از کابل پرس بدون سانسور تا کتاب "سانسور"
چشم اندازی به کتاب "سانسور در افغانستان"
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درست همانطوری که کابل پرس? آغاز گر کتاب آقای میر هزار در مورد سانسور است ، و همچنان شش سال و چند روزی از فعالیت کابل پرس میگذرد، جا دارد قبل ار ارائه نقطه نظراتی در مورد کتاب "سانسور در افغانستان" نگاهی به کابل پرس هم داشته باشم.
این که در کابل پرس سانسور وجود ندارد، شاید هم یگانه پندار مشترک است، که بدون شک همه دوستان و دشمنان کابل پرس با آن موافق اند. به نظرمن خیلی ها مهمتر از عدم موجودیت سانسور در کابل پرس، نهادینه شدن تصور ذهنی قبول شده که میشود یک رسانه ی وجود داشته باشد، و سانسور نکند، در بین مردمی که سالها شلاق سانسور را به اشکال مختلف آن چشیده اند، می باشد. فکر میکنم بدون خلق و یا تولید دیسکورس و یا روش فکری مشترک نمیتوان هیچ مشکلی را به شکل نهادینه شده آن حل کرد. و بی شک که با جلوگیری از بیان آنچه که در تضاد با منافع شخصی، گروهی، قومی و یا در تضاد با پندار های سنگک شده ذهنی مان قرار دارد، نمیتوان به یک اجماع فکری مشترک دست یافت. زیرا بیان آنچه که فرد حقیقت میپندارد، انسان ها را در یافتن حقیقت واقعی، یعنی نقاط مشترک حقایق ِ پنداشته شده ی فردی کمک میکند. کابل پرس تا هنوز توانسته است مثال خوبی در این راستا باشد. پس میشود نتیجه گرفت که کابل پرس تا جایی زیادی در راه رسیدن به هدف اصلی خود یعنی آنچه که آقای میر هزار در کتاب " سانسور در افغانستان" (1) نگاشته است، موفق بوده است.
طبعا ً نمیتوان از کاستی های تکنیکی و تکتیکی که هر چند گاه در کابل پرس? وجود دارد، نیز چشم پوشی کرد. بطورنمونه یکی از کاستی های که باید حل گردد، کمبود مطالب به دیگر لسان های رایج بومی در افغانستان، مخصوصا ً لسان پشتو است. نگارنده باور دارم که این مشکل به هیچ صورت نمیتواند عمدی باشد، فقط با یک کمی نوآوری، میتوان به ساده گی همکاری جوانانی را که میتوانند به پشتو ویا دیگر لسان های رایج در افغانستان بنویسند، جلب کرد. نباید فراموش کنیم که تنوع لسانی در کابل پرس به آسانی میتواند بعضی از پیشداوری ها و جدل های موجود و معمول را به ساده گی به گفتمان های سازنده مبدل سازد و در غنی شدن افکار و نظرات متفاوت بیافزاید که خود سر آغاز مبارزه با فرهنگ نهادینه شده سانسور و زور گویی خواهد بود.
"کتاب سانسور در افغانسان" که زیادتر از کتاب یک گزارش جامع و مفصل در مورد سانسور در رژیم کنونی و ابزار سانسور در افغانستان هم است، شاید هم یکی از پر ارزش ترین نوشته های آقای میر هزار به شمار رود. "کتاب سانسور در افغانستان" با اشاره به فعالیت های نشراتی کابل پرس آغاز میشود که این خود نقش الهام دهنده کابل پرس را در نوشتن این کتاب نشان میدهد. زبان کتاب هر چند تند ولی خیلی ها صادقانه است که تاثیر خوبی برای جلب اعتماد خواننده به جا می گذارد.
کتاب "سانسور در افغانستان" توانسته است با استناد به تاریخ معاصر افغانستان عملکرد قدرت در به وجود آوردن روند سانسور در افغانستان را به خوبی به نمایش گذارد. ولی آنچه که از اهمیت کتاب تا جایی می کاهد و ایجاد کننده نوع سر درگمی ذهنی برای خواننده است، نبود استدلال های مستحکم که بتواند عوامل تاریخی به وجود آورنده سانسور را به هم ارتباط دهد، میباشد. بدون شک که قدرت بمثابه یگانه پیوند دهنده و عامل اساسی سانسور معرفی شده است که تماما ً قابل درک است و درست است، فقط با استناد به یک دوره تاریخی که تقریباً سه قرن قبل شروع شده و بدون در نظر گرفتن ساختار های تاریخی، سیاسی و اجتماعی مراحل خاص و مشخص تاریخی، قدرت به تنهایی نمیتواند پدید آورنده فرهنگ سانسور به این شکل موجود آن در افغانستان باشد. مصلحت گرایی، ملاحظه کاری، سنت پروری، قبیله گرایی و مهمتر از همه روند ساخته شده و تحمیل شده استعماری نقش مهمی را هم در نهادینه شدن فرهنگ سانسور در افغانستان داشته است. مثال خوب از نقش مصلحت و سنت در رشد و گسترش فرهنگ سانسور همانا خود سانسوری دواطلبانه است که سانسور کننده با موجودیت آزادی کامل و عدم ترس دست به سانسور میزند. امروز این نوع سانسور در بین نسلی که، آگاهانه و یا هم غیر عمدی در حوادث سه دهه اخیر در افغانستان نقش دارند، به خوبی دیده میشود. شاید ادعا شود که که شرم از گذشته و ترس از آینده دلیلی به خود سانسوری دواطلبانه این نسل است. فقط، افشا گری، مبارزه با هر نوع سانسور و اعتراف های صادقانه میتواند دریچه ی برای جبران شرم از گذشته و امید به آینده باشد. نباید فراموش کرد که اعتراف صادقانه و افشاگری سازنده خود نوعی کمک به عدالت است. ولی هستند کسانی که با پیروی از سنت و مصلحت در حالی که نه تحت استبداد عبدالرحمان خانی و نه هم زیر شکنجه امنیت ملی کرزی قرار دارند، نه تنها خود با سانسور مبارزه نمی کنند، بلکه روش های استعمار محور سانسور را بمثابه یک اصل قبول شده می پذیرند و توجیه می کنند. مثال های های خوب از این گونه سانسور مصلحت و سنت را میتوان در میان تعدادی از به ظاهر نخبه گان "فرهنگی" غرب نشین به آسانی پیدا کرد.
مسله دومی که در رابطه به کتاب "سانسور در افغانستان" باید نوشته شود، عدم موجودیت یک زیر نگاشت درست و معیاری در کتاب است، که میشود آنرا در نسخه های بعدی به آسانی تصحیح کرد. هر چند یک لیست از منابع استفاده شده در آخر کتاب گنجانیده شده است، ولی خواننده نمی داند که کدام معلومات از کدام منبع بدست آمده است.
اگر یک مقایسه عملی قابل قبول باشد، کتاب "سانسور" نشان میدهد که یک ژورنالیست تبعیدی به کمک چند تن از دوستانش توانسته است روایت راپور گونه ی را از و ضعیت سانسور در افغانستان آماده کند؛ که خیلی ها بهتر و خوبتر از صد ها گزارش "تجارتی" نهاد های گوناگون قند بگیر و فند بگیر داخلی و خارجی است که با مصرف صد ها هزار دالر تهیه میشود.
رویکرد:
(1) " سانسور: با نگاهی ویژه به سانسور در رژیم حامد کرزی" کامران میر هزار. نومبر 2009.
سانسور در افغانستان
با نگاهی ویژه به سانسور در رژيم حامد کرزی/ کامران میرهزار/ کتاب الکترونیکی خزان 1388- نوامبر 2009/ انتشارات آی پی پلنز با همکاری کابل پرس/ تکثیر، انتشار، اقتباس يا ترجمه ی این اثر و هرگونه استفاده ی دیداری و شنیداری و الکترونیکی از آن بدون اجازه ی نويسنده ممنوع می باشد.
سه شنبه 24 نوامبر 2009
روایت نسلی که با "سانسور" گلاویز است
نیم نگاهی به کتاب "سانسور" نوشته ی کامران میرهزار/ سانسور، بویژه پس از گسترش دامنه ی رسانه های "غیر دولتی" در افغانستان در سال 2002 بگونه خیلی ها برهنه وارد میدان شد و با چهره های گوناگون بالای روزنامه نگاران اعمال گردید. درین زمینه مباحث فراوانی تا حال از سوی روزنامه نگاران، نویسندگان و کانونهای آزادی بیان صورت گرفته است، اما پرداختن به این مسئله در چارچوب کتاب تا هنوز اقبال چندانی نداشته است. بنا انتشار این کتاب میتواند برای تحقیق بیشتر در زمینه سانسور در افغانستان، که هر روز بغرنج تر میگردد، کمک کند.
يكشنبه 29 نوامبر 2009, نويسنده: یعقوب ابراهیمی
پيامها
8 جنوری 2010, 12:05, توسط jalalabady
به همه سلام،
در کابل پرس? یک تعداد اشخاص که با ضدیت با اقوام افغانستان قرار دارند مضامین خود را به نشر می سپارند و این عده انگشت شمار علیه قوم پشتون قرار دارند و کابل پرس سانسور نمی کند این خوب است لیکن باید گفت هر انچی و هر نوشتاری که وحدت ملی افغانها را صدمه می رساند در این وقت چی باید کرد؟
من یک مقاله را به زبان پشتو ارسال نموده بودم لیکن کامران انرا بعد از نشر با دو مقاله دیگر من از سایت برداشته است که این خود دلالت به سانسور است.
و اگر حقیقت نداشته کامران صاحب می تواند جواب ارایه دارد؟
هر چند این جوان وطن برای کشور نهایت مفید تمام شده و لیکن در نوشتار خود از کلمات و لغاتی استفاده می نماید که برای عموم مردم نشناخته است ودر ترویج زبان دری کامران کاستیهای زیادی دارد.
جلال ابادی
8 جنوری 2010, 14:35, توسط مزاری
جلال آبادی صیبه بسیار او دیره سلامونه ! ما خو ده امو اول نو گفته بودیم که کامران جان به دری اوغانی نوشته کندنه نمی پامه . داسی داسی کار ها میکنه که اوبه ره ده جوی ایرانیان خالی کرده روان هستک . جلال آبادی صیبه ، نو داسی هم شده باشد که شما یو مقاله را په دوی جای کشی روان کردستین ، نو کامران جان اوناره گیر کردستن . او یا چی شما مقاله ره از کدام جای دیگر گرفته وتختیدل کردین بطرف کابل پرس? ، او یا چی شما ده او مقاله داسی چرند و پرند لیکل کرده بودین که کامران جان او ره همیتو باد ازیکه به مشکل لوستل کردن همیتو یو دفه از پورتال شان کشیدن که دیگر پورتال شان غت مه غتول نشود . این سو دفعی دی چی مه از تول اوغانها خواهش میکنم که به دری اوغانی لیکل بکنن که وحدت ملی ما که از برکت خرم صیب ، کوچی صیب ، وردک صیب او داسی نور اوغانان شگوپان شده روان هستک خراب نشه ولی داسی کسان پیدا کیژی چی خلاف وحدت ملی ما لیکل کرده روان هستن . ما به هغه اوغانان چی به وحدت ملی اوغانها احترام دارند یو پیشنهاد داریم که باد ازین از مصطلعات ملی ما که ده قانون اساسی ما درج شوی ده استپاده کرده و بخاطر ملی سازی زبان ما یعنی دری اوغانی دیر کوشش بکنن و از لیکل کردن کلمات نامأنوس دانشگاه او زایشگاه او داسی نور گاه مگاه لاس بگیرند .
کامران جان مه از شما داسی خواهش لرم چی داسی ولیکی چی عموم مردم که در غژدی ها ژوند میکنند لیکل شما را خوانده او لویستل کرده بتوانند . کامران جان شما هم مانند بینوا صیب یو چند روز به زبان ملی کشور ما لیکل بکنین که کمی از میلمه داری بیغم شوین . هر کس او نا کس که بیکار شد نو به پورتال شما داخل شده خوانده او نوشته کرده روان هستک چی تول چتیات او خلاف په وحدت ملی ما اوغانان هستک .
8 جنوری 2010, 15:51, توسط Wali
مشره پام کوه چه ما په مزاری غری ځان جنوب کړی او تاسو دا کار په ځواب ورکولو ونکړی۰ دا هلک هرچاته بوک بوک کیږی۰ خو اوس یی زه د غری په راض او وهلو ښه پوه یم او اجاره کړی می ده۰ بیا چه ښه یی ورته یخه کړم یو غصل به وکړم او سم بحث به شروع کړو۰
8 جنوری 2010, 16:35, توسط مزاری
ولی زویه ، تا حال دلت یخ نکرده ؟ خیر دیر نشده بیا ده میدان تا دلکت یخ کنم . دیگران را نترسان و بگیل نکو ! آنقدر نامرد نیستم که وقتی جنوبت کردیم ، پول حمامت را ندهم . حالیکه راز زدنم را فهمیده و تجربه کرده یی از چی میترسی ؟
8 جنوری 2010, 18:29, توسط Wali
وایم بیشک د مزار سخی هلکه۰
9 جنوری 2010, 03:22, توسط مزاری
ولی زویه ، دگر ته راشه ، مکوه نازونه !
9 جنوری 2010, 14:07, توسط Wali
مزاری هلکه ما له جلال آبادی صاحب سره ټوکه وکړه۰ اول ستا د غری یخول زما په وس پوره ندی او دوهم په مزاری غره کی د امریکایانو د وحشی سکس له کبله پخوانی خوند پاتی ندی او د ایډس د ناروغی ډار هم ترینه کیږی۰ صرف یو وار له قهره می بد وکړل او ورمخته شوم نور می په والله قسم چه که یی په کوچو هم راته غوړه کړی او لکه ګنبده یی بوکه راته ونیسی که در مخته شم۰ زما دی له مزاری غری نه په توبو توبه وی۰ ځه هلکه که په بهر کښی یی کوم تور پوستی در باندی پورته کړه او که په هیواد کښی دننه یی نو هلته خره کم ندی۰
9 جنوری 2010, 15:39, توسط مزاری
ولی زویه ! دا چی ته جلال آبادی نه لیکلی دی ، توکه نه ده ! ترهغه وخته پوری چی په زمکه خط بینی نه لگوی ، نه خوشه وم ! پوه دی شوی ! پامیدی ؟ یا ده فارسی نوشته کنوم !
9 جنوری 2010, 15:51, توسط Wali
پوه شوم۰
خط بینی باسم خو درباندی سپریږم نه۰ ما درته وویل چه په مزاری غره کی پخوانی خوند پاتی ندی۰ والله چه زاری هم وکړی که راضی شم۰ تروشه غره څوک وهی؟
9 جنوری 2010, 16:20, توسط مزاری
ولی جان ، هدف من هم همین است که یکبار در میدان داخل شده خط بینی بکشی ! بسیار ناز نکو ، یگان چاره میکنیم که مزه های سابقه ره ده دلکت احساس کنی ! یکبار اگر آب مزاری ها را خوردی ، دلکت یخ میکنه و بازجای دیگری نمی روی !
9 جنوری 2010, 16:42, توسط Wali
مزاری بچو له غری نه دی خرتوب مزه کوی۰ مړه دی کړو له خندا نه۰
9 جنوری 2010, 17:00, توسط مزاری
ولی جان ، میدانم و دقیق میدانم که پشتویت قویست نام خدا ، اگر ازما در دلکیت خوردی میکنه ، یگان خرچاپ برایت سرشته میکنیم ! چرت نزن که لاغر میشه ! باور کن که فکر نمی کردم اینقدر با اشتها باشی ! همه ره مانده مانده خرتوپ بریت مزه میکنه ، اینه اشتها !
9 جنوری 2010, 17:06, توسط Wali
اوو خلکو مړ شوم له خندا نه۰
9 جنوری 2010, 17:10, توسط Wali
هلکه لکه چه اخیر پوه شوی چه ما څه ویل او تا څه غول خوړل۰ خو ډیره دی ناوخته کړه۰ کاشکی میرهزار لالا خبر نشی او دا مکاتبه تر اخیره پریږدی۰
9 جنوری 2010, 17:24, توسط مزاری
هر حه چی ته ویل زه پوه شوم ، پدی خاطر دا سندره تانه تقدیمه وم !
www.youtube.com/watch?v=905XyN...
9 جنوری 2010, 17:28, توسط Wali
بیشک مزاری هلکه۰ دغه ته وایی خدمت به خلق۰ د کور تور سری دی فلمونو کی کار کوی؟ د دی خو رنګ د مزاری دی۰
9 جنوری 2010, 17:44, توسط مزاری
ولی جان ، فردا باید کار بروم ، میبخشی که به پشتوی تو نرسیدم . خیر ، امید وصبر هم خوب چیز است ! یک روزی دست ما خواهد رسید ! بسیار خندیدیم ، اگر کدام گستاخی شده باشد ببخشی . تا ساعت شش شام فردا خدا حافظ وطندار .