شبانه های من
(5) دین، گرچه امروز در بسا از جوامع به امر خصوصی تبدیل شده است، لیک هنوز "دوست کاذب بورژوازی است."
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دین بر ایستایی باور دارد و تهداب اصلی آنرا نیز بنیادگرایی می سازد. خدعه و فریبی بیش نخواهد بود اگر ما از "دموکراسی اسلامی" ، "اسلام متعدل" و "اسلام مردمی" سخن بمیان آوریم.
"دین، افیون توده هاست" را سالها پیش از کارل مارکس خوانده بودم. آن روزگار نوجوان بودم، مفهوم واقعی این سخن را نه میدانستم و نه هم برایم چندان گیرایی داشت. ولی با گذشت روزگار، به عمق و ژرفنای این سخن پی بردم و با گوشت و پوستم لمس کردم که راستی هم "دین، افیون توده هاست."
دین، گرچه امروز در بسا از جوامع به امر خصوصی تبدیل شده است، لیک هنوز "دوست کاذب بورژوازی است." در کشور من دین، هیچگاه نتوانسته است نقش پیشرونده داشته باشد، چون از لحاظ فلسفی نیز چنین نقشی را نمی تواند بدوش بکشد. اگر هزار بار هم عده ای با زور بر شانه هایش "نقش پیشرونده و مترقی" بار کند، باز هم دین در سرزمین من ارزشی بوده است که تیکه آنرا سیاف، ربانی، ملاعمر، گلبدین، شینواری، مجددی، پیرم قل، راکتی، یونس خالص، شیخ آصف محسنی ، محقق و دیگر شیادان داشته و راستی هم که این تیکه را به وجه احسن پیش برده اند.
دین بر ایستایی باور دارد و تهداب اصلی آنرا نیز بنیادگرایی می سازد. خدعه و فریبی بیش نخواهد بود اگر ما از "دموکراسی اسلامی" ، "اسلام متعدل" و "اسلام مردمی" سخن بمیان آوریم. دین همانی است که اخوان ادعایش را دارد و طالبان بپای آن سر می برد و "دموکراسی اسلامی"، اسلام متعدل" و اسلام مردمی" تولید جعلی روشنفکرانی است که در تلاش سود بردن از دین می باشند. دین، یعنی قران؛ و قران قابل تعدیل نیست تا ما بتوانیم از تعادل و دموکراسی صحبت کنیم. احمد شاه احمدزی یکی از جنایتکاران اسلامی با صراحت و بجا می گوید که در اسلام چیزی بنام دموکراسی وجود ندارد.
پس چه بهتر که بدون جعلکاری، بگذاریم که مردم دین و نقش آنرا در زندگی مادی شان به مرور زمان به بررسی بگیرند و بالاخره در مورد آن قضاوت کنند.
ولی مضحکتر زمانی میشود که عده ای تلاش می نماید تا دین را با ساینس با شیوه ی تطابقت دهد که به جز اینکه از خنده روده بر شویم، چیزی از آن عاید مان نمی شود.
ملا امام مسجد وزیر اکبر خان که در عین زمان استاد پوهنتون نیز است، در خطبه روز جمعه مورخ 16 عقرب با احساسات خاص گفت که خوردن یک غذا از لحاظ روحی و اخلاقی نیز اثر گذاری معینی بر انسان می گذارد. او به دو نمونه ی جالب در این زمینه اشاره کرد و گفت که اگر کسی به اولادش گوشت پلنگ بخوراند، کودکش به مرور زمان خصلت پلنگ را می گیرد و اگر کسی از گوشت خوک بخورد بی ناموس و بیغرت بار می آید و بی بندوباری جنسی غرب را نیز به خوردن گوشت خوک ارتباط داد. اما او نفرمود که خودش که سالها گوشت گاومیش، گاو، گوسفند و بز را خورده است، کدام خصلت را در خود دارد: خصلت گاومیشی، گاوی، گوسفندی یا بزی و یا هم شترگاوپلنگی است که از بخت بد مردم ما استاد پوهنتون شده است!
تا یک شبانه دیگر.
پيامها
15 نوامبر 2009, 16:52, توسط مزاری
آقای لمبه شبانه های خوشی را برایتان آرزو دارم . متأسفانه آقای حاجی آصف سرپلی در تخت سازی و تخت نشینی و تخت جمعی برادرشان مصروف و غرق هستند ( با همۀ دوستی با کابل پرسیان یکباره غیبت کرده اند که گاهی به تشویش میشوم . وسیلتأ اگر این پیام را خواندند سلامی تقدیم شان باد ) ورنه این شبانۀ آرام تانرا نا آرام میساختند .
آقای لمبه ! فکر میکنم ( کاذب ) در زبان تازی به دروغ و دروغگو وفریب و فریب کار گفته میشود ، مثل مسلمه کاذب .
ظهور ادیان در ذات خود بمنظور تربیه ، پرورش و بلند بردن سطح معنویت انسانها بوده نه بخاطر تنظیم امور سیاسی و اقتصادی کشور ها . اگر بتوانیم دین را از سیاست جدا مطالعه و بررسی کنیم و در عمل پیاده نمایم ، بلاخره به یک نتیجۀ خواهیم رسید .
در سطور نخستین شبانه تان نگاشته اید ، دین ( دوست کاذب بورژوازی است .) فکر میکنم ادیان دوست کاذب نه ، بلکه دوست و یاری رسان بورژوازی بوده اند . دین همیشه در خدمت ملاک ، سرمایه دار ، حاکم و قدرتمندان بوده که تاریخ آنرا مکرر در مکرر بیان داشته است ، مانند خاندان گیلانی و مجددی . و یا شاید شما درست بفرمائید ؟
16 نوامبر 2009, 04:08, توسط Parwani
با سلام
آقا یا خانم لمبه گفته اند: دین به ایستایی باور دارد. ادعای چنین بزرگی به اثبات ضرورت دارد. با سر هم کردن چند جمله که نمی توان ادعای به این بزرگی را ثابت کرد و آن هم با نقل قول از ملایی که (اگر نقل قول آقا/خانم لمبه درست باشد) خود را با مغالطه اش رسوا کرده است.
از جانب دیگر آقای مزاری فرموده اند که دین یاری رسان قدرت و قدرتمندان بوده است که به نظر من منظور شان نه از دین که از متولیان آن بوده است. چه دیندارانی بوده اند و تعداد شان در طول تاریخ اندک هم نیست که در برابر ظلم و استبداد قد افراشته و رزمیده اند. دینداران دیگری هم بوده اند که نه این کرده اند و نه آن. یعنی نه رزمیده اند و نه هم در صف مستبدان ایستاده اند.
مگر کم بی دینان داریم که یاری رسان استبداد (به هر معنی یی که می خواهید تعبیر کنید) بوده اند؟
آقا/خانم لمبه،
دین افیون توده ها نیست. مارکس شاید گفته اش را باید چنین اصلاح می کرد که کم دانشی جمع تظاهر به دانا بودن افیون توده هاست. دین و دینداران نقش های واقعن انقلابی در طول تاریخ از خود تبارز داده اند که انکار از آن بی انصافی است. و اما حساب تیکه داران دین از دینداران جداست که در هر صفی از این تیکه داران فراوان اند.
به سلامت باشید.
16 نوامبر 2009, 14:00, توسط haqbeen
با عرض احترام خدمت برادر بزرگوار پروانی !
16 نوامبر 2009, 15:59, توسط Parwani
برادر عزیز جناب حقبین
سلام این جانب را نیز بپذیرید. فکر می کنم با یک نگاه ولو گذرا می توانیم از نقش دین در تحولات بزرگ جهانی آگاهی حاصل کنیم. ظهور دین اسلام در شبه جزیره اسلام، خود انقلاب عظیمی بود که دگرگونی های فراوانی را به همراه آورد. این دگرگونی ها مختص به یک ساحه نمانده، از علم، ادب، فلسفه و هنر و حتی خانواده و فرد را نیز در بر می گیرد. چگونه می توانیم دین اسلام را با آن تغییرات مثبتی که در زندگی مردمان بدوی عربستان آورد، افیون توده ها بنامیم. نه تنها دین اسلام که هر ظهور هر دین دیگری نیز در حقیقت انقلابی بوده است. "دین افیون توده هاست" یک نظریه عام است که ادعای کلی بودن را دارد و اگر حرف های بالا را بپذیرید، حداقل در این مورد کلیت خود را از دست می دهد. مارکس با در نظر داشت جامعه یی که در آن میزیست و کلیسایی که دیده بود، دین را افیون می دانست و این نظریه نمی تواند کلیت را در بر گیرد. این که حکام و یا افرادی از دین منحیث وسیله یی برای تخدیر توده ها استفاده کرده اند قصه دیگر و درازیست که شما بهتر از من آن را می دانید. اشاره می کنم که این وسیله در ازمنه های مختلف، مختلف بوده اند. مکتب های فکری بشری نیز از این مصیبت مبرا نبوده اند. دین هم شکار چنین استفاده ورزی ها شده است که در آن شکی نیست.
و اما نام گرفتن از قهرمانان مسلمانی که در برابر زور و استبداد در افغانستان قد افراشته اند. فهرست درازی از من می خواهید برادر، نگاهی به جهاد مردم افغانستان علیه روس ها بیندازید. از گمنامانی که در این صف ایستاده بودند تا نامدارانی که بعضی های شان راه را تا آخر رفتند و بسی دیگر از نیمه راه به پرتگاه انحراف و زراندوزی و مقام پرستی سقوط کردند، نام های زیادی را به خاطر خواهید آورد. مگر می توانیم فراموش کنیم که برای بسیاری از مبارزان ضد استعماری شوروی "دفاع از دین" اولویت داشت؟ مگر می توانیم به خاطر انحرافات خونباری که صورت گرفت، این نکته را انکار کنیم؟
با تقدیم احترام
16 نوامبر 2009, 17:33, توسط haqbeen
با عرض احترام مجدد خدمت پروانی صاحب !
17 نوامبر 2009, 08:46, توسط گوربز خان "عطاخیل "
لمبه عزیز ونهایت قابل قدر!
شما هم دین را وهم فلسفهء مارکس را با عینک های قبیله مطالعه کرده اید بناء کفر واسلام قبیله هردو حالت جزمی دارد من انتظار چنین نوشته ای را ازشما از وقت ها داشتم اما اینکه چرا حالا موضعگیری دینی خویش را آشکار ساختید نمیدانم ولی بهرحال
شما نه آنوقت مارکس را درک کرده اید ونه هم حالا. اگر مارکس خودش زنده میبود به بسیاری ازنظرات خود خط بطلان میکشید چونن میدید که فلسفهء او درجامعه قبیله ای چون افغانستان چگونه وارونه تفهیم وتلقین شده است.
افغانستان تجریه های خیلی ها تلخ را ازمارکسیستان قبیله اندیش خویش از زمان حفیظ الله امین بدینسود بیاد دارند وتا اکنون می بینند وهمچنان اسلام قبیله اندیش طالبان ورفیق تان احمدشاه احمدزی که حالا بدلایل مختلف از وی نکوهش نموده اید تحربه مینمایند.
به نظربنده سخن (دین افیون ملت هاست) ازفهم شما کاملا خارج است شما تا اکنون این مقوله را درک نکرده اید زیرا در فهم دین خصوصا دین اسلام که زبان رسمی آن عربی است بیسوادی هستید پس چگونه میتوان سخنان بی پایهء شمارا بحیث یک مارکسیست آگاه قبول کرد.
دوم اینکه جناب شیخ محمد ایاز درفقه مقایسوی از جامعهء ازهر دکتورا دارد که بنده درمحفل دفاعیه وی خودم درقاهره حضور داشتم او شاید درین مورد بخصوص اندکی زیاده روی کرده باشد گیریم که این موضوع غلط هم باشد که خوردن گوشت های هرحیوان به انسان تاثیر ندارد اما آیا چنین دروغ ویا چنین سخنی به نفع یک اجتماع مسلمان است یا به ضرر آن؟
گیریم که خودردن گوشت خوک که خدا آنرا حرام قرار داده هیچ تاثیر بیوژیکی به انسان نداشته باشد آیا شما حاضرید که خلاف امر قرآن که آنرا صرف درمورد مشخص نجات ازمرگ جایز دانسته آنرا نوش جان کنید؟
18 نوامبر 2009, 02:54, توسط hazarbuz
میگویند که : مذهب شناخت خیالی از جهان است , مثلاء ضعف انسان در مقابل طبیعت , اشفتگی روابط اجتماعی , ترس از طبیعت یا بی توجهی به ان , ناتوانی در تحلیل روابط اجتماعی و یا نادیده پنداشتن انها , انسان را بر ان داشت تا با افریدن تصورات خیالی سعی کند نیاز هایش را در جامعه بر اورده و انها را وقف این حقیقت موهوم کند و در پیشگاه " افریده " های خویش زانو یزند .
BDN 38/101 T T .
17 نوامبر 2009, 01:10, توسط hazarbuz
( جان باختگان سیاسی ) را " شهید " خواندن پایین آوردن ارزش نام آن قهرمانان است که در راه میهن خواهی و انسان دوستی جان گرامی را به مردم خود هدیه نموده اند , ( جان باخته ) را برای خوشی دیگران با دادن نام " شهید " که در راه دین و خدا میمیرد یکی نباید کرد .
BDN44/100
18 نوامبر 2009, 03:01, توسط Parwani
با سلام مجدد خدمت سرور گرامی جناب حق بین
من با شما کاملن موافقم که باور های ما - حداقل در این مورد - با همدگر همخوانی ندارند که البته یک امر طبیعی است. با حفظ احترام به نظریات شما، آنچه در فکر من در موارد یاد شده در مطلب شما می گذرد از نظر تان می گذرانم:
- فرموده اید که "دین در ذات خود کدام وجود خارجی فزیکی ندارد". من نه تنها با این حرف شما موافقم که از شما می پرسم کدام نظریه در ذات خود وجود خارجی فزیکی دارد؟ "وجود خارجی فزیکی" اگر مبتنی به فرضیه های فزیکی که ابعاد مادی را در نظر دارد باشد، نه تنها در مورد "دین" که در مورد "دین افیون توده هاست" نیز صادق است. عرض من این بود که دین نیز می تواند و چنین نیز واقع شده است که منحیث وسیله یی برای تخدیر توده ها به کار برده شود. شما به آیتی از قرآن کریم استناد می کنید که اطاعت از خدا و رسول و "اولی امر" را توصیه می کند و بعد مثالی از ظاهر شاه می زنید و حکومت جهل ساله اش. اگر راستش را بخواهید من هیچگونه ارتباطی با این آیت و مشروعیت حکومت ظاهر شاه و هیچ شاه مستبد دیگری در سرزمین ما نمی یابم. ظاهر شاه به حکم قرآن چهل سال در این کشور حکومت نکرد. اگر راز حکومت چهل ساله ظاهر شاه را می خواهید دریابید، چند صفحه قبل از تاریخ به قدرت رسیدن او را ورق بزنید. چگونه و در جند سالگی به پادشاهی رسید، و از چه وقت واقعن پادشاه شد و راستی شد یا اینکه تا آخر حتی با گرفتن لقب "بابای ملت" لقب پادشاهی افغانستان را مجازن به دوش می کشید. و اما اطاعت از او نه از توصیه دین که از شکست یک خیزش ناکام ملی به وجود آمده بود. به هر حال. من کمی دور رفتم و اما فرموده شما در مورد "اولی الامر" بود که نه تنها در دین که در قوانین امروز نیز اگر کسی در انتخابات واقعن راستین رای اکثریت مردم را به دست می آورد، اطاعت از او بر همه مردم واجب است. تفاوتش این است که قبلن به جنین شخصی بیعت می کردند و امروز برایش در صندوق رای می ریزند. حال اگر کسی به زور بیعت مردم را صد ها سال قبل گرفته لطفن گناه آن را به گردن دین نیاندازید، چنانکه امروز گناه تقلب کرزی را شاید به گردن "دموکراسی" نیندازید. اما اطاعت از "اولی امر" نه تنها خواسته "دین" که خواسته "دموکراسی" نیز است، اگر تقلبی در کار نباشد. (توضیحی بر پرسش شما در مورد کرزی).
در مورد فرموده دیگر شما در مورد اینکه نظریه مارکس کلی است، من موافق نیستم. من نه تنها نظریات مارکس را خوانده، بلکه بعضی از نظریاتش را به فارسی نیز ترجمه کرده ام. مارکس اندیشمند بزرگی بود، اما برخلاف انگلس شناخت اندکی از اسلام داشت. در مورد کلی بودن نظریه مارکس عرض من این است که من اسلام را استثنا قرار نداده ام. با ذکر اینکه همه ادیان در زمان خود انقلابی بوده اند، در مورد اسلام سخنان خود را گفته ام. که شما در چند پروگراف بعدتر در نوشته خود تان آن را تایید کرده اید و من با نقل آن، آن را دلیلی بر رد "دین افیون توده هاست" می گیرم. شما فرموده اید:
"همانطوریکه اسلام در عربستان در زمان جاهلیت یک دین مترقی و قابل قبول بوده هندویسم در زمان و مکان خود منطق خود را داشته و همینطور هر ایین دیگری.."
و من گفته بودم:
"ظهور دین اسلام در شبه جزیره اسلام، خود انقلاب عظیمی بود که دگرگونی های فراوانی را به همراه آورد. این دگرگونی ها مختص به یک ساحه نمانده، از علم، ادب، فلسفه و هنر و حتی خانواده و فرد را نیز در بر می گیرد..."
عرض من خدمت شما این بود که حداقل در این موارد نمی توانیم دین را افیون توده ها بنامیم. اگر به فرموده خود شما اسلام در در عربستان در زمان جاهلیت یک دین مترقی و قابل قبول بوده و حتی هندویزم نیز منطق خود را داشته، پس این ها افیون توده ها نبوده اند. اگر نتیجه گیری من در این مورد درست باشد، پس ادعای کلی بودن نظریه مارکس در این مورد رنگ می بازد.
18 نوامبر 2009, 03:41, توسط Parwani
فرموده دیگر شما این بود که :
"مگر دین بما نیاموخته که زمین و اسمان هفت طبقه است ؟ شما در مطابقت به دستاورد های علوم این حکم صریح قران را چگونه تعبیر مینمایید؟ اگر من معتقد به این امر و مسلمان باشم باید خلاف اندیشه کانت لاپلاس نیوتن انشتاین و سایر دانشمندان که علوم معاصر و تکنالوژی هم نتیجه زحمات انهاست باید مبارزه کنم. در حقیقت با تمدن و عتوم مبارزه کنم.. حالا شما این موضع گیری مرا چگونه ارزیابی میکنید؟"
به این پرسش شما یک پاسخ کوتاه می دهم. من به گفته خداوند به اینکه در قرآن فرموده است که آسمان هفت طبقه دارد، باور دارم و منتظرم ببینم که چه وقت علم تجربی به کشف این راز نایل می گردند (اگر از نظریه هفت گاز بگذریم). از این هم می گذرم که نظریات این دانشمندان عزیز ابطال پذیرند و تا آن وقت اعتبار دارند که نظریه دیگری جانشین آن نگردد. تاریخ علم تجربی فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته و چالش های بیشتری در پیشرو دارد. من دلیلی نمی بینم که برای اعتقاد دینی خود از نظریات علوم تجربی کمک بگیرم، زیرا اینان در طول اند نه در عرض. من یک مسلمانم و قرآن مسلمانان را به تحقیق و تدبر در طبیعت امر کرده است. تا جایی که گفته است که "زمین و آسمان و ابحار را مسخر گردانیده است برای کسانی که تفکر می کنند _ ترجمه آیت قران کریم). حتی در این نگفته است برای مسلمانان یا مومنان. گفته است برای کسانی که تفکر می کنند. و این گفته قرآن کافیست که من به علم تجربی و کسانی در این راه خون دل می خورند، احترام بگذارم و اگر ممکن باشد از دانش شان استفاده کنم.
فرصت اندک است حقبین عزیز و من به کوتاهی کلام محکوم. امیدوارم با ابراز نظریات خود خاطر شما را آزرده نساخته باشم. خداوند بزرگ یار ما و شما باد و اما راستی در مورد آخر فرموده شما:
به نظر من: تاریخ گواهی بر این دارد که اعتقادات دینی گر چه یگانه محرک خیزش های اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیره نیست، اما همواره قویترین انگیزه و در بسا موارد "یگانه" عنصر برای وحدت مبارزین برای دفاع از "خود" بوده است. حداقل در مورد حوادث اخیر افغانستان اگر این عنصر از نظر دور افتاده و یا حتی مورد تردید قرار گرفته، وضعیت خیلی بدتر از آنچه بوده، گردیده است.
با احترام فراوان
19 نوامبر 2009, 10:29, توسط hazarbuz
چاریکاری صاحب !
چرا خوده و مردم دیگر را کله ونگ ساخته میری . این حرف های تو اصلاء خریدار نداره . از خدا هم نترس اگر انسان هستی . مطلب اگر امکان داشته باشد برای چند دقیقه لباس دینی خود را از بدنت بیرون بیاور و یک نگاه به چهار طرفت بیانداز , حتماء جهان را بهتر و با صفا تر و پر رنگ تر و با خوشی های فراوان خواهی دید . امروز زیاد تر به انسان ضرورت است برای ساختن این جامعه و بطور کل این دنیا . نه مسلمان و یا عیسایی و یا یهودی . باید عرض کنم از نوشتار های شما معلوم میشود که شما اسلام را با دانش کمی که دارید به جای حلال حرام مینماید . برای بهتر شناخت شما از خدایی که به ان ایمان دارید از ترس نرفتن به دوزخ موعود باید عرض نمایم که خداوند شما در ادیان مختلف چهره های مختلف دارد . بحث کشال و درازی است و من وقت و افکار شخصی هموطن ها را تا ان جایی که ضرری به افغانستان نداشته باشد , نه مختل میکنم و نه به ان کاری دارم . خلاصه برای بهتر شناختن خدا ادیان عیسی و یهودی را بخوانید و شاید سکته قلبی کنید که ببینید که در جایی خدا با پیروان خود ( کشتی ) گرفته است و ( کشتی ) را باخته است و در جای چهره انسان را اختیار نموده است و خود را به چوبی چهار میخ نموده است و در جایی مانند پدری یک خانواده , یک دیوانه خطر ناک و وحشی و مسلح ( شیطان ) را استخدام نموده , میان خانواده خود , میان زن و فرزندان خود رها نموده , و از زن و فرزند خود میخواهد که با این دیوانه زنجیر گسیخته بجنگنند , چنین خدایی بین مخلوق خود فرق میگزارد , بین زن و مرد فرق میگذارد , حتی بین نقاط گوناگون زمین فرق میگزارد , هیچ گونه نظم و ترتیبی در کارش نیست , نه در تقسیم معادن زیر زمینی و نه در تقسیم اب و هوای ضروری برای زنده گانی , نه در تقسیم قدرت و ثروت , عقل و درایت , خوشبختی و عدالت , اگر خود انسان بی پشت و پناه تلاش شبانه روزی نکند , این خدای مرگ و دوزخ یک کپه ( نرکه چور ) هم برای هزاران مرضی که برای ما تحف میدهد , نخواهد فرستاد .