افشاگری یک خبرنگار او را به مرگ محکوم ساخت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی پیش شنیدم که آقای مسلیم فهیمی، خبرنگار ونویسنده افغانستانی که بنا به افشا گری هایش در رابطه با شیخ آصف محسنی قندهاری وسید حسین انوری، ازطرف شیخ آصف قندهاری مرتد شناخته شده وبه اعدام محکوم شده است، پس ازآن بلافاصله خبر رسید که مسلم فهیمی در کابل اختطاف شد. درآن زمان هرچند کوشش کردم هیچ کسی از فهیمی حرفی نزد، شاید هم کسی نمیخواست با حرف زدنش، در جمع دوستان مسلیم فهیمی قرار بگیرد ومورد خشم خدا ونماینده اش محسنی قندهاری. فهیمی لادرک شد به خاطر اینکه از حق گفته بود، اختطاف شد به خاطر که از چندین جنایت سازمان یافته پرده برداشته بود، خاموش شد به خاطر که از حقوق وهویت مردمی دفاع کرده بود که همیشه رانده ی تاریخ بوده اند.
چگونگی ماجرا:
مسلیم فهیمی سردبیر روزنامه هریوا در ولایت هرات بود، او با احساس صداقت وفداکاری در برابر مردم افغانستان، از رازهای نهانی که سالهای سال است، از خطوط مرزی ایران، وارد کشور می شود ودر بسیاری از موارد شهروندان افغانستان قربانی این راز می شوند، سخن گفت. او خطوط ارتباطی را که سالهاست از خون واستخوان مردم افغانستان تغذیه نموده وبه نفع اجانب در کشور، صدها انسان آزاده ووطن دوست را نابود کرده است؛ شناساسی وافشاکرد. افشاگری که خیلی از به اصطلاح روشنفکران واهل قلم کشور تاهنوز جرئت نوشتن وگفتن آنرا به خود نداده اند. مسلیم فهیمی با جمعی از خبرنگاران متعهد کشور، در سال 1385 هجری شمسی در شهر هرات پس از راه اندازی روزنامه هریوا کوشیدند، مردم افغانستان متوجه سازند که برعلاوه بلاهای که از خطوط مرزیِ جنوبیِ وارد کشور گردیده وهمه روزه شهرها ی کشور را باخون شهروندانش رنگین می سازد، هیولاهای دیگری نیز هستند که مرموزانه از نقاط جنوب غربی، مردم کشور را هدف قرار میدهند. خبرنگاران روزنامه ی هریوا در آن زمان، از عمال سپاه محمد وسرویس اطلاعاتی ایران در مقالات تحقیقاتی شان نام بردند. کسانی که با وجود هزاران خیانت به مردم وکشور افغانستان، برای منافع ایران در کشور، تاهنوز هم از قدرت زیادی در دستگاه قوه ی اجرایه کشور وحتا پارلمان برخورداراند.
افشاگری ها:
روزنامه هریوا 1385
شیخ آصف محسنی، شهناز همتی وکیل هرات در پارلمان ، احمد جبرییلی نماینده هرات در پارلمان، سیدحسین انوری والی آنوقت هرات، سید عالمی بلخی نماینده مردم کابل در پارلمان، سید محمد علی جاوید نماینده مردم بلخ در پارلمان وده ها تن دیگر در دستگاه حکومت افغانستان، بطور مستقیم از دولت ایران وسپاه محمد پول در یافت می کنند، تا از منافع جمهوری اسلامی ایران در کشور دفاع نمایند. آنان درخیلی از موارد که منافع ایران در خطرباشد عده ی از مردم بیکار وفقیر را با دادن پول ووعده ونویدهایی دیگر، به شورش تشویق نموده ودست به آشوب وفتنه می زنند.
برعلاوه ی این افشاگری که ریسک بزرگی را متوجه آقای فهیمی کرد، او از مرگ مرموز قومندان غلام نبی مشتاق یکی از فرماندهان حزب حرکت اسلامی به رهبری شیف آصف محسنی پرده برداشت.
فهیمی دراین باره نوشته بود: مرحوم مشتاق یکی از آزاد مردان جهاد ومقاومت علیه اشغالگران شوروی، خواهری داشت دوازده ساله، که پس از مهاجرت به اسلام آباد پاکستان، خواهرش را به خانه محسنی برد تا همراه با فامیل شیخ زندگی کند وهم از شیخ آصف محسنی خواست تا به او احکام اسلامی را تدریس نماید. مشتاق پس ازآنکه وعده حفاظت از خواهرش را از محسنی به عنوان عالم دینی ورهبر حزبش دریافت کرد ومطمئن شد که خواهر نابالغش سرپناهی یافته است، به کشورباز گشت تا درصف دیگرمجاهدان برای آزادی کشورش بجنگد، ولی از این اطمینان شهید مشتاق دیری نگذشته بود، که خبررسید خواهرش در سن دوازده سالگی از طرف آیته الله محسنی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته وحامله شده است. نظر به حرفهای همسنگران شهید مشتاق، ایشان از این پیشامد بسیار خشمگین گردیده واعتراض شدیدش را به محسنی فرستاد.
محسنی، با دریافت نامه ی اعتراض آمیز شهید مشتاق، ازترس پراگنده شدن این خبر دربین مردم، تصمیم گرفت، اورا از جلوی خودش بردارد. شیخ محسنی در آن زمان همچنان خواهر نابالغ شهید مشتاق را به عقد خویش درآورد وپس از آن به سید حسین انوری مسئولین عملیاتهای ترور در حزب حرکت" شرطه الخمیس" دستور داد، مشتاق را برای همیشه خاموش کند. این بود که شهید مشتاق در جبهه میدان، هنگامی که در یک عملیات چریکی علیه سربازان روس شرکت نموده بود، از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت وداغ تجاوز به خواهر نابالغش را باخود به گور برد. خواهر شهید مشتاق تا هنوز به جبر وزور در خانه شیخ آصف محسنی زندگی میکند وهرروز توسط شیخ پیر مورد تجاوز قرار میگیرد، زیرا وقتی که دریک زندگی زناشویی رضایت وجود نداشته باشد از نگاه قوانین بین المللی رقابت جنسی یک تجاوز آشکار محسوب می گردد وقوانین اسلامی نیز ازدواج اجباری را کاملا منع کرده است.
علاوه براین، مسلیم فهیمی در باره خیانت ایران نیز نوشته های را در روزنامه هریوا نشر کرد، درتابستان سال 1385 طوریکه شاهد بودید، دولت جمهوری اسلامی ایران در یک اقدام غیر انسانی هزاران پناهجوی افغانستانی را، جمع آوری کرد وپس از آزار وشکنجه فراوان از کشورش رد مرز نمود، نیروهای انتظامی ایران همچنان درهمین عملیات چندین تن از پناهجویان را که در کارهای ساختمانی مصروف بودند از ساختمان ها به پایین انداختند وبه جرم افغانستانی بودن تکه تکه کردند. درهمان زمان بود که تظاهرات های در شهرهای مختلف افغانستان علیه این برخورد غیرانسانی دولت ایران رخ داد ووزارت خارجه را مجبور به واکنش علیه دولت ایران ساخت. ولی ایران که ازقوه ی خوبی در پارلمان کشوربرخوردار بود نه تنها ازاین اقدام خود از مردم افغانستان معذرت خواهی نکرد، بلکه درهمان روزهای که هردقیقه جنازه های پناهجویان از مرز اسلام قلعه وارد کشور می شد، یونس قانونی وتیم طرفدار ایران درپارلمان حتا به وزیر خارجه آنوقت که علیه دولت ایران موضوع گیری کرده بود، رای عدم اعتماد داد، تا این جنایت ایران، به خاموشی سپرده شود. درآن زمان تنها روزنامه ی داخلی، که اخبار جنایات حکومت ایران علیه پناهجویان افغانستانی را با جزئیاتش بطور مستند افشا می کرد، روزنامه ی هریوا بود وخبرنگاران متعهد چون مسلیم فهیمی.
از این ماجرا که گذشت، در خزان سال 1386 هجری خورشیدی، مسلیم فهیمی به عنوان سردبیر روزنامه هریوا، دریک کانفرانسی که ازطرف عده از روحانیون حوزه علمیه قم راه اندازی شده بود، به ایران دعوت شد تا در مورد وضعیت افغانستان در آن کانفرانس سخنرانی کند، آقای فهیمی بی خبر از اینکه نوکران ایران تصمیم نابودی اش را گرفته است، این دعوت را قبول نموده ودر کانفرانس شرکت نمود، اما عوامل نفوذی ایران که به دام انداختن اورا طرح ریزی نموده بود، پس از ختم کانفرانس او را رسما به نیروهای اطلاعاتی ایران تسلیم نمودند.
مسلیم فهیمی دراین باره می گوید: وقتی سخنرانی ام تمام شد با عده ی از تدارک دهنده گان برنامه از محفل خارج شدم وبه محض خروج از صالون با نیروهای اطلاعات ایران مواجه گردیدم، آنها مرا دست بند زدند وبه داخل موتری انداختند، کسانی که در برنامه من را دعوت کرده بودند، فقط نظاره گر ما جرا بودند وهیچ حرفی نگفتند، آنها به عنوان هموطنانم، حتا از مامورین اطلاعات ایران نپرسیدند که جرم ایشان چیست؟
فهیمی می افزاید که مامورین اطلاعات ایران من را با دستان بسته وچشمان پلاستر شده به باز داشتگاه ویژه ای انتقال دادند وفورا تحقیقات را ازمن شروع کردند. باز رس ایرانی در قدم اول تمام شماره های روزنامه ای هریوا را روی میز جلوی چشمانم گذاشت وبعد از آن گفت، خوب؛ جرم سنگینی را مرتکب شدی! " توهین به مقد سات اسلامی وعلما، توهین به نظام جمهوری اسلامی وفعالیت در جهت تشویش افکار عامه و تخریب سیاست های ایران در منطقه".
باز رس برایم گفت: بهتراست بدون اینکه ما متوسل به خشونت شویم، باید اتهامات را بپذیری وتمام افراد که در افغانستان در حلقه های همچنینی کار میکنند را برای ما معرفی کنی، بازرس میگفت ما همه چیز را میدانیم واز همه چیزآگاه هستیم، دراینجا فقط میخواهیم خودت نیز دراین رابطه اقرار کنی. ولی من حرفی برای گفتن نداشتم بدین لحاظ آنها مرا مدت سه هفته در بازداشتگاه های نیروی اطلاعات شکنجه دادند وبعد هم ازمن اقرار گرفتند که دیگر علیه شخصیت های چون؛ شیخ آصف محسنی، شهناز همتی، احمد جبرییلی، سیدحسین انوری، سید عالمی بلخی، سید محمد علی جاوید ودیگر علما وروحانیون، نه ایستم.
فهیمی میگوید؛ من در یک مظلومیت تاریخی قرار گرفته بودم، هیچ کسی نبود که ازمن خبری بگیرد، هیچ آدرس ومنبعی نبود که ازحق من به عنوان یک شهر وند افغانستان دفاع کند. آنها پس از سه هفته شکنجه، من را در یک دادگاهی به نام" داد سرای ویژه روحانیت" که بد تر از یک دادگاه نظامی بود به اتهامات که قبلا ذکر شد، محکوم کردند وبرایم 50 ضرب شلاق بریدند وروانه زندان کردند.
در این دادگاه من هیچ وکیلی نداشتم، فقط من بودم وقاضی، بعد آنها من را به زندان فرستادند، در زندان عده ی از دوستان ازمن خبرگیر شدند وبا کوشش های فراوان من را با قید ضمانت آزاد کردند ولی تاحکم نهایی دادگاه واجرای 50 ضرب شلاق، من را ممنوع الخروج قرار دادند.
فهیمی پس از ختم این ماجرا به افغانستان برگشت ودر رادیو تلویزیون امروز که بعدا به حکم رییس جمهور کرزی متوقف شد، شروع به کار کرد. او در تلویزیون امروز نیز به افشاگری هایش ادامه داد تا اینکه با فتوای شیخ آصف محسنی وپروپاگند های تلویزیون تمدن که نظر به اسناد های مختلف، مستقیما توسط سپاه محمد ایران، رهبری می شود، مرتد شناخته شد ودستور قتلش صادر گردید. مسلیم فهیمی در حالیکه حکم مرگش ازطرف شیخ آصف محسنی قندهاری صادر شده بود وکسانی زیادی برای کشتنش در کابل تشویق شده بود، بازهم آرام ننشست وبا راه اندازی هفته نامه پیک دید بان به فعالیتهای خبرنگاری اش ادامه داد.
مصاحبه اختصاصی با این خبرنگار جنجال آفرین و اسنادهای مربوط به پرونده اش به زودی در کابل پرس? نشر خواهد شد.
پيامها
7 دسامبر 2010, 12:25, توسط sammie
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمى بزرگ شود
شيخ آصف گرچه هـم مزهـب مردم هـزاره يعنى شيعيه است ولى او يك پشتون قندهـارى است و هـمشه خواهـد بود. يك پشتون آنهـم از قندهـار يعنى هـمشهـرى ملا عمر كسى كه روايت قتل عام هـزاره هـا را داد.
مولوى يونس خالص از سرسخت ترين مخالفان مردم شيعيه و هـزاره هـا در افغانستان بود و بارهـا مخالفت خود را بطور واضع بيان نموده بود اما وقتى ايشان با محسنى مثل دو دوست نشست كردند، خبرنگار از آقى خالص پرسيد شما كه با شيعيان مخالفيند پس چطور با محسنى اينطور صميمانه برخورد كرديد و خالص در جواب گفت. محسنى از خود ماست.
آيا هـزاره هـا عقل شان را از دست داده بودند كه در كشورى چون افغانستان و در چنين شرايط يك پشتون و آنهـم از قندهـار را برهـبرى خود برگزيده بودند و هـنوز هـم عدئى از هـزاره هـا محسنى را بحيس رهـبر ميشناسند؟
آيا مشتاق اينقدر احمق بود كه يك ناموس هـزاره را بدست يك پشتون بسپارد؟ شايد مشتاق حيچ وقت حاظر نميشود كه خواهـرش را بدست يك فاميل و يا عالم هـزاره بسپارد. شايد ننگش ميامد و عينرا بيغيرتى ميدانست ولى از يك قندهـارى ننگش نيامد. در حالى كه مردم قندهـار از نگاه شهـوت بازى و كارهـاى نا مشروع چون بچه بازى و چيزهـاى ديگر در بين مردم افغانستان معروف و تكتاز هـستند.
خلاصه بهـمان ظربالمسل افغانى برميگرديم كه ميگويد ( خود كرده را نه درد است و نه درمان)
7 دسامبر 2010, 15:41, توسط پنجشنبه
این قصه را من هم شنیده بودم. در دانشگاه همصنفی داشتیم از اهل تشییع؛ او برای ما در باره ی شیخ اصف محسنی و ازدواجش با یک کودک گفت... در اول باور نکردیم، اما وقتی از چند نفر دیگر در این باره پرسیدیم، همه تصدیق کردند... و کسانی که تصدیق کردند اشخاص سیاسی و یا درگیر با محسنی نبودند بلکه اشخاص بودند که با سیاست و این طور چیز ها سرو و کار نداشتند...
12 دسامبر 2010, 14:14, توسط jawid
آقای سردبیر!
من جاوید هستم ، میتوانم بپرسم که چرا پاسخ های من را حذف نموده ونامه های تفرقه انداز یک کسی راکه حتی املاوانشای نونشتنش نیز درست نیست گذاشته اید؟
اگر مطلب سرهزاره بودن باشد من هم هزاره هستم . یعنی از دره گری منطقه انگوری از ولسوالی جاغوری هستم .اگر شیعه بودن مطرح است من هم شیعه هستم.
خواهش میکنم پاسخ من را بنویسید ویا به آدرس ایمیل من بفرستید.
Jawed.angori gmail.com