود می بندی. اگر تو خواهان این استی که دیگر مناطق قبایل مرکز تروریزم نباشد. مناطق قبایل ازخودسری وانارشی ولا قانونیت رنج نبرند. دست آی اس آی ازمناطق قبایل کوتاه شود جوانان پشتون سربازان آماده شده برای افکار افراط گرائی مذهبی قرار نگیرند پس بگذار که آنها به مادر وطن بپیوندند اگر تو درین ادعایت صادق هستی. وحتی این را نیز طوریکه دربالا با توموافقه کردم بار دیگر تکرارمی کنم که ایکاش شما بحیث هموطن تاجک تبار ویا ازبک تبار اینقدر قدرت را پیدا کنید که خاک های ازدست رفته مارا درشمال ماورالنهر در زیر چتر همان افغانستان تاریخی ویا خراسان بزرگ دربیاورید. اما علی العجاله چرا نمی گذارید که همین مناطق مورد منازعه حل شود ومادر وطن فرزندان خویش را به آغوش بگیرد.
درخاتمه میخواهم خدمت صبورخان عرض کنم که دشنامهای محترم تنویر به اشخاصی مانند پدرام وغیره برخاسته ازنفرت وکینه قومی نیست بلکه یک امر طبیعی است که هرعنصر مزدور و وابسته که علنا مزدوری وخودفروشی را تبلیغ میکند وبزرگترین شخصیت های ملی این کشوررا دیوث وپدرلعنت میگوید باید مورد شماتت قرار گیرد تا پندی برای اینده گان شود.
اما درمورد گذشته گان چون حبیب الله کلکانی ومسعود مزاری باید عرض کنم که این بحث جدا است ومن عجالتا آنرا به وقت دیگری موکول می کنم
15 نوامبر 2010, 22:23, توسط عصر دولتشاهی
آقای کاکر!
من چشم به راه آن بودم که آقای تنویر چیزی بنویسند اما شما پیشدستی کرده اید. با آن که گفته هایم مرا طفلانه قلمداد کرده اید. اما کودک مزاجی از سراپای نوشتهء تان می بارد. نخست این که شما شخصاً به من تاخته اید. من روی یک موضوع که مربوط به "ما" است صحبت می کنم و شما مرا در جایگاه یک فرد انتقاد کرده اید. این به جایش که به دشنام دادن پرداخته اید. شما باید بدانید که وقتی پای دشنام به میان بیاید، هرکسی می تواند دشنام بدهد. مثلاً وقتی شما می گویید اگر پشتون های پشتونستان نمی بودند نام دختر من "نتشا" می بود؛ این یک دشنام محض است. نخست این که در صورتی پیروزی کمونیزم تحمیل نام روسی تنها شامل حال من نی که به شما هم شد. دوم این که من هرگز باور نمی کنم پشتونهای سرحدی به جهاد افغانستان کمکی کرده باشند. چرا که نه ولیخان طرفدار مجاهدین بود نه اچکزی، نه اجمل ختک. احزاب اسلامی پاکستان که طرفداری می کردند، ربطی به پشتون ها نداشت بلکه آنها را آی اس آی رهبری میکرد، مانند جمیت العلما و جماعت اسلامی... وانگهی اگر من بخواهم به چواب دشنام تان بپردازم باید بگویم که اگر مقاومت مردم ما نمی بود تا کنون نا دختران بسیاری "حمیرا چنه" و یا "مادام نورجهان" می بود... در دوران طالبان اکثریت دوستان حاکمیت پاکستان را پذیرفته بودند و همین حالا هم به آن "درخت" افتخار می کنند و در سایه اش نشسته اند.
خدا کند فهمیده باشید که اگر بخواهم دشنامت را پاسخ بدهم، به خوبی از عهدهء این کار می توام برآیم. پس بهتر است فرهنگ نیکی را در پیش گیرید و زبان تان را از گند دشنام پاک کنید و سپس وارد بحث شوید.
دگر این که شما با نام مستعار می نویسید. بحث من با شما زمانی می تواند در درست باشد که شما هم با نام و نشان خود حرف بزنید؛ نه این که از پشت پرده به سخنگویی کنید. یک بار از پشت پردهء نام مستعار برون آیید، سپس من با شما بحث خواهم کرد. شما مرا می شناسید حتی از قریه زادگاهم آگاهید. اما من جز این که حدس بزنم، چیزی دیگری در مورد شما نمی دام.
پس در میدانی که همه مرد مردانه با نام خود و با هویت قانونی خود حضور دارند، پرده نشین ها را جایی نیست. به ویژه که پرده نشینی را وسیله یی برای دشنام دادن و توهین کار بگیرند.
بار نخست نیست که با شما روبرو شده ام. در گذشته ها نیز بحث هایی با هم داشتیم. اما دیگر تا وقتی که در پشت پرده استید با شما حرفی ندارم.....
16 نوامبر 2010, 00:17, توسط شبیر "کاکر"
آقای عصر دولت شاهی!
ازاینکه مجرای بحث به بیراهه رفته است خیلی متاسفم وازآنچه که شما آنرا دشنام خوانده اید ومسلما هم دشنام است معذرت میخواهم. اما این را بدانید که یک بار نظرات چکچکی های خودتانرا هم درین سایت مرورکنید که مزه دشنام را بفهمید این بنده از آنچه که شما آنرا "ما" یعنی "شما" میخوانید غیر ازغول بی شرف وبی حیا غیره چیزدیگری درین سایت نصیب نگردیده ام لذا شاید طبیعی باشد که نوک قلم من نیز با رنگ گرفتن از رفقای با فرهنگ شما ازچوکات ادب خارج شود. بهرحال.
اینکه گفته اید من شمارا می شناسم باید عرض کنم که نه خیر! هزگز چنین نیست من شما را ازروی همان نوشته های نفاق افگنانه ومتعصبانه شما می شناسم که درسایت سرنوشت وخاوران وغیره منتشرشده است واین را هم میدانم که دولت شاهی ازمناطق پرافتخار وطن ماست این را نیز درهمین روزها ازخلال مضامین خودت زیرعنوان حق مولف درسایت سرنوشت خواندم ودرک کردم که آن شهید بزرگواریعنی عبد الغفور رحیل پدر شماست. وبه ادامه میتوانم بگویم که بازهم نام تانرا ازخودتان ازطریق خودتان شناخته ام زمانیکه شما معنای عصررا توضیح داده اید که عصر مخفف عبدالصبور رحیل است. خوب
اما این بنده دشنام خور وتحقیرشده درکابل پرس هرچگاه به اندازه جنابعلی مشهورنیستم اینکه جناب شما نام را مستعار می پندارید ویا حقیقی مربوط به خودشما است.
آنچه که من میخواهم خدمت شما عرض کنم این است که من جناب علی را درجمع همان "ما" حساب کرده ام ومی کنم که به توهین وتحقیر ودامن زدن احساسات قومی مردم قلم میفرساید. واین چیزی نیست که ازشخصی درحد شما قابل توقع باشد.
هرچند شما نوشته مرا کودکانه خوانده اید ولی یکبار شما این مقالات تانرا بخوانید که شما چه می نویسید چه میگوئید وحد اقل فکر این را هم نمیکنید که بالاخره مرگ پیش رو دارید چرا مانند پدر بزرگوار خویش یک نام نیک را کمائی نمیکنید؟
آیا این معقول است که بخاطر موجودیت اقوام گوناگون این وطن مشترک که سالها یکجا باهم زیسته ایم درخوشی وغم باهم بوده ایم بخاطر حذف یک جنگ سالار بی رحم وبی مروت ازکرسی ویا محروم شدن یک شخص نامطلوب به پارلمان تمام نقشهء جغرافیائی یک سرزمین را تغیردهیم؟
شما چی نوشته اید اگراحقاق حقووق ازطریق مسالمت آمیز ممکن نباشد بگانه راه حل تجزیه است> تا کدام اندازه شما معتقد هستید که این طرح عقلانی ومسؤولانه است؟
آیا چیزی نزد شما بنام منافع مشترک جمعی وجود ندارد؟ شما تعریف خودرا ازین احقاق هم نکرده اید که احقاق حقوق چی است؟ اگر هزاره ها دعوا کنند که ما به برده گی کشدیده شدیم سلاطین برما ظلم کردند وغیره خو میتوان برایش یک توجیه پیدا کرد اما شما چی؟
کدام حق شما غصپ شده است که آنرا سلطنت نه ماهه حبیب الله خان ویا حاکمیت پنجساله استاد ربانی آنرا بشما اعاده کرده بود ودیگران آنرا پس گرفتند؟ بالاخره تعریف جناب شما ازاحقاق حقوق چی است که اینقدر ب مانند مسیحی های جنوب سودان بخاطر آن میرزمید وحتی تجزیه وطن را یگانه راه حل میدانید؟
اگر من گفته ام که مناطق ازدست رفته ای پشتون را میخواهم به این معنا نیست که بیرق پنجابی را برفراز کوه های ژوب وبشین وصوات وکهات ومنگوره وخیبربیینم من همین بیرق کابل را آنجا می افرازم. زور دارم منطق دارم تاریخ دارم سند دارم وازهمه مهمتر کمک الله با من است وبعد ملت دارم که آن عبارت ازملت تسلیم ناپذیر وپرغرور پشتون است پشتونیکه تا کنون سلطهء احدی را بالای خود قبول نکرده است پشتونیکه اگر به شملهء دشتار بابایش توهین شود جوی های خون جاری میشود من میهواهم همین ملت رنجیدیده را به آغوش مادر وطن اش برگردانم تکرار می کنم
آادعای شما این سات که با الحاق حاک های پشتون نشین به خاک مادر وطن تناسب ترکیب قومی برهم میخورد. پس باید دست زیرا آلاشه بنشینم وپاکستان را تا متک دست اش را آزاد بگذارم دیگر چه راهی است؟ اگر اقوام دیگر افغانستان این قدرت را دارند که کشورهای شمال را ضم این کشوربکنند نورعلی نور چشم بدخواه کور اما اینکه اگر این کارممکن نباشد وآنکشورها مارا به گالی نخرند چرا همین مناطق که دراسناد بین المللی به حیث منطقهء متنازع ثبت ومسجل گردیده است ازین چشم پوشی کنیم؟
چرا شما بحیث یک پژوهشگر ونویسنده درین راه سنگ اندازی نموده ودستان پاک تانرا با دستان چار نفر انسان بدنام وبد اخلاق وبدزبان که شرمم ازگرفتن نامشان می آید یجا می سازید؟
من آنچه که ازنوشته های شما تاکنون خوانده ام جزتوهین وتحقیریک ملت دیگر هیچ چیزی دستیاب من نگردیده است گاه با یک راست صد دروغ را خلط نموده وآنرا مثل یک خمیر متعفن به خوانندده عرضه می کنید آیا این کار درخور شان شما است؟
شما فرموده اید که دوستان حاکمیت طالبان را پذیرفته بودند من ازشما می پرسم که این دوستان چی گزینه ای داشند بغیر ازاینکه برای حفظ ناموس خویش ازچور وچپاول مردم تن به حاکمیت طالبان دهند؟ بالاخره این طالبان مولود چی بود؟ اما حالا شما به عوض اینکه خودرا وهم مسلکان خویش را انتقاد کنید فورا انتقادد شما متوجه ملت است که: دوستان حاکمیت طالبان را پذیرفته بودند وزیر سایهء درخت آن خوش بودند وحالا هم زیردرخت پاکستان خوش اند>
همین سخن شمارا اگرمن به پشتو ترجمه کنم خلق خدا بالای نوشته شما تف می اندازد. چرا یک کمی فکر نمی کنید آغا که با زور وتهدید واخطار وغیره ما راهی بدهی نمی بریم. کی هارا می ترسانید؟
چرا باید همیشه به عقب برگردیم وزخم های گذشته را تازه کنیم.
عزیزم.! بیا نکن مسلمان هستی بخدا والله که پشیمان میشی فردا پیش خدا میروی بیا که تخم نیکی را بکاریم.
والله اگر مرده ات را من جمع نکنم بخدا که پدرام جمع کند این را بدان والله اگر خدای ناخواسته این افکار مالیخوالیائی ات درجامعه ریشه بگیرد فردا بخدا اولین کسی را که یرانی ها وتاجکتسانی ها اعدام خواهد کرد تو خواهد بودی؟ این را یقین داشته باشد من بی تعارف به تو می نویسم .
فردا روز اول عید قربان است بیا اوبیادر که همین خصلت های حیوانی را ذبح کنیم. ابراهیم وار سر وجان خودرا فدای ملت مسلمان خود کنیم. تعهد بسپاریم که بعدازین نوک قلمهای مان جز درراه الله وخیررساند به بنده گان مستطعف ومومن سرزمین ما درراه دیگری به هدر نرود . بیا که روز تجدید میثاق است همین میثاق کنیم وخودرا مغرخودرا قلم خودرا علم خودرا همه وهمه درخدمت دین خدا قرار دهیم وبس
حافظ وظیفهء تو دعا گفتن است وبس
دربند آن مباش که شنید یا نشنید
والسلام
15 نوامبر 2010, 16:20, توسط jalaludinbaiany
اقای ســــــهراب ســـــپهر ( هوشـــــــــــــــــــــيار ؟؟؟!!!)
نخست به شــــــما هذيان گويان ، بازيچه های اغيار وجذامی های انگشت شما ر بايد نوشـــت [ بياموخت فرهنگ وشد پرمنش+ بر آمد ز بيغاره ســــــــرزنش ] !
گرچه برايم پژمان کننده است با کســــــی که تاريخ کشـــــور خود را نداندذ، مطلب را پوئيدن گرفت !!
آغا !!!
برهان الدين ربانی مدت ( پنج سال ) غير قانونی زمام دار کابل ويران شـــــده بود ،
و مدت سه سال ولســــــــوال ولســــوالی « درقد و خوجه غار » ولايت بدخشان جمعأ هشــــــت سال !
نخست بر اضافه از کتاب مقدس « ســــــــقوی دوم » در باره حبيب الله دزد کلکانی بچه
ســــقأو بنگارم .
جبيبالله سقآوبچه آدم کاملاه احمق ، بيسواد ، فاقد صلاحيت و ارزش زمامداری کشور بود.
که دانسته و اگاهانه در راستای توطئه انگليس حرکت ميکرد .
بدبختانه يک عده بسيار محدود ، اندک ، انگشت شمار ، وظيفدار بربريت ، تنگ نظر ، ناسوناليست مزدور که خودرا از تبار تاجدار فرهنگ و ادب [ تاجيک ] جاه زده ، تلاش دارند تابه اصطلاح مـد روز ، بنا بر دستور بيرونی ها ( از ديد قومی ) از يک جاهل ، ياغی و باغی نوکر انگليس و از دزدان ، چپاولگران ، مزدوران انگليس و پاکستان سقوی اول و سقوی دوم که از 1992 الی 2001 دوام نمود چهره های مبارز ، عيار ، قوم گرا ، ناجيها ترسيم کنند ، در حاليکه سقوی نخست صد سال و سقوی دوم پنجاه سال
افغانستان را به عقب راند ، هر دو دوره وحشت و بربريت به شمار رفته ننگ تاريخ شمرده ميشود
در قدم نخست نه تنها مليت پشتون بودند که در برابر شاه امان الله شورش نمودند ، و با انگيزه مذهبی در آپتدا از [ بغاوت حبيب الله بچه سقأو ] نيز حمايت کردنند و تنها مليت اگاه هزاره از شاه امان الله طرفداری نمودند و عليه حبيب الله بچه سقأو قيام نموده ، حبيبالله دزد ملا فيض محمد کاتب هزاره ، اديب ، شاعر ، نويسنده اگاه هزاره را به منظور جلب حمايت مليت هزاره فرستاد و کاتب موفق به اين کار نشد و به همين دليل حبيب الله کلکانی سقأو دستور داد شخصيت روحانی ، ادبی ملا فيض محمد کاتب هزاره را در مقابل مردم مجازات و چوب ز دند که موصوف در اثر جراحات لت کوپ بچه سقأو جان سپرد .
حبيب الله « کلکانی » در جريان جنگ منگل که در آن شمار از اهالی جنوب افغانستان و فرستاده های انگليس از انطرف خط ديورند عليه شاه امان الله به مخالفت برخاسته بودند، حبيبالله و سـيد حسين نيز تحت تاثير مخالفان دولت امان الله قرار گرفته و در صف انها شرکت نمودند .
حبيب الله سقأو چون رهبر سقاوی دوم در اولين اقدام قانون اساسی مترقی را لغو کرد ، مدارس رابست ، شهر کابل را چپاول نمود ، به ناموس مردم کابل تجاوز نمود ، حجاب را برای زنان اجباری اعلام کرد و قانون بربريت انوقت سقوی اول ، دوم و سوم طالبی يکسان هم طريقه ، همسو بوده بنأ افغانستان سه دوره [ سقوی حبيب الله سقأو ] [ سقوی برهان الدين ربانی بادپکه ] و [ سقوی ملا کور محمد عمر ] را سپری نموده است.
سقوی دوم !
ربانی برعلوه اينکه خلاف اراده مردم کشور با نيرنگ ويژه خود را ريس جمهور ساخت ، وماهيت دولت اسلامی برمبنای سياست [ اخوان المســــــلمين ] يا [ اخوان الشــــياطين]
جهانی و [ وهابيت عربی ] و [ اسلام سياسی افراطی ] سمت و سو گرفت .
ماده چهارم قانون اساسی مذهب با قاطعيت چنين فيصله را نمود « مذهب رسمی افغانستان مذهب حنفی است » مدارس تخريب ، موسسات عالی تحصيلی چپاول وويران ،
مداس دختران به آتش کشيده شد ، پايتخت کشور غارت ويران ۶۵ هزار کابلی شهيد بيش از سه مليون ديگر مجبور به ترک وطن گرديد ، خانه جنگی ، و عملأ افغانستان به شمال و جنوب تجزيه . دوستم در شمال بانک نوت جديد بنام خود و ربانی در کابل بنام خود چاپ نموده ، قسمت های جنوب تحت حمايه جنگ سالار بدنام گلبدين افتاد . جنرال حميد گل ريس استخبارات « آی .اس .آی » رســــــــــــــــــمأ مشـــــــــــــــــــــــاور ربانی در کابل قرار داشت ،
دولت ربانی کاملأ جای پای دولت های خود کامه ، فاشيستی ( آل يححی ) را تعقيب نمود .
بنأ فرق سقوی اول ، دوم و سوم از نظر شما تنها در تبار گرايی است . اين فکر ناقص شما تنگ نظران ديگر کهنه ، فرسوده ، رسوا شده است ، امروز تنها وتنها [ ســــــتمگر]
مطرح است اگر گلو باشد ، ربو باشد و ياعمر کور . بنأ بگذاريد مردم خود را از زير يوغ ستمگران پشتون ، تاجک ، هزاره ، ازبک ووو ديگر نجات بخشيده . شما وظيفداران استپداد ، ارتجاع و ستمگران جنبش ضد ستمگران را با چرند ، پرند ، سفسطه منحرف نه سازيد . همه افغان ها ميدانند که اين پدرام ها ، پيژند ها ، بهزاد ها ، کوشان ها ، کاويانی ها ، پيگير ها ، طغيان ها ، کوشانی ها ، مسير ها ، پنجشيری ها ، چوپان ها و دلقک های چون مزاری ، سپهر ، قاضی زاده ، روشن ، خان ، يون ، تره کی ، ثريا بهأ ، افضلی ، حضرتی ، حميد نوری وانوری کی است ، از کجا آب ميخورند . ج . ب
15 نوامبر 2010, 18:21, توسط سهراب سپهر
آقای بایانی!
از اینکه مرا متوجه اشتباه تاریخی ام کرده اید بی نهایت تشکر! ولی هدف من چهارسال بود که بر اثر غلطی تایپی "چهارماه" نوشته شده بود.
به هر صورت به جواب تان مینویسم:
افرادی که حد اقل جوهر انسانی در وجود شان باشد هیچ گاهی در هیچ نظامی وظیفهء جاسوسی را نمیپسندند. اینکه شما کتاب دوهمه سقاوی را مقدس دانسته اید آنر بر همان فقدان جوهر انسانی تان مرتبط میدانم چرا که برای خادیست فرق نمیکند که تقدس چیست. برای خادیست گاهی کتاب لنین کبیر مقدس است گاهی سقاوی دوم ولی آنچه برایش هیچه گاه مقدس نیست همان کتاب انسانیت و ارزش های انسانیست. از شما توقع دیگری نمیرود!
در مورد حبیب الله کلکانی و حماقت های او گفته اید باشد. ولی در مورد همین شخصیت ایدیال تان امان الله چه نظر دارید زمانی که حکم فرمودند: که مردم باید لباس غربی بپوشد و حین سلام گفتن به همدیگر کلاه خودرا به رسم تعظیم از سر بدر کنند. این موضوع در تقریباً یک قرن قبل چقدر مضحک به نظر میرسد؟ آیا اینکار دلالت بر عاقل بودن یک رهبر میکند؟ این مثال مشت نمونه خروار آن عالی جناب است!
آیا گفته میتوانید که افغانستان ما در کدام دوره چیزی بوده است و کدام حاکم یا رهبر آن عاقل بوده است که باید از آنها چشم پوشید و صرف به آنهایی چسبید که بنابر مخالف های ایدیولوژیک، قومی یا زبانی با آنها مخالفیم؟
با آنکه نه تنها شکنجه کاتب هزاره را بلکه هر انسان بی گناه را جنایت میدانم ولی از شما میپرسم در طول 250 اخیر در افغانستان کدام دوره و حاکمیتی بوده است که جنایات قتل، کشتار و شکنجه افراد بی گناه را مرتکب نشده باشد. آیا این به نظر تان منطقی میرسد اگر بگوییم در دولتی که شما کارمند خاد آن بوده اید، افراد بیگناه شکنجه، کشته و تحقیر و توهین نشده اند؟ این معیار تان برای دولتداری خوب خیلی بچگانه است هرچند خیلی کهنسال معلوم میشوید.
آیا در طول جنگها و ناامنی های 30 سال اخیر فقط باید دورهء ربانی و طالب مسئول شناخته شود؟
آقای بایانی! آیا داود خان، تره کی، امین، کارمل و نجیب در جهت بی ثبات ساختن و اضمحلال افغانستان نقشی نداشته اند؟
با شما بحث خیلی مشکل است چون خیلی سطحی نگر هستید! با دولتی که بعد از دولت داکتر نجیب تشکیل گردیده عملاً بعد از 250 سال آگاهانه حاکمیت تک قومی افغانستان به چالش کشیده شد. این بود اساس دشمنی گلبدین! و جنرال حمید گل نیز قبل از آنکه مشاور ربانی باشد مشاور گلبدین بود!
به نظر من بزرگترین دستاورد 30 سال جنگ به چالش کشیدن دولت تک قومی در افغانستان بود خوشبختانه این پروسه تا هنوز ادامه دارد.
در آخر اینکه من به دیگران و عقاید شان کار ندارم ولی ای کاش در اخیر ذکر خیری از دلقان خادیست نیز میکردید.
15 نوامبر 2010, 22:10, توسط شبیر "کاکر"
هموطن نهایت عزیز وگرانقدر محترم جلال الدین بایانی السلام علیکم!
هرچند شاید که این پیام درمقیاس جنگهای قلمی وحرفهای شدیدی که میان من وشما تاکنون رد وبدل شده باشد خیلی کوچک باشد اما وقتیکه من مجموع پیامهای شمارا با فردی بنام (خان) مطالعه کردم دانستم که بنده شما را کاملا غلط درک کرده بودم زمانیکه شما بحیث یکی ازکارمندان عالی رتبه رژیم های سابق به وطن فروش بودن آن کشمیری بی وطن ایمان دارید بدانید که با تمام اختلافات فکری وخطوط متباعد ایدیالوژیکی بازهم شمارا یک انسان باوجدان یافتم واز تمام حرف های رکیکی که درمقابل جنابعالی استفاده کرده ام رسما معذرت میخواهم.
شاید این معذرت خواهی بمعنای حل کلی مشکلات فکری وعقیدتی میان من وشما نباشد ولی میتواند صف انسانهای وطن خواه وبا وجدان را که به مزدوری ودنائت وخودفروشی به اجانب تن نمیدهند با هرسابقه سیاسی که دارند درراه چاق ساختن اختلافات قومی ومذهبی میان اقوام باهم برادرکشور قلم فرسائی نمیکنند هرچه بیشترقوی وقوی ترمیسازد.
بادرنظرداشت مطالب بالا بنده بعدازین نه تنها که مخالف پیامهای دلسوزانه شما نمی باشم بلکه یکی ازمدافعین راستین افکار ونظرات وطنی وملی شما درمقابل دشمنان خود فروخته وبداخلاق وبدزبان وبدکیش شما درسایت کابل پرس? میباشم .
خداوند یار ویاور شما باد
هموطن شما (شبیرکاکر)
16 نوامبر 2010, 00:17, توسط عصر دولتشاهی
آقای کاکر!
من چشم به راه آن بودم که آقای تنویر چیزی بنویسند اما شما پیشدستی کرده اید. با آن که گفته هایم مرا طفلانه قلمداد کرده اید. اما کودک مزاجی از سراپای نوشتهء تان می بارد. نخست این که شما شخصاً به من تاخته اید. من روی یک موضوع که مربوط به "ما" است صحبت می کنم و شما مرا در جایگاه یک فرد انتقاد کرده اید. این به جایش که به دشنام دادن پرداخته اید. شما باید بدانید که وقتی پای دشنام به میان بیاید، هرکسی می تواند دشنام بدهد. مثلاً وقتی شما می گویید اگر پشتون های پشتونستان نمی بودند نام دختر من "نتشا" می بود؛ این یک دشنام محض است. نخست این که در صورتی پیروزی کمونیزم تحمیل نام روسی تنها شامل حال من نی که به شما هم شد. دوم این که من هرگز باور نمی کنم پشتونهای سرحدی به جهاد افغانستان کمکی کرده باشند. چرا که نه ولیخان طرفدار مجاهدین بود نه اچکزی، نه اجمل ختک. احزاب اسلامی پاکستان که طرفداری می کردند، ربطی به پشتون ها نداشت بلکه آنها را آی اس آی رهبری میکرد، مانند جمیت العلما و جماعت اسلامی... وانگهی اگر من بخواهم به چواب دشنام تان بپردازم باید بگویم که اگر مقاومت مردم ما نمی بود تا کنون نا دختران بسیاری "حمیرا چنه" و یا "مادام نورجهان" می بود... در دوران طالبان اکثریت دوستان حاکمیت پاکستان را پذیرفته بودند و همین حالا هم به آن "درخت" افتخار می کنند و در سایه اش نشسته اند.
خدا کند فهمیده باشید که اگر بخواهم دشنامت را پاسخ بدهم، به خوبی از عهدهء این کار می توام برآیم. پس بهتر است فرهنگ نیکی را در پیش گیرید و زبان تان را از گند دشنام پاک کنید و سپس وارد بحث شوید.
دگر این که شما با نام مستعار می نویسید. بحث من با شما زمانی می تواند در درست باشد که شما هم با نام و نشان خود حرف بزنید؛ نه این که از پشت پرده به سخنگویی کنید. یک بار از پشت پردهء نام مستعار برون آیید، سپس من با شما بحث خواهم کرد. شما مرا می شناسید حتی از قریه زادگاهم آگاهید. اما من جز این که حدس بزنم، چیزی دیگری در مورد شما نمی دام.
پس در میدانی که همه مرد مردانه با نام خود و با هویت قانونی خود حضور دارند، پرده نشین ها را جایی نیست. به ویژه که پرده نشینی را وسیله یی برای دشنام دادن و توهین کار بگیرند.
بار نخست نیست که با شما روبرو شده ام. در گذشته ها نیز بحث هایی با هم داشتیم. اما دیگر تا وقتی که در پشت پرده استید با شما حرفی ندارم.....
16 نوامبر 2010, 11:14, توسط شبیر "کاکر"
محترم دولت شاهی ! سلام علیکم !
برادرعزز اول روزهای خجسته عید سعید فربان را برایت تبریک میگویم. وبعد بار دیگر ازکلمات که شمارا این قلم رنجانده است ازخودت در پیشگاه تمام خواننده گان کل پرس رسما معذرت می خواهم.
معترما!
اینکه خودت یک شخصیت شناخته شده استی شک ندارم وان شاء الله ما این قدر نامرد نیستیم که ازآزادی سایت کابل پرس? استفاده سوء نموده وبه حملات شخصی مبادرت ورزیم. حتی همان دانشمند گرانقدر وطن ما محترم تنویر نیز با وجود نفرت عمیق اش ازپدرام وامثال او این قدرنامرد نیست که اگر پدرام وارد سخنگاه سایت کابل پرس شود تویر او را دشنام بزند.
تنویر خودش اعلان کرده که من دشمن نوکران پنجابی هستم که زیرنامهای مختلف یک پیام را بمن میدهند وآن پیام توهین وتحقیر یک قوم است. حتی خانم فرشته حضرتی بارها درهمین سایت کابل پرس مضمون نوشته است اما با تمام نفرت ایکه ما وامثال ما ازسخنان سوخته او داریم به دشنام متقابل رو نیاورده ایم وان شاء الله درآینده نیز چنین خواهیم بود.
ازخدا خواهیم توفیق ادب بی ادب محروم گشت ازفضل رب.
محترم عصر!
اگر پیامهای مرا تعقیب کرده باشی درهمین سایت هموطن عزیز بنام (جلال الدین بایانی) که ازکارمندان عالی رتبهء دولت در وزارت خارجه وخاد درزمان حکومت ببرک کارمل وداکترنجیب الله بود بخاطر دفاع ازمواضع حزبی اش وکارنامه های مسلکی اش درخاد به بدترین شکل والفاظ باهم گلاویز شدیم ویکدیگر خودمانرا بی آبرو ساختیم اما تصادفا دیروز زمانی که من به یکی از پیامهایش که عنوانی رفیق حزبی اش بنام خان نگاشته شده بود متوجه شدم که آقای بایانی تعهد به اشخاص ندارد بلکه همان رهبرخاین حزب خودش را هم تقبیح کرده است دانستم که این شخص باهمه تعلقات فکری اش به جناج پرچم ه شخص با وجدان و طندوست بوده است وانسان قوم پرست وتنگ نظر نبود نزد او پشتون وتاجک وازبک وهزاره مطرح نبود من برایش پیام دادم ورسما از وی معذرت خواستم نمیدانم که آیا این معذرت را می پذیرد ویانه برای خودش مربوط است اما من تصمیم گرفتم که میان او وسایر هم حزبی های قوم پرست او یک تفکیک قایل شوم وچه خاصا اینکه او مربوط به یکی از خاندان های مجاهد بایان درزمان جنگهای استقلال افغانستان است و آن عظیم خان بایانی است. پس جا دارد که این هموطن عزیزم را درآغوش بگیرم خیر است که باهم جنگیدیم وچنانچه گفته اند درجنگ نان وحلوا تقسیم نمی شود اما من بعد که من اورا شناختم ودرک کردم باید بی مورد بالای این شخص گرامی نتازم
بالاخره جلوه های ازشهامت ومردانگی را دروجود این شخص من یافتم بناء با تمام اختلافات فکری اورا همین اکنون من تاج سرخود میدانم وطن دار خود میدانم خون شریک خود میدانم اورا وارث اصلی همان خاک و وطن میدانم .
بلی محترم دولت شاهی عزیز!
درمقابل خودت حتی ازهمان ابتدا من نوشته ام که خودت مربوط به یک خانوادهء با آبرو باعزت وطن من هستی نباید خودرا با پدرام وامثال او برابر کنی وسینه چاک داخل کابل پرس شوی ویکه راست یک قوم وچند قبیله مشخص را هدف قرار دهی هدف من این است بیادرک نازنین!
امید به سلامت باشید زیاده ازین وقت گرانبهایتان را ضایع نمی سازم. خوشی وسعادت نصیب تان باد!
16 نوامبر 2010, 17:59, توسط عصر دولتشاهی
عید بر همه موافقان و مخالفان در کابلپرس مبارکباد!
آقای کاکر!
عید بر شما همه مبارکباد!