شبانه های من
قسمت اول/ دنیای ما از یکسو دنیای تعهد و آرمان است و از سوی دیگر سازش و تسلیم طلبی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در حالی که پا پشت پا برهنه می شود، به همان اندازه مدال ها سنگین تر بر گردن ها می افتند و گردنها خمتر می شوند!
دنیای ما از یکسو دنیای تعهد و آرمان است و از سوی دیگر سازش و تسلیم طلبی. در دنیای ما آنانیکه متعهد اند، از هر فرصتی برای مبارزه و اعتراض سود می برند و آنانی که بر درگاه سازش و تسلیم طلبی جبین می زنند، نه اعتراض می شناسند و نه مقاومت.
هنرمند دنیای سازش برای استبداد و ظلم حنجره پاره می کند و قلمبدستش با وجدان خفته تاریخ را تحریف می کند و برای ستمگران زمانه خامه پردازی کرده و افسانه و افسانه می سازد.
ولی دنیای مبارزه و تعهد بر بستر آرمان های مردمی شکل می گیرد و هنرمندانش چون، میکیس تئودور اکیس، ماریا فارانتوری، ویکتورخارا، مرسدس سوسا، پیترتاش، جوان بایز، جان لنون، مریم ماکبا، جان اسر، باب مارلی و... با حنجره های شان درد را فریاد و قلب موسیقی شان را در کره خاکی ما حک می کنند و قلمبدستانش چون پابلونرودا، ناظم حکمت، برتولت برشت، نزارقبانی، محمود درویش، غاده السمان، عزیزنسین، احمد شاملو، لنگستن هیوز، ژاک پره ور و دیگران با خون شان تاریخ را جاودانه ساخته و با عشق مردمی ماندگار می شوند.
و اما سخن در باره دنیای بزرگ تعهد و دنیای کوچک تسلیم طلبی از کجا آمد؟
امشب در باره سالهای 1968 مکزیک می خواندم که همزمان با برگزاری بازی های المپیک، اعتراض آزادی خواهی مردم مکزیک نیز آغاز شده بود و به شدت از سوی رژیم سرکوب می شد. شبانه امشب من نیز متاثر از تعهدی انسانهای است که حتی آنرا در ورزشگاه ها نیز فراموش نمی کنند و با مشت های گره شده در دنیای شکوهنمد تعهد جاودانه می شوند.
سال 1968 است و مسابقات المپیک جریان دارد. تومی اسمیت و جان کارلوس برنده مسابقات دوش اند و بر سکوی افتخار ایستاده اند: با دستکش های سیاه، با پا های برهنه، با مشت های افراشته و بلند ولی با سرهای افکنده که فقر سیاهان امریکا و قدرت آنان را به شکل نمادین نشان می دهد.
اما اینک، 2009 است و مدال پشت مدال گردن نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فلم سازان کشور مرا خم می کند و نه مشتی است استوار و نه پای است برهنه!
در حالی که پا پشت پا برهنه می شود، به همان اندازه مدال ها سنگین تر بر گردن ها می افتند و گردنها خمتر می شوند!
تا یک شبانه دیگر
پيامها
25 اكتبر 2009, 06:49, توسط haqbeen
مگر پرچم های افراشته یی که بر فراز تپه های هر وجب سرزمینت به اهتزاز است نمیبینی که مخاطب توبخاطر بر اوردن پیمانی که بسته بودبه قیمت خون خویش انرا مسجل کرده اند ؟ مطمین باش که او امروز هم در برابر تعهدی که بسته بود حاضر به قربانی است. اخر او انسان متعهد است و باورش کمتر از زندگی برایش ارزش ندارد... و بلی!! شاید انی را میگویی که در گفتار سخت انقلابی و حتی افراطی تر از هم پیمانان تو بود ؟.. مگر فراموش کردی که او سالها قبل به لاشه متغفنی بنام اخوان پیوسته و بهترین فرزندان ترا سر برید ؟ .. و حالا فراموش کن که چندین مدالی به گردن می اویزد و یا گردن خم میکند اخر اینکه از اول هم بعید نبود.