بحث واژههای وامی - عربی در شاهنامه
واژههايي كه از ماده واحد به قاعده صرف عربي مشتق شدهاند، هر كدام واژه جدا به شمار رفته است مانند واژههاي: امن و ايمن و امان، عشق و عاشق و...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پيشينه بحث واژههاي عربي در شاهنامه
واژههاي قرضي و وامي در هر زبان طبق سرشت زبانها، امري است معمول و منطق دستوري زبان، واژههايي كه از زبان ديگر به وام گرفته است جز نظام واژگانياش ميسازد و براي گويندگانش اين واژههاي وامي هيچ بيگانگياي در پي ندارد و علم زبانشناسي هم پديده وامگيري را در نظام زبانها يك امر طبيعي ميداند و در برابر، سوچه بودن زبانها يا سوچه كردن زباني را از واژههاي وامي، نظريه غير علمي ميداند.
پس بنا به علمي بودن اين نظريه چه نيازي است كه ما باز هم دنبال چند واژه وامي _عربي در ميان دوصدهزار واژه شاهنامه، باشيم؟ اما بايد گفت كه شاهنامه فردوسي در مرحله سرنوشت ساز زبان پارسي دري سروده شده يعني هنگامي كه گرايش عربي شدن اين زبان ميرفت و اكثر از نويسندگان كتابهاي علميشان را آگاهانه ميخواستند به زبان عربي بنويسند زيرا روحيه عصر همين بود كه زبان عربي زبان علم است و زبان پارسي به باور عرب،
زبان گنگها (عجم) است. فردوسي در اين زمان از راه ميرسد و بزرگترين شاهكارش را براي زنده كردن و احياي زبان پارسي دري به زبان عجم مينگارد و ادعا ميكند كه براي سرودن شاهنامهاش، بيش از اين كه ياد شاهان گذشته و فرهنگ گذشته سرزمينش را زنده كرده باشد، زبان اين سرزمين را كه در حال از ميان رفتن است، احيا و باز زنده ميكند:
بسي زنج بردم در اين سال سي/ عجم زنده كردم بدين پارسي
به راستي هم، فردوسي براي زنده كردن نام شاهان عجم و فرهنگ گذشته عجم ابزاري غير از زبان پارسي نداشت و با زبان بيگانه نميشد كه ياد شاهان عجم و فرهنگ اين سرزمين را زنده كند! بنابراين از اين روي مهم است كه به واژههاي وامي _عربي در شاهنامه پرداخته شود زيرا فردوسي براي احياي زبان پارسي آگاهانه خواسته است كه از واژههاي وامي _عربي در شاهنامهاش جلوگيري كند پس براي اين كار بزرگ فردوسي (كه زباني را احيا كرد، از گسست فرهنگي، از اوستايي به فرهنگ پارسي جلوگيري كرد) لازم است كه ما هم كاري كوچكي را به عنوان اداي دين نسبت به فردوسي و شاهنامهاش انجام بدهيم.
از مقدمهچيني هرچه بيشتر صرفنظر ميكنيم و ميپردازيم به اصل موضوع، اين كه چه كساني درباره واژههاي وامي _عربي در شاهنامه گمانهزني يا كاري مشخص كردهاند:
در اين مورد همسرزمينان و همفرهنگيان فردوسي يعني پارسي زبانان كاري مشخص انجام ندادهاند بلكه پيش از ما به مساله واژه عربي در شاهنامه، غربيان يعني شرق شناسان متوجه شده است. براي همين است كه پرويز ناتل خانلري در كتاب زبانشناسي و زبان پارسي زير عنوان لغتهاي عربي در شاهنامه چنين اعتراف ميكند:
«فرصتي را كه ما نداريم ديگران دارند و از زحمت روگردان نيستند و روش كار را ميدانند و حاصل آن است كه گاهي ما براي اطلاع از ادبيات و هنر خودمان بايد به بيگانگان متوسل شويم و پاسخ مشكل را از ايشان بخواهيم.» و از كارهايي را كه در اين زمينه غربيان انجام دادهاند به آن در اين مقاله ميپردازد.
در باره شاهنامه از هر منظر و ديد، كارهاي زيادي صورت گرفته كه پرداختن به همه آن از گنجايش اين بحث فراتر ميرود بنابراين در اين بحث فقط كاري كه درباره واژههاي شاهنامه و به ويژه واژههاي وامي _عربي صورت گرفته به طور فشرده پرداخته ميشود:
از نخستين كساني كه درباره واژههاي شاهنامه كار كرده است، فرتيس ولف آلماني است كه عمري را روي اين كار صرف كرد و كشفاللغات يا فرهنگ واژههاي شاهنامه را تدوين كرد. فرتيس ولف اين فرهنگ واژه شاهنامه را از روي چند چاپ فراهم آورده، چنانكه در آن هر كلمهاي را كه در شاهنامه آمده حتا حرفهاي ربط و اضافه ثبت است، شماره صفحه و سطر هر شعر كه آن كلمه در آن به كار رفته قيد شده است اگرچه تعداد موارد استعمال چندين بار باشد. اين كار روي تمام واژههاي شاهنامه انجام يافته، پارسي يا غير پارسي در آن ارايه نشده است.
از روي اين فرهنگ واژه فرتيس ولف، پل همبر استاد دانشگاه نوشاتل (سويس) رساله پژوهشياي را به عنوان «ملاحظاتي درباره لغتهاي عربي شاهنامه» انجام داد و سپس فهرست واژههاي عربياي را ارايه كرد كه شماره اين واژهها به 984 واژه ميرسد.
قبل از پژوهش پل همبر، پل هورن و هانري ماسه واژههاي عربي شاهنامه را 430 واژه ذكر كرده بودند.
ناتل خانلري واژههاي عربي شاهنامه را هشتصد و اند تخمين زده است.
ادوارد براون واژههاي عربي شاهنامه را نسبت به واژههاي پارسي آن 4 يا 5 درصد پنداشته است.
پل همبر در هزار بيتي كه از دقيقي در شاهنامه آمده است 54 واژه عربي ميشمارد.
بايد گفت زماني كه من رساله شمار واژههاي عربي شاهنامه را بهار سال 1384 به عنوان پاياننامه دوره ليسانسم به انجام رساندم و به استاد رهنمايم، پروفيسور استاد حسين يمين سپردم، كاري بيشتر از اين، كه اشارهاش رفت، در غرب، ايران و افغانستان در زمينه واژههاي عربي شاهنامه صورت نگرفته بود و من فشرده اين رساله را در مقالهاي زير عنوان واژههاي عربي شاهنامه در شماره129 هفته مشاركت ملي به تاريخ 16 سنبله 1384 خورشيدي نشر كردم و همچنين اين مقاله، همين سال در سايت خراسان زمين به نشر رسيد، از وبلاگ من اين مقاله را مدير وبلاك سراي داناي توس، در وبلاك سراي داناي توس www.danayetoos.blogfa.com/post-39.aspx به نشر رساند و تعدادي از ايرانيان در مورد اين مقاله ابراز نظرهاي كرده بودند اما از تحقيقي مشخص در اين زمينه كسي خبر نداده بود و اين تحقيق را مدير وبلاك سراي داناي توس، پژوهشي تازه در اين زمينه عنوان كرده بود.
از آن زمان تا اكنون كه سال 1388 خورشيدي است فرصتي براي چاپ اين رساله نيافتم بنابراين كوشيدم تا بار ديگر بازنگري دقيقتري را روي رساله انجام بدهم. در آغاز فقط واژه عربي را در اولين بيتي كه اين واژه آمده بود بيرون نويس كرده بودم با شمار تكرار اين واژه. در بازنگري دوم، در عنواني كه اين واژه به كار رفته، شماره صفحه عنوان و شماره سطر بيت را كه واژه عربي در آن آمده، در اين عنوان مشخص كردم. شك و ترديدي عربي بودن يا معرب بودن كه در باره برخي از واژه وجود داشت ملاحظه صورت گرفت.
درباره واژههاي دشوار شاهنامه، عبدالحسين نوشين هم كتابي را زير عنوان «واژه نامك» تاليف كرده است و در آن به معناي واژههاي دشوار شاهنامه به طور كلي پرداخته است، كاري است تطبيقي يعني اين واژههاي دشوار شاهنامه را در بيتهايي از شاعران فارسي زبان ديگر نيز دنبال كرده و آن بيتها را هم ذكر كرده است.
تفاوت این رساله با كارهاي انجام شده در باره واژههاي عربي شاهنامه
تفاوت كار این رساله، در اين است كه اين پژوهش روي خود شاهنامه كه «سازمان چاپ و انتشارات جاويدان» چاپ كرده، صورت گرفته است، نخستين بيتي كه واژه عربي در آن آمده است، آورده شده، شماره صفحه عنوان اين بيت و شماره سطر اين بيت در عنوان مشخص شده و تكرار واژه عربي در سراسر شاهنامه نيز شمار شده است.
براي دقيق بودن عربي واژه، به فرهنگ لغت: معيين، دهخدا و المنجد مراجعه شده است.
واژههايي كه از ماده واحد به قاعده صرف عربي مشتق شدهاند، هر كدام واژه جدا به شمار رفته است مانند واژههاي: امن و ايمن و امان، عشق و عاشق و... زيرا اين واژهها جدا جدا از زبان عربي وارد زبان پارسي دري شده است بنابراين هر كدام بار رواني ويژه خود را به عنوان يك واژه مستقل دارد و از سوي ديگر در زبان پارسي واژهها از ماده واحدي اشتقاق نميشود و قاعده غير از اين، در نظام واژگاني پارسي حاكم است، اين واژههاي عربي هم طبق قاعده دستوري زبان پارسي دري در زبان به كار ميروند و از آنها با تركيب پارسي، واژههاي جديد ساخته ميشود مانند عاشقانه، عشق شورانگيز و ....
واژههاي عربياي كه تركيبهاي پارسي دري را پذيرفتهاند و واژه جديد در اين تركيب از آنان به ميان آمده، مانند: غمگين، فالزن، مجلس آراي و... از جمله واژههاي عربي حساب نشده و فقط شكل اولي آن يعني «غم» عربي به شمار رفته است.
واژههاي معرب هم عربي به شمار نرفته، واژههايي كه خيلي غليظ معرب شدهاند به نام معرب نشاني شده مانند هودج وفندق، واژههايي كه معرباند اما در زبان فارسي خيلي واژه آشنا است به عنوان معرب هم ثبت نشده است مانند واژه فيل.
با آنكه پل هورن هم واژههاي عربي شاهنامه را از روي شاهنامه چاپ لندن تحقيق كرده است اما عدد 430 لغت عربي در شاهنامه، عددي است خيلي كم.
پل همبر تحقيق خود را از روي لغتنامه فرتيس ولف انجام داده نه از روي شاهنامه. اگر چه من اين اثر پل همبر را نيافتم كه بگويم چگونه انجام يافته است اما پرويز ناتل خانلري عيب كار همبر را در اين ميداند كه تعداد واژههاي فارسي را نشناخته، عربي به حساب آورده مانند باز، شرم، بيشرم، باشرم، بيشرمي، بافر، بافرهي، درز، دستجامه، ديوان، نوك و غيره همچنين واژههاي عربياي كه در تركيب فارسي قرار گرفته در حالي كه شكل عربي آن، عربي حساب شده ولي در تركيب جديد باز هم جدا، يك واژه عربي حساب شده است بنابراين شمار واژههاي عربي شاهنامه خيلي بالا رفته يعني به 984 رسيده است كه اين عدد بسيار زياد است، واژههاي عربي شاهنامه فردوسي با هجونامه و ديباچه و ملحقات آن و با هزار بيت دقيقي هم به اين رقم نميرسد.
گزارش فشرده از شيوه كار اين رساله
اين پژوهش روي تمامي آنچه كه امروز به نام شاهنامه شناخته ميشود يعني هجونامه، ديباچه، ملحقات شاهنامه و هزار بيت دقيقي (گشتاسب نامه)، صورت گرفته است. اگرچه ترديد در مورد اين كه احتمالاً هجونامه و ملحقات از سروده فردوسي نيست، وجود دارد. همين طور ديباچه شاهنامه هم در نخستين دست نويس شاهنامه(384هـ) نيست و در دستنويسي كه شاهنامه به دربار محمود برده شده بر شاهنامه، براي تشريفات افزوده شده است و اين افزايش شامل بيتهاي كه در ستايش محمود در شاهنامه آمده نيز ميشود.
طبق تحقيقي كه من انجام دادم 42 واژه عربي در دقيقينامه (گشتاسبنامه) شمار و ثبت كردهام، و 766 واژه وامي _عربي را از شاهنامه بيرون آوردم كه از اين رقم، 20 واژه آن، وامی اما عربي نيست:
شمار واژه های وامی غیر عربی در شاهنامه
1. سرياني: تموز
2. تركي: خاتون، خانم، طغرل، قاجارباشي و قربان
3. هندي: زيج معرب زيك، ساج معرب ساگون، صندل معرب سندلي و كوتوال
4. يوناني: فلسفه، فيلسوف، كالبد، كليد، صرلاب و درهم
5. فرانسوي: نفت
6. معرب از فارسي: فندق و هودج
7. چینی: کاغذ
اگر اين واژههاي غير عربي را از عربي جدا كنيم، ميماند 746 واژه عربي، و از اين 746 واژه عربي 2 واژه آن: شمال و فتنه در متن اين رساله ثبت نشده اما شمار شده است.
هجونامه، ديباچه و بيتهايي كه در ستايش محمود سروده شده است نسبت به متن اصلي شاهنامه داراي واژههاي عربي غليظ استند، به ملحقات شاهنامه هم اگر دقيق توجه شود نسبت به متن اصلي شاهنامه، واژه عربي بيشتر دارد اما نه به تناسب هجونامه و ديباچه.
شمار واژه های عربی ویژه هجونامه
هجونامه در 105 بيت سروده شده و داراي 50 واژه عربي است اگر تكرار واژههاي عربي را در اين هجونامه به حساب آوريم، اين رقم ميرسد به 62 كه اين رقم نسبت به متن اصلي شاهنامه خيلي رقم بالا است يعني در 62 بيت آن واژه عربي آمده است و در 47 بيت آن واژه عربي نيامده است. از جمله اين 50 واژه عربي هجونامه 17 واژه عربي آن فقط در هجونامه آمده است و در متن اصلي شاهنامه تكرار نشده است كه اين 17 واژه عبارت است از:
1. اهل
2. بنا
3. تنزيل
4. جيب
5. حرمت
6. حكايت
7. حمايت
8. خلد
9. عالي
10. غرا
11. مستحق
12. منصف
13. وحي
14. نهي
15. هجا
16. امر
17. غمز
شمار واژه های عربی ویژه دیباچه و بیتهای تشریفاتی برای محمود
در ديباچه و بيتهاييي كه در ستايش محمود سروده شده است، از جمله واژههاي عربي آن 11 واژه آن در بيتهاي اصلي شاهنامه تكرار نشده است، فقط مخصوص ديباچه و بيتهاي ستايشي محمود ميباشد، اينها است:
1. تاريخ (ستايش محمود)
2. جبريل (ستايش محمود)
3. سجود (ستايش محمود و نكوهش دقيقي)
4. شوال (گله فردوسي از آسمان و ستايش محمود)
5. صحابان (ديباچه)
6. طبايع (ستايش محمود و نكوهش دقيقي)
7. عزل (گله فردوسي از آسمان و ستايش محمود)
8. قامت (گله فردوسي از آسمان و ستايش محمود)
9. لوأ (ديباچه)
10. مايل (ديباچه)
11. مدح (ستايش محمود و نكوهش دقيقي)
شمار واژه های عربی ویژه ملحقات شاهنامه
درباره ملحقات شاهنامه بايد گفت كه از جمله واژههاي عربي ملحقات شاهنامه، 49 واژه عربي ملحقات شاهنامه در متن اصلي شاهنامه تكرار نشده و فقط در ملحقات شاهنامه آمده است و بس. اين واژههاي عربي عبارت است از:
1. ابد
2. احوال
3. اعتبار
4. اوقات
5. ايثار
6. بعد
7. تعب
8. جدل
9. جعبه
10. خشم
11. حق تعالي
12. حلق
13. حمل
14. ختم
15. خطر
16. دكان
17. راحت
18. زحمت
19. ساحل
20. سقط
21. شارع
22. شجر
23. صفرا
24. صفه
25. صهيل
26. ضرب
27. طرفه
28. عاصي
29. عرق
30. غايت
31. غره
32. غضب
33. غزل
34. غصه
35. فصل
36. فضا
37. قانون
38. قدم
39. قطاس
40. قناعت
41. قوال
42. كبار
43. لايق
44. لعنت
45. مطيع
46. مناسب
47. والا
48. وسواس
49. صراحي
بنابراين 17 واژه عربي خاص هجونامه و 11 واژه عربي خاص ديباچه و بيتهاي ستايشي محمود و 49 واژه عربي خاص ملحقات شاهنامه، به طور كل ميشود77 واژه عربي كه در متن اصلي شاهنامه نيامده است، پس اگر اين 77 واژه عربي را از رقم كلي واژههاي عربي 746 واژه عربي جدا كنيم، در متني كه اصلي پنداشته ميشود و بي هيچ شك و ترديدي از سروده خود فردوسي دانسته ميشود، ميماند: 669 واژه عربي.
1 _ اين واژه، غير از هجونامه در شاهنامه هم يك بار تكرار شده:
پر از مرد دانا بود دامنش / پر از ماهرخ جيب پيراهنش